(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


يكشنبه 27 تير 1389- شماره 19694

حسن خلق و وسعت رزق
صبر و پايداري
كمالات رفتاري
حمايت خداوند از صدقه هاي كوچك
آثار استماع قرآن
لزوم توجه به علل ماورايي مشكلات و بيماري ها
حقيقت توحيد



حسن خلق و وسعت رزق

قال الصادق(ع): حسن الخلق يزيد في الرزق
امام صادق(ع) فرمود: اخلاق نيك روزي را زياد مي كند. (1)
1- علل الشرايع، ج2، ص246

 



صبر و پايداري

امام صادق(ع) فرمود: روزي علي(ع) وارد مسجدي شد شخصي را ديد كه بسيار اندوهگين و ناراحت است، پرسيد چرا محزون هستي؟ او عرض كرد: «پدر و برادرم را از دست داده ام و ترس آن دارم خوف و وحشت مرا فرا گيرد.»
امام علي(ع) فرمود: «بر تو باد به تقوي و صبر، كه در پرتو آن بر حوادث آينده پيروز خواهي شد و بدانكه: صبر نسبت به امور زندگي، همچون نسبت سر به بدن است، اگر سر از بدن جدا شد، بدن تباه مي گردد، همين طور اگر صبر و استقامت در امور، نباشد آن امور تباه مي شود.» (1)
1- وسايل الشيعه، ج 2، ص 902

 



كمالات رفتاري

پرسش:
كدام صفات كماليه انسان است كه مي تواند براي او محبوبيت و مقبوليت فردي و اجتماعي حاصل نمايد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال به اهم رفتارهايي كه جاذبه و تاثيرگذاري انسان را افزايش داده و محبوبيت و مقبوليت فردي و اجتماعي را به ارمغان مي آورد شامل: هديه و بخشش، تواضع، ديد و بازديد و عدم چشم داشت از ديگران اشاره كرديم اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
.10 گفتار نيك
يكي از اسباب محبت، متانت در سخن، ادب در گفتار و خوش گويي است كه در نرم ساختن دل ها و جلب عاطفه ها، نقش تعيين كننده اي دارد. آن كه خوش سخن باشد، از ديگران نيز كلام نيكو مي شنود. امام علي(ع) مي فرمايد:
كسي كه با مردم زيبا رفتار كند، با وي زيبا رفتار خواهند كرد. (غررالحكم و دررالكلم، ج5، ص 345)
آن حضرت، برقراري ارتباط محبت آميز و كاهش تنش بين مردم را از آثار ارتباط كلامي مطلوب مي داند و مي فرمايد:
زبانت را به كلام نرم و بذل سلام عادت ده كه دوست داران تو زياد مي شوند و ناراحت شوندگان از تو، كاهش مي يابند. (همان، ص 329)
.11 عفو و گذشت
يكي از عوامل محبت و جلب افكار عمومي و برانگيختن عواطف و احساسات، عفو و اغماض است. اگر كسي با داشتن قدرت، انتقام نگيرد و خشم خود را فرو نشاند، با اين بزرگ منشي و عظمت روح، محبوبيتش - چه در نظر كسي كه مورد عفو قرار گرفته و چه در نظر ساير مردم - افزايش مي يابد. امام صادق(ع) از رسول اكرم(ص) نقل كرده كه آن حضرت فرمود:
بر شما باد به عفو و گذشت كه اين صفت، مايه فزوني مجد و عزت است. پس يك ديگر را عفو كنيد، تا خدا به شما عزت دهد. (كافي، ج 4، ص 108)
يكي از اهالي شام، در حضور امام مجتبي(ع) به بدگويي از آن حضرت پرداخت. وقتي كه از سخن باز ايستاد، امام به او سلام كرده، لبخندي زد و گفت: اي پيرمرد! به گمانم تو در اين شهر، غريب و نيازمند پذيرايي باشي، بيا منزل ما تا اداي وظيفه نماييم. وقتي كه آن مرد سخن حضرت را شنيد، با گريه گفت: گواهي مي دهم كه خدا خود بهتر آگاه است كه بار سنگين رسالت را بر دوش چه كسي بنهد. آن گاه افزود: تو و پدرت مبغوض ترين اشخاص در نظرم بوديد؛ اما اكنون محبوب ترين اشخاص در پيش من هستيد. (منتهي الامال، ص 162)

 



