(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 6  آبان 1389- شماره 19775

تاثير همنشين
تعيين دستمزد قبل از كار
شرايط سير و سلوك
حكمت هاي قرآني
گفتاري پيرامون مهمترين وظايف كارگزاران حج نسبت به زائران خانه خدا شاخص ولايت پذيري در حج
ديدگاه
قرآن مشعل علم اروپا



تاثير همنشين

قال الصادق(ع): المرء علي دين خليله، فلينظر احدكم من يخالل.
امام صادق(ع) فرمود: انسان بر دين و آيين دوست خويش است، پس بايد هر يك از شما بنگرد با چه كسي دوستي مي كند. (1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 74، ص 192

 



تعيين دستمزد قبل از كار

- اي سليمان جعفري، تو يكي از ياران صميمي امام هشتم(ع) هستي، دلم مي خواهد امروز يكي از خاطره هايي را كه از امام رضا(ع) داري برايم بازگو كني.
جعفري گفت: مصاحبت با امام همواره براي من و براي همه خاطره انگيز و به يادماندني است. حال كه اين قدر اظهار علاقه مي كني، خاطره اي را كه اكنون به يادم آمد برايت مي گويم:
- يك روز بعدازظهر براي انجام كاري، در محلي خدمت امام هشتم رسيدم. وقتي كارم تمام شد و خواستم خداحافظي كنم، امام فرمودند: سليمان! امشب بيا برويم به خانه ما. من هم با آن حضرت همراه شدم. هنگام غروب بود كه به خانه آن حضرت رسيديم. غلامان امام سرگرم كار بنايي بودند. امام(ع) در ميان آنان چشمش به مرد غريبه اي افتاد. پرسيدند كه او كيست؟ گفتند: كارگري است كه به كمك ما آمده است. امام رضا(ع) فرمودند: آيا مزدش را تعيين كرده ايد؟ گفتند: نه! هرچه به او بدهيم چيزي نمي گويد و مي پذيرد!
امام رضا(ع) بسيار ناراحت شدند. من گفتم: آقا! قربانتان بروم، خودتان را ناراحت نكنيد! امام فرمود: بارها گفته ام براي كاركسي رانياوريد، مگر آنكه قبلا مزدش را تعيين كرده باشيد. كسي كه بدون عقد قرارداد كار مي كند، اگرچند برابر مزدش هم بگيرد، باز تصور مي كند مزدش را كم داده اند. اما اگر قرارداد داشته باشد، هرگاه به ميزان مزدش، مزدي كه تعيين شده پول بگيرد خشنود مي شود، و اگر مبلغ بسيار ناچيزي هم بر مزدش بيفزايند، كاملا ممنون و سپاسگزار خواهد شد. من هم از تو سپاسگزارم به خاطر اين خاطره خوبت، سليمان!(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- منتهي الامال، ج 2، ص 237

 



شرايط سير و سلوك

پرسش:
سير و سلوك به چه معنا است و سالك الي الله به چه شروطي بايد التزام عملي داشته باشد؟
پاسخ:
بين دو كلمه سير و سلوك تركيب عطفي برقرار است و در كتاب هاي لغت اين دو را در كنار هم اين گونه معنا كرده اند:
«طي طريق و راه پيمودن و رياضت كشيدن و در تصوف آداب و رسوم و كيفيت مقامات و احوال و چگونگي در طريقت است و ترقي زندگي روحي را به سفر و مسير تشبيه كرده اند و از همه تشبيهات اين تشبيه جامع تر است. سالك (راه رونده) در طي طريق از همين لحظه كه به راه مي افتد و درپي تكميل خود برمي آيد، در راه وصل به منظور و مقصود خويش از مراحل و منازل گوناگون مي گذرد و مانند مسافرين جهان پيما هردم با منظره مخصوصي مواجه مي شود.» (لغت نامه دهخدا، ج 2، ص 762)
بعضي از فرهنگ لغت ها اين دو كلمه را در كنار هم به صورت خلاصه اين گونه معنا كرده اند: «روش و عمل رياضت براي رسيدن به مقامات معنوي (كامل فرهنگ فارسي، ص 605)
كلمه سلوك به تنهايي به معناي پيمودن راه و سير؛ يعني تماشاي آثار و خصوصيات منازل و مراحل دربين راه مي باشد. (لب اللباب در سيرو سلوك، محمدحسين طهراني، ص 25)
شرايط سالك در سير و سلوك
سالك طريقت معرفت الهي بايد به چهار شرط ضروري التزام عملي داشته باشد:
1- حضور
سالك بايد، ما سوي الله و همه عالم، از جمله خود را با تمام شئونش در محضر خدا ديده، همه كارهاي خود را تحت مراقبت خدا بداند. (الم يعلم بان الله يري)
2- آداب حضور
درحد توان و مقدورات خود، در برابر حضور «رب الارباب» آداب حضور را رعايت كند.
(صلوا كما رايتموني اصلي)
3- همت
سالك بايد با همت عالي وارد اين طريق شود. (قدرالرجل علي قدر همته)
4- طلب
سالك بايد همانند گدايان مصر از «غني مطلق» با اصرارگدايي كند (من طلب شيئا و جد و جد)
بنابراين، طي كردن مراحل، جهت «تهذيب و تصفيه نفس» را سير و سلوك مي خوانند و سالك را اهل سلوك و اهل طريقت مي نامند. طي مراحل طريقت، مستلزم شناخت چهار عامل است: راه، رونده، مقصد و راهنما.

