(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 9 مرداد 1389- شماره 19704

جزئياتي از زدوبندهاي سياسي زهرا رهنورد در دانشگاه الزهرا(س)
دعوت به پذيرش مسيحيت دربرخي دانشگاه ها با بودجه مستقيم اسرائيل
دفاع زيباكلام از تصفيه اساتيد كم كار از دانشگاه ها
تجربه يك سال دانشجوي علوم انساني بودن
خواب زمستاني در علوم انساني
بال و پر زدن در فضاي لايتناهي فكر... تحليلي بر مطالبات رهبري پيرامون كرسي هاي آزاد فكري



جزئياتي از زدوبندهاي سياسي زهرا رهنورد در دانشگاه الزهرا(س)

جزئياتي از زد و بندهاي سياسي رئيس سابق دانشگاه الزهرا در جذب اساتيد و اعضاي هيئت علمي ناكارآمد فاش شد. براساس گزارش شبكه خبر دانشجو، در جلسه كميته جذب هيئت علمي دانشگاه الزهرا(س) كه چندي پيش برگزار شد، موضوع قطع همكاري با تعدادي از اعضاي هيئت علمي اين دانشگاه كه نتوانسته اند ظرف پنج سال، دوره پيماني خود را به رسمي- آزمايشي تبديل كنند. مطرح و مقرر شد، قرارداد آنها با دانشگاه لغو شود. نكته قابل توجه درباره اساتيد فوق اين است كه اغلب آنها از نزديكان و دوستان زهرا رهنورد، رئيس سابق دانشگاه الزهرا(س) هستند.
با بررسي هاي به عمل آمده مشخص شده است كه اين افراد علاوه بر آنكه از سابقه علمي مناسبي برخوردار نبوده اند، بلكه همگي از دوستان زهرا رهنورد در دوران اصلاحات بوده اند كه بواسطه رابطه و دوستي با وي به عضويت هيئت علمي اين دانشگاه درآمده اند. از سويي برخي منابع آگاه در دانشگاه الزهرا(س)، نتيجه مديريت چندين ساله رهنورد در اين دانشگاه را جذب اعضاي هيئت علمي نامطلوب كه عمدتا از سوابق مطلوبي هم برخوردار نبودند، عنوان كردند.
چندي پيش محبوبه مباشري، رئيس فعلي دانشگاه الزهرا(س) خبر از بركناري 13 عضو هيئت علمي اين دانشگاه كه دچار ركود علمي شده اند، داد و گفت: آن دسته از اعضاي هيئت علمي كه در سنوات طولاني تدريس، همچنان استاديار باقي مانده اند از دانشگاه اخراج مي شوند.
زهرا رهنورد كه ميرحسين موسوي لقب روشنفكرترين زن ايراني را براي او انتخاب كرده است، طي يك سال گذشته بارها با اظهارات عجيب خود، موجبات تعجب افكار عمومي را فراهم كرده است.
وي درست يك روز پس از انتخابات 22خرداد، در گفت وگويي با بي بي سي فارسي، با تأكيد بر تعصبات قومي و قبيله اي و در توجيه توهم تقلب، اعلام كرد كه«مگر مي شود مردم آذربايجان به فرزند خودشان راي ندهند و لرها نيز داماد خودشان را انتخاب نكنند!؟»
وي همچنين در اعتراض به اعدام ترويست هاي عضو پژاك، ضمن اينكه تروريست هاي اعدامي را «لطيف ترين بندگان خدا» خواند، حكم الهي قصاص را زير سؤال برد.
گروه است و فعاليت تبشيري مسيحيت را با پخش كتاب و بروشور و لوح فشرده انجام مي داد اعلام كرد كه در جلسات خصوصي با برخي ديگر از دانشجويان و سران گروه ايمان دار، برنامه هايي براي ترويج اين فرقه در دانشگاه هاي مختلف دارند.
گروه موسوم به ايمان دار، در تهران و شهرستان ها فعالند. اعضاي اين گروه با پخش مشروبات الكلي در ميان جوانان عنوان مي كنند كه مشروب خون مسيح و خوردنش مباح است. در سال جاري يكي از استادان اين دانشگاه نيز كه به طور علني به تبليغ مسيحيت مي پرداخت از اين دانشگاه اخراج شد.

 



دعوت به پذيرش مسيحيت دربرخي دانشگاه ها با بودجه مستقيم اسرائيل

در حالي كه دانشگاه هاي كشور در حالت تعطيلي به سر مي برند شواهد موجود نشان از تبليغ مسيحيت و به ويژه مسيحيت صهونيستي در دانشگاه ها و آماده سازي براي اين پروژه است.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجويان ايران»، ضعف مسئولان فرهنگي دانشگاه ها در ارائه بسته هاي ديني و فرهنگي باعث شده تا ميسون هاي مسيحي فرصت را براي تبليغ مهيا بدانند و درصدد حداكثر استفاده باشند.
در اين راستا ضمن آنكه در دانشگاه هاي مطرح كشور برنامه ريزي خاصي براي جذب دانشجويان به مسيحيت طرح ريزي شده است ميسون هاي مسيحي در نظر دارند تا محتواي اين طرح را نيز تامين كنند.
در اين رابطه تعداد زيادي از كتاب هاي مسيحيت و به ويژه انجيل هاي تحريف شده از اسرائيل و از طريق مرزهاي غرب كشور در حال ورود به كشور است.
براي نمونه در دانشگاه آزاد اهواز نمونه هاي زيادي از شبه افكني ديني و عدم برخورد با آنها ديده شده است.
بارها مشاهده شده است فردي به نام «م» دانشجوي رشته مواد در دانشگاه آزاد واحد اهواز كه به عنوان كار دانشجويي در دفتر فرهنگ اين دانشگاه نيز مشغول به فعاليت مي باشد، اخيرا با چهره اي ديني ضمن برقراري ارتباط با بدنه دانشجويي اين دانشگاه اقدام به ايجاد شبهات ديني و ترويج مسيحيت به وسيله خواندن انجيل مي كند. شخص مذكور ضمن حضور در دفتر تشكل هاي دانشجويي و همچنين كانون ها سعي در كسب اخبار محرمانه درون تشكيلاتي داشته است.
يك گروه تبشيري با عنوان «ايماندار» متعلق به دين مسيح اقدام به تبليغ اين فرقه مسيحيت در واحدهاي مختلف از دانشگاه هاي كشور مي كند.
اين در حالي است كه يكي از دانشجويان اين دانشگاه كه عضو اين گروه است و فعاليت تبشيري مسيحيت را با پخش كتاب و بروشور و لوح فشرده انجام مي داد اعلام كرد كه در جلسات خصوصي با برخي ديگر از دانشجويان و سران گروه ايمان دار، برنامه هايي براي ترويج اين فرقه در دانشگاه هاي مختلف دارند.
گروه موسوم به ايمان دار، در تهران و شهرستان ها فعالند. اعضاي اين گروه با پخش مشروبات الكلي در ميان جوانان عنوان مي كنند كه مشروب خون مسيح و خوردنش مباح است. در سال جاري يكي از استادان اين دانشگاه نيز كه به طور علني به تبليغ مسيحيت مي پرداخت از اين دانشگاه اخراج شد.