حمايت خداوند از صدقه هاي كوچك

گروهي از بازاريان در مجلسي با هم صحبت مي كردند. يكي از آنها كه تاجر مؤمني بود خطاب به بقيه گفت:
آقايان! در همسايگي ما خانواده فقير و آبرومندي زندگي مي كند كه از شدت آبروداري و عفاف، حاضر به گدايي نيست اما واقعا نيازمند است. پدر خانواده مرد فقير و بيماري است كه كارگري مي كرده و بيمه هم نشده و اكنون بيكار است و نمي تواند مخارج خانواده اش را تأمين نمايد. اگر بتوانيم به او كمك كنيم كه سلامتي خود را باز يابد، از فقر نجات مي يابند.
يكي از بازاريان گفت:
شما شناخت كافي از وضعيت آنها داريد؟
مرد گفت: بله، گاهي همسرم با همسر آن فقير صحبت مي كند و از وضع زندگي اش مطلع مي شود.
بازاري مزبور گفت: من بخشي از هزينه درمان او را قبول مي كنم.
يكي ديگر از مغازه داران گفت: من هم 50هزارتومان كمك مي كنم.
مرد چاق و تنومندي كه در بين گروه نشسته بود گفت: تا زماني كه اين مرد فقير سلامتي خود را بازيابد، من خواروبار مصرفي زندگي او را تأمين مي كنم.
تاجر مومن خطاب به كساني كه اظهار كمك كرده بودند گفت:
خداوند سبحان به كسب و زندگي شما بركت عنايت فرمايد.
يكي از افرادي كه تاكنون سخني نگفته بود يك چك پول صدهزارتوماني از جيب خويش بيرون آورد و گفت: اين را هم بده به اين خانواده! در بين جمع حاضر، مغازه دار مؤمن متوسطي بود كه ساكت نشسته بود و چيزي نمي گفت: اين فرد دست در جيب خود كرد و پاكتي را درآورد و به كسي كه پولها را جمع مي كرد داد و گفت: ناقابل است!
جمع كننده ي پولها، در پاكت را باز كرد و يك عدد اسكناس 5هزارتوماني داخل آنرا درآورده و روي پولها گذاشت.
مردي كه صدهزار تومان كمك كرده بود نگاه تحقيرآميزي به صاحب پاكت كرد و با لحن زننده اي گفت:
با كمك شما، ديگر نيازي به كمك ديگران نيست؛ اين خانواده تا آخر عمر بيمه شد و سپس بلند بلند قهقهه سرداد و به دنبال او، بعضي از افراد نيز خنديدند.
تاجر مؤمن كه شاهد ماجرا بود خطاب به مرد مسخره كننده گفت: اولا اين صدهزارتومانت را بگير، ما نيازي به پول شما نداريم، ثانياً از خدا نترسيدي و مرد مؤمني را بخاطر اندك بودن هديه اش تحقير كردي؟ مگر نمي داني اينكار گناه بزرگي است؟! در طول تاريخ، بدها خوبها را مسخره كرده اند!
مرد مسخره كننده خودش را جمع و جور كرد و ضمن عذرخواهي از كسي كه به او اهانت كرده بود گفت: من قصدي نداشتم! چيزي گفتم كه بخنديم، شوخي كردم و حالا هم واقعا معذرت مي خواهم و...
تاجر مؤمن گفت: خداوند متعال در آيه79 توبه درباره شما و امثال شما فرموده است: الذين يلمزون المطوعين من المؤمنين في الصدقات والذين لايجدون الاجهد هم فيسخرون منهم سخرالله منهم و لهم عذاب اليم
كساني كه از مؤمنان اطاعت كار، در صدقاتشان (بخاطر اندك بودن آن) عيبجويي مي كنند و كساني را كه (براي انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچيز) توانايي خود دسترسي ندارند، مسخره مي كنند، خدا آنها را مسخره مي كند و كيفر (استهزاكنندگان را به آنها مي دهد) و برايشان عذاب دردناكي است!
همه ساكت بودند و به آيه اي كه تلاوت شد گوش مي كردند اما اشك شادي از گوشه چشم مردي كه با خلوص نيت مقدار كمي كمك كرده بود، سرازير بود!

 



