(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه اول شهريور  1389- شماره 19724

از كوچه ازل (شعر)
بررسي وضعيت كتاب و كتابخواني در روسيه درصد كتاب خوانان در روسيه بيشتر از ساير كشورهاست
ريشه يابي لغات فارسي
طلوع و فروغ رمانتيسم در اروپا



از كوچه ازل (شعر)

عبدالرضا صنايي نيا
از كوچه ازل مهمان من شدي
از خود تهي، در جان من شدي

نا قابل اين دلم،سيبي براي تو
خنديدي و به شوق مهمان من شدي

گم گشتم از طرب ،ديدم تو را... عجب !
پيداي تو شدم،پنهان من شدي

لبخند وآسمان،يك روز ابر وباد
خورشيد من شدي ،باران من شدي

خواندي به چشم از ناگزير عشق
اي آيه ي بلا!شيطان من شدي

دنيا شگفت من ،من در شگفت تو
ايمان من شدي،عصيان من شدي

تو انتهاي من ،من ابتداي تو
اول شدم تو را،پايان شدي مرا

 



بررسي وضعيت كتاب و كتابخواني در روسيه درصد كتاب خوانان در روسيه بيشتر از ساير كشورهاست

اگرچه در سال هاي پس از فروپاشي شوروي و با روي آوردن جوانان به بهره گيري از اينترنت، كتابخواني در جهان رو به افول نهاده است، اما درصد كتابخوانان روسيه در مقايسه با ديگر كشورها بيشتر است.
دنياي امروز، روزگار شتاب فن آوري در پوشش دادن جهان زير يك چتر خبري است، روزگاري كه به جرأت مي توان گفت هيچ كشوري به معناي واقعي، مالك مطلق داشته هاي خود نيست. هر دانش و هر ملتي هم كه به دانش و تجربه هاي نويني دست مي يابند تنها زمان كوتاهي مي تواند آن را داشته و مثل يك راز از ديد و افكار ساير جهانيان پنهان نگه دارد.
شايد يكي از اصلي ترين وظيفه متفكران و انديشمندان هر ملت، مواجه شدن با اين دستاوردهاي فرهنگي و هنري است تا آنها را با محك اعتقاد فرهنگ و حساسيت هاي ملت خود بسنجد و با جداسازي سره از ناسره، محصولي صيقل يافته و متناسب با ذائقه مردم شان را به جامعه مخاطب خود ارائه دهند.
تلاش اهل فرهنگ و هنر در سراسر گيتي، فعاليتي همه گير و سراسري است كه با كسب اطلاع، تجزيه و تحليل و استفاده از تجارب
به دست آمده مي توان صدها مشعل فروزان و مفيد را براي عبور از راه هاي تاريك و ناشناخته پيش روي بشر به دست آورد و در اين ميان كتاب يكي از روشنايي هاي راه تاريك است؛ بر اين اساس مطالعه وضعيت كتاب و كتابخواني در كشور روسيه مد نظر قرار گرفت.
آشنايي با كشور روسيه
پايتخت اين كشور مسكو است و شهرهاي سن پترزبورگ، تولا، روستوف، آستراخان از شهرهاي مهم اين كشور هستند؛ جمعيت روسيه بالغ بر 143 ميليون و دين بيشتر آنها مسيحيت ارتودوكس است.
زبان رسمي اين كشور روسي است كشور روسيه در شمال اروپا واقع شده و با كشورهاي آذربايجان، قزاقستان، بلاروس، اوكراين، فنلاند، نروژ، استوني، لتوني، چين، كره شمالي، مغولستان و لهستان همسايه است.
روسيه پهناورترين كشور جهان است كه در شمال اوراسيا قرار دارد، اين كشور در آسياي شمالي و اروپاي خاوري واقع است و با اقيانوس آرام شمالي و اقيانوس منجمد شمالي؛ و نيز با درياي خزر، درياي سياه، و درياي بالتيك مرز آبي دارد.
روسيه با 14 كشور آسيايي و اروپايي مرز زميني دارد و با كشورهاي پيرامون درياي برينگ، درياي ژاپن، درياي خزر، درياي سياه، و درياي بالتيك ارتباط دريايي دارد.
روسيه با 17،075،400 كيلومتر مربع وسعت، پهناورترين كشور جهان است، پهناوري روسيه دو برابر مساحت كانادا يا چين يا ايالات متحده آمريكا است، اين كشور در عرض هاي بالاي جغرافيايي واقع شده است و بيشتر مناطق كشور سردسير و كم بارش است. به همين دليل بيشتر مناطق اين كشور
(به ويژه سرزمين بزرگ سيبري) خالي از سكنه هستند و كشاورزي در اين مناطق ميسر نيست.
روسيه حدود 142 ميليون نفر جمعيت دارد، كه از اين ديد در جهان نهم است، تراكم جمعيت روسيه 8/3 تن در هر كيلومتر مربع است كه از پايين ترين نرخ هاي تراكم جمعيت در جهان است.
