(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 2  آبان 1389- شماره 19771

روايتي از حضور رهبر انقلاب در آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) و ديدار با علماي قم
ببخشيد منتظر مانديد
برش هايي از زندگي علمي و طلبگي رهبر معظم انقلاب تا سال 1357 ميثاق طلبگي
اينها خواهند رفت و شماها خواهيد ماند!
به بهانه سفر حضرت آيت الله خامنه اي به قم آمريكا و هراس از تفكر سياسي شيعه



روايتي از حضور رهبر انقلاب در آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) و ديدار با علماي قم
ببخشيد منتظر مانديد

مهدي قزلي
تجربه كمك مي كند كه آدم وقت تقسيم كار، راحت ترهايش را بردارد و سخت ترهايش را بگذارد براي ديگران! تقي قرار شد برود بالاي ماشين خبرنگارها و حتماً حسابي تيزي شاخه هاي قم را تجربه خواهد كرد. حامد و محمد هم قرار شد بين جمعيت باشند و مزه فشار و ازدحام را خواهند چشيد. من هم قرار شد بروم حرم؛ كه اصلا تعطيل بود و خالي. فقط تعدادي از علما قرار بود بيايند. اين يك تقسيم عادلانه بود!
¤
داخل حرم شديم و با نشان دادن كارت هايمان رسيديم به جايي كه قرار بود رهبر بيايد و با علما سلام و عليكي بكند. محافظ گفت برويم كفش ها را بگذاريم در مسير ميدان آستانه (كه قرار بود سخنراني عمومي رهبر آنجا برگزار شود) و برگرديم. موقع رفتن. از كنار ضريح حضرت معصومه(س) رد شديم و محافظ نگذاشت زيارت كنيم. ما كه رد شديم، بچه هاي ديگر يواشكي زيارت كردند؛ خلوت و خالي. صحن قديمي خالي خالي بود. آفتاب از شرق بلند شده بود و زاويه دار مي تابيد به چشم هايمان. صداي مردم از دورتر شنيده مي شد كه «دسته گل محمدي. به شهر ما خوش آمدي» و «الله اكبر. خامنه اي رهبر»
دلم براي شور و هيجان و ذوق مردم در مراسم استقبال تنگ شد. از تقسيم كار عادلانه اي كه كرده بوديم، پشيمان شدم.
¤
آن قدر خلوت بود صحن قديمي كه صداي بال بال زدن كبوترهاي حرم شنيده مي شد، همين طور صداي آب نماي وسط حوض. وقتي خواستيم برگرديم به مسجد بالاي سر كه علما مي آمدند و يكي يكي مي نشستند، باز هم از كنار ضريح حضرت معصومه(س) رد شديم و اين بار ديگر به حرف محافظ ها گوش نداديم... چه زيارت خوب و البته كوتاهي.
¤
زيارت مان كه تمام شد، يك روحاني گفت: «اينجا كه الآن زيارت كرديد، قسمت خواهران بود. ديگر معلوم نيست قسمت تان بشود از اينجا زيارت كنيد!»
¤
علما يكي يكي مي آمدند و كفش هايشان را در كفش داري مي گذاشتند و مي رفتند مسجد بالاي سر. هر كدام كه وارد مي شدند، به حسب قدر و منزلت علمي و اخلاقي كه داشتند، عده اي برايش بلند مي شدند و عده اي هم نيم خيز به احترام.
بعضي هم كه ساكن قم نبودند، يا خوش سليقه تر بودند، اول مي رفتند زيارت مي كردند ضريح خلوت از زائرين را. مثل آقاي ري شهري، آقاي مصباح، دكتر لاريجاني و...
¤
جمع علما جمع بود. از نوه آيت الله بروجردي كه خودش آيت الله است بگير تا آقازاده هاي آيت الله گلپايگاني و آيت الله مرعشي نجفي و آيت الله بهجت و آيت الله فاضل و...
ولش كنيد. اگر اسم بنويسم و كسي جا بيفتد خوب نيست. خلاصه مسئولين و معاونين حوزه علميه، مدرسين، فضلا، نمايندگان بيوت مراجع و... همه بودند.
يك آقاي روحاني مي گفت: «اين جمع علمايي، فقط حول محور ولايت امكان داشت تشكيل بشود. والا اين آقايان، اختلافات علمي كم ندارند.»
¤
علما از حدود ساعت 8 مي آمدند و حدود ساعت 10 بالاخره آقاي محمدي گلپايگاني آمد پشت تريبون و از علما معذرت خواهي كرد و دليل دير شدن برنامه را گفت؛ رهبر در ميان استقبال و ازدحام مردم مانده. و اين يعني ازدحام، يعني هيجان، يعني شور مردم. لعنت بر تقسيم كار!
