(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 6  آبان 1389- شماره 19775

پيشنهاد ترور امام خميني(ره) از سوي فرانسه
دست هاي نامرئي -58
ضعف علوم انساني در دانشگاه هاي كشور

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




پيشنهاد ترور امام خميني(ره) از سوي فرانسه

مرانش در ملاقات جمعه 21 مهر (13 اكتبر) با كاوه از نقش خود در اخراج امام خميني از بغداد سخن گفت و توضيح داد كه به توصيه او دولت فرانسه در 9 اكتبر تصميم به اخراج ايشان گرفت، ولي اين تصميم به علت مخالفت سفير ايران اجرا نشد. (رژيم پهلوي تصور مي كرد كه اقامت امام در فرانسه به علت تسهيلاتي كه سرويس هاي فرانسه فراهم ساخته اند مفيدتر است تا عزيمت ايشان به كشوري كه اين امكانات موجود نباشد.) مرانش پس از اين ادعا كه «خميني با كمونيست هاي فرانسه و ايتاليا ارتباط دارد» (عناصر اطلاعاتي فرانسه نيز چون همتايان ايراني خود هر مخالفي را «كمونيست» مي دانستند) طرح ترور امام خميني را پيشنهاد كرد. استدلال كاوه جالب است: او با اشاره به واكنش افكار عمومي در قبال قتل شيخ احمد كافي در يك سانحه اتومبيل (البته با تعابير توهين آميز) واهمه خود را از اين كه ترور امام اوضاع را آشفته تر كند بيان داشت.
گزارش سفر تيمسار كاوه در 30 مهرماه به اطلاع شاه رسيد. در اين گزارش فقط ذكر شده: «به شرف عرض ملوكانه رسيد. ملاحظه فرمودند.» به عبارت ديگر، شاه دستور خاصي صادر نكرد، و با استدلال كاوه موافق بود (سند 10).
سند 11 گزارش سرويس اطلاعاتي فرانسه به رئيس جمهور اين كشور (ژيسكار دستن) به مناسبت ورود امام به پاريس است كه رونوشت آن به تيمسار كاوه داده شد و به رؤيت شاه رسيد. طبق سند 12، مرانش «به منظور تقديم يك پيام خصوصي از طرف رئيس جمهور فرانسه» تقاضاي ديدار با شاه را، در تاريخ 17 آبان 1357، كرد. اين ديدار انجام شد و مرانش پس از بازگشت به پاريس طي تلگرامي اعلام نمود: «رئيس سرويس فرانسه افتخار دارد به شرف عرض پيشگاه مبارك شاهانه برساند كه رئيس جمهور فرانسه همانطور كه خواسته شده بود موافقت نموده كه فشارهاي لازم بر خميني اعمال گردد.» (سند 13).
] سند 1[
سري
نخست وزيري
سازمان اطلاعات و امنيت كشور
س. ا. و. ا. ك
سازمان اطلاعات خارجي
پيشگاه مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر
مفتخراً به شرف عرض مي رساند:
با توجه به مسافرت كنت دو مرانش رئيس سرويس اطلاعاتي فرانسه به ايران از 31 شهريورماه جاري به بعد و استدعاي نامبرده براي شرفيابي به پيشگاه مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر، ذيلاً خلاصه اي از مناسبات ساواك با سرويس فرانسه از شرف عرض پيشگاه مبارك ملوكانه مي گذرد:
1- مناسبات ساواك با سرويس فرانسه، كه در گذشته محدود به مبادله اطلاعات ميان دو سرويس بود، از سال 1351 با مسافرت كنت دو مرانش رئيس آن سرويس به ايران و شرفيابي نامبرده به پيشگاه مبارك شاهنشاه آريامهر وارد مرحله جديدي شد. (بيوگرافي مختصر رئيس كنوني سرويس فرانسه به پيوست تقديم مي گردد).