 



حكمت هاي قرآني

عباسعلي كامرانيان
كدام شأن؟...
عارفي هر روز نيم ساعت مانده به اذان وارد مسجد مي شد. عده اي كه او را مي شناختند و در بين آنها همه جور آدمي هم بود در اطرافش جمع مي شدند و با او به گفت گو مي پرداختند.عارف تعمد داشت كه در مجلس با اطرافيانش حلقه دوستانه اي تشكيل دهد بطوري كه اگر كسي وارد مسجد مي شد و گروه مزبور را مي ديد نمي توانست پائين و بالاي مجلس را تشخيص دهد.
ظاهر عارف نيز مثل مردم عادي بود و تفاوتي با آنها نداشت.روزي يكي از صاحبان ثروت و قدرت محل كه براي خود بروبيايي داشت وارد مسجد شد و گروه يادشده را ديد. ايستاد و خوب به يكايك آنها نگاه كرد و در اين بين از سؤالات افراد و جوابهايي كه توسط عارف داده مي شد متوجه شد كه مومني كه از او در بين مردم به نيكي ياد مي شود، همين فرد است. نزديك جمع رفت و سلام كرد.
پيرمردي كه در جلسه حاضر بود جواب سلام او را داد.
صاحب ثروت و مقام خطاب به عارف گفت: شما از اهل علم هستيد؟
عارف اظهار داشت: از جاهلان نيستم، انشاء الله.
مرد گفت: سؤالاتي دارم. عارف گفت: بفرماييد در جمع مومنين بنشينيد و بپرسيد. صاحب ثروت و مقام گفت: اينجا؟! نه، شما تشريف بياوريد به حجره ما، آنجا با هم گفت وگو كنيم. عارف نگاه عاقل اندر سفيهي به او كرد وگفت: تاكنون به حجره كسي نرفته ام كه اكنون به حجره شما بيايم. اينجا مسجد، خانه خداوند سبحان و بهترين مكان روي زمين است؛ خداوند سبحان ميزبان مومنين و آنها نيز ميهمانان حضرت حقند، اينجا را رها كنم و كجا بيايم؟!
صاحب ثروت و مقام در حالي كه آثار ناراحتي از چهره اش نمايان بود خداحافظي كرد و رفت. چند روز بعد، دوباره نزديك مسجد عارف را ديد و پس از سلام و احوالپرسي گله كرد كه چرا با او چنين رفتاري داشته است.
عارف گفت: شما چرا خيال مي كنيد كه چون ثروت يا مقام داريد، نزد خداوند هم از سايرين بهتريد؟! صاحب ثروت و مقام گفت: بالاخره ما با اين مردم عادي و عوام الناس تفاوت داريم شما چرا رعايت حفظ شأن ما را نمي كنيد؟!
عارف افزود: كدام شأن؟ آيا ثروت شأن مي آورد؟ آيا مقام شأن مي آورد؟ خصوصاً ثروت و مقامي كه همراه با تكبر، خودبرتر بيني، تمايز طلبي، خودبزرگ بيني و كوچك انگاري سايرين، بويژه مومنان باشد، چه شأني دارد؟ شما خيال مي كنيد كه اگر چند نفر آدم نيازمند، چاپلوس و... تملقتان را گفتند و شما را براي برآورده شدن نيازهايشان، برصدر نشاندند، بر صدر بهشت هم نشسته ايد؟! مرد كه مات و مبهوت به سخنان آرام و دلسوزانه عارف گوش مي داد گفت: ولي شما بيشتر وقت خود را در اختيار عده اي فقير و نيازمند و پرسشگر قرار داده ايد! عارف گفت: فقر عيب است؟ پرسشگري براي درك بهتر حقايق اشكالي دارد؟ تواضع، ساده زيستي، علم دوستي، اهل مسجد بودن، نماز جماعت خواندن، ياري كردن ساير مومنان، دوري از رذايل اخلاقي و... كداميك از اينها عيب است؟ مرد گفت: هيچكدام! عارف گفت: آنهايي كه در مسجد بودند چنين كساني اند و من از خداوند متعال شرم مي كنم و از نافرماني او مي ترسم اگر آنها را از خود برانم، سپس آيه 52 انعام را براي مرد تلاوت كرد:
ولا تطردالذين يدعون ربهم بالغدوه والعشي يريدون وجهه ما عليك من حسابهم من شيئ فتطردهم فتكون من الظالمين. يعني: و كساني را كه صبح و شام خدا را مي خوانند و جز ذات پاك او نظري ندارند را از خود دور نكن، نه چيزي از حساب آنها بر توست و نه چيزي از حساب تو بر آنها، كه اگر آنها را طرد كني، از ستمگران گردي. مرد گفت: حاج آقا! ولي من دوست دارم از مباحث شما استفاده كنم؟
عارف اظهار داشت: به مسجد تشريف بياوريد و در حلقه مومنان حاضر شويد، منتظر شما هستم.
مرد گفت: چشم حاج آقا و خداحافظي كرد و رفت. عارف نگاهي به آسمان كرد و عرضه داشت: پروردگارا! ما را از خانه و ياد و دوستانت جدا نكن!

