(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 26 مهر 1389- شماره 19766

واقعيت!
مجتبي رحماندوست: بازگويي حقايق دفاع مقدس در جهاني شدن ادبيات آن موثر است
سيري در ادبيات كودك و نوجوان در ايران دنياي رنگارنگ قصه ها
راز سر به مهر
لطف حق
مقبره الشعرا؛ شناسنامه 800 ساله
جاي افسانه هاي كهن ايران زمين در ادبيات كودك و نوجوان خالي است



واقعيت!

پژمان كريمي
چندي پيش يكي از استادان زبان فارسي با لحني غم انگيز جمله يك مقام كشور همسايه مان را به زبان آورد!
آن جمله اين بود:
«شايسته است ديوان شمس مولانا، به زبان فارسي هم ترجمه شود»!
معناي جمله اين است كه جلال الدين رومي، هويت ايراني ندارد و متعلق به سرزميني است كه در همسايگي ايران ما قرار دارد!
آنچه مقام كشور همسايه گستاخانه به زبان رانده، حرف جديدي نيست. برخي مقامات كشور ديگري هم كه اتفاقاً در همسايگي ماست، مدعي است كه مولانا متعلق به كشور متبوع آنهاست!
نه مولانا كه چند شاعر و دانشمند ديگر ايراني مانند رودكي، ابوريحان و ابوعلي سينا نيز هويت ايراني شان نفي و هدف جعل هويت قرار گرفتند.
بواقع اين نگراني وجود دارد كه روند جعل هويت براي مفاخر ايران زمين همچنان ادامه پيدا كند.
طبيعي است دولتها و كشورهايي كه از فرهنگ در خور اعتنايي برخوردار نيستند در پي جعل مفاخر فرهنگي باشند تا چنين، پيشينه اي، هويتي و اسباب طرح و فخري براي خود دست و پا كنند.
در اين ميان، ما چه كرده ايم و چه مي كنيم؟
برآنم؛ معرفي مفاخر ايرانمان به ويژه با زبان هنر و در سطح رسانه ها از يك سو و نيز تاكيد مستدل بر هويت ايراني آن گروه از مفاخري كه همسايگان دست به جعل هويت آنان زده اند، راهكار مناسبي است تا حوزه فرهنگ اين ملك را از دستبرد طماعان مصون بداريم.
شك نكنيم، ايراني نخواندن مفاخر ايراني، در وهله نخست از يك واقعيت خبر مي دهد:
«كم كاري ما در حوزه ارادت ورزي و شناساندن آن مفاخر»!

 



مجتبي رحماندوست: بازگويي حقايق دفاع مقدس در جهاني شدن ادبيات آن موثر است

مشاور رئيس جمهور در امور ايثارگران ترجمه ادبيات دفاع مقدس را بسيار كند دانست و افزود: پديدآورندگان و نويسندگان ادبيات دفاع مقدس براي جهاني شدن اين آثار بايد به حقايق و نكته هاي جنگ توجه داشته و آن را با زباني شيوا و رسا به جهانيان معرفي و عرضه كنند.
مجتبي رحماندوست در گفت وگو با فارس درپاسخ به پرسشي مبني براينكه نويسندگان براي جهاني شدن ادبيات دفاع مقدس بايد چه تدابيري را بيانديشند، اظهارداشت: دفاع مقدس كشورمان داراي مفاهيم انساني بسيار زيادي از جمله عدالت، انصاف، برابري، مساوات، رعايت حقوق ديگران و محيط زيست بود.
وي با بيان اينكه مفاهيم انساني بسيار متعالي در وصيت نامه ها، حركات رزمندگان و عمليات شهدا مشاهده شده است، اضافه كرد: پديدآورندگان و نويسندگان ادبيات دفاع مقدس براي جهاني شدن اين آثار بايد به حقايق و نكته هاي جنگ توجه داشته و آن را با زباني شيوا و رسا به جهانيان معرفي و عرضه كنند.
كشورمان درعرصه ترجمه ادبيات دفاع مقدس بسيار كند است
رحماندوست درخصوص ترجمه آثار ادبيات دفاع مقدس، ادامه داد: حوزه هنري به ترجمه آثار دفاع مقدس توجه بسيار داشته و چند اثر دفاع مقدس را به زبان انگليسي ترجمه و منتشر كرده است.
مشاور رئيس جمهور در امور ايثارگران كشورمان را درعرصه ترجمه ادبيات دفاع مقدس بسيار كند دانست و افزود: آثار دفاع مقدس بايد به نحو عالي و به زبان هاي كشورهاي ديگر ترجمه و به جهانيان عرضه شود.
وي با بيان اينكه مقتضيات، فرهنگ و بوميت كشورهاي مختلف نسبت به ايران متفاوت است، گفت: برخي از آثار دفاع مقدس در كشورمان مورد توجه بسياري از مخاطبان قرارمي گيرد اما ممكن است اين كتاب در كشورهاي ديگر از جمله هند و آمريكا موردپسند مخاطبان قرارنگيرد چرا كه تفاوت هاي اجتماعي قابل توجهي بين مردم هند و آمريكا وجود دارد.
آثار ادبيات دفاع مقدس توسط ايرانيان مقيم كشورهاي خارجي ترجمه شود
رحماندوست اضافه كرد: برخي از شهروندان ايراني در خارج از كشور زندگي كرده و از فرهنگ بومي آن كشور شناخت كافي دارند، اگر مسئولان براي ميزان نشر آثار دفاع مقدس به ايرانيان مقيم خارج از كشور مراجعه كنند قطعا آثار اين حوزه به اندازه نياز مخاطبان همان كشور تهيه و به آنها عرضه خواهدشد.
وي ادامه داد: بهتر است آثار ادبيات دفاع مقدس توسط ايرانيان مقيم كشورهاي خارجي ترجمه و ازسوي ناشران خارجي منتشر و در اختيار علاقه مندان قرارگيرد.
مشاور رئيس جمهور در امور ايثارگران بيان كرد: اگر بگوييم كارهاي دفاع مقدسي چه كتاب وچه فيلم با حمايت هاي دولتي پيشرفت مي كند و اگر اين حمايت را برداريم اين آثار زمين مي خورد، اشتباه است چرا كه اين گونه آثار بدون حمايت هاي دولتي نيز از تيراژ بالايي برخوردار است.
وي اضافه كرد: اگر نويسندگان و كارگردانان ادبيات دفاع مقدس درباره حوادث و رويدادهاي جنگ و هشت سال دفاع مقدس خوب به فعاليت بپردازند و قوي عمل كنند قطعا اين ادبيات ركورد ساير ادبيات را خواهدشكست.

