(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 27 شهريور 1389- شماره 19743

چقدر در فضاي مجازي راستگو هستيم؟
مهاجرت معكوس از شهرهاي بزرگ (بخش نخست)



چقدر در فضاي مجازي راستگو هستيم؟

بسياري از ما مي توانيم بدون نگراني از فاش شدن هويت خود در فضاي مجازي اقدام به دروغگويي، تهديد، فريب دادن ديگران، سرقت اطلاعات شخصي و بسياري كارهاي غيرقانوني ديگر كنيم. حتي در برخي موارد مردم چند حساب كاربري مجزا در يك سايت مانند فيس بوك توليد مي كنند تا بتوانند چند زندگي آنلاين متفاوت داشته باشند و ازطريق آنها اهداف مجرمانه خود را در پيش بگيرند.
بيش از يك چهارم افراد درفضاي مجازي در مورد نام خود دروغ مي گويند و بيش ازيك پنجم نيز كاري را درفضاي مجازي انجام داده اند كه از آن احساس پشيماني مي كنند.
شركت امنيتي نورتون اين بار تاثيرات روانشناسي و رفتاري زندگي آنلاين كاربران را مورد توجه قرار داده و در مورد آن تحقيقاتي را انجام داده است.
دراين تحقيقات آمده است كه بيش از دوم سوم كاربران وب مورد حمله مجرمان اينترنتي قرار گرفته اند كه هزينه و زمان لازم براي برطرف كردن اثرات و تخريب هاي ناشي از اين حملات درنقاط مختلف جهان متفاوت بوده است.
اين شركت امنيتي تاكيد مي كند: بيش از يك چهارم افراد درفضاي مجازي در مورد نام خود دروغ مي گويند و بيش از يك پنجم نيز كاري را درفضاي مجازي انجام داده اند كه از آن احساس پشيماني مي كنند.
در اين مطالعات همچنين آمده است بخش مهمي از عدم صداقت و دروغگويي از فضاي آنلاين به دليل تمايل خود استفاده كنندگان درپيش گرفتن اين روش است. در حقيقت بسياري از مردم خودشان ترجيح مي دهند شخصيت و واقعيت خود را پنهان كنند و از حقيقت واقعي خود فرار مي كنند.
به طور متوسط نزديك به 17 درصد از شركت كنندگان در تحقيق آنلاين شركت نورتون در مورد سن و محل زندگي خود دروغ گفته اند همچنين 9 درصد نيز در مورد وضعيت مالي و تاهل خود حقيقت را پنهان كرده اند و 7 درصد نيز در مورد ظاهر خود اطلاعات نادرست به ديگران داده اند.درمجموع هنوز هم در مورد بحث اخلاق در فضاي آنلاين بحث هاي زيادي مطرح است. هنوز هم بسياري تصور مي كنند دانلودكردن يك آهنگ، فيلم يا يك آلبوم بدون پرداخت كردن هزينه آن كار درستي است. به طور متوسط نزديك به 15درصد از مردم اين كار را بدون اشكال و كاملا قانوني مي دانند. در عين حال نيز بيش از 17 درصد دزدي ادبي و سرقت اطلاعات علمي از فضاي مجازي را كاملا مجاز مي شمارند.
تقريبا نزديك به يك سوم از افراد مورد تحقيق تصاوير شخص ديگري را بدون اجازه او ايميل كرده يا روي سايت آپلود كرده اند. همچنين بيش از يك چهارم از پاسخ دهندگان هم اقرار كرده اند بدون اجازه اشخاص تاريخچه وبگردي هاي او را چك كرده اند.
اورلا كاكس مدير عمليات امنيتي در سمانتك دراين باره به بي بي سي گفت: نتيجه اين تحقيقات چندان باعث شگفتي من نشد. بي صداقتي در فضاي مجازي كاملا معمول است. بسياري از مردم به شدت علاقه دارند در مورد افراد ديگر در فضاي مجازي اطلاعات كسب كنند. اين درحالي است كه آن ها خودشان مي خواهند كاملا ناشناخته بمانند. به همين دليل انسان ها معمولا اطلاعات خود را مخفي مي كنند.
ناشناخته بودن درفضاي مجازي اين امكان را به ما مي دهد تا بدون نگراني از فاش شدن هويت خود فعاليت هايي انجام دهيم كه در دنياي واقعي جرم محسوب مي شوند و حتي ممكن است به واسطه انجام آنها محكوم و زنداني شويد.
