(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 30 آبان 1389- شماره 19794

تاكتيك هاي عمليات رواني با بررسي سريال مختارنامه -1
درباه متن و حاشيه فيلم «سن پطرز بورگ» در حصار بي هويتي !
نقد نمايش «بدل» كمدي ناتمام
صفار هرندي عنوان كرد
راه هاي جهاني شدن سينماي ايران
حسن عباسي تأكيد كرد با زبان فطرت مخاطب را به سينما بكشانيم
آسيب شناسي فيلم كوتاه
آنچه خود داريم ز بيگانه تمنا نكنيم
نخستين گردهمايي بازي سازان ايراني
افزايش خودنمايي فيلم هاي مستندو كوتاه
جيمزباند جديد به كمك اوباما مي آيد؟
كارگاه فيلمساز معترض آمريكايي در تهران
سايت تلويزيون ضداخلاقي هك شد



تاكتيك هاي عمليات رواني با بررسي سريال مختارنامه -1

داوود مراديان

مختارنامه ، نقبي به تاريخي است كه اگرچه برمنابر و جمع عزاداران حسيني بسيار به آن پرداخته مي شود اما از كم توجهي روانشناسان و رسانه شناسان به وقايع اين مقطع چرايي اين وقايع از بعد عمليات رواني كمتر بررسي شده و تقريبا نا شناخته باقي مانده است.با اين وجود اين نوشته بيشتر درس پس دادن شاگردي است در محضر اساتيد عمليات رواني كه بابي باز كند براي بررسي جامع تر و تحليلي تر.قسمت هفتم سريال مختار نامه، جدا از مباحث تكنيكي سينمايي و بصري حاوي نكته بسيار قابل تأملي است و آن اين سوال است كه : چگونه مي شود سرداري با شرف و نسب و وجهه و شجاعت مسلم، صبح مي كند با چهار هزار لشگر تيغ آخته و شب، تنها و يكه در كوچه هاي كوفه قدم مي زند؟ اين ريزش نيرو آيا صرفا در بي وفايي كوفيان ريشه دارد يا تسلط دشمن بر تاكتيك هاي عمليات رواني نيز اهميت ويژه اي دارد؟ در اين قسمت ابن زياد از چه تاكتيك هايي بهره برد؟
1- تاكتيك دروغ بزرگ
در اين تاكتيك دشمن از ميزان نا آگاهي جامعه هدف نسبت به قدرت مهاجمين و نيز ناكارآمدي دستگاه اطلاع رساني جامعه هدف (در آن دوره منابر و در اين دوره رسانه ها) مطلع شده و با طرح دروغي بسيار بزرگ (دروغ هرچه بزرگتر باور پذيرتر) تصويري بسيار رعب انگيز از خود در جامعه هدف ايجاد مي كند و مي تواند پيش از شليك اسلحه ها دلها را به زانو درآورد. لشگريان ناديده شام و منجنيق هاي پر آتش و پر عقرب و خوي وحشيانه اي كه مي كشند و به كنيزي مي برند، به واقع
تصوير سازي از خود در ديد دشمن بر اساس همين تاكتيك است. نظير همين اتفاق را عمدتاً در زمانه ما رسانه ها به عهده گرفته اند. به عنوان مثال هاليوود با دستگاه عريض و طويل سينمايي خود تصويري بسيار قدرتمند و
شكست ناپذير از ارتش آمريكا را در قالب فيلم هاي اكشن و جذاب و جاسوسي به كشورهاي هدف صادر مي كند و غالباً نيز
رسانه هاي جامعه هدف از سر نا آگاهي آنها را مفت و مجاني در جامعه خويش توزيع مي كنند. »دشمن ملت« چند بار از شبكه هاي سيما پخش شد؟
شيوه دوم، ايجاد رسانه هايي به زبان جامعه هدف است تا با بزرگنمايي توان نظامي دشمن، دروغ بزرگ را به خورد جامعه هدف بدهند. سلسله مطالب
سايت هاي معاند كه مستمراً به توان و نحوه و زمان حمله آمريكا به ايران مي پردازند در اين تاكتيك عمليات رواني قابل دسته بندي است. اين درحالي است كه در خود غرب مقالات بي نظيري در ضعف و افول توان نظامي آمريكا تحرير مي شود كهThe eagle has crash landed نوشته ايمانوئل والرشتاين نمونه اي درخور توجه است.
2- ايجاد شوك بر مبناي دروغ بزرگ
كاربرد دروغ بزرگ ايجاد شوك است. جامعه شوك زده عقل را به پستوخانه مي سپارد و برمبناي شوكي كه دريافت كرده و دست به واكنشي سريع مي زند كه دربسياري موارد درست در راستاي منافع دشمن خويش است. قطعيت حمله لشگرياني كه هيچ منبع مطمئن و قابل وثوقي كيفيت آن را تائيد نكرده مانند چاقويي زير گلوي مذبوح عمل مي كند و الباقي تلاش ها صرفا