 



سيري در ادبيات كودك و نوجوان در ايران دنياي رنگارنگ قصه ها

ناهيد زندي پژوه
ذهن كودك همچون لوح سفيدي است كه هيچ بر آن نگاشته نشده است. كودك امروزه كودك دانايي است و جهان را همان گونه كه مي بيند، همان گونه بيان مي كند. نگاه بي واسطه و پاك و پيراسته به محيط اطراف، زبان و بياني ساده و بي شيله و پيله را به همراه خواهد داشت. كودك و نوجوان ايراني همواره نيازمند است كه به طور مرتب اطلاعات در اختيار او قرار دهند تا آنها را به ذهن بسپارد؛ بدون كم ترين فرصت پردازش و ايجاد تغيير در داده ها. اين شيوه، روح تقليد و كليشه برداري را در خود نهفته دارد. پروسه كودكي و نوجواني، دوره اي است كه بطور فطري، زمينه هاي خلاقيت و باروري روحي و رواني را در خود نهفته دارد. حال بايد ديد كه جامعه فرهنگي ما، تا چه ميزان توفيق يافته كه از عهده اين رسالت مهم برآيد.
تاكنون كتاب هاي چندي براساس افسانه «گنجشك اشي مشي» در ايران منتشر شده است. اما آن چه كتاب گنجشك اشي مشي ناصر يوسفي را از ساير اين كتابها متمايز مي كند، حضور موثر عناصري بينامتني است كه از افسانه ها و داستان هاي ديگر وارد داستان او شده اند. شيوه روايت، از شيوه روايت شهرزاد هزار و يك شب وام گرفته شده و آنچه گنجشك اشي مشي انجام مي دهد، يادآور اعمال قهرمانانه را بين هود و عياران ايراني است. داستان از اين قرار است كه او از تاج شاه ياقوتي مي دزدد تا براي بازي به بچه هايش بدهد، ولي پيرزني را مي بيند كه با فروش آن ياقوت مي تواند سر و ساماني به زندگي كودكانش بدهد و در نتيجه ياقوت را به پيرزن مي دهد و از آن پس يكي يكي از مرواريدهاي لباس شاه و جواهرات تاجش را مي دزدد و به مردم فقير آن سرزمين مي بخشد. رابطه جواهرات و پرندگان، از موتيف هاي مرسوم افسانه هاي عاميانه است. نكته ديگر، رنگ به رنگ شدن گنجشك اشي مشي در حوض نقاشي رنگرزي است. او هر بار به رنگي درمي آيد و پادشاه دستور كشتنش را مي دهد. رنگ پرنده در شب آخر صورتي است؛ يعني يكي از عزيزترين رنگها براي كودكان كه مي تواند يادآور معصوميت كودكانه باشد. خواب پرنده اين گونه است كه دستگير مي شود و پادشاه با او بد رفتاري مي كند و سرانجام به قصاب باشي دستور قتل و به آشپزباشي دستور طبخش را مي دهد. نويسنده در پرداخت داستان، عناصر اصلي داستان را به شكلي وفادارانه و منظم دنبال كرده است. در حوزه داستان كودك، كتاب گنجشك اشي مشي به عنوان كتاب برتر معرفي شده است.
در كتابي خواندم شعر خوب كودك آن است كه به روز زندگي كودك، لحظه اي خنده بيفزايد يا به او روياي تازه اي ببخشد كه در تنهايي اش در آن فرو رود و يا به كودك آگاهي دقيق تري از دنيا بدهد.
افسانه شعبان نژاد كتاب «هاجستم و واجستم» را براي كودكان گروه سني «الف» سروده است و آنها را با خود به گردش علمي مي برد، گردشي كه در طي آن، قهرمان اصلي ماجرا- دخترك- به باغچه، بركه، جنگل، آسمان، دريا و صحرا سفر مي كند و با كلاغ، زنبور، ابر، ماهي، قورباغه و... هم صحبت مي شود. او با الهام از ترانه معروف «هاجستم و واجستم» سرود خود را آغاز مي كند و تا پايان، همه گفتگوها و ماجراها با همين عبارات ادامه مي يابند.