آثار استماع قرآن

قرآن، وحي نامه اعجاز آميز الهي است كه به زبان عربي به عين الفاظ به وسيله فرشته امين وحي حضرت جبرئيل ازجانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پيامبر (ص) هم به طور انزالي و اجمالي يك بار و هم تفصيلي و تنزيلي در مدت بيست و سه نازل شده و حضرت آن را برگروهي از اصحاب خود خوانده و كاتبان وحي از ميان اصحاب، آن را با نظارت مستقيم و مستمر آن حضرت(ص) نوشته اند و حافظان بسيار از هم ميان اصحاب، آن را حفظ كرده و به تواتر نقل كرده اند.
قرآن درعصر پيامبر(ص) مكتوب بود ولي به شكل كنوني مدون نبوده و بعدها از سوره فاتحه تا ناس در 114 سوره مدون گرديده است.
متن قرآن از آن جايي كه حتي الفاظ آن از سوي خداوند وحي شده، متني مقدس است و همگان در صدور آن از جانب خداوند تبارك و تعالي، قطع و يقين دارند، قطع و يقين دارند. از اين رو حتي استماع و شنيدن الفاظ آن بسيار مهم و تاثيرگذار است و شفا و درمان گري آن به شكل مختلف در جسم و جان آدمي اثبات شده است.
نويسنده دراين مطلب درباره تاثير و آثار استماع قرآن سخن گفته است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
ويژگي هاي شگفت قرآن
آيات قرآني درآدمي چنان اثر مي گذارد كه حتي آناني كه به زبان عربي آشنايي ندارند، از آن لذت مي برند و تاثير شگرف آن را درخود مي يابند. كربلايي كاظم كريمي ساروقي كه به شكل معجزه توانايي خواندن قرآن را از حفظ يافته بود، الفاظ قرآني را در ميان متون عادي عربي چون نور مي ديد و توانايي خواندن آن را مي يافت درحالي كه بقيه الفاظ براي او ناآشنا و غير قابل خواندن بود.
آيت الله خزعلي كه خود حافظ قرآن و نهج البلاغه و صحيفه سجاديه است در ملاقات با او، دو آيه را كه دركلمات با هم اشتراك داشتند، ضميمه كرده، پشت سر هم خوانده، محل آن را از او مي پرسند، (يكي آيه 67 انعام ديگري آيه 88 سوره ص)، بدين ترتيب:«لكن بنا مستقر و سوف تعلمون و لتعلمن بناه بعد حين». بلافاصله درجواب مي گويد:«اين دو آيه، از دو جاي قرآن است. يكي سوره انعام و ديگري از سوره ص. كسي حرف و او را دركاغذي پـشت سر هم، به اين صورت:«وو» يك و او را به قصد «ولا الضالين» و ديگري را به قصد «زيد و عمرو و...» نوشته و به كربلايي كاظم نشان داد. گفت: يكي و او قرآن است و ديگري از غير قرآن. گفتند: كربلايي كاظم! از كجا تشخيص دادي؟ گفت:«يكي نور داشت و ديگري نداشت».
آيت الله محسني ملايري مي گويد: كربلايي كاظم، بسيار كند ذهن و يك ماه رمضان درملاير ميهمان من بود و به مسجد مي آمد. هرچه كردم دعاي سي روز رمضان را ياد بگيرد نتوانست ولي به معجزه امام زمان (ع) تمام قرآن را مستقيما و معكوسا تند و سريع بدون هيچ توقفي مي خواند. مرحوم آيت الله العظمي بروجردي (ره) ايشان را خواستندو من او را به قم نزد آن مرحوم فرستادم و ايشان هم او را امتحان نمودند و او چندي درمنزل حاج سيد اسماعيل علوي رئيس فرهنگ آن روز قم بود. همه روزه فرهنگيان و اهل علم با او ملاقات و از او سؤال مي كردند. يكي از علمايي كه او را ديده مي گفت: اگر كسي اعتقاد به دين خداوند نداشت، كافي بود دو سه روز با كربلايي كاظم معاشرت مي كرد، تا با ديدن اين معجزه عجيب، به خداي متعال، قيامت، انبيا، و ائمه (ع) و به قرآن كريم معتقد شود.
آيت الله خز علي مي گفتند:«من بعداز فوت كربلايي كاظم متوجه شدم كه به او اسرار آيات و باطن قرآن را هم تعليم داده بودند. يعني اگر كسي براي شفاي مرض ناعلاج، پيدا شدن گمشده، طي الارض و مانند اينها از او سؤال مي كرد، او با قرآن جواب مي داد: مثلا به او گفته شد فلاني بسيار مقروض است و از شما تقاضاي دعا دارد. درجواب گفته بود من جز قرآن چيزي بلد نيستم. به او بگوييد آيه «و من يتق الله يجعل له مخرجا» تا آخر را تا ده روز فلان تعداد بخواند تا انشاء الله قرضش ادا شود. ولي نبايد به كسي بگويد كه اثرش از بين مي رود.
همچنين شهيد نواب صفوي-رهبر فدائيان اسلام- او را امتحان نموده، كلماتي از قرآن را با نهج البلاغه تركيب كرده، خواندند و گفتند: اين آيه دركجاست؟ كربلايي كاظم فورا كلمات قرآني را نشان داد و گفت: اينها از قرآن است، ولي آنها قرآن نيست. پرسيدند: چگونه تشخيص مي دهي؟ گفت: قرآن نور دارد و مي درخشد.
اين يك نمونه از ويژگي هاي قرآن است كه همان نورانيت آن است. از ديگر ويژگي هاي قرآن شفاي سينه ها بودن آن است كه آياتي چند از جمله آيه 57 سوره يونس: يا ايها الناس قدجاءتكم موعظه من ربكم و شفاء لما في الصدور، و هدي ورحمه للمومنين و نيز آيه 82 سوره اسراء و 44 سوره فصلت به آن اشاره كرده است.