 



گفتاري پيرامون مهمترين وظايف كارگزاران حج نسبت به زائران خانه خدا شاخص ولايت پذيري در حج

احسان فضلي
بي گمان هويت اسلامي و مسلماني را بايد در مناسك و آيين هايي چون نماز، زكات، حج و جهاد جست وجو كرد؛ زيرا بدون هر يك از آيين ها نمي توان تفاوت معناداري ميان مسلمان و غيرمسلمان يافت.
براين اساس حج جايگاه ويژه اي در آموزه هاي قرآني و اسلامي پيدا مي كند. اين جايگاه زماني تقويت مي شود كه حج با عنصر ولايت پيوند استواري مي يابد. البته همه آيين هاي پيش گفته، ارتباطي تنگاتنگ و استوار با ولايت دارند؛ زيرا ولايت است كه به آن ها معناي كامل و درست مي بخشد و بي ولايت هر يك از آن ها آيين ها و نمادهاي بي ارزش و پوچي مي شوند؛ چون ولايت در دو حوزه اجتماعي و شخصي به اين اعمال مفاهيم عالي ارزشي مي بخشد و اجازه مي دهد تا جنگ و خشونت، به يك امر عبادي و مقدس تبديل شود. از آن جايي كه خانه خدا، زايشگاه ولايت و ولي خداست و تمام الحج به لقاء و ديدار ولي الله تحقق مي يابد، مي توان دريافت كه چرا حج از چنين ارزش و جايگاه والايي برخوردار است.
اصولا حج، آيين توحيدي است و همه مناسك و اجزاي آن اين معنا را به نمايش مي گذارد. با اين همه، اين ولايت است كه اين مفاهيم و نمادهاي ظاهري را با توحيد محض پيوند مي دهد و آثار آن را در صحنه هاي اجتماعي به رخ مي كشد.
نويسنده با اين پيش فرض، تحليل قرآن را درباره كارگزاري حج و حاجيان ارائه مي دهد و بر آن است تا به عنوان نمونه به يكي از كارگزاران اين حوزه بر اساس گزارش هاي قرآن بپردازد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم. وي همچنين پيرامون ضرورت ولايت پذيري به عنوان يكي از مهمترين درس هاي حج سخن گفته است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤ ¤ ¤
گزارش هاي تاريخي قرآن تاييد مي كند كه جامعه انساني هر چند از آدم تا حضرت نوح(ع) و تا حضرت ابراهيم(ع) فراز و نشيب هاي بسياري را از سر گذرانده است؛ ولي در تمام اين دوره هاي تاريخي، اين حضرت ابراهيم(ع) بوده كه توحيد محض الهي را در جامعه نهادينه كرده و زمينه هاي انقلاب بزرگ بشريت را در عرصه ايمان توحيدي فراهم كرده است. آن حضرت(ع) به سبب دست يابي به مقامات بسيار بزرگ انساني از طريق عبوديت محض، توانست در مقام امامت قرار گيرد و به عنوان اسوه كامل و سرمشق انسانيت مطرح شود.
حج ، يادگار پيامبر توحيدي
حضرت ابراهيم خليل الله(ع) را از بزرگ ترين پيامبران بشريت پس از حضرت محمد مصطفي(ص) دانسته اند. آن بزرگوار در فضليت پس از پيامبر(ص) قرار مي گيرد. از اين رو دين اسلام را به نام ايشان مي شناسند و همه شرايع الهي موجود را به ايشان نسبت مي دهند. و لذا سخن از دين ابراهيمي است كه شرايع متعدد و مختلفي از دل آن بيرون آمده است.
بسياري از آيين ها و مناسك موجود در همه شرايع، برگرفته از سنت و آموزه ها و سيره آن حضرت(ع) است. آيين توحيد حج نيز يكي از آيين هايي است كه يادگار آن حضرت مي باشد كه به عنوان نماد و سمبل توحيد و آيين ها و مناسك توحيدي مطرح است.
اسماعيل، معاون ابراهيم
حضرت اسماعيل(ع) فرزند حضرت ابراهيم(ع) ازهاجركنيز مصري و قبطي است. خداوند چنان كه از آيه 37سوره ابراهيم برمي آيد، به حضرت ابراهيم (ع) فرمان مي دهد تا اسماعيل را در سرزمين مكه و نزديك خانه خدا اسكان دهد. آن حضرت نيز براي عمل به فرمان الهي، همسر و كودك خردسال خويش را از بيت المقدس به سوي مكه كوچ مي دهد و در سرزمين خشك و بي گياهي اسكان مي دهد.
اين كودك كه درسن پيري پدرش، به دنيا آمده بود (ابراهيم آيه 39) همواره همراه و همكار پدر درامور زندگي بوده است. (صافات آيات 101 و 102)
خداوند به اين كودك حكمت وكتاب آسماني و مقام قضا و حكومت و نبوت را عطا كرد (انعام آيات 86 تا 89) و او را بخاطر فضايلي چون اخلاص درعمل (بقره آيه 127 و 128) و تسليم بودن در برابر خداوند (صافات آيات 102تا 106) مي ستايد. آن حضرت (ع) انساني با ويژگي ها و فضايلي چون تقوا (ص آيات 48 و 49)، اهل توحيد محض (بقره آيه 127و 129 و 133)، باورمند به مشيت الهي (صافات آيات 101 و 102)، اهل خضوع مستمر (همان) صبر و شكيبايي (انبياء آيه 85 و صافات آيه 102) عصمت و خيردائمي درهمه اعمال و رفتار (ص آيه 48) نيكوكاري و شتاب و سبقت دركارهاي خير (انبياء آيات 85 و 90 و ص آيه 48)انساني صالح (انبياء آيات 85 و 86) حليم و بردبار (صافات آيه 101 و نورالثقلين ذيل آيه) اهل هدايت (انعام آيه 86 و 90) و با فضايل و مقاماتي چون امامت (انعام آيات 86 و 90) نبوت و برگزيدگي از سوي خدا (همان ونيز ص آيه 48) بوده است. وي كسي است كه در تجديد بناي كعبه دركنار حضرت ابراهيم (ع) و برخوردار از امتيازات اين مقام بود. (بقره آيه 127) خداوند وي را از كساني معرفي مي كند كه بايد به عنوان اسوه و سرمشق زندگي مورد توجه قرارگيرد. (انعام آيات 86 و 90 و بقره آيه 133 و ص آيه 48)