¤
كم كم داشتيم نگران مي شديم كه حدود ساعت 30:10 زمزمه آمدن رهبر زيادتر شد. پيرمردي كه كليددار به نظر مي رسيد و كليدهاي قشنگ و بزرگي در دست هايش بود، آرام قدم مي زد. آقاي محمدي گلپايگاني و آقاي حقاني هم قدم مي زدند. برنامه بيش از 40 دقيقه دير شده بود. بالاخره رهبر را از پشت شيشه ها ديدم كه بالاي سر مزار آيت الله بروجردي ايستاد و فاتحه خواند و بعد داخل شد. پيرمرد كليددار همه را خبر كرد كه: «براي سلامتي آيت الله خامنه اي صلوات».
¤
رهبر بعد از زيارتي كوتاه و دو ركعت نماز، رفتند سراغ حضرات علما. از همان ورودي با همه سلام و عليك رودررو كردند و كل مسجد بالاسر را چرخيدند. اول كار، حيا مانع بود، ولي كم كم كه جو صميمي مجلس براي حضرات معلوم شد، جلو رفتند و دست رهبر را بوسيدند، به شانه و عبايش دست كشيدند و آخر كار ازدحام زياد شد. جوري كه محافظ ها مجبور شدند دور رهبر را بگيرند كه در فشار ازدحام علما نرود وقتي مي آيند براي دست بوسي.
¤
آقاي محمدي گلپايگاني وقتي رهبر رفت و نشست (اولين بار بود كه ديدم رهبر در اين سال هاي اخير روي زمين نشستند و نه روي صندلي هميشگي آن هم دو زانو و با تواضع) به آقاي حقاني گفت: «خيلي خسته شده اند. اصلا حال ندارند.»
از جماعت علما، چند نفر اشك شوق مي ريختند و البته بيشترشان خندان بودند و خوشحال. چند نفري هم البته كمي از ازدحام شاكي. در مجموع، مثل مردم بود رفتارشان.
آيت الله اميني به نمايندگي تبريك گفت ولادت امام رضا(ع) را خيرمقدم گفت آمدن رهبر را و چند نكته اي را در جمع مطرح كرد.
¤
ساعت از 11 گذشته بود كه صداي رهبر را شنيدم. تشكر كرد و گفت: «راضي به زحمت شما نبوديم... معذرت مي خواهم كه منتظر شديد. تاخير اختياري نبود. مردم اظهار محبت داشتند و ازدحام زياد بود... مردم قم گرم و صميمي و با بصيرت هستند. معلوم است مجاورت حوزه و آقايان علما، اثر گذاشته روي مردم.»رهبر خيلي زود عذرخواهي كرد و چون مردم منتظر سخنراني بودند، بلند شد.در مسير رفتن به ميدان آستانه؛ دو بار گفت به آقايان علما تعارف و اصرار نكنيد در برنامه شركت كنند. با اين حال، اكثر علماي حاضر در مسجد بالاسر، پشت سر رهبر رفتند به ميدان آستانه.
¤
تقي نرسيده بود به ميدان و جايگاه عكاس ها. حتماً براي ورودشان مشكلي پيش آمده بود. رفتم از جايگاه بالا. تا چشم كار مي كرد جمعيت بود و ما درست در مرز خانم ها و آقايان.
چهره مردها برافروخته بود از گرما و فشار و آفتاب. مردم فرياد مي زدند: «صل علي محمد. نايب مهدي آمد» صداي نقاره و طبل هاي حرم بلند شد. انتظار مردم سرآمد؛ رهبر آمد.
¤
با آمدن رهبر، صداي جيغي ممتد از طرف زنها و شعار «نايب مهدي آمد» از طرف مردها بلند شد. چيزي نمي شنيدم از زيادي صدا. تمام ميدان يك پارچه مشت شده بود. همه دست هايشان را گره كرده بودند. اين صحنه را تا به حال نديده بودم. بيشتر مردم، جوان و حتي نوجوان بودند. مشت هاي گره كرده همان طور بالا ماند تا 5 دقيقه و شعار قطع نشد از شور مردم.
¤
رهبر صحبتش را شروع كرد و از قم گفت و خاستگاهش و اينكه قم شهر انقلاب است و انقلاب از آنجا شروع شده؛ هم حركتش، هم رهبري اش.