امير مؤمنان علي(ع) نيز درباره اين ويژگي قرآن مي فرمايند:«تعلموا القرآن فانه ربيع القلوب و استشفوا بنوره فائه شفاء الصدور و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص...؛ قرآن را فراگيريد زيرا قرآن بهار دلهاست و از نور آن بر مرضها و دردهاي خود مرهم بگذاريد زيرا آن داروي شفابخش سينه هاست و آن را نيكو تلاوت كنيد كه به يقين سودمندترين قصه هاست.» (بحارالانوار، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلاميه ، ج3، ص 78.)
از ديگر ويژگي هاي قرآن، آن است كه كتابي آسان و در دسترس فهم و درك بشر است. (مريم، آيه 97 و دخان، 58 و نيز قمر آيات، 17 و 22و 32و 40) اين آسان سازي فهم معارف و مطالب متعالي قرآن براي بشر موهبتي خاص از سو ي خداوند است (همان آيات) تا اين گونه مردم به سوي خداوند ترغيب شوند و انديشه ورزي درآموزه هاي وحياني قرآن براي آنان آنسان و ساده شود.(همان) زيرا اگر به شكل پيچيده نزول مي يافت، امكان فهم و درك آموزه هاي وحياني براي همگان فراهم نمي آمد. و بسياري از مردم نمي توانستند حقايق هستي را درك نمايند و درمسير هدايت الهي گام بردارند.
يكي از روش هاي قرآن براي فهم آسان آموزه هاي وحياني، بهره گيري از داستان ها و واقعيت هاي تاريخي است تا افزون بر بهره گيري اقشار بيش تر مردم، تاثير فزون تري در خاطره توده ها به جا گذارد. (قمر، آيات 9 تا 40)
قرآن با همه سادگي و آساني، كتابي داراي اتقان، استحكام و شرافت است. (آل عمران، آيه 58 و نيز يونس، آيه 1) اتقان قرآن و روشني آيات آن جلوه اي از حكمت الهي است كه دسترسي همگاني به آموزه هاي وحياني را فراهم مي آورد. (همان؛ و نيز هود، آيه 1؛ ويس، آيه 2؛ و لقمان، آيه 2 و آيات ديگر) اصولا اتمام حجت جز از طريق اين ويژگي ها نمي تواند انجام پذيرد، ازاينرو خداوند قرآني را كه اتمام حجت به همه انسان هاست اين گونه آسان و ساده و استوار قرارداده است. (نساء، آيه 174 و نيز نور آيات 34 و 36 و آيات ديگر)
شيو ه هاي احترام به قرآن
خداوند قرآن را كتابي با عظمت و داراي قداست و احترام معرفي مي كند. (بقره، آيه 2 و ال عمران، آيه 58 و انعام 19 و آيات ديگر) درهمه اين آيات به اشكال مختلف چون آوردن اسم اشاره در ذلك الكتاب و تعبير به ذكر حكيم، كوشيده است تا تعظيم، تفخيم و نيز شرافت، استحكام و استواري قرآن را بيان كند. (لسان العرب، ج 5، ص 51، ذيل واژه ذكر)
همين جايگاه بلند قرآن در پيشگاه خداوندي (عبس، آيات11 تا 61 و بروج آيه12 و آيات ديگر) موجب مي شود تا خداوند به آن سوگند ياد كند (ق، آيه1) چنان كه مقتضي آن است كه حرمت و احترام قرآن حفظ شود و كسي به خود نتواند اين اجازه را بدهد كه آن را استهزا كرده و به تمسخر گيرد. (نساء، آيه140)
خداوند در آيات 75و 85 سوريه يونس، قرآن را برتر از دارايي هاي اهل دنيا برمي شمارد و در آيه03 سوره نحل، آن را مصداق خير از نظر متقين دانسته و در آيه3 سوره يوسف، آن را داراي بهترين و زيباترين قصه ها به سبب وحياني بودن آن معرفي كرده، و در آيه32 سوره زمر، قرآن را در بردارنده بهترين سخن ها درباره دين و هدايت مردم دانسته و، در آيات 75 و 85 سوره يونس، نعمتي ارزشمندتر از تمام دارايي ها و مال و منال مردمان خوانده و در آيه 32 سوره زمر بهترين كتاب آسماني در مقايسه با ديگر كتب آسماني مي داند. از اين رو نمي توان كتابي شريف تر و بهتر و كامل تر و جامع تر از قرآن يافت و همين ويژگي ها و ويژگي هاي ديگر قرآن چون نزول مستقيم از سوي خداوند در الفاظ و معنا، موجب شده تا مورد تكريم و احترام و تقديس قرار گيرد و به احترام و حرمت آن، از سوي خداوند تأكيد شود.
فضيلت استماع قرآن
ويژگي خواندني بودن اين معجزه جاودانه پيامبر(ص) موجب مي شود كه مسئله استماع و شنيدن و گوش دادن در آن نيز از اهميت خاصي برخوردار گردد.
در آياتي چند از قرآن به مسئله استماع قرآن در ابعاد مختلف پرداخته شده است. خداوند در آيه 204 سوره اعراف از مطلوب بودن گوش سپاري و سكوت هنگام قرائت قرآن سخن به ميان مي آورد. از اين رو بزرگان بر اين نكته تأكيد مي كنند كه گوش سپاري به قرائت قرآن بر مأموم هنگام قرائت در نماز واجب است، هر چند كه در غير نماز اين مطلوبيت به وجوب نمي رسد ولي مستحب است كه اين گونه عمل شود. (مجمع البيان، ج3 و 4، ص791 و نيز روح المعاني، ج6، جزء9، ص218)