2- از سال 1353 به بعد، كنت دو مرانش ماهانه پنجاه هزار دلار از ساواك دريافت مي كرده تا صرف تبليغات ضد كمونيستي در فرانسه بكند. نمونه اي از اين نشريات در سال 1356 براي ساواك ارسال شد كه در تاريخ 14/1/1356 از شرف عرض پيشگاه مبارك شاهانه گذشت. بررسي نشريات ارسالي نشان داد كه نشريات مذكور منحصراً براي مبارزه باكمونيزم بين الملل منتشر نشده اما حاوي مقالات محدودي است كه طي آن فعاليتهاي بين المللي كمونيزم از ديدگاه انتقادي مورد ارزيابي قرار گرفته است.
3- سرويس اطلاعاتي فرانسه از بدو شروع همكاري با ساواك، اطلاعاتي بطور منظم در اجراي طرح مبادله اطلاعات بين دو سرويس در اختيار ساواك گذارده كه اين اطلاعات بنابر اظهار مسئولين مربوطه در ساواك ارزنده و شايان توجه بوده است.
4- سرويس فرانسه قبل و بعد از تظاهرات خصمانه اي كه وسيله شانزده سازمان چپ افراطي و كمونيست ها و عناصر منحرف ايراني در تاريخ 21/6/57 در پاريس ترتيب يافت. هيچگونه اطلاعي از كيفيت اين تظاهرات در اختيار ساواك نگذاشت. البته اگرچه چنين اقدامي از وظايف پليس فرانسه بود ولي با تسلطي كه شخص كنت دومرانش بر روي سازمان هاي اطلاعاتي و انتظامي فرانسه دارد انتظار همكاري بيشتري از او متوقع بود.
5- رئيس سرويس فرانسه مبتكر طرح همكاري اطلاعاتي و عملياتي ميان سرويس هاي ايران، عربستان سعودي، مراكش، مصر و فرانسه مي باشد كه از سال 1355 فعاليت خود را با شرفيابي روساي پنج سرويس ياد شده به پيشگاه شاهانه شروع كرد. سيستم همكاري پنج جانبه تاكنون چهار اجلاس در سطح روساي پنج سرويس اطلاعاتي در پايتخت كشورهاي عضو (به استثناي پاريس) تشكيل داده اما از نقطه نظر اطلاعاتي تاكنون نتايج ملموسي از آن عايد نگرديده است.
6- رئيس سرويس فرانسه همچنين مبتكر طرح مثلث شنود پنهاني در اقيانوس هند و خليج فارس با همكاري سرويس هاي اطلاعاتي فرانسه، هندوستان و ايران مي باشد و تاكنون كمك هاي ارزنده اي از نقطه نظر انتخاب تجهيزات و اعزام كارشناسان فني در جهت تحقق اين طرح معمول داشته است.
7- درسال 1356 كنت دومرانش از طريق سرويس عربستان سعودي استدعا كرد كه كمك هايي در اختيار مراكش گذارده شود تا از اين كمك ها در اجراي سياست آفريقايي خود عليه كمونيزم استفاده نمايد. و پيرو اين امر برابر درخواست سرويس عربستان سعودي مبلغ يك ميليون و ششصد و سي و يكهزار دلار در اختيار مراكش گذارده شد تا صرف خريد اسلحه براي ساويمبي، رهبر جناح ضدكمونيستي آنگولا گردد.
8- درسال 1356 كنت دومرانش پيشنهاد كرد كه دولت شاهنشاهي ايران كمك هايي به ژاك شيراك به منظور انجام مبارزات انتخاباتي معمول نمايد. مراتب از شرفعرض پيشگاه مبارك شاهانه گذشت. امر و مقرر فرمودند: «نخست وزير مستقيما تماس خواهد گرفت.»

 



دست هاي نامرئي -58
ضعف علوم انساني در دانشگاه هاي كشور

نويسنده: محمد عبدالهي
بشيريه در كتاب «موانع توسعه سياسي در ايران» معتقد است :
«ايران همچون كشورهايي مثل شوروي كمونيستي، آلمان نازي، ژاپن و اسپانيا از راه اصلاحات از بالا مي تواند وارد جهان نو شود. كشورهايي كه با پشت سر گذاشتن تجربه توتاليتريسم پا به دنياي مدرن گذاشتند.»
