(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 22 تير 1389- شماره 19690

دهن لقي ها پيرامون ايران مي تواند آمريكا را به باد دهد
شيوه هاي پرورش خودباوري ملي



دهن لقي ها پيرامون ايران مي تواند آمريكا را به باد دهد

نويسنده: ري مك گاورن
مترجم: محمد جعفري
فراگيرترين اصطلاح دوران جنگ جهاني دوم با اين مضمون كه «دهن هاي لق كشتي ها را غرق مي كند» همواره مورد استفاده نظاميان آمريكايي قرار مي گرفت تا مبادا افشاي اطلاعات محرمانه، به دشمن كمك كرده و در نتيجه باعث شكست در ميدان نبرد گردد.
من اعتقاد دارم كه ما نياز به يك اصطلاح جديد داريم، زيرا دهن هاي لق نه تنها كشتي ها را بلكه مي تواند تمام كشورها، از جمله خود آمريكا را به باد دهد.
اين درسي است كه اعضاي كنگره و رهبران رسانه اي واشنگتن بايد از حمله فجيع به عراق آموخته باشند، خصوصا آنهايي كه با دهن هاي لق شان به جورج دبليو بوش كمك كردند تا از صدام هيولايي بسازد كه با سلاح هاي كشتار جمعي آماده جنگ بود.
البته در آن زمان همكاري با بوش براي شغل بعضي ها و حتي براي دموكرات ها و رهبران ليبرال «حركتي هوشمندانه» محسوب مي شد.
اما هم اكنون آن سياستمداران و نوابغ بايد مسئوليت حركت اشتباه كشور به سمت جنگ به رهبري بوش و مجروح كردن و به كشتن دادن هزاران سرباز آمريكايي و كشاندن ميليون ها تن از آنان به درون اردوگاه هاي نظامي كثيف را به عهده بگيرند، البته صدها هزار شهروند عراقي را نيز در نظر بگيريد.
اين قانونگذاران كه همه شريك جرم محسوب مي شوند همچنين باعث شدند كشتي اقتصاد آمريكا با يك كوه يخ عظيم بدهي برخورد كند.
اگرچه مسئول دانستن چنين افراد قدرتمندي به گفته شوراي كاخ سفيد و دادستان كل البرت گونزالس «عجيب» و «منسوخ» است، مانند وفادار بودن به كنوانسيون ژنو.
با وجود تمام اينها، در عين ناباوري به تازگي شاهد بوديم كه همان دموكرات ها (و شخصيت هاي رسانه اي) كه راه را براي حمله بي مورد و غير ضروري به عراق هموار كردند، مشغول تكرار اشتباه خود هستند، با اين تفاوت كه ايران جاي عراق را گرفته است.
همان لحن خشن مردانه (كه به هيچ وجه محدود به جنس مذكر نيز نمي شود) از زبان قانونگذاراني شنيده مي شود كه فكر مي كنند دامن زدن به آتش تهديدي به نام ايران و بزرگ جلوه دادن اين تهديد به آنها كمك خواهد كرد كه در انتخابات پيروز ميدان باشند (و يا شايد مبازرات انتخاباتي و جريان رسانه اي برايشان مقداري اعتبار خياباني به ارمغان آورد).
«مردان واقعي به تهران مي روند!»
به هفت سال پيش بازگرديد و لاف دروغيني را بخاطر آوريد كه از دهان افراد نومحافظه كاري همچون «كنث آدلمن»، دوست صميمي دونالد رامسفلد، شنيده شد كه مي گفت عراق «مانند آب خوردن است».
اگرچه معلوم شد كه اين نظريه يك خيال پردازي بيش نبود اما مي بينيم كه همكاران نومحافظه كارش مانند تارزان سينه سپر كرده و چشم هايشان را به ايران دوخته اند. اين ديدگاه نومحافظه كاران مبني بر اينكه عراق مانند آب خوردن است، بيشتر به يك جوك شباهت داشت و جالب اينجاست كه آنها در آن زمان حتي به اين فكر كرده بودند كه بعد از عراق به ايران حمله كنند يا به سوريه، و از همه خنده دارتر اين بود كه گفتند: «مردان واقعي به تهران مي روند!».
البته هم در آن زمان و هم امروز اين فقط تارزان ها نبودند كه علاقه وافري به جنگ در خاور ميانه داشتند بلكه بعضي از «جين»ها (Jane) نيز در اين قضيه سهيم هستند بخصوص «جين هارمن» نمايندي دموكرات كاليفرنيا كه در زمان حمله به عراق عضو ارشد كميته خانه اطلاعات بود.
با توجه به جايگاه او در كميته اطلاعات، هارمن بهتر از ديگر همكارانش مي دانست كه بوش درحال بزرگ نمايي و ساخت مدارك و شواهد قلابي در رابطه به سلاح هاي كشتار جمعي عراق است اما با اين وجود به تسريع شروع جنگ كمك كرد.
