(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 5 مهر 1389- شماره 19750

شعر و شاعر دفاع
نگاهي به چگونگي توجه ادبيات به حضور زنان در جنگ
به دنبال پوتين هاي مريم
شهيدان راه عشق
شوق رفتن
امتحان
براي سيد مرتضي آويني، راوي فتح و هنرمند شهادت
اشك هاي سرخ
طنز و آرمانهاي انساني



شعر و شاعر دفاع

علي خوشه چرخ آراني
ظهر سوزان سي و يك شهريورماه 59 كه رژيم بعثي صهيونيستي صدام به سرزمين مقدس جمهوري اسلامي حملات وحشيانه و همه جانبه خود را شروع كرد، نه تنها بر روح و وجدان هر انسان آزادي خواه، بلكه بر هنر و ادب و شعر ما نيز تاثيري همه جانبه نهاد كه بعدها با نام ادبيات مقاومت و پايداري جلوه گري نمود و خود را نشان داد.
ادبيات دفاع مقدس - به ويژه در طول هشت سال مقاومت و حماسه- در مجموعه تاريخ و ادب ايران از آن جهت كه مبتني بر فرهنگ ستم ستيز و تشيع علوي است، بي نظير و منحصر به فرد است، زيرا درست است كه در طول بيش از هزارسال ادبيات مدون و منظم ما، حادثه ها و جنگ ها و فراز و نشيب هاي فراوان ديده است؛ اما هيچ دوره اي مقاومت و ايستادگي يك جامعه با محتوا و درون مايه عميق اعتقادي اسلامي و هم خوان با روح و فطرت انساني و برخاسته از فرهنگ ناب اسلامي به ويژه حماسه عظيم عاشورا و سازش ناپذيري امام رادمردي حسين بن علي(ع) نبوده است. نگاهي به گذشته مؤيد اين موضوع است كه جامعه نوپا و نوخواسته انقلاب اسلامي كه هنوز بيش از نوزده ماه از تجربه هاي آتش و خون مبارزات انقلابي و خياباني 57 فاصله نگرفته بود كه ناگهان در قلمرو جنگي ناخواسته و نابرابر قدم گذاشت كه رويارويي با دشمن تا بن دندان مسلح نيازمند يك اراده قوي و نيروي ايماني عظيم بود تا همگان را به دفاع هم سويه فراخواند كه در اين راستا نقش شاعران و نويسندگان و گويندگان در تحريك و تهييج و تشويق همگان برجسته و هويدا مي گردد.
پشتوانه اي از ايمان، اسلام و قرآن، باورمندي عاشقانه نسبت به امام خميني(ره) و گره خوردگي قلب و انديشه با حماسه عظيم عاشورا و ... شاعران و نويسندگان را به خلق سروده ها و آفرينش نوشته هايي زلال و زنده دعوت كرد تا ذوق و عواطف نيروهاي رزمنده را برانگيزانند، حتي كساني هم كه از دور دستي بر شعر و ادب داشتند گام زني در اين عرصه را وظيفه دانستند كه كثرت سروده ها، شعارها، نوحه ها و رجزهايي كه سرايندگان و گويندگان آنها عمدتاً ناشناخته اند گواه اين موضوع است.
در اين مقال به پاره اي از ويژگي هاي سروده هاي دوران دفاع مقدس اشاره مي كنيم:
¤ حضور فرهنگ عظيم عاشورا