دست وپازدن است. عمده سپاه مسلم قرباني همين شيوه از عمليات رواني مي گردد. در جريان فتنه نيز دشمن درست از همين تاكتيك براي شروع فتنه بهره برد و با طرح اتهام »تقلب« (دروغ بزرگ) قشر ناآگاه جامعه را دچار شوك عظيمي كرد كه منجر به اغتشاش هاي چند روزه شد.
3- راهكار مقابله با تاكتيك دروغ بزرگ
الف: تبيين و استدلال :
افشاگري و آگاه سازي مهمترين راهكار مقابله با تاكتيك دروغ بزرگ است. اما چه كسي مي تواند افشاگري كند؟ در قسمت هاي مربوط به امام حسن عليه السلام و در سطح شهر مرو مختار با حضور در محل فتنه و با استدلال، مردم را از دروغ بودن ادعاي رسانه دشمن (فرد مبلغ و جاسوس) مطمئن مي كند و دليل اصلي اين موفقيت اولاً بصيرت و آگاهي مختار است و دوماً شناختي است كه مردم از وي دارند. « مختار بومي است» مساله اي كه دقيقاً نقطه آسيب پذير سپاه مسلم عليه السلام بود. يعني وجود فردي «عمار» در سپاه كه هم فقيه باشد و هم ثقه! واينجاست كه سكوت خواص، خصوصا سليمان در پيشبرد فتنه ابن زياد موثر مي افتد. ارجاع مي دهم به »اين العمار« مشهور رهبر انقلاب، كه حضرتش با اينكه خود ثقه است، با اينكه گفتارش سند محض براي امتش است باز هم بر اهميت خواص با بصيرت در روزهاي فتنه تاكيد
مي نمايد واگر نبود شاخصه هايي كه در ايشان است احتمالاً دشمن به خواسته خويش مي رسيد كه نرسيد! (الحمدلله)
ب: شناسايي و انهدام مراكز عمليات رواني دشمن:
رسانه هايي كه قابليت فيلترينگ داشته باشند بايستي در اولويت قرار گيرند.مشكل مسلم عليه السلام نداشتن قواي منسجمي بود كه بتواند از قبل از ورود وي اين مراكز را شناسايي و منهدم كند. و به علت قدرت بسيار مراكز نفاق در كوران فتنه بود كه عرصه برجناب مسلم آنقدر تنگ گشت كه به پيكار فردي با دشمن روي آورد. در كوران فتنه بعد از انتخابات در اين حوزه كه حوزه اي سلبي بود نيروها به علت تجربه قبلي بسيار موفق وارد شدند و مراكز بسط دروغ بزرگ را بازداشت و يا منزوي كردند و از سوي ديگر افشاگري مقام معظم رهبري و رشد انقلابي و سريع جواناني كه افسران جوان لقب گرفتند در مسير افشاگري هاي عمار گونه مسير را براي آرامش تدريجي جامعه هموار نمود. بايد دقت كرد كه كاركرد دروغ بزرگ بسته است به نوع عملكرد رسانه اي مدافعان جامعه هدف. در خصوص فتنه بعد از انتخابات، از آنجا كه دروغ بزرگ، تقلب بود و احتمال واكنش نظام مبني بر افشاي اسناد دروغ بسيار بالا مي نمود فتنه گران فرصتي بسيار اندك داشتند تا بتوانند شوك وارده را به نتيجه برسانند، اين اتفاق دوبار پيش از اين نتيجه داده بود، نخست در زمان شيخ فضل الله نوري است كه كار به اعدام اين فقيه مي كشد و جامعه هدف سكوت مي كند و بار دوم زماني است كه چنان آيت الله كاشاني منزوي مي شود كه بايستي در وقتي مقتضي تاكتيك هاي عمليات رواني انجام شده براي اين دو شخصيت بزرگوار را نيز بررسي و تحليل نمود تا راه تكرار بر وقايع شوم بسته شود. فاعتبرو يا اولي الابصار. پس فتنه گران سريعا وارد فاز دوم عمليات رواني شدند كه به تداوم طول عمر شوك و حفظ « ولو حداقلي» نيروها در كف خيابانها بيانجامد. چرا كه پس از نماز جمعه 29 خرداد رهبر معظم انقلاب عملا ريزش نيروهاي «خاكستري» و تحت شوك قرار گرفته شروع شده بود. فاز دوم تاكتيك شايعه بود...
ادامه دارد

 



درباه متن و حاشيه فيلم «سن پطرز بورگ» در حصار بي هويتي !