پس از حمله و اجراي تحقيقات و بررسي هاي وسيع، رئيس كميته اطلاعات سنا، «ري راكفلر» اعلام كرد كه اطلاعاتي را كه دولت بوش/چني بعنوان حقايق ارائه كرده بودند اثبات نشده، متناقض و حتي ناموجود است.
البته در سال 2003 اشاره آشكار به دلايل سست و نامعتبر بوش و دروغ هاي واضح او شجاعت سياسي بالايي را مي طلبيد.
اما شايد بپرسيد كه چرا من درحال مرور اين تاريخ هستم؟ زيرا معلوم شده است كه جين و برخي از اين تارزان ها دوباره دست به كار شده اند و تهديد ايران را بزرگ جلوه مي دهند، جايي كه «مردان واقعي» و برخي «زنان واقعي» قصد عزيمت به آنجا را دارند.
هارمن در يك سخنراني در 22 آوريل در كنگره گفت:
«اغلب از من پرسيده مي شود كشورهايي را كه فكر مي كنم بيشترين تهديد را براي امنيت كشور ما و جهان دارند نام ببرم.....جواب من هميشه اين است ايران، ايران، ايران. ...... با توجه به عقده نزديك بينانه آنها براي نابودي اسرائيل....و حركت مستحكم و مدام و دورويانه آنها به سمت سلاح هاي اتمي هيچ كشور ديگري به ذهنم نمي آيد.»
(شايد اگر فرد بي طرفي در آنجا حضور داشت مي گفت «پاكستان، پاكستان، پاكستان»، يك كشور اسلامي بي ثبات كه در واقع داراي موافقت وزارت ريگان در سال 1980 به سلاح هاي اتمي مجهز شد و امروزه تبديل به خانه القاعده و ديگر گروه هاي تروريستي گشته است از جمله مربيان بمب گذار معروف ميدان تايمز در نيويورك، فيصل شهرزاد. پدر شهرزاد، بهار الحق، سرتيپ هوايي سابق پاكستان بود كه مسئوليت محافظت از انبار مهمات اتمي اين كشور را بر عهده داشت.
عقده ايران
اما هارمن از ايران سخن مي گويد، كشوري كه يكي از امضا كنندگان معاهده منع گسترش سلاح هاي اتمي محسوب مي شود، هرگونه ميل به داشتن سلاح هاي اتمي را منكوب كرده است و حتي اگر هم بخواهد سالهاست كه از ساختن حتي يك عدد پرهيز كرده.
هارمن، براي تنبيه ايران بخاطر يك حدس و گمان واهي درمورد علاقه اين كشور به سلاح هاي اتمي تقاضاي اعمال تحريم عليه ايران را كرد تا با اين كار توانايي اين كشور را در وارد كردن فرآورده هاي تصفيه شده نفتي از بين ببرد. (هارمن بعنوان يك وكيل فارغ التحصيل از دانشگاه هاروارد مطمئناً بخوبي آگاه است كه تحت قوانين بين المللي چنين محاصره اقتصادي اقدام به جنگ تلقي مي شود. )
اما دست راست اسرائيل، دولت حزب ليكود و نومحافظه كاران آمريكا ايران را بعنوان دشمني جديد شناخته اند. بنابراين، در راستاي همين خط فكري هارمن نطق خود را اينگونه تمام كرد:
«ايران با سلاح هاي اتمي نه تنها تهديدي بر موجوديت اسرائيل است بلكه تهديدي بر موجوديت ما نيز محسوب مي شود و اين تهديد بر تمام كشورهايي كه از ارزش هاي دموكراسي دفاع مي كنند تحميل مي شود.»
حتي هيلاري كلينتون،وزير خارجه يي كه طرفدار سياست خشن است نيز تا اين حد پيش نمي رود. در يك انتشارات رسمي در قطر او گفت: «ايران بطور مستقيم آمريكا را تهديد نمي كند» اگرچه در ادامه گفت كه ايران تهديدي است براي دوستان آمريكا در منطقه.
كلينتون هنگام پاسخ به سوالي در كنفرانس مطبوعاتي رسمي در دوهه قطر در چهاردهم فوريه، ناگهان و بطور آني از اظهارات آشوب طلبانه اش كه معمولا هنگام بحث درباره ايران ديده مي شود و مورد علاقه واشنگتن نيز است تغيير مسير داد. كلينتون گفت:
«بخشي از هدفي كه ما د راينجا دنبال مي كرديم اين بود كه بر روي تصميم ايران در دنبال كردن يا نكردن سلاح هاي اتمي تأثير بگذاريم. و همانطور كه من در سخنراني خود گفتم. شواهد و مدارك دال بر اين است كه رسيدن به سلاح اتمي دقيقا هدفي است كه آنها دنبال مي كنند و اين بسيار نگران كننده است زيرا تنها آمريكا را بطور مستقيم تهديد نمي كند بلكه بطور مستقيم بسياري از دوستان و هم پيمانان و شركاي ما را در اين منطقه و خارج از مرزهاي اين منطقه تهديد مي كند.»