آيات 107و 109 سوره اسراء حتي گريه كردن هنگام شنيدن آيات قرآن را مطلوب دانسته و در آيه38 سوره مائده آن را مورد توجه و تأكيد قرار مي دهد. از صفات مؤمنان نيز گوش شنوا داشتن نسبت به قرائت قرآن در آيه35 سوره روم برشمرده شده است؛ زيرا يكي از عوامل تأثيرگذار در ايمان و تقويت و افزايش ايمان همين استماع و گوش سپاري به قرآن است. چنان كه خداوند در آيات 92 تا 13 سوره احقاف استماع قرآن به وسيله گروهي از جنيان و رهنمون ساختن آن به حق و صراط مستقيم را عامل ايمان آنان به قرآن دانسته و در آيات 1و 2و 31 سوره جن، همين استماع قرآن و هدايت آنان به سوي رشد را عامل ايمان آوري گروهي از جنيان مي داند. بنابراين گوش سپاري به قرآن از عوامل ايمان گروه هايي از مردم و جنيان مي شود. البته علت اين كه در مورد جنيان به ايمان آوري ايشان پس از گوش سپاري تأكيد مي شود، آن است كه اصولاً جنيان قادر به خواندن قرآن نيستند و از طريق گوش سپاري به محتواي آن آگاه مي شوند. از اين رو قرائت قرآن به صورت بلند مستحب دانسته شده تا جنيان نيز از قرائت قرآن و فوايد آن بهره مند گردند، به ويژه آن كه جنيان تنها از طريق انسان ها مي توانند به كمال خود دست يابند و آنان هر چند كه موجودات عاقل و مكلف همانند انسان ها هستند ولي مسخر انسان ها مي باشند و تحت مظهريت ربوبي انسان ها به كمال مي رسند، زيرا سجده اي كه خداوند همه موجودات از جمله جنيان و ابليس را بدان فرمان داده بود، سجده اطاعت و پذيرش ربوبيت انسان هاست. بنابراين، جنيان تحت ربوبيت انسان ها مي توانند به كمال خويش دست يابند.
آثار گوش سپاري و استماع قرآن
استماع قرآن آثار چندي دارد كه در اين جا براي بيان ارزش و اهميت گوش سپاري به قرآن مطرح مي شود تا افزون بر آگاهي از آثار و پيامدهاي گوش سپاري، ارزش و اهميت آن نيز دانسته شود بي گمان يكي از مهم ترين علل و عوامل راه يابي مردم به اسلام و پذيرش حقانيت اسلام، گوش سپاري به آيات قرآني است كه خداوند در آياتي چند از جمله آيات 28 تا 48 سوره مائده به آن اشاره مي كند.
خداوند در همين آيات، گوش سپاري به قرآن را يكي از عوامل راهيابي به حقايق قرآني و اعتراف به حقانيت آن مي داند. به اين معنا كه اگر انسان ها به محتواي قرآن گوش سپارند به سادگي به حقانيت آن آگاه مي شوند و اقرار مي كنند، چنان كه گروهي از راهبان پس از استماع قرآن به اين حالت و مقام درآمدند و قرآن را پذيرفتند و ايمان به آن آوردند. از ديگر آثار و پيامدهاي گوش سپاري به قرآن، اظهار خضوع و خشوع شنوندگان در برابر عظمت و حقايق قرآني است كه در آيات 106 و 107 با گزارشي از برخي از اهل كتاب اين معنا مورد تأكيد قرارگرفته است. همان گونه كه سكوت در هنگام قرائت قرآن موجب مي شود تا آدمي از رحمت الهي بهره مند شود و زمينه اي براي رحمت الهي در جان آدمي فراهم آيد (اعراف، آيه204) هم چنين استماع و گوش سپاري به آيات قرآني براي مردم كافر، عامل مهم در غضب و برافروختگي آنان مي باشد. (حج، آيه27)
آداب گوش سپاري
در آياتي كه بيان شده اين معنا نيز مورد تأكيد قرار گرفته است كه گوش سپاري و استماع آيات قرآني خود آدابي داردكه مي تواند قدرت تأثيرگذاري قرآن را افزايش دهد. از جمله اين آيات مي توان به سكوت و خاموشي در هنگام قرائت قرآن اشاره كرد كه در آيه 204 سوره اعراف و نيز 92 سوره احقاف بيان شده است. البته فقيهان و مفسران بر اين باورند كه سكوت و خاموشي در هنگام قرائت قرآن در برخي از موارد واجب مي شود و در برخي موارد تنها مطلوبيت دارد و مستحب است، البته برخي بر اين باورند كه سخن گفتن در اين هنگام مكروه است. به هر حال از آداب مهم استماع آن است كه شخص، سكوت و خاموشي در پيش گيرد و سخني بر زبان نياورد و كاملا هوش و حواس وي به قرآن متوجه باشد كه همان مفهوم استماع و گوش سپاري است.
از ديگر آداب استماع و گوش سپاري قرآن، لزوم داشتن حالت خضوع و خاكساري است كه در آيات 106 تا 109 سوره اسراء و نيز 85 سوره مريم و 12سوره انشقاق به آن اشاره شده است.
به سجده افتادن در هنگام استماع آيات قرآن نيز به عنوان يكي از آداب استماع و گوش سپاري در آيات 106 و 107 سوره اسراء و نيز 85 سوره مريم، مطلوب دانسته شده است.
در آياتي از جمله 38 سوره مائده و 106 و 109 سوره اسراء گريستن هنگام شنيدن آيات قرآني نيز امري مطلوب و داراي فضيلت معرفي مي شود. در همين آيات با اشاره به برخي از اهل كتاب كه هنگام گوش سپاري به قرآن اين گونه رفتار مي كردند از آنان تمجيد و ستايش شده تا دانسته شود كه مطلوبيت آن تا چه اندازه است.
از نظر خداوند هرگونه بي اعتنايي، بي ادبي و بي احترامي و نيز استهزاي قرآن هنگام استماع آن، عملي زشت و گاه گناهي بزرگ است. از اين رو مؤمنان را از هم نشيني با كساني كه قرآن را مسخره مي كنند و به استهزا مي گيرند منع كرده است. (نساء، آيه 140 و انعام، آيه86)
آن چه بيان شد تنها گوشه اي از حقايق استماع و گوش سپاري به قرآن است و بي گمان از همين مقدار مي توان به جايگاه ارزشي گوش سپاري آگاه شد و با اطاعت از اين روش و شيوه، درهاي جان را به سوي حقايقي بزرگ تر و با ارزش تر باز كرد. باشد تا اين گونه باشيم و از آثار و بركات گوش سپاري به قرآن بهره مند شويم.