عاشورا و حماسه عظيم حسيني لحظه اي است كه عشق در فراخناي هستي عزيز تر از آن روز و لحظه به ياد ندارد. اگرچه اين رويداد پرسوز و گداز دست مايه سرودن هاي زيادي براي شاعران قبل از انقلاب بوده است اما بايد گفت كه ابعاد گوناگون و چشم اندازهاي اساسي و ارزشمند اين حادثه، كمرنگ و رقيق و رو به نسيان و فراموشي بود. اما با شروع انقلاب اسلامي بار ديگر كربلا اسوه و الگوي مبارزه شد و در تداوم اين حركت ارزش مند و آغاز جنگ تحميلي شعر شاعران با ابعاد عرفاني به همراه پيام هاي ديگر اين نهضت چونان نسيمي بر تمامي سرزمين جبهه ها وزيد و تپش، حركت، حيات و پايداري رزمندگان را مي توان ره آورد اين اشعار همراه با ايمان و اعتقاد دانست.
حسين اي مظلوم!/ ببين كه غربت يك شهر روشن است امشب/ به نام نامي تو/ چراغ زمزمه در شهر روشن است امشب/ دمادم آتش سنگين اگرچه مي بارد/ ولي چه غم ما را/ كه عاشقيم و مجازات عشق سنگين است/ در آن شبي كه چراغ خموش خيمه تو/ گريزپايان را/ مجال رفتن داد/ به خيمه گاه تو مانديم/ جرم ما اين بود
(ساعد باقري)
¤ شهادت
در سروده هايي كه از نخستين روزهاي دفاع مقدس تا سال هاي پس از جنگ چه در قالب مجموعه ها و دفترهاي شعر و ... عرضه شده اند بيش از هر مضموني شهادت و شهيد بارزتر است.
بيان ارزش شهادت، شهيد و جايگاه رفيع آن در مكتب اسلام و آيات نوراني قرآن و آيات ائمه معصومين، بيان دلواپسي از فراموش شدن يا كم رنگ شدن ارزش ها و ميراث شهيدان، دريغ و حسرت از رفتن ياران شهيد و بازماندن آنها از قافله شهدا، بهره گيري از نمادهايي كه بيان شهيد و شهادت هستند مانند لاله، شقايق، كبوتر، پرواز، وصال و... از محوري ترين و چشم گيرترين نكات و موارد برجسته كلواژه هاي زيباي شهيد و شهادت است.
ديشب از چشمم «بسيجي» مي چكيد
از تمام شب «دوعيجي » مي چكيد
باز باران شهيدان بود و من
باز شب هاي مريوان بود و من
خواب ديدم مايه اي جان مي گرفت
يك نفر در خويش پايان مي گرفت
در هجوم خاك تنها مانده ام
مردها رفتند و من جا مانده ام
عقدها رفتند و علت مانده است
در گلويم «حاج همت» مانده است
يك نفر از خويش دلگير است باز
يك نفر بغض گلوگير است باز
جان من پوسيد در شبغاره ها
آه اي خمپاره ها! خمپاره ها
محمد حسين جعفريان- نخل هاي تشنه
وحدت شعر و شاعر و ارزش هاي دفاع مقدس
يكي از وجوه بارز و برجسته شاعران دفاع مقدس حضور جريان دروني ارزش هاي دفاع مقدس در بطن متن آن هاست به گونه اي كه شاعر هنگام سرودن موضوعات ديگر هم گريزگاهي به يكي از مسائل دفاع مقدس مي زند زيرا شاعر باورمند انقلاب آن گونه به مسائل دفاع مقدس همه چون شهيد، جبهه، خون، خمپاره، ايثار، شهادت و استقامت و... همدم و همراه است كه حتي در زمزمه ها و حديث هاي نفس و حتي در هنگام سير در عالم برون ناگهان به ياد جبهه و صحنه هاي عشق و شور و ايثار مي افتد:
آن كه داغ آرزو دارد منم
كلك او خون در گلو دارد منم
آن كه با اشكي به دشت گونه ها
پيش دريا آبرو دارد منم
آن كه از شوق نماز سوختن
با سرشك دل وضو دارد منم
آن كه با ياد تبار لاله ها
