(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 9 مرداد 1389- شماره 19704

اميد دل ما
سادگي
گزارشي از اولين همايش اعضاي ادبي و هنري (يكشنبه سوم مرداد ماه 89)
مهماني مدرسه



اميد دل ما

دل من نشسته در راه
چه شود اگر بيايي!
در هجوم غربت و غم
تو اميد دل مايي
¤
تو به پيش خلوت من
يك سكوت پرصدايي
تو ميان اين صداها
پر زآوا و ندايي
¤
دل من تا به هميشه
داغ ديدار تو دارد
اين همه لطف و صفا را
چه كسي جز تو بيارد؟
¤
شب من ماهي ندارد
ماه آسمان من نيست
بي تو آسمان شب ها
تا ابد خالي خالي ست
¤
آبي مي شود شب ما
تو اگر بالي گشايي
دل من خسته شد از شب
گل نرگسم كجايي؟!
زهرا گودرزي (آسمان) 16 ساله منطقه 15تهران

نظر:
¤ شعر «اميد دل ما» شعر خوبي است كه شاعر آن سعي كرده از مستقيم گويي در بيان دوري كند.
¤ استفاده از قافيه «ا» در بندهاي اول، دوم و پنجم باعث شده است كه ما قافيه هاي تازه و با طراوت را در اين شعر كمتر ببينيم.

 



سادگي

چون دفتر كودكان دبستاني
پرم از مشق هاي سادگي
بيست
يك نمره ي مزاحم است
كه آن را در دفتر خود جا نمي دهم.
فريبرز لرستاني «آشنا»

 