آرش فهيم
توليد و نمايش فيلم «سن پطرز بورگ» در نگاه اول اتفاق چندان مهمي به نظر نمي رسد؛ فيلمي است كه مثل صدها فيلم ديگر تاريخ سينماي ايران مدتي نمايش داده مي شود و بعد فراموش مي شود و تنها كارنامه كارگردان آن را پر«نام»تر از گذشته مي كند. يك فيلم كمدي كه گرچه نسبت به فيلم هاي طنزآميز روز سينماي ايران، اندكي سر و شكل بهتري دارد، اما هيچ فرآورده اي براي فرهنگ اين كشور محسوب نمي شود و دستاوردي براي «پربار»تر شدن سينماي ما ندارد.
اين فيلم اما از يك منظر اتفاقي مهم به شمار مي رود؛ يك اختتاميه! بهروز افخمي اگر با ساخت فيلم «عروس» يك جريان جديد را در سينماي بعد از انقلاب آغاز كرد، حالا با كارگرداني «سن پطرز بورگ» ورشكستگي و پايان يك جريان ديگر را اعلان مي كند. ورشكستگي سينماي خواب زده و آشفته و بي درد! هرچند «عروس» با اين كه 20 سال قبل به دنيا آمده اما بسيار جلوتر، گرم تر و جوان تر از «سن پطرز بورگ» است.
ديديم كه با تمام سروصداهايي كه ايجاد شد و حواشي گوناگوني كه براي آن به وجود آمد و آن فضاسازي و بزرگ نمايي تبليغاتي كه رسانه ها به پا كردند، «سن پطرز بورگ» باخت!
نه تنها انديشه و محتواي خاصي به عرصه سينماي ايران وارد نشد، كه هيچ كمكي نيز به اقتصاد اين چرخه نكرد. نه فقط مخاطب سختگير و مترقي سينما، كه مخاطب عام هم رضايت ندارد. پس از تماشاي فيلم در يكي از سينماهاي تهران و در هنگام خارج شدن از آن، گفت وگوي چند تماشاگر جوان را شنيدم كه از تلف شدن وقتشان مي گفتند. يكي ديگري را ملامت مي كرد كه چرا پيشنهاد داده تا اين فيلم ... را ببينند! فروش نه چندان مطلوب فيلم - به رغم تمام سر و صداهايش - شاهدي بر اين مثال است. چون نتوانسته مسير تازه اي را در سينماي كشور بگشايد. به جز برخي خودنمايي هاي فرمگرايانه، در نهايت فيلم برآيند جديدي ندارد و براي مخاطب تشنه «فيلم خوب» و «حرف نو» يك سراب است.
«سن پطرز بورگ» هم مثل كمدي هاي غالب، آميخته با لمپنيسم است. خنده حاصل از اين فيلم موجب خودآگاهي و بيداري بيشتر نمي شود.
در اين فيلم هم نيش و كنايه هاي غيراخلاقي و حرف هاي دو پهلو بسياري از خلأهاي طنز آفرين فيلم را پر كرده است. يك روش پيش پا افتاده و متضاد با كمدي فاخر و متعهد.
هيچ مسئله و دردي در فيلم جاري نيست. به همين دليل هم تمركز به تبهكاري و دغل بازي در فيلم پر رنگ است. هيچ شخصيت و قطب مثبتي در فيلم وجود ندارد، و تمام ميزانسن هاي فيلم براي تجلي پليدي و زشتي ترسيم شده اند. نتيجه گيري فيلم هم به گونه اي نيست كه موجب متنبه شدن مخاطب شود. جالب اين است كه حتي بدترين كاراكتر فيلم هم كه فكر مي كنيم مرده است، در پايان معلوم مي شود كه زنده مانده و اين يعني «بدي هيچ گاه نمي ميرد!»
بزرگترين مشكل دراماتيك فيلم اين است كه داستان آن از كشمكش ميان شروران شكل گرفته، نه خير و شر. آدم هاي محوري فيلم هم منفي هستند و نمي توانند همزاد پنداري مخاطب را برانگيزند.
«سن پطرز بورگ» فيلم تاثيرگذاري نيست، زيرا مثل حجم اعظم توليدات سينماي ايران، دچار بي هويتي است. بي هويتي بيماري فراگير سينماي ماست كه نتيجه اي جز سرگرداني، آشفتگي و نسبت گرايي نداشته است. همچنان كه استاد بزرگ هنر انقلاب، شهيد سيدمرتضي آويني اين بيماري را هشدار داده و نوشته بود: «سينماي ايران گرفتار بحران هويت است و اين بحران به اين دليل ايجاد شده كه سينما از مردم و غايات فرهنگي مقدس آنان دور است».
بايد ديد كه آيا افخمي و دوستانش در اين دايره سرگرداني مي مانند و در جا مي زنند يا آن را شكسته و طرحي نو در مي اندازند؟

