(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 2 شهريور  1389- شماره 19725


صفحه (14)

صفحه (3)

صفحه (2)

     
رهبر انقلاب درجمع صميمي دانشجويان : حفظ نظام از همه امور واجب تر است
سخنان دانشجويان در محضر رهبر انقلاب مقام فر:
حوادث تلخ و شيرين سال گذشته خون تازه اي در رگ حيات نظام سرازير كرد
سفره قرآن درضيافت ماه رمضان



رهبر انقلاب درجمع صميمي دانشجويان : حفظ نظام از همه امور واجب تر است

رهبر معظم انقلاب اسلامي يكشنبه شب در ديدار با هزاران نفر از دانشجويان رهنمودهاي مهمي خطاب به آنها بيان فرمودند. با توجه به اهميت اين سخنان، متن كامل آن در ادامه مي آيد.
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
من جز خوشامد در اين وهله عرضي ندارم به همه جوانان عزيز، دانشجويان عزيز، فرزندان خودم كه در اينجا تشريف داريد و به جنابعالي كه برنامه ها را اجراء ميكنيد؛ از شما تشكر مي كنم. از اين تعبير «افسران جوان» هم كه تكرار كرديد و من از بن دندان به آن اعتقاد دارم، خيلي لذت بردم. ان شاءاللّه كه امروز بيانات اين جوانهاي عزيز، تشخص و تعين همين افسر جوان را در مقابل چشم بنده حقير و ديگر بينندگان مجسم كند.
خداوند متعال را سپاسگزارم كه به ما توفيق داد و عمر داد كه يك بار ديگر اين جلسه پرنشاط و شيرين و پرانگيزه را در ماه رمضان تجربه كنيم. ما هر سال ماه رمضان چنين جلسه اي داريم، و به شما عرض بكنم يكي از مطلوبترين و شيرين ترين جلسات من اين جلسه است.
اولاً از مطالبي كه برادران و خواهران دانشجو ميگويند، من استفاده ميكنم. نكاتي براي من پيش مي آيد كه جديد و تازه است و از آنها بهره ميبرم. بعلاوه گاهي پيشنهادهائي هست كه اينها به دستگاه ها منعكس و منتقل ميشود؛ و بدانيد و مطمئن باشيد كه در حد امكان و وسع و ظرفيت، دنبال هم ميشود؛ يعني اينجور نيست كه تصور بشود حالا يك حرفي گفته شد و در فضا پرتاب شد و تمام شد؛ نه، واقعاً يكايك اين مطالبي كه گفته ميشود - حالا آن مقداريش كه مورد تأييد و تصديق و قبول ماست؛ كه غالباً هم همين جور است - دنبال ميشود.
خوب، جلسه امروز جلسه بسيار پرطراوتي بود؛ جوانهاي عزيز آمدند در همه زمينه ها مطالبي گفتند. اولاً در بين اين برادران و خواهران اختلاف نظرهائي وجود داشت كه به نظر من اين اختلاف نظرها بسيار شوق انگيز است؛ همين خوب است. نظرات گوناگوني در زمينه هاي واحدي مطرح ميشود و هر نظري استدلالي دارد، طرفداراني دارد؛ اين عرصه اي است براي فكر كردن، ژرف گرائي و ژرف يابي كردن و به حقيقت رسيدن. نه اينكه حالا شما منتظر باشيد كه من درباره مواردي كه محل اختلاف است يا از من سؤال شد - كه اين اختلاف نظر در دانشگاه وجود دارد - حتماً يك حرف قاطعي بزنم كه همان بشود فصل الخطاب؛ نه، يك جاهائي البته فصل الخطاب لازم است، كه رهبري يا مقامي كه سخنش فصل الخطاب است، آنجا حرف بزند؛ اما اين از آن موارد نيست؛ اينها مواردي است كه اغلبش هيچ نيازي به فصل الخطاب ندارد. يك اختلاف نظري هم وجود دارد؛ خوب، باشد؛ چه عيب دارد؟ من آن روز به مسئولين كشور كه اينجا بودند، در يك مورد خاصي گفتم خوب، اختلاف نظر هست؛ اما اختلاف نظر فاجعه كه نيست. اين اختلاف نظر چه عيب دارد؟ يك وقت بحث سر اين است كه اين شليك را به طرف دشمن بكنيم يا نكنيم؛ اينجا بله، اختلاف نظر مشكل درست مي كند. اما يك وقت قضيه اينجوري نيست؛ در مسائل نظري است، مسائل دامنه دار اجتماعي است؛ اين اختلاف نظرها به نظر من شوق انگيز است؛ براي من كه اينجور است. شماها كه جوانيد، بيشتر از كسي در سنين پيري من بايد از اين نظرات مختلف و استدلالهاي گوناگون به شوق بيائيد.
در صحبتهاي امروز من دقت كردم، مطالعه كردم؛ ديدم صحبتها حقاً و انصافاً عميق بود. در بعضي از سالها، بعضي از جوانها كه مي آيند صحبت ميكنند، گاهي در دلم گله مند ميشوم به خاطر اينكه عمقي در حرفها نمي يابم. امروز اينجور نبود؛ امروز من حرفها را عميق يافتم؛ حالا منهاي تعارفات و اظهار محبتهائي كه نسبت به بنده ميشود - كه اينها حساب ديگري دارد - اما آنچه كه به عنوان نظر مطرح شد، از اول تا آخر، من ديدم حرفهاي عميقي است، حرفهاي فكرشده اي است؛ نه اينكه لزوماً همه، حرفهاي صحيحي است؛ نه، توش صحيح هم هست، ضعيف هم هست؛ اما فكر شده است، حرفهائي است كه رويش مطالعه شده؛ اين مهم است. بخصوص در آن مواردي كه گوينده سخن از طرف يك جماعتي حرف زد - يعني از طرف تشكلها صحبت كرد - اين نشان دهنده اين است كه در اين عقبه، يك ظرفيت همفكري و همكاري در انديشه وجود دارد؛ كه اين هم باز به نوبه خود يك چيز مثبتي است كه بنده را خرسند ميكند. يك وقت هست شما يك آدم بافكري هستيد، مي نشينيد يك چيزي را بيان ميكنيد؛ خوب، فكر خوبي هم هست، اين چيز خوبي است؛ اما از اين بهتر اين است كه شما با يك جمعي نشستيد فكر كرديد؛ نظرات مخالفي بوده، برآيند همه آن نظرات شده اينها؛ اينها را اينجا مطرح كرديد. من نشانه هاي اين معنا را مشاهده كردم؛ بخصوص در آن بياناتي كه از طرف يك تشكلي بيان شد.
خوب، جلسه امروز به نظر من جلسه بسيار خوبي بود؛ من خدا را سپاسگزارم. از آن كساني هم كه آمدند صحبت كردند - چه دخترها، چه پسرها - تشكر ميكنم؛ خيلي خوب بود.
دل را به خدا پيوند بزنيد
مطالبي هم دارم كه حالا به قدر وقت عرض خواهم كرد؛ ليكن از همه مطالب بالاتر اين است كه شما جوانيد، دلهاي شما پاك است، ناآلوده است. به عمق اين حرف هم شما حالا نميرسيد، كه اين ناآلودگي معنايش چيست، گرفتاري دلهاي آلوده كجاست؛ اين را شما كه جوانيد، حالا حالاها به آن نميرسيد؛ به حدود سني ما كه رسيديد، آن وقت گرفتاري را ميفهميد، مي بينيد كه چقدر اين زلالي دل در دوره جواني قيمت و ارزش دارد، كه ديگر قابل برگشت هم نيست.