هنگامي كه نوبت به نخست وزير قطر شيخ آل ثاني رسيد، او پيرو صحبت هاي كلينتون و بحث ترس چيزي نگفت حتي هنگامي كه بطور مستقيم از او پرسيده شد «درباره خطري كه وزير خارجه الان اشاره كردند. اينكه اگر ايران به بمب دست يابد، نظر شما چيست؟»در پاسخ وي بطور ضمني و ديپلماتيك اما واضح گفت به همان اندازه از كاري كه ايران امكان دارد انجام دهد مي ترسد كه از كاري كه آمريكا و اسرائيل احتمال دارد انجام دهند. (براي اطلاع بيشتر به مقاله «آيا ايران يك تهديد است؟» در consortiumnewscom مراجعه كنيد.)
دوستي كه حرفي از آن زده نشد
دوست مهمي كه حرفي از او به ميان نيامد و وزير خارجه كلينتون ادعا مي كند بطور مستقيم مورد تهديد ايران است صد البته اسرائيل است كه في الحال 200 الي 300 سلاح اتمي دارد و از امضاي NPT اجتناب كرده است و انبار مهمات اتمي خود را مغاير با سياست آمريكا كه حامي NPT و شفافيت هر چه بيشتر در زمينه مهمات اتمي است نمي داند.
با توجه به قدرت اتمي اسرائيل، تهديد شمردن ايران كمي دور از عقل است اما با اين وجود فرض مي كنيم كه رهبران اسرائيلي واقعا ايران غير اتمي را تهديدي زنده براي اسرائيل به شمار مي آورند. آيا اين صحيح است كه قانونگذاران آمريكايي و تصميم گيرندگان آن يك تهديد لفظي و واهي را بر اسرائيل بزرگ كنند و آن را بعنوان تهديدي جدي براي آمريكا جلوه دهند؟
صراحت كلينتون در اين كه ايران آمريكا را تهديد نمي كند نويد بخش بود. بنظر مي رسيد كه خط فكري رئيس اطلاعات ملي و فرمانبرداران آنها را دنبال مي كنند كه با قضاوت اكثر برآوردهاي اطلاعات ملي رسمي موافق هستند، «ايران: اهداف اتمي و قابليت ها» اين عقيده به اتفاق آرا توسط تمام 16 آژانس اطلاعاتي آمريكا در نوامبر 2007 تصديق شد.
اين برآورد اطلاعاتي با اين جملات شروع شد: «ما با اطمينان كامل قضاوت مي كنيم كه در پاييز 2003 تهران برنامه سلاح هاي اتمي خود را متوقف كرد، ما همچنين با اطمينان تقريبا بالا اعلام مي كنيم كه تهران حداقل راه خود را براي گسترش سلاح هاي اتمي باز گذاشته است...».
«ما با اطميناني متوسط اعلام مي كنيم كه تهران تا اواسط 2007 برنامه توليد سلاح هاي اتمي خود را مجددا شروع نكرده است اما نمي دانيم كه آيا هم اكنون قصد گسترش سلاح هاي اتمي را دارد يا خير...».
«تصميم تهران براي توقف برنامه سلاح هاي اتمي نشان مي دهد كه آنها براي توليد سلاح هاي اتمي كمتر از قضاوت ما در سال 2005 مصمم هستند.»
برآورد اطلاعات ملي (NIE) درحال به روز رساني است اما شهادت سران ارشد مجمع اطلاعاتي در كنگره با قضاوت هايي كه در سال 2007 انجام گرفته است مطابقت دارد.
نايب رئيس ستاد مشترك، ژنرال جيمز كارت رايت در پاسخ به اين سوال كه ايران چه موقع مي تواند به سلاح هسته اي قابل تحويل دست يابد گفت:
«تجربه مي گويد سه الي پنج سال طول مي كشد تا بتوان اورانيوم غني شده با درجه بالا را به سلاح قابل استفاده تبديل كرد.»
برآورد اطلاعات ملي سال 2007 مي گويد كه اگر ايران تصميم به دستيابي به سلاح هاي اتمي بگيرد، «ما با اطمينان متوسط اعلام مي كنيم كه ايران امكان دارد تا سال 2010 الي 2015 بطور تكنيكي قادر به توليد HEUي كافي (اورانيوم غني شده با درجه بالا) براي ساخت يك سلاح اتمي باشد.