 



دفاع زيباكلام از تصفيه اساتيد كم كار از دانشگاه ها

صادق زيباكلام گفت: كاهش درجه علمي اساتيد كم كار ربطي به دولت احمدي نژاد ندارد. زيباكلام كه با بي بي سي فارسي گفت وگو مي كرد، در مورد طرح كاهش درجه علمي اساتيد كم كار ابتدا گفت كه باتوجه به سابقه اين دولت، از اين اقدام برداشت سياسي مي شود اما ربطي به دولت اصولگرا و اصلاح طلب و هاشمي و خاتمي و احمدي نژاد ندارد.
وي توضيح داد اينكه يك فرد با مدرك دكترا استخدام مي شود و درجه استادياري مي گيرد اما نمي تواند در عرض پنج، شش سال تعداد مشخصي مقاله بدهد، در كنفرانس هاي علمي شركت كند، كتاب منتشر كند و امتياز لازم را كسب كند، اين ديگر به خود آن فرد ربط دارد.
زيباكلام كه سه سال قبل نيز در واكنش به جوسازي رسانه ها در مورد بازنشستگي اساتيد به طور موردي اخراج چند تن از اساتيد دانشگاه تهران را تكذيب كرده و گفته بود اين اقدام با درخواست آن ها انجام شده است، در خصوص بررسي روند علمي اساتيد گفت كه اين روند در همه دولت ها بوده است.
طرح بررسي روند و درجه علمي اساتيد و دانشگاه ها به عنوان يك اقدام شجاعانه از سوي دولت در حال پيگيري است. با اين حال، اساتيد كم كاري كه بعضاً در دانشگاه هاي مادر و اصلي كشور كرسي هاي استادي را اشغال كرده و خروجي مؤثري نيز براي جامعه علمي كشور ندارند. قصد مقاومت در مقابل اجراي اين طرح را دارند.

 