امروز اين سرمايه در اختيار شماست. من حرفم اين است: اين دل پاك و زلال را هرچه ميتوانيد، با منبع عظمت، با منبع حقيقت، با منبع زيبائي - يعني ذات مقدس باري تعالي - پيوند دهيد و نزديك كنيد. اگر موفق شديد، تا آخر عمر زندگي سعادتمندانه خواهيد داشت؛ اگر حالا موفق نشويد، بيست سال ديگر سخت تر است؛ اگر بيست سال بعد هم - كه شماها چهل سال، چهل و پنج سال سنتان هست - موفق نشويد، بيست سال بعدش بسيار بسيار مشكل تر است؛ يعني در سنين كمتر از سن حالاي من. خيلي سخت خواهد شد. نه اينكه محال باشد، اما مشكل است. حالا دل را به خدا پيوند بزنيد. راهش هم در شرع مقدس باز است؛ يك كار رمزآلود پيچيده اي نيست. شما قله كوه را از پائين نگاه ميكنيد، مي بينيد كساني آنجا هستند؛ اينجور نيست كه تصور كنيد اينها بال زدند رفتند آنجا؛ نه، اينها از همين مسيري كه جلوي پاي شماست، جلو رفتند و به آنجا رسيدند. دچار توهم نشويم، خيال نكنيم كه با يك نوع حركت غيرعادي و غيرمعمولي ميتوان به آن قله ها رسيد؛ نه، آنهائي كه در آن قله ها مشاهده ميكنيد، از همين راهها عبور كردند. اين راهها چيست؟ در درجه اول، ترك گناه. گفتنش آسان است، عملش سخت است؛ اما ناگزير است. دروغ نگفتن، خيانت نكردن، از لغزشهاي گوناگون جنسي و شهواني پرهيز كردن، از گناهان پرهيز كردن؛ قدم مهمترينش اين است. بعد از ترك گناه، انجام واجبات، و از همه واجبات مهمتر، نماز است. «و اعلم انّ كلّ شي ء من عملك تبع لصلاتك»؛(1) همه كار انسان تابع نماز است. نماز را به وقت بخوانيد، با توجه و با حضور قلب بخوانيد. حضور قلب يعني بدانيد كه داريد با يكي حرف ميزنيد؛ بدانيد يك مخاطبي داريد كه داريد با او حرف ميزنيد. اين حالت را اگر در خودتان تمرين كرديد، اگر توانستيد اين تمركز را ايجاد كنيد، تا آخر عمر اين براي شما ميماند. اگر حالا نتوانستيد - همان طور كه گفتم - بيست سال بعد سخت است، بيست سال بعدش سخت تر است؛ بعد از آن، كسي اگر از قبل نكرده باشد، خيلي خيلي سخت است. از حالا عادت كنيد اين تمركز را در حال نماز در خودتان ايجاد كنيد و به وجود بياوريد. آن وقت اين آن صلاتي است كه: «تنهي عن الفحشاء و المنكر».(2) «تنهي» يعني شما را نهي ميكند؛ معنايش اين نيست كه مانعي جلوي شما ميگذارد كه شما ديگر نميتوانيد گناه كنيد؛ نه، يعني دائم به شما ميگويد گناه نكن. خوب، روزي چند نوبت از درون دل انسان به او بگويند گناه نكن، گناه نكن، انسان گناه نميكند. اين نماز است.
روزه ماه رمضان خيلي مغتنم است؛ مبارزه با گرسنگي، تشنگي، گرما و سختي هائي كه انسان دارد. انس با قرآن و انس با نهج البلاغه و انس با صحيفه سجاديه و دعا و نافله و نماز شب و هر كار كه توانستيد بعد از آن بكنيد.
اين دل نوراني و پاكيزه را كه در شما هست، قدر بدانيد. نه اينكه من بخواهم براي خوشامد شما حرف بزنم؛ نه، جوانهاي عالم كه فقط شما نيستيد؛ جوان خاصيتش اين است. دلتان پاكيزه است. حالا چون براي شما قابل مقايسه نيست، نميتوانيد اين موضوع را احساس كنيد. در طول زمان، گرفتاري ها، غبارها، لجنها و زنگارها دل را ميپوشاند. در روايت دارد كه وقتي گناهي ميكنيد، يك نقطه سياهي در قلب شما به وجود مي آيد - البته اينها زبان نمادين است، زبان سمبليك است - گناه دوم را كه ميكنيد، اين نقطه سياه دو برابر ميشود. هرچه گناه بكنيد، اين نقطه ها هي اضافه ميشود، تا اينكه همه قلب را سياهي ميگيرد. ترجمه مفهوم عرفي اش همين است كه من گفتم؛ يعني شما الان دل و جان و روح آماده اي داريد، بمرور گناهان، گرفتاري ها و مشكلات فراواني كه در مسير مبارزات زندگي انسان به وجود مي آيد - در سياست، در اقتصاد، در يك لقمه نان، در به دست آوردن امكانات زندگي - چنانچه انسان از حالا تمرين نكرده باشد، اينها گرفتاري ها را زياد ميكند، دل را تاريك ميكند. پس عرض اول ما و حرف اصلي ما اين است. شما مثل فرزندان من هستيد. من اگر بخواهم به بچه هاي صلبي و نسبي خودم بهترين سفارشها را بكنم، هميني كه به شما عرض كردم، به آنها خواهم گفت.
توجه هم داشته باشيد؛ اغلب لغزشهائي كه - نميگويم همه - در عرصه هاي گوناگون و ميدانهاي گوناگون براي انسانها پيش مي آيد، ناشي از رعايت نكردن همين نكته اصلي و مهمي است كه گفتم؛ حتّي در ميدان جهاد. در جنگ احد - خوب، قضايا را ميدانيد ديگر - يك عده اي كوتاهي اي كردند كه فاجعه آفريد. اگر قضاياي جنگ احد را نخوانده ايد، توي كتابهاي تاريخ هست؛ برويد بخوانيد، كه من ديگر نخواهم اينجا شرح بدهم. قرآن درباره همين ها ميگويد: «انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقي الجمعان انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا».(3) حاصل ترجمه اين است: آن كساني كه شما ديديد روز جنگ احد آنجور به دشمن پشت كردند و فاجعه درست كردند و موجب شهادت حمزه سيدالشهداء و بزرگاني از اصحاب شدند - انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا - لغزش آنها را شيطان از ناحيه آنچه كه قبلها انجام داده بودند، زمينه سازي كرد؛ يعني گناهانشان. از اين قبيل آيه در قرآن آيات متعددي داريم. پرهيز نكردن ما از گناه، اثرش را در مديريت امور كشور اگر داشته باشيم، مديريت يك بخشي اگر داشته باشيم، اگر در ميدان جنگ حاضر شويم، اگر در يك آزمون مالي و اقتصادي گير كنيم، در همه اينجاها نشان ميدهد. بنابراين، اين حرف اصلي ماست. خلاصه عرض ميكنم؛ قدر جواني را بدانيد. اين معنايش اين است كه قدر دلهاي پاك را بدانيد، خودتان را بيشتر با خدا مأنوس كنيد. راهش هم ترك گناه و توجه به نماز است؛ و بعد از نمازهاي واجب و آن توجهي كه عرض كردم، ديگر هرچه كه توانستيد، مستحبات، دعا و بقيه كارها را انجام دهيد. ان شاءاللّه خداي متعال هم راهها را باز ميكند.
خوب، مطالبي را من يادداشت كردم اينجا به شما عرض كنم؛ ليكن سؤالاتي هم كه شما مطرح كرديد و موضوعاتي هم كه گفتيد، موضوعات مهمي است. بد نيست من درباره بعضي از اينها مطالبي عرض كنم.
بايد از مسئولين سؤال كنيد
يك سؤال اين بود كه آيا جريان دانشجوئي ميتواند آنجائي كه ايرادي به نظرش مي آيد، سؤال كند؟ پاسخ اين است كه بله، بايد سؤال كنيد. ايرادي ندارد كه سؤال كنيد؛ به شرط اينكه همان طور كه خود اين برادر هم گفت، قضاوت نكنيد؛ اما سؤال كنيد. بهترين روش سؤال و پاسخ هم اين است كه مسئولين بيايند توي مجموعه هاي دانشجوئي. من همين جا از مسئولين درخواست ميكنم كه ديدارهاي دانشجوئي شان را زياد كنند. امروز بهترين قشرهاي كشور اينهايند؛ هم جوانند، هم باسوادند، هم تحصيلكرده اند، داراي فهمند، داراي انگيزه اند؛ مسئولين بروند شركت كنند. اين سؤالات مطرح بشود، احتمالاً پاسخهاي قانع كننده اي هم خواهيد شنيد. كمااينكه خود من در برخورد با بعضي از مسئولين، احياناً بعضي از همين سؤالهاي شما يا سؤالاتي از اين قبيل را از آنها دارم. خوب، يك جوابي ميدهند، انسان احياناً قانع ميشود؛ ممكن هم هست جواب قانع كننده اي نداشته باشند. به هر حال طرح سؤال، خوب است. مراقبت كنيد طرح سؤال را مخلوط نكنيد و اشتباه گرفته نشود با معارضه. آن چيزي كه من قبلها هم گفته ام، بارها هم گفته ام، الان هم ميگويم، اين است كه جريان دانشجوئي يا جنبش دانشجوئي يا هر چيز ديگر كه اسمش هست، تصور نكند كه وظيفه اش اين است كه با دستگاه متولي امر و متصدي اداره كشور معارضه كند؛ نه، اين خطاست؛ چه لزومي دارد؟ معارضه كردن كه كار هميشه درستي نيست؛ ممكن است يك جا درست باشد، يك جا درست نباشد. مهم اين است كه شما حرفتان را مطرح كنيد، استدلالتان را مطرح كنيد، پاسخ قانع كننده اي بخواهيد؛ مسئولين هم بايد پاسخ بدهند.
خلوص را از خودتان آغاز كنيد
يك سؤال ديگر اين است كه بعضي ها ميگويند وحدت، بعضي ها ميگويند خلوص؛ شما چه ميگوئيد؟ من ميگويم هر دو. خلوص كه شما مطرح ميكنيد - كه ما بايست از فرصت استفاده كنيم و حالا كه غربال شد، يك عده اي را كه ناخالصي دارند، از دائره خارج كنيم - چيزي نيست كه با دعوا و كشمكش و گريبان اين و آن را گرفتن و با حركت تند و فشارآلود به وجود بيايد؛ خلوص در يك مجموعه كه اينجوري حاصل نميشود؛ ما به اين، مأمور هم نيستيم. در صدر اسلام، خوب، با پيغمبر اكرم يك عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابيّ بن كعب بود، عمار بود، كي بود، كي بود؛ اينها درجه ي اول و خالص ترينها بودند؛ عده اي ديگر از اينها يك مقداري متوسطتر بودند؛ يك عده اي بودند كه گاهي اوقات پيغمبر حتّي به اينها تشر هم ميزد. اگر فرض كنيد پيغمبر در همان جامعه چند هزار نفري - كه كار خالص سازي خيلي آسانتر بود از يك جامعه هفتاد ميليوني كشور ما - ميخواست خالص سازي كند، چه كار ميكرد؟ چي برايش ميماند؟ آن كه يك گناهي كرده، بايد ميرفت؛ آن كه يك تشري شنفته، بايد ميرفت؛ آن كه در يك وقتي كه نبايد از پيغمبر اجازه مرخصي بگيرد، اجازه مرخصي گرفته، بايد ميرفت؛ آن كه زكاتش را يك خرده دير داده، بايد ميرفت؛ خوب، كسي نميماند. امروز هم همين جور است. اينجوري نيست كه شما بيائيد افراد ضعاف الايمان را از دائره خارج كنيد، به بهانه اينكه ميخواهيم خالص كنيم؛ نه، شما هرچه ميتوانيد، دائره خلّصين را توسعه بدهيد؛ كاري كنيد كه افراد خالصي كه ميتوانند جامعه شما را خالص كنند، در جامعه بيشتر شوند؛ اين خوب است. از خودتان شروع كنيد؛ دور و بر خودتان، خانواده خودتان، دوستان خودتان، تشكل خودتان، بيرون از تشكل خودتان. هرچه ميتوانيد، در حوزه نفوذ تشكل خود، براي بالا آوردن ميزان خلوصهاي فردي و جمعي تلاش كنيد؛ كه نتيجه آن، خلوص روزافزون جامعه شما خواهد شد. راه خالص كردن اين است.
وحدت حول محور اصول
وحدت هم كه ما گفتيم - كه بعد سؤالات ديگري هم در اين زمينه شده - منظور من اتحاد بر مبناي اصول است. بنابراين وحدت با كيست؟ با آن كسي كه اين اصول را قبول دارد. به همان اندازه اي كه اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصليم؛ اين ميشود ولايت بين مؤمنين. آن كسي كه اصول را قبول ندارد، نشان ميدهد كه اصول را قبول ندارد يا تصريح ميكند كه اصول را قبول ندارد، او قهراً از اين دائره خارج است. بنابراين با اين تفصيل و توضيحي كه عرض شد، هم طرفدار وحدتيم، هم طرفدار خلوصيم.
مواضع رهبري روشن است
يك سؤالي هم در خلال صحبت بود، من اين را گاهي بيرون هم شنفته ام. ميگويند آيا ما هم بايد مثل رهبري موضع بگيريم يا نه؟ خوب، رهبري يك تكليفي دارد، ما يك تكليف ديگر داريم. ببينيد، نبادا كسي تصور كند كه رهبري يك نظري دارد كه برخلاف آنچه كه به عنوان نظر رسمي مطرح ميشود، در خفا به بعضي از خواص و خلّصين، آن نظر را منتقل ميكند كه اجراء كنند؛ مطلقاً چنين چيزي نيست. اگر كسي چنين تصور كند، تصور خطائي است؛ اگر نسبت بدهد، گناه كبيره اي انجام داده. نظرات و مواضع رهبري هميني است كه صريحاً اعلام ميشود؛ هميني است كه من صريحاً اعلام ميكنم.
چند سال قبل كه يك قتلي اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال كردند، تبليغات كردند و گفتند اينها فتوا داشتند، دستور داشتند، و ميخواستند يك جوري پاي رهبري را ميان بكشند، توي نماز جمعه گفتم: اگر من يك وقتي اعتقاد پيدا كنم كه يك نفري واجب القتل است، اين را توي نماز جمعه علني خواهم گفت. نه جايز است، نه شايسته است كه مواضع ديگري غير از آنچه كه رهبري به صورت علني و صريح به عنوان مواضع خودش اعلام ميكند، وجود داشته باشد؛ نه، هميني است كه دارم ميگويم.
البته ممكن است كيفيت روزه گرفتن شما با بنده، نماز خواندن شما با بنده يك تفاوتهائي داشته باشد. خوب، شما جوانيد، دانشجوئيد؛ فعاليت ديني شما، فعاليت اجتماعي شما جوانانه است؛ با رفتار پيرمردانه پيرمردها طبعاً تفاوت پيدا ميكند. از اين تفاوتهاي قهري و طبيعي نميشود صرف نظر كرد.
مسئله حفظ نظام مطرح شد. به نظر ما - همين طور كه گفتيم - حفظ نظام واجب است و اوجب از همه امور است. نظام هم يك مرزهاي مشخصي دارد كه يكي از اين مرزها، مرزهاي اخلاقي و فرهنگي است و شكي نيست كه بايد حفظ شود.
چند نكته هم در مورد مرجعيت علمي و الزامات آن گفته شد كه نكات درستي بود. من خواهش ميكنم مسئولين توجه كنند و اين مطالب يادداشت شود.
ضعف زيرساخت هاي فرهنگي
يك اشكالي شد كه چرا كالاي فرهنگي مناسب با عدالت توليد نميشود. اين اشكال ما هم هست؛ كاملاً درست است. كالاهاي فرهنگي توليدي ما رسا نيست. با اينكه ما هنرمند خوب داريم، نويسنده خوب داريم، بازيگر خوب داريم، اما نمايش متناسب با خواسته هاي فرهنگي مان كم به وجود مي آيد. لازم است مديريتهاي فرهنگي يك مقداري در اين زمينه ها بيشتر كار كنند. البته ميدانيد، اينجور كارها كارهائي نيست كه يكشبه به وجود بيايد. يعني اينجور نيست كه حالا بگوئيم خيلي خوب، كالاي فرهنگي توليد كنيم، همين الان بروند و براي مثلاً شش ماه آينده يا يك سال آينده، ده تا، بيست تا - يا بيشتر يا كمتر - فيلم انقلابي، فرهنگي و اسلامي درست كنند. اينها همه زيرساختهائي لازم دارد - مثل زيرساختهاي طبيعي - تا اين زيرساختها فراهم نباشد، كار به وجود نمي آيد. اين زيرساختها بعضي اش كاملاً فراهم نيست، كه اينها در طول زمان بايد به وسيله دولتهاي مختلف، به وسيله مسئولين گوناگون فراهم مي شده؛ بعضي حتّي در يك دوره هائي تخريب هم شده! در بعضي از دوره ها، بعضي از زيرساختهاي اعتقادي و فرهنگي ما نه فقط درست نشده، حتّي تخريب هم شده! خوب، حالا بايد اينها را روبه راه كنند. ولي اشكال، اشكال واردي است؛ من هم اين اشكال را دارم؛ هم به صدا و سيما، هم به وزارت ارشاد، هم به سازمان تبليغات و حوزه ي هنري. ما با اينها نشست و برخاست هم داريم. من مي نشينم بحث ميكنم، استدلال ميكنم؛ يعني كاري كه بعضي از مسئولين اجرائي بايد بكنند، متأسفانه من ناچار خودم اين كار را بر عهده ميگيرم. همين اواخر با مسئولين فرهنگي راجع به همين مسائل هنري و سينمائي و هنرهاي نمايشي و غيره نشستهاي متعددي داشتيم. نشستيم بحث كرديم، حرف زديم؛ اميدواريم ان شاءاللّه به يك جاهاي خوبي برسد. به هر حال اين مطالبه شما مطالبه درستي است.
يكي از آقايان راجع به مسئله خصوصي سازي فرهنگ و بهداشت نكته اي گفتند كه به نظر من آن نكته هم درست است. خصوصي سازي مربوط به شركتهاي ذيل اصل 44 است، كه خوب، يك تعريف مشخصي دارد. به نظر ما مسائل فرهنگي و بهداشتي و اينها، به آن شكل، مشمول اين اصل خصوصي سازي نميشود. از طرف مسئولين ذي ربط هم مواردي را به من گفته اند. به نظر ما اين اشكال، اشكال واردي است؛ بايستي مورد توجه قرار بگيرد.
سياستهاي خارجي و صدور انقلاب به وسيله دانشجويان هم البته خوب است؛ نه اينكه بگوئيم كار بي فايده اي است؛ نه، يقيناً فوائدي دارد؛ ليكن توجه داشته باشيد الان در همين زمينه ها خيلي دارد كار ميشود. در همين زمينه تماس با مسلمانها، با ملتهاي گوناگون، در آسيا، در آفريقا، در آمريكاي لاتين، خيلي دارد كار ميشود. در آمريكاي لاتين كشور اسلامي نيست؛ اما جوامع مسلمان در كشورهاي آمريكاي لاتين، مثل برزيل، مثل بعضي از كشورهاي ديگر، از لبناني و عرب و شيعه و مسلمان و اينها حضور دارند؛ آنجاها خيلي دارد كار انجام ميگيرد. كارهائي كه انجام ميگيرد، از نظر شما جوانان عزيز يك مقداري ناشناخته است؛ ولي به نظر ما عيبي ندارد، كار خوبي است؛ اگر محاسبه شده و با برنامه انجام بگيرد.
راجع به تبعيض هم مسائلي گفتند كه من اينجا توي پرانتز نوشته ام اشكال وارد است. بعضي از اشكالات واقعاً وارد است.
نخبگان فقط نمي روند
صحبتي هم راجع به دلائل خروج نخبگان شد. يكي از خانمها گفتند با نخبگاني كه تماس ميگيريم، ميگويند علت خروج ما اينهاست: مثلاً در داخل، آن كاري كه بايد مي شده، نشده؛ آن كاري كه نبايد ميشده، شده. من اين حرفها را رد نميكنم، ممكن است واقعاً همين اشكالات هم وارد باشد؛ اما آن نخبه اي كه در دوره دانشجوئي و بعد از فارغ التحصيلي پا ميشود ميرود خارج، غالباً دلائلش اينها نيست؛ اينها بهانه است. آنجا كساني هستند كه در باغ سبز نشان ميدهند، زمينه هاي مساعد كاري را به رخ اين دانشجو ميكشند؛ اين دانشجو خيال ميكند كه حالا اگر برود آنجا، چنين و چنان خواهد شد. شايد هم واقعاً دستگاه هاي دولتي اي هستند كه علاوه بر انگيزه نياز به دانش و استعداد اين جوان، يك انگيزه ديگر هم دارند و آن، مبارزه با جمهوري اسلامي است؛ لذا روي اين سرمايه گذاري ميكنند، برميدارند ميبرندش آنجا. حالا آنهائي كه ميروند، بعضي البته موفق ميشوند، بعضي هم موفق نميشوند، سرشان به سنگ ميخورد، پشيمان هم ميشوند؛ از اين قبيل هم داريم. از آن طرف هم جوانهائي داريم كه بدون اينكه بحث فرار نخبگان باشد، براي درس خواندن خارج رفته اند، مراتب علمي خيلي خوبي را هم گذرانده اند؛ اما ايمان و انگيزه ديني و اسلامي و انگيزه هاي سالم آنها، آنها را به داخل كشور كشانده. همه اش از اين طرف نيست كه دارند حركت ميكنند؛ از آن طرف هم جوانهائي كه براي تحصيل رفته اند، دارند مي آيند. ما افرادي را مي شناسيم؛ بعضي شان نابغه اند، بعضي شان برجسته اند، بعضي شان نخبه اند؛ اينها مي آيند داخل، مشغول كار ميشوند؛ مشغول خدمت ميشوند. اينجور هم نيست كه شما فرض كنيد همه اش از اين طرف ميروند؛ نه، آنها هم مي آيند داخل، و امكاناتي هم وجود دارد و كارهائي هم انجام ميگيرد.
كوي دانشگاه فراموش نشده
يكي از دوستان مسئله تهاجم به كوي دانشگاه را گفتند. من دنبال اين قضيه بودم و هستم. البته بله، حركت كند بوده، پيش نرفته؛ بايد هم پيش برود و ان شاءاللّه هم خواهد رفت؛ ليكن اينجور نيست كه شما تصور كنيد مسئله فراموش شده؛ نه، فراموش نشده. خوب، گرفتاري ها زياد است، كارها زياد است؛ بعضي از دستگاه ها هم شايد انگيزه شان براي همكاري كردن در اين زمينه، خيلي انگيزه زيادي نيست - طبعاً انگيزه شان ضعيف است - لذا كار كند پيش ميرود؛ ليكن ان شاءاللّه پيش خواهد رفت.
دانشجويان در دايره قرمز دشمن
گفته ميشود كه در دانشگاه ها برخوردهاي انضباطي و امنيتي صورت ميگيرد. من نميدانم چه جور برخورد تندي از لحاظ انضباطي و امنيتي در دانشگاه شده، اما اين را ميدانم كه بالاخره در دانشگاه انضباط لازم است. حالا اگر يك وقت در يك جائي در باب انضباط و ا عمال انضباط يك خرده تندروي بشود، من نميدانم - ممكن هم هست - ليكن بالاخره انضباط هم لازم است، امنيت هم لازم است. نميشود محيط دانشگاه را رها كرد. آماج خيلي از توطئه هاي دشمن، اصلاً محيط دانشگاه است. خود شما دانشجويان بدانيد كه توي آن دائره قرمز قرار داريد. گاهي اوقات توي عكسها يا توي فيلمها وقتي ميخواهند يك نقطه اي را مشخص كنند، با دائره قرمز مشخص ميكنند. دشمن، شما دانشجويان را توي دائره قرمز گذاشته، مشخصتان كرده؛ اصلاً خيلي از برنامه ها براي شماست؛ براي لغزاندن شما، براي منحرف كردن شما، براي بي خيال كردن شما نسبت به سرنوشت كشور و مصالح انقلاب. چطور ميشود دانشگاه ها را از نظر دور داشت؟ خوب، بالاخره بايد توجه باشد. بله، به نظر ما تندروي و زياده روي در هيچ كاري خوب نيست؛ از جمله در اين كار.
لزوم و لوازم آزادانديشي
يكي از دوستان گفتند كه انديشه و علم، دستوري نباشد. من چنين چيزي سراغ ندارم. در جامعه ما انديشه دستوري نيست؛ نه علم دستوري است، نه انديشه دستوري است. كجا؟ مشخص كنند بگويند. كسي كه با اين قضيه مبارزه كند، خود منم. ما طرفدار آزادانديشي هستيم. البته من به شماها بگويم، آزادانديشي جايش توي تلويزيون نيست؛ آزادانديشي جايش توي جلسات تخصصي است. مثلاً فرض كنيد در زمينه فلان مسئله سياسي، يك جلسه تخصصي دانشجوئي بگذاريد؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بيايند آنجا با همديگر بحث كنند؛ اين ميشود آزادانديشي. همين جور، بحث سر معارف اسلامي است؛ همين جور، بحث سر تفكرات مكاتب گوناگون جهاني است؛ همين جور، بحث سر يك مسئله علمي است. بنابراين جلسه بايد جلسه تخصصي باشد؛ والّا توي جلسات عمومي و در صدا و سيما دو نفر بيايند بحث كنند، آن كسي كه حق است، لزوماً غلبه نخواهد كرد؛ آن كسي غلبه خواهد كرد كه بيشتر عيّاري كار دستش است و ميتواند بازيگري كند؛ مثل قضيه عكس مار و اسم مار. گفت: كدام يكي مار است؟ مردم با اشاره به عكس مار گفتند: معلوم است، مار اين است. بنابراين آزادانديشي در جلسات تخصصي متناسب با هر بحثي بايد باشد؛ در محيطهاي عمومي جاي آن بحثها و مناظره ها نيست. اين هم معنايش اين نيست كه دارد تحميل ميشود؛ نه، بالاخره يك فكر حق مطرح ميشود؛ «ادع الي سبيل ربّك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالّتي هي احسن».(4) اين حكمت و موعظه حسنه و مجادله احسن براي چيست؟ «ادع الي سبيل ربّك». يعني اين قبلاً يك اصل موضوعي است، دعوت به سمت خداست. در همه چيز همين جور است. دعوت بايد با زبان درست انجام بگيرد، اما جهت دعوت بايد مشخص باشد. معني ندارد كه انسان جهت دعوت را آزاد بگذارد؛ اين موجب گمراهي مردم ميشود. مردم را بايد هدايت كرد. مگر نميگوئيد كه دولتها مسئول هدايت افكار مردم هستند؟
مسئله فرعي جاي اصلي را نگيرد
به هر حال مطالب خوبي گفته شد. دوستان انصافاً خوب حرفهائي را مطرح كردند. يكي از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئيس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون - كه خدا نكند خون باشد - اما به شما عرض بكنم؛ اينها جزو مسائل تعيين كننده و اصلي نيست. ممكن است ايراد و اشكال وارد باشد - من در اين مورد هيچ قضاوتي نميخواهم بكنم - ممكن است كسي به يك شخصي يا به يك كاري ايراد داشته باشد؛ منتها بايد توجه كنيم كه مسائل را اصلي - فرعي كنيم. مسائل درجه دوم جاي مسائل اصلي را در انگيزه هاي ما، در همت ما، در صرف انرژي اي كه ميشود، نگيرد. من عرضم فقط اين است؛ والّا من نه اعتراض ميكنم به اينكه شما چرا از زيد يا عمرو خوشتان مي آيد يا بدتان مي آيد؛ نه، ممكن است خوشتان بيايد، ممكن است بدتان بيايد - ايرادي ندارد - و نه اعتراض ميكنم كه چرا آن ايراد را يك وقت به شكلي كه يك مفسده اي نداشته باشد، بر زبان آورديد؛ آن هم به نظرم اشكالي ندارد. فقط توجه كنيد كه اين جاي مسائل اصلي را نگيرد. مسائل اصلي ما چيزهاي ديگري است.
بحث مردمي كردن اقتصاد و اصل 44 و اينها مطرح شد. آقايان مدعي اند كه اصل 44 را خوب دارند اجراء ميكنند. البته مخالفيني هستند، اعتراض ميكنند - هم در مجلس، هم غير مجلس - ميگويند اصل 44 درست اجراء نشده؛ ليكن خود مسئولين دستگاه ها ميگويند نه، داريم خوب اجراء ميكنيم. به نظر من اين هم جزو همان سؤالاتي است كه خوب است انجام بگيرد و همان مسئولين توي مجامع دانشجوئي بيايند و اگر واقعاً كاري انجام شده، بگويند و ذهن جوان را قانع كنند؛ اگر هم نميتوانند قانع كنند، بالاخره بروند يك تجديد نظري در كار انجام بدهند.
اشكال كرديد بر صدا و سيما، اشكالتان وارد است؛ اشكال كرديد بر علني شدن اختلافات مسئولان، اشكالتان وارد است؛ بنده هم اين اشكال را به اين آقايان دارم و به آنها هم گفته ام؛ اوقات تلخي هم با آنها كرده ام.
بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح كرديد، كه من البته در آن مورد هيچ اظهار نظري نميكنم؛ فقط همين قدر به شما بگويم كه شما همه اش گله داريد كه چرا مسئولين نقدپذير نيستند؛ خوب، شما هم نقدپذير باشيد! نقدپذيري كه فقط مخصوص مسئولين نيست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدي وارد است، بايد نقدپذيري كند. جمعيت زيادي آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهائي هم دادند، شعارهايشان هم بد نبود، يك گروهي هم آن وسط شعارهاي تند دادند. البته من نميگويم آنها آدمهاي بدي اند، نابابي اند؛ نه، بالاخره تندي كردند، جواني كردند؛ اما اگر شما هم معتقديد كه اين شعارها افراطي بود، زيادي بود، حقش نبود، قبول كنيد. اينجور نباشد كه بگوئيد بالاخره هرچه كه گوشه قباي دانشجو را بگيرد - كه دانشجوها قبا هم ندارند! - مورد اعتراض قرار بدهيم. ممكن است به شما هم نقدي وارد باشد؛ نقد را قبول كنيد.
گفتند راجع به مسئله ولايت كار ميكنيم؛ بسيار خوب است. توضيحي هم درباره بحث ضيافت انديشه دادند كه بنده را خيلي خوشحال كرد. اينكه گفتند نقشه جامع علمي اي تهيه شده كه با نقشه موجود تفاوت دارد، من استقبال ميكنم؛ حتماً اين را به دست ما برسانند. دفتر ارتباط مردمي ما ان شاءاللّه نام اين آقا را يادداشت كند و از ايشان بگيرد. اردوهاي دانشجوئي هم بسيار چيز خوبي است و ديدار را هم من موافقم.
من مطالبي هم اينجا يادداشت كرده ام كه متأسفانه وقت كم است، منتها عرض ميكنم: اولاً مراقب باشيد تشكلهاي دانشجوئي تحت تأثير اختلاف سليقه ها، نه خودشان در درون دچار انشعاب بشوند، نه با همديگر اصطكاك و تصادم پيدا كنند. يكي از مصاديق برجسته وحدتي كه ما به آن توصيه و دعوت ميكنيم، همين است. آنجائي كه انسانها را از هم جدا ميكند يا به هم نزديك ميكند، اصول و مباني معرفتي است. وقتي اين مباني مورد اتفاق و مورد قبولشان نباشد، آنها را از هم جدا ميكند؛ اما آن وقتي كه مورد قبولشان باشد، آنها را به هم متصل ميكند. اما سلائق نه؛ هر كسي يك سليقه اي دارد، هر كسي يك ذوقي دارد. يكي دانشجوي مهندسي است، يكي دانشجوي هنر است، يكي دانشجوي پزشكي است - اين سه جور سليقه - در هر كدام هم طيف وسيعي از سلائق و گرايشهاي مختلف هست؛ يكي از چيزي خوشش مي آيد، يكي خوشش نمي آيد؛ اينها را مايه جدائي بين خودتان قرار ندهيد، كه به نظر من خيلي مهم است.
تحليل داشته باشيد
نكته دوم: در مسائلي كه با سرنوشت كشور ارتباط پيدا ميكند، حتماً تحليل و موضع داشته باشيد. بيانيه تهران مسئله مهمي بود؛ تحليل شما از بيانيه تهران چيست؟ موضعتان چيست؟ موافقيد؟ مخالفيد؟ قطعنامه 1929 شوراي امنيت عليه جمهوري اسلامي صادر شده، يا تحريمهاي يكجانبه آمريكا و اروپا عليه ايران شكل گرفته؛ تحليل شما از اين قضيه چيست؟ اين قضيه كوچكي نيست. موضعتان چيست؟ ايران چه كار كند؟ چون اخم ميكنند، تحريم ميكنند، دندان نشان ميدهند، دستهايمان را بالا ببريم؟ حالا يك قدري كوتاه بيائيم؟ تحليلتان اين است؟ در داخل كشور ما مجموعه هاي سياسي اي هستند كه تحليلشان اين است؛ ميگويند وقتي كه طرف خيلي چهره سگي از خودش نشان ميدهد، شما عقب بنشينيد! خوب، شما اين را قبول داريد؟ عقب بنشينيم؟ يا نه؛ معتقديد كه هر گونه عقب نشيني، طرف را تشجيع مي كند. به مجردي كه ديدند شما با اخم ميترسيد، ميگويند آقا اخم كنيد؛ علاج اين آدم اخم است. به مجردي كه ديدند تهديد به كتك يا خود كتك، شما را به عقب نشيني وادار ميكنند، ميگويند دو تا بيشتر بزن تا خوب از همه حرفهايش دست بردارد. طرف، اينجوري است. محاسبات دنيا اين است.
نكته ديگري كه ميخواستم به شما عزيزان تذكر بدهم، اين است: برادرها و خواهرها! تقويت مباني معرفتي را جدي بگيريد. البته من امروز كه نگاه ميكنم، مي بينم در مقايسه با هفت هشت سال پيش كه ماه رمضان در همين جا جلسه تشكيل مي شد و دوستان مي آمدند صحبت ميكردند، توجه به مباني معرفتي در بين دانشجوها قوي تر شده است. بعضي از اظهاراتي هم كه شماها ميكنيد، نشان دهنده قوّت اين مباني در ذهنهاست؛ اين را آدم ميفهمد؛ ليكن در عين حال مجموعه تشكلها تقويت مباني معرفتي را جدي بگيرند تا بعد، از تشكلها سرريز بشود روي مجموعه دانشجوها. تقويت مباني معرفتي خيلي لازم است. ضعف اين مباني، ضررهاي بزرگي به مجموعه دانشجوئي كشور و مجموعه تشكلها خواهد زد.
نكته ديگر اين است كه همه تشكلها ارتباطاتشان را با بدنه دانشجوئي تقويت كنند. به نظر من از بدنه دانشجوئي غافل نشويد. حالا گفتند كه اين اردوهاي ضيافت برگزار ميشود؛ خوب، اين خوب است؛ اينها يكي از همان راههاي ارتباط با بدنه دانشجوئي است؛ ليكن به نظر من در همه دوره سال و در مناسبتهاي مختلف، ارتباط با بدنه دانشجوئي و همچنين ارتباط با اساتيد ارزشي زياد باشد.
درباره علوم انساني هم دو نفر از خانمها اينجا صحبت كردند؛ حرف درستي است، اشكالاتشان وارد است؛ اين حرف ماست؛ اين هماني است كه من دنبالش هستم و يكي دو سال قبل از اين مطرح كردم. البته آنچه كه ما گفتيم، معنايش همين است كه اساتيد و صاحبنظران و پژوهشگران و محققين بايد به دنبال تدوين علوم انساني منطبق با مباني اسلام بروند؛ يعني علوم انساني اي كه بر اساس فلسفه هاي نادرست و غلط مادي شكل نگرفته باشد؛ همچنان كه امروز علوم انساني غربي اينجوري است. بالاخره اگر علوم سياسي يا اقتصادي يا فلسفه يا مديريت و بقيه علوم انساني، مبتني بر نگرش مادي به دنيا باشد و با ارزشهاي مادي بنا شده باشد، طبعاً نميتواند خواسته ها و آرمانهاي جامعه اي را كه مسلمان و مؤمن به معارف اسلامي هستند، برآورده كند.
آرزو و همت ها بالاست
در پايان، يك جمله هم به همه شما برادران و خواهران عرض كنم. بدانيد عزيزان من! خوشبختانه روند پيشرفت در كشور، در زمينه هاي مختلف، روند خوب و مطلوبي است. روند عدالت هم خوب است. خوب، اين دهه، دهه رفت فناوري است، پيشرفت سياسي است، پيشرفت اخلاقي است؛ همه اينها مورد نظر است. خوب، يك كارهاي خوبي دارد انجام ميگيرد؛ لااقل زيرساختهائي براي كارهاي بزرگ و جهش ها دارد فراهم ميشود. در مورد عدالت هم حداقل اين است كه اين تفكر دارد همه گير ميشود؛ يعني همه معتقد ميشوند به اينكه بايد دنبال عدالت رفت، بايد عدالت را اجرائي كرد، بايد اين آرزوها را اجرائي كرد، در محيط اجراء وارد كرد - كه توي صحبتهاي دوستان هم بود - اين خودش پيشرفت است. البته اين معنايش اين نيست كه ما به اين مقدار پيشرفت در زمينه عدالت قانع هستيم؛ نه، آرزو و همت خيلي بالاست؛ آرزوها بالاست، همتها هم بالاست؛ اما ميخواهم به شما عرض كنم كه ما داريم جلو ميرويم، داريم پيشرفت ميكنيم. دشمنان ما منحني شان به طرف ضعف است، منحني ما به طرف قوّت است. نظام طاغوتي، نظام سرمايه داري متجاوز و ظالم در دنيا - كه مظهرش رژيم ايالات متحده آمريكاست - امروز از ده سال پيش و از بيست سال پيش، بسيار ضعيف تر است. در نقطه مقابل، تفكر اسلامي و نظام جمهوري اسلامي، امروز از ده سال پيش، از بيست سال پيش، بسيار قوي تر و بسيار پيشرفته تر و بسيار آماده تر است.
جوانهاي ما امروز از ده سال پيش خيلي بهترند، خيلي آماده ترند. جوانهاي مؤمن ده سال پيش هم امروز در بسياري از عرصه هاي زندگي فعالند. شما هم ان شاءاللّه در آينده بايد در بخشهاي مختلف از فعالان كشور باشيد. خودتان را براي امتحانهاي دشوار آماده كنيد. ما داريم پيش ميرويم. اين سي و يكي دو سالي كه از عمر نظام جمهوري اسلامي گذشته است، سي و يكي دو سال حركت رو به جلو بوده؛ علي رغم دشمني هائي كه دشمنان كردند. دشمنان ما امروز به قدر سي سال پيش قوي نيستند. امروز آمريكا به قدر سي سال پيش قوي نيست. آن روز من توي جمع مسئولين گفتم، اعتقاد من هم همين است، همه دلائل و شواهد هم همين را اثبات ميكند؛ آمريكاي دولت ريگان بمراتب قوي تر بود از آمريكاي دولت اوباما، و قبل از اوباما، بوش كوچك! واقعاً همين جور است؛ آنها رو به ضعف رفتند. هيچ نشانه اي هم وجود ندارد كه مجدداً اين منحني از طرف آنها به طرف صعود حركت كند؛ بعكس، نشانه هاي زيادي وجود دارد كه منحني رو به صعود ملت ايران و نظام ايران همچنان با شيب تندتري ان شاءاللّه رو به صعود خواهد رفت.
پروردگارا! اين دلهاي مؤمن و جوان را مشمول رحمت و عنايت خودت قرار بده. پروردگارا! آنچه گفتيم، آنچه شنيديم، براي خودت و در راه خودت قرار بده و به كرمت آن را از ما قبول كن. پروردگارا! زندگي ما را براي اسلام و براي خدا، مرگ ما را براي اسلام و براي خدا قرار بده. پروردگارا! بين ما و اوليائت و دوستانت و برگزيدگان درگاهت جدائي مينداز. قلب مقدس ولي عصر را از ما راضي و خشنود كن. روح مطهر امام و روح مطهر شهيدان را از ما راضي و خشنود كن. دلهاي اين برادران و خواهران دانشجو را هرچه بيشتر در جهت اتحاد در راه حق و در راه خدا به هم نزديك كن.
والسّلام عليكم و رحمه اللّه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) نهج البلاغه، خطبه 27 (2) عنكبوت: 45 (3) آل عمران: 155(4) نحل: 125

 



سخنان دانشجويان در محضر رهبر انقلاب مقام فر:
حوادث تلخ و شيرين سال گذشته خون تازه اي در رگ حيات نظام سرازير كرد

مسئول بسيج دانشجويي دانشگاه تهران علوم پزشكي تهران تاكيد كرد كه حوادث تلخ و شيرين سال گذشته هرچند هزينه هاي گزافي براي كشور به بار آورد اما به حق خون تازه اي در رگ حيات نظام اسلامي سرازير كرد.
محمدمهدي مقام فر به نمايندگي از بسيج دانشجويي در ديدار روز يك شنبه دانشجويان با رهبر معظم انقلاب با بيان اينكه برخي معتقدند نياز كشور به وحدت بيش از هر زمان ديگري است و در اين مسير مي بايد درها به روي تمامي ظرفيت ها و نيروهايي كه حداقل هايي از شرايط حضور در اردوگاه انقلاب را دارند، گشوده باشد، افزود: هرچند همه افراد در واكنش به حوادث پيش آمده كارنامه يكساني نداشتند و بعضي در آزمون فتنه به زحمت نمره قبولي گرفتند و يا حتي مردود شدند، ولي حالا ديگر پس از گذشت روزهاي غبارآلود و شرايط فتنه گون، زمان اتحاد و يكي شدن است و حضور افراد با هر ميزاني از همراهي با انقلاب و باور به ارزش هاي آن، ضروري و لازم است.
مقام فر خاطرنشان كرد: در مقابل اما ديدگاه ديگري وجود دارد كه تاكيد اصلي را بر خلوص بخشي به نظام و انقلاب قرار مي دهد. بر اين مبنا بايستي نظام را خالص نمود و اين خالص سازي جز با پالايش انقلاب از نيروهايي كه عملكرد مناسبي در لحظات سخت فتنه نداشتند، ميسر نخواهد شد؛ خواه آنان كه با قول و عمل خود بنزين بر آتش ريختند و خواه آنان كه با سكوت و بي عملي در فرو نشاندن آتش كمكي نكردند. بر طبق اين ديدگاه حركت انقلاب در مسير تعالي و استكمال تنها با حضور خالص ترين و حقيقي ترين ياران آن ميسر مي شود، نه كساني كه آن زمان كه انقلاب به حضورشان نيازمند است كمكي نمي كنند و با رفتار چند پهلو، روزي به ميخ مي كوبند و روزي به نعل و با گردش شرايط جوي، رفتار و گفتارشان نيز تغيير مي كند.
وي با اشاره به اينكه عملا عده اي به نام خلوص بخشي به نظام، وحدت را پس مي زنند و عده اي نيز به نام وحدت، به دغدغه خلوص بي اعتنايي مي كنند، در ادامه تصريح كرد: در اين ميان براي ما به عنوان سربازان ولايت امر در عرصه اجتماعي و سياسي اين پرسش از محضر مراد و مقتدايمان قابل طرح است كه جمع ميان تلاش براي تعالي و خلوص بخشي به نظام با وحدت حداكثري نيروهاي انقلاب كه به حق نياز شرايط امروز كشور است چگونه ممكن مي گردد؟
دلمان از چپ و راست رئيس جمهور خون است
محمد افكانه دبير اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل كشور نيز در اين ديدار ضمن اعلام حمايت از دولت عدالت خواه گفت: قاطبه سياست ها، روندها و كارگزاران دولت در نظر و عمل همسو با شعار عدالت خواهي هستند، اما چه كنيم، كه دلمان از دست چپ و راست رئيس جمهور خون است.
وي افزود: آخر مگر مي شود از عدالت، مبارزه با اشرافي گري، ويژه خواري و زياده خواهي دم زد، اما به افراد با سوابق نه چندان روشن قضائي و حتي داراي برخي جرائم ثابت شده اعتماد نمود و بالاترين ظرفيت هاي اجرايي را به آنان سپرد و حتي بنابر اخبار واصله تمام قد جلوي بررسي پرونده اش در مقابل دستگاه قضائي ايستادگي نمود! و يا تمام اعتبار و حيثيت خود را به پاي كسي ريخت كه مكررا با طرح مسائل شاذ، نابجا و عموما خردگريز، در متن مسائل مهم داخلي و بين المللي حاشيه هاي هزينه زا و پررنگ تر از متن پديد مي آورد و نابخردانه سبب اختلاف و سرخوردگي ميان حاميان نظام مي شود.
چرا تبعيض؟
همچنين مسعود براتي دبير جنبش عدالتخواه دانشجويي در اين ديدار با بيان اينكه يكي از موارد آشكار تبعيض فعاليت هاي صدا و سيما است، افزود: يكي از اين موارد تبعيض در صدا و سيما محور نبودن مستضعفين و كوخ نشينان در توليد برنامه هاي خبري و هنري است. به عنوان مثال مسايل كوچك كلان شهرها از مسايل حياتي شهرستان ها اهميت بيشتري پيدا مي كند. حقوق 800 ميليوني يك نفر ساعت ها موضوع برنامه مي شود اما مشكلات كوره دهات ها نه.
براتي با اشاره به اينكه نكته اي ديگر، عدم استفاده صدا و سيما از فعالين و متفكرين انقلابي در برنامه ها است، گفت: ما در مقطعي شاهد حضور ايشان در صدا و سيما بوديم كه با استقبال مخاطبان نيز مواجه شد كه نويد بخش مطرح شدن اصول و آرمان هاي انقلاب در صدا و سيما بود، اما متاسفانه اين روند ادامه پيدا نكرد، كه اين را ناشي از نگاه محافظه كارانه مديران صدا و سيما مي دانيم.
وي حذف شدن جريان دانشجويي و فعاليت هاي سياسي و اجتماعي اين قشر در برنامه هاي صدا و سيما را از ديگر نقاط ضعف اين مجموعه دانست و خاطرنشان كرد: سفر بوليوي، فعاليت جريان دانشجويي در زمان جنگ غزه، اعتراضات صورت گرفته در زمان حمله به كشتي آزادي؛ از نمونه هايي است كه در صدا و سيما انعكاسي نيافت.
برخورد قاطع با مفسدان اقتصادي
رامين محمدي دبير سياسي دفتر تحكيم وحدت هم در ديدار دانشجويان با رهبر انقلاب گفت: برخورد قاطع قضايي و قطع دست مفسدان اقتصادي و سياسي و غارت گران بيت المال به دور از هر نوع مصلحت انديشي و عافيت طلبي خواسته بر حق مردم شريف و كوتاه كننده دستان ناپاك اين مفسدان است.