ترانه هاي عاميانه، شعرها و قصه هاي برگرفته از فرهنگ عمومي فولكلور، منبعي بسيار غني و ارزشمند در ادبيات كودك محسوب مي شوند. بسياري از شاعران و نويسندگان در سالهاي اخير، با بهره گيري از اين ترانه ها موفق به خلق آثاري زيبا و تأثيرگذار شده اند و بسياري نيز به بازنويسي يا بازآفريني اين قصه ها و ترانه ها پرداخته اند. ترانه هاي عاميانه، به دليل برخورداري از ساختار و فرم خاص، ريتم شاد و پرتحرك، مصراع هاي كوتاه، قافيه هاي ساده و ملموس و بهره گيري از بازيهاي لفظي و تكيه بر اصوات، همواره مورد علاقه كودكان و حتي بزرگسالان بوده اند. افسانه شعبان نژاد با آگاهي از اين ويژگيها، اين بار ترانه «هاجستم و واجستم» را دستمايه خلق شعري دنباله دار ساخته است. دخترك قصه به سفري خيال انگيز و رويايي مي رود. او از خانه و پيش بابا به باغچه مي رسد. هر بخش، گفتگويي ميان كودك با طبيعت و موجودات صورت مي گيرد. شيوه روايت، به گونه اي است كه با ايجاد انتظار، حس كنجكاوي مخاطب را برمي انگيزد تا براي پيگيري ادامه ماجرا، بخش هاي بعدي را بخواند و حوادث را دنبال كند. شاعر در هر بخش تلاش مي كند با استفاده از گفتگو، اطلاعات مختصري درباره موجودات، طبيعت و محل زندگي آنها- به شكل غيرمستقيم- به مخاطب ارائه دهد.
«اين مگس وزوزو» تازه ترين مجموعه شعر «عباس ترين» است كه براي گروه سني «الف» و «ب» سروده و توسط كتابهاي شكوفه، وابسته به انتشارات اميركبير چاپ و منتشر شده است. در اين مجموعه، 10 شعر مي خوانيم كه چند ويژگي مشترك در آنهاست كه بايد جزء نقاط قوت كار عباس ترين به حساب آورد. نگاهي به موضوع شعرهاي اين مجموعه، نشان مي دهد كه شاعر تلاش كرده است به حيطه موضوعهاي مورد علاقه كودك و دنياي او نزديك شود و تا حدود زيادي در اين كار موفق شده است. آمدن و نشستن يك مگس كثيف روي ظرف غذا، بزرگ و گشاد بودن لباس كودك، هوس ساندويج در خيابان، نق زدن- به ويژه وقتي كسي را در حال خوردن آن ببيني- توصيف تنبلي و شلختگي برادر كوچكتر و... همه اينها موضوعهاي ساده و به ظاهر پيش پا افتاده اي هستند كه دست مايه شاعر براي سرودن شعر شده اند. در تمام اين موارد شاعر تلاش دارد از موضوع هاي كليشه اي رايج در شعر كودك امروز، فاصله بگيرد و به دنياي قابل لمس و آشناي كودكان قدم بگذارد. به همين دليل است كه سايه سنگين و آزاردهنده بزرگسال را روي شعر ها و جملات شاعر نمي بينيم. نكته قابل توجه درباره اين سرودها اين است كه تمام شعرها از زبان كودك، نقل و روايت مي شود. هرچه هست از زاويه ديد كودك و از دريچه نگاه اوست. كسي نيست كه اين كودك بازيگوش را نصيحت كند. شايد يكي از دلايل توفيق عباس ترين دراين عرصه، كم سن و سال بودن او باشد كه هنوز از دوران كودكي خودش، فاصله زيادي نگرفته و به راحتي مي تواند خود را درحال و هواي روزهاي كودكي قرار دهد و به بيان عواطف و احساساتش بپردازد. كودكان به موضوعات طنزآميز علاقه خاصي دارند. در شعرهاي اين مجموعه، شاعر به اين نكته توجه داشته است. گاه طنز در موقعيت هايي كه شاعر در شعر ايجاد كرده، ديده مي شود. به عنوان مثال در شعر «مثل يك سيب زميني» كه كودك اتاق برادر كوچكش را توصيف مي كند. به ويژه در بند پاياني شعر، موقعيت ايجاد شده، ناخودآگاه لبخندي را بر لب مخاطب مي نشاند:
«تازه اگر بشيني
جورابشو ببيني
بيرون زده شست پاش
مثل يه سيب زميني!»