سينه اي پر گفت و گو دارد منم
پرويز بيگي حبيب آبادي
¤ مطابقت تاريخي حوادث و چهره ها
يكي از موارد برجسته و ممتازي كه بيش از هر چيز چه نام عمليات ها و چه نام رمزها و لشكرها و تيپ ها و... ديده مي شود عنوان و نام هايي از حادثه ها و رويدادهاي صدر اسلام و خصوصاً حماسه عاشورا است كه در كنار اين موارد مي توان به تعدادي از اصطلاحات قرآني و اسلامي از جمله والفجر - رعد - فلق - كوثر و مرصاد و... را مي توان اضافه نمود:
مي روم مادر كه اينك كربلا مي خواندم
از ديار دوست يار آشنا مي خواندم
مهلت چون و چرايي نيست مادر الوداع
ز آن كه جانانه بي چون و چرا مي خواندم
بانگ هل من ناصر از بوي جماران مي رسد
در طريق عاشقي روح خدا مي خواندم
مي روم آن جا كه مشتاقانه با حلقوم خون
جاودان تاريخ ساز كربلا مي خواندم
ذوالجناح رزم را گاه سحرزين مي كنم
مي روم آن جا كه ناي نينوا مي خواندم
حسن حسيني
¤ فقدان مفاخره
اگر چه شاعران سنتي از ديرباز عمدتاً در قالب مفاخره به نوعي خودستايي شاعرانه پرداخته اند اما در سروده هاي هشت سال دفاع مقدس ديگر اين ويژگي عيان نيست. شاعر دفاع مقدس از تماشاي صحنه هاي شگفت انگيز ايمان و ايثار و شكوه و پاكبازي و فداكاري رزمندگان ، خود را سرزنش مي كند و با ديدن صحنه هاي باور نكردني در خويش فرو مي رود و گاه احساس حقارت دارد كه واژه ها قادر به توصيف اين صحنه ها و عظمت ها نيست:
ما جنگ را نگفتيم / ما جنگ را / تنها شنيده ايم/ يا از وراي فاصله ها/ از دور ديده ايم/ بودن / يعني ميان حادثه بودن / بودن/ نه گفتن و شنيدن و ديدن / ماخيل شاعران تماشا / تنها كنار حادثه ها ايستاده ايم
قيصر امين پور
¤ آميختگي فرهنگ ملي با باورهاي ديني
طرح اسطوره ها و چهره هاي ملي و احساس دقيق وطن گرايي بي آن كه به مرزهاي مليت پرستي نزديك شود همراه با باورهاي ديني به ويژه شيعي در شعر حضوري جدي و ملموس دارد.
دركنار نام ايران، مظاهر ملي و حماسي و پهلواني، عمدتاً چهره هاي شاهنامه - همراه با مظاهر فرهنگ اسلامي و شيعي ديده مي شود اما در شعر دفاع مقدس تكيه بر تمامي نهادهاي قومي و عشايري با قيد اعتقاد ديني براي تهييج و تحريك مردم عشاير، مردم شهرها و روستاها و اقوام مختلف ايران ديده مي شود به ديگر عبارت اجزاي مليت ايراني و يادآوري سلحشوري هاي گذشته آنان براي شاعر فرصتي است تا بار ديگر عواطف و احساسات و تعصب و غيرت ملي را تحريك و احيا كند:
درين تهاجم بي رحم / اين هجوم رسيده به اوج / بايد چكار كرد؟/ من مسلمم/ بر گونه ام هزار سيلي تاريخ / بر پشت نازكم / جاي هزار زخم زمانه / بر شانه ام/ يك بيستون ستم / اندازه هاي جور/ قد غرور دماوند.
در صور خويش بدم / اسرافيل / تا قهرمانان قبيله كلهر / از گور برخيزند / شيران سنجابي / رزم آوران گوران / دليران كاكاوند كجاييد؟
احمد عزيزي