 



لزوم توجه به علل ماورايي مشكلات و بيماري ها

& حميد كمالي
مشكلات و بيماريهاي فردي و اجتماعي، گاه علل و عوامل مادي دارد كه با برطرف كردن اين عوامل، مشكل وبيماري برطرف مي شود.
اما گاهي مشكلات و بيماريهاي فردي و اجتماعي، علاوه بر علل و اسباب مادي، علل و عوامل ماورايي نيز دارند كه توجه به اين علل و عوامل مي تواند هم زمينه پيشگيري از آنها را فراهم آورد و هم موجب برطرف كردن آنها شود.
نويسنده در اين مطلب كوتاه، نگاهي اجمالي به اين بعد از مطلب دارد. اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم:
¤¤¤
وجوه تمايز جامعه اسلامي و غير اسلامي
ازيك زاويه، تفاوت يك جامعه اسلامي و غير اسلامي را مي توان در «بودها»، «نمودها» و «نمادها» دانست. «بودها» همان پشتوانه هاي اعتقادي يك نظام است از جمله مهمترين اين اعتقادات ايمان به معاد، نبوت و در راس همه آنها توحيد و به طور كلي همه چيز را در اين طبيعت نديدن و افق ديد خود را وسيع كردن و اعتقاد به آنچه در ماوراي اين طبيعت پيدا كردن. و در يك كلمه جهان بيني الهي. اين «بودها» بايد در سرتاسر زندگي فردي و اجتماعي يك مسلمان معتقد سايه افكند.
«نمودها» هم همان بايدها و نبايدها و احكام فردي و اجتماعي اسلام است. اما «نمادها» عبارتند از شعارها يعني مواردي كه در هر دين و آييني بيانگر روح آن دين است.
در يك نظام اسلامي بايد هر سه اينها وجود داشته باشد. اگر نسبت به برخي اين سه توجه شد ولي نسبت به بعضي ديگر بي توجهي يا آن اثر مطلوب را نخواهيم ديد يا اثرات نامطلوبي را شاهد خواهيم بود و آن جايي است كه «نمادها» بر «بودها» غالب شود و جامعه اسلامي شكل ديني داشته باشد ولي محتواي ديني نه! اما اينكه جامعه ما در چه وضعي است بايد به موارد و مسائلي كه در جامعه پيش مي آيد و شكل يك مشكل را به خود مي گيرد نگاه كرد و عملكرد مسئولين، رسانه ها و ديگر عوامل را بررسي نمود، تا ببينيم آيا در مواجهه با آن مشكل و رفتارها و گفتارها بودها حاكمند يا نه؟ به عنوان نمونه نسبت به بيماري آنفلانزاي نوع A، كه به عنوان يك مسأله اصلي ذهن مردم را مشغول كرده است، عكس العملها، سفارشها، توصيه ها، بيانات، سمينارها، كنفرانسها و ميزگردها را مدنظر قرار مي دهيم. آنچه كه در اين برنامه ها مطرح مي شود در دو بخش پيشگيري و درمان بحث مي شود. در ناحيه پيشگيري، شستن دستها چند بار در روز، استفاده از غذاها و ميوه هاي خاص، اجتناب از دست دادن و روبوسي كردن و.... سفارش مي شود. در ناحيه درمان هم بحثهاي خاص پزشكي و مراجعه زودهنگام به پزشك و استفاده از برخي داروها يا استراحت توصيه مي شود.
اينها همه صحيح و بجاست و لازم به تذكر و يادآوري و آموزش است. اما نكته اي كه از آن غفلت شده و مي شود اين است كه ما مسلمانيم و در مواجهه با مشكلات بايد ببينيم آيا در دين اسلام توصيه و سفارشي در آن زمينه مطرح شده است؟ واقعا فرق بين جامعه ما و ديگر جوامع غير اسلامي در نوع برخورد با اين بيماري چيست؟ در بحثها و گفتگوها و تبليغات مطرح شده در جامعه از طريق رسانه هاي مختلف از جمله صدا و سيما و روزنامه هاي كثيرالانتشار و تابلوها و بنرهاي سطح شهر، چه تفاوتي بين يك جامعه اسلامي و مبتني بر آموزه هاي ديني و غير آن ديده مي شود؟