بسياري از ما مي توانيم بدون نگراني از فاش شدن هويت خود در فضاي مجازي اقدام به دروغگويي، تهديد، فريب دادن ديگران، سرقت اطلاعات شخصي و بسياري كارهاي غيرقانوني ديگري كنيم. حتي در برخي موارد مردم چند حساب كاربري مجزا در يك سايت مانند فيس بوك توليد مي كنند تا بتوانند چند زندگي آنلاين متفاوت داشته باشند و از طريق آن ها اهداف محرمانه خود را در پيش بگيرند.
به اين ترتيب عجيب نيست كه يكي از بهترين دوستان شما در دنياي حقيقي، يكي از مزاحمان شما در فضاي مجازي باشد و براي شما مشكلات زيادي به وجود بياورد.
يكي ديگر از نگراني ها دراين زمينه سايت هاي دوستيابي هستند. تحقيقات نشان مي دهد بيش از يك سوم افراد در اين سايت ها هويتي جعلي دارند. 45 درصد در مورد اطلاعات خصوصي خود مانند سن، جنسيت، ميزان درآمد و مانند آن دروغ مي گويند. براي مثال آلماني ها بيش از كشورهاي ديگر دروغ مي گويند به طوري كه 53 درصد از حساب هاي كاربري جعلي دارند و بيش از 51 درصد از آن ها در مورد اطلاعات شخصي خود دروغ مي گويند. اين آمار حتي از كشورهايي مانند چين، برزيل و هندوستان كه منشا بسياري از تهديدهاي اينترنتي هستند نيز بيش تر است. از سوي ديگر مردم كشورهايي مانند انگلستان كم تر در فضاي مجازي دروغ مي گويند. بررسي ها نشان مي دهد فقط 18 درصد از آن ها داراي هويت جعلي هستند و فقط 33 درصد در مورد اطلاعات شخصي خود دروغ مي گويند.

 



مهاجرت معكوس از شهرهاي بزرگ (بخش نخست)

قاسم حداد اصفهاني
مهاجرت به تهران ريشه اي ده ها ساله دارد. پس از پايان قحطي رضاخاني كه در پي ورود متفقين به ايران و بي تدبيري حكومت پهلوي بوجود آمد و موج آن شهرها و روستاها را درنورديد، مهاجرت به تهران روند تندتري به خود گرفت و به سرعت بر جمعيت اين شهر افزوده شد. اكنون بايد ديد چه دلائلي مردم را از حدود 60 سال قبل به اين طرف به سوي تهران كشانده است.
با هر انسان آگاهي كه صحبت كني عواملي چون اشتغال (درآمد)، درمان، تحصيل، سربازي و جذابيت هاي بصري تهران را دليل گرايش مردم اقصي نقاط كشور به پايتخت مي داند. اما چرا اين عوامل در تهران هست و در شهرستان ها و روستاها نيست.
از قحطي رضاخاني تا امروز
از عوارضي تهران- قم كه عبور مي كنيم پيرمرد نگاه دقيقي به صورتم مي كند و مي گويد: «گلپايگاني نيستي ولي از قيافه ات معلومه مال اطراف شهرمايي» وقتي از اصالت فريدني ام برايش مي گويم او هم از خاطرات خوبش با فريدني ها مي گويد. وقتي از دليل مهاجرتش به تهران مي پرسم آهي مي كشد و مي گويد: «گور به گور بشود رضاخان. بي عرضگي اش در برابر متفقين و ظلم خودش و اطرافيانش امثال مرا به تهران كشاند. من آن زمان بچه بودم و به همراه خانواده ام به تهران آمديم. ما سه چهار سال پس از قحطي تهران آمديم و رضاخان رفته بود تبعيد ولي هنوز آثار قحطي بر شهرهاي كوچك و روستاها نمايان بود. مردم براي يك تكه نان كپك زده همديگر را تكه تكه مي كردند. آن زمان شهر اصفهان آنچنان رونقي نداشت. اگر كسي مي خواست كار كند يا بايد مي آمد تهران يا مي رفت اهواز و آبادان. پدرم مي گفت چون تحمل گرماي جنوب را نداشته، آمده به تهران. اين شد كه ما تهراني شديم.»
اتوبوس از جاده دليجان- ميمه به جاده گلپايگان مي پيچد. از پيرمرد كه خود را غفاري معرفي مي كند مي پرسم: «دوست نداريد به شهرتان برگرديد براي هميشه.» مي گويد: «ديگر تحمل تهران را ندارم بس كه هوايش خفه كننده است اما در گلپايگان اگر بيمارستان خوب هم باشد پزشك با مهارت بالا و اورژانس خوب كم است. بنابراين اگر كسي مثل من كه در سنين پيري است و نياز مداوم به درمان دارد بخواهد سالم بماند بايد در تهران زندگي كند و با آلودگي كنار بيايد.»
پيش به سوي اشتغال
يك كارشناس اقتصادي عمده ترين دليل مهاجرت به تهران و ديگر كلانشهرها را اشتغال و درآمد مي داند و مي گويد: «در تهران مشاغلي وجود دارد كه در شهرستان ها نيست. مسافركشي با موتورسيكلت و برخي مشاغل كاذب ديگر در شهرستان ها وجود ندارد. شهرستاني ها مي گويند در تهران از هيچ مي شود پول به دست آورد. بنابراين در طلب شغل و درآمد به تهران مي آيند اما چون مسكن ندارند و درآمدشان از حداقل خط فقر كمتر است، دچار مشكلات عديده مي شوند و معضلات اجتماعي براي پايتخت ايجاد مي كنند.»
«بهرامي» راهكار جلوگيري از مهاجرت به تهران و ترغيب مردم به بازگشت را خروج كارخانجات معظم و توسعه شهرهاي كوچك و متوسط و روستاها مي داند.
«هادي مقدسي» نماينده مردم بروجرد در مجلس شوراي اسلامي ايجاد مناطق ويژه اقتصادي را يك راهكار مطلوب مي داند و مي افزايد: «توسعه كشاورزي و صنعت بصورت متناسب با ظرفيت ها و پتانسيل هاي هر منطقه مي تواند به افزايش اشتغال كمك كند و جمعيت را نگه دارد. اگر كشاورزي و صنعت صرفه اقتصادي داشته باشد، سرمايه گذار هم جذب مي شود و با آمدن او و رونق شهرستان ها، مردم كلانشهرها به بازگشت تشويق مي شوند.»
درمان در شهر پردرد
جواد آرين منش نماينده شهر مشهد مقدس در مجلس شوراي اسلامي از جمله دلايل مهاجرت به تهران و ديگر كلانشهرها را درمان مي داند و مي گويد: «وقتي در روستاها و شهرهاي كوچك امكانات مطلوب درماني وجود نداشته باشد مهاجرت شكل مي گيرد. چه در سال هاي قبل از انقلاب و متأسفانه پس از انقلاب نيز با تمام تلاش هايي كه شد، توزيع عادلانه امكانات صورت نگرفت. بنابراين مردم به سوي تهران و چند كلانشهر روانه شدند.»
در سال هاي اخير هر روز خبر افتتاح بيمارستان ها و مراكز درماني در شهرهاي كوچك يا روستاها را مي شنويم اما چرا همچنان جمعيت به سوي تهران مي آيد. يك پزشك پاسخ مي دهد: «بيمارستان بدون پزشكان متبحر و كادر پرستاري خوب، اورژانس كارآمد و داروخانه مجهز، كافي نيست. بايد پزشكان متبحر تشويق شوند به شهرهاي كوچك و روستاها بروند. بايد اورژانس بيمارستاني و اورژانس به معناي انتقال سريع بيمار به بيمارستان در شهرستان ها مطلوب باشد تا مردم رنج انتقال بيمار را نداشته باشند.»
از دكتر سليمي مي پرسم شما حاضريد به شهرهاي كوچك برويد. مي گويد: «با اين امكانات نه. ولي اگر شهرستان هاي كوچك توسعه پيدا كنند و مراكز علمي تحقيقاتي افزايش يابد چه كسي بدش مي آيد از هواي آلوده تهران خلاص شود.»
تهران، شهر دانشگاهي؟!
جواد آرين منش نماينده مشهد مقدس در مجلس شوراي اسلامي يكي از دلايل مهاجرت به تهران را وجود دانشگاه هاي متعدد و بزرگ مي داند. او كمبود امكانات آموزش قبل از دانشگاه را نيز تكميل كننده دليل مهاجرت آموزشي به تهران عنوان مي كند.
دكتر رضا صالحي كه پزشك است و در آلمان زندگي مي كند و چند صباحي براي ديدار خانواده به تهران آمده از وجود اين همه دانشگاه در پايتخت يك كشور ابراز تعجب مي كند و مي گويد: «در همه جاي دنيا شهرهاي دانشگاهي» وجود دارد و جز يكي دو دانشگاه معتبر كه شايد در پايتخت يا شهرهاي بزرگ باشند بقيه در شهرهاي دانشگاهي ساخته شده اند. بنابراين، مراكز آموزش عالي بايد از تهران خارج شوند تا مهاجرت آموزش قطع شده و روند معكوس به خود بگيرد.»
جواد آرين منش نماينده مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي نيز مي گويد: «در برنامه پنج ساله پنجم كه اكنون بر سر آن بحث و بررسي صورت مي گيرد، موضوع ايجاد شهرهاي دانشگاهي مطرح شده است ايران كشوري با وسعت يك ميليون و 648 هزار و 195 كيلومترمربع است و حدود 74 ميليون نفر جمعيت دارد و سالانه بيش از يك ميليون نفر وارد دانشگاه هاي دولتي و آزاد مي شوند. بنابراين ايران با كشور 357 هزار كيلومتري آلمان متفاوت است و نمي تواند فقط يك يا دو شهر دانشگاهي داشته باشد. اگر قرار باشد، شهرهاي دانشگاهي متمركز داشته باشيم حداقل به چهار تا پنج شهر دانشگاهي در مناطق شمال غربي، مركز، جنوب غربي، شمال شرقي و شرق كشور نياز داريم. با اين حال يك مشكل ديگر وجود خواهد داشت. نظام زندگي در ايران، خانواده محور است و افراد در سنين مختلف ترجيح مي دهند به خانواده خود نزديك باشند. اين مسئله درباره دختران و زنان بيشتر است. بنابراين مجبور كردن دختران و پسران جوان به تحصيل در شهرهايي دور از خانواده، معضلات اجتماعي را افزايش مي دهد. بنابراين خروج دانشگاه ها از تهران نياز قطعي است اما خوب است هر استان يك شهر دانشگاهي داشته باشد و نحوه تقسيم رشته ها هم به گونه اي باشد كه اگر رشته اي در استاني نبود در يكي از استان هاي مجاور وجود داشته باشد. بنابراين دانشگاه هاي تهران حداقل بايد 300 كيلومتر از پايتخت دور شوند. ايجاد شهرهاي دانشگاهي در كلانشهرهاي ديگر هم اشتباه است. اين شهرهاي دانشگاهي استاني بايد در مناطق خوش آب و هواي هر استان كه جمعيت زيادي ندارد به وجود آيد تا باعث توسعه آن شهرها شود.
يك استاد دانشگاه نيز مي گويد: «تراكم جمعيت دانشجويي كشور به سوي تحصيلات تكميلي سوق پيدا كرده است. در اين سنين جوان ها نياز به ازدواج و تأهل پيدا مي كنند و بايد مخارج زندگيشان را تامين كنند. بنابراين بايد شغل و درآمد داشته باشند. بنابراين دادن كمك هاي بلاعوض، بورسيه و ايجاد مراكز اشتغال در كنار شهرهاي دانشگاهي يك امر ضروري است تا بتوان شهرهاي دانشگاهي ايجاد كرد. البته قطعا كاستن از جمعيت تهران آنقدر صرفه جويي براي كشور دارد كه ايجاد امكانات جانبي در شهرهاي دانشگاهي كاملا به صرفه خواهد بود.»
دكتر عزيزي ايجاد شهرهاي دانشگاهي را راهي براي افزايش توليد علم و كاهش مشكلات تهران و كلانشهرها مي داند. وي اعتقاد دارد جواني كه براي تحصيل به تهران آمد به دلايل گوناگون ديگر به شهر و روستاي خود بازنمي گردد.
تهران زيباتر از كل ايران؟!
علاوه بر شغل، درمان و تحصيل دلايل ديگري براي مهاجرت به تهران وجود دارد كه سربازي، جذابيت هاي تهران و فاصله فقر و غناي شهرستان ها با پايتخت از آن جمله است. اكثر كساني كه براي سربازي به تهران مي آيند ديگر به شهرهايشان برنمي گردند. اگر هم بازگردد به كلانشهر ديگري خواهند رفت. چرا كه وجود امكانات، اشتغال و جذابيت را حس كرده است. مثل محمد عزيزي كه سال 1380 در خيابان هاي تهران افسر سرباز راهنمايي و رانندگي بوده و پس از آن ديگر به روستايشان در اطراف نجف آباد اصفهان بازنگشته است. در تهران مانده و زندگي تشكيل داده است.