 



سفره قرآن درضيافت ماه رمضان

از وجود مبارك حسن بن علي (عليهما السّلام) پرسيدند: ما الزّهد ؟ زهد كه از ملكات نفساني است، چيست ؟ حضرتش طبق اين نقل فرمود: الرّغبه ف ي التّقوي و الزّهاده ف ي الدّنيا (1). علاقه به تقوا و بي رغبتي به دنيا، ملكه زهد را تشكيل مي دهد. اين زهد دوّم، لغوي است و آن زهد اوّل اصطلاحي. وقتي انسان زاهد است كه مايل به فضيلت تقوا باشد و از دنيا بي رغبت.
ماه مبارك رمضان كه تنها ماهي است كه نام شريفش در قرآن كريم آمده، سفره خدا را به ما معرفي كرد. اگر در تعبيرات رسول گرامي (ص) آمده كه شما در ماه مبارك رمضان مهمان خدائيد، سفره اين ضيافت را قرآن مشخص كرد. فرمود: ماه مبارك رمضان ماه نزول قرآن است: شهر رمضان الّذ ي انز ل ف يه القرآن (2). معرّف اين ماه همان سفره قرآن است كه در اين سفره صدها نعمت است و يكي از آن ن عم،روزه است؛ اين ماه را به قرآن معرفي كرد، نه به روزه !
رمضان از اسماي الهي و لزوم تسبيح اسم هاي خدا
هم در جوامع روائي ما آمده، هم در جوامع روائي اهل سنّت كه « رمضان » اسمي از اسماي خداست. شما نگوئيد رمضان آمد، رمضان رفت؛ بگوئيد: ماه رمضان آمد، ماه رمضان رفت. چون ( رمضان ) اسمي از اسماء خداست و اين آمد و رفت ندارد(3)؛ ازطرفي ذات أقدس له به ما دستور داد: نه تنها ذات خدا را تسبيح كنيد و بگوئيد: سبحان الله؛ بلكه اسم خدا را هم تسبيح كنيد: سبّ ح ا سم ربّ ك الأعلي(4). اسم خدا را تنزيه كنيد، آن اسم همچون مسمّي،منزّه از هر نقص و عيب است.
وقتي معلوم شد ماه غير از رمضان است و رمضان غير از ماه است؛ آنگاه در تفسير اين جمله بعدي دستتان باز خواهد بود: شهر رمضان الّذ ي انز ل ف يه القرآن؛ يعني قرآن در شهر نازل شد، يا در رمضان ؟ خود قرآن اين مشكل را مي تواند حل كند. اينكه درباره قرآن گفته مي شود: القرآن يفسّ ر بعضه بعضاً (5)، ينط ق بعضه ب بعض، يشهد بعضه ل بعض(6)؛ اين اصل،مخصوص قرآن و كلمات معصومين (عليهم السّلام) است. نهج البلاغه هم يفسّ ر بعضه ب بعض، جوامع روائي ما مطلقاً اينطورند؛ كلمات معصومين بعضي مفسّر بعضند.
سرّ اينكه كلام خدا و معصومين و اولياي خاص خدا مفسّر يكديگرند، آن است كه در آنجا جهل نيست، سهو نيست، غفلت نيست، ن سيان نيست، تجدّد رأي نيست، تبديل و تجديد نظر نيست، يكسان است. اگر يكسان است و اختلافي نيست، قطعاً مفسّر يكديگر خواهند بود. ولي در كلام غير خدا سهو هست، ن سيان هست، تجديد نظر هست، غفلت هست، جهل هست. اين اصل كلّي را قرآن تبيين كرد، فرمود: لو كان م ن ع ند غير الله لوجدوا ف يه اخت لافاً كثيراً (7). كلام اگر كلام خدا نباشد، پراكنده است؛ پراكنده را نمي شود شاهد يكديگر قرار داد. ممكن است در اثر تجديد نظر سخن ديگر گفته باشد، ممكن است در اثر سهو و غفلت و ن سيان و جهل حرف ديگري زده باشد. ولي كلام خدا چون منزّه از اختلاف است، قهراً هر كدام شاهد ديگر و هر كدام مبيّن و مفسّر ديگرند؛ همين كار در سخنان معصومين (عليهم السّلام) هم هست.
پذيرائي هاي متفاوت الهي از اهل ايمان و تقوا
ما اگر خواستيم ببينيم اين ضميردرانزل فيه به شهر بر مي گردد يا به رمضان، چه كنيم ؟ ما براي اينكه مهمان اين ماهيم، مي خواهيم سفره خودمان را مشخص كنيم. در كنار كدام سفره بنشينيم ؟ از كدام كاسه و كوزه بنوشيم ؟ گاهي ذات أقدس له رحيق مختوم مي دهد، گاهي م زاجه م ن تسنيم(8) مي دهد؛ اينچنين نيست كه اين سفره براي همه صاف باشد ! بعضي ها ممزوج است، بعضي ها شراب ناب است. مگر اين شراب طهور را خدا به همه مي دهد ؟ به خيلي از بندگان خاصش كه جزء ابرارند، شربتي و جرعه اي از چشمه تسنيم مي نوشانند: و م زاجه م ن تسنيم، يا م زاجها كافورا(9). مگر هر شرابي در بهشت به هر بهشتي مي دهند؟! گاهي از چشمه هاي ديگر مي دهند، مقداري از چشمه كافور درآن ممزوج مي كنند، مقداري از چشمه تسنيم در آن ممزوج مي كنند. امّا آنها كه:يسقون م ن رحيق مختوم. خ تامه م سك و ف ي ذل ك فاليتنافس المتناف سون(10)، جزء معدودي از اولياء اند.
ما بايد بفهميم در اين سفره چه هست، اوّلاً. ما را راه مي دهند يا نه، ثانياً. شرط ورود چيست، ثالثاً. آن شرط را تهيّه كنيم؛ تا سر رود به سر رو و تا پا به پا بپو! اگر در اينجا يك بت پرستي مي شود م نّا اهل الب يت، چرا ما توبه نكنيم و آنچنان نشويم ؟! و اگر يك زن عادي مثل فضّه مي شود كه آيات سوره هل أتي در شأن او هم نازل مي شود، چرا خواهران ما مثل او نشوند ؟! ما وقتي مي توانيم جايمان را در اين ضيافت مشخص كنيم كه بفهميم در اين سفره چه چيزهائي هست و شرطش چيست.حال اگر در روايات فراوان فريقين آمده است: ( رمضان ) اسمي از اسماي خداست؛ اين شهر رمضان الّذ ي انز ل ف يه القرآن، اين قرآن در شهر نازل شد يا در رمضان نازل شد !
ذخيره بودن ( كتاب مكنون ) در قرآن كريم
سوره مباركه واقعه مشخص كرده كه قرآن كتاب الهي است، اين كتاب يك كتاب ديگري دارد كه در آن كتاب ذخيره است. نّه لقرآن كريم. ف ي ك تاب مكنون. لا يمسّه لا المطهّرون (11)؛ كتاب ها يكي پس از ديگري اند، كتاب اعمال هم به شرح ايضاً:نّ ك تاب الأبرار لف ي ع لييّن. و ما ادراك ما ع ليّون. ك تاب مرقوم. يشهده المقرّبون (12). كتاب ابرار در علييّن است، خود علييّن كتاب است. كتاب در كتاب است، مطلب در مطلب است. قهراً اوّلي لفظ خواهد بود، دوّمي عين؛ اوّلي ذهن خواهد بود، دوّمي عين. ذهن در ذهن نيست، لفظ در لفظ نيست، مفهوم در مفهوم نيست؛ بلكه لفظ و مفهوم و ذهن در عين است.
همانطوري كه آنجا روشن شد قرآن يك كتابي است در مخزن ديگر كه آن كتاب، كتاب مكنون و مستور است و همانطوري كه آنجا روشن شد اين قرآني كه جوامع انساني در خدمت آن هستند الفاظي دارد و براي هدايت و رهنمائي مردم آمده است؛ كسي بخواهد اين قرآن را دست بزند، يا اين قرآن را ببوسد؛ خطش را ببوسد، كلمه اش را ببوسد، بايد با وضو باشد و اگر بخواهد آن كتاب مكنون را درك كند، بايد فكرش از ماسواي خدا مطهر باشد؛ لا يمسّه هم به اين قرآن بر مي گردد، هم به آن كتاب مكنون.اگر كسي بخواهد دست به اين قرآن بزند، بايد با وضو باشد؛ اگر خواست دست فكرش به معناي قرآن برسد، بايد فكرش از هر چه غير س واست طاهر شده باشد؛ پس يك قرآني است كه ما در خدمت آنيم و شرط دست زدن به آن، وضو داشتن است. يك كتاب مكنوني هم هست كه اين قرآن در خدمت آن است و شرط درك آن، طاهر الذّات بودن است.
نزول كتاب مكنون در « رمضان » و نزول قرآن كريم در ( ماه مبارك رمضان )
آن كتاب مكنون در « رمضان » نازل شد، اين قرآن در ( شهر رمضان ) نازل شد؛ حالا شمائيد و اين سفره گسترده ! بخواهيد قرآن بخوانيد، اهل شهر رمضانيد؛ بخواهيد ظاهر قرآن را درس بدهيد، اهل شهر رمضانيد؛ بخواهيد اهل تجويد و قرائت باشيد، مهمان شهر رمضانيد و اگر بخواهيد با خود قرآن مأنوس باشيد، با كتاب مكنون مأنوس باشيد، با آن رحيق مختوم مأنوس باشيد؛ مهمان رمضانيد. اگر الصّوم ل ي(13)، كه اين صوم وصف صمديّت اوست در شما پياده شد؛ اهل سفره رمضانيد و اگر همين ترك مفط رات ظاهري شد، مهمان شهر رمضانيد. به هر تقدير اين راهها باز است، اين ضيافت ها هست تا آنجا كه انسان بتواند از ماس واي خدا روزه بگيرد، آنگاه: صام امسك و ارتفع. « صوم » لغتاً، هم، به معناي ( ا مساك) است، هم به معناي ( رفعت ):؛صام امسك و ارتفع. اگر كسي اين روزه را گرفت، رفيع مي شود:و رفعنا لك ذ كراً (14)، يا:و رفعناه مكاناً عل يّاً (15).
پرهيز از ماس واي خدا، راه نيل به مهماني ( صمد )
به هر تقدير اميدواريم همه ما در اين ضيافت الهي اوّل مهمان شهر رمضان باشيم، بعد مهمان رمضان باشيم؛ اين اسم الهي را تقديس كنيم. در روايات ديگر كلمه ( رمضان ) بدون شرح آمده، ذا جآء رمضان صمنا، آنجا چون با قرينه است؛ هم در روايات ما، هم در روايات اهل سنّت كلمه رمضان بدون شرح آمده. ولي چون با قرينه است، محذوري ندارد. اگر كسي مظهر « صمد » شد، مهمان صمد مي شود. اينجا اگر پرهيز كرد از ماس واي خدا، مي شود صائم؛ آنگاه مظهر صمد، قهراً ضيف صمد خواهد شد. وقتي مهمان او بود، ره توشه فراواني براي خود و ديگران خواهد داشت.
بيانات آيت الله جوادي آملي (دام ظلّه العالي) در خطبه هاي نماز جمعه قم ـ 13/ 11/ 1374
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) تحف العقول/ 225 (2) بقره/ 185
(3) ر. ك:الكافي/ 4/ 70 ـ باب ف ي النّهي عن قول الرّمضان ب لا شهر
(4) أعلي/ 1 (5) بحار الأنوار/ 29/ 352 (6) نهج البلاغه/ خ 133 ـ عظه النّاس
(7) نساء/ 82 (8) مطففين/ 27 (9) انسان/ 5 و مطففين/ 27 (10) مطففين/ 25 و 26
(11) واقعه/ 77 تا 79 (12) مطففين/ 18 تا 21 (13) الكافي/ 4/ 63
(14) شرح/ 4 (15) مريم/ 57
خوان حكمت در ماه مبارك رمضان هر روز منتشر مي شود.

 


صفحه (14)


صفحه (3)


صفحه (2)

     


(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14