تجربه يك سال دانشجوي علوم انساني بودن

محمدحسين زاده- دانشگاه فردوسي مشهد
درد اين مملكت را شايد اولين بار جلال فهميد كه ثمره اش شد كتاب غربزدگي. واقعيت اين است كه نمي دانيم چه مي خواهيم!يعني هم غرب را مي خواهيم و هم نه! چيزي شده ايم شبيه شتر گاو پلنگ! اين كه كداميم معلوم نيست!
هرچه درمملكت مي كشيم از افراط و تفريط است. گويا با ميانه نسبتي نداريم! بگذريم كه گفتند اسلام دين تعادل است ولي ما يا از اين طرف بام درحال افتادنيم يا آنطرف!
اين طرف بام عده اي خود را چنان تهي مي بينند كه هرچه از غرب ديكته شده باشد وحي منزل مي دانند و عده اي درآن سوي بام هر چه از غرب آمده را كفر!
مشكل دانشگاه ما اين است كه به دانشجو چارچوب نمي دهيم كه با آن سراغ درياي علم غربي برود. فكر كن شابلني داريم كه خطوط قرمز فرهنگي ديني و ملي را مشخص مي كند حالا اگر دانشجو اين شابلون را داشت مي رود آن را برعلم غربي مي گذارد هرچه با آن همخواني داشت و او را در رسيدن به اهدافش كمك مي كرد مي گيرد و مي آورد تا دردي را دوا كند از اين مملكت!
افسوس كه در بهترين حالت دانشجوي علوم انساني كه به بهترين مدارج علمي رسيده است چارچوب علم غربي را فرامي گيرد و قدمي را براي آنها برمي دارد. كه البته با همين حالت هم دانشگاه هاي ما فاصله بسيار دارد.
نمي دانم تا كي بايد به صورت چشم و گوش بسته دست به ترجمه مقاله ها و كتاب هايي بزنيم كه مرهمي براي دردهايمان نيست و اگر مداواگر حاذقي باشيم نهايتا مقاله اي و تحقيقي علمي درمي آوريم كه براي همان نشريات خارجي خوب است.
وقتي اهرم آوردن دانشجو بر سركلاس درس حضور و غياب باشد نه جذابيت درس و استاد. راه گرفتن نمره هم مي شود ترجمه مقاله براي وي و اين چنين بازار مترجم ها هم داغ مي شود و چرخه اقتصادي هم مي چرخد!
انتظار داشتم كلاس ها درعلوم انساني محل جار و جنجال و دعوا باشد اما از نوع فكري و علمي اش و اصلا از دل همين اختلاف آرا و بحث هاست كه نظري جديد درمي آيد و قدمي نو درعلم. ولي گويا آنچه به ذهن داشتم به خواب مي مانست. معمولا استاد سخنراني مي كند و دانشجو هم گوش فرا مي دهد. البته در بهترين حالت. اگر هم قرار بر ارئه بحث ها با دانشجو باشد كار سختي نيست يك جستجوي ساده در اينترنت و چسباندن چند موضوع و مطلب آماده به هم مي شود يك ارائه دانشجويي پر ملات!
حال چه مي شود استاد همان تحقيق سال قبل را به گروه جديد بدهد بگويد آن ها تا پله مثلا ششم آمده اند شما يك قدم بيشتر جلو برويد و پله اي بالاتر برويد نه اينكه همان اندوخته هاي قبلي را بياييد تكرار كنيد. همين باعث مي شود نه استاد جزوه اش سالياني چند بي تغيير بماند و نه دانشجو به تكرار مكررات بپردازد!و اصلا بايد معيار نمره دادن را هم عوض كرد با اين حساب دانشجوي علوم انساني اصلي ترين ابزار كارش بايد قدرت و تحليل و تفسير باشد و مهمترين كار استاد هم اين است كه روش تحليل پديده هاي اجتماعي را به دانشجو فرا بدهد و به ميزان پيشرفتش درتحليل هايش به او نمره بدهد نه اينكه اين رسم نابجا كه به قدرت حافظه و ميزان داده هاي حفظ شده نمره بدهد كه يكباره كتاب وجزوه اي 300 صفحه اي به امتحان گذارده شود و دانشجو بمانند با صدها نظريه و مفهوم كه بايد به خاطر بسپارد. درحالي كه همه آنها بايد كمكي باشد براي دست يابي به تحليلي واقع بينانه تر!
گفته اند ژاپن آن زمان جهش پيدا كرد كه با قدرت تفكر بومي به سراغ علم آمريكايي ها رفت.
ما نمي توانيم غربي فكر كنيم و از غربي بهره بجوييم براي مليتي ايراني و اسلامي. زماني جهش مي كنيم كه ايراني و اسلامي بيانديشم و براي بهتر انديشيدن به گفته معصوم از علمي كه حتي درچين هم باشد نگذريم.
ما درعلوم انساني به تفكر نياز داريم
نه حفظيات!
بايد به دنبال حل مسائل بومي باشيم با راه حلي بومي! نه راه حل غربي براي مسئله بومي! بگذريم كه دربعضي رشته ها كه ديگر هم مخصوص علوم انساني هم نيست بدنبال راه حل غربي هستيم براي مشكلي غربي. يعني به قولي حماله الحطب!
نگاهي داشته باشم به همين مديريت كه از روي علاقه انتخابش كرده ام براي ادامه تحصيل و اعتقاد دارم كه يكي از مشكلات اصلي كشور است بي گمان! براي مثال هر طور كه نگاه مي كنم نمي توانم هضم كنم كه مثلا دانستن قوانين كار و اتحاديه هاي كارگري در ايالات متحده به چه معناست! كه دانشجوي كارشناسي ارشد بايد يك ترم برود بر سر كلاس و آنها را فرابگيرد! ولي با هيچ يك از قوانين كشورش آشنا نشود كه در فردا روزي به عنوان كارشناس ارشد بتواند عيب و نقص هاي احتمالي آن را رفع كند.
به عزيزي مي گفتم مگر نه اينكه علم غرب بر اساس تجربه و آزمون و خطا بوده است و اين همه نظريه و رد و پذيرش هاي آن ها هم شاهد اين ماجراست. پس چرا خود ما نياييم همين كار را بكنيم. كم الگوي موفق مديريتي داشته ايم. بياييم همان ها را تئوريزه كنيم. چكش كاري كنيم آنوقت است كه به مرور زمان خود را نشان مي دهد. از خواجه نصيرالدين تا شاه عباس و اميركبير مديراني بودند كه خدماتي بس عظيم به كشور كرده اند. يكبار آمده ايم مدل مديريتي آن ها را تشريح و تفحص كنيم؟ يا در مدل رهبري شده است بيايم رهبري حضرت امام را بررسي كنيم كه چطور مي شود پيرمردي 80ساله كشوري را در مقابل شديدترين بحران هاي محيطي اعم از سياسي و اقتصادي و امنيتي مديريت مي كند!
وقتي آمديم اين كار را كرديم بعد بايد حواسمان باشد كه ابزار سنجشمان با غرب فرق دارد! هيچ تئوري غربي نخواهد توانست حكم اعدام سلمان رشدي را تشريح كند و البته هيچ كس نخواهد توانست شهادت را تفسير كند با چشم مادي گراي غرب!
براي همين است كه مدل مديريت بچه هاي سپاه و بسيج در جنگ را هيچ جاي دنيا نمي تواني پيدا كني مگر حزب الله لبنان كه مباني ايدئولوژي يكساني دارند. حال همان پيرمرد 80ساله در حسينيه كوچكي به نام جماران نشسته باشد و بگويد بكشيد ملت ما را. ملت ما بيدارتر مي شود!
با اين اوصاف بايد مشخص باشد كه شاخص علم غربي به قولي در مقابل بعضي پديده هاي ما شرقي ها به اصلاح ارور مي دهد!!!
نكته ديگر در باب مديريت آنكه بسيار حرفها در مقام همان حرف جذاب است و چون به عمل مي رسد واويلاست. هميشه گفته مي شود چون به مديريت در كشور بها داده نمي شود مشكلات گريبانگير كشور است ولي من مي گويم اساتيد و بعد دانشكده مديريت در مرحله بعدي بايد خودنمادي از مديريت باشند نه اينكه خود دچار ضعف باشد! دكتري كه خود به نسخه هاي خودش عمل نمي كند نبايد توقع اعتماد كردن بيمار را داشته باشد. ما هنوز در همين دانشكده كوچك خود نمي توانيم برنامه كلاس ها و سمينارها و دفاعيه هارو طوري برنامه ريزي كنيم كه تداخل پيدا نكند آنوقت از دولت با آن دستگاه عريض و طويلش ايراد مي گيريم.اشتباه نشود سخن اشكال يك استاد و يك دانشجو نيست. مشكل ساختار حاكم بر دانشگاه است كه اجازه نمي دهد حركتي مؤثر ايجاد شود. وگرنه خيلي از اساتيد هستند كه سعي و تلاش فراواني مي كنند و با مدارك دكتري از فلان كشور پيشرفته آمده اند و نسخه ميدهند ولي عملا نسخه اي وطني پيدا نكرده اند.شايد خوشايند اساتيد نباشد ولي بايد گفت مذهبي ترين استاد هم در سر كلاس علوم انساني استادي سكولار است. حال اين چنين استادي نه مي تواند نسخه اي حتمي دهد و نه به دانشجو طريقه پيچيدن نسخه اي وطني را بياموزد!
همه را هم نبايد گردن استاد و سيستم انداخت كه دانشجو هم تحركي نشان نمي دهد براي شكستن اين دور بي نتيجه!نااميد هم نبايد بود. چرا كه نسبت به چند سال پيش ديگر هم استاد و هم دانشجو به راحتي به نقد نظريه هايي مي پردازند كه وحي منزل بود و لامتغير! اين تزلل قدم اول است در راهي پر فراز و نشيب. علوم انساني است كه جهت دهنده علوم مهندسي است و توسعه ايراني و اسلامي (توسعه پايدار بومي) بدون علوم انساني بومي غيرممكن است.

