(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 8 آذر 1389- شماره 19799

روزشمار مداخلات آمريكا (بخش آخر)
اهداف اوباما از سفر به هند، اندونزي، كره جنوبي و ژاپن چه بود؟
پائيز پدر سالاردر تور آسيا
ساركوزي در آخر خط؟



روزشمار مداخلات آمريكا (بخش آخر)

1967-گروهي از كلاه سبزها براي يافتن و اعدام كردن «چه گوارا» به بوليوي اعزام شدند.
1968- ژنرال «خوزه آلبرتو مدرانو» از حقوق بگيران سازمان جاسوسي آمريكا، با سازماندهي شبه نظاميان «اوردن» (ORDEN) مقدمات تأسيس «گروه مرگ السالوادور» را مهيا كرد.
1970- دراين سال (تنها به عنوان يك نمونه) ايالات متحده آمريكا با سرمايه گذاري در آمريكاي لاتين 3/1 ميليارد دلار سود به جيب زد؛ حال آنكه مجموع تمام سرمايه گذاري هاي جديد اين كشور 302 ميليون دلار بود.
1970- «سالوادور آلنده» در شيلي رئيس جمهور شد. وام هاي خارجي را به حال تعليق درآورد، اقدام به سازماندهي شركت هاي خارجي فعال در كشور كرد و... سازمان «سيا» پيش و پس از انتخاب «آلنده» از مخالفان وي حمايت هاي مالي مي كرد.
1972- ارتش آمريكا انتخابات در السالوادور را به حال تعليق درآورد. انتخاباتي كه در آن اميد زيادي به پيروزي «خوزه ناپلئون دورات» كه فردي ميانه رو بود وجود داشت.
1973- با وقوع كودتاي نظامي- البته با حمايت آمريكا- «النده» كشته شد و ژنرال «آگوستو پينوشه» به قدرت رسيد. «پينوشه» صدها هزارنفر از مردم شيلي را زنداني كرد. شكنجه و تجاوز جزو روش هاي معمول بازجويي هاي وي بود. وي آزادي هاي مدني را لغو كرد، اتحاديه ها را برانداخت، ساعات كار هفتگي را به 48 ساعت افزايش داد و اصلاحات ارضي «آلنده» را نيز پيش برد البته به طور كاملا معكوس!
1973- ارتش در «اروگوئه» با حمايت آمريكا قدرت را به دست گرفت. پس از اين حادثه، سركوب به طور مكرر در پر زنداني ترين كشور دنيا (زندانيان سياسي) به كار رفت.
1976- با انتخاب «جيمي كارتر» تاكيدات تازه بر اجراي حقوق بشر در آمريكاي مركزي آغاز شد. «كارتر» كمك هاي آمريكا به ارتش «گواتمالا» را قطع كرد (يا سعي كرد قطع كند) و كمك ها به «السالوادور» را نيز كاهش داد.
1979- قرارداد كانال پاناما تصويب شد. اين كار باعث بازگشت اين كانال به پاناما تا سال 1999 شد. رونالد ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا دراين باره گفت: «بار ديگر عموسام پيش از مواجه شدن با مشكل، دم خود را بين پاهايش قرار داد و خزيد.»
1980- يك حزب راستگرا قدرت را در «السالوادور» به دست گرفت. آمريكا شروع به حمايت گسترده از اين كشور به خصوص درمبارزه ارتش «السالوادور» با چريك هاي فاراياندومارتي كرد. جوخه هاي مرگ برپاشد؛ كشيش رومرو توسط تروريست هاي راستگرا به قتل رسيد؛ بين سالهاي 1978 تا 1981 بيش از 35 هزار غيرنظامي قتل عام شدند. تجاوز و قتل چهار زن آمريكايي فعال در كليسا، باعث قطع يك ماهه كمك هاي نظامي آمريكا به اين كشور شد.