زن جواني خودش را روي دار بست ها كشيد اين طرف و انداخت كنار يكي از محافظ هاي خانم. محافظ خانم مدام تذكر مي داد و زن جوان توجه نمي كرد. محافظ كم كم از رو رفت. زن جوان فقط حواسش به رهبر بود. معلوم بود وقت زيادي جنگيده تا بيايد اين جلو و او را ببيند. وقتي محافظ دست از تذكر دادن برداشت، زن جوان لب هايش لرزيد. چادرش را كشيد جلوي صورتش و بعد آرام شانه هايش لرزيد.
رهبر هنوز داشت در مورد قم و مردمش صحبت مي كرد: «اين انقلاب خاستگاهش قم است، مذهبي ترين شهر كشور و رهبرش يك فقيه و فيلسوف بود و هيچ تعبير مادي از انقلاب نمي شود كرد.»
¤
رهبر به خاطر نزديكي به اذان، صحبت طولاني نكرد. وقتي صحبت شان تمام شد، صداي اذان از بلندگو بلند شد. ايشان هم پايين آمد. وقتي رسيد به فرش هايي كه پهن كرده بودند وسط صحن تا علما از روي آن رد بشوند، از كنار فرش رد شد و پا روي گل هاي قالي نگذاشت. خوب كه دقت كردم، ديدم كفش به پا دارند.
¤
رهبر همان مسير را برگشت. از داخل حرم، از كنار ضريح و وقتي داشت از حرم حضرت معصومه(س) خارج مي شد، پيرمردي كه كليدهاي قشنگ، بزرگ و قديمي دستش بود، بلند گفت: «براي سلامتي رهبر معظم انقلاب، آيت الله خامنه اي، صلوات.»

 



برش هايي از زندگي علمي و طلبگي رهبر معظم انقلاب تا سال 1357 ميثاق طلبگي

قولاً و فعلاً اين ميثاق را از دوران نوجواني و جواني با خداي متعال بستيم كه اگر بتوانيم به ميثاق طلبگي متعهد و پايبند بمانيم؛ اگر خداوند كمك كند و ما بتوانيم اين ميثاق را حفظ كنيم، در همين عالم طلبگي پيش برويم...
]در پاسخ به پيشنهاد اعطاي دكتراي افتخاري
دانشگاه تهران 13/11/1388[
آنچه در پي مي آيد، برش هايي از زندگي علمي و طلبگي حضرت آيت الله العظمي سيدعلي خامنه اي در شهرهاي مشهد و قم، از سال 1330 تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي است.
1330
از دوازده سالگي و باحضور در مدرسه سليمان خان و نواب مشهد، پس از طي دوره مقدماتي، در فراگيري دروس سطح چون معالم، قوانين، شرح لمعه، رسائل، مكاسب و كفايه، از اساتيدي مثل حضرات آيات ميرزااحمد مدرس يزدي، حاج شيخ هاشم قزويني و سيدجليل حسيني سيستاني استفاده كرد. اما استادي كه سيدعلي خامنه اي استفاده فراواني در فراگيري دروس سطح از درس و تدريسش برد. كسي نبود جز پدرش، آيت الله سيدجواد خامنه اي كه از سوي آيات عظام نائيني و سيدابوالحسن اصفهاني اجازه اجتهاد داشت.
1334
شانزده سالگي سيدعلي، آغاز حضور وي در درس خارج فقه آيت الله العظمي سيدمحمد هادي ميلاني بود. همزمان، در جلسات مرحوم حاج ميرزاجواد تهراني حاضر مي شد كه مباحث آن، بيشتر به نقد و رد كتاب فلسفه منظومه حاج ملاهادي سبزواري مي گذشت. اما به دليل علاقه آيت الله خامنه اي به فلسفه و جو ضدفلسفه آن روزهاي مشهد، ناگزير بود در درس مرحوم آقا شيخ رضا ايسي- از اساتيد فلسفه و دوستان مورد وثوق حضرت آيت الله ميلاني- به صورت پنهاني و خصوصي شركت كند.
1336
هجدهمين سال زندگي رهبر امروز انقلاب اسلامي ايران، مقارن بود با عزم وي براي حضور در نجف اشرف به قصد زيارت حرم اميرالمؤمنين و درك كردن دروس بزرگان نجف.