همچنين نرخ رشد جمعيت در اين كشور منفي است، بيشتر جمعيت روسيه در غرب اين كشور (بخش اروپايي) زندگي مي كنند.
حدود 80 درصد از مردم روسيه از نژاد روسي هستند و ساير نژادهاي اين كشور عبارتند از: تاتار، اوكرايني، چوواش، چچني، ارمني، داغستاني، مغول، آواري، اينگوش، چركس، بالكار، اوستيايي، آذري، گرجي.
زبان رسمي روسيه، زبان روسي است. ولي 27 زبان رسمي ديگر نيز در جمهوري ها و مناطق خودگردان اين كشور وجود دارد.
روسيه 21جمهوري خودگردان دارد كه بيشتر در جنوب باختر كشور (قفقاز شمالي) قرار دارند، كه برخي از آنها مانند داغستان، تا حدود 200سال پيش جزئي از ايران بوده اند.
روسيه فرهنگ پرباري دارد و نوسندگان معروفي مانند «تولستوي» و «داستايوفسكي» روسي بوده اند.
روسيه تا پيش از قرن هجدهم يك حكومت نه چندان نيرومند در خاور اروپا بود و وسعت آن چندان زياد نبود. تا اينكه در آغاز قرن 18 ميلادي و با اصلاحاتي كه تزار پتر بزرگ انجام داد، اين كشور به يك امپراتوري پهناور و نيرومند تبديل شد.
كتابخواني در كشور روسيه
كلام عاميانه اي در ميان روس ها رايج است كه مي گويند: « بخوانيد، بخوانيد، باز هم بخوانيد ». ميزان مطالعه كتاب در زمان اتحاد جماهير شوروي را از روي شمارگان چاپ كتاب تخمين مي زدند كه در آن زمان كمترين شمارگان كتاب،
15 هزار نسخه و بيشترين آن تا بيش از يك ميليون نسخه بوده است؛ از همين رو كتابخواني در روسيه بسيار رايج بوده است و اكنون نيز پس از آن كه به يكباره اتحاد جماهير شوروي به پانزده كشور مستقل تبديل شد و فدراسيون روسيه به عنوان هسته اصلي باقي ماند، مطالعه كتاب و موضوع نشر و انتشار كتاب اگر نه به ميزان پيشين ولي تا حدود زيادي مورد اهتمام است، با اين حال هنوز هم روسيه را مي توان از زمره كشورهايي كه كتابخواني در آن رايج است به حساب آورد.
البته كتابخواني در روسيه مديون ويژگي هايي است كه از آن جمله مي توان به مواردي اشاره كرد:
تقريبا همه مردم روسيه با سواد هستند و در صد بي سوادي در روسيه نزديك به صفر است، و از همين رو هر فرد كه سوادي دارد بخشي از وقت خود را به مطا لعه مي گذراند؛ چرا كه مطالعه به عادت روس ها مبدل شده است و در هر جا كه فرصت اندكي پديد آيد كتاب همراه هميشگي آنها است، در ايستگاه قطار، مترو، رستوران ها و پارك ها به سهولت مي توان كتابخوان ها را مشاهده كرد.
ديگر اينكه، كتابخواني در روسيه اختصاص به گروه هاي اجتماعي خاص ندارد، بلكه اغلب گروه ها و طبقات اجتماعي با كتاب مأنوس هستند.
اگرچه در سال هاي پس از فروپاشي و با روي آوردن جوانان به بهره گيري از اينترنت، كتابخواني در جهان رو به افول نهاده است، اما باز درصد كتابخوانان روسيه در مقايسه با ديگر كشورها بيشتر است.
سوم اينكه، سيستم آموزشي در روسيه به گونه اي است كه مطالعه را به عنوان يك شيوه آموزش مي دهند و كتابخواني در ميان روس ها از همان دوران پيش دبستاني مورد توجه قرا مي گيرد و مردم در هزينه هاي روزمره خود هزينه خريد كتاب را نيز به حساب مي آورند و در هدايايي كه ميان يكديگر مبادله مي كنند كتاب جايگاه ويژه اي دارد.
روس ها و علاقه به كتابخواني
در زمان حاضر بارها گفته شده است كه وضعيت بازار كتاب روسيه چندان خوشايند نيست، با اين حال ، اين بخش به تدريج توسعه يافته است.
از سال 2000 تا سال 2005 بازار كتاب رشد 22 درصدي از خود نشان داده با وجود اينكه نرخ رشد كمي كاهش يافته باز هم اين ارقام قابل توجه است. براي مقايسه طي همين مدت رشد سرمايه گذاري ها در اين بخش در ايالات متحده برابر سه در صد و در اروپا يك درصد بوده است.
نوسان هاي جغرافيايي بخش نشر كتب در روسيه شبيه وضعيت بعضي عرصه هاي خدمات معيشتي است. شركت هاي اساسي اين بخش در مسكو كار مي كنند، در
سن پترزبورگ كه پايتخت فرهنگي روسيه محسوب مي شود تنها شش در صد انتشارات روسيه فعاليت مي كنند.