دوباره بازيچه واقع شدن
چيزي كه مرا خيلي نگران مي كند اين است كه مردم آمريكا دوباره توسط دولت و رسانه كه مايل به نابودي ايران هستند، بازيچه واقع شده اند.
در سالهاي اخير در يك نظرسنجي همگاني در CNN از مردم آمريكا پرسيده شده بود كه«آيا شما فكر مي كنيد ايران تا كنون به سلاح هاي اتمي دست پيدا كرده است يا خير؟». هفتاد و پنج در صد مردم آمريكا به اشتباه پاسخ داده بودند، بله.
اين آمار به درصدي كه پيش از حمله به عراق در سال 2003 به اشتباه اعتقاد داشتند صدام سلاح هاي اتمي مي سازد بسيار نزديك است. بعد از حمله بود كه دولت بوش به اجبار اعتراف كرد كه ادعاهاي آنها درباره عراق و بمب اتمي جعلي بود.
همينطور اظهارات سياستمداراني مرا نگران مي كند كه باورشان شده است ما بزرگ نمايي را كه ما را در منجلاب عراق گير انداخته است را فراموش كرده ايم و بازهم سعي مي كنند با ايران مقابله كنند.
سوال بسيار مهم امروز اين است كه آيا قبل از آنكه مجمع اطلاعاتي نظر نهايي خود را در رابطه با مقاصد و توانايي هاي هسته اي ايران به روزرساني كند، دهن هاي لق و طرز تفكرهاي بي مسئوليت گونه ما را درگير فاجعه اي وحشتناك تر در جنگ با ايران دچار خواهد كرد؟
هيچ اطميناني به رسانه هاي صنفي نيست
نگراني ديگري كه وجود دارد رسانه هاي صنفي مي باشند،
رسانه هايي كه به شركت هاي بزرگ تعلق دارند چرا كه آنها همچنان براحتي توسط نو محافظه كاران و ديگر تندروها كنترل مي شوند همانطور كه در سال 2003 چنين بود. بازهم شاهد هستيم كه مزاياي شغلي بسياري به كساني تعلق مي يابد كه درباره ايران به سختي سخن مي رانند و حرفي از اعتدال و ميانه روي نمي زنند.
شايد بعضي ها اميدوار بودند كه بعد از افتضاح عراق رأي دهندگان آمريكايي در مقابل تبليغات هوشمندانه مقاوم تر و سنجيده تر عمل خواهند كرد اما با توجه به نظر سنجي CNN معلوم شد كه اطمينان چنداني نيست.
هارمن با رقيب پيشرو و دموكرات خود «مارسي وينوگرد» مواجه است. از آنجايي كه هارمن ثروتي بالغ بر نيم ميليارد دلار دارد و وينوگرد
مي گويد كه حتي يك سنت از پول صنفي را قبول نمي كند، بايد گفت كه رقابت اينگونه است كه آيا نامزدها قادر هستند بدون استفاده از پول هاي كلان تبليغات و مخارج ديگر برنده انتخابات باشند يا خير. اين رقابت همچنين بر اين مبناست كه آيا رأي دهندگان دموكرات قانونگذاراني را كه طرفدار بوش و نو محافظه كاراني كه جنگ عراق را به راه انداختند، و به فكر جنگ با ايران هستند، مسئول مي دانند يا خير؟ با توجه به جانبداري آلوده و يكطرفه تبليغات كه از رسانه هاي صنفي نشأت مي گيرد، نتيجه اين رقابت نگران كننده است.
چيزي كه من مي دانم اين است كه سخنان آتش افروزي كه از دهان هارمن بيرون مي آيد، در باره گزينه حمله نظامي به ايران و دفاع سرسختانه وي از جنگ و تظاهر به تهديدي به نام ايران براي آمريكا با توجه به ادعاي نتانياهو مبني بر ايران بعنوان تهديدي براي اسرائيل، همه و همه مانند گلوله اي است در آستانه انفجار.
اينگونه حرف ها از نوعي هستند كه به امثال نتانياهو اين اطمينان را مي دهند كه مي تواند كنترل اوضاع را به دست خود بگيرد و هرگونه كه دوست دارد با آن برخورد كند.
اگر هارمن ثابت كند كه رأي دهندگانش همانند مردمي كه در اواسط فوريه در CNN اظهار نظر كرده اند به سادگي قابل فريب هستند اوضاع بدتر مي شود.

 



شيوه هاي پرورش خودباوري ملي

حسين بابايي-علي قاسمي
استكبار جهاني از ابتداي انقلاب اسلامي تاكنون با استفاده از روشها و شيوه هاي مختلف، درصدد القاء ناكارآمدي نظام اسلامي بوده است و با استفاده از حربه هاي مختلف به تخريب «خودباوري ملي» و عدم توانايي براي رفع مشكلات وبهره گيري از توان ملي و بومي بوده است. البته چنين رفتاري از سوي كشورهاي استكباري ريشه در سابقه وپيشينه استعماري آنها داشته و با مرور تاريخ
ريشه هاي اصلي آن قابل بررسي است. اماآنچه كه امروز بيش از پيش براي رشد وپيشرفت كشور در سالي كه از سوي رهبر فرزانه انقلاب به همت مضاعف و كار مضاعف نامگذاري شده است قابل تأمل و بررسي است شناخت خودباوري ملي و عوامل مؤثر برآن است.