 



خواب زمستاني در علوم انساني

در حالي كه دشمنان نظام سعي در تقويت عوامل خود در دانشگاه ها و دفاع از بنيه فكري خود يعني منويات ماكس وبر و يورگن هابرماس در قالب علوم انساني دارند، اين پيگيري و نگراني در مسئولان امر ديده نمي شود.
نه تنها نگراني بابت هشدارهاي پياپي ديده نشده است بلكه رقابت سنگيني ميان مسئولان وجود دارد تا با راه اندازي رشته هاي مختلف علوم انساني به خودشان گزارش دهند كه چقدر زياد دانشجو جذب كرده اند!
به هر حال جذب دانشجويان علوم انساني به خاطر اينكه امكانات سخت افزاري خاصي لازم نيست براي مسئولان شيرين شده است.
اينكه رهبر انقلاب بارها در فرمايشات خود مسئله خطر علوم انساني ترجمه اي غربي را تذكر داده اند هيچ اقدام موثري در اين خصوص صورت نگرفته است.
مهرماه سال گذشته بود كه ايشان به صورت جدي «مبناي علوم انساني غرب كه در دانشگاه هاي كشور به صورت ترجمه اي تدريس مي شود، جهان بيني مادي و متعارض با مباني قرآني و ديني» دانسته تا جايي كه مي فرمايد: «پايه و اساس علوم انساني را بايد در قرآن جستجو كرد.»
اما اين تذكرات و انذارها از آنجايي كه نقطه ثقل يورش دشمن به افكار قشر جوان است، شيپور هشدار و زنگ خطر را در پايگاه دشمن به صدا آورده به حدي كه رسانه فتنه، بي بي سي فارسي در گزارش خود مي نويسد:
«مقامات جمهوري اسلامي با تأمل بر تجربه برآمدن جنبش سبز در ايران پس از انتخابات رياست جمهوري در سال گذشته به اين نتيجه رسيده اند كه دانشگاه ها از كانون هاي اصلي اعتراض هستند و علوم انساني نقش مهمي را در برانگيختن افكار عمومي به سوي چالش با دستگاه ايفا كرده اند. بيانيه دادستاني در دادگاه جمعي دستگيرشدگان پس از انتخابات در شهريورماه سال گذشته كيفرخواستي عليه علوم انساني بود. در آن كيفرخواست از كساني چون ماكس وبر و يورگن هابرماس نيز به عنوان عوامل «فتنه» نام برده بودند.»
تغيير و تحول در علوم انساني به قدري به مذاق دايه هاي بهتر از مادر ملت ايران خوش نيامده است كه اين رسانه فتنه 88 اسلاميزه كردن علوم انساني را حمله به علوم انساني ياد مي كند.
البته خود اعتراف مي كند كه صفت «سازمان يافته» را ميرحسين موسوي در توصيف يورش به علوم انساني به كار برده، در سخناني كه خطاب به گروهي از استادان بيان كرده است (سايت «كلمه»، 30 تير .1389)
دفاع از اساتيد سكولار بخش ديگري از حمايت رسانه انگليسي از عوامل خود در دانشگاه هاست تا جايي كه يكي از محورهاي دوره ديگري از «انقلاب فرهنگي» آغاز شده فشار بر استادان دگرانديش و پروژه اي كه وزير علوم از آن زيرعنوان «برخورد با استادان سكولار» نام برده است، ياد مي كند.
با اينكه صادق لاريجاني، رئيس قوه قضاييه (23 تير 1389) هم در سخنراني اي در مراسم «مسابقات بين المللي قرآن» اين پرسش را طرح كرد كه «كشوري كه مبناي آن توحيد و ايمان به حق تعالي است و بناي حركت آن براساس قرآن است، آيا مي تواند بر علوم انساني اتكا كند كه پيش فرض هاي آن به هيچ وجه ايماني نيست؟» و اينكه «چه معنا دارد در كشورمان تئوري هايي در باب روانشناسي، جامعه شناسي و انسان شناسي كه بر پيش فرض هايي مبتني است كه به هيچ معنا با پيش فرض هاي ديني ما سازگار نيست، ترويج كنيم؟» اين سخنان بيشتر مورد توجه و البته نگراني عوامل فتنه در خارج شده است.
نكته اصلي از نگاه بي بي سي فارسي طرح اين موضوع است كه «علوم ايماني» و «علوم انساني» پيش فرض هاي متفاوتي دارند و اصولا علوم انساني نمي تواند ديني باشد و انگاره هاي انسان در اين جهان بايستي مادي و سكولار باشد تا جايي كه بي پروا مي نويسد:
«سكولار در لغت، تعلق به جهان زمان مند را مي رساند. علم سكولار، علمي است كه از منطقي اين جهاني ]مادي[ پيروي مي كند و واقعيات اين جهان را درچارچوب خود اين جهان توضيح مي دهد».
بي بي سي براي خالي نبودن عريضه ايدئولوژي جمهوري اسلامي را با ايدئولوژي هاي ديگر مقايسه كرده و ايدئولوژي اسلام را براي اداره جامعه ناكارآمد معرفي مي كند. واقعيت و هنجار را از هم تفكيك كند. نمي تواند ميان آنچه هست و آنچه آرزوست. آنچه موجود است و آنچه ارزش و ايده آل محسوب مي شود، فرق بگذارد. هستي در پرتو بايستي ديده مي شود.
البته نگراني بي بي سي براي سرنگوني علوم غربي در دانشگاه ها بيش از نگراني مسئولان فرهنگي كشور از ترويج اين علوم ترجمه اي در دانشگاه است تا جايي كه بي بي سي براي حفظ آن تمام تلاش خود رابكار مي گيرد اما متوليان و مسئولان اين امر در داخل براي مقابله با اين علوم مخرب تلاش موثري نمي كنند.