در حال حاضر در زمينه انتشار كتب در روسيه و جهان چهار گرايش اساسي مشاهده مي شود:
گرايش اول، انتشار انبوه كتاب ها درباره «جادوگران جوان» است، اين كتاب ها معمولا تقليدي از سري داستان هاي هري پاتر هستند، اما به آن نمي رسند.
گرايش دوم، انتشار گسترده كتبي درباره فرقه هاي شبه مذهبي اروپايي، فراماسون ها و غيره است.
گرايش سوم، كتاب هايي است كه خوب به فروش مي رسند، شامل كتاب هايي از نوع «دفترخاطرات يك زن ناموفق» است.
اين گونه داستان هاي نيمه تفريحي و نيمه طنزآميز درباره ناكامي هاي زندگي خانوادگي توجه افراد بالاي 30سال را به خود جلب مي كند و اما گرايش چهارم، كتاب هاي پر طرفدار هستند كه توسط هنر پيشه ها و شخصيت هاي نامدار ديگري نوشته شده اند و موقتا حرفه خود را عوض كرده اند، برخي از آنها كتاب هايي براي كودكان مي نويسند.
در ميان گرايش هاي خاص نشر كتب در روسيه مي تواند به افزايش ادبيات آموزشي اشاره كرد، همچنين توجه به نثر معاصر روسي افزايش يافته و برخي از نويسندگان به عنوان «ملكه رمان پليسي فكاهي» يا «پدر ادبيات تخيلي روسي» شناخته شده اند.
برنامه ملي حمايت از كتابخواني در روسيه
در سال 2006 بنا به سفارش آژانس فدرال مطبوعات و ارتباطات جمعي و اتحاديه نشر كتب روسيه برنامه ملي حمايت از كتابخواني طراحي شد.
كارشناسان مركز فرامنطقه اي همكاري كتابخانه هاي روسيه در نتيجه بررسي ها داخلي و خارجي در زمينه كتابخواني و از طريق رايزني ها با نمايندگان كتابخانه ها به اين نتيجه رسيدند كه مساله كتابخواني معمولا از زاويه ديد تنگ كارشناسان هر بخش مشخص فرهنگ و اقتصاد در نظر گرفته مي شود كه همه راه حل هاي مسائل كه در چارچوب اين برخورد تخصصي پيشنهاد مي شدند، هميشه جدا از هم بوده و تصوير عمومي جامع را ايجاد نمي كردند.
از نظر چند رشته علمي مسئله كتابخواني وجود نداشت و اين در حالي است كه همه كارشناسان قبول دارند كه اين مسئله حالت جامعي دارد و ابعاد و جنبه هاي مختلف آن زاده مجموعه اي از عوامل اقتصادي سياسي و اجتماعي فرهنگي در هر دوره مشخص است.
گروه كاري مركز همكاري كتابخانه ها به بررسي مساله كتابخواني در قالب گسترده اجتماعي و فرهنگي پرداخت؛ از آن جايي كه كتابخواني فناوري كسب اطلاعات مكتوب است، مسائل آن بايد در ارتباط با توسعه فضاي اطلاع رساني روسيه به عنوان يك جامعه انتقالي در نظر گرفته شوند، اين مساله بايد در پرتو تامين دسترسي شهروندان به اطلاعات و دانش لازم براي صلاحيت عمومي فرهنگي و تطبيق خود براي شرايط زندگي جامعه در نظر گرفته شود كه همين امر مي تواند قدرت رقابت عمومي كشور را بالا ببرد.
اين برخورد با طراحي نظريه كتابخواني امكان همگرايي نقطه نظرهاي مختلف درباره اين مساله و كشف جوانب حساس آن را مي دهد.
پيش نويس برنامه ملي حمايت از كتابخواني كه توسط مركز همكاري كتابخانه ها طراحي شد در ماه ژوئيه سال 2006 تسليم آژانس فدرال شد.
بعد از هماهنگي پيش نويس طراحي خود، برنامه شروع شد. دو كار گروه روي اين سند كار كردند كه در مرحله پاياني در ماه نوامبر سال 2006 تصميم بر تشريك مساعي دو گروه گرفته شد.
ادبيات داستاني در روسيه
چرا روسيه كشوري كه ادبيات داستاني بزرگ را آفريده است به برنامه توسعه كتابخواني احتياج دارد. طراحي برنامه ملي حمايت از كتابخواني و توسعه كتابخواني ضرورت مبرم عيني است، زيرا در روسيه معاصر بحران سيستم فرهنگ كتابخواني مشاهده مي شود، ميزان جواناني كه به صورت مرتب كتاب مي خوانند، از 48 درصد در سال 1991 تا 28 درصد در سال 2005 كاهش يافته است، در حالي كه در سال 1991 به ميزان 79 درصد مردم روسيه سالي حداقل يك كتاب مي خوانند و در سال 2005 اين رقم تا 63 درصد كاهش يافته است.
در سال 1991، 61 درصد مردم روسيه هر روز، روزنامه
مي خوانند ولي در سال 2005 اين رقم تا 24درصد كاهش يافت.