 



نگاهي به چگونگي توجه ادبيات به حضور زنان در جنگ
به دنبال پوتين هاي مريم

طه راستين
فردا سي امين گراميداشت هفته دفاع مقدس هم تمام مي شود سي سال از جنگي كه دنيا به ما تحميل كرد مي گذرد ، شايد بهتر باشد بگوئيم سي سال از دفاع مقدس و مقاومت ما
مي گذرد.ملت ايران البته در طول تاريخ بارها جنگ هايي را متحمل شده كه در آغاز هيچ كدام نقشي نداشته و همواره در برابر تجاوز متجاوزان مقاومت كرده است. در اين ميان اما دفاع مقدس هشت ساله ما داراي ويژگي هاي خاصي است كه آن را از ديگر مقاومت هاي ايرانيان متمايز مي كند. يكي از اين ويژگي ها چگونگي بازتاب آن در ادبيات و هنر بوده است. در طول تاريخ ايران ، هيچ گاه هيچ جنگ يا مقاومتي تا اين حد در هنر و ادبيات انعكاس نداشته و بر آن تاثير نگذاشته است.تا آنجا كه امروز در ميان رشته هاي هنري و نيز ادبيات ما ، ژانري به نام دفاع مقدس وجود دارد.چندان اغراق نيست اگر بگوئيم اين ژانر هنر و ادبيات بعد از انقلاب اسلامي را هدايت كرده و بر آن تاثير گذاشته است.
ويژگي بارز و متمايز ديگر در دفاع مقدس كه آن را از همه جنگ هاي دنيا و نيز مقاومت هاي ايرانيان در طول تاريخ اين سرزمين جدا مي كند ، ميزان حضور و نقش زنان در دفاع مقدس است. مادراني كه فرزندان خود را براي رفتن به جبهه بدرقه
مي كردند و همسراني كه دعاي خير همراه راه شوهرانشان
مي كردند در پشت جبهه ، دركنار زنان پرستار، بهيار ، پزشك و رزمنده اي كه در خط مقدم دوشادوش مردان مي جنگيدند ، چهره اي متفاوت از دفاع مقدس ايرانيان ساختند.
اما بيشتر از همه مسائل و جنبه هاي مختلف جنگ ، از ايثار و فداكاريهاي سربازان و مبارزين سخن گفته شود و از نقش پراهميت مادران و همسران آنها صحبتي به ميان آورده
نمي شود، به طور قطع حق مطلب بدرستي ادا نشده است، درست است كه جنگ اصولا يك فعاليت مردانه و خشن محسوب مي گردد و بي باكي و شجاعت فراواني را مي طلبد كه بدون اين ويژگي ها و صفات انساني امكان درگيري ها و خونريزي ها ميسر نيست، اما بايد توجه داشت كه در پرورش اين روحيه و خلقيات جنگي زنان و همسران رزمندگان نقش اصلي را ايفا مي نمايند.در طول هشت سال دفاع قهرمانانه ملت ايران،زنان شجاع و فداكار،دوشادوش مردان به دفاع پرداختند،آنان دست به كارهايي زدند كه هيچ كسي انتظار انجام آن را نداشت؛شجاعت هايي را از خود نشان دادند كه همگان را از دوست و دشمن متحيّر كرد.
زنان جنگ ابتدا به خود و سپس به ديگران اثبات كردند كه زن مسلمان صاحب توانايي هاي بي شماري است كه در صورت تجلّي، معرّف پايگاه و جايگاه زن در اسلام مي باشد.از آنجايي كه تاكنون اين نقش آنچنان كه شايسته و بايسته است تبيين نشده و با پـرهيز از تفكّر تفكيكي نسبت به نقش زنان از مردان در دفاع مقدّس،در اين نوشتار به اين موضوع مي پردازيم.
مخالفت با حضور زنان در جنگ
با شروع جنگ،تعدادي از زنان و دختران در مناطق مرزي غرب و جنوب كشور اسلحه به دست گرفته و به دفاع پرداختند. در اين زمان مخالفت هايي با حضور زنان در جبهه ها وجود داشت و هنوز همه افراد قادر به پذيرش حضور آنان نبودند. مخالفت بـا حضور مستقيم زنـان در جبهه دلايلي داشت؛يكي از اين دلايل تـرس از اسارت زنان به دست دشمن بود.