خداوند به سبب همين صفات و فضايل است كه وي را به عنوان معاون حضرت ابراهيم (ع) برگزيد و از اوخواست تا دركنار آن حضرت (ع)مسئوليت بزرگ هدايت بشر به ويژه از طريق آموزش آيين ها و مناسك بزرگ عبادي چون حج و نماز و زكات به عهده گيرد.
زندگي اسماعيل( ع) ، آيين زندگي
اگر به آيات قرآني و روايات وارد شده درمساله حج توجه شود، به خوبي مي توان دريافت كه چرا زندگي حضرت ابراهيم و اسماعيل (ع) به عنوان آيين زندگي مطرح شده است.به عبارت ديگر تمامي لحظات زندگي اين پدر و پسر درآن حد و اندازه دركمال و تمام است كه به عنوان اسوه زندگي همه بشر مطرح مي شود.
خداوند درآيات 48 و 49 سوره ص، به داستان زندگي آن دو مي پردازد و آن را شايسته يادآوري و به نيكي ذكر شدن مي داند. بخشي از مهم ترين و حساس ترين زندگي آنان، ارتباط تنگاتنگي با حج و آيين هاي آن دارد، زيرا رفتارهاي آنان در زندگي، به عنوان بخشي از آيين هاي توحيدي و عبادي حج درآمده است.
مسئوليت هاي كارگزاران حج
خداوند براي حضرت اسماعيل (ع) كارويژه هاي خاصي را تعريف كرده است ولي با توجه به اين كه رفتار و كردار آن حضرت (ع) در زندگي اش، به عنوان سرمشق ديگران مطرح است، بايد اين مسئوليت ها را به عنوان مسئوليت هاي كارگزاران حج نيز مورد توجه و دقت قرار داد.
خداوند درآيه 163 و 165سوره نساء از جمله وظايف و مسئوليت هاي حضرت ابراهيم و اسماعيل (ع) را بشارت دادن به مردم نسبت به پاداش و ثواب هاي اخروي مي داند. اين بدان معناست كه از مهم ترين وظايف كارگزاران حج بايد پيام هاي بشارت آميز باشد.
آنان مي بايست اطلاعات و سخناني را كه دلالت بر موفقيت و سربلندي دارد، دراختيار حاجيان قرار دهند و آرمان هاي بلندي چون سعادت و خوشبختي در دنيا و آخرت را به آنان يادآور شوند.
در همان حال براي اين كه از مخالفت پرهيز كنند و راه گمراهي و عصيان را نپيمايند بايستي به آنان هشدار دهند و از عذاب ها و خشم خداوند دردنيا و آخرت بهراسانند. (همان)
بنابراين مجموعه فعاليت هاي كارگزاران در حج بايد به گونه اي باشد كه شامل بشارت و انذار باشد و مردم نسبت به آينده خوب در صورت اطاعت، و بدبختي و شقاوت در صورت عصيان آگاه سازند.
از ديگر مسئوليت هاي كارگزاران حج و حاجيان آن است كه پاسدار حريم و حرمت كعبه و سرزمين مقدس باشند و خانه خدا را به گونه اي آماده سازند كه حاجيان درشرايط عالي و مناسب از فرصت حج بهره برند. (بقره آيه 125) براي اين منظور آنان موظفند كه نگذارند دشمنان توحيد و اهل كفر وارد اين سرزمين و حريم شوند و با رفتارهاي خويش موجبات اذيت و آزار مومنان را فراهم آورند و يا به حريم عقيدتي آنان تجاوز كنند. براين اساس لازم است كه مسئولان و كارگزاران حج همه تمهيدات را براي ايجاد بهترين شرايط عبادي و دست يابي به تقوا و توحيد براي اهل آن فراهم كنند.
خداوند افزون براين كه از مسئولان و كارگزاران مي خواهد تا جلوي ورود كافران و مشركان و عقايد باطل آنان را بگيرند بلكه لازم است به پاك سازي همه عناصر و نمادهاي شرك و كفر نيز اقدام كنند. (بقره آيه 125).
برخي از ناپاكي ها و آلودگي ها به گونه اي است كه تطهير آن لازم و واجب است. از جمله آن ها عناصر و نمادهاي شرك و كفر چون بت است.
اصولا حج دو بعد اثباتي و نفيي دارد. اگر لااله الا الله، كلامي است كه اين معنا و مفهوم را مي رساند، حج نيز در قالب عمل و آيين اين معنا را القا مي كند. اين گونه است كه بخشي از آن نفي هر گونه نمادهاي بت پرستي و شرك و كفر است و از سوي ديگر، ايجاد زمينه هاي بروز علائم و نشانه هاي توحيدي مي باشد.
كارگزاران و مسئولان حج موظف هستند تا هم به طهارت باطن بپردازند و هم به طهارت ظاهر توجه كنند. براين اساس تطهير و پاكيزه كردن كعبه از آلودگي ها براي طواف كنندگان و عبادت كنندگان از وظايف حضرت ابراهيم (ع) و اسماعيل (ع) و درنتيجه كارگزاران حج دانسته شده است. (همان)
كارگزاران حج بايد خود را خدمتگزاران حاجيان و معتكفين بدانند و درخدمت گزاري ايشان كوتاهي نكنند. بنابر اين لازم است تا از قبل همه شرايط عبادي مناسب براي حاجيان و معتكفين فراهم شود تا ذهن و روح آنان به چيزي جز خداوند و دست يابي به تقواي الهي مشغول نشود.
تولي و تبري در حج
تبليغ پيام الهي به هر شكل و صورتي از ديگر وظايف كارگزاران است كه در آيات 163 و 165 سوره نساء بر آن تاكيد شده است. برخي براين باورند كه حج جز عبادت چيزي نيست و هرگونه تبليغ در آن جايز نيست. اين در حالي است كه اين زمان بهترين زمان براي تبليغ اصول توحيد و آگاه سازي نسبت به اهداف رسالت چون عدالت جهاني و قيام توده هاي مردم براي دستيابي به آن است. (حديد آيه 25)