گزارشي از اولين همايش اعضاي ادبي و هنري (يكشنبه سوم مرداد ماه 89)
مهماني مدرسه

محمد عزيزي (نسيم)
بالاخره امروز آمدند، آنهايي كه منتظرشان بودم. بچه هاي مدرسه را مي گويم. صبح روز يكشنبه ساعت 10 صبح سالن كنفرانس كيهان با حضور مهمانان صفحه مدرسه پر از شور و شوق شد.
آقاي اميرحسين فردي (مديرمسئول كيهان بچه ها و دبير سرويس ادب و هنر) با لبخند وارد مي شود و بعد از خيرمقدم من براي بچه ها صحبت مي كند. آقاي فردي از اصالت يك نويسنده صحبت مي كند و اين كه ما انقلاب كرده ايم كه خودمان باشيم نه اين كه از اصالت و فرهنگ ارزشمندمان فرار كنيم.
وقتي داستان نويسي در يكي از روستاها دست به قلم مي برد بايد طوري بنويسد كه داستانش بوي روستا و اصالتش را بدهد نه اينكه از بيان ويژگي هاي بومي و فرهنگي اش خجالت بكشد. غرب دنبال اين است كه ما را از خودمان بي خود كند. ما به عنوان نويسنده بايد هم خودمان بيدار باشيم و هم ديگران را به بيداري دعوت كنيم.
بعد از صحبت هاي آقاي فردي نوبت من مي شود كه كمي از صفحه مدرسه بگويم. وقتي از صفحه مدرسه حرف مي زنم و اين كه گاهي تنها مي شوم و...
«محمد حيدري» كه از قم آمده است مي گويد: وقتي خط مشي اصلي صفحه مشخص نباشد ما نمي توانيم شاهد شكوفايي قلم ها باشيم.
بعد از نسل سه مي گويم و اين كه مي توانيد با اين صفحه هم همكاري كنيد همينطور صفحه ادب و هنر كه مي تواند جاي خوبي براي آثار برگزيده باشد.
بعد از پرسش و پاسخ نوبت به بازديد از بخش هاي موسسه مي رسد اول مي رويم تحريريه روزنامه كيهان و با بخش هاي مختلف بيشتر آشنا مي شويم.
در اتاق سردبيري حاج آقا معلي (عضو شوراي سردبيري) بچه ها را با وظايف شورا آشنا مي كند و درباره انتخاب تيتر اول روزنامه صحبت مي كند. بعد از بازديد از قسمت هاي طبقه بالا، به بخش هاي فني مي رويم كه در طبقات پايين قرار دارد.
وارد اتاق رتوش مي شويم و آقاي «روشن» با نشان دادن صفحات مخصوص از اهميت و دقت كارشان مي گويد. آقاي «شيخ لر» ما را به بخش رتاتيو مي برد و مراحل بعد از رتوش را در اتاق هاي فني و چاپ خانه نشانمان مي دهد.
بچه ها از ديدن دستگاه هاي بزرگ چاپ تعجب كرده اند و به توضيحات مسئولين فني با دقت گوش مي دهند.
بعد از بازديد به اتاق كنفرانس برمي گرديم. قرار است هدايايمان را از دست آقاي شريعتمداري بگيرند. حاج آقا مي آيند و بچه ها با صلواتي به استقبال صحبت هاي ايشان مي روند.
شريعتمداري با صميميت به اعضاي صفحه مدرسه خوش آمد گفته آنها را به قدر دانستن لحظه ها، مطالعه و نوشتن تشويق مي كنند.
حاج آقا مي گويند: خوب نوشتن ضرورت دارد، هم در كارهاي مطبوعاتي مفيد است، هم در عرصه هاي تخصصي كه در آينده با آنها روبرو خواهيم بود. وقتي خوب بنويسيم مي توانيم افكارمان را به خوبي انتقال دهيم.
با اذان ظهر صحبت هاي مديرمسئول كيهان، تمام مي شود و بچه ها هدايايشان را از دست ايشان مي گيرند.
نماز و ناهار دو برنامه پاياني اين همايش است. بچه ها بعد از ناهار در سالن كنفرانس جمع مي شوند و با همديگر خداحافظي مي كنند.
هديه
يك روز قبل از همايش نزديك به سه ساعت گشتيم تا هديه مناسبي براي بچه هاي مدرسه بخريم. در دقايق آخر گردش مان به گالري يك هنرمند رسيديم. هنر زيباي آبگينه خانم خانلرخاني ما را جذب كرد و وقتي قيمت روي ظروف را ديديم خواستيم برگرديم كه تخفيف اين خانم هنرمند خوشحالمان كرد. كادوي هدايا در همان جا انجام شد و ساعت 10 شب هدايا با آژانس به منزل ما رسيد تا براي فردا آنها را به همايش ببرم.
انتخاب ما جاقلمي هاي شيشه اي بود كه اميدوارم دوستان هنرمندمان به عنوان يادگاري نگه دارش باشند. در كنار جاقلمي يك دفترچه ي كوچك هم به دوستان داده شد تا بگوييم كه بچه ها دوستتان داريم.
سوغاتي
محمد حيدري از قم و محيا ايرجي از شهريار دوستاني بودند كه برايمان سوغاتي آورده بودند. محمدآقا سوهان مغزدار آورده بود و خانم ايرجي يك بسته مهر قشنگ از كربلا.
از سوغاتي اين دوستان مهربان ممنونيم.
ناهار
چند روز قبل از همايش كه نامه هماهنگي را نوشتم فكر مي كردم روز يكشنبه چون نزديك نيمه شعبان است، موسسه يك ناهار مخصوص خواهد داشت ناهاري مثل جوجه كباب يا... اما وقتي شب قبل از همايش باخبر شديم كه ناهار ماكاروني است كمي نگران شدم و پيش خودم گفتم: حيف شد شايد بچه ها براي ناهار نمانند.