كتاب «جم جمك برگ خزون» يكي از تلاشهاي جديد براي يادآوري گنجينه كهن ادبيات شفاهي براي مخاطبان عام است.
متل هاي كتاب از خاطرات كودكي «ثمينه باغچه بان» سرچشمه مي گيرد و او تلاش مي كند اين بخش از نوستالژي كودكي خود را آن گونه كه به ياد مي آورد، بازنويسي كند. اين بار، نه از كتاب هاي درسي و نه از شيوه آموزشي به ناشنوايان، كه از ترانه ها و متلهاي دوران كودكي خود مي گويد؛ از متلهايي كه از كودكي برايش بسيار سحرانگيز و رويايي بوده اند، كه خيال او را آزادانه و دور از منطق دست و پاگير، پرواز داده اند. اثر جديد ثمينه باغچه بان بازنويسي و معرفي برخي از متل هاي عاميانه است، آن چنان كه از دوران كودكي به ياد مانده اند.
نويسنده در مقدمه كوتاه، مخاطب را به كودكي خود مي برد، فضاي زماني و مكاني روايت اين متلها را در ذهن ترسيم مي كند؛ چند بچه خسته از بازيگوشي هاي روزانه، كودكان كم سن تر در خواب و بزرگترها بي قرار از تأخير پدر و مادر له له اي كه بچه ها را به گنجينه متل ها و ترانه هاي خود مهمان مي كند. بچه ها خود را به روايتها و داستانهاي كوتاه و تاويل برانگيز ترانه مي سپارند و كم و بيش خود را در متلها مي بينند و در زندگي روزمره خود آنها را كامل مي كنند. مقدمه كتاب، نوستالژيك و گوياي كتاب، مخاطب عام را به سرعت با مضمون و كاركرد كتاب آشنا مي كند.
معمولا در داستانها و رمان هاي قرابت زا و شگفت انگيز، ايجاد يك فضاي اوليه تعلق آميز كه محيط را حس آميز و تفكرزا بكند و خواننده را از نوع احساس و تفكر معمول خودش تخليه كرده و او را براي روبه رو شدن با رخدادها و حوادثي خاص آماده مي سازد. در رمان «سورنا و جليقه آتش» اثر مسلم ناصري، نويسنده هوا و آسمان را طوفاني و در شرايطي غيرمعمول تصوير مي كند تا فضايي متمايز و عجيب بيافريند و ذهن خواننده زمان و طبيعت را هم در آنچه كه قرار است اتفاق بيفتد دخالت دهد و نهايتا به اين نتيجه برسد كه حادثه اي غيرمعمول و خاص كه چگونگي آن ناپيداست، رخ خواهد داد. در اين رابطه از زبان پدر «سورنا» (قهرمان محوري رمان) عبارتي بيان مي شود كه دقيقا اين شرايط غيرعادي را آشكار مي كند. موجودات تخيلي و فانتزيك رمان خاص و متمايز به نظر مي رسند. ميزان غرابت زايي رخدادها هم در خور تعمق است و حس آميزي و حس افزايي، خواننده را به تفكر وامي دارند. نويسنده از طريق طالع بيني هاي برنامه ريزي و طراحي شده نشان مي دهد كه زندگي هركس از قبل معين و به كمك كتابي مشخص سمت و سو داده مي شود. و در اين جبر متناقض هم كمال يافتگي و تعالي هست و فرد چنانچه بخواهد به خوشبختي و كمال برسد «بايد» آن را پي بگيرد، اما اگر از اين كار امتناع ورزد، در آن صورت موضوع خود به خود اختياري هم مي شود. به هرحال اگر فرد بتواند كتاب زندگيش را به طور هم زمان بخواند همه چيز برايش در نقشه ها و قواعد و اهداف و وظايفي معين خلاصه خواهد شد كه او مجبور و ملزم به پيروي از آنهاست. ساختار رمان دركل، دوگانه است؛ سبك نيمه دوم رمان، با نيمه اول آن تفاوت دارد؛ گويا نويسنده از وحشت آفريني خسته مي شود و بخش گوتيك نيمه نخست را به سوي طنز و شوخي پيش مي برد و آن را به يك فانتزي طنزآميز تبديل مي كند.
(در گروه داستان نوجوان كتاب سورنا و جليقه آتش بعنوان كتاب برگزيده شناخته شده است).
