(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 22  خرداد 1389- شماره 19667

فاتحان!
اصرار بر توهم
كتاب كودك هم براي خودش داستاني است!
تصحيح و پوزش



فاتحان!

گفته اند چون عقاب
بر فراز موجهاي آبي مديترانه
پر گرفته ايد و ناوگان دشمنان خويش را
به خون كشيده ايد!

واقعا چقدر اقتدار!
واقعا چقدر افتخار!

]پيش از اين شنيده ام
كودكان غزه را
با همين شكوه و اقتدار
در ميان خاك و خون تپيده ايد![

آفرين!
واقعا كه در شهامت و شرف پديده ايد
طبق نص يك كتاب كهنه
قوم برگزيده ايد!
دكتر محمد رضا تركي

 



اصرار بر توهم

¤ پژمان كريمي

خبرهاي غيررسمي و درعين حال موثق، حكايت از اين دارد كه برخي از نويسندگان و شعراي معاند با نظام جمهوري اسلامي قصد ايجاد تشكل هاي صنفي در كشورهاي گوناگون دارند. ايجاد اين تشكل ها برپايه دو هدف است:
يك:- تكثير اهرم هاي فشار تبليغاتي عليه نظام جمهوري اسلامي ايران!
بر اين مبنا، تشكل ها، با صدور بيانيه ها، برپايي مصاحبه و نشست هاي تخصصي در كشورهاي حوزه آمريكا و اروپا، نظام را به سركوب قلم و آزادي بيان متهم مي كنند و ضمن آن، اصحاب انديشه و قلم جهان را به همسويي با خود و صدور كيفرخواست عليه تهران ترغيب مي سازند. معاندين اميد دارند، با تحقق فشار تبليغاتي، تكاپوي فرهنگي نظام در صحنه جهاني، سترون شود و اهالي فرهنگ متعهد ايران دچار انزواي جدي گردند.
دو- تحقق وحدت نظر و عمل در ميان اهالي قلم معاند!
هم اينك تشتت و گسستي عميق در ميان اهالي قلم ضدانقلاب وجود دارد. بسياري از اين طيف براي گذران زندگي به هر كاري ولو پادويي رسانه هاي درجه چندم بيگانه تن داده اند. به طور مثال يكي از نويسندگان مشهور فراري «ع.م» تا چند سال پيش با خودروي شخصي خود به كار تحويل پيتزا به مشتريان مشغول بود. يا يكي از نويسندگان زن به كار نگهداري كودكان در منازل مي پرداخت.
بسياري ديگر هم مانند چند تن از روزنامه نگاران دوران به اصطلاح «اصلاحات» «ا.ن»، «ن.ا»، «هـ.ا»، بخت اين را داشته اند كه به عنوان همكار رسانه ها و مؤسسات تحقيقاتي ضد انقلاب سرگرم كار شوند و حقوق هنگفتي دريافت كنند.
تفاوت سطح درآمد و پايگاه اقتصادي از يك سو و تنوع باورها كه طيف گسترده منافق، سكولار، مشروطه خواه، سلطنت طلب و شبه روشنفكر ديني را دربرمي گيرد، باعث شده، انسجامي نهادينه شده، ميان اهل قلم ضدانقلاب ديده نشود. معاندين گمان دارند ايجاد تشكل هاي صنفي كه باورهاي متنوع را نمايندگي كند، سبب مي شود نخست در قالب يك تشكل وابسته به باوري خاص، پيوند و انسجامي صورت يابد و سپس با ايجاد تعامل ميان تشكل ها، وحدت كلي پديدار شود.
اين «وحدت كلي»، به معناي گشوده شدن جبهه بزرگ فرهنگي عليه نظام فرض شده است كه مي تواند به تقويت جبهه سياسي مخالفان نظام بيانجامد.