با توجه به آيات پيش گفته مي توان گفت كه از وظايف و مسئوليت هاي عمده كارگزاران و مسئولان حج آن است كه تولي و تبري را به شكل واقعي و يا نمادين آن در حج عمل كنند. از اين روست كه خداوند مسئله اذان و اعلان رسمي برائت از مشركان و نمادها و افكار و اعمال آنان را به عنوان بخشي از حج مطرح مي سازد. بنابراين بر مسئولان است كه زمينه اجرايي اعمال برائت و تولي به امام و نفي هرگونه طاغوت را فراهم آورند.
حضرت اسماعيل با آن همه عواطف و احساساتي كه نسبت به پدر دارد و به شكل عاطفي با مسئله ذبح برخورد مي كند (صافات آيات 101 و 102) ولي هنگامي كه پاي انجام مسئوليت و تكاليف الهي به ميان مي آيد، به هيچ وجه كوتاه نمي آيد وخود را دربست در اختيار ولي خدا قرار مي دهد.
گروهي از مردم و مسلمانان داراي ذهن موزائيكي هستند. به اين معنا كه در حوزه معرفت شناسي بسان كافر و مشرك هستند ولي در حوزه عمل، رفتاري ايماني نشان مي دهند. اين مسئله تعبدي نمي تواند تا زمان بسياري دوام يابد؛ زيرا روزي در عمل نمي تواند ميان شرك معرفتي و عمل تعبدي خود جمع كند. از اين رو هنگامي كه پيامبر(ص) و يا امام معصوم(ع) يا ولي امر مسلمانان حكمي مي كند كه جان شخص را به خطر مي افكند، از اطاعت فرمان سر باز مي زند. داستان خراساني با امام صادق(ع) و عدم اطاعت از فرمان پريدن در تنور آتش معروف است؛ زيرا چنين شخصي در عمل ولايت را چنان نشناخته بود كه بتواند چشم بسته به فرمان ولي الله عمل كند و خود را به درون آتش بيفكند.
اطاعت بي چون و چرا از ولي امر
در جوامع امروز عده اي از دانشجويان و حتي برخي از طلاب با مشكل معرفتي نسبت به مسئله ولايت روبه رو هستند و لذا اطاعت از ولي امر و امام معصوم را در حدود و مرزهاي خاص پذيرا مي شوند و اين اطاعت تا حد جانفشاني بالا نمي رود.
درحالي كه اطاعت حضرت اسماعيل(ع) نسبت به حكم ولي الله نشان مي دهد كه وي از نظر معرفتي به جايي رسيده بود كه مي توانست خود را بي اما و اگر و چون و چرا در اختيار معصوم و ولي امر قرار دهد.
حج و قرباني و داستان اطاعت اسماعيل(ع) از ولي الله، خود بزرگترين درس توحيدي از اطاعت و فرمانبرداري از امام و ولي امر است كه مي بايست ازسوي كارگزاران تبليغ شود. اگر آن حضرت(ع) با جان خويش اطاعت از ولايت را نشان مي دهد ما موظفيم اين معنا را به گوش حاجيان برسانيم كه اين عمل تنها يك بازي و يا نمايش نبوده است و اگر خداوند اراده كرده بود بي گمان كارد، حلقوم را مي دريد. بنابراين هركسي وظيفه اي دارد كه مي بايست انجام دهد. وظيفه مؤمنان اطاعت محض از ولي الله است و وظيفه ولي الله آن است كه تنها در شرايطي كه لازم و ضروري است اين كار را بخواهد و درغير اين صورت به فديه و جايگزين بسنده كند. (صافات آيات 102 تا 107)
بسياري از مردم نيازمند آموزش هايي هستند كه در مكتب حكمت متعالي و فلسفه شيعي بخوبي به آن پرداخته شده است. اين حكمت متعالي است كه مسئله ولايت پذيري و اطاعت از ولي الله را به خوبي در بعد معرفتي به اثبات مي رساند و زمينه آن را براي عمل درحوزه هاي مختلف سياسي و اجتماعي و نظامي فراهم مي آورد.
داستان ذبح اسماعيل و اطاعت پذيري وي از ولايت، داستان هر روز ماست. ما در جامعه، هر روز با مسائلي مواجه هستيم كه تنها از راه اطاعت و تعبدپذيري ممكن است حل و فصل شود و هرگونه مقاومت و اما و اگرهاي عقلاني نمي تواند جامعه را در امنيت كامل قرار دهد و اجراي بسياري از دستورها را با مشكل مواجه مي سازد.
براين اساس درسي كه كارگزاران و مسئولان حج بايد به مؤمنان منتقل و آن را تبليغ كنند مسئله ولايت پذيري و اطاعت تعبدي محض از ولايت امري است كه همه شرايط را دارا مي باشد و كسي است كه در خدا ذوب شده است. اگر ولي امر مسلمانان خود را درخدا ذوب كرده است برهمه مؤمنان است كه خود را در چنين ولي امري ذوب كنند و از وي اطاعت و فرمانبرداري محض داشته باشند.
حضرت اسماعيل(ع) مي دانست كه كشتن انسان بي گناه و به ناحق جرم است و ازصدها حكم الهي درباره حقوق بشر آگاه بود و مي دانست كه حضرت ابراهيم(ع) از وي آگاهتر و هوشيارتر نسبت به وي دراين مسائل است ولي اين را نيز مي داند كه ولي الله حكمي بدون حكمت و هدف نمي كند و درپس حكم وي مصالح و اهداف والاتر و برتري است. از اين رو برپايه بينش و نگرش معرفت شناختي عميق و بلند خويش اطاعت محض را از حضرت ابراهيم(ع) نشان مي دهد.
اين ها نمونه ها و جلوه هايي از حج است كه مي توان در ايام حج به حاجيان آموخت و آنان را درمسير كمالي جامعه عدالت محور و ولايت محور جهاني اسلام قرار داد.
بي گمان فرجام جامعه اي كه همچون اسماعيل از ولي امر خويش اطاعت مي كند و بي اما و اگر، گردن را در اختيار ولي امر خويش قرار مي دهد تا هرگونه كه خواهد عمل كند، فرجامي نيك در دنيا و نعمت هاي اخروي در آخرت است.