اين بيماري خواه ناخواه گسترش پيدا مي نمايد. البته توصيه هاي مذكور ممكن است تا حدي اين روند را كند نمايد ولي همه مي دانند كه پيشرفت خواهد كرد كما اينكه تا بحال هم چنين بوده است. اصولا برخي از موارد غيرقابل اجتناب است عدم حضور در اتوبوسهاي شلوغ، تاكسي، مترو و... براي بسياري غير ممكن است. مدارس را تا كي مي توان تعطيل كرد؟ تا كي مي توان به بيماران مرخصي داد؟ و اساسا اين بيماري يك دوره كمون دارد كه هيچ اثر ظاهري ندارد. چه بايد كرد؟
اينجاست كه وقتي به آموزه هاي ديني مراجعه مي كنيم مي بينيم راهكارهاي ديگري - غير از آنچه اكنون معمول است و بارها و بارها بيان مي شود و البته لازم است - وجود دارد كه بيانگر همان «بودها» و حاكميت ماوراء طبيعت بر طبيعت است. به عنوان نمونه در دين اسلام به مسأله صدقه توجه زيادي شده است. و آثار زيادي براي آن در روايات معصومين(ع) بيان شده است. از جمله اين آثار دفع بلاهاي متعدد و انواع بيماريهاست. به نقل چند روايت در اينجا اكتفا مي نماييم تا روشن شود كه اسباب بر دو نوعند مادي و معنوي و اساساً دين آمده است كه اين ظاهربيني و منحصر دانستن اسباب را در اسباب مادي و دنيوي از ما بگيرد و ما را با جهاني فراتر از اسباب و علل خاص خود آشنا نمايد.
عن أبي جعفر (ع ) قال البر و الصدقه ينفيان الفقر و يزيدان في العمر و يدفعان تسعين ميته السوء: «امام باقر(ع) فرمودند: نيكي و صدقه فقر را برطرف كرده و عمر را زياد مي نمايد و هفتاد نوع مرگ بد را از انسان دور مي نمايد. (كافي ج4 ص2)
قال أبو عبدالله (ع) داووا مرضاكم بالصدقه و ادفعوا البلاء بالدعاء و استنزلوا الرزق بالصدقه فانها تفك من بين لحي سبعمائه شيطان و ليس شيء أثقل علي الشيطان من الصدقه علي المؤمن و هي تقع في يد الرب تبارك و تعالي قبل أن تقع في يد العبد
مطابق با اين روايت، امام صادق(ع) براي درمان بيماران به صدقه دادن توصيه مي نمايند. (همان)
عبدالله بن سنان قال سمعت أبا عبدالله (ع ) يقول الصدقه باليد تقي ميته السوء و تدفع سبعين نوعاً من أنواع البلاء و تفك عن لحي سبعين شيطاناً كلهم يأمره أن لا يفعل
«امام صادق(ع): صدقه دادن با دست، انسان را از مرگ بد نگه مي دارد و هفتاد نوع بلا را دفع مي كند و از چانه هفتاد شيطان عبور مي نمايد كه همه مي گويند صدقه نده!» (كافي ج4 ص2)
اينها نمونه كوچكي بود از روايات معصومين(ع) در مورد صدقه و اثر آن. وقتي چنين معادن حكمتي در دسترس ماست و ما نام اسلام را بر خود و جامعه خود برگزيده ايم؛ چرا بايد در رفتار، خود را بريده از عالم بالا نشان دهيم.
البته در مورد صدقه و آثار آن و انواع صدقه بحث بسيار است. نبايد تصور نمود كه صدقه تنها در بذل مال خلاصه مي شود. در روايات متعددي، مواردي جزء صدقه شمرده شده است كه شايد از نگاه ما يك عمل ساده محسوب شود:
عن أبي عبدالله(ع) قال: قال رسول الله(ص): عونك الضعيف من أفضل الصدقه
در اين روايت كمك كردن به انسان ضعيف از برترين صدقات شمرده شده است. (كافي ج5 ص55)
و قال صلي الله عليه و آله أفضل الصدقه أن يعلم المرء علماً ثم يعلمه أخاه
طبق فرموده پيامبر عظيم الشأن اسلام فراگيري علم و ياد دادن به برادر ديني خود بافضيلت ترين صدقه به حساب آمده است. (بحار ج2 ص52) نتيجه اينكه يك فرد مسلمان و يك جامعه اسلامي بايد در تمام شئون زندگي خود «بودها»ي ديني را حاكم كند و بداند كه «نمودها» و «نمادها» بدون حضور «بودها» نتيجه بخش نخواهد بود.