 



بال و پر زدن در فضاي لايتناهي فكر... تحليلي بر مطالبات رهبري پيرامون كرسي هاي آزاد فكري

سجاد اكبري
آزادانديشي به طور جدي براي اولين بار از سوي مقام معظم رهبري در ديدار با اعضا انجمن اهل قلم در اسفند 81 مطرح شد. ايشان در اين ديدار به طور مفصل درباره آزادانديشي صحبت نمودند و از عدم وجود چنين موهبتي در كشور گلايه كردند: «آزادانديشي در جامعه ما يك شعار مظلوم است. تا گفته مي شود آزادانديشي، عده اي فوري خيال مي كنند كه بناست همه بنيانهاي اصيل درهم شكسته شود، و آنها چون به آن بنيانها دلبسته اند، مي ترسند. عده اي ديگر هم تلقي مي كنند كه با آزادانديشي بايد اين بنيانها شكسته شود. هر دو گروه به آزادانديشي- كه شرط لازم براي رشد فرهنگ و علم است- ظلم مي كنند. ما به آزادانديشي احتياج داريم.» به نظر مي آيد كه سخنان ايشان نتيجه عدم وجود فضاي سالم گفتگو در كشور در آن سال هاست. پس از روي كار آمدن جريان اصلاحات پس از سال 76 جريان هايي در كشور با نام هاي آزادانديشي، دگرانديشي، توسعه فرهنگي و... انديشه هاي سكولار را در جامعه رواج دادند اما اين انديشه ها از محل ورود اصلي يك انديشه به جامعه، نگذشت. جاي اين انديشه ها در رسانه ها و در فضاي منولوگ بود. نشريات زنجيره اي محلي براي تبيين اين انديشه ها شده بود، ترجمه انديشه هاي غرب را بدون اينكه از بوته نقد عبور كند به جامعه پمپاژ مي كردند. سخنرانان كه ادعاي نوانديشي داشتند هيچگاه حاضر نبودند ترجمه هاي خود را در مقابل انديشمند ديگري مطرح كنند تا مورد نقادي قرار بگيرد.
مقام معظم رهبري در اين ديدار تأكيد مي كنند كه لازمه رشد اين است كه بتوانيم در فضاي لايتناهي فكر بال و پر بزنيم: «فردي در جايي گفته و يك عده طرفدار هم پيدا كرده و حالا مترجمي آن را ترجمه كرده يا خود ما آن را ياد گرفته ايم؛ يعني در چارچوب آن فكر به عنوان يك شيء مقدس غيرقابل دست زدن، حركت كنيم، اين آزادانديشي نيست، بلكه دنباله «كاغذ باد» شدن است. ما در مشهد به اين بادبادكها، كاغذباد مي گوييم. خيال مي كند در هوا پرواز مي كند، اما دنباله كاغذباد است، نخ آن هم دست يكي ديگر است. اين كار آزادانديشي نيست. محيط آزادانديشي، محيط خاصي است كه بايد آن را ايجاد كرد؛ آن هم كار شماهاست. البته به نظر من، گفتگوي آزاد بايد از حوزه و دانشگاه شروع شود.»
آري ترجمه انديشه هاي بيگانه و نامتناسب با جامعه ايران يكي از آفت هايي است كه آزادانديشي را خدشه دار مي كند. ايشان در اين ديدار با تأكيد بر اينكه بايد ادب آزادي را ياد بگيريم، حدود آزادانديشي را تبيين مي كنند: «عده اي به نام آزادانديشي مرزهاي فضيلت و حقيقت را لگدكوب كرده اند و به نام آزادانديشي و نوآوري، همه اصول مقدس حقيقي را ناديده گرفته يا تحقير و يا مسخره كرده اند... يا بايد هرج و مرج و كفرگويي و اهانت به همه مقدسات و ارزشهاي مسلم و مستدل شود و يا بايد ذهنها بسته شود و تاكسي حرف تازه اي زد، فوراً همه او را هو كنند و عليه او جنجال نمايند! كأنه هيچ حد وسطي بين اين دو وجود ندارد. ما بايد آن حد وسط، همان «امر بين الامرين» و تعادل را پيدا كنيم. البته اين هم از راه گفتگوي محترمانه، عاقلانه، منصفانه و با استدلال، عملي است.» ايشان لگدكوب كردن فضايل و حقايق و بسته نگه داشتن اذهان را به عنوان دو لبه تيز آزادانديشي معرفي مي كنند و از آن به عنوان آفت هاي آزادانديشي ياد مي كنند. ايشان تأكيد دارند كه بين اين دو بايد تعادل را يافت. تعادل در آزادانديشي همانطور كه ايشان فرموده اند تنها از راه گفتگوي محترمانه، عاقلانه، منصفانه و با استدلال ممكن است. هدف آزادانديشي رشد و تكامل يك كشور است تا بتواند نرم افزارهاي تمدني خود را براي به دست آوردن اهداف متعالي كسب نمايد، پس نخبگان بايد صلب انديشي و تعصب بر روي نظر خود و جنجال آفريني براي به كرسي نشاندن حرف خود را كنار گذاشته تا بتوانند به وظيفه خود در جامعه جامه عمل بپوشانند. مقام معظم رهبري در اين باره مي فرمايند: «صاحبان فكر بايد بتوانند انديشه خود را در محيط تخصصي، بدون هوچيگري، بدون عوام فريبي و جنجال تحميلي و زيادي مطرح كنند و آن نقادي شود.»