اين ارقام در مورد مجلات ادبي مقابل 16 درصد و 7 درصد است، در سال 1970، 80 درصد خانواده ها به صورت منظم براي كودكان كتاب مي خواندند ولي در حال حاضر اين رقم تا 7 درصد كاهش يافته است.
چگونگي انتخاب ادبيات حرفه اي و داستاني براي مطالعه نشان دهنده افت سليقه ادبي حتي در ميان روشنفكران است.
از اينجا معلوم مي شود كه روسيه به اوج بحران كم اهميت دانستن كتابخواني رسيده است، اين وضع خطرناك به نظر مي رسد زيرا كتابخواني مهم ترين وسيله كسب و حفظ هر نوع دانش حرفه اي و حياتي ديگر، ارزش ها و موازين گذشته و حال و تمامي مباني فرهنگ چند قومي و چند لايه روسيه است.
اقتصاد، سياست، امنيت ملي و قدرت رقابت كشور تا اندازه زيادي به صلاحيت فرهنگي شهروندان بستگي دارد.
در حال حاضر در روسيه كتاب ها و نشريات بسيار متنوعي چاپ مي شوند، ولي عدم توسعه زيرساخت كتاب فروشي و فقر مردم و كتابخانه هايي كه نمي توانند اين كتاب ها را بخرند تاثير بالقوه اين حجم بزرگ ادبيات را برابر صفر مي كنند.
دست كم گرفتن نقش كتابخانه ها و افت علاقه مردم به كتابخواني نبايد فراموش شود، بايد در روسيه يك جو اجتماعي و شرايطي را ايجاد كرد كه همزمان مردم را براي مطالعه كتاب تشويق كند و دسترسي آنها را به كتاب هاي معاصر از طريق كتاب فروشي ها، كتابخانه ها و اينترنت فراهم كنند.
نهادها و موسسه هايي بايد ايجاد شود كه رسما موظف شوند از كتابخواني حمايت كنند، كارشناسان موسسه ها بايد شيوه هاي ترويج علاقه به كتاب را ياد گرفته باشند، ولي در حال حاضر در روسيه كسي مسئول اين فعاليت نيست و متخصصان اين بخش كافي نيستند؛ برنامه حمايت از كتابخواني نه تنها براي كتابخانه ها و مدارس بلكه براي اينترنت نقش مهمي قائل است.
رسانه ها بايد كاري كنند كه سيماي انسان كتابخوان در اذهان عمومي موفقيت در زندگي را تداعي كند، تا همه بفهمند كه كتاب خواندن امري ضروري است.
بايد فهميد كه مسئله كتابخواني در روسيه تنها مسئله مطالعه كتب و ادبيات داستاني نيست، نه تنها كتاب ها و ادبيات داستاني بلكه نشريات در زمينه علوم و فن آوري اقتصاد، جامعه شناسي، علوم سياسي، روان شناسي اجتماعي، تاريخ و فلسفه جهان بيني انسان را گسترش داده و به او اجازه مي دهند واقعيت پيرامون خود را بهتر بفهمد.
نظريه اجراي برنامه ملي حمايت از كتابخواني شامل طراحي برنامه هاي مربوط منطقه اي با عنايت ويژگي هاي محلي است، هم چنين سازمان هاي علاقمند چون اتحاديه كتاب روسيه اتحاديه كتابخانه هاي روسيه، دانشگاه ها مي توانند برنامه خود را در همين راستا طراحي كنند.
فرهنگ كتابخواني
در ميان روس ها
پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و رهايي جمهوري هاي آماده استقلال از مدار حكومت مركزي به يك باره 15 كشور مستقل به كشورهاي جهان افزوده شد .با وجود اين هنوز هم فدراسيون روسيه به عنوان هسته اصلي باقي مانده است.
فرهنگ مردم روسيه بر پايه فرهنگ شرقي پي ريزي شده است و در سال هاي اخير بر اثر آميختگي نه چندان مطلوب با فرهنگ غربي به فرهنگي با سابقه شرقي و رويه غربي تبديل شده است.
اكنون فقط در مسكو بيش از 420 كتابخانه عمومي و چهار هزار و 100 كتابخانه تخصصي وجود دارد كه كتاب خوانان براي مطالعه در آنها گرد هم مي آيند. بيش از 265 ميليون كتاب در مخزن هاي كتابخانه هاي شهر مسكو وجود دارد كه با وجود رشد كتابخانه هاي الكترونيكي هنوز هم خواهان فراواني دارند.
تنوع كتابخانه ها براساس سلايق و علاقه هاي افراد از
شيوه هاي خوب جذب مردم به كتابخواني در روسيه است.
كتابخانه هاي اختصاصي براي كودكان كه خود در درون خود داراي تقسيم بندي هاي متعدد براي گروه هاي سني مختلف است و وجود تالارهاي قصه گويي، شعرخواني نمايش هاي تعقيب كننده در امر كتابخواني از ديگر شيوه هاي آشنا سازي كودكان با كتاب و كتابخواني است.
منبع:خبرگزاري فارس