از اين رو با مرور تاريخ علل ضعف و ريشه هاي تخريب «خودباوري ملي» بيش از پيش مشخص مي شود. در واقع تلاشي كه براي نابودي ملت ها و به زنجير كشيدن آنها از دوره هاي گذشته تا امروز شده است، هميشه در جهت نابودي و تضعيف خودباوري آنها بوده است. توجه غربي ها به ممالك شرقي پس از رنسانس و انقلاب صنعتي بيشتر به دليل جنبه هاي استعماري و عقب افتادگي كشورهاي شرقي بوده است. تاريخ گواه روشني بر ادعاي ماست كه كشورهاي غربي و استعمارگر براي دست يابي به منابع ملي و چپاول ثروت هاي خدادادي كشورمان شروع به فعاليت نمودند به همين منظور با القاي يأس و نا اميدي و تحقير وتضعيف روحيه خودباوري و هويت ملي واين كه ايراني
نمي تواند راه سلطه خود را بر اين كشور باز نمايد و موجبات عقب ماندگي و تخريب هويت ملي را سبب شده اند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(ره) ودستيابي به استقلال و آزادي شعله ها و جرقه هاي بيداري مردم زده شد و زمينه هاي رشد وخودباوري ملي فراهم گرديد و آرام آرام زمزمه هاي اينكه«ايراني
مي تواند» آغاز گرديد . روحيه انقلابي مردم و مسئولان در اوايل انقلاب سبب شد كه مردم با بدست آوردن استقلال و خودباوري ملي به هويت اسلامي خويش دست پيدا كنند، هويتي كه سالها توسط سلسله هاي شاهنشاهي و دولت هاي استعماري تحقير شده بود. به همين علت لزوم تحول در ماهيت تخريب شده و بحران زده جامعه و پرورش و
دست يابي به خودباوري ملي از جمله اهداف كليدي انقلاب به شمار ميرفت و هم اكنون نيز تاكيد بر خودباوري ملي و هويت اسلامي و بازگشت به خويشتن و ايمان به توانمندي ها و داشته هاي ملي از اهداف سند چشم انداز به حساب مي آيد. لذابا توجه به استراتژي دشمن در جهت القاي ناكارآمدي وايجاد ذهنيت منفي در افكار عمومي براي تخريب ونابودي خودباوري ملي شناخت خودباوري و عوامل مؤثر برآن از ضروريات اجتناب ناپذير است.
مفهوم خودباوري ملي
خودباوري ملي در هرجامعه اي عاملي براي به كار افتادن موثر همه اجزاي تشكيل دهنده ولازمه رشد وتوسعه ودستيابي به پيشرفتهاي وسيع درابعاد مختلف است. ايمان ، اعتقاد وعزم و اميد به آينده . اعتقاد به داشته هاي ملي از پايه هاي خودباوري است و براي جوامع بشري كليد همه كاميابي ها و وسيله لازم براي رسيدن جامعه به رشد وتوسعه به حساب مي آيد. دستيابي به خودباوري ملي نيازمند توجه به استعداد و داشته هاي ملي و سامان دادن به همه توانمنديها است كه با مطالعه و سرمايه گذاري در حوزه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، نظامي، اجتماعي و فرهنگي با رشد و توسعه در زمينه هاي علمي وپژوهشي، بسترسازي فرهنگي درجامعه، تقويت بنيه دفاعي، صيانت از استقلال كشور و دستيابي به اقتدار ملي دست يافتني است. انقلاب اسلامي براي اينكه بتواند پويايي خود را در بستر زمان در مقابل تحولات داخلي وخارجي حفظ كند بايد به استعدادها و توانمندي هاي خود كه سنگ بناي خودباوري است ايمان داشته باشد ودر جهت شناخت و دست يابي هر چه بيشتر به اين استعدادها گام بردارد. رهبر معظم انقلاب در اين باره مي فرمايند: «امروز اگر بخواهيم سعادت اين كشور تامين شود، مردم عزيز ايران با توانايي هايي كه خداوند متعال در جوهره اين كشور و ملت قرار داده است بايد در مسير شناخت و توانايي