به باور نگارنده اساساً پاگيري تشكل هاي يادشده و به تبع آن، دسترسي به اهداف تشكل ها، هيچ گاه رنگ واقعيت نخواهد گرفت. زيرا:
يك- به طوركلي ضدانقلابيون وابسته به هر طيف فكري، بنابه دوري از گوهر دين و فضائل اخلاقي، هيچ گاه نمي توانند جمعي غيرقابل انفكاك و مبتني بر صداقت و همراهي را تشكيل دهند. از همين روست كه اگرهم ضدانقلابيون دست به ائتلاف هاي سياسي زده اند، اين ائتلاف ها ديرپا نبوده و به اندك فشار و اختلافي، دچار تلاشي شده اند.
دو- هم اينك، با گذشت 30 سال از عمر نظام جمهوري اسلامي و شكست بزرگترين سناريوهاي براندازي همچون فتنه پس از انتخابات دهم رياست جمهوري، يأس و سرخوردگي عميقي بر سر «ضدانقلاب» سايه افكنده است. از ا ين رو مجتمع نمودن، عناصر مأيوس كه هم اينك د رگرداب انفعال دست و پا مي زنند، كاري نزديك به محال است.
سه- يكي از ترانه سرايان خارج نشين تأكيد مي كرد كه در غربت، ضدانقلابيون اعم از اهل قلم و غيراهل قلم، بدون انگيزه مادي، پاي هيچ بيانيه سياسي را امضا نمي كنند و شركت در نشست و گردهمايي ها را برخود فرض نمي دارند.
حال بايد پرسيد، آيا مي توان تشكلي را پايه ريزي كرد كه انگيزه مادي عناصر و اجزاي خود را چنان تأمين كند كه آنها برا ي مدت طولاني نامحدود، در زير يك تابلوي مشخص و در مسيري با سرنوشت نامعلوم و بلكه مأيوس كننده، پذيراي يكديگر باشند؟!
جالب است بدانيد هم اكنون تشكل هايي مانند كانون نويسندگان در تبعيد، وجود دارد كه اعضاي آن تعدادي از به اصطلاح فعالان عرصه قلم اند. تنها نگاه به اساسنامه و شرايط عضويت در اين كانون، به خوبي، هم ديدگاه سخيف حاكم بر آن را روشن مي سازد و هم سطح غيرحرفه اي و مبتذل اش را نمايان مي كند.
براي عضويت در اين كانون فرد بايد اذعان زباني نمايد در ايران اختناق و سانسور وجود دارد. سپس كارهايش را هرچند نام تحقيق داشته باشد، به گروهي از كارشناسان كانون ارائه مي كند و آنان صلاحيت فرد را براي عضويت تعيين مي كنند.
شأنيت اعضاي تعيين صلاحيت براي عضويت چيست؟ آيا اگر فردي بدون كتاب باشد مي تواند عضو كانون شود؟ چه نسبتي ميان محقق و شاعر و نويسنده است و آيا هر محققي لزومأ اهل قلم به شمار مي آيد؟ و...اينها پرسش هايي بي جواب از كانون يادشده است!
بنابراين آيا مي توان بر كانون نويسندگان در تبعيد و تشكل هاي ديگر كه اساساً نامي از آنها نيست، نام «حرفه اي» نهاد؟!
آيا تشكل هاي نارس و لرزان اين چنيني موجود و يا اساساً تشكل هاي مشابه برفرض امكان پاگيري، مي توانند خطري براي ادبيات و فرهنگ اسلامي و نظام تلقي شوند؟!
بريدگي از فرهنگ ديني و ايراني، پادويي براي استكبار و بيگانگان، همراه نبودن با باورهاي روز جامعه و نداشتن همدلي با مردم، انحطاط محتوم و شكست قطعي اهالي قلم ايستاده در برابر نظام را به ارمغان آورده است.

 



كتاب كودك هم براي خودش داستاني است!

& فريبا طيبي

باز تابستان در راه است و باز موضوع اوقات فراغت و باز بحث داغ كتاب و كتاب خواندن بچه ها در تابستان. به فرض اينكه از آن دسته پدر، مادرهايي باشي كه در كنار هزينه خريد اسكيت و كلاس سفالگري و روبوتيك و نقاشي، بخواهي هزينه اي صرف خريد كتاب براي فرزندت بكني تازه اول راهي. چرا كه با وجود كثرت و تنوع و هياهو و رنگارنگي در حوزه كتاب كودك، نمي گويم ضعيف كه بسيار فقيريم! كتابها يا ترجمه اند يا تأليفي! ترجمه ها كه اغلب دچار ضعف زبان اند و سياق دستور زبان فارسي همچنين رسم الخط فارسي در آنها چندان لحاظ نمي شود. غيربومي بودن موضوع قصه ها و عدم تطبيق فضاهاي قصه هاي خارجي با دنياي پيرامون كودك ايراني و گاهي ناهمگوني ارزشهاي اخلاقي اين دو طيف، مشكل ديگر كتابهاي ترجمه است. اما در مورد كتابهاي داخلي. چيزي كه در نگاه اول به چشم مي خورد جاي نگرفتن كتابها در گروه سني مدنظر است. يا افراط است يا تفريط. مثلا برخي محصولات فرهنگي و كتابهاي كه براي بچه هاي پيش دبستاني تهيه شده به قدري دم دستي و كم محتوا طراحي شده اند كه تنها مي تواند توجه يك كودك نوپا را به خود جلب كند. نگاه بازاري و تجاري و بهره نبردن از يك كارشناسي حداقلي برخي از انتشاراتي ها به ضعف اين حوزه دامن زده. كافي است در نمايشگاه كتاب يا همين خيابان انقلاب خودمان با حوصله و تأمل بيشتري كتابهاي كودك را ورق بزني. به خوبي دستگيرت مي شود كه بچه هاي امروز جامعه ما از اين كتابهاي بي مايه بازاري خيلي جلوترند. سطح اطلاعات و آگاهي كودك امروز كه زير باران مداوم داده ها از رسانه ها و ابزارهاي مختلف مثل تلويزيون، رايانه و نرم افزارهاي مختلف آموزشي است بسيار وسيع تر از گذشته است. گويا دست اندركاران اين كتابها، كودكي و «IQ» خودشان را معيار نوشتن قرار داده اند. مشكل ديگر كتابهاي كودكان به نظر نگارنده كه مهمترين مشكل اين كتابهاست «ضعف» تاليف است. اغلب نويسندگان با دايره واژگاني بچه ها آشنا نيستند. با زبان بزرگترها براي دنياي بچه ها مي نويسند. زبان كتاب كودك بايد مثل يك جويبار نرم و روان در دنياي كودك جاري شود؛ نه يك زبان سنگلاخي كه ذوق كتاب خواندن را در كودك خشك مي كند. مي روي براي فرزندت «قصه هاي شاهنامه براي كودكان» مي خري. مثلا «آرش كمانگير». نويسنده آن قدر خودش را به در و ديوار مي زند كه يك جمله تاريخ بگويد، كه افسانه سرايي كند -كه البته دست آخر هم نمي تواند. آخر كار خودت بايد افسانه «آرش كمانگير» را براي فرزندت تعريف كني. يا مثلا (هفت خان رستم كه براي كتاب سازي بيخودي در سه جلد چاپ كرده اند) براي فرزندت مي خري. نويسنده گويا فراموش كرده كه قرار است براي يك كودك قصه بگويد. درحين اينكه فرزند شما كتاب را برداشته و مي خواند شما هم بايد به عنوان يك فرهنگ لغت «سيار» همراه او باشي و برايش لغت، معني كني. اين كه «تهمتن» و «آوردگاه» يعني چه؟ اينكه چشمه اي مانند «چشمه تذرو» به چه معناست؟ و از اين موارد! آن هم براي كودكي كه حتي خود رستم را نقد مي كند كه مثلا چرا در خوان سوم بي جهت بر سر رخش فداكار فرياد كشيده يا بي دليل گوش دشت بان را در خوان پنجم بريده! همان طور كه خوراك و پوشاك و تفريح بچه ها براي ما مهم است وبايد باشد، تغذيه فكري كودكان هم بايد براي ما مهم باشد كه چنان كه بايد و شايد نيست. اين نشود كه هركه نتوانسته براي بزرگترها چيزي بنويسد بيايد و براي بچه ها بنويسد. اين است كه عرض مي كنم كتاب كودك هم براي خودش ، داستاني است.

 



تصحيح و پوزش

با پوزش، در صفحه ادب و هنر روز 10 خرداد، در مطلب «حكايت آن بيت زيبا» سمت مقام معظم رهبري در تير سال 60، نمايندگي مجلس و نمايندگي حضرت امام(ره) در شورايعالي دفاع صحيح است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14