ايشان محيط حوزه را محيط مناسبتري نسبت به محيط دانشگاه مي دانند: «محيط حوزه از اين جهت بهتر از محيط دانشگاه است. علت اين است كه در حوزه، نقادي يكي از محورهاي اصلي است. همه اين بزرگان حوزه كه شما ملاحظه مي كنيد- چه آنهايي كه امروز هستند و چه بزرگترهايي كه در نسلهاي گذشته ما بودند- اصلا در همين محيط نقادي بزرگ شده اند. هيچ متكلمي و هيچ فيلسوف يا فقيهي از اين كه يك نظر مسلم فقهي يا اصولي يا كلامي قبل از خود را به كلي ابطال كند، ابايي ندارد و از اين كه كسي به او بگويد چرا ابطال كردي هم باكي ندارد؛ چون چنين چيزي اصلا در حوزه گفته نمي شود. اين سنت حوزه است كه نظرات گذشتگان را مطرح كنند. شما ملاحظه كنيد؛ امام رضوان الله عليه، آن وقت كه در قم تشريف داشتند در درس اصول، نظرات مد روز را كه نظرات مرحوم آيت الله نائيني بود، ذكر مي كردند، بعد فيه اولا، ثانياً، ثالثاً، رابعاً و خامساً، اساس حرف را اصلاً به هم مي ريختند. هيچ كس نمي گفت چرا. خوب؛ اگر كسي طرفدار آن نظريه بود، مي رفت در درس خود يا در حاشيه اي كه به تقريرات استاد مي زد، مي نوشت كه من اين حرف استاد را قبول ندارم... البته اين كارها بايد سازماندهي شود. ما بايد اين تجربيات ناشي از مباحثه و گفتگوي سالم و محترمانه و شجاعانه را به صورت تجربه هاي انباشته اي درآوريم تا بتوانيم از آنها استفاده كنيم و علم را بارور نماييم.»
ايشان همچنين فرق بين آزادانديشي بي بندوباري را بيان مي كنند:«آزادانديشي يك حرف و بي بند و باري يك حرف ديگر است. آزادانديشي اين است كه شما درحركت به سمت سرزمينهاي ناشناخته معارف، خودتان را آزاد كنيد، برويد، نيروها و انرژيهايتان را به كار بيندازيد و حركت كنيد؛ اما معناي بي بند و باري اين است كه در حركت به سمت قله يك كوه، اصلاً اهميت ندهيد كه از كدام راه برويد. نتيجه اين مي شود كه از راهي مي رويد و به نقطه اي مي رسيد كه نه راه پيش داريد و نه راه پس و فقط راه سقوط داريد! دركوهنوردي، آنهايي كه اهل رفتن به ارتفاعاتند، اين را كاملاً تجربه كرده اند.
خب؛ براي اين كه انسان به قله برسد، راه وجود دارد؛ بايد آن راه را شناخت هيچ مانعي ندارد كه ما يك نقشه راهنما داشته باشيم و بگوييم راههايي كه به قله مي رود، اينهاست و اين نقشه راهنما را درجيبمان نگه داريم و از آن حفاظت كنيم. اين كار به معناي اين نيست كه ما متحجريم، بلكه به معناي اين است كه ما عاقليم و مي دانيم كه بدون اين نقشه هدايت، حركت كردن ناانديشيده ما را به سقوط منتهي خواهد كرد.»
براي رسيدن به قله نياز به يك نقشه است اما اگر دراين حركت قرار باشد نقشه راه پاره شود ديگر اين آزادانديشي نيست بلكه عين بي بند و باري است. در اينجا بايد به اين نكته توجه داشت كه آزادانديشي هدف نيست بلكه وسيله اي براي رسيدن به اهداف متعالي است. بعبارت ديگر براي رسيد به اهداف متعالي بايد به آزادانديشي به عنوان يك هدف مياني دست پيدا كرد. اگر قرار باشد كه به نام آزادانديشي اهداف متعالي را نه نقد عاقلانه و شنيد جواب عاقلانه، بلكه لگدكوب كرد، اين مي شود بي بند و باري.
جمعي از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علميه چند روز پس از سخنان رهبر انقلاب اسلامي درمورد كرسي هاي نظريه پردازي طي نامه اي از ايشان نسبت به فضاي غوغاسالاري در امر آزادانديشي انتقاد نموده اند و درنامه خود اين چنين نوشته اند:«گر چه هم اكنون نيز «مناظرات و نظريه پردازي» كما بيش درجامعه علمي ما جريان دارد اما چون به درستي نهادينه، قانونمند و گاه حمايت و هدايت نمي شود و جمع بندي دقيقي از آنها صورت نمي گيرد و به تجربه انباشته تبديل نمي شود، عملاً كم تاثير شده و درنتيجه، به تدريج مجتهدان و مولدان و صاحبان خرد و دل به نفع پاچال داران، سياسي كاران و مترجمان و يا متحجران، صحنه را ترك مي كنند و آنگاه فرصت طلباني كه با طرح خام و ناقص مسائل تخصصي در قلمروهاي غير تخصصي و با عدم پاسخگوئي و نيز تبديل فكر و نظريه به ابزار عوام فريبي، عملاً فضاي علمي و فرهنگ ديني را تحت الشعاع جنجالهاي ضد ديني و غير علمي قرار مي دهند.» اند.
دراين نامه كه از سوي كساني چون رحيم پور ازغدي، حميد پارسانيا، صادق لاريجاني و... نوشته شده است، از مقام معظم رهبري خواسته اند كه در مساعدت نمايند تا يك بسيج عمومي دراين موضوع دركشور ايجاد شود تا:«درمحضر وجدان عمومي حوزه و دانشگاه شاهد«طرح منطقي ايده ها»، رواج بازار «نظريه پردازي و نوآوري روشمند» و نيز «مناظره هاي علمي و قانونمند و نتيجه بخش و فارغ از غوغاسالاري» و «نهادسازي براي اجابت پرسش هاي جديد» و در نتيجه «توليد نرم افزار علمي و ديني» درحوزه و دانشگاه بيش از قبل باشيم.»