 



ديدگاه

حفظ ارزش ها، مهمترين مصلحت جامعه
آيت الله مصباح يزدي:
مهم ترين مصلحت، حفظ ارزش هاي اسلامي و اجراي احكام اسلامي است. امر به معروف و نهي از منكر براي مبارزه با گناه و انحرافات فكري و عقيدتي خيلي واجب تر از امر به معروف در امور مادي است. انحرافات، سعادت ابدي انسان را به خطر مي اندازند... مهم ترين مصلحتي كه در تشريع امر به معروف و نهي از منكر لحاظ شده است حفظ مصالح معنوي و ديني جامعه است. به همين دليل، وظيفه پليس مسلمان فقط حفظ امنيت و مصالح مادي جامعه اسلامي نيست، بلكه مصالح معنوي از مصالح مادي مهم تر است.

همرنگي با جماعت نشانه كم ارزشي انسانيت
آيت الله مكارم شيرازي:
بسيار مي شود كه انسان، به عنوان يك آزمون الهي در داخل كشورهاي اسلامي يا بيرون آن در ميان گروهي بي بند و بار گرفتار مي شود كه او را به همرنگي خود مي طلبند، وسوسه هاي نفس و شياطين در اينجا شروع مي شود، كه چاره اي جز همرنگ شدن با جماعت نيست، و براي اين كار عذرهاي واهي مي تراشد! ميزان رشد اخلاقي، استقلال شخصيت و شكوفايي ايمان هر انساني در اين گونه شرايط ظاهر مي شود، آنها كه همچون خسي با امواج حركت مي كنند، غرق فساد مي شوند، و رسوا نشدن را در همرنگي با جماعت آلودگان مي پندارند، آنها انسان هاي بي ارزشي هستند كه از جوهره آدميت به پوسته اي قناعت كرده اند.