سيدعلي پس از حضور كوتاه در اين حوزه، درس اساتيدي چون آيت الله العظمي سيدمحسن حكيم را بيشتر پسنديد و تصميم داشت در صورت اجازه پدر براي ماندن، در جلسه درس آن اساتيد شركت كند. او به پدرش نامه نوشت و اجازه خواست تا براي ادامه تحصيل در نجف بماند كه پاسخ منفي شنيد و به امر پدر به مشهد بازگشت. پس از بازگشت به مشهد وادامه ارتباط با طلابي كه از قم براي زيارت به پابوس حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) مي آمدند و به دليل فضا و مركزيت علمي قم، براي رفتن به حوزه قم مصمم شد ولي پدر كه راهنما و مشاور اصلي او بود، با ترك مشهد موافقت نكرد و اين مخالفت ادامه داشت تا يك سال بعد...
1337
با شروع سال تحصيلي جديد حوزه، حضرت آيت الله سيدجواد خامنه اي به مهاجرت پسرش به قم رضايت داد. سيدعلي به قم سفر كرد و در مدرسه علميه حجتيه كه برادر بزرگترش سيدمحمد هم در آنجا طلبه بود، مستقر شد. باني ساخت اين مدرسه علميه- كه از مدارس ديگر آن زمان قم تازه سازتر بود - آيت الله حجت و طراح آن، علامه سيدمحمدحسين طباطبايي بود.
طلبه كم سن و سال آن روزها كه بين همه مباحثه هايش به كثرت مطالعه و اشتغال درسي شهره بود. از بدو ورود به قم، در درس حضرت امام خميني(ره) حاضر شد. از همان ابتدا در درس خارج فقه حضرت آيت الله العظمي بروجردي حاضر شد يكي از بركات حضور در اين درس نكات مهم رجالي بود كه استاد در آن متبحر بود. تقريرات درس خارج فقه و اصول امام(ره) و آيت الله بروجردي نزد آيت الله خامنه اي باقي است؛ هرچند بسياري از آنها در دوران مبارزه، توسط ساواك از بين رفت.
1340
پس از رحلت حضرت آيت الله العظمي برجردي، و اعلام مرجعيت حضرت امام خميني(ره) پايه هاي انقلاب اسلامي و زمينه هاي شكل گيري مبارزات با سخنراني هاي امام راحل در قم پي ريزي شد و شاگردان ايشان نيز هر يك در سنگري، به تبليغ و روشنگري و مبارزه مي پرداختند و به دنبال تحكيم و تثبيت مرجعيت امام بودند.
1342
پس از حادثه مدرسه فيضيه و با اوج گيري مبارزات عليه رژيم ستم شاهي، امام خميني(ره) دستگير و تبعيد شدند. پس از تبعيد امام، مبارزات در قم به وسيله شاگردان ايشان ادامه يافت. روش مبارزاتي امام، سبب شده بود تا سيدعلي - كه تحت تاثير شخصيت انقلابي شهيد نواب صفوي بود - به انجام وظيفه روشنگري در مبارزات بپردازد؛ كه در اين راه دوبار از سوي ساواك دستگير شد. در همين سال امام خميني(ره) او را به عنوان نماينده خود براي ابلاغ پيام به علما درباره مبارزه با رژيم شاه، نزد آيت الله ميلاني فرستادند. همه اينها در كنار فضاي گرم درس و بحث و مباحثه علمي بود.
1343
آيت الله سيدجواد خامنه اي كه در مشهد ساكن بود، بينايي خود را از دست داد! اين بدترين خبر براي سيدعلي بود كه مي خواست در قم بماند؛ ولي با وجود اصرار اساتيد خود از جمله آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري يزدي- فرزند موسس حوزه علميه قم- بر ماندن، قصد عزيمت به مشهد كرد. در مدت تحصيل در قم، به غير از امام خميني(ره) و مرحوم بروجردي، حضرات آيات شيخ مرتضي حائري در فقه واصول، و علامه سيدمحمد حسين طباطبايي در فلسفه از اساتيد ديگر سيدعلي خامنه اي و آقايان شيخ محمدحسين بهجتي شفق، حجت الاسلام محمدجواد حجتي كرماني، سيدجعفر شبيري زنجاني، آيت الله حاج شيخ مهدي باقري كني و آيت الله رباني املشي از هم مباحثه هاي نزديك به او در قم بودند.
1344
پس از بازگشت به مشهد مقدس، پدر كه از اساتيد او در سال هاي طلبگي بود، ديگر نابينا شده و از نعمت مطالعه محروم بود. سيدعلي، چشمان پدرش شد! هر روز و در زمان مشخص، ساعاتي برايش كتاب مي خواند و در مواردي بحث علمي مي كردند.
تدريس رسائل و مكاسب و كفايه، آغاز تدريس تفسير قرآن كريم و حضور مجدد در درس خارج فقه حضرت آيت الله ميلاني علي رغم اختلاف سليقه در مبارزات سياسي، بخشي از فعاليت هاي علمي روحاني 26 ساله ساكن خيابان خسروي نوي مشهد بود.