 



ريشه يابي لغات فارسي

سليمان مختاري
سردار:
سردار در زبان پهلوي «سردهار» (قائد، پيشوا، رئيس)، بوده است كه به معني فرمانده قشون، سالار، رئيس، سرور، مي باشد.
سردار مركب از: سر (راس، رياست) + دار (از داشتن)، روي هم به معني دارنده رياست، به منزله سر است در پيكره ، تن و سپاه. به عربي مقدمه گويند و او پيشرو همه سپاه و لشكر است.
سردار تاجداران هست آفتاب و دريا
نيلوفرم كه بي او نيل و فري ندارم
خاقاني
اي قبله انصار دين سردار حق سردار دين
آب از پي گلزار دين از روي دنيا ريخته
خاقاني
رزاق نه كآسمان ارزاق
سردار و سرير1]1[، دار آفاق
نظامي
سردار خاندان حسين و حسن كه هست
روز عدوش تيره تر از دخمه يزيد
سيف اسفرنگ
ديباچه مروت و ديوان معرفت
لشكركش فتوت و سردار اتقيا

سالار:
سالار هم ريشه و هم معني سردار مي باشد به اين صورت كه در اين كلمه دال افتاده و «را» به «لام» بدل شده است.
اتراك به لهجه خود سالار را مفتوح و محذوف الالف و مشدد گويند. چنان كه مولوي گفته
من تركم و سرمستم مستانه قلج بستم
در ده شدم و گفتم سلار سلام عليك
سالار تركيب شده است از سال + آر (آورنده)، معني لفظي آن سال آور، سال دار، مسن، مي باشد.
نه مرد نيزه و تيغم نه مرد حمله و جنگم
نه سالارم نه معلولم نه سرتيپم نه سرهنگم

سروان:
سروان مخفف ساروان }از سار (سر) + وان (بان)، داراي سري و رياست { كه به معني ساربان، نگهبان شتر، اشتربان، شتربان باشد. ||رئيس. سرور.|| افسر ارتش بالاتر از ستوان يكم و پائين تر از سرگرد.
ساروان. به معني ساربان است كه شتردار باشد، كه نگه دارنده و محافظت كننده شتر است.
در فارسي «با» را به «واو» تبديل مي كنند. شتربان. اشتربان. اشتروان. شتروان شتردار. جمال. حفيظ. حداء.
بفرمود تا ساروان دو هزار
بياورد اشتر بر شهريار
شتر بود بر دشت ده كاروان
بهر كاروان بر يكي ساروان
فردوسي

زده خيمه گردش بسي ساروان
گله ساخته ز اشتران كاروان
گرشاسبنامه اسدي
ساربانا بار بگشا ز اشتران
شهر تبريز است و كوي دلبران
مولوي

پرچم
پرچم از پر (بر، بالا، فراز) + چم (خميده). پرچم لفظا به معني «به اهتزاز درآمده»
از آن زمان كه ظفر پرچم تو شانه زده
ز زنگ جور كدام آينه است نزدوده
انوري
زلف خاتون ظفر شيفته پرچم تست
ديده فتح ابد عاشق جولان تو باد
حافظ

سپهبد:
سپهبد از سپه (سپاه)+ بد (پسوند به معني؛ سرور، صاحب). در كلماتي مانند: دهبد، موبد، هيربد. بد به بد تغيير تلفظ داده است.
سپهبد مخفف سپاهبد، اسپهبد، اسپاهبد. سپه سالار و صاحب لشكر را گويند زيرا سپه به معني لشكر و بد معني صاحب باشد و به عربي اصفهبد خوانند.
سپهبد چو باد اندر آمد زجاي
باسب سمند اندر آورد پاي
فردوسي
شهي كه همچون سكندر سپهبدان دارد
سنان گذار و كمند افكن و خدنگ انداز
سوزني
جان عطار از سپاه سر عشق
در دو عالم شد سپهبد والسلام
عطار

ستوان:
ستوان درجه اي از درجات ارتش، بالاتر از استوار و پايين تر از سروان، مي باشد.
ستوان در آغاز به شكل استوان بوده است كه به مرور زمان ا از ابتداي آن افتاده است، و امروزه به شكل ستوان گفته و نوشته مي شود.
ظاهرا حذف الف از آغاز استوان (به قياس اشتر و شتر، ا شكم، و شكم) ساخته شده است. استوان به معني برقرار و محكم و استوار و مستحكم و قابل اعتماد و شايسته اعتبار، مومن، معتقد:
پذيرفتم و بر دين استوانيم
بجز پيغمبر پاكش نخوانيم
بهرام پژدو
اين واژه از ريشه «ا ستو» (ستودن) مي باشد، استوان به معني «معترف (به دين)، مق ر» مي باشد.
ستوان امروز به درجه نظامي اطلاق شود كه شامل سه رتبه است، ستوان يكم (نايب اول)، ستوان دوم (نايب دوم)، ستوان سوم.

استوار
استوار در زبان پهلوي «استوبار يا هستوبار» بوده است به معني محكم، پابرجا، ثابت قدم، و امين، معتمد است، مقابل نااستوار.
اين واژه از «اوسته» مي باشد كه از ريشه «سته» گرفته شده است.
(سته) ريشه واژه هاي ايستادن، استوار، ستبر، ستاد، مي باشد و به معني «برپا كردن، استوار كردن، محكم گردانيدن» مي باشد. نيز اين واژه درجه اي از درجات ارتش است كه بالاتر از گروهبان و پايين تر از ستوان مي باشد.
ز تيزيش خندان شد اسفنديار
بيازيد و دستش گرفت استوار
چو بر تخت شاهي نشست استوار
ندانست جز خويشتن شهريار
فردوسي
پايدار و استوار است از تو دين و مملكت
پايدار و پايدار و استوار و استوار
چه خوش عيش و چه خرم روزگار است
كه دولت عالي و دين استوار است
مسعود سعد
اي دل اساس خانه عمر استوار نيست
سرمايه اي خوش است ولي پايدار نيست
عماد

 