مضمون كتاب «او همنشين فرشته ها بود» درباره سوم شخص غايبي است كه در همه دقايق غفلت آدمي حضور دارد، مي پرسيد چه كسي؟
كافي است اوقات آفرينش را در گستره ذهن تداعي كنيد تا هويت سوم شخص مورد اشاره فاش شود. سعيد روح افزا با گريز به اين لحظه مقدر، اين كتاب را در پنج فصل از زماني كه او تسليم نشده، فريب كاري كرده، دار و دسته به راه انداخت، عذر نخواست و شايسته مجازات شد، نوشته است. در ابتداي كتاب، خبر بزرگ درميان فوج عظيم فرشتگان آسمان رسوخ كرده است؛ كدام خبر؟
روح افزا با استناد به كتاب قرآن، او را به مخاطب معرفي مي كند كه ابليس است و درحوالي بهشت، كاسه چه كنم بدست گرفته است تا آدم ابوالبشر و بانو حوا را از شاهراه روشني به كوره راه تاريكي بكشاند و از اين طريق گدازه هاي خشم دروني اش را فروبنشاند. فصل پاياني كتاب، ايستگاه آخر دنياست و محشر قيامت، وقتي كه قطار زندگي از حركت بازايستاده و آدميان مرده اند و دوباره زنده شده اند. نويسنده علاوه بر روايت داستان هاي قرآني، تلاش كرده است كيستي و چيستي ابليس را پيش از خلقت انسان، پس از رانده شدن، سعي او براي گمراهي بشر، كسب و كار و چگونگي نفوذ او در ميان آدميان و عقوبت پيروان وي را با توسل به آيه هاي قرآني و ارشادهاي الهي براي مخاطب نوجوان مشخص و روشن سازد.
جمشيد خانيان، پژوهشگر و نويسنده كودك و نوجوان خالق كتاب «قوس عميق» چنين اظهار مي كند: «قوس عميق يك كار فانتزي در فضايي شبيه به جنوب كشور؛ اما جزيره اي كاملا خيالي است. قصه اين كتاب مربوط است به گم شدن انگشتري حضرت سليمان(ع).
در باورهاي جنوبي، ماهي بزرگي است كه «چيزكو» نام دارد و معتقدند كه ماهي حضرت سليمان(ع) است و در آبها به دنبال انگشتر حضرت سليمان(ع) مي گردد. در قصه «قوس عميق» اين ماهي به آبهاي اطراف جزيره اي رسيده كه «بابيلو» در آن زندگي مي كند. پدر با بيلو مي خواهد قوسه زدن در آب براي صيد مرواريد را به پسرش آموزش دهد. درحين آموزش بابيلو «چيزكو» را مي بيند و با او صحبت مي كند و به او مأموريت مي دهد كه به دنبال انگشتر بگردد...
(جمشيد خانيان براي كتاب «طبقه هفتم غربي» جايزه كتاب برتر انجمن ناشران، جايزه كتاب فصل و جايزه سلام بچه هاي پوپك را دريافت كرده است).
«زير گذر» مجموعه اي از دست نوشته هاي كودك و نوجوانان محروم از كلاس درس، برافروخته از توهين و تنبيه، خسته از كار، گرفتار جور زمانه است؛ كودكاني كه معمولا آنها را زير عنوان كلي «كودكان كار» طبقه بندي مي كنند. اين كتاب حاصل تلاشي است ارزش مند و كم نظير «ع.ص. خياط»، براي كشف جهان ذهني كودك ايراني؛ فواره اي است از تخيل داستاني از اعماق جامعه، بر پوسته ترك خورده ادبيات كودك و نوجوان، نويسنده بخشي مهم از كودكان ايراني را پوشش داده است. ذهنيت پر تنش و حساس و خلاق كودكان اعماق، در اين كتاب آشكار مي شود و ما در روياها و كابوس هايشان سهيم مي شويم. در پيش گفتار اين كتاب چنين آمده: «تلاش بر اين است تا اتاق خلوت ذهن كه در رويا و خيالبافي، براي فرار از واقعيت دوباره نمود پيدا مي كند و در اعماق جامعه كاركردي مضاعف دارد، به «اتاق امن ذهني» بدل شود، هدف هم چيزي نيست جز كشف خود و جهان پيرامون.»