57-1347
آيت الله سيدعلي خامنه اي نگاه مبنايي و جدي به درس تفسير قرآن داشتند و تفسير را منشأ و مبدأ بسياري از مطالب در علوم و معارف اسلامي مي دانستند.
مدرسه علميه ميرزا جعفر مشهد، شاهد جلسات تفسير قرآن كريم بود كه به سرعت مورد استقبال طلاب قرار گرفت. «تفسير فعال قرآن» كه سيدعلي خامنه اي آن را تدريس مي كرد، شيوه جديد و خاصي از تفسير كلام الله مجيد كه طلاب را روز به به روز، به بهره گيري از قرآن، ترغيب مي نمود. اين جلسات به دليل استقبال زياد و مباحث مبارزاتي مطرح شده در كنار تدريس رسائل و مكاسب و كفايه، با ممانعت هاي مكرر رژيم پهلوي مواجه شد. اين اتفاق باعث شد تا دروس، از مسجد امام حسن مجتبي(ع) به مسجد كرامت و پس از آن به مساجد رضايي، قبله و... منتقل شود. اين جلسات كه ديگر به محل حضور دانشجويان نيز تبديل شده بود به دليل بازداشت آيت الله خامنه اي، به دفعات متوقف مي شد، تا اينكه در سال 56، به دليل تبعيد آيت الله خامنه اي به ايرانشهر، تعطيل شد. ممنوع الخروج بودن از كشور به دليل مبارزات انقلابي در مشهد، دستگيري هاي پي درپي و فعاليت هاي سياسي باعث شد تا سيدعلي حسيني خامنه اي نتواند براي ارتباط گيري از نزديك با امام خميني(ره) به نجف اشرف برود. اما ماندن در مشهد و خلأ فكري و ايدئولوژيك كه پيش از اين براي جريان مبارز وجود داشت، موجب شد تا جلسات مستمر با شهيد مرتضي مطهري، پيگيري شود و محصول آن جلسات «تدوين ايدئولوژي اسلامي» باشد.

 



اينها خواهند رفت و شماها خواهيد ماند!

روز دوم فروردين سال42 مثل همين حالا در مقابل چشمم قرار دارد...
بعد از قضاياي مدرسه فيضيه و آن حوادث كذايي، اول شب خودمان را با دوستان به اين جا رسانديم. چون همه از اين خانه نگران بودند كه چه خواهد شد- از آن در حياط كوچك وارد شديم و ديديم كه ايشان آن گوشه حياط ايستاده اند و مشغول اقامه نماز مغرب و عشا هستند و جمعي هم با ايشان مشغول نمازند. آن چنان طمانينه اي در وجود ايشان بود كه هر اضطرابي را تمام مي كرد؛ اصلا كأنه هيچ حادثه اي اتفاق نيفتاده است؛ واقعا مثل كوه استوار ايستاده بودند و مشغول نماز بودند؛ بعد هم از آن پله ها بالا آمدند و به اتاق دست چپ تشريف بردند و نشستند؛ طلبه ها هم ريختند كه بيانات ايشان را بشنوند.
از جمله حرفهاي ايشان در آن روز- كه عين شدت اختناق و تسلط دستگاه ستمگر بود- اين بود كه گفتند اينها خواهند رفت و شماها خواهيد ماند و ما از اين سخت ترش را هم ديده ايم؛ تحمل و ايستادگي كنيد. اين براي ما درس اميد است. حقيقتاً استقامت ايشان در مقابل شدايد و اميدشان به آينده اين بود؛ و همين است كه امروز هم مي تواند ملت ما را پيش ببرد؛ يعني اميد به آينده و ايستادگي در مقابل مشكلات. ايشان درس عملي و عيني اين را دادند و راهشان اين راه بود.