مريم امجدي از زنان مبارز جنگ،در كتاب پوتين هاي مريم كه خاطرات خودنوشت او از حضور جنگ است چنين مي گويد: عراقي ها تا كوي طالقاني رسيده بودند؛سر كوچه سنگربندي بود؛توي كوچه ها دولا دولا مي رفتيم؛هر كس پشت و بالاي سر نفر جلويي رگبار مي بست تا عراقي ها نتوانند او را بزنند؛همين طور كوچه به كوچه و سنگر به سنگر مي رفتيم، توي يكي از كوچه ها يكي از مسئولين را ديدم تا مرا ديد داد زد:«در اين جا چه مي خواهي؟ براي چه اين جا اومدي؟«برگرد عقب»، گفتم:«براي همون كاري اومدم كه شما اومدين«گفت: «لازم نكرده مگر نمي بيني عراقي ها تا كجا اومدن»گفتم: «خوب، اومدم بجنگم، اسلحه دارم سرخود كه نيومدم. بـا گروه ابوذر اومدم با همونا هم بر مي گردم.»سراغ بچّه هاي گروه ابوذر رفت و سرشان داد زد: «چرا اين خواهرها رو با خودتون آوردين؟ نمي ترسين اسير بشن؟«.نمونه هاي مشابه ديگر مخالفت ها با حضور مستقيم زنان در جبهه را در خاطرات زنان رزمنده مي توان يافت. مينا كمايي در كتاب «دختران باغ OPD»خاطره اي از سيلي محكم برادرش نقل مي كند كه قصد داشت به اجبار او را از شهر جنگي خارج نمايد.
راه هاي حضور زنان در ادبيات
اما چنانچه دو نكته اي كه در بالا به عنوان ويژگي هاي متمايز دفاع مقدس گفته شد ( ميزان انعكاس دفاع مقدس در ادبيات و هنر و ميزان و نحوه حضور و مشاركت زنان در دفاع مقدس ) را در كنار هم قرار دهيم اين سوال پيش مي آيد كه بازتاب حضور زنان در دفاع مقدس در ادبيات اين دفاع چگونه بوده است؟
كتاب هايي كه خاطرات حضور زنان در جنگ را روايت
مي كند ، مهمترين بخش از ادبيات زنان در جنگ است.
كتاب هايي همچون «دا »، «پوتين هاي مريم » ، «دختران باغ opD » ، «كفش هاي سرگردان » ، «يكشنبه آخر » ، « پائيز 59 » «يك دريا ستاره »، «زيتون سرخ »و «خاطرات فاطمه آباد »از جمله اين كتاب هاست. اين كتاب ها به خوبي نشان مي دهد كه حضور زنان ما در جنگ چگونه بوده و چه تاثيري در روند دفاع ما داشته است. فراموش نكنيم كه پر مخاطب ترين كتاب ما در عرصه دفاع مقدس و شايد پر مخاطب ترين كتاب ما در سه دهه اخير ، كتاب «دا »، يكي از كتاب هاي مربوط به ادبيات زنان در جنگ است.
بخش ديگري از ادبيات زنان در جنگ هشت ساله مربوط به كتاب هايي است كه زنان نويسنده از جنگ به رشته تحرير درآورده اند. «كوچه نقاش ها »نوشته راحله صبوري ، «دا »نوشته سيده اعظم حسيني ، «لشكر خوبان »نوشته معصومه سپهري و «دلاور مرد سيستان »نوشته سارا عرفاني از جمله اين كتاب هاست كه در واقع نشان دهنده نگاه زنان به جنگ است كه در ادبيات انعكاس يافته است.
بخش ديگري از ادبيات زنان در جنگ مربوط به خاطرات همسران رزمندگان جنگ است. كتاب هاي مجموعه كتاب بانوي ماه را كه حامل گفت و گو با همسران فرماندهاني همچون شهيد همت ، شهيد باكري ، شهيد چمران و ... است را مي توان در اين رده ، دسته بندي كرد.
نويسندگان چه مي گويند؟
در اين ميان اما ، نگاه و بررسي نويسندگان حوزه ادبيات داستاني به ادبيات زنان در جنگ هم در جاي خود مهم و درخور توجه است.
راضيه تجار حضور زنان در ادبيات را در مقايسه با قبل از انقلاب را هم از لحاظ كيفي و هم از نظر كمي داراي رشد چشمگيري دانسته و مي گويد : زنان توانسته اند آثار درخور توجهي در حوزه دفاع مقدس تاليف كنند.
اين نويسنده همچنين به تفاوتهاي داستان پردازي در ميان زنان و مردان مي پردازد و عنوان مي كند: از آنجا كه خانمها روحيه شان با احساسات و تخيل درآميخته و جزئي نگرند، مي توانند پردازشهاي خوبي در خلق يك داستان ارائه دهند و به همين دليل بسياري از خانمها در زمينه زندگينامه داستاني و داستان دفاع مقدس رويكرد جديدي داشته اند.