بصيرت عامل كمال در زندگي
آيت الله صافي گلپايگاني:
همه بايد بصيرت داشته باشيم، مجتهد، سرباز، ارتشي، سپاهي، زن و مرد همه بايد بصير بوده و در مقام كسب بصيرت، آگاهي و بالا بردن درك ديني باشند.
اگر بشر در دوران زندگي بينش افزايي نداشته باشد، گويا تمام زندگي او بي ثمر بوده است بنابر اين نبايد توقف كرد و بايد به سوي كمال، علم، معرفت و اخلاق گام هاي اساسي برداشت.
انسان به واسطه بصيرت متخلق به اخلاق الهي مي شود چون يكي از صفات خداوند بصير است و كسي كه بصير باشد خود را متخلق به اين صفت الهي كرده است.


كثرت گرايي با اسلام سازگار نيست
آيت الله مصباح يزدي:
شبهه كثرت گرايي قائل است كه تعدد اديان درجهان ضرري به اديان ديگر نمي زند و دين سليقه اي است و هر كدام را كه دوست داشتيد مي توانيد از ميان اسلام، يهود، بودا و مسيح انتخاب كنيد!
اين تصور با اسلام سازگار نيست، چون اسلام معتقد است دين حق، يكي است و هر پيامبري، زمان خودش لازم الاطاعه بوده تا پيامبر بعدي و مردم موظف هستند به پيامبر بعدي رجوع كنند تا آخرين پيامبر كه كاملترين دين يعني اسلام را به ارمغان آورده است.
دين مانند شعر، هنر و... سليقه اي نيست تا هر كدام را كه دوست داشتي انتخاب كني، چون اسلام از نظر فكري هرگز باطل را نمي پذيرد.
از نظر فكري اسلام هرگز زيربار ساير اديان نمي رود، چون از همه آنها برتر است ولي از منظر عمل و رفتار همواره تاكيد كرده كه با ساير اديان ملاطفت و مهرباني داشته باشيد و نهايت اخلاق انساني را در رفتار با آنها رعايت كنيد تا شايد عامل جذب آنها به دين اسلام شود.

علم و ايمان ملازم يكديگرند
آيت الله سبحاني:
ديدگاه اسلام مانند ديدگاه پاپ و مسيحيت نيست كه فقط دعوت به ايمان كند، بلكه علم را در كنار ايمان سفارش مي كند و بايد اين دو را در كشورمان در كنار هم پيش ببريم و فاصله اي ميان آنها نباشد.
كوشش كنيد علم، شما را به سوي خدا هدايت كند؛زيرا علم مانند سكه، داراي دو روي مادي و غيرمادي است، يعني يك روي آن به ماديات و طبيعيات مي پردازد و روي ديگر آن به خداوند و اسرار نهفته عالم، بنابر اين بايد از دو روي سكه سخن گفت و به يكي از آنها اكتفا نكرد، چون در غير اين صورت به دانشگاه و دانشجو و نظام خيانت كرده ايد.

خون شهدا؛ حافظ ارزش هاست نه لوح كوروش
آيت الله نوري همداني:
بايد نسبت به شناخت فرهنگ انقلاب و عوامل پيشرفت آن همت گمارد و با شناسايي آسيب ها نسبت به اهداف دشمنان و كينه توزان آگاه گرديم. امروز بايد به احياي ياد و خاطره شهدا اهتمام ويژه داشت.
سخنان كوروش را بر روي سنگ نوشته اند تا ماندگار شود، اما آن چيزي كه پيام ها، ارزش ها و نظام اسلامي را حفظ مي كند خون شهدا است.
¤ منابع خبري : سايت حضرات آيات مي باشد

 