هاي خويش قدم بردارد و در مقابل همه تهديدات و فشارهاي خارجي مردانه ايستادگي نمايد». بنا به فرمايش مقام معظم رهبري راه سعادت كشور در شناخت توانايي ها و خودباوريهاست و با عواملي مانند فضا و سرزمين، وسعت خاك و منابع طبيعي، جمعيت، نهادهاي سياسي و فرهنگي، روحيه ملي، كيفيت ديپلماسي، ظرفيت و استعدادهاي علمي و توانمندي هاي نظامي حاصل مي گردد. حكومتي كه از خودباوري ملي بررخوردار باشد كمبودها جبران، رشد وتوسعه در ابعاد مختلف ايجاد و با گسترش فضاي امنيتي و فكري امكان آموزش، تربيت و اصلاح وتوسعه انساني بدست مي آيد وباعث رفاه و آباداني و حركت در مسير اقتدار ملي مي گردد. از اين رو از مهمترين مولفه هاي موثر در تقويت وپرورش خودباوري ملي به موارد زير مي توان اشاره نمود:
تمسك به اسلام و بازگشت به خويشتن
فرهنگ خودباوري با تمسك به اسلام بدست مي آيد؛ امام خميني(ره) در اين باره مي فرمايند:«اگر بخواهيد مملكت خودتان را حفظ كنيد و اگر بخواهيد از تحت يوغ ابرقدرت ها تا آخر خارج بشويد به اسلام توجه كنيد و به احكام اسلامي سر فرود آوريد اسلام براي ملت ها تمام آزادي ها واستقلال را فراهم مي كند. خودشناسي و بازگشت به خويشتن اولين مرحله برگشت استعماري است». برهمين اساس خودباوري ملي و دستيابي به هويت اسلامي مهمترين هدف در تمامي امور قلمداد مي شود. رسيدن به خود شرط اول خودباوري فرض مي شود . حضرت امام خميني در اين باره مي فرمايند : «اگر ما بخواهيم استقلال پيدا كنيم آزادي پيدا كنيم مملكت خودمان را خودمان اداره كنيم بايد خودمان را پيدا كنيم بايد از اين غرب زدگي بيرون برويم خيال نكنيم همه چيز آنجاست و ما هيچ نداريم ... ما همه چيز داريم فرهنگ ما فرهنگ غني است بايد پيدايش كنيم». حضرت امام با بيان اين مطالب به اين مسئله اشاره دارند كه همين باور تواناييها شما را توانا مي كند و برعكس خودباختگي نه تنها موجب عدم بهره مندي از فرصت ها وعدم به كار گيري اثر بخش توانمندي ها مي شود بلكه انسان را ضعيف مي كند.و جايي ديگر در اين باره
مي فرمايند: «شما ديديد كه در اين جنگ تحميلي كه پيش آمد و محاصره اقتصادي شديم خود ايراني ها خود ارتشي ها اين قطعات را درست كردند اگر قبل از اين بود يكي از اين قطعات را نمي توانستند درست كنند از باب اين كه شخصيت شان را گم كرده بودند».
استقلال
استقلال در جمهوري اسلامي ايران به معناي نفي وابستگي هاي گذشته و حال است. انقلاب اسلامي در بدو تاسيس خود به معناي واقعي كلمه سعي در واژگون ساختن ساختارهاي موجود گذشته داشت و هم اكنون نيز همه تلاشش را در جهت حفظ اين استقلال كه در همه جهات سياسي فرهنگي و اقتصادي مي باشد قرار داده است. . خاطره هاي وابستگي هاي گذشته نوعي روحيه ضد سازشكاري را در ملت انقلابي پديد آورد كه تنها از طريق طرد روابط استعماري گذشته مي تواند آرام گيرد. به همين منظور در جهت رشد وتوسعه خودباوري ملي مي بايست مجموع فرهنگ و اعتقادات اسلامي كه باعث پيروزي انقلاب شده است حفظ و تقويت گردد . از اين رو آگاهي مردم و شناخت آنان از شرايط خودي در وضعيت جهاني از لوازم حفظ و صيانت استقلال و باعث بروز و پرورش خودباوري ملي مي گردد. حفظ استقلال يعني تقليدي و تبعي فكر نكني و مستقل فكر كني و اين همان روح خودباوري ملي است.