مقام معظم رهبري درپاسخ به اين نامه تمام نكات موجود درنامه را تأييد مي نمايند و از آنها مي خواهند طرح هاي خود در اين زمينه را تا لحظه عملي شدن پيگيري نمايند و مأيوس نشوند. اين درپاسخ به نامه نخبگان حوزه و دانشگاه مي نويسند:«نبايد از «آزادي» ترسيد و از «مناظره» گريخت و «نقد و انتقاد» را به كالاي قاچاق و يا امري تشريفاتي، تبديل كرد چنانچه نبايد بجاي مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجاي آزادي، به دام هتاكي و مسئوليت گريزي لغزيد. آن روز كه سهم «آزادي»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه يكجا و دركنار يكديگر اداء شود، آغاز روند خلاقيت علمي و تفكر بالنده ديني دراين جامعه است و كليد جنبش «توليد نرم افزار علمي و ديني» دركليه علوم و معارف دانشگاهي وحوزوي زده شده است.» همانطور كه دربالا به نقش اخلاق در آزادانديشي پرداخته شد ايشان نيز به سهم اخلاق و منطق دركنار سهم آزادي تأكيد دارند. ايشان همچنين سه پيشنهاد مطرح شده توسط اساتيد را علمي و معقول مي دانند:«كه هر سه روش پيشنهادي شما يعني تشكيل1)«كرسي هاي نظريه پردازي» 2)«كرسي هاي پاسخ به سؤالات و شبهات» 3) «كرسي هاي نقد و مناظره»، روشهائي عملي و معقول باشند و خوب است كه حمايت و مديريت شوند بنحوي كه هرچه بيشتر، مجال علم گسترش يافته و فضا بر دكانداران و فريبكاران و راهزنان راه علم و دين، تنگ تر شود.»
ايشان همچنين در اين نامه تأكيد دارند كه از ايده مطرح شده آزادانديشي براي رشد كليه موتون دانشگاهي استفاده شود:«از شوراي محترم انقلاب فرهنگي و بويژه رياست محترم آن نيز مي خواهم كه اين ايده ها را در اولويت دستور كار شورا براي رشد كليه علوم دانشگاهي و نقد متون ترجمه اي و آغاز «دوران خلاقيت و توليد» در عرصه علوم و فنون و صنايع و به ويژه رشته هاي علوم انساني و نيز معارف اسلامي قرار دهند تا زمينه براي اينكار بزرگ به تدريج فراهم گردد و دانشگاه هاي ما بار ديگر در صف مقدم تمدن سازي اسلامي و رشد علوم و توليد فناوري و فرهنگ، قرار گيرند.»
نكته قابل توجه اين است كه مقام معظم رهبري آزادانديشي را مقدمه اي براي تمدن سازي مي دانند و تاكيد دارند كه با اين ايده دانشگاه هاي ما در صف تمدن سازي اسلامي قرار مي گيرند. هرگاه دانشگاه بتواند از قيود ترجمه محوري، تعصب و آزادي عقيده و... خود را رها سازد و به سمت توليد نظريه هاي بومي، آزادي فكر و انديشه و... برود خواهد توانست نرم افزارهاي لازم براي تمدن سازي را فراهم آورد.
مقام معظم رهبري در ارديبهشت 82 در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه شهيد بهشتي بار ديگر به اين مسئله مي پردازند: «جنبش آزاده انديشي كه چند ماه قبل مطرح شد، اصرار بر مسئله اشتغال- كه در دو سه سال اخير دراين زمينه خيلي تلاش شده است- و اصرار بر تقويت پول ملي، از شعارهايي است كه ما در اين چند سال روي آنها تكيه كرديم و براي هر كدام حساب خاصي باز شد و به فضل الهي حركت خاصي در دستگاه هاي مربوط به آنها آغاز گرديد. وقتي انسان مي بيند دشمن چه مي خواهد بكند، مي فهمد كه بايد در داخل چه كار كند.»
ايشان پس از مطرح كردن شعار جنبش آزادانديشي در كنار ساير شعارها به اين نكته اشاره دارند كه: «وقتي انسان مي بيند دشمن چه مي خواهد بكند، مي فهمد كه بايد در داخل چه كار كند.» اين سخن بدين معناست كه هنگامي كه دشمن سعي دارد آزادي غربي را كه همان توحش رسانه اي و بي اخلاقي سياسي است را به جامعه ما وارد كند و مدام با چماق آزادي بيان عليه جمهوري اسلامي تبليغات مي كند درحالي در داخل كشور هنوز مجراي آزادانديشي از سوي نخبگان به وجود نيامده است، بايد داخل كشور چنين جنبشي به وجود آيد تا توطئه هاي دشمنان كه تمدن اسلامي را هدف قرار داده اند بي اثر كند.