ايشان در اين كتاب مهمترين لوازم توسعه سياسي را چنين بر مي شمارند:
1- سازمان يابي گروهها و نيروهاي اجتماعي
2- آزادي آنها در مشاركت و رقابت سياسي
3-- وجود مكانيسم هاي حل منازعه نهادمند در درون ساختار سياسي
4- خشونت زدايي از زندگي سياسي
5- كيش زدايي «جدايي دين از سياست» در جهت تقويت ثبات سياسي
6.مشروعيت چارچوبهاي نهادي و قانوني براي رقابت و سازش سياسي.659
«سعيد حجاريان» از مراجع فكري و نظريه پردازان حزب مشاركت و تئوريسين برجسته اصلاح طلبان در چهارمين جلسه دادگاه رسيدگي به اتهامات برخي طراحان و محركان آشوب هاي پس از 22 خرداد كه صبح روز سه شنبه سوم شهريور در شعبه 15 دادگاه انقلاب برگزار گرديد، در خصوص علوم انحرافي غرب در دانشگاه هاي ايران اظهار داشت :
«1. متأسفانه در ايران با ضعف علوم انساني بخصوص در رشته هاي جامعه شناسي و علوم سياسي مواجه ايم و عليرغم گسترش مراكز آموزش عالي و كثرت دانشجو در رشته هاي علوم انساني، متون آن از عمق چنداني برخوردار نيست و مطالب با ترجمه هاي اغلب ناقص و بدون نقد در اختيار دانشجويان گذاشته مي شود. 2. حجم وسيعي كتاب بعد از انقلاب ترجمه شده كه بسياري از آنها جنبه ايدئولوژيك دارند و در كنه آنها مي توان ردپاي مكاتب مختلف از ماركسيسم ارتدوكس تا نئوليبراليسم را مشاهده كرد و اين كتب و بايد اضافه كرد مجلات را به وفور در دسترس مشتاقان است. 3. علاوه بر اين فارغ التحصيلان علوم انساني بخصوص در دانشگاه هاي خارج كه بعنوان اعضاي هيئت علمي استخدام مي شوند ناخودآگاه حامل آخرين دستاوردهاي اين علوم به ايران هستند و هم اكنون مي توان مشاهده كرد كه ديدگاه هاي پست استوراكتوراليسم، پست ماركسيسم، فمينيسم و انواع مكاتب غربي تحت عنوان علم ترويج مي شوند.»
وي در ادامه دفاعياتش بيان داشت :
«چنانچه ملاحظه فرموديد كار بسط نظريات نامنقّح و عدم تلاش براي يافتن تئوري هاي بومي كه با شرايط ايران انطباق داشته باشد مي تواند چه نتايج سهمگيني را به بار آورد كه اين موضوع موجب عبرت جدي براي تمام دوستان دانشگاهي و فعالان سياسي است ... گرچه اين نظريات در قالب هاي تنگ علمي و شبه علمي بيان شده است اما به هنگام بسط و گسترش بخصوص در مرحله عملياتي شدن ضايعات و صدمات فراواني به بار مي آورد كه يك نمونه اش را در تخريب وحدت ملي در جريان انتخابات دهم ديديم.»
سعيد حجاريان در بخش پاياني متن 6 صفحه اي خود كه توسط سعيد شريعتي قرائت گرديد، افزود:«در زمينه علوم انساني آنچنان كه بايد و شايد فعاليتي نكرده ايم و يكي از روزنه ها و رخنه هاي فرهنگ وارداتي و حتي ضربات دشمنان از اين ناحيه بوده است كه به هر حال جزو آسيب پذيري هاي نظام علمي كشور محسوب مي شود. البته موضوع اگر فقط يك نقيصه علمي بود قابل تحمل مي نمود اما خطر آنجاست كه نظريات علوم انساني حاوي حربه هاي ايدئولوژيك هستند و قادرند به استراتژي و تاكتيك تبديل شوند و در مقابل ايدئولوژي رسمي كشور صف آرايي كنند و آن را به چالش بكشند.»