كابوس و هراس، همانند روياهاي لذت بخش در همه انسانها و در هر وضعيت زيستي حضور دارند. پس همگي ما به اتاقهاي امن ذهني نيازمنديم؛ حتي اگر در قصر باشيم ما به امنيت كاغذ سفيد، امنيت نوشتن و تنها بودن با خود نيازمنديم. حتي اگر فال حافظ بفروشيم؛ چرا كه فرهنگ امري بشري است و نه امري طبقاتي و كاغذ سفيد، تو و من نمي شناسد و براي ما، براي همه ما به يك اندازه سفيد است.
«كفش هاي آهني» اثر فريده خلعتبري، با كلماتي ساده و عاميانه و با عناصري از الگوهاي كهن ادبي آغاز مي شود. روايتي ماجراجو- يا نه اما نسبتاً شبيه به تمام قبلي ها؛ درون مايه اي آشنا براي دسترسي مخاطب به تفاوت خير و شر. در اين دست روايتها اصولا شخصيت ها نقش كليدي را به عهده دارند تا مخاطب از رابطه عناصري چون انسان و حيوان و باقي جانداران به دريافتي پندآموز دست يابد، و شيريني ماجرا نيز در آن جايي از قصه رخ مي دهد كه نمايشي متفاوت از يك كهن الگو ارائه مي شود. به نظر مي رسد كه ويژگي هاي زيادي دست به دست هم مي دهند تا مضمون ماجراجويي، كنكاش، اثبات خود و هم چنين جنگ با زندگي و پيروز شدن در اتفاقات توسط قهرمان داستان، ساختاري را در ذهن مخاطب به پنجره اي براي ديدن مبدل كند. بازگويي رخدادهاي شكل گرفته در متن كتاب كه هم چنان با فاصله اي از هم شكل مي گيرند، فضاهاي متفاوت و گوناگون با حال و هوايي به شدت از پيش تعريف شده را به ذهن متبادر مي كنند كه گويي قرار است تصاويري از جنس نگارگري را ببيني يا از روي پرده نقاشي چيزي را بازگو كني. كتاب به واسطه داشتن عناصري مانند جانوران و تعامل انسان با اين موجودات و شكل گيري روايت، در دسته ادبيات تخيلي قرار گرفته است. پايان داستان دو راهه اي است كه خواننده آن را باتوجه به ايدئولوژي و تعامل ذهني خويش با طبيعت مي تواند با برداشتي شيرين و تلخ به اتمام رساند. اما در تصاوير اين تنها شيريني متن داستان است كه توسط تصويرگر ترسيم شده است و او تعليق داستان را با پاياني خوش به اتمام رسانده است اما با تصويري سياه و سفيد.
هرچه سن كودكان بالا مي رود بيشتر طالب معاني قصه ها مي شوند و فهم و درك مقدمات و نتايج داستان برايشان مهم مي شود. براي گروه سني «ج» رغبت بيشتري براي درك گره هاي داستاني و هم چنين گره گشايي وجود دارد و هرچه آب و تاب قصه بيشتر باشد گويي تحت تأثير بيشتري قرار مي گيرند و لذت، عمق بيشتري مي يابد.
ـــــــــــــــــــــ
منابع:
1. باغچه بان، ثمينه، جم جمك برگ خزون، تهران؛ نظر، .1387
2. پارسايي، حسن. دوگانگي در خلق زيبايي: نقد و بررسي رمان «سورنا و جليقه آتش». كتاب ماه كودك و نوجوان، شماره 146، آذر .1388
3. سيد علي اكبر، سيد نويد. كاغذ سفيد براي همه آدمها به يك اندازه سفيد است، كتاب ماه كودك و نوجوان، شماره 139-138، فروردين و ارديبهشت .1388
4. مجاوري، آگاه، گاهي هوس مي كنم كتاب نخرم. كتاب ماه كودك و نوجوان. شماره 146، آذر .1388
5. ميرغياثي، سيده ربابه. فرشتگان خوش آواز. كتاب ماه كودك و نوجوان، شماره 146، آذر .1388
6. موسويان، انسيه. از اين تصويرها مي ترسم. كتاب ماه كودك و نوجوان، شماره 139-138، فروردين و ارديبهشت .1388
7. موسويان، انسيه. نگاهي به كتاب «اين مگس وزوزو»، كتاب ماه كودك و نوجوان، شماره 149، اسفند .1388
8. هاتف، حامد. نقش عناصر بينامتني در پرداخت داستان يك اشي مشي، كتاب ماه كودك و نوجوان، شماره 145، آبان 1388