اگر نگاهي به شهر بيندازيم ملاحظه مي كنيم جواناني كه در رستوران ها، كافي شاپ ها يا در مشاغل كاذب مشغولند درآمد ماهيانه شان از 200-300 هزار تومان در ماه فراتر نمي رود و بيمه هم نيستند. اما تهران را رها نمي كنند. آنها از طريق زمين هاي كشاورزي پدرشان مي توانند همين ميزان درآمد ماهيانه را داشته باشند اما دلايل ديگري در عدم بازگشت آنان دخيل است.
«مسعود غلامي» جوان 20 ساله مشكين شهري درباره دلايل ماندن در تهران مي گويد: «من در همين رستوراني كه كار مي كنم، مي خوابم. حدود 200 هزار تومان مي گيرم كه نصف آن را براي خانواده ام مي فرستم. تهران خيلي زيباست. خيابان ها و اتوبان هاي قشنگي دارد. شب هاي تهران خيلي قشنگ و جذاب است. برج ميلاد، سينماها و پارك هاي تهران در هيچ جاي ايران نيست. روستاي ما چيزي ندارد اما اينجا بعد از كار مي توانيم برويم پارك و سينما يا با دوستاني كه ماشين دارند برويم گردش.» او از جذابيت هاي نامشروع پايتخت هم گفت و اينكه در تهران فضا براي هر كاري فراهم است اما در روستاها و شهرهاي كوچك همه همديگر را مي شناسند و نمي شود از اين كارها كرد.
او و دوستانش اهل پارتي رفتن هم هستند و از اينكه مي تواند مثل تهراني ها «باز» باشد خوشحال است. البته اعتراف مي كند كه بخاطر «باز» بودن دو نفر از همولايتي هايش معتاد شده اند و يك دوست كرمانشاهي اش كه در كارگاه كفش دوزي كار مي كرده، به دليل يك جرم اخلاقي و قتل در زندان به سر مي برد و احتمال اعدامش وجود دارد. اين جرائم در يك پارتي رخ داده است.
«سعيد جهانگيري» كه اهل يكي از روستاهاي شمال است مي گويد: «اگر در روستاها هم مراكز تفريحي مثل پارك ايجاد كنند مردم براي تفريح به شهرها نمي آيند. روستاهاي ما هيچ امكانات تفريحي ندارد حتي شهرهاي كوچك.»
چهارعامل براي توقف مهاجرت
جواد آرين منش نماينده مشهد مقدس توسعه روستايي را يكي از راه هاي جلوگيري از مهاجرت به تهران و شهرهاي بزرگ مي داند و مي افزايد: «توسعه روستايي يعني امكانات آب، برق، جاده، امكانات مناسب، اشتغال مطلوب را در روستاها فراهم كنيم بطوري كه روستايي راغب شود بماند و شهري تشويق شود برگردد.»
او ادامه مي دهد: «براي تشويق مردم به مهاجرت از تهران يا حداقل جلوگيري از مهاجرت به تهران علاوه بر توسعه روستايي بايد به واگذاري امور به مردم و كم كردن جاذبه هاي شغلي و آموزشي پايتخت و كلانشهرها همت گماشت. از طرف ديگر بايد كشاورزي مكانيزه شود و امكانات بهداشتي و آموزشي در روستاها و شهرهاي كوچك ايجاد شود.»البته يك دليل ديگر براي بازنگشتن افراد به شهر و ديارشان هم وجود دارد و آن حساسيت روي حرف مردم است. بسياري از تهراني شده ها، بازگشت از تهران به زادگاهشان را موجب سرشكستگي و نشانه شكست و كم آوردن تلقي مي كنند و نمي خواهند مورد طعن و سرزنش همولايتي هاي خود قرار بگيرند. به همين دليل شهرهايي چون اسلام شهر، شهريار، رباط كريم، ورامين و كرج در اطراف تهران حدود پنج ميليون نفر جمعيت دارند و بر دشواري هاي 5/8 ميليون ساكن تهران افزوده اند. حاشيه نشيني از عوارض كوچ كساني است كه شغل مناسبي در كلانشهرها ندارند و چون توان تهيه مسكن در كلانشهرها را نمي يابند به حاشيه نشيني رو مي آورند. اين فرهنگ در قرن 21 چه جايگاهي دارد؟!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14