د) جريان هاي جعلي دانشجويي، مجريان دانشگاهي براندازي نرم
در يك تقسيم بندي كلي، جنبش دانشجويي بعد از انقلاب اسلامي شامل دو جريان اسلام گرا و غيراسلام گرا (سكولار) است كه جريان سكولار به دليل پشت پا زدن به شالوده هاي اصيل اين جنبش از جمله آرمان طلبي اسلامي، عدالت خواهي و استكبارستيزي، از جنبش حقيقي دانشجويي فاصله گرفته و به عنوان جريان جعلي و غيرحقيقي اين جنبش شناخته مي شود.
جريان ليبراليسم دانشجويي از دهه 1370 از رهگذر كتاب ها، مقالات و سخنراني و ساير فعاليت هاي تبليغاتي روشنفكران ليبرال به تدريج شكل گرفت و بسط يافت. در اوايل 1376 و در آستانه انتخابات رياست جمهوري، اين جريان به شاخه دانشجويي احزاب اصلاح طلب و دنباله ي اجرايي- عملياتي آن ها تبديل شدند. اما در اوايل دهه 80 بنا به دلايلي، تفرق و واگرايي ميان اصلاح طلبان و دانشجويان ليبرال، جانشين وفاق و همگرايي شد. در واقع اين بخش از جنبش دانشجويي به يكي از منتقدان سرسخت روش و رويه اصلاح طلبان تبديل شد. رويگرداني ليبراليسم دانشجويي از احزاب و گروه هاي اصلاح طلب، موجب نزديك تر شدن آن ها به سه جريان اجتماعي شده است:
الف) برخي روشنفكران سكولار كه چهره اي فراجناحي و اپوزيسيون گونه دارند.
ب) نيروها و گروه هاي ملي و مذهبي.
ج) جنبش هاي اجتماعي از جمله جنبش هاي زنان، كارگران، قوميت گرايي و معلمان و...
جريان ليبراليسم دانشجويي به يقين مي داند كه به تنهايي قادر به ايجاد شرايط جديد دموكراتيك نيست؛ از اين رو، تمايل به خلق يك جنبش فراگير اجتماعي دارد. بدين معني كه دريافته است تنها با يكپارچگي گروه هاي فكري و سياسي و همبستگي جنبش هاي اجتماعي مختلف مي تواند به ظهور آينده دموكراتيك اميدوار باشند.
در واقع از اواخر دهه 80 بدين سو، جريان سكولار وارد فضايي پلوراليستي شده و ديگر طيف ليبرال و دفتر تحكيم وحدت، تنها بازيگر و فعال ما يشاء در دانشگاه ها نيست، جريان هاي قوميت گرا، فمينيستي و حتي ماركسيستي با طيف ها و جناح هاي دروني مختلف، با همپوشاني هاي بسيار در آراء، اهداف و روش ها سر برآورده و آن ها نيز همچون جريان ليبرال، با عصيان در مقابل آرمان اصيل اين جنبش، در دانشگاه ها صف آرايي مي كنند.660
در ادامه، چهار جريان جعلي دانشجويي كه بعنوان گروه هاي شاخص در مجموعه ي دانشجويي معارض عمل مي كنند، معرفي و عملكرد آنان در حوزه براندازي نرم به اجمال مورد بررسي قرارخواهدگرفت.
1.جريان فمينيسم دانشجويي
فمينيسم دانشجويي در ايران به عنوان مولود پيوند جريانات دانشجويي سكولار و حركت هاي زنان (كه خود نيز دنباله رو آموزه هاي سكولار فمينيستي در غربند) در سالهاي اخير، در صدد فراگير كردن هرچه بيشتر خواسته ها و ايده هاي فمينيستي و در نتيجه استفاده از اين اهرم فشار در براندازي نرم نظام جمهوري اسلامي برآمده است.
اين جريان عملاً با نتيجه پيوند با كانون هاي زنان در خارج از دانشگاه از سال 1383 به بعد به صورت علني در دانشگاه ها بروز و ظهور يافته است. فمنيسم در نيمه دوم دهه 1360 با شناسنامه دار شدن جريان هاي محفلي فمنيستي داخل كشور و تشكيل NGOهاي به ظاهر مردمي، باعث نزديكي فمينيسم سياسي و فرهنگي شد. با اعطاي جايزه صلح نوبل به زنان ايراني و ايده كمپين يك ميليون امضاء در جهت تغيير براي برابري، اين ايده را روز به روز پرورش داد كه براي ايجاد تحولات اجتماعي گسترده، بايستي ارتباط خود را با نخبگان به سوي توده هاي مردمي كشانده و به اين ترتيب، جريان فمينيستي در ايران از مدل محفلي به مدل شبكه اي تغيير شكل داده تا ديگر نيازي به ساختار تشكيلاتي نداشته باشد.661
گروههاي فمينيستي همچون ساير گروههاي دانشجويان اپوزيسيون، براي نيل به اهداف خود به انجام عمليات رواني در دو بعد استراتژيكي و تاكتيكي اقدام مي نمايند. عمليات رواني استراتژيك شامل فعّاليتهاي گسترده و بلند مدتي است كه باعث سستي عقايد و آرمانهاي اسلامي مي شود.اين نوع عمليات رواني داراي اهداف دوربرد بوده و منظور اصلي آن تغيير ارزشها، عقايد و باورهاست. عمليات رواني تاكتيكي نيز در محدوده اي كوچكتر و با اهداف كوتاه مدت بوده و منظور اصلي آن تضعيف و تخريب مجموعه نظام، سست كردن وفاداري مردم نسبت به نظام و آرمانهاي آن است تا در نتيجه آن حقانيت اهداف نظام مورد شك و ترديد قرار گيرد.
الف) ترويج آموزه هاي فمينيستي
ب) تضعيف و تخريب نظام
از طريق انتقاد به قوانين مدني نظام و متهم نمودن نظام به نقض حقوق بشر و عدم پاي بندي به ميثاق بين المللي حقوق بشر
ج) تضعيف و تخريب دولت
د) اعتراض به سياستهاي علمي و فرهنگي دانشگاه ها
هـ) تحريف حقايق ديني، تهاجم به احكام ديني و فعّاليتهاي امر به معروف و نهي از منكر
و) باستان گرايي و ستايش پيش از اسلام
ز) مظلوم نمايي و القاي عدم امنيّت دانشجويان فعّال
جريان فمينيسم دانشجويي نيز در يك تقسيم بندي عمده شامل اين دو طيف اصلي مي باشد:
الف) طيف ليبرال: اين طيف كه در بين خود فمينيست هاي دانشجويي به طيف دولتي ها مشهورند، با راه اندازي كمپين هايي همچون كمپين يك ميليون امضاء درصدد فراگير و عمومي كردن گرايشات و خواسته هاي فمينيستي در توده دانشجويان و مردم است.
ب) طيف راديكال: در مقابل، به حركتهاي مسالمت جويانه و سازش گرايانه در اين مسير اعتقادي ندارند. اين طيف با تحريم انتخابات، تجمعات و تشكلهاي دولتي با مجوز دولتي، برگزاري تجمعات غير قانوني و بدون مجوز و بدون در نظر گرفتن شرايط و مقتضيات زماني و عرفي درصدد پيگيري اهداف، خواسته ها و نظرات خود هستند. اين طيف حتي در ظاهر نيز حاضر به پذيرش احكام و چارچوبهاي اسلامي نيستند. طيف راديكال در اعلام وابستگي به جريانات خارج از كشور ابايي ندارد، امّا طيف ليبرال حداقل در ظاهر از اين امر ابا دارد.
يكي از فعالين متعلق به اين جريان در سال 1386 كتابي را به نام «جامعه مدني، مبارزه مدني» منتشر كرد كه راهبردهاي براندازي نرم نظام را آموزش مي دهد. اين كتاب گزيده آراء جين شارپ و رابرت هلوي است كه پدران انقلابهاي مخملي در جهان به شمار مي روند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
659 همان، صفحه 341
.660 الهه صبوري، »جريان هاي جعلي دانشجويي- بخش نخست«، روزنامه كيهان، 6/11/88، صفحه 12

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14