دانشگاه سمنان مقصد بعدي مقام معظم رهبري براي پرداختن به موضوع آزادانديشي بود. ايشان در ديدار با دانشجويان و اساتيد دانشگاه سمنان به نهضت آزاد فكري اشاره نمودند و اظهار داشتند كه هنوز آن كاري كه:«عملا آن كاري را كه من گفته بودم، انجام نشده است؛ نه در حوزه، نه در دانشگاه». ايشان در اين ديدار يك بار ديگر تاكيد دارند كه مديريت اين كار بر عهده نخبگان، اساتيد فعال، دانشجوي فعال و مجموعه هاي فعال دانشجويي است: «مسئله آزادانديشي اي كه ما گفتيم، ناظر به اين است. بايد راه آزادانديشي و نوآوري و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مديريت كرد تا به ساختارشكني و شالوده شكني و برهم زدن پايه هاي هويت ملي نينجامد، اين كار، مديريت صحيح لازم دارد. چه كسي بايد مديريت كند؟ نگاه ها فورا مي رود به سمت دولت و وزارت علوم و...؛ نه، مديريتش با نخبگان است؛ با خود شماست؛ با اساتيد فعال، دانشجوي فعال و مجموعه هاي فعال دانشجويي. حواستان جمع باشد! دنبال حرف نو و پيدا كردن حرف نو حركت كنيد؛ اما مراقب باشيد كه اين حرف نو در كدام جهت دارد حركت مي كند؛ در جهت تخريب يا در جهت ترميم و تكميل؛ اينها با هم تفاوت دارد. اين وظيفه اي است به عهده خود شماها.»
مقام معظم رهبري در آبان 88 در ديدار با جمعي از نخبگان علمي كشور نسبت به عدم پيگيري كرسي هاي آزاد فكري از سوي دانشجويان گلايه مي كنند: «جنجال فكري غيراز مباحثات صحيح است. بنده گفتم كرسي آزاد فكري را در دانشگاه ها به وجود بياوريد. خوب، شما جوانها چرا به وجود نياورديد؟ شما كرسي آزادفكري سياسي را، كرسي آزاد فكري معرفتي را تو همين دانشگاه تهران، تو همين دانشگاه شريف، تو همين دانشگاه اميركبير به وجود بياوريد. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همديگر را نقد كنند، با همديگر مجادله كنند. حق، آنجا خودش را نمايان خواهد كرد. حق اينجوري نمايان نمي شود كه كسي يك انتقادي را پرتاب بكند. اينجوري كه حق درست فهميده نمي شود. ايجاد فضاي آشفته ذهني با لفاظي ها هيچ كمكي به پيشرفت كشور نمي كند. شما تجربه اين پدر پيرتان را در اين زمينه داشته باشيد. آني كه كمك مي كند به پيشرفت كشور، آزادي واقعي فكرهاست؛ يعني آزادانه فكر كردن، آزادانه مطرح كردن، از هو و جنجال نترسيدن، به تشويق و تحريض اين و آن هم نگاه نكردن.» نكته قابل توجه در سخنان ايشان مطرح شدن كرسي هاي آزاد فكري سياسي و معرفتي است. ايشان پيشنهاد مي كنند كه اين نوع كرسي ها در دانشگاه هاي صنعتي نظير اميركبير و شريف برگزار شود. در سخنان قبلي ايشان كرسي هاي آزادانديشي ناظر به نظريه پردازي و توليد علم اما سخنان ايشان درجلسه ناظر به فضاي سياسي كشور است و از اين سخنان اين چنين برداشت مي شود كه كرسي هاي آزاد فكري سياسي نسخه اي از كرسي هاي آزادانديشي است كه فضاي عمومي دانشگاه ها چه صنعتي و چه غيرصنعتي را شامل مي شود.
در دانشگاه ها تاكنون مناظرات به اين گونه بوده است دو يا چند تن از جناح هاي مختلف سياسي به دانشگاه دعوت مي شد كه غالبا دراين مناظرات كسي به دنبال به نتيجه رسيدن درباره يك موضوع سياسي نبود و وزن سياسي كه هر كدام از اين افراد داشتند مانع از اين مي شد كه به اشتباهات خود اعتراف كند و براي شكست نخوردن در مناظره يا گفتگو دست به غوغاسالاري مي زد و مانع از حركت به سمت آزادانديشي مي شد. البته جنجال رسانه اي كه پس از اين مناظرات به وجود مي آمد خود مزيد بر علت مي شد تا جريان مناظرات به سمت آزادانديشي نباشد.
جالب اينجاست كه جلسات مناظره بين دو دانشجو به ندرت در برنامه هاي دانشجويي به چشم مي خورد. اينكه مقام معظم رهبري تاكيد دارند كه دانشجويان با هم صحبت كنند شايد ناظر به اين ضعف در جريان دانشجويي باشد. دانشجويان داراي روحيه حقيقت طلبانه تري نسبت به ديگر شخصيت هاي جناحي مي باشند و وجدان دانشجو حرف حق را راحتتر از زبان يك دانشجو مي پذيرد. علاوه بر اينكه يك دانشجو نگران باخت سياسي و هزينه سنگين سياسي خود نيست چرا كه به صورت فردي داراي جايگاه سياسي رده بالايي نيست.
آنچه كه در اين كرسي ها بايد به آن توجه داشت اين است كه در نوع از كرسي ها بايد حق نمايان شود براي اينكه به مرحله برسيم بايد بتوانيم فرهنگ آن را در دانشگاه جا بياندازيم كه اين كار صبر و حوصله از سوي برگزار كنندگان را مي طلبد تا بتوانيم در دراز مدت نتايج قابل توجهي را بدست بياوريم. انشاء الله

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14