تجار استفاده از آرايه هاي داستاني، صداقت و حقيقت را در تاليف آثار ادبي مهم مي داند و ادامه مي دهد: اثري همچون «دا»به دليل استفاده از آرايه هاي داستاني، صداقت در كلام و حقيقت ماجرا توانست از استقبال خوبي در ميان مخاطبان برخوردار شود. البته تبليغ و پشتيباني از اين كار در استقبال مردم از كتاب «دا»نقش تعيين كننده اي داشت.
خالق اثر «كوچه اقاقيا »مي گويد: جنگ گرچه يك حركت مردانه است اما در عالم واقع و در دفاع مقدس پشتيباني و حمايت زنان باعث قوت قلب مردان شد تا آنها با روحيه بالاتري به حفظ و حراست از ايران اسلامي بپردازند.
تجار ادامه مي دهد: انتظار ما از نويسندگان براي به تصوير كشيدن خاطرات سالهاي دفاع مقدس خيلي بيشتر از اينهاست. هشت سال دفاع مقدس ناگفته هاي بسياري دارد كه با يك حركت مستمر مي توان آن را تقويت كرد و اگر از زواياي مختلفي به اين رويداد بنگريم، موضوعات زيادي براي پرداختن به آنها وجود دارد.
دا، كتابي با موضوع يك زن رزمنده است كه با شروع جنگ پا به جبهه مي گذارد و تا پايان جنگ، عمر و بهترين لحظات زندگي اش را صرف كمك به رزمندگان مي كند. اين كتاب يك داستان نيست، بلكه خاطرات يك زن رزمنده است كه شاهد مرگ پدر در دوران نوجواني بوده و مرارت هاي فراواني را متحمل شده است.
معصومه رامهرمزي در «يكشنبه آخر»، روايتي از جنگ و شهادت برادرش را به تصوير مي كشد كه به گفته وي سخت ترين بخش نگارش كتاب، توصيف لحظه شهادت او بوده است.
او مهم ترين انگيزه خوداز نگارش اين كتاب را نگاه موضوعي به دفاع مقدس و حفظ خاطرات و مستنداتي كه مي تواند گوشه اي از اتفاقات جنگ را به شكل واقعي نشان دهد،
مي داند و مي گويد :هدف من نقل روايت و خاطره بود.
او مي گويد : من زمان جنگ، 14 سال داشتم و دراين كتاب جنگ را از نگاه يك دختر 14 ساله مورد بررسي قرار دادم كه نتيجه آن حفظ واقعيات دفاع مقدس شد. به نظر من اين كتاب كاري مستند است كه مي توان همچون سندي تاريخي از آن استفاده كرد.
رامهرمزي با بيان اينكه »بيان خاطرات تلخ خيلي سنگين است و سخت ترين بخش نگارش كتابم نيز توصيف شهادت برادرم بود»مي گويد : من اهل آبادان هستم و تصوير ذهني من با تصويري كه ديگران از جنگ مي سازند خيلي تفاوت دارد، درست است كه جنگ ذاتا موضوعي زشت و تلخ و تاريك است ولي جنگ ما چون دفاع، تكليف و فراتر از آن يك حق بود، زيبا بود.
او ادامه مي دهد : جنگ براي ما با اين مفاهيم تعريف جديدي يافته و معنادار شد؛ مرگ در راه خدا شهادت است و بسيار زيبا ولي متاسفانه برخي افراط و تفريط ها در نگاه به جنگ، تصوير زيباي آن را در ذهن ها تخريب كرده است. جنگ زندگي است اما با جهت و معناي خاص خود و من تلاش كردم چگونگي رشد انسان ها در اين محيط را به تصوير.
وي در پاسخ به اين سوال كه »نقش زنان را در دفاع مقدس تا چه اندازه موثر مي دانيد؟»مي گويد : زنان و مردان دوش به دوش هم جنگيدند. حضور فيزيكي و معنوي در جبهه باعث تقويت روحيه رزمندگان مي شد و آنهايي هم كه حضور نداشتند، فرزندان و همسرانشان را به جبهه فرستادند و تنهايي و سختي را به جان خريدند و اگر منصفانه نگاه كنيم زنان نقش اساسي در پيروزي جنگ داشتند.