ايالات متحده از حزب حاكم خواست اصلاحات ارضي را عهده دار شود. اما در طول 3 سال برنامه اصلاحات توسط «اليگارشي»ها متوقف شد.
1980- ايالات متحده كه براي اجراي برنامه هاي خود در «السالوادور» و «نيكاراگوئه» به دنبال يك پايگاه نظامي مستحكم بود به ارتش «هندوراس» دستور برگزاري انتخابات داد. ايالات متحده سپس شروع به سرازيركردن كمك هاي مالي به ميزان 100 ميليون دلار درسال و تاسيس پايگاه ضدانقلابيون نيكاراگوئه در خاك «هندوراس» كرد. جوخه هاي اعدام در «هندوراس» همچنان فعال و «contrasس نيز مانند كشوري داخل يك كشور ديگر فعاليت خود را آغاز كرد.
1981- «سيا» براي ايجاد گروههاي ضدانقلابي در كشور «نيكاراگوئه» قدم برداشت.
تا سال 1985 حدود 12هزار نفر از كنتراها (ضدانقلابيون نيكاراگوئه) به وجود آمدند. 46 نفر از 48 رهبر ارشد نظامي نيز به كسوت آنها در آمدند. ايالات متحده «نيكاراگوئه» را تحريم اقتصادي كرد و صندوق بين المللي پول و بانك جهاني را نيز براي قطع پرداخت وام به «نيكاراگوئه» يا كاهش آن تحت فشار قرارداد.
1981- ژنرال «توريخوس» از كشور «پـاناما» طي يك حادثه هواپيمايي كشته شد. به دليل خوي ملي گرايانه «توريخوس» و همچنين روابط دوستانه اي كه او با كشور كوبا داشت، بسياري بر اين باورند «سيا» انگيزه كافي براي كشتن وي را داشته است.
1982- طي يك كودتا، ژنرال «افراين ريوس مونت» در«گواتمالا» به قدرت رسيد و بلافاصله به دولت «ريگان» اجازه افزايش كمك هاي نظامي را داد. حتي عقايد مذهبي (پروتستاني) «ريوس مونت» نيز مانع از تشديد مبارزات ضد جاسوسي وي نشد.
1983-كودتاي ديگري در «گواتمالا» اين بار عليه «ريوس مونت»روي داد. «اسكارمجيا ويكتورس» رئيس جمهور جديد از سوي ايالات متحده آمريكا آموزش ديده و به نظر مي رسد قبل از انجام كودتا نيز با مقامات آمريكايي هماهنگي هاي لازم را انجام داده بود.
1983- نيروهاي آمريكايي اين بار «گرانادا»ي كوچك را به تصرف خود در آوردند. به طور مرموزي مدت كوتاهي پس از وقوع يك كودتا كه به سقوط رهبر سابق سوسياليست اين كشور منجر شد. ايالات متحده شروع به دخالت درامور اين كشور كرد. از دلايل وقوع اين كودتا، ساخت يك فرودگاه تازه به كمك كوبا عنوان مي شود كه به گفته «گرانادا» به خاطر رونق صنعت توريسم و به گفته «ريگان» به خاطر استفاده شوروي ساخته شده بود. بعدها ايالات متحده برنامه هايي براي پايان ساخت اين فرودگاه اعلام كرد... البته براي توسعه صنعت توريسم.
1983- سازمان جاسوسي و وزارت دفاع آمريكا براساس اصلاحيه «بولاند» از تلاش براي سرنگوني دولت «نيكاراگوئه» منع شدند. قانوني كه دولت «ريگان» به راحتي آن را نقض كرد.
1984- «سيا» در سه بندرگاه «نيكاراگوئه» نقب زد. نيكاراگوئه از اين اقدام به دادگاه بين المللي شكايت كرد و ايالات متحده به پرداخت 18 ميليارد دلار غرامت محكوم شد. آمريكا در اين پرونده حكم صادر شده دادگاه را به رسميت نشناخت.
1984- ايالا متحده 10ميليون دلار براي ايجاد هماهنگي در انتخابات «السالوادور» هزينه كرