(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 16 تير 1389- شماره 19688

بعثت، محمد(ص) و شعر فارسي
روايت تصويري جهادگران دانشجو با عنوان »ما محروميم!»در نگارخانه چليپا
محروميت از دريچه دوربين
نقد «تالار پذيرايي پايتخت» اثر محمد علي گوديني ... و قصه مهاجرت به شهر



بعثت، محمد(ص) و شعر فارسي

علي خوشه چرخ آراني
روزبيست و هفت رجب سال سيزدهم قبل از هجرت، آنگاه كه ازسوي رب جليل، جبرائيل به رسول هستي و خواجه كونين نازل گرديد و آيات «اقراء باسم ربك الذي خلق، خلق الانسان من علق» را بر قلب نازنين پيامبرخاتم(ص) فرود آورد و آن زمان كه رسول اعظم(ص) به رسالت مبعوث گشت تا «اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» را در پهن دشت كره هستي جاري سازد و لباس حقيقت پوشاند، درآن روزگار نه تنها شبه جزيره عربستان در جهل و جمود و خمود و ركود بود و گرفتار ظلمت، شرك و فساد و تباهي گشته بود، بلكه دنياي به اصطلاح متمدن آن روز از جمله امپراتوري هاي روم و ايران نيز در چنگال ظلم و فساد «لاتعدو لاتحصي» و در حال مرگ و زوال تدريجي بود.
شريعت غراي نبوي كه در بيست و هفتمين روز شهر رجب به نزول وحي آغاز شد نه تنها نجات بخش قوم عرب گرديد بلكه پرچم آزادي، استقلال، مساوات، برابري، عدالت را نه تنها در جزيره العرب كه هركجا مسلمانان به فتوحاتي دست مي يافتند، برافراشته مي شد و ملل و انسان هاي حق جو و حق طلب و حق خواه از ژرفاي دل اين دين حنيف را مي پذيرفتند چرا كه از فجايع و شنايع و ظلم و فسادهاي حاكمان و اختلافات طبقاتي به جان آمده بودند و بي جهت نبود كه خداوند سبحان دركتاب عزيز قرآن بعثت را منت بزرگ و نعمت عظيم بشري مي خواند.
از همان سپيده دم طلوع آيات وحياني قرآن مبين در عيد سعيد مبعث، فصحا و خطباي عرب آن گونه مجذوب و مخضوع دعوت ناصحانه رسول اكرم(ص)، و آيات كريمانه قرآن شدند كه دفتر از گفته هاي پريشان شستند و اكثريت شاعران كه سعادت شرف يابي محضر رسول را داشتند تحت تاثير رفتار و گفتار آسماني آن حضرت به دين مبين اسلام گرويدند و در مدح و وصف و منقبت ايشان شعرها سرودند. اما آن چه قابل تذكر و تأمل است اين كه نام و ياد و فضايل هيچ انساني و يا يك حادثه و رويداد تاريخي ناخواسته در حوزه ادبيات ملل مكرر وارد نمي شود و گذشت زمان معيار خوبي را براي ماندن نام و ياد كس يا حادثه و يا عاملي براي هدم و كمرنگي آن شخصيت و حوادث مرتبط با آن است و چه بسيارند حوادث و اتفاقاتي كه با گذشت زمان، نام و ياد آن و حوادث آن به گونه اي به بوته نسيان سپرده شده است.
از حوادث و اتفاقاتي كه در ساحت مقدس ادب فارسي هر روز ازهر و تابنده تر و حلقه عشاق و مادحان آن همواره رو به فزوني است و غبار كهنگي و نسيان هرگز نتوانسته است لايه اي كم-رنگ به آن واقعه عظيم و عزيز بيفكند، بعثت نبوي است؛ بعثتي كه موجب تحول عميق و بنيادين در ارواح و نفوس مردم و به دنبال آن دگرگوني در ابعاد مختلف حيات انساني شد و به فرموده رهبر كبير انقلاب اسلامي «درسراسر دهر من الازل الي الابد روزي شريف تر از آن نيست، زيرا حادثه اي بزرگ تر از اين اتفاق نيفتاده است.»
در اين مقال به پاره اي از شعر شاعران فارسي زبان در ذكر واقعه و نتايج و ره آوردهاي بعثت از زبان آنها اشاره مي شود.
بعثت، بشارت برانگيخته شدن انساني به مقام آسماني نبوت است؛ انساني كه از جنس آدميان است و مي خواست همگان را به سر منزل پاك و مطهر ايمان و هدايت ، رهنمون سازد و دريچه عقول بشري را به سمت چشم اندازهاي سرسبز فكر و انديشه بشري بگشايد.
احمد مرسل آن چراغ جهان
رحمت عالم، آشكار و نهان
دين بدو يافت زينت و رونق
ز آن كه زو يافت خلق راه به حق
سنايي غزنوي

كريم السجايا، جميل الشيم
نبي البرايا، شفيع الامم
سعدي
بعثت براي همه مستضعفان و پابرهنگان تاريخ و براي همه آناني كه به زندان تار هستي پا نهاده اند، رهايي است و آواز وصل، خجسته بنايي است كه بر ويرانه هاي آدميت و انسانيت برپا شد و سر برافلاك ساييد و بعثت حلقه پيوستگي آدم با پروردگار شد.
آن كه عالم را زشرك و جهل و حيراني رها شد
با فروغ و دانش و دين، آن دل داناستي
الهي قمشه اي
ناخوانده درس استاد شد، ويرانه ها آباد شد
كاخ كرم بنياد شد، جاي مظالم ريشه كن
شب رفت و صبح آمد زپي دوران ظلمت گشت طي
پروانگان شمع و بي جمع اند در هر انجمن
حق بر ضلالت چيره شد، روشن فضاي تيره شد
چشم كواكب خيره شد، بر آن همه پرتوافكن
قاسم رسا
در عيد مبعث و همگام با برانگيخته شدن رسول خاتم(ص) ستاره، ياس از آسمان باريد، با بعثت رسول و نزول آيات قرآن حكيم آبشار بشارت و نويداميد روان شد، خستگان زمين و مظلومان زمان را توان و تبسم برجان و لب نشست و بردل هاي كويرزده و پررنج، سبزه هاي صدق و صفا و محبت و عشق روييد و درخت سترگ رسالت جوانه زد.
زشرع او كه مهر انور آمد
جهان را مهر بالاي سرآمد
وحشي بافقي
صبح هدي تافت از جبين محمد
عرصه ي دنيا گرفت دين محمد
جامي
بعثت نقطه اوج و هدايت قافله انساني به سوي سرمنزل سعادت است. او برانگيخته شد تا راه و رسم مهرورزي و خردورزي را به انسان هايي كه از تيرگي جهان رسيده بودند، نشان دهد و طريق عشق و مهرورزي را به آنان بياموزد. محمد امين(ص) به رسالت و پيامبري همگان در همه زمان ها و عصرها و براي همه نسل ها مبعوث شد تا سرآغاز طلوع رسالتي باشد كه مكمل اديان آسماني و ديگر انبياي الهي باشد.
اساس شرع او ختم جهان است
شريعت ها بدو منسوخ از آن است
نظامي
امي گويا به زبان فصيح
از الف آدم و ميم مسيح
نظامي
يتيمي كه ناكرده قرآن درست
كتب خانه چند ملت بشست
سعدي
اي رهروان راه حريم اله را
شرع تو تا به روز ابد شارع بين
ابن حسام خوسفي
عبدالرزاق اصفهاني شاعر قرن ششم در شاهكار تركيب بندش در نعت رسول اكرم(ص) و در تشبيهي بسيار زيبا و در بيت:
اي مذهب ها زبعثت تو
چون مكتب ها به عيد نوروز
مي گويد: همان گونه كه مكتب ها در عيد نوروز تعطيل است، مذاهب و مكاتب ديگر هم بر اثر بعثت مبارك رسول خاتم (ص)تعطيل و از كار و رونق افتاده است.
با بعثت و به يمن رسالت پيامبراكرم(ص) كه همان طلوع سپيده صادق و فجر حقايق است، خداوند يكتا كتابي شفابخش را به رسم چشم روشني به جهان و جهانيان هديه آورد و سرآغاز نزول تدريجي قرآن گرديد. تا آن حضرت با تلاوت آيات الهي اش بر مردم، جان تازه اي در افق ديد آن ها گشايد و چشم آن ها را به سوي حقايق بازكند و اين همان مژده عظيمي است كه خداوند براي دل گرمي و قوت روح به حضرت پيامبر(ص) مي دهد كه:
چاكرانت شهرها گيرند و جاه
دين تو گيرد زماهي تا به ماه
اي رسول ما تو جادو نيستي
صادقي، هم خرقه موسيستي
من كتاب و معجزت را رافعم
بيش وكم را من زقرآن مانعم
تا قيامت باقيش داريم ما
تو مترس از نسخ دين اي مصطفي
(مولوي)
با بعثت پيامبر(ص) از آسمان اميد باران هور باريد و از مهتاب قطره هاي بشارت و نور تراويد. روح بهاران زمين از آفاق وصال دميد و عطر عطا از عرش اعلي به زمين رسيد. مسيح از عرش به زير آمد و در قدوم پيامبر در غار حرا شمع شعف افروخت و موسي با عصاي ارادت، درياي شوق شكافت و درخت رنج رسولان و شاخه ي اشك خوبان به ثمر نشست، چرا كه محمد(ص) عصاره همه خوبي ها و پيامبران و اديان الهي قبلي بود.
اي شرع تو چيره چون شب، روز
واي خيل تو بر ستاره پيروز
جمال الدين عبدالرزاق اصفهاني
بي شك از اهداف عاليه بعثت نبوي، اتحاد مسلمين است. او برانگيخته شد تا در پرتو بالندگي و تزكيه و با ابزار حكمت آموزي و پيام رساني شفاف و با تمسك به آيات وحياني قرآن تفرقه و كينه ها را از ميان آدميان بردارد و به تاسي از «تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم» روح وحدت و هم گرايي را تقويت و بذر محبت و عشق ورزي را بيفكند.
اقبال لاهوري كه خود از پيشروان اصلاح و اتحاد مسلمين است در شعري زيبا و در بيان معناي رسالت رسول خاتم اين گونه مي سرايد كه:
حق تعالي پيكر ما آفريد
وز رسالت در تن ما جان دميد
از رسالت صدهزار ما يك است
جزو ما از جزو مالاينفك است
آن كه شان اوست «مهدي من يريد»
وز رسالت حلقه گرد ما كشيد
حلقه ي ملت محيط افزاستي
مركز او وادي بطحاستي
از رسالت هم نواگشتيم ما
هم نفس هم مدعا گشتيم ما
پس خدا بر ما شريعت حتم كرد
بر رسول ما رسالت ختم كرد
قوم را سرمايه قوت از او
حفظ سر وحدت ملت از او
حق تعالي نقش هر دعوت شكست
تا ابد اسلام را شيرازه بست
در پايان بايد گفت: بعثت نشانه مهرورزي خداي با خاكيان است و تكرار رحمت هاي بي منتهاي او با اهل زمين و پيامبر رحمت با خود رحمت آورد و رافت پراكند و ارمغان بعثت او هم دلي و هم صدايي نسل آدم است. او برانگيخته شد تا برگ زريني بر كتاب نبوت انبيا بيفزايد و آيات شفاعت را تلاوت كند. اميد آن كه امت آن مبعوث خداوندي براي هميشه برانگيخته و سرشار از بعثت باشند.

 



روايت تصويري جهادگران دانشجو با عنوان »ما محروميم!»در نگارخانه چليپا
محروميت از دريچه دوربين

محمد رضا رضا نژاد
«ما محروميم» نام نمايشگاه عكسي است كه دانشجويان جهادگر در طي اين اردوهاي جهادي از مناطق محروم گرفته اند ، نمايشگاهي كه حاوي ثبت لحظاتي از ساعت پر ارزش و مرور خاطرات اين اردو هاست . اين نمايشگاه به همت دفتر هنرهاي تجسمي پايداري و با همكاري نگارخانه چليپا، تعاوني همراهان هنر مستعان، شوراي هماهنگي
حركت هاي جهادي، بنياد شهيد و امور ايثارگران،پايگاه مقاومت بسيج شهيد آويني حوزه هنري برگزار شده است .
يكي از دانشجويان جهادگر كه خود نيز صاحب تعدادي اثر در اين نمايشگاه است مي گويد :مصداق اصلي اردوهاي جهادي كه بخش كوچكي از آن در اين نمايشگاه در معرض ديد علاقمندان قرار گرفته نزديكي اين حركت با شعار هاي دولت خدمتگزار ( يعني مهرورزي و عدالتخواهي ) است و با حضور دولت عدالت محور هم گسترش يافته است ،
او همچنين ادامه
مي دهد:شايد عده اي تصور
مي كنند با عوض شدن ادبيات انقلابي آرمانها و عقايد انقلاب نيز عوض شده است و يكي از اشتباهات ما در چيدن پازل عدالت كه يكي از اصلي ترين مباني انقلاب است اين است كه همگي دولت را موظف به رعايت عدالت ميدانند و از نقش خود مردم در اين امر غافل هستند و يكي از اهداف ما از برپايي اين نمايشگاه اين است كه اين نكته را بيان كنيم كه آرمانهاي انقلابي حضرت امام(ره) هنوز زنده است و آن هم از نوع خودجوش يعني از مردم براي مردم نه از دولت براي مردم.
سيد حميد شريفي آل هاشم برگزار كننده اين نمايشگاه نيز در مورد هدف از برگزاري چنين نمايشگاهي مي گويد :
اين نمايشگاه علاوه بر اهداف هنري اي كه همه نمايشگاه ها دارند يك گزارش تصويري از فعاليت هاي خود جوش دانشجويان انقلابي است كه به مناطق محروم سفر مي كنند و در محروميت زدايي از آن منطقه از خود گذشتگي نشان ميدهند ، همچنين هدف ديگر ما از برپايي چنين نمايشگاهي تلاش براي ترويج فرهنگ جهادي در سطح جامعه و جوانان و قدم برداشتن در مسير انقلاب و امام (ره)است .
همچنين نگارخانه چليپا در حوزه هنري محمل برپايي نمايشگاه هاي فرهنگي و هنري است كه در حال حاضر در مسير احياي انديشه ولايي در هنر، فضاي خود را در اختيار مجموعه اي قرار داده است كه گوشه اي از تلاش هنرمندان را با نگاهي به انديشه هاي هنر متعهد انقلاب اسلامي به نمايش
مي گذارد.
اولين نمايشگاه
آثار حاضر در اين نمايشگاه كه اولين نمايشگاهي است كه به صورت جدي فعاليت هايي از اين دست را به تصوير مي كشد توسط كساني ارائه شده است كه مدارج اين كار را به صورت علمي و كلاسيك سپري نكرده اند اما تجربه هاي خوبي در اين زمينه داشته اند ، شريفي آل هاشم با بيان اين مطلب اضافه مي كند : كيفيت آثار ارائه شده در اين نمايشگاه از سطح قابل قبولي برخوردار است و نشان دهنده شناخت كافي صاحبان آثار نسبت به مباني هنر و تجربه آن است .
او همچنين در مورد ادامه چنين حركت هايي ميگويد : قطعا يكي از اهداف مهم دفتر هنرهاي تجسمي پايداري اين است كه بتواند به مضاميني از اين دست بپردازد و به اين نگاه اهميت بيشتري بدهد ؛ همان طور كه حضرت امام(ره) در منشور مهم هنرشان در انقلاب فرمودند : هنري براي ما مهم است كه به دغدغه ها و مسائل مردم بپردازد ما هم در پيروي از حضرت امام (ره) اين قدم را هرچه محكم تر بر مي داريم
حمايت از حركتهاي هنري
او در پاسخ به اين سوال كه آيا برنامه اي براي حمايت از اين دست كارهاي هنري در اردو هاي جهادي داريد مي گويد : متاسفانه فضايي كه ما در آن قرار داريم هيچ گونه حمايت مالي و اعتباري اي ندارد و يك حركت خود جوش است كه بواسطه هنرمندان انقلابي سازماندهي مي شود كه شايد بتوان از آن به يك حركت جهادي در عرصه هنر تعبير كرد ، با وجود اينكه برخي از نهاد هاي دولتي براي كمك به ما اعلام آمادگي كردند و ما نيز نام آنها را در بروشورها و پوستر نمايشگاه آورديم اما عملا از طرف آنها هيچ كمكي به ما صورت نگرفت و به همين دليل تنها كمكي كه ما مي توانيم به اين گونه كارهاي هنري كنيم تنها برپايي چنين نمايشگاه هايي است . مجموعه آثار عكاسي ارائه شده در اين نمايشگاه شامل بيش از50 قطعه عكس است كه از بين انبوه تصاوير ثبت شده دانشجويان جهادگر،طي مدت حضور در اردوهاي جهادي جهت ارائه در نمايشگاه انتخاب شده اند كه بيانگر تلاشي صادقانه در جهت ارائه تصويري واقعي از محروميت در شهر ها و روستاهاي دور افتاده و هچنين روايتگر روحيه جهادي براي محروميت زدايي خواهد بود نمايشگاه عكس « ما محروميم » تا شانزدهم تير ماه سال جاري در نگارخانه چليپا حوزه هنري مركزي واقع در خيابان حافظ بر قرار است و حضور براي علاقمندان آزاد مي باشد
محروميت زدايي، مهم ترين هدف انقلاب
بي ترديد مهم ترين هدف امام خميني(ره) در مبارزات، سرنگوني رژيم شاهنشاهي و اقامه حكومت اسلامي بود كه با ايثار و جهاد مردم به پيروزي رسيد. ولي حضرت امام به خوبي مي دانستند كه حكومت وسيله است نه هدف. هدف حضرت امام فقط اين نبود كه حاكماني بروند و حاكماني ديگر جايگزين آنان شوند. بلكه عقيده داشتند با استحكام نظام اسلامي و اجراي كامل و همه جانبه احكام و قوانين دين، مشكلات اقتصادي، سياسي، اجتماعي و اخلاقي مردم حل
مي شود و سعادت دنيا و آخرت آنان تامين مي گردد. بنابراين، حضرت امام در تاسيس حكومت اسلامي اهدافي را تعقيب مي كردند كه تحقق آنها را از آثار اجراي كامل احكام و قوانين اسلام مي دانستند. در طول مبارزات نيز گاه گاه بدين مطلب اشاره مي كردند.
حمايت از محرومان،
پرجاذبه ترين شعار انقلاب
يكي از مهم ترين آرمان هاي امام خميني(ره) تحقق عدالت اجتماعي، كم شدن فاصله طبقاتي، رفع تبعيضات ظالمانه، حمايت از محرومان و فقر ستيزي بود.
از بررسي سخنراني ها، پيام ها، توصيه هاي حضرت امام(ره) استفاده مي شود كه مسئله رفع تبعيض و فقر ستيزي يكي از اهداف بزرگ او بوده كه همواره بدان تاكيد داشت. آن بزرگوار به قدري در اين باره سخن مي گفت كه به عنوان پناه مستضعفان و پابرهنه ها شناخته شدند. كساني كه دوران صدر پيروزي انقلاب را درك كرده اند و سخنان و موضع گيري هاي امام خميني(ره) و ديگر مسئولان نظام را شنيده اند به خوبي مي دانند كه حمايت از محرومان و مستضعفان يكي از مهم ترين و پرجاذبه ترين شعارهاي انقلابيون و مورد تاكيد رهبر انقلاب بود.
جهاد سازندگي ، يكي از بزرگترين دستاوردهاي انقلاب
يكي از بزرگ ترين ابتكارات حضرت امام كه نشان از بينش دقيق او در حوزه هاي سياسي اجتماعي و فرهنگي دارد دستور تشكيل جهاد سازندگي است ، نهادي كه با صرف كمترين هزينه ها بيشترين بازدهي مادي و معنوي را براي اجتماع به ارمغان آورد
جهاد بي شك يكي از زيبا ترين دستاورد هاي انقلاب بشمار مي رود ، افرادي كه به امام و انقلاب و ميهن عشق مي ورزيدند داوطلبانه به مناطق محروم مي رفتند و علاوه بر آشنايي با نحوه زندگي محرومين جامعه و همدردي عميق با آنها به رفع مشكلات آنها و محروميت زدايي از آن منطقه و افراد مي پرداختند .
در سال هاي اخير كه فعاليت هاي جهادي به ظاهر كمرنگ تر به نظر مي رسد به همت دانشجويان حركت هاي با عنوان اردو هاي جهادي انجام مي گيرد كه
نشان دهنده زنده بودن روحيه جهادگري و محروميت ستيزي در بين جوانان اين سرزمين است ، جوانان و دانشجويان جمع ميشوند و به مناطق محروم مي روند و در قالب اردو هاي جهادي به امور مختلف مربوط به محرومين ، مانند ساخت خانه بهداشت مدرسه ، اماكن رفاهي ، فرهنگي و آموزشي مي پردازند.






























 



نقد «تالار پذيرايي پايتخت» اثر محمد علي گوديني ... و قصه مهاجرت به شهر

فرخنده حق شنو
محمد علي گوديني متولد سال1335 است او در كارنامه ادبي خود لبخند تلخ، كنار جاده خاكي، مجموعه داستان سيلاب را دارد. از او به عنوان نويسنده حوزه ادبيات كارگري نام مي برند. تالار پذيرايي پايتخت اثر ديگري از او است كه رماني است با 296 صفحه و شش فصل، داراي قطعي رقعي با شمارگان دو هزار و پانصد نسخه. اين رمان را انتشارات سوره مهر در سال 1388 به چاپ رسانده است. اين كتاب داراي رتبه تقديري در دوره اول جشنواره داستان انقلاب است. از مشخصات ظاهري اين كتاب بايد به جلد سياه آن اشاره كرد كه تيرگي دلتنگ كننده دارد و طرح روي آن كه شامل سه فرفره در درون يك كادر است كه - بر خلاف آثار ديگر سوره مهر -، علاوه بر اينكه جذابيتي براي مخاطب ندارد، مفهوم چنداني از كتاب را نيز به دست نمي دهد.
چكيده داستان:
خلاصه كامل كتاب متني طولاني تر را ايجاب مي كند كه در فرصت اين نمي گنجد،لذا نگارنده چكيده اي از كتاب را فقط براي آشنايي مختصر مخاطب با داستان، تقديم مي دارد، كه بتواند روي نقد آن تأمل نمايد.
موضوع رمان از روستاي پاميل و چند روستاي اطراف آن به نام هاي برف رود، چغاپيره و گودپهن و... شروع مي شود با پياده كردن طرح تقسيم اراضي - يكي از اصول انقلاب سفيد - در اين روستاها نيز مانند روستا هاي ديگر، دگرگوني هايي رخ مي دهد كه تمام زندگي آن ها را تحت تأثير خود قرار مي دهد. بخشي از اين تأثيرات مربوط به اختلافات بين اهالي و همچنين كشيدن پاي امنيه به روستا، وبخشي ديگر موجب رها كردن روستا و آمدن آن ها به سوي شهرها مي شود. غلامعلي - شخصيت اصلي و راوي - پسر نوجواني است كه با سه خواهر و دو برادر و پدر و مادر خود در اين روستا زندگي مي كند. او نيز در پي آمدن خانواده عمويش به شهر مي آيد و با تحمل سختيهاي بسيار و انجام كارهاي سخت مانند فرفره و جغجغه فروشي، آب فروشي، شاگردي بازار تره بار و ميوه، شاگرد قهوه چي، و شاگرد ماست بندي و... به رنگ مردم شهري در مي آيد. او بعد از سربازي در بخش هاي آخر رمان، در استخدام كارگاه پارچه بافي در مي آيد. همچنين داستان حكايت از آمدن روستائياني ديگر از آبادي پاميل و ديگر آبادي ها دارد، كه هر كدام با چه مشكلاتي روبرو مي شوند. بيش از هر كس براتعلي، پسر عمويش درگير اين ماجرا مي شود چرا كه هم معتاد و هم دزد مي شود. اين جريان روزبه روز خسارات و مشكلاتي به بار مي آورد كه امام خميني (ره)به انجام آن اعتراض مي كنند، و در پي آن جريان كشتار پانزده خرداد به وجود مي آيد ودرنهايت حضرت امام تبعيد مي شوند. غلامعلي به سربازي مي رود، خانواده اش هم به پايتخت كوچ مي كنند. و ابتدا در يك مرغداري ساكن مي شوند. ناصر نجله يكي از اهالي آبادي، بعد از مهاجرت به خدمت دولت وامنيت در مي آيد و كار وبارش خوب مي شود و صاحب دو دانگ از سينماي آبي ودو دانگ از تالار پذيرايي پايتخت مي شود. او همچنين خان شده و با نخست وزير رفت و آمد دارد شجاع الدين كه در دفتر مصالح فروشي كاظم خان - پايگاهي كه براي روستائيان، سخنراني مي كند-، دستگير و زنداني مي شود، كه هم زمان با آن عروسي براتعلي را در همان تالار پذيرايي پايتخت جشن مي گيرند.
مشخصات رمان:
مكتب: اين كتاب را مي توان رماني رئاليستي با رگه هايي از ناتوراليست به حساب آورد.
ژانر: سياسي - تاريخي - اجتماعي
مكان: روستاي پاميل، تهران
زمان: از سال هاي 1341 تا يكي دو سال قبل از انقلاب
عنصر غالب: درونمايه
نقد كلي و درونمايه:
درونمايه مهمترين بخش اين رمان را تشكيل مي دهد، زيرا براي غالب بودن خود، علاوه بر بخش تكنيكي كه تمام عوامل كتاب را در خدمت خود گرفته است- از قصه تا شخصيت و موقعيت و ابزار و فضا و مكان و زمان و...-، اشاره به اهميت جريان تاريخي - سياسي - اجتماعي مهمي نيز دارد، و به لحاظ موضوعي داراي اهميت است. چرا كه بسياري از جريانات قبل از انقلاب كه منتهي به انقلاب شدند، ريشه در اين موضوع و موضوعاتي در ارتباط با اين موضوع و مانند آن داشته اند.
در بخش درونمايه نويسنده به چندين موضوع مهم تاريخي - سياسي - اجتماعي، توجه دارد كه مهم ترين آن جريان تقسيم اراضي است كه آثار آن تا امروز همچنان ادامه دارد. اين رمان تاكيد دارد به نتايج حاصله از تقسيم اراضي كه موجب اختلاف بين روستائيان، و ناديده گرفتن حقوق بعضي از مالكان كه با زحمت زمين هايي را به دست آورده بودند و از دست داده اند، (ص .72 من هم مثل بقيه مالك ها هستي ام را شاه و رعيت هوراكشش به ناحق از دستم در آوردند.) دارد. و همچنين اشاره دارد به هرج ومرج ها،تغييرات، چشم هم چشمي ها، تنبلي ها و... كه بعد از تقسيم اراضي بوجود آمد. تصور اوليه رعيت از تقسيم اراضي به گونه اي بود كه موجبات رضايت آن ها را فراهم مي آورد: ( صفرعلي گفت براي ما كه بد نشد يك شبه الكي الكي خودمان ارباب خودمان شديم. ص .85)، (رعيت ها به حساب خودشان از بند مالكين رها شده و به شهر ها كوچ مي كردند. ص 68) اين امر كم كم به مسائلي ديگر تبديل شد كه در نهايت موجبات مهاجرت روستائيان از روستاها به شهرها و رويارويي آن ها با مسائلي كه پس زمينه اي براي پذيرش و تطبيق خود با آن را نداشتند. چنانچه زندگي درحاشيه ها وآلونك ها در حواشي شهرها و مشكلات بي كاري و فقر و اعتياد و بيماري جسمي و روحي و جنسي و... را به بار آورد كه اين ها خود مولد مشكلات ريز ودرشت ديگري شدند. اين جريان يكي از دغدغه هايي است كه امروز توجه بسياري از دلسوزان اجتماع را به خود مشغول داشته است.
جرياني كه باعث اعتراض امام به شاه و دولت و سبب اختلاف ايشان با آن ها شد. كتاب گوياي آن است كه بعضي از مردم بخصوص مردم ده پاميل كاري دراين باب انجام ندادند: (به سبب مخالفت آقاي خميني با اين كردار شاه، توي تهران و شهر ورامين و اطراف و دهات حدود آن محال طوري قيام افتاد كه گفتند چند هزار مخلوق بي گناه خون شان ريخته شد، ولي اي رعيت بي تقوا... ص 23)، نويسنده در ص 236 باز به نظر مخالف امام با اين جريان توجه دارد. (خب آن همه فريادها و نصيحت هاي آيت الله خميني هم در اعتراض به اين مسئله بود.)
به اين ترتيب يكي ازعوامل و شايد مهم ترين عامل جريان پانزده خرداد چهل و دو، همين امر معرفي مي شود. كه اگر از پرگويي هاي روايت، به خصوص در بخش هاي اوليه كتاب بگذريم، مي توان گفت توانسته است اين مفهوم را با استفاده از تخيل و خلط آن با واقعيت هاي ديگر، به چالش كشيده و توجه مخاطب را به آن جلب كند. تأكيد روي مهاجران روستايي در رمان بيش از موضوعات ديگر است كه بعد از آمدن به شهر افتادن درگرداب آن و معضلاتي كه براي اين گونه افراد وجود دارد نه تنها به دست آوردهاي اين اصل نرسيدند، بلكه دچار مشكلاتي شدند كه ديگر نه روي بازگشت به موطن خود را داشتند و نه توانايي ادامه زندگي درشهر را. جلوه ها و آراستگي هاي ظاهري شهر آن ها را فريفت و به خود جلب كرد، اما بعد از مدتي هر يك از آنها از درون خود گذشته واصل خود را طلب مي كردند. -هر كسي كو دور ماند از اصل خويش، عاقبت بازجويد روزگار وصل خويش- نوع مادي و زميني اين جريان را در اين شعر مي توان يافت. موضوع تقسيم اراضي مربوط به اصلاحات ارضي، اولين اصل از انقلاب سفيد بود كه مي خواست رژيم ارباب و رعيتي را ملغي كند، اين اصل درچند مرحله انجام شد و از همان ابتدا كه قرار بر انجام آن شد، رعيت حق مالك را نمي داد و منتظر اصلاحات بود و همين امر موجب اختلافات بين آن ها مي شد كه درمراحل بعدي اختلافات شديدتر شد و مرحله آخر كه قانون مي گفت مالكان بايد يا زمين خود را به اجاره داران بفروشند و يا آن را با آن ها تقسيم كنند، باز اختلاف از بين نرفت و درعوض اين كشاورزي بومي بود كه كم كم از بين مي رفت. به اين ترتيب كه دراثر كم كارنكردن و يا كم كاري و اهميت ندادن به كشاورزي، كم كم كمبود محصولات و احتياج و وابستگي بيشتر به نوع خارجي آن ها بوجود آمد. از طرفي رعيت با تغييري كه رخ داده بود، خود نيز تغيير كرد.
او ديگر خود را آزاد مي ديد. آن گونه كه الزامي بر ماندن خود در روستا و ادامه كشاورزي نبيند، او تمايل به شهرنشيني و مهاجرت و حتي ظاهري شهري پيدا كرد. سعي برخودنمايي و پوشيدن لباس شهري به جاي لباس هاي روستايي و كفش به جاي گيوه و... از عواملي بود كه ظاهر او را تغيير مي داد. چشم و هم چشمي براي مهاجرت و شهرنشيني عامل مهمتري بود كه سبب شد خانه و زمين هاي خود را رها كرده و به شهرها مهاجرت كنند. اين موضوع با مخالفت علما به ويژه امام روبرو شد و با اعتراض ايشان مردم نيز اعتراض كردند و در تهران و قم و مشهد و شهرهاي ديگر به تظاهرات پرداختند. اين اعتراضات قيام پانزده خرداد را بوجود آورد. كه ريشه در جريان انقلاب داشت. موضوع ديگر كتاب اشاره به كشتن- منصور نخست وزير شاه- است كه توسط بخارايي و هرندي و نيك نژاد و اماني انجام شد، كه البته اين موضوع هم بسيار مهم بوده، ولي نويسنده آن را در همين اندازه گذاشته و به آن نپرداخته. همچنين به موضوع جشن هاي 2500 ساله نيز درحد اشاره پرداخته است، موضوع كشف حجاب، موضوع قانون كار با ماده 33، موضوع 17 دي و جشن آزادي زنان و موضوعاتي ديگر، كه به هر كدام اشاره هايي شده و سپس رها شده اند.
موضوع ناصر نجله كه به خدمت سازمان امنيت درآمده است، نيز نيمه تمام رها شده است. علت عمده پيش كشيدن اين مطالب و رها كردن آن ها بايد اين باشد كه رمان ادامه دارد و در جلد دوم شايد تمامي اين موارد به سامان برسند.
مطلب مهمي كه در اين بخش بايد گفت اين است كه داستان با وجود توجه به موضوع پراهميت تاريخي، فاقد لايه هاي زيرين و همچنين فاقد هرنوع احساس و عشق، و لطافت هاي عاطفي چه به لحاظ مفهومي و چه به لحاظ زباني است كه بتواند به نوعي جذابيت هايي در حاشيه براي خوانندگان جوان نيز دربرداشته باشد كه بتوانند به واسطه آنها به حقايق مهم تاريخي و سياسي دست يابد.
ساختار: در بحث ساختار بايد گفت شخصيت اصلي- غلامعلي- گره ايي ندارد كه با آن درگير شود. او در ابتداي داستان نوجواني حدود 12 ساله يا بيشتر است كه در انتهاي داستان به سربازي مي رود. او در جريان موقعيت هايي قرار مي گيرد كه اعتراضي نسبت به آن ندارد و اگر هم دارد خود را با آن وفق مي دهد و يا نمي داند كه گره دارد، و يا با آن درگير شده است يا نه. در واقع او موضوع تقسيم اراضي و عواقب آن را آن گونه كه بايد درك نكرده است و اين به واسطه سن و سال او است كه اگر شخصيت اصلي به جاي نوجواني، در جواني با اين رويكرد سياسي كه گره بزرگسالان است، آشنا مي شد، با موضوع بيشتر درگير مي شد و يا مانند پسر عمويش به طور غيرمستقيم تحت تاثير آثار آن قرار مي گرفت. چنانكه او معتاد مي شود و دست به دزدي مي زند و زني روسپي را به همسري مي گيرد و پول عروسي اش را مي دزدند و... اما شخصيت اصلي- غلامعلي- هم صاحب كار مي شود و هم درس مي خواند و هم خود را با اوضاع اطرافش تطبيق مي دهد. به اين ترتيب داستان فاقد گره و بالطبع كشمكش و گره گشايي است و در واقع ساختار خاطره دارد. چرا كه انتهاي داستان منتج پيرنگ نيست و به تغييرات و مشكلات براتعلي مي پردازد و شخصيت و منش و كنش و نگرش شخصيت اول در راستاي همان روند قبلي پيشرفت مي كند. و بزرگ شدن او را نمي توان تحول او فرض كرد. اما مطالب فوق دليل بر ناتوراليستي بودن رمان نيز دارد. ايستايي شخصيت ها در برابر اموري كه برايشان ترتيب مي دهند و همچنين توجه به عوامل جبري كه هم بنا به بيولوژيك بودن آن است و اين كه يك روستايي زاده، روستايي است و با همان مشكلات دست به گريبان است، و در هر شرايطي بايد با مشكلات روستائيان روبرو باشد- مگر مانند ناصر كه خود را به سازمان امنيت بفروشد-، ديگر جبر فكري: (پيشاني نوشت ما هم اين است ص 144)، (شما دوتا هم مثل ما بد اقباليد ص .143) كه در هر دو طريق موضوع اختيار نفي مي شود.
نكته ديگر اين كه روايت رمان در بخش هاي اوليه داراي حركت هاي بسياري است كه درتعاملي نامتناسب با عمل قرار مي گيرد. عدم توجه به موضوعي كه «يوجين ويل» به آن تاكيد داشت «توالي حركت و عمل» چنانچه موضوع ها و موقعيت هاي زيادي ارائه مي شود، شخصيت هاي بيشماري وارد داستان مي شوند. ولي عملي صورت نمي دهند. در واقع دليل آوردن اين همه شخصيت، بدون هدف و توصيف و گزارش موقعيت هاي اضافي مشخص نيست. در واقع موضوع مهمي كه اكثر بزرگان ادبيات به آن اشاره دارند- استفاده از تفنگي است كه به ديوار آويخته شده است.-، كه مورد توجه قرار نمي گيرد اين موضوع در كتاب به ميزان زيادي ديده مي شود، به همين دليل است كه نمي توان از آن گذشت. اشخاصي كه بي هيچ دليل وارد داستان مي شوند وحتي گاهي هيچ كنشي انجام نداده از آن خارج مي شوند، و شخصيتي ديگر وارد مي شود و باز همين روند، بايد گفت شخصيت هاي بيشمار براي داستان زماني امتياز محسوب مي شود كه دليلي براي آوردنشان باشد، مانند جنگ و صلح تولستوي. و حضورشان معنا و مفهومي، كد، نماد، كنشي معنادار را درپي داشته باشد. لذا فقط آوردن موقعيت ها و اسامي شخصيت ها و بعد فراموش كردن آنها امتياز محسوب نمي شود. به عنوان مثال فقط در يك بخش كوچك به صفحات 56-57-58 و... مي توان اشاره كرد. شايد بتوان گفت شخصيت هاي روستا به فراخور آبادي كه در آن زندگي مي كنند، و همه همديگر را مي شناسند، و در اكثر كنش هاي خود يا با هم هستند، يا در جريان امور قرار مي گيرند، ولي اگر آنها كمكي به پيشبرد داستان نداشته باشند، داستان را به گزارشي و يا روايي بودن نزديك مي كنند. به خصوص كه اگر فقط رفتارشان توصيف شود. چنانچه شخصيت هاي اصلي بهتر است داراي روانشناختي و هويت و گذشته و بود و نمود و... باشند. شخصتي اصلي نوجواني است كه از سن حدود دوازده سالگي شناخته مي شود و از كودكي و گذشته او و بقيه اشخاص داستان علايق و نقاط قوت و ضعف ها، عادات و اخلاق قبلي آنها موردي در دست نيست. اكثر آنها فارغ از شخصيت معنايي هستند و بيشتر شخصيت هاي كنشي هستند خيلي از آنها را مي توان از داستان حذف كرد بدون آنكه لطمه اي به داستان وارد شود. در واقع همين تعدد شخصيت هاي اضافي، تمركز روي شخصيت هاي اصلي تر را كمتر مي كند. تمركز بر شخصيتي كه به معنا و غايت، يا بي معنايي و بي غايتي توجه دارد، و به همين دليل تقابلي براي اين دو نوع شخصيت وجود ندارد. شخصيت ها در پي سرنوشت تعيين شده خود، بنا به حكم ايستايي- از نظر تفكر- كه نويسنده برايشان درنظر گرفته، و همچنين بنابر وجه ناتوراليستي نقش خود، آنچه را كه حكومت و دولت برايشان درنظرگرفته- آن را مي پذيرند و با آن كنار مي آيند- و در مورد شخصيت هايي كه دست به كشتار نخست وزير مي زنند يعني شخصيت هاي پويا، اطلاع چنداني داده نمي شود.
زاويه ديد داستان من راوي است كه از نوع درون رويداد است، چرا كه راوي خودش در داستان حضور دارد و كنش انجام مي دهد، اما گاهي به داناي كل محدود تبديل مي شود، كه بايد گفت براي رمان بهتر است از زاويه ديدي بيش از يك نظرگاه استفاده شود، به خصوص در باب نظرگاه اول شخص، چرا كه اين زاويه ديد درست است كه داراي صميميت است و متمركز است و حقيقت مانندي داستان را بالا مي برد، ولي داراي محدوديت هايي است كه نمي تواند بقيه اشخاص و موقعيت ها را روايت كند و ناچار گاه دچار تخطي مي شود.
نثر: روايت داستان ساده و خطي است. بدون تداعي هاي بلند و فلش بك هاي ريز و درشت. و از نظرگاه راوي نوجوان، تا زمان جواني او صورت مي گيرد. اين روايت مي توانست اگر موضوع سياسي نداشته باشد، بنا به نثرش و راويت نوجوان آن، داستاني درباره نوجوان نيز باشد. اما نوع موضوع تاريخي و سياسي آن مانع اين امر شده است. داستان در بخش هاي اوليه داراي مطول نويسي و توصيف هاي بسيار است. تكرار بعضي كلمات، جملات و مفاهيم كه گاهي غيرضروري به نظر مي رسند در داستان زياد ديده مي شود. كه در اين ارتباط بايد به كوه يخ همينگوي اشاره داشت و اين كه مي توان با كمترين اطلاعات بيشترين مطلب را ارائه داد كه تأكيد بر ايجاز دارد. ناسزاگويي هاي متن اشاره به رفتار ناشايست امنيه و دولتي ها با رعيت ها دارد، اما شايد مي شد به جاي كلمات ركيك، از كلماتي با همان مفهوم استفاده كرد. چرا كه استفاده از هر واژه و جمله در متن اگر به جاي جلب توجه، دليل منطقي داشته باشد، از مقبوليت بيشتري برخوردار است. ضمن اينكه نثر از پرداخت قوي برخوردار نيست، و شتابزدگي در بخش هايي از متن- با وجود مطول نويسي ديده مي شود- چنانكه در يك سوم سطر چند اتفاق مي افتد: (باد آمد تند و خنك. گرما را برد. باد افتاد ص .54) براي موضوع هاي با اهميت تر اگر از پرداخت قوي تر استفاده شود، خواننده براي خواندن راغب تر مي شود.
تكرارها: كلمات مف، پرنفس.
امتياز:
توجه به ادبيات بومي و ترسيم فضاي روستايي و جزئيات آن- ابزار و وسائل و نحوه زندگي و موقعيت، و بعضي از فرهنگ و خرده فرهنگ هاي اين روستاها، يكي از امتيازات مهم رمان است. كه نويسنده با تمام ريزه كاري هاي آن آشنا بوده است و توانسته با ايجاد فضايي درست، عيار حقيقت مانندي داستان را بالا ببرد. توصيف دعواها و اختلاف هاي مردم ده كه براي جبران خسارت گندم و جو مي دهند و توجه به فضاي پختن نان و قالي بافي و لايروبي جوها و... از جزئياتي است كه به خوبي نويسنده از عهده آن برآمده و به آن ها توجه شده است. همچنين توجه به تاريخ، و حوادث آن و انگيزه هاي به وجود آمدن حوادث تاريخي اجتماعي، سياسي از جمله به چالش كشيدن جريان تقسيم اراضي و تأثير آن روي مردم نيز از مواردي است كه اهميت ويژه اي دارد. چنانچه سرچشمه و مبدأ مهاجرت و آواره شدن روستائيان شد، كه از ديگر امتيازات و درواقع مهمترين آن ها و موضوع اصلي كتاب است. توجه به زمينه هاي به وجود آمدن انقلاب كه از همان سال هاي چهل و دو، و سال هاي ماقبل آن مثل چهل و يك كه انقلاب سفيد به وجود آمد، از ديگر امتيازات رمان محسوب مي شود. در واقع انتخاب موضوع ها امتياز اصلي داستان هستند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14