 



راز سر به مهر

نصرالله مرداني
ما راز سر به مهر يك آغاز مبهميم
يعني دراين سراچه ي بازيچه آدميم
شايد به شير درنده اين جنگل بزرگ
ما سايه اي ز شاخه يك بيد درهميم
بر پرتگاه صخره صحراي نيستي
گويا كه ما نتيجه لبخند يك دميم
چون نقطه كوچكيم به پرگار روزگار
اما برون ز دايره ي هر دو عالميم
در ما هزار عالم ديگر نهفته است
ما جام در غبار فرو رفته ي جميم
از ما ربوده ديو زمان خاتم روان
آنجا كه ما تجلي اسماء اعظميم
سنگيني تمامي عالم به دوش ماست
ما در حريم عشق تو اي دوست محرميم
جاري تر از نسيمي و رواني مثل آب
ما نشئه ي ظهور حياتي دما دميم
جوشيد از بلندي فرياد ما زمان
گاهي چو رود آتش ، گاهي چو شبنميم
در ما بهشت و دوزخ درهم تنيده است
اهريمن و فرشته يك قصه با هميم
آگه نشد به سر سويداي ما كسي
ما قصه ي شگفت مسيحا و مريميم

 



لطف حق

ژوليده نيشابوري
دلت را خانه ما كن، مصفا كردنش با من
به ما درد دل افشا كن مداوا كردنش با من

اگر گم كرده اي اي دل كليد استجابت را
بيا يك لحظه با من باش، پيداكردنش با من

بيافشان قطره اشكي كه من هستم خريدارش
بياور قطره اخلاص، دريا كردنش با من

اگر درها به رويت بسته شد، دل بر مكن باز آ
در اين خانه دق الباب كن، وا كردنش با من

به من گو حاجت خود را اجابت مي كنم آني
طلب كن آنچه ميخواهي، مهيا كردنش با من

بيا قبل از وقوع مرگ روشن كن حسابت را
بياور نيك و بد را جمع و منها كردنش با من

چو خوردي روزي امروز ما را شكر نعمت كن
غم فردا مخور، تأمين فردا كردنش با من

به قرآن آيه رحمت فراوان است اي انسان
بخوان اين آيه ها، تفسير و معنا كردنش با من

اگر عمري گنه كردي مشو نوميد از رحمت
تو توبه نامه را بنويس و امضاء كردنش با من

 



مقبره الشعرا؛ شناسنامه 800 ساله

محمد مهدي شهبازي
مقبره الشعرا را به جهت تاريخ معماري مي توان يكي از زيباترين بناهاي موجود در ايران دانست؛ اما از هر جهت كه به اين بنا بنگريد چيزي فراتر از يك اثر هنري يا يك مقبره يا هرچيز ديگر مي توانيد در آن ببينيد.
مقبره الشعرا شناسنامه اي است ايستاده در دل زمان. شناسنامه اي كه در برگ برگ آن نام يك ستاره مي درخشد و آسمان ادب و هنر اين سرزمين را با نام خود گلباران مي كند.
اين مقبره بنا به استناد مدارك موجود در كتاب نزهه القلوب تأليف حمدالله مستوفي (حمدبن تاج الدين ابي بكر بن حمدبن نصر مستوفي قزويني، مورخ، شاعر و نويسنده قرن هشتم) در شهر تبريز به سال 718 خورشيدي وجود داشته است اما مقبره درسال 1157-1158هجري خورشيدي به دليل زلزله هولناك تبريز كه شهر را تقريبا با خاك يكسان نمود به صورت متروكه باقي ماند، تا اينكه در شهريور سال 1350 خورشيدي، فراخوان مسابقه اي براي طراحي يك بناي يادبود درمكان مقبره الشعراي كنوني در روزنامه هاي كيهان، اطلاعات و مجله يغما چاپ شد و پس از چندي طرح پيشنهادي «غلامرضا فرزان مهر» برگزيده گرديد و عمليات احداث بناي يادبود آغاز شد.
مقبره الشعرا هم اكنون در پيرامون تكيه حيدر در تقاطع خيابان هاي ثقه الاسلام و عارف واقع شده است و درضلع شرقي آن بقعه سيدحمزه و مقبره قائم مقام و ملاباشي قرار دارد.
به لحاظ تاريخي شعراي 008 سال ايران در اين مقبره مدفون اند . تعداد دقيقي از خفتگان اين مقبره وجود ندارد اما با مرور كتابهاي تاريخي تقريبا نام 004 شاعر كه در طول اين 008 سال دراين خاك خفته اند به چشم مي خورد كه از اولين مدفون شدگان مقبره مي توان به حكيم اسدي طوسي اشاره كرد. آخرين ستاره خفته دراين خاك سربلند استاد فقيد مرحوم سيدمحمد حسين شهريار است.
از معروفترين آرميدگان در مقبره الشعرا مي توان به افراد زير اشاره كرد:
اسدي طوسي- خاقاني شيرواني- انوري ابيوردي- شيخ محمد خياباني- ثقه الاسلام تبريزي- دكتر محمود پديده- استادجواد آذر- محمود ملماسي- سيديوسف نجمي- استاد علي حريرچي- ظهير فاريابي- قطران تبريزي- لساني شيرازي- ماني شيرازي- مجيرالدين بيلقاني- مغربي تبريزي- همام تبريزي- دكتر مهدي روشن ضمير- سيدمحمدحسين شهريار- استاد ميرزا طاهر خوشنويس تبريزي.

 



جاي افسانه هاي كهن ايران زمين در ادبيات كودك و نوجوان خالي است

افسانه هاي ايراني از ديرباز نقل هر محفلي بود، اما به دليل عدم توجه نويسندگان و كارگردانان كشورمان به ساخت انيميشن و خلق آثاري همچون «افسانه هاي ناب ايراني »، نسل جوان به خواندن آثار غربي روي آورده و اين شبيخون، ناتو و تهاجم فرهنگي در آينده بيداد خواهد كرد.
به گزارش فارس ، ژانر تخيلي و فانتزي سبكي در ادبيات است كه بيشتر كشورهاي پيشرفته از اين ژانر به خلق آثار به يادماندني و جهاني براي گروه سني كودك و نوجوان مي پردازند.
در ژانر تخيلي، نويسنده به خلق آثار درباره حيات فرا زميني و موجودات بيگانه مي پردازد و به اشياء و موجودات غير واقعي، تشخص بخشيده و روح و جان را در آنها دميده تا فضايي تازه و گاهي علمي و ارزشي را به تصوير مي كشد.
برخي از نويسندگان براي خلق آثار تخيلي افكار و ذهن خود را رها كرده تا به آينده بروند و آنچه كه باعث پيشرفت علم و تكنولوژي
مي شود را به تصوير بكشند يا مخاطبان خود را با فضاي خارج
فرا محيطي آشنا كرده يا به نوعي رعب و وحشت را در آنها ايجاد كنند.
دنياي فانتزي و تخيلي در دنيايي دور از واقعيات شكل مي گيرد و به نوعي با آميزش تخيلات نويسنده و شخصيت پردازي به تصوير كشيده مي شود و اسطوره هايي با عنوان سيندرلا، زورو، آليس در سرزمين عجايب، پينوكيو، شنل قرمزي، فيلم ارباب حلقه ها و
هري پاتر ساخته كه تا پايان دوره كودكي در ذهن كودكان و نوجوانان باقي مي ماند.
چند سالي است كه داستان هاي «هري پاتر» نوشته
جي كي رولينگ و «آليس در سرزمين عجايب» به قلم لوئيس كارول به نگارش در آمده اند و امروز روي موج احساس مخاطبان به ويژه كودك و نوجوان قرار دارد؛ نويسنده در خلق اين اثر به رويدادها و حوادثي مي پردازد كه در وجود مخاطب رعب و وحشت ايجاد كرده و راه مواجه با آن را نيز به آنها نشان مي دهد.
نويسندگان و كارگردانان بسياري در كشورمان زندگي مي كنند و به افسانه هاي قديم ايراني همانند «دختر شاه پريان» و «شاهنامه هاي رستم و سهراب» آشنايي داشته و در برخي از آثار خود به آن نيز اشاره مي كنند؛ اما آنها به خلق آثار جهاني و به ياد ماندني توجه نداشته و داستان هايي شگفت انگيز و دوست داشتني را براي كودكان و نوجوانان به يادگار نمي گذارند.
در سال هاي اخير شاعران و نويسندگان بسياري شخصيت «پري» را مظهر زيباي دانسته و به نوعي در داستان هاي عاميانه و سنتي از آن به عنوان موجودي افسانه اي و بسيار زيبا ياد مي كنند، اما تاكنون هيچ اثري همانند «آليس در سرزمين عجايب» كه بتواند جوانان و نوجوانان را به خود جلب و جذب كند، ساخته و روانه بازار نشده است؛ اين امر حاكي از آن است كه برخي از نويسندگان به خلق آثار جهاني و ماندگار توجه نداشته و سعي بر آن دارند تا اثري بي محتوا و بي ارزش را به نسل جوان ارائه كنند.
اگر آثار مربوط به گروه سني جوان و نوجوان به مسائل فرازميني و تخيلي اختصاص نيابد و در آن مباحث مربوط به واقعيت نيز آورده شود قطعأ ماندگاري توليدات كشورهاي غربي در ذهن كودكان و نوجوانان كشورمان كمرنگ و آثار و توليدات داخلي در ذهن آنها بيشترماندگار خواهد شد.
افسانه هاي ايراني از ديرباز نقل زبان هر ايراني و هر محفلي بود اما چرا نبايد نويسندگان و كارگردانان كشورمان به ساخت انيميشن و خلق آثاري همچون «افسانه هاي ناب ايراني» بپردازند و نسل جوان را از مشاهده و خواندن آثار كشورهاي غربي دور كنند، اين يك فقدان بوده و اگر هنرمندان به جبران اين كمبود نپردازند همچنان شبيخون، ناتو و تهاجم فرهنگي در كشورمان بيداد خواهد كرد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14