قرآن مشعل علم اروپا

علي مزيناني
از حضرت امام رضا (ع) نقل شده كه از امام صادق (ع) پرسيدند: چه سري است كه قرآن هر چه زمان بيشتر بر او مي گذرد و هر چه بيشتر تلاوت مي شود بر طراوت و تازگيش افزوده مي گردد؟
امام صادق (ع) فرمودند: براي اين كه قرآن تنها براي يك زمان و نه زمان ديگر و براي يك مردم و نه مردم ديگر، نازل نشده، بلكه همه زمان ها و همه مردم نازل شده است.
معنا و مفهوم اين حديث بر همگان روشن است و نياز به هيچ توضيحي نيست چرا كه در طول تاريخ ثابت شده است كه اگر چنانچه در طرز تفكر و معلومات و انديشه ها اختلاف شديدي وجود داشته است باز قرآن بر زمان ها و افكار پيشي گرفته و آنقدر معاني و مفاهيم قابل درك و استناد عرضه كرده كه ظرفيت زمانه را اشباع نموده است.
خاتم انبياء حضرت محمد مصطفي (ص) درباره رمز ماندگاري و ناميرايي اين كتاب آسماني مي فرمايد: «مثل قرآن، مثل خورشيد و ماه است و مثل آن دو هميشه درجريان است. يعني ثابت و يك نواخت نيست و يك جا ميخكوب نمي شود» به راستي معجزه پيامبر اعظم (ص) بزرگترين اعجاز در عمر دنياست كه هيچ چيز با آن قياس نمي شود. با احترام به تمامي پيروان اديان الهي كه گاه كتاب آنان به فراخور زمان دست خوش تغيير و تحريف شده ولي شريعت مسلمين هيچ گاه تحريفي را به خود راه نداده است و اگر كسي در هر برهه اي خواسته به مقابله با كتاب خدا برخيزد و با خيال خام خود حتي آيه اي به تقليد از آن بياورد رسواي عام و خاص گرديده و مورد تمسخر ديگران واقع شده است.
مكتب قرآن، مكتب ظلم ستيزي، بيداري، عدالت و آگاهي است لذا بسياري از دشمنان و مغرضان براي آن كه بتوانند چند صباحي بر مردم حكومت كنند سعي كرده اند تا جامعه و يا حداقل خواص خود را از قرآن دور نگه دارند. ولي انوارالهي همانند خورشيد و ماه كه رسول خدا (ص) آن را مثال آورد، در زير ابر پنهان نمانده و در نهايت حقيقت آشكار شده و آنان به راه رستگاري رهنمون شده اند. نمونه هاي بارز آن را مي توان در اعتراف دانشمندان و انديشمندان شرقي و غربي ديد.
اعترافات دانشمندان غربي به اعجاز قرآن
دكتر يوهان ولفگانگ فون گوته رياضي دان، شاعر و نويسنده آلماني در اين باره مي گويد: «ساليان درازي كشيشان از خدا بي خبر، ما را از پي بردن به حقايق مقدس و عظمت آورنده آن، حضرت محمد (ص)، دور نگاه داشته بودند اما هر قدر در جاده علم و دانش قدم گذارده ايم پرده هاي جهل و تعصب نابجا از بين مي رود و به زودي اين كتاب توصيف ناپـذير عالم را به خود جلب نموده و تأثير عميقي در علم و دانش جهان كرده، سرانجام محور افكار مردم جهان مي گردد.» بعضي ديگر از دانشمندان و متفكرين غربي پيشرفت علمي، فرهنگي و رفاهي سرزمين هاي اروپايي را مديون دين مبين اسلام و كلام الله مجيد مي دانند هم چنان كه خلاصي بردگان آفريقايي، و اندلسي، رهايي مردمان ضعيف از زير ظلم امپراطوران روم و ايران، دانش و معرفت و دوري از خرافه پرستي سرزمين عربستان همه وامدار آخرين پيامبر يعني حضرت محمد مصطفي (ص) و معجزه جاويدان او هستند.
اسلام شناس آلماني، فريدريش ديتريشي Dietrici (1821- 1903) درباره خدمت قرآن و معارف مسلمين به اروپائيان معترف است كه: «همين علوم و معارف مسلمين بود كه اروپا را در قرن دهم ميلادي جلوبرد، همان علومي كه سرچشمه آن قرآن كريم بود و اروپا از اين حيث به اسلام مديون است.»
ژول لابوم Joles Labeume
انديشمند و نويسنده و خاورشناس فرانسوي با اشاره به اين كه تعليمات و مواعظ قرآن تنها براي سران يك قوم نيست بلكه جهاني است مي گويد: «مردم از هر نژاد و مليتي كه هستند منصفانه بايد موقعيت بشريت را از نظر علمي قبل از اسلام مورد مطالعه قرار دهد تا اعتراف كنند كه علم و دانش به معناي وسيع آن به وسيله مسلمين براي جهانيان آورده شده مسلمانان علوم و دانش خود را از قرآن كه مانند درياي دانش بود گرفته و از آن شهرهايي ساخته اند. قرآن براي هميشه زنده است و هركسي از مردم جهان به قدر درك و استعداد خود از آن بهره برمي دارد.
«دينورت» يكي ديگر از شرق شناسان كه به بدهكاري اروپائيان نسبت به تعاليم اسلام اشاره مي كند مي گويد: «واجب است اعتراف كنيم كه علوم طبيعي و فلكي و فلسفه و رياضيات كه در اروپا رواج گرفت عموما از بركت تعاليم قرآني است و ما مديون مسلمانانيم بلكه اروپا از اين جهت، شهري از اسلام است!»
ژوزف هوردويچ Gosef hordvich
دانشمند و خاورشناس آلماني، قرآن را عاملي بسيار شگرف در بالا بردن فكر مسلمانان در اروپا مي داند: «قرآن آنان را به تحقيقات علمي و پديد آوردن انديشه ها سوق داد، قرآن موجب و انگيزه پيشروي مسلمانان، در سرزمين هاي اروپا گرديد. در آنجا هنگامي كه تاريكي ها همه جا را فراگرفته بود اينان مشعلهاي انسانيت را برافروختند و به آستان علم خدماتي شايان كردند.»
راكستون Rockeston
دانشمند اسكاتلندي است كه در جستجوي حقيقت با اسلام آشنا مي شود وي مي نويسد: «ساليان درازي در جستجوي حقيقت بودم تا اينكه حقيقت را در اسلام يافتم سپس قرآن مقدس را ديدم و شروع به خواندن آن كردم او بود كه تمام سؤالات مرا جواب گفت!!»
كتاب خدا از هرگونه دروغ پردازي و خيال و اوهام مبراست و دانشمندان آن را سراسر منطق و راستي مي دانند كه بسياري از مسائل لاينحل علمي، تحقيقي، مدني، قضايي و... را پاسخ روشن مي دهد و از آن به عنوان سرچشمه دانش و معرفت ياد مي كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14