استراتژي نه شرقي نه غربي
از آنجايي كه خودباوري به معناي اعتماد به استعداد ها و توانايي ها و سامان دهي آنها مي باشد شعارنه شرقي نه غربي به معناي نفي همه وابستگي ها و ايمان و اعتقاد به داشته هاي ملي معنا ميگردد. شعار نه شرقي نه غربي كه پس از انقلاب بر سر وزارت امور خارجه نقش بست نشان از راهبرد كلان انقلاب در پرورش و حفظ خودباوري ملي است. استراتژي انقلاب اسلامي كه در جهت تحقق استقلال و بر اساس قاعده «نفي سبيل» كه يكي از اصول سياست هاي خارجي اسلام است يكي از شيوه هاي مهم در پرورش خود باوري به حساب مي آيد. بسط و توسعه اين تفكر در جامعه سبب بروز خودباوري ملي مي گردد در تبيين و تفسير انديشه نه شرقي ونه غربي هيچگاه منظور اين نيست كه خود را در چارچوب محصور كنيم و از علوم و تجارب كشورهاي پيشرفته استفاده نكنيم بلكه اين شعار كه از مفاهيم خودباوري مي باشد زماني مي تواند اين مسئله مهم را تفسير و معنا نمايد كه ما با استفاده از الگوهاي صحيح و علمي جهاني در مسير دست يابي به امكانات و در جهت بومي كردن و داخلي كردن منابع گام برداريم. حضرت امام در اين باره مي فرمايند:«احتياج ما پس از اين همه عقب ماندگي مصنوعي به صنعت هاي بزرگ كشورهاي خارجي حقيقتي است انكار ناپذير ولي اين به آن معنا نيست كه ما بايد در علوم پيشرفته به يكي از دو قطب وابسته شويم».
حفظ وحدت و پرورش خودباوري
انديشه وحدت اسلامي جزاصول مورد تاكيد آموزه هاي دين اسلام است، ايجاد وحدت وانسجام اسلامي باعث نزديك شدن آحاد ملت براي حركت در جهت رشد و توسعه كشور مي شود و ثمره اين رشد وتوسعه خودكفايي و خودباوري مي باشد. اين مسئله در پيوند با اساسي بودن وحدت در انديشه اسلام و انقلاب باعث شده تا راه پيروزي هاي نظامي ، سياسي و فرهنگي فقط از طريق اتحاد ملي دست يافتني به نظر برسد . امام در اين باره مي فرمايند :« بر همه اقشار ملت واجب الهي است كه با هم پيوسته باشيم و با هم يكدست و يكدل و يك جهت براي ساختن ايران». ودر نگاهي به اصول توسعه وخودباوري از ديدگاه امام خميني درمورد حفظ وحدت مي بينيم كه ايشان مي فرمايند :> براي ساختن ايران همه ملت بايد شركت كنند كشاورز در حد كشاورزي زارع در حد زارع بودن اهل صنعت در حد صانع بودن و همه اقشار ملت از دوست و غير دوست گرفته اين ها با هم همكاري بكنند دست به دست هم بدهند و اين خرابه اي را كه براي ما گذاشته اند از سر بسازند وآبادش كنند . وحدت فعالان سياسي و نخبگان علمي باعث رشد وتوسعه در كشور و باعث دستيابي به خودباوري مي گردد.» بنابراين با توجه به گفته هاي بالا مي توان رابطه ميان وحدت ملي و خودباوري ملي را درك نمود و مي توان گفت مطلبي كه امروز ابرقدرت ها را در مقابل ايران مرعوب مي كند در درجه اول حفظ وحدت ملي است. وقتي ما با حفظ وحدت و انسجام و خروج از غرب زدگي و پيدا نمودن مفاخر خودي در مقابل دنياي استعمارگر بايستيم حقيقتا به داشته ها و استعداد هاي بومي خود ايمان آورده ايم و اين همان پرورش خودباوري است. يعني اعتقاد به داشته هاي ملي واصل وحدت در نزد رهبري انقلاب و گفتمان هاي شكل گرفته امري مهم مي باشد . امروز جهت جبران دوران طولاني سلطه استبداد پرورش خودباوري رمز موفقيت است و وحدت ملي از عوامل موثر در پرورش خودباوري ملي و رسيدن به مقصود است.
نفي خودباختگي
مطلب ديگري كه از شيوه هاي پرورش خودباوري محسوب مي شود نفي خودباختگي و مبارزه با القائات منفي دشمن و تكيه بر حقانيت خود مي باشد. فكر تحقير ايراني كه در دوران سلطه استبداد وارد اين كشور گرديد موجب شد كه احساس حقارت تا اعماق جان قشرهاي مختلف اين كشور نفوذ كند و خودباوري ملي اين كشور راتخريب نمايد. امروز به واسطه نفي خودباختگي ها و بازگشت به خويشتن مي توان به پرورش خودباوري پرداخت. از نگاه حضرت امام خميني خود باوري زماني معنا مي يابد كه ما با اتكا به خدا بيدار شويم به اينكه ما خودمان هم شخصيت داريم و ما مي توانيم كار انجام دهيم.اين ايمان و اعتقاد به اينكه ايراني مي تواند از اصول مهم پرورش خودباوري ملي است .