 



شهيدان راه عشق

شادروان مهرداد اوستا
اي جمال عشق و هستي حسن تابان شما
قبله آزادگي گلگشت بستان شما
با هزاران آفتاب آمد سپهر زندگي
آسمان تا آسمان قنديل ايوان شما
هم نواي گردش گردون آواي ملك
نغمه هاي عرشي مرغ غزل خوان شما
خنده اي جانبخش و شيرين است از مشكوي مهر
برق شكرخند مرواريد دندان شما
دل به سينه چون كبوتر مي تپيد و مي تپيد
چون كبوتر مي تپيد از بيم دستان شما
تا چه ها در كار ايمان كرد خواهد اي دريغ
اي دريغا عشوه ي پيدا و پنهان شما
جلوه ي جان است يا افسانه خرم بهشت
يا شكرخندي ز لعل شكرافشان شما
اي كدامين پرتو ديدار جان ز ايوان شهر
ز آينه گرداني صبح فروزان شما
باده اي كز آن به گردش دور هستي آمدست
عشوه اي از نرگس مخمور فتان شما
تا بخندد زندگي در بزم دل از طاق مي
مي دمد هر دم به رخ گل هاي خندان شما
با دلي از دردها لبريز و بار دردها
دردهاي عالمي بر بوي درمان شما
با زبان روشن صبح و نواي ماهتاب
مي شنيدم نغمه ي مرغ خوش الحان شما
خيره از اين سان تماشا را ندانم سوي كيست
اي تماشاگاه هستي چشم حيران شما
با چنين حسني فراز عرش استغنا كجاست؟
كي رسد دست نياز ما به دامان شما؟!
اي عجب گر خاطري مجموع ماندي اي عجب
با سر زلف گره گير پريشان شما
اي شهيدان ره عشق اي عزيزان بسيج
مردم چشم هنر، جان من و جان شما
گرچه با خون شما سودا كند دور زمان
مي نخسبد هيچ گه خون شهيدان شما

 



شوق رفتن

رضا اسماعيلي
ركعتي حماسه خواندم، يك غزل خطر سرودم
باز با زبان آتش، داغ شعله ور سرودم
از جنون تيغ خوردم، زخم هاي ناگهان را
هرچه بيشتر شكستم، عاشقانه تر سرودم
در شبي به گل نشسته، تشنه ي سپيده بودم
با گلوي روشن خود، جرعه اي سحر سرودم
سهم من نشد پريدن، من ولي پريده ماندم
نقش آسمان كشيدم، بوي بال و پر سرودم
يك پرنده پر كشيد و بغض غربتم ترك خورد
باز زبان اشك و حسرت داغ تازه تر سرودم
جمع ماندن است و رفتن، پاره ي دلم خدايا
ماندم و به شوق رفتن، يك غزل سفر سرودم

 



امتحان

محمدحسين جعفريان
در محضر عشق امتحان مي دادي
گويي كه به خاك آسمان مي دادي
اي شهره ي آسمان هفتم، چه غريب
آن شب به دل شلمچه جان مي دادي

 



براي سيد مرتضي آويني، راوي فتح و هنرمند شهادت
اشك هاي سرخ

ابوالقاسم حسينجاني
مردي از تبار لاله ها
به درك ارتفاع عشق
مي رسد
واژه هاي داغ را بياوريد
چارق و عصاي من كجاست؟
راه را
چگونه مي شود نرفت؟!
عاشقي، غريبه نيست
كربلاي پنج تن
به گوش مي رسد

 