طلوع و فروغ رمانتيسم در اروپا

محمدرضا پاشايي
رمانتيك در لغت يعني رؤيايي، عاشقانه، احساساتي، تخيلي و عاشق پيشه. كلمه رمانتيك كه از قرن هفدهم در انگلستان در مورد تعبيرات شاعرانه به كار مي رفت از سال 1676م. وارد فرانسه شد و مدت زيادي مترادف با واژه خيال انگيز وافسانه اي مورداستفاده قرار گرفت.
رمانتيسم كه از اواخر قرن هجدهم در انگلستان به وجود آمد به آلمان هم راه يافت و پس از مدتي در سال 1830م. وارد فرانسه و اسپانيا و روسيه شد و تا سال 1850 بر ادبيات اروپا حاكم بود. رمانتيسم فرانسه تحت تأثير انگليس و آلمان به وجود آمد يعني براي اولين بار «شاتوبريان» آثار شاعران انگليسي و مادام «دواستال» آثار شعراي آلماني را به فرانسه ترجمه كردند. درحين تأسيس مكتب رمانتيك در فرانسه ازطرفي آثار «ريچارد سن و والتر اسكات» و از طرف ديگر آثار «گوته وشيللر» و كمدي الهي «دانته» و تورات و انجيل موردتوجه قرار گرفت و در عرصه ادبيات مؤثر واقع شد. رمانتيسم فرانسه براي سرنگون ساختن كلاسيسيسم از تمام اين ها استفاده كرد اما رمانتيسم فرانسه با آن كه نخست تحت تأثير ادبيات بيگانه بود، بلافاصله به صورت مكتبي متشكل و پرسرو صدا درآمد و تأثير آن به قدري قوي بود كه هنرمنداني از قبيل «لامارتين و آلفره دووينئي و الكساندر دوماي پدر و ويكتور هوگو و آلفره دوموسه» را كه اغلب از لحاظ روحيه و طرز تفكر خيلي با هم فرق داشتند در ميان طوفاني از هيجان به دنبال خود كشيد به طوري كه در اواخر دوره رمانتيسم ادبيات انگلستان و آلمان نيز كه دوره رونقشان به سر آمده بود تحت تأثير ادبيات فرانسه قرار گرفتند.
ماقبل رمانتيسم: قرن 18 تنها قرن فلاسفه و دانشمندان نبود و روش مطالعه و تجربه فقط در نيمه اول قرن به شدت رواج داشت. از سال 1750م. به بعد دامنه انتقاد بر فلاسفه وسيع تر شد و رفته رفته بر عده كساني كه بيشتر پابند احساسات بودند، افزوده شد. در نيمه اول قرن 18، خوبي يا بدي هر اثري را با پرگار عقل مي سنجيدند و قواعدي كه خيلي بيشتر و متعددتر از قواعد كلاسيك بود براي ادبيات خلق مي كردند و انتقاد را براساس آن بنا مي نهادند؛ اما در نيمه دوم اين قرن به جاي اين نوع انتقاد، انتقاد حسي رايج گشت و مخصوصاً معتقد شدند كه فلسفه و هندسه شعر را به سوي عاقبت خطرناكي مي كشاند. در اين دوره شاعران و نويسندگان مختلفي ظهور كردند كه اغلب همان قالب هاي كلاسيك را براي آثارشان حفظ كردند اما محتواي نوشته هايشان خبر از تحول تازه اي مي داد روش اخلاقي و ذوق ادبي و منابع الهام اين هنرمندان نيز با كلاسيك ها تفاوت بسياري داشت. گذشته از اين كه احساسات را بر عقل ترجيح مي دادند به حزن و اندوهي كه بعدها بر ادبيات رمانتيك حاكم شد متمايل بودند. عده اي از آن ها از اختلافات طبقاتي آزرده بودند و در جست و جوي آزادي و مساوات برآمدند و از طرف ديگر به يادگارها و سنت هايي كه جنبه ملي داشت علاقه نشان داده و احترام مي گذاشتند و از آن جايي كه شعر هرچه ساده تر و رقيق تر و صميمانه تر باشد بيشتر جلب توجه مي كند پس به دنبال منابع تازه تري برآمدند تا جايگزين ادبيات يونان و روم كنند به همين دليل به افسانه هاي اسكانديناوي و منظومه هاي كهن اين سرزمين روي آوردند.
اصول مكتب رمانتيسم: برخلاف كلاسيك، رمانتيك بسيار پيچيده است رمانتيك ها در مورد عقايد خود نظرات مغايري دارند و اصولي كه آن ها را با هم متحد ساخته، اغلب متضاد است. «شلگل» پيشواي رمانتيسم آلمان معتقد است كه ادبيات رمانتيك عبارت است از: جمع اضداد و آميزش انواع مختلف ادبي.
مقايسه مكتب رمانتيسم و كلاسيسم:
1- كلاسيك ها ايده آليست هستند يعني در هنر مي خواهند فقط زيبايي و خوبي را بيان كنند در حالي كه رمانتيسم ها مي كوشند گذشته از زيبايي، زشتي و بدي را نشان دهند همان طوري كه درام رمانتيك، اثري است كه از تركيب عظمت و نكبت، بزرگي و پستي و غم و شادي تشكيل شده است.
2- كلاسيك ها عقل را اساس شعر كلاسيك قرار مي دهند در حالي كه رمانتيك ها پايبند احساس و خيال پردازي اند.
3- كلاسيك ها از آثار يونان و روم قديم الهام مي گيرند در حالي كه رمانتيك ها از ادبيات مسيحي قرون وسطي و رنسانس و افسانه هاي ملي كشورهاي خويش الهام مي گيرند.