روز همايش وقتي به بچه ها گفتم كه ناهار ماكاروني و سيب زميني است، خيلي ها خنده شان گرفت و اين نگراني مرا بيشتر كرد. اما وقتي موقع ناهار شد و گفتيم: كي براي ناهار مي ماند؟ به غير از يكي دو نفر همه ماندند!
به اين مي گويند آخر معرفت و مرام!
ليوان
موقع رفتن به سمت غذاخوري ليوان يكي از دختر خانم ها افتاد و خرد خاكشير شد! بچه ها ايستادند و من كه نگراني آنها را ديدم با خونسردي گفتم: «نزديك بود بشكند!» بعد بچه ها با لبخند براي صرف ناهار رفتند.
سوال هاي جالب
در پرسش و پاسخ هاي بچه ها در حضور حاج آقا شريعتمداري نكته هاي جالبي موج مي زد:
- چرا كيفيت چاپ كيهان ضعيف است؟
- چرا از دولت كمك نمي گيريد؟
- چرا بعضي وقت ها صفحه مدرسه نصفه چاپ مي شود؟
- و...
حاج آقا شريعتمداري در جواب سوال ها ضمن تاييد نكته هاي بچه ها گفتند: ما هم دلمان مي خواهد كيفيت چاپ روزنامه و مجلاتمان را بهتر كنيم. اما در حال حاضر امكاناتش را نداريم.
روزنامه ها سه دسته هستند. دسته اول روزنامه هاي دولتي كه يا مستقيما از دولت بودجه مي گيرند يا متعلق به مركزي هستند كه بودجه دولتي دارد و از آن بودجه اداره مي شوند. گروه دوم روزنامه هاي حزبي هستند كه به يك حزب يا جناح سياسي وابسته اند و از طريق همان حزب و گروه سياسي اداره مي شوند و دسته سوم روزنامه هايي مثل كيهان است كه نه دولتي است و نه حزبي و تنها بايد به درآمدهاي خودش كه معمولا اندك و ناكافي است تكيه داشته باشد.
دستگاه چاپ مناسب و مورد نياز ما 40ميليون يورو قيمت دارد!
ما روزنامه اي هستيم كه بايد خودمان تلاش كنيم و روي پاي خودمان بايستيم.
اميدواريم در آينده بتوانيم نواقص كارمان را برطرف كرده و بهتر از گذشته خدمت كنيم.
عكس يادگاري
بعد از رفتن خانم ها، آقا پسرهايي كه مانده بودند شروع كردن با گوشي هاي همراهشان عكس بگيرند. چند عكس با گوشي محمد حيدري و جلال فيروزي گرفتيم تا اين لحظه زيبا در چشم تاريخ ثبت شود.
توسل
آقاي شريعتمداري در پايان صحبت هايشان گفتند:
نكته اي دارم كه اگر نگويم ناشكري كرده ام و آن اين است كه ما از آغاز كارمان توسل كرديم به بانوي دو عالم حضرت فاطمه سلام الله عليها و ايشان در تمام پيچ و خم هاي روزگار ما را ياري داده اند.
مسافران مدرسه
بيشتر مهمانان ما از مناطق مختلف تهران بودند و سه نفر هم از شهرهاي ديگر آمده بودند. اين دوستان عبارت بودند از:
جلال فيروزي از ساوه، محمد حيدري از قم و محيا ايرجي از شهريار.
اسامي حاضرين در اولين همايش اعضاي تيم ادبي و هنري مدرسه
ياسمن رضائيان، مريم فروتن، فاطمه شهريور (باران)، مريم عسگري، يلدا خداداد (فانوس)، سپيده عسگري، زهرا گودرزي، محيا ايرجي، سحر عسگري، مهديه مظاهري، فاطمه كياني (مربي دانش آموزان پونه رونقي) و زهره علي عسگري (مربي دانش آموزان نيايش)
جلال فيروزي، محمد حيدري، محمدجواد رحماني، نويد درويش و علي نهاني.
¤ حرف آخر
جاي خيلي ها در اولين همايش ما خالي بود .
خوب است يادي از آن ها كنيم:
¤وحيد بلندي روشن كه الان سرباز است و جالب اين كه بعد از همايش - به مناسبت نيمه ي شعبان - چهار روز مرخصي تشويقي گرفته بود .
¤ نجمه پرنيان كه در جنوب كشورمان در جهرم استان فارس است و خيلي دلمان مي خواست او را از نزديك ببينيم وشور و شوق قلمش را حضوري به او تبريك بگوييم .
¤ زهرا قدوسي زاده و مربي مهربانش خانم منصف كه متاسفانه تماس تلفني ما بي جواب ماند و نتوانستيم آن ها را زيارت كنيم .
¤ فاطمه كشراني ومشوق خوبش خانم شمسي علي عسگري، البته نمي دانيم چرا در روزهاي تابستان خورشيد نامه هاي فاطمه ، هنوز طلوع نكرده است ؟
¤ فاطمه طالبيان كه ايميل دعوت مان را دير دريافت كردند و حيف شد كه نشد بيايند .
¤ الهام ملكي ، زهرا- علي عسگري ، زهرا كريمي ، ندا پگرگ، زهرا زارعي از مشهد و ...
يكي از دوستان هم سراغ آقاي قنبر يوسفي از آمل را گرفتند كه ما هم دلمان مي خواست ايشان تشريف بياورند اما شرايط و امكانات مان براي حضور شهرستاني ها چندان مهيا نبود .
اميدواريم در همايش هاي بعدي بتوانيم در خدمت تمام دوستان از سراسر ايران عزيزمان باشيم .

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14