حضرت آيت الله العظمي خامنه اي-1370/12/1

 



به بهانه سفر حضرت آيت الله خامنه اي به قم آمريكا و هراس از تفكر سياسي شيعه

روح الامين سعيدي
خصومت مداوم و بي پايان استكبار جهاني به رهبري ايالات متحده با جمهوري اسلامي ايران ريشه در چه چيز دارد؟ آيا كشمكش ميان اين دو كنشگر، تنها بر سر موضوعات سياسي و بين المللي همچون پرونده هسته اي يا صلح خاورميانه بوده و آيا در صورت عقب نشيني احتمالي دولت ايران از مواضع خود در موضوعات مذكور و گردن نهادن به خواست ابرقدرت جهاني، عمر اين كشمكش ديرپا خاتمه خواهد يافت و راه براي تعامل دوستانه طرفين هموار خواهد گرديد؟
عبور از لايه هاي سطحي
طي سه دهه اي كه از تولد انقلاب اسلامي و ظهور يك نظام سياسي منحصر به فرد مبتني بر شالوده هاي ديني در ايران مي گذرد، راهبرد ايران ستيزي همواره در سرلوحه كار رهبران استكبار جهاني قرار داشته است. اين مسئله حكايت از آن دارد كه تعارض ابرقدرت سلطه گر جهاني با جمهوري اسلامي ايران بسيار عميق و فراتر از صرف موضوعات بين المللي بوده و از ماهيت نظام سياسي ايران و رويكرد خاص اسلام شيعي به مقوله سياست سرچشمه مي گيرد. به عبارت ديگر آنها نه فقط سوگيري هاي سياست خارجي ايران بلكه اساس گفتماني كه محصول انقلاب اسلامي محسوب مي شود را تهديدي براي منافع خود مي پندارند.
اصولاً مفاهيم و آموزه هاي بي نظير گفتمان شيعه از جمله باور به امتزاج كامل دين و سياست، اعتقاد به لزوم نقش آفريني فعال رهبران ديني در بستر جامعه، مفتوح دانستن باب اجتهاد در مورد مسائل مستحدثه اجتماعي و بين المللي، اعطاي حق حاكميت مشروع به ولي فقيه براي زمام داري جامعه سياسي، نفي سلطه پذيري و اتخاذ موضع خصمانه در برابر مستكبرين، ترويج روحيه مقاومت، جهاد و شهادت طلبي و نيز اعتقاد به محتوم بودن تشكيل حكومت عدل جهاني در سايه انقلاب سراسري منجي الهي، شيعه را تبديل به موجوديتي توانمند كرده كه از ظرفيت فوق العاده اي براي به چالش كشيدن منافع ابرقدرت ها در سطوح منطقه اي و جهاني و ايجاد يك بلوك مقاومت ضدهژمون برخوردار است. اين مسئله موجب شده تا تحليل گران و سياست سازان استكبار، گفتمان پوياي شيعه را خطرناك ترين تهديد و مانع از ناحيه جهان اسلام در برابر راهبردهاي سيطره طلبانه خود انگاشته و تلاش فراواني را مصروف شناسايي، فهم و مهار قدرت اين گفتمان سازند. در اين ميان آنها به خوبي بر نقش كانوني ولايت فقيه، مرجعيت و حوزه هاي علميه در هدايت ديني و سياسي جامعه شيعيان وقوف يافته اند.
نقش آفريني تاريخي حوزه
شايد نخستين بار دولت استعماري بريتانيا بود كه در عهد قاجاريه در ماجراي قرارداد تنباكو و با صدور فتواي تاريخي ميرزاي شيرازي، آشكارا توان نقش آفريني يك زعيم شيعه و ظرفيت وي براي اعمال فشار نرم بر حكومت و لغو تصميمات سياسي را مشاهده كرد. در دوران سلطنت پهلوي هم ايالات متحده طعم تلخ خروش حوزه علميه قم عليه قانون كاپيتولاسيون و صف آرايي علما به طلايه داري امام خميني (ره) روياروي بزرگ ترين رژيم سرسپرده اش درمنطقه خاورميانه را چشيد. حتي حربه تبعيد امام و جداسازي وي از حوزه قم به منظور پيشگيري از فوران اين آتشفشان مولد قدرت نيز مؤثر واقع نشد زيرا ايشان در روزگار تبعيد درحوزه علميه نجف به تئوريزه كردن نظريه ولايت فقيه همت گمارد تا پانزده سال بعد به ايران بازگردد و ساختار يك نظام سياسي بديع را بر شالوده تفكرات اسلام شيعي بنا نهد. آن هم در كشوري كه جيمي كارتر جزيره ثباتش مي خواند و ارزيابي سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا نشان مي داد كه لااقل تا 10 سال ديگر آبستن هيچ تحول سياسي چشمگيري نخواهد بود.
بدين ترتيب از 1979 با وقوع انقلاب اسلامي در ايران، رهبران نظام استكباري ناگهان با رويش پديده ناشناخته اي به نام اسلام سياسي شيعي روبرو گشتند كه به نحو شگفت آوري غيرقابل مهار بود و برخلاف تصورات، در زير سنگين ترين فشارها به جاي ضعف و زوال، هر روز بر حجم قدرت خود مي افزود تا جايي كه دامنه امواجش به صرف مرزهاي ايران محدود نماند و ديگر نواحي خاورميانه خصوصاً سرزمين هاي اشغالي فلسطين و لبنان را نيز در نورديد و روح تازه اي در كالبد جنبش هاي مقاومت اسلامي دميد.