4- برنامه رمانتيك ها، برنامه مبارزه است و روش آن ها به كلي منفي است به عقيده آن ها دستورالعمل هايي كه در ادبيات، رواج يافته مانع آزادي فكر و بيان شده است يعني رمانتيك همان طوري است كه ويكتور هوگو در مقدمه ارناني مي گويد: عبارت است از آزادي خواهي در هنر.
مكتب رمانتيسم داراي چندين برنامه است: آزادي- شخصيت- هيجان و احساسات- گريز و سياست- كشف و شهود- افسون سخن
1- آزادي: سال 1830 سال انقلاب ادبي است در اين سال ويكتور هوگو و دوستانش رمانتيسم را به عنوان مكتب آزادي هنر و شخصيت معرفي كردند هنر رمانتيك براي خواهش و احتياجات روح خود اهميتي بسيار قائل است و مي گويد كه آن چه به هنرمند الهام مي شود و معني و مفهوم زندگي شمرده مي شود عشق و علاقه است اين علاقه بايد آزاد باشد اگر هنرمند به علت فشار جامعه و قوانين اخلاق و يا بر اثر موهومات، عقب رانده مي شود و نيروهاي او پنهان بماند حق دارد كه درباره جامعه و قوانين اخلاقي آن داوري كند و حكم بدهد و محيط اخلاقي كه براي رشد او مساعد باشد فراهم شود. ادبيات نبايد قاعده اي باشد كه عشق و علاقه را محدود سازد ادبيات مي تواند هر گوشه اي اززندگي را- چه زيبا و چه زشت- مورد بحث خود قرار دهد.
2- شخصيت: هنرمند رمانتيك به دنبال آزادي از قيد قواعد كلاسيك، فرمان روايي «من» را در هنر مستقر مي سازد و به وسيله هنر خواهش هاي دل و رنج هاي روح خود را بيان مي كند اما اين روش هنرمند رمانتيك را نبايد دليل خودستايي او و فرار از بشريت دانست پيش از اين، هنرمند كلاسيك براي توصيف انسان كلي، قهرماني را از ميان افسانه ها و اساطير برمي گزيد اما هنرمند رمانتيك، خويشتن را به جاي اين قهرمان افسانه اي مي گذارد و نمونه اي براي هم نوعان خود قرار مي دهد.
3- هيجان و احساسات: بايد دانست كه در كنار عقل و طبيعت، دل و احساس نيز عالم ديگري دارد شك نيست كه در روح آدمي احساس بيش از انديشه نفوذ دارد و آرزو بيش از حقيقت مؤثر است؛ از اين رو بايد احساسات و هوس هاي روح را (البته در حد امكان و در قلمرو اخلاق) مورد بحث قرار داد. «آلفره دوموسه» در سال .1842م گفت: «بايد هذيان گفت! آنچه بايد بيان كرد هيجان شاعر است و آن چه به دست آورد هيجان مردم. دل بايد بي قيد و بند سخن بگويد و بي قيد و شرط فرمان براند شاعر موهاي آشفته را به دست باد سپرده، شنل سياهي بر دوش، زير سايه بيدي در روشنايي ماه و در كنار برجي ويران و با دلي كه بي شك براثر عشق نافرجامي شكسته است با خويشتن خلوت كند و غرق رويا شود.» ادبيات رمانتيك چنين قيافه اي قراردادي را تعميم داده و توده مردم را با آن آشنا ساخته است.
4- گريز و سياحت: يكي ديگر از مشخصات آثار رمانتيك، آزردگي از محيط و زمان موجود و فرار به سوي فضاها يا زمان هاي ديگر، دعوت به سفر تاريخي يا حغرافيايي و سفر با بال هاي خيال است. به جز اين سفرها، سفرهاي واقعي نيز در آثار رمانتيك مؤثر است؛ موسه به ايتاليا، مريمه به اسپانيا، الكساندر دوما به ايتاليا و اسپانيا، شوتوبريان، لامارتين و ديگران به شرق سفر كردند و خاطرات اين سفرها در آثارشان منعكس شد. همه اين سفرهاي رويايي در آرزوي يافتن محيط زيبا و مجلل و رنگ هاي تازه و سرانجام زيبايي در حد كمال است كه هنرمند رمانتيك آرزوي رسيدن به آن را دارد.
5-كشف و شهود: هنرمند رمانتيك تخيل و اميد و آرزو را جانشين حقيقت مي سازد و بيش از تقليد، پابند تصور است، هنر خود را با مبالغه مي آميزد و بايد گفت كه رمانتيسم نوعي درون بيني و مبالغه نيز است. «كلمه» تنها بيان كننده يك منظور ساده نيست بلكه براي خودش ارزش خاصي دارد وبايد متوجه مفهوم خيال انگيز و ارزش آهنگين آن بود باتوجه به ارزش كلمات مختلف، قاموس رمانتيك غني تر شد و اكتفا به كلمات ساده و معيني كه جزء اصول كار كلاسيك ها بود، متروك گرديد.
رمانتيك در تئاتر: ميدان اصلي مبارزه كلاسيسيسم و رمانتيك، صحنه تئاتر است ويكتور هوگو در سال 1827 با مقدمه اي كه بر درام كرمول نوشت اين مبارزه را شروع كرد و به دنبال آن نبرد واقعي بر سر نمايش درام ديگر او به ارناني درگرفت.