فرهنگ
فرهنگ مجموعه اي از باورها و اعتقادات ارزش ها و نگرش هاي يك كشور است .فرهنگ زمينه ساز طرز تفكر و بينش افراد جامعه است و تعيين مي كند چه نوع رفتارهايي قابل قبول است و يا غير قابل قبول است . يعني مردم با داشتن يك فرهنگ اصيل مي توانند موجبات اقتدار و خودباوري را فراهم آورند . فرهنگ هر جامعه تاثير بسزايي در رشد و توسعه افكار ملت دارد . حضرت امام در اين باره مي فرمايند: «بزرگترين فاجعه براي ملت ما اين وابستگي فكري است كه گمان مي كنند همه چيز از غرب است و ما در همه ابعاد فقير هستيم اگر ما از همه وابستگي هاي فكري بيرون بياييم همه وابستگي ها تمام مي شود» . داشتن باور، اعتقاد به خويشتن ونگرش هاي اصيل ملي ، از اصول مهم در پرورش خودباوري است . خودباوري فرهنگي در مجموع مربوط به يك نسل نيست زيرا عقيده و اعتقاد به اينكه ما مي توانيم و يا شعار و انديشه «ايراني مي تواند» از طريق فرهنگ سازي صحيح به نسل هاي آينده نيز انتقال مي يابد . در واقع خودباوري فرهنگي اساس استقلال و يكي از شيوه هاي مهم در پرورش خودباوري ملي است .
وقتي در جامعه اي مردم به فرهنگ اصيل و بومي خود اعتقاد داشته باشند و يك خودبا وري فرهنگي ايجاد شده باشد مطمئنا در مقابل تهاجمات فرهنگي دشمن و آئين ومنش غرب زده رنگ عوض نمي كنند و در برخورد با فرهنگ غرب زدگي نقش انفعالي از خود نشان نمي دهد و اين همان خودباوري و بازگشت به خويشتن است . خودباوري فرهنگي يعني اينكه فرهنگ كشور اثر گذار شود و اثر پذير نباشد و در مقابل القائات منفي دشمن و تهاجم فرهنگي جبهه گيري صحيح و منطقي انجام دهد . اين خودباوري فرهنگي نياز به فرهنگ سازي دارد فرهنگي كه با تكيه به هويت اصيل ملي و اسلامي به ايراني بودن واسلامي بودن افتخار و اعتقاد داشته باشد . اين نوع نگرش زمينه ساز بروز خودباوري ملي مي گردد چرا كه وقتي مردم جامعه به داشته ها و استعداد ها و فرهنگ بومي خود ايمان داشته باشد چارچوب هاي اقتدارملي برافراشته خواهد شد . مسئله تهاجم فرهنگي كه مقام معظم رهبري بارها روي آن تاكيد كردند واقعيت روشني كه خودباوري و هويت ملي ما را مورد هجمه قرار داده است دفاع در جبهه فرهنگي و مقابله با ناتوي فرهنگي دشمن از جمله كارهايي است كه در دستيابي به خودباوري ملي ما را ياري مي نمايد. هويت ملي و خودباوري فرهنگي پاشنه آشيل ابزار فرهنگ بوده و ملت هايي كه مجهز به اين دو ويژگي هستند توانستند در برابر زياده خواهي استكبار جهاني ايستادگي و مقاومت نموده و مسير رشد و ترقي خويش را بپيمايد و مفهوم خودباوري را متجلي نمايد. امروز مقابله با ناتوي فرهنگي غرب و استفاده از ابزارهاي مختلف در آموزش و بستر سازي فرهنگي مردم و تأسي از رسانه هاي تبليغاتي و احياي فرهنگ و سنت اصيل اسلامي و ملي مي توان به پرورش واحياي خودباوري پرداخت .
آموزش
در اين مسير برنامه ريزي آموزشي دقيقي در جهت اهداف و توسعه وخودباوري مي بايست صورت گيرد چراكه در اين عصر اهداف استعمارگران به منظور تربيت و پرورش نسلي است كه داراي گرايش مثبت به ارزشهاي غربي واحساس حقارت نسبت به ارزشها و توانمنديهاي ملي و اسلامي ميباشد . از آانجا كه انحراف در محيط هاي اموزشي و به خصوص دانشگاه ها موجب انحراف و عقب ماندگي وبدبختي يك ملت و اسارت در مقابل غرب و شرق واشاعه فساد ومنكرات و سرانجام موجب از بين رفتن نسلهاي حاضر و اينده خواهد شد. بنابراين يكي از راه هاي پرورش خودباوري بسترسازي مناسب در مراكز اموزشي و تربيتي
مي باشد، با ارتقاء سطوح علمي وايجاد روحيه وانگيزه در بين
دانش آموزان و دانشجويان مي توان به توسعه و پرورش خودباوري دست يافت . از اين رو با استفاده از روشهاي نوين اموزشي وبستر سازي مناسب مي توان محيط هاي اموزشي را از رخوت ويك نواختي به محيط هاي پر نشاط وخلاق تبديل كرد ، وباعث رسيدن به توسعه علمي وآموزشي شد .

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14