طنز و آرمانهاي انساني

جواد نعيمي
در ادبيات، به ويژه ادبيات فارسي، به واژه هايي نظير هزل، فكاهه، شوخي، هجو و طنز برمي خوريم كه جوهره اصلي و زيربناي سازنده آنها «خنده» است.
اين واژه ها اغلب، هم خانواده بوده و به نوعي در ارتباط با يكديگرند. به ويژه طنز و هجو كه گويا دو برادر و يا خواهر هستند!
از طنز و هجو تعاريف گوناگوني به دست داده اند. از جمله:
«هجو و طنز، انتقادي تمسخرآميز است به قصد انتقام، كه اگر اين انتقام شخصي و خصوصي باشد، «هجو» ناميده مي شود و اگر از جنبه عمومي و اجتماعي برخوردار باشد، «طنز» خوانده مي شود.»
در لفافه طنز، بسا مسايلي را مي توان بيان كرد كه در قالب كلامي جدي، گفتن آنها يا امكان پذير نيست و يا دست كم دلچسب نمي نمايد.
مبناي طنز، كه نوعي شيوه بياني جهت ابلاغ مطالب انتقادي- اجتماعي مي باشد، بر شوخي و خنده است. اما اين خنده، از سر شادماني و بي خيالي نيست. بلكه خنده اي است جدي و در عين حال تلخ و دردناك، و همراه با نوعي سرزنش، توأم با لحني نيشدار و گزنده كه با ايجاد زمينه هايي از ترس و بيم، خطاكاران را متوجه خطاهاي خويش ساخته، و بدين طريق، معايب و نواقص و كژيها و كاستيهايي را كه در آنان پديد آمده، برطرف مي سازد.
به تعبيري مي توان گفت: طنز، يك اشاره است، يك تنبيه و توجه دادن است. وسيله اي است براي محكوم كردن غفلتها و پليديها و سستيها. و باز مي توان گفت كه طنز قصد دارد به اصلاح و پاكسازي دست بزند، و نمي خواهد صرفا اقدام به مذمت و بدگويي و مردم آزاري بپردازد. خنده طنز، خنده علاقمندي و دلسوزي است.
«طنز، ناراحت مي كند؛ اما ممنون مي سازد و كساني را كه معروض آن هستند، به انديشه و تفكر وامي دارد.»
به گفته نويسنده اي: «در مقام تشبيه مي توان گفت كه قلم طنزنويس، كارد جراحي است، نه چاقوي آدم كشي. با همه تيزي و برندگيش، جانكاه و موذي و كشنده نيست، بلكه آرام بخش و سلامت آور است. زخمهاي نهاني را مي شكافد و مي برد و چرك و ريم و پليديها را بيرون مي ريزد، عفونت را مي زدايد و بيمار را بهبود مي بخشد...»
در واقع، طنزپرداز، نگارشگر رويدادها و وقايع خنك و بي مزه و خنده آور نيست، بلكه با نگريستن بر نابسامانيها و معايب فرد و جامعه و بزرگ جلوه دادن و انعكاس گاه اغراق آميز آنها، هدفي والاتر و مسئوليتي مهمتر را دنبال مي كند. او با استفاده از قالب طنز به مثابه عاملي آگاهاننده و بيدارگرانه، با مضراب قلم خويش، تارهاي قلوب انسانها را به ارتعاش درمي آورد، بر دملهاي چركين و آماسيده و برنارواييها نيشتر مي زند و جامعه را به سوي برخورداري از مواهب يك زندگي برتر و پاسداري از ارزشها، و آرمانهاي انساني، سوق مي دهد و هدايت مي كند.
پس، طنزنويس آدمي است كه با ارائه كلمه ها و تصويرهاي جاندار و تفكربرانگيز، رسالت تغيير و تبديل بديها را به خوبيها دارد و مايل است كه همواره شايستگيها بر ناشايستگيها و بايدها بر نبايدها ظفر يابند.
بنابراين، طنز مي تواند و بايد كه پاسدار حرمتها و ارزشهاي انساني باشد. به همين سبب، پيوسته پيوندي عاطفي، ناگسستني و عميق، ميان مردم و طنزپردازان واقعي وجود دارد. و طنز، علاوه بر جنبه انتقادي و اعتراضي آن، مايه انبساط خاطر مردم نيز مي گردد.
طنز با همه اهميتي كه در مقابله با كژيها و نادرستيها دارد و با همه كوششي كه براي ماندگاري و پايداري آرمانهاي اصيل انساني دارد، گاه ما را تكان مي دهد، گاه نوازش مي دهد، گاه مي خنداند، گاه شديدا به فكر وامي دارد، و گاه با تلخكاميها و مسايل غيرمنتظره روبرو مي سازد. اما هماره هدفش بايد انساني و والا باشد.
در پايان اين مختصر، بد نيست به نمونه اي از طنز عبيدزاكاني اشاره نماييم و جويندگان بحث و بررسي كاملتر در اين زمينه را به كتب مربوط ارجاع دهيم.
مسعود رمال، در راه به مجدالدين همايونشاه رسيد. پرسيد كه:
- در چه كاري؟
گفت: چيزي نمي كارم كه به كار آيد.
گفت: پدرت نيز چنين بود. هرگز چيزي نكشت كه به كار آيد.
¤ منابع و مآخذ:
- از صبا تا نيما/ج2
- گستره تاريخ و ادبيات/ دكتر يعقوب آژند و...
- سوره (ادبيات نوجوانان)/ ش13
- مجله كاريكاتور/ شماره 164

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14