ويكتورهوگو در پايان مقدمه نمايش نامه «كرمول» چنين مي گويد: تئاتر، جام جهان نمايي است كه هرچه در دنيا، تاريخ و زندگي بشر وجود دارد بايد در آن منعكس شود ولي با عصاي سحرآميز هنر.
رمان رمانتيسم: در دوره كلاسيك رمان ازرش چنداني نداشت ولي در دوره رمانتيك، رمان نسبت به ساير انواع ادبي اهميت خاصي كسب كرد نويسنده رمانتيك، خود را موضوع رمان قرار داد و حالات شخصي و روحي خود را تشريح كرد. رمانتيسم هوگو در نثر قوي تر است همه رمان هايش كه با نثري غنايي و حماسي نوشته شده زاييده تخيل عجيب و فوق العاده است. زنده ترين رمان رمانتيسم را بايد در آثار ژرژساند جست. او از شاخص ترين نمايندگان رمانتيسم است كه آرزوهاي بي پايان وتسكين ناپذير روح رمانتيك و تخيلات خوشبختي و عشق و هيجان را در وجود خود گردآورده است.
نقاشي در رمانتيسم: اساس نقاشي رمانتيسم بي اعتنايي به قيود كهنه عهد كلاسيك و اتكا به ذوق و غريزه فردي است نقاشان پيرو اين مكتب در نمايش احساسات لطيف و آرزوهاي طلايي به جايي رسيدند كه براي بهتر نشان دادن آن ها به دامان تخيلات و آرزوهاي شاعرانه دست زدند و از افسانه هاي وهمي و تصورات ذهني مايه گرفتند به همين جهت در تابلوهاي آنان موجوداتي به نام«ديو و پري» راه يافت و جلوه خاصي به اين آثار داد «دلاكروا» بنيان گذار اين مكتب در نقاشي است.
ادبيات رمانتيسم در انگلستان: شاعران درياچه ياليكيست ها دسته كوچكي از شاعران انگليسي بودند كه در اطراف درياچه هاي شمال غربي انگلستان گرد آمده بودند و از سال 1789 تا 1815م. نخستين اشعار رمانتيك را به وجود آوردند در ميان اين عده از همه معروف تر «ويليام وردز ورث» است كه او را شاعر طبيعت مي نامند. «لرد بايرون» يكي ديگر از شاعران رمانتيك است كه طرفداران بي شماري داشت و تأثير عميقي در ادبيات رمانتيك اروپا داشت غرور هيجان آميز او وعشق شديدي كه به آزادي داشت در همه آثارش ديده مي شود. در انگليس مؤثرتر از همه «والتر اسكات» است كه با نوشتن «باب روي و آيوانهو» رمان تاريخي را وارد ادبيات كرد.
در آلمان: پايه گذاري مكتب رمانتيسم در آلمان برادران شلگل بودند اين برادران قواعد ادبيات رمانتيك را تشريح كردند و تاريخچه آن را نوشتند؛ رمانتيسم آلمان پس از جنگ هاي استقلال و كنگره وين كاملاً تغيير ماهيت داد صبغه بدبيني گرفت.
در روسيه: اوليه شاعر رمانتيك الكساندر پوشكين بود او در ابتدا مانند ولتر آثاري حماسي نوشت سپس با آثار شكسپير و بايرون آشنا شد و از اين دو شاعر انگليسي الهام گرفت قدرت تخيل، زيبايي مناظر و آهنگ شعر در آثار او بي نظير است.
در ايتاليا: از سال 1816 تا 1820 دسته اي به نام دسته رمانتيك ميلان تشكيل يافت اما هيچ شاعر قوي و ارزشمندي در ميان اين گردانندگان به جز مانزوني پيدا نشد او داراي احساسات عالي، رقيق و انساني بود.
افول رمانتيسم در فرانسه: سال 1830م. كه سال كمال رمانتيسم فرانسه است؛ در عين حال بايد آغاز افول اين مكتب شمرد زيرا بر اثر اغتشاشات سياسي كه در اين سال در فرانسه رخ داد رشته هايي كه گردانندگان اين مكتب را به يكديگر وابسته مي ساخت از هم گسيخت؛ لامارتين به عنوان شخصيت برجسته رمانتيسم وارد سياست شد و رابطه خود را با اين مكتب قطع كرد و آلفره دووينئي در سال 1837 با ويكتورهوگو اختلاف پيدا كرد و تغييراتي در عقايدش پديد آمد در اين ميان فقط هوگوتا پايان زندگي اش يعني 1885م. به نوشتن و سرودن ادامه داد حتي او همان 1843 تا 1854م. به سبب مرگ دخترش سكوت كرد اما همين كه در 1855 دوباره به كار ادب پرداخت اطراف خود را خالي يافت و به همين سبب بايد گفت كه از سال 1840 به بعد ديوارهاي كاخ رمانتيسم روبه ويراني نهاد.
منابع:
مكتب هاي ادبي از رضا سيدحسيني/ نقد ادبي از عبدالحسين زرين كوب/فرهنگ ادبيات جهان از حسن خزائل/ فرهنگ لغت علامه دهخدا/ فاوست گوته/تاريخ ادبيات جهان از تراويك باكنر/ درآمدي بر ادبيات فرانسه قرن 17 تا 20 از پيربرونه، دني اوئيس من ترجمه دكتر فاطمه عشقي/ تاريخ ادبيات انگليس دكتر صورتگر/ فرهنگ اصطلاحات ادبي از سيما داد

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14