 



نقد نمايش «بدل» كمدي ناتمام

سيدعلي تدين صدوقي
مي دانيم كه يكي از عناصر كمدي، اشتباه است. دراين ميان «كمدي اشتباهات» شكسپير معروف است. اشتباه به معني جابجا شدن افراد و اشتباهي گرفتن يكي به جاي ديگر اما اين بايد پيرو اصول و قواعد خاص خود باشد. بدين معنا كه استفاده از عنصر اشتباه بايد به جا و به درستي صورت پذيرد. ازطرفي گفته اند كه در كمدي تقريبا هر عمل و هركار غيرعادي جايز است، مانند تداخل زماني و مكاني، تكرار، استفاده از لهجه، حركات عجيب و غريب، ورجه و ورجه و... اما اين ها همه باز بايد پيرو اصول و قواعد خاص خود به لحاظ دراماتيك و منطق حاكم بر نمايش هاي كمدي باشد. مي گويند كمدي درعين جديت اتفاق مي افتد. يعني كمدين و بازيگر نقش كمدي، خودش ذاتا و في النفسه كميك و كمدي نيست. مانند باستركيون، چارلي چاپلين و پيتر سلرز و خيل عظيمي از كمدين هاي معروف. در واقع حركات، رفتار نحوه بيان، عمل، عكس العمل و تمام وجوه شخصيتي و يا تيپ شخصيتي.
آنها براي خودشان طبيعي، واقعي و جدي هستند و درست همين نكته است كه ما را به خنده وامي دارد. تفاوت بين شخصيت واقعي آنها با آنچه از خود بروز مي دهند موجب ايجاد تضادي دروني و بيروني مي شود و درست به همين دليل است كه باعث ايجاد خنده مي شود. اين تضاد ما را به خنده وامي دارد. از سويي اين جمله كه معروف شده و مي گويند كمدي نبايد حاوي پيام و يا مطلبي باشد و مي توان كاري كمدي ارائه داد صرف خنداندن، به نظر اشتباهي مصطلح مي آيد. مگر مي شود زماني و عمري را گذاشت تا مردم را همين طوري و بي خودي خنداند مگر بازيگر خداي ناكرده وسيله خنده است و يا مگر او دلقك است كه مردم بيايند و به او و حرفهايش و حركاتش و رفتارش بخندند؟ چرا چارلي چاپلين ماندگار شده است؟
آيا كارهاي چاپلين تنها براي خنده ساخته شده اند؟ «خنده براي خنده» درست نيست.
حداقل بايد مفهومي در لايه هاي زيرين يك نمايش كمدي، چه به لحاظ متن و چه اجرا نهفته باشد. هدف صرفا خنداندن نيست، اينكه خيلي مبتذل و لوس مي شود. بايد گفت همين تعاريف نابه جا كه در بين هنرمندان نمايش هاي كمدي باب شده و آنها را به بيراهه كشانده است و تازه اگر هم بخواهند در قالب كمدي حرفي براي گفتن داشته باشند به شعارپردازي روي آورده و با چند شعار كليشه اي و دم دستي قضيه را فيصله مي دهند و در نهايت هم مي گويند نمايش ما مفهوم داشت. بايد گفت خنداندن بسيار سخت تر از گرياندن است. و اما نه خنداندن به هر وسيله اي. نمايش كمدي هم بايد چه به لحاظ متن و چه اجرا پيرو اصول و قواعد دراماتيك و منطق آن باشد. بايد از حرافي و حرف نوشتن به جاي ديالوگ پرهيز شود. بايد از حركات بي مورد و بي منطق و بدون ارتباط با فضاي داستان و شخصيت ها دوري كرد و هزار بايد و نبايد ديگر. درام نويسي كار سختي است.
نمايش كمدي «بدل» در واقع يك كمدي «اشتباه» است. يعني از عنصر اشتباه در آن استفاده شده است. بازيگراني كه خود را به جاي حاكم جديد و همراهانش جا مي زنند و حالا مي خواهند عدالت را برقرار كنند.
اين موضوع قابل تأملي است و جاي كار دارد، اما در اين نمايش بسيار سطحي و ناقص به آن پرداخته شده است.
داستان توالي موضوعي و موضعي ندارد و به انسجام مشخصي نمي رسد و نه اينكه عنصر تعليق در آن به كار رفته است.
اولا زمان نمايش مشخص نيست. و ايضا مكان. اگر اينجا روستا و يا شهري ايراني در ايام قديم است، چرا نجيب كه به اصطلاح مشاور نظامي حاكم يا داروغه شهر است. چونان چيني ها رفتار مي كند؟
حركات رزمي او با آن صداهاي غريب چه معنايي مي دهد و با چه منطق دراماتيك همراه است؟ اين درحالي است كه حركات كمدي نيز بايد براساس منطق انجام شوند. منطقي كه برآيند فضا، شخصيت ها و متن است. به همين دليل پس از تكرار، اين حركات جذابيت خود را از دست داده و تأثير عكس مي گذارند و ديگر خنده دار نيستند؛ چون وصله اي ناجور مي نمايند و به سوي لودگي مي روند. چرا بايد مشاور حاكم جديد فردي چيني باشد؟ آيا همين موجب نمي شود كه درباريان به او شك كنند. و آنها لو بروند؟ ببينيد چگونه به راحتي همه ساختار و ساختمان يك نمايش از هم فرو مي ريزد. آن گالن بزرگ هم پس از چند دقيقه كارايي خود را از دست مي دهد. دليل استفاده از آن چيست؟ نمي توانيم بگوييم چون نمايش كمدي است و دركمدي مي توان همه چيز را غلو شده نشان داد.
همه چيز بايد با شخصيت و با تيپ شخصيت همخوان باشد والا عنصري اضافه مي نمايد و كارايي ندارد. يادمان باشد ديگر در تئاتر، حتي در نمايش هاي كمدي، چيزي به اسم تيپ صرف وجود ندارد. ما با تيپ- شخصيت روبه رو هستيم و همين تيپ- شخصيت است كه نمايش هاي كمدي را جذاب تر و ديدني تر و دراماتيزه تر مي كند. حالا اگر بخواهيم به واسطه تيپ صرف به پرداخت شخصيت فكر نكنيم. آدم هاي نمايش مان، تصنعي، ضعيف و تكراري و كليشه اي به نظر مي آيند. و اين بر حركات و ميزانسن ها نيز اثر مي گذارد و چون به بهانه تيپ بودن به دنبال پيدا كردن بيان خاص آن به اصطلاح تيپ نيستيم پس بيانمان به سوي تكرار رفته و در نهايت به صداسازي مي رسيم و اگر خيلي بخواهيم جلو برويم يك لهجه دم دستي هم مي سازيم. هرچند مي دانيم كه اينها همه اش اشتباه است. اين گونه است كه تمامي اين موارد تأثير نامطلوب بركل اجرا نهاده و در نهايت نمايشي ضعيف و كليشه اي را مي بينيم.
موضوعي كه در نمايش «بدل» اتفاق افتاده نمايش اصولا نيمه كاره است. تماشاكنان هنوز منتظر ادامه نمايش هستند. اما كار تمام شده است. در واقع قصه ناقص و نيمه تمام است و چون پرداخت هاي موضوعي و موضعي و عدم انسجام ساختار و نبود توالي دراماتيك در آن نيز به چشم مي خورد، نتيجه نمايش با همه تلاشي كه گروه از خود نشان داده اند، نتيجه اي ناقص و ضعيف است.
در واقع تماشاگران دست خالي از تالار نمايش بيرون مي روند.
چگونه است كه اين ضعف را گروه بازخوان متوجه نشده و به نويسنده و يا كارگردان گوشزد نكرده اند تا براي اصلاح آن و رفع اين نقص فكري بكنند؟
گذشته از متن به اجرا مي رسيم؛ ميزانسنها و حركات بعضا تكراريست و آن حركات رزمي همان طور كه گفته شده تأثيرش را در همان ابتداء نمايش از دست مي دهد. بازي ها نيز درحد همان تيپ مي مانند.
هرچند كه عليرضا ناصحي و سينا رازاني تلاش خود را انجام مي دهند.
اما تحت الشعاع ضعف هاي عديده، اين تلاش از دست رفته و ديده نمي شود. نمايش «بدل» با همه شايستگي اي كه در عوامل اجرايي آن سراغ داريم، نمايشي است كه حرف چنداني چه به لحاظ نوشتار و چه اجرا براي گفتن و ارائه ندارد. كل اجرا به يك دراماتورژي همه جانبه نيازمند است. به كارگردان و گروه خسته نباشيد مي گويم.

 



صفار هرندي عنوان كرد
راه هاي جهاني شدن سينماي ايران

وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي معتقد است سينماي ايران زماني جهاني مي شود كه به ميان مردم جوامع مختلف راه يابد، نه جشنواره هاي آن ها.
محمد حسين صفارهرندي در گفت وگويي با نشريه سينما رسانه توضيح داد: من در اكران جهاني تصور مي كنم پيش از آنكه آثار محتوايي فيلم را مدنظر قرار دهيم بايد به شبكه حرفه اي كه مي خواهد اين كار را انجام دهد بينديشيم. يعني اين طور نيست كه بگوييم اگر فيلم ما به اكران هاي جهاني راه پيدا نمي كند اين است كه در قواره آنجا نيست، بلكه آنجا يك ساز و كاري وجود دارد كه ما از آن دوريم و ارتباط نداريم. حالا يك زماني صحبت بود كه سرمايه گذاري كنيم براي اين كه خودمان را در آن شبكه وارد كنيم و همانند سهمي كه دربعضي محيط هاي بين المللي اقتصادي داريم به نوعي در اين عرصه هم تأثير بگذاريم.
وي ادامه داد: قاعدتا گوش و چشم براي شنيدن و ديدن چيزهايي كه ما منشأ آن هستيم خيلي آماده است. يعني دنيا خيلي دلش مي خواهد ما را به روايت خودمان بشنود و ببيند. البته بگذريم از كساني كه به نام ايران گاهي وقت ها اثري را خلق مي كنند كه وقتي آن طرف مي رود، آنها باورشان نمي شود و با تعجب سؤال مي كنند: «اينها ايراني بودند؟ اينها كه روايت خود ماست از ايران. ما دلمان مي خواهد حرف ايران را به روايت خود ايران بشنويم.» بعضي ها وكيل مدافع همان روايت بيروني هستند و لذا شايد خيلي كسي انگيزه نداشته باشد كه چيزي را كه از ايران آمده باشد با اين نگاه ببيند. اما اگر بدانند كه ما همان روايت و قرائت خالص خودمان است، كنجكاوي هاي بسياري آنها را به سمت آثار ما مي كشاند. چرا بعد از ماجراي 11 سپتامبر مي خواهند بدانند قرآن و اسلام چه مي گويند؟ همين روح كاوشگر را براي جمهوري اسلامي دارند. و متأسفانه هنر ما هنوز روايت كننده همان چيزي كه تئوري پردازان انقلاب ما يا سياست مداران وفادار به اين نهضت و نظام مي گويند، نيست. در واقع حرف هاي آنها هيچ وقت برگردان درستي در كار هنرمند ما نداشته است، لذا ما جهاني نشديم.
صفار هرندي درباره راهكار رفع اين مشكل اظهار داشت: راه جهاني شدن ما اين است كه اول ملي بشويم، اول بايد خودمان را درست بشناسيم و شناسنامه دار شويم. اين شناسنامه در دنيا وارد مي شود و كار خودش را انجام مي دهد.
وي تصريح كرد: بدبختي گذشته ما اين بوده كه فكر كرديم جهاني شدن سر از جشنواره درآوردن است. در حالي كه ما جهاني مي شويم زماني كه برويم در مردم و ديده شويم، يعني سينماهاي آنجا و نه جشنواره هاي آنها كه محل تجمع يك عده افراد خاص كه ممكن است با جامعه خودشان اصلا نسبتي نداشته باشند- ما را نشان دهند. جماعت روشنفكري كه افتخار مي كنند بگويند ما با مردم كاري نداريم. يك هنرمند هنرهاي تجسمي يك بار روبه روي من گفت: «كاري كه من توليد مي كنم، خريدارش متمولين و ثروتمندان هستند، من به توده مردم كاري ندارم.» يعني اصلا به سفارش اغنيا كار مي كرد و با افتخار هم مي گفت. حالا يك چنين هنرمندي معمولا پاتوقشان جشنواره مي شود. اما هنرمند ما اگر مي خواهد جهاني و ديده شود بايد ببيند اثرش در توده مردم چگونه است.

 



حسن عباسي تأكيد كرد با زبان فطرت مخاطب را به سينما بكشانيم

استاد مسائل استراتژيك تصريح كرد: با زبان فطرت مي توان مردم را به سينما جذب كرد.
حسن عباسي كارشناس و استاد استراتژيك درباره كاهش مخاطب و اتخاذ تمهيداتي در راستاي ترويج فرهنگ تماشاي فيلم در جامعه گفت: وقتي مخاطب را با جاذبه هاي كاذب از طريق شيريني آدامس هاي بادكنكي به سينما مي كشانيم، وقتي از سينما خارج مي شود احساس مي كند سرش كلاه رفته است.
وي ادامه داد: بايد با زبان فطرت حرف بزنيم تا بتوانيم مخاطب را به سالن هاي سينما بكشانيم، اگر سينماگر ما نتواند با زبان فطرت و از جنس نيازهاي مردم حرف بزند قطعاً مردم فيلم را پس مي زنند و سينماها خالي از تماشاگر مي شود.اين استاد استراتژيك با بيان اينكه مشكل اصلي ما در سينما عدم مخاطب شناسي است، اظهار كرد: مشكل جدي ديگري كه با آن مواجه هستيم ناآگاهي از نوع برقراري ارتباط با مخاطب است، نه تنها هنرمندان بلكه سياست مداران، معلمين و فرهنگيان جامعه نمي دانند چگونه بايد با مخاطب ارتباط برقرار كنند.

 



آسيب شناسي فيلم كوتاه
آنچه خود داريم ز بيگانه تمنا نكنيم

جهانگير الماسي معتقد است عرصه فيلم كوتاه و سينماي جوان ايران با الهام از فرهنگ بومي و معرفت ديني ارتقا مي يابد.
او مي گويد : با انقلاب اسلامي پا در مسيري تازه گذاشته ايم كه حركتش براساس اعتقادات مبتني بر باور الهي و دين مصطفوي است و در پي اثبات حضور در مقامات دنيوي نيست بلكه در پي تعريفي براي فلسفه متعالي زندگي هستيم. اينكه از كجا آمده ايم و آمدنمان بهر چه بود و به كجا مي رويم؟
اين بازيگر سينما ادامه داد: بايد تلاش هايمان را با اين شعار شكل هنرمندانه بدهيم، نياكان ما به آن انديشده اند، بزرگان و مشاهير و پدرانمان.
الماسي با تأكيد بر هويت بخشي به سينما عنوان كرد: مبادا از زرق و برق بيروني دنياي غرب كه عاري از اين فلسفه و نگاه متعالي است و در صدد است از ما آن را به عاريت بگيرد و مي خواهد چه از طريق حضور هنرمندان شرقي و مشرقي، چه با رجوع به ميراث فرهنگي ما و چه به شكل هاي ظاهري آن را به خودش نسبت دهد و به نام خود ثبت كند، فريب نخوريم.
وي اضافه كرد:متأسفانه، از هفتاد- هشتاد سال پيش كاري كردند كه فكر كنيم مرغ همسايه غاز است مي پنداريم پيراهن فرنگي- عباي فرنگي- رفتار و الگوي پوششي و آرايشي فرنگي- كفش فرنگي و هويت هاي فرهنگي غرب داراي امتياز است.
وي با بيان اين كه اين سرزمين سرشار از امتيازات و افتخارات و مدنيت و اصالت و هويت است و ما ميراث دار تعاريف گرانبها و معارف ارزشمند هستيم اظهار داشت: قرن امروز، قرن انسان و هويت انساني است و اين هنرمند خطاب به سينماگران جوان و هنرجويان دفاتر سينماي جوان تأكيد كرد: مبادا، گول ظاهر دنيوي، جايزه هاي مختلف و جذابيت هاي دروغين آنها را بخوريد.
وي گفت: توجه جوانان فيلمساز، اهالي تئاتر، اهالي قلم و هنر بايد به ظرايف معرفت ايراني و اسلامي و هويت هاي فرهنگي بومي و قومي و پاره فرهنگ هاي ايراني يكپارچه باشد و تنها در آن صورت است كه صاحب آثار غني، تأثيرگذار، متفاوت و ارزشمند خواهيم شد.
الماسي تصريح كرد: آنچه خود داريم ز بيگانه تمنا نكنيم.

 



نخستين گردهمايي بازي سازان ايراني

نخستين گردهمايي بازي سازان ايراني با حضور دست اندركاران صنعت بازي هاي رايانه اي و انيميشن ايران و برپايي 23 نشست برگزار مي شود.
در روز اول اين گردهماي، نشست ها و كارگاه هايي با عناوين چگونه وارد عرصه بازي سازي شويم، پردازش گرافيك در بازي هاي رايانه اي، ساخت بازي MMO، نشست بنياد ملي بازي هاي رايانه اي، فرآيند ساخت گرشاسپ، بازي سازي معناگرا، تكنيك هاي طراحي گيم پلي در يك بازي برگزار خواهد شد. تجزيه و تحليل سبك نقش آفريني، مديريت پروژه بازي با استاندارد Agile، برنامه نويسي گيم پلي و سناريو در بازي، نشست توزيع كنندگان بازي و سؤالات توليدكنندگان از آنها، فرآيند ساخت ميرمهنا، ساخت بازي براي موبايل، فرآيند توليد بازي هاي استراتژيك، ساخت بازي هاي مديريت منابع، برنامه هاي روز دوم اين گردهمايي به شمار مي آيد.
اين گردهمايي به همت بنياد ملي بازي هاي رايانه اي و با مشاركت دانشگاه علم و صنعت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و آسيفا از اول تا سوم آذر در سالن پژوهشكده مهندسي خودرو دانشگاه علم و صنعت تهران برگزار خواهد شد.

 



افزايش خودنمايي فيلم هاي مستندو كوتاه

پس از اختصاص يك سينما براي نمايش فيلم هاي مستند، يك سانس ويژه براي اكران فيلم هاي كوتاه نيز در نظر گرفته شده است.
پس از پايان برگزاري بيست و هفتمين جشنواره بين المللي فيلم كوتاه تهران، يك سانس از سينما فلسطين به نمايش فيلم هاي كوتاه اختصاص مي يابد. اين سانس در روزهاي دوشنبه برگزار مي شود.همچنين يكي از سالن هاي سينما سپيده به نمايش فيلم هاي مستند اختصاص يافت.
با اين تدابير خودنمايي فيلم هاي مستند و كوتاه نسبت به گذشته در عرصه فرهنگي كشور پررنگتر مي شود.

 



جيمزباند جديد به كمك اوباما مي آيد؟

قهرمان قسمت آينده سري فيلم هاي «جيمزباند» يك سياه پوست خواهد بود.
ديويدهاي، بازيگر هاليوود، در صورت توافق با كمپاني سازنده قسمت بيست وسوم از فيلم جيمزباند، اولين جيمزباند سياهپوست تاريخ سينما مي شود. اين اتفاق در حالي رخ مي دهد كه اين شخصيت همواره با ظاهري غربي به عنوان نمادي از قهرمان آمريكايي به تصوير كشيده مي شد. به طوري كه باعث شده بود اين مجموعه فيلم ها، به عنوان آثاري ايدئولوژيك و نژادپرستانه در خدمت اهداف كاخ سفيد به نمايش دربيايند.
نكته قابل توجه اين است كه در سال هاي اخير حضور قهرمانان سياه پوست در فيلم هاي هاليوود بسيار زياد شده كه به اعتقاد كارشناسان حوزه رسانه اين امر با روي كار آمدن باراك اوباما به عنوان نخستين رئيس جمهور سياه پوست آمريكا بي ارتباط نيست.
قسمت بيست وسوم جيمزباند نيز مانند قسمت هاي قبلي اين مجموعه در خدمت اهداف كاخ سفيد خواهد بود، با اين تفاوت كه اين بار به جاي برجسته كردن نژاد آنگلوساكسوني، يك سياه پوست به نجات ايالات متحده و رئيس جمهور ورشكسته آن مي آيد.

 



كارگاه فيلمساز معترض آمريكايي در تهران

دني شكتر مستندساز معترض آمريكايي در بيست و هفتمين جشنواره بين المللي فيلم كوتاه تهران كارگاه «سينما بيداري» را برپا مي كند.
به گزارش مهر، اين فيلمساز معترض آمريكايي كه براي شركت در جشنواره بين المللي فيلم كوتاه تهران به ايران سفر كرده قرار است در يك نشست ويژه با عنوان سينما بيداري به ارزيابي و تحليل تبعات سياست هاي اشتباه و ويرانگر آمريكا نسبت با ساير ملل بپردازد.
دني شكتر داور بخش سينماي بين الملل جشنواره است. مستند ساز آمريكائي و يهودي الاصل، مدت ها مستند ساز شبكه رسمي CNN بوده و به دليل رويكرد مستندهايش سال ها پيش از CNN اخراج شد. وي مستندهاي بسياري عليه سيستم هاي استعماري آمريكا ساخت كه در بردارنده انتقاد از سياست هاي خارجي و داخلي
آمريكا بود.شكتر كتاب هاي بسياري نوشته است و اولين بار است كه به ايران مي آيد. يكي از مستندهاي وي با عنوان «سلاح هاي فريب جمعي» در مورد سلاح هاي كشتار جمعي عراق است كه در مورد آن به مردم دنيا دروغ گفته اند. اين فيلم در بيست و هفتمين جشنواره بين المللي فيلم كوتاه تهران در بخش جنبي به نمايش در مي آيد.
از آثار ديگر او فيلم«عمق اعتماد» است كه سيستم اقتصادي آمريكا را نقد مي كند.

 



سايت تلويزيون ضداخلاقي هك شد

سايت اينترنتي تلويزيون ماهواره اي فارسي وان توسط ارتش سايبري ايران هك شد.
به گزارش فردا،ارتش سايبري ايران در صفحه اصلي اين سايت خطاب به گردانندگان اين تلويزيون ماهواره اي نوشته است: رابرت مرداك، شركت موبي و خانواده محسني شركاء صهيونيست ها بدانند: آرزوي تخريب خانواده ها در ايران را به گور مي برند.
كارشناسان رسانه و جامعه شناسان كشور بارها نسبت به نفوذ خطرناك اين شبكه ماهواره اي در ميان خانواده ها و جوانان هشدار داده و آثار زيانبار آن را براي بنيان خانواده و جامعه ايراني گوشزد كرده اند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14