 



حقيقت توحيد

درروايات معتبر وارد شده كه امامان معصوم (ع) وجه الله هستند. هم چنين درهر عبادتي معتبر است كه وجه الله نيت شود و مقصود عبادت قرارگيرد.
مي دانيم كه وجه و چهره هرچيزي كه بخش ظهور و بروز آن چيز است، چيزي جدا از آن چيز نيست. بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه حقيقت توحيد دريافت اين معناست كه امامان معصوم (ع) وجه الله هستند و عبادت با ايشان تمام و كمال مي يابد و انسان با عبادت مي كوشد تا به اين وجه متوجه شود و از غفلت درآيد ومتذكر ايشان شود. از اين رو در روايات آمده كه از كمال و تمام حج، لقاء الامام است چنان كه از تمام و كمال نماز نيز لقاء الامام (ع) مي باشد.
با نگاهي به فقرات نماز مي توان دريافت كه هدف از نماز، تذكر اين معناست كه حضور امامان معصوم را دريابد. لذا به انسان ها فرمان داده شده كه درپايان نماز كه برترين و بهترين عبادت است، به پيامبر (ص) به عنوان وجه الله سلام دهند. بنابراين نماز، آدمي را متذكر اين معنا و متوجه اين حقيقت مي كند كه پيامبر(ص) به عنوان وجه الله در برابر آدمي است و مي بايست به ايشان سلام دهد و ارتباط خود را با اين حقيقت برقرار كند.
پس حقيقت توحيد دريافت و درك اين معناست كه وجه الله باالله ، متحد ويكتا و يگانه است و دوگانگي ندارد.بنابر اين حقيقت توحيد همان دريافت اتحاد و يكتايي و يگانگي امامان معصوم (ع) با خداوند است. خداوند در قرآن اين معنا را به اشكال گوناگون تبيين كرده است.
خداوند در قرآن بيان مي دارد كه به هر چيز و به هر سو رو كنيد وجه الله را مي بينيد، چرا كه وجه الله همانند آبي است كه ماهي را دربرگرفته است و آب پشت و پهلو وجلو و عقب و بالا و پايين ندارد، چرا كه همه وجود ماهي را احاطه كرده و محيط برآن است و ماهي محاط آب است. بنابر اين امامان (ع) همانند آب وجه الله هستند كه بر هستي احاطه دارند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14