لازم به توضيح است كه آمريكا و به طور كلي دنياي غرب در ابتدا برداشت روشني از ماهيت انقلاب اسلامي و تفكر اسلامي شيعي نداشت و همين امر موجب بروز برخي اشتباهات فاحش درتحليل هاي صاحب نظران غربي پيرامون تحولات ايران مي گرديد. براي مثال چنين تصور مي شد كه قدرت انقلاب تماماً متكي به قدرت نفوذ امام خميني(ره) مي باشد و لذا بانبود ايشان، لاجرم همه چيز در جمهوري اسلامي به پايان خواهد رسيد. لكن تداوم راه امام پس از ارتحال ايشان، بر اين باورنادرست خط بطلان كشيد و همگان را واداشت تا حقيقت حضور كنشگري بسيار توانمند و پوياكه به اقتضاي آرمان هاي اسلام شيعي يك تنه در برابر سلطه گري اقطاب قدرت ايستاده بود را در منطقه استراتژيك خاورميانه بپذيرند.
چرا حوزه ها رصد مي شوند؟
دلايل هراس از قرائت اسلام شيعي را مي توانيم به خوبي از رهگذر مقايسه اين جريان فكري با ساير جريانات حاضر در منطقه طي دهه هاي اخير مانند ناسيوناليسم جمال عبدالناصر در مصر يا پان عربيسم حزب بعث در عراق دريابيم. هيچ كدام از اين دو جريان مشهور علي رغم ژست هاي پرطمطراقشان نتوانستند توفيقات چنداني به دست آوردند و خيلي زود بي آنكه در ژرفاي اذهان ملت هاي خاورميانه رسوخ كرده باشند، توسط ارتش اسرائيل و آمريكا در سراشيب افول قرار گرفتند. لذا قدرت هاي استكباري براي مهار آنها با مشكل چنداني مواجه نگرديدند.
اما انقلاب اسلامي ايران سي سال تمام در مقابل انبوه حربه هاي براندازنده سخت و نرم تاب آورده و مسير اعتلاي خود را مقتدرانه پيموده است. همچنين در سال هاي اخير شاهد پيروزي هاي چشمگير مقاومت اسلامي لبنان در بيرون راندن رژيم صهيونيستي از اراضي اشغالي جنوب، شكست قاطع اسرائيل در جريان جنگ 33 روزه بوديم. اين مسئله از آن جهت اهميت مضاعف يافت كه نشان داد انقلاب اسلامي ايران يك رويداد استثنايي و منحصر به فرد نيست و پياده سازي تفكرات اسلام شيعي حتي در نقطه اي با صدها كيلومتر فاصله از موطن انقلاب ايران مي تواند به حصول نتايج مشابه منتهي گردد. چنانكه حزب الله لبنان با الگوگيري كامل از نهضت امام خميني(ره) هسته مقاومتي را تشكيل دادند كه علي رغم قدرت به ظاهر اندك خود ضربات سهمگيني را بر پيكره دشمن غاصب صهيونيست وارد آورد. گروهي كه فرمانده آن، يك روحاني شيعه، دانش آموخته حوزه علميه قم و مكتب فكري امام خميني(ره) است. بنابراين مسئله اي كه ايالات متحده آمريكا و همپيمانان غربي اش را به هراس انداخته وآتش خصومت و كينه توزي شان را شعله ور مي سازد، گفتمان سياسي شيعه خصوصاً با قرائت امام خميني(ره) است كه ذاتاً مولد قدرت مي باشد و پيروان خود را به مقاومت و جهاد عليه مستكبرين و نقش آفريني فعال در عرصه سياست فرامي خواند. آنهانيز مي دانند كه مركزگفتماني شيعه، حوزه هاي علميه است كه به عنوان مغز متفكر گفتمان شيعه عمل مي كنند. آمريكايي ها همچنين بر جايگاه علماي شيعه در راهبري ديني و سياسي جامعه شيعيان اشراف پيدا كرده اند. از همين روست كه همواره با حساسيت خاصي به رصد عملكرد حوزه علميه قم كه نقشي كليدي در رقم زدن معادلات سياسي-اجتماعي جمهوري اسلامي دارند پرداخته و بازوهاي رسانه اي شان از هيچ تلاشي براي القاي وجود شكاف در درون حوزه و يا بروز اختلاف ميان حوزه و دولت مردان ايران فروگذار نمي كنند.
تلاش براي تفرقه
بين قم و نجف
البته اين تحركات به داخل ايران محدود نمي شود، حضور پررنگ سياسيون شيعه در دولت جديد عراق، بازخيز و احياي حوزه علميه نجف و همسويي مواضع مرجعيت در حوزه هاي قم و نجف، رهبران واشنگتن را شديداً نگران مي سازد. زيرا حضور مقتدرانه گفتمان شيعه در مناطق حساس خاورميانه نظير ايران، عراق و لبنان، تهديدي جدي براي منافع آمريكا و اسرائيل به حساب مي آيد. لذا شاهد هستيم كه كوشش فراواني جهت القاي عدم همسويي و وجود شكاف و رقابت ميان مرجعيت قم و نجف از جانب ايالات متحده صورت مي پذيرد. براي نمونه «ماريسا كوچران سوليوان» پژوهشگر مؤسسه «ابتكار آمريكايي» از مهم ترين اتاق هاي فكر نومحافظه كاران در يادداشتي تحت عنوان «قدرت نرم ايران در عراق» راجع به شرايط كنوني حوزه هاي علميه نجف و قم چنين مي گويد:
«حوزه هاي علميه در شهرهاي مقدس نجف و قم مراكز تعليمات شيعي هستند اما در قالب دو سنت متمايز و رقيب رشد يافته اند. حوزه نجف قديمي ترين حوزه شيعه و مركز سنت آيت الله خويي مي باشد كه معتقد بود روحانيون نبايد در سياست دخالت نموده و در عوض بايد هدايت زندگي مذهبي پيروان خود را عهده دار گردند. نجف براي صدها سال كانون علمي و عقيدتي شيعه به شمار مي آمد تا اينكه نفوذ آن تحت تأثير سياست هاي سركوبگرانه رژيم بعث صدام حسين محدود شد. متعاقب وقوع انقلاب اسلامي در 1979 شهر ايراني قم، نجف را به عنوان مركز تعليمات تشيع طي دهه هاي 80 و 90 در محاق قرار داد. حوزه قم موافق سنت آيت الله خميني است كه براساس آن يك فقيه برجسته و يا جمعي از فقها بر تمام موضوعات سياسي، مذهبي و اجتماعي جامعه مسلمانان اقتدار مطلق دارند. پس از حمله آمريكا به عراق در سال 2003 حوزه نجف به عنوان مركز علمي و مذهبي شيعه تحت صدارت آيت الله علي سيستاني يكي از علماي فوق العاده محبوب سنت خويي احيا گرديد. با وجود اينكه تعاملات بسياري (مذهبي، اقتصادي و...) ميان قم و نجف برقرار مي باشد، اما ظهور دوباره حوزه نجف چالشي را براي اقتدار مذهبي حوزه قم ايجاد كرده است. ايران راهبرد گسترش دامنه نفوذ خود در شهرهاي مقدس عراق را از طريق سرمايه گذاري هاي كلان در طرح هاي بازسازي و صنعت توريسم مذهبي و تسهيل مسافرت صدها هزار زائر ايراني در طول سال دنبال مي كند. اما ايران همچنين تلاش كرده است تا نفوذ خود را براي تضمين اين مسئله كه اوج گيري نجف به قيمت كاهش نفوذ قم تمام نشود به كارگيرد.»
از برآيند آنچه گفتيم به وضوح مي توان دريافت كه حوزه هاي علميه و مراجع عظام به عنوان قلب تپنده گفتمان شيعه چه مسئوليت سنگيني را در راستاي اعتلاي هرچه بيشتر جامعه شيعيان و خنثي كردن دسيسه هاي پيچيده دشمنان قسم خورده اسلام برعهده دارند. شايد مهم تر از هرچيز، حفظ وحدت كلمه و يكپارچگي حوزه هاي شيعه در ايران، عراق، لبنان و ساير كشورها و هوشياري بصيرت كامل در مقابل فتنه گران و پرهيز از هرگونه موضع تفرقه انگيز كه بي ترديد با بزرگنمايي چند برابر توسط ابزارهاي رسانه اي جهان غرب منعكس خواهد شد، ضرورت برهه حساس كنوني محسوب مي شود. بايد منتظر ماند و ديد كه رهبر معظم انقلاب در جريان سفر خود به شهر قم چه فصل تازه اي را در كتاب حوزه خواهند گشود و چه افق هايي را براي حركت آينده روحانيت شيعه ترسيم خواهند كرد.
منبع مطالب و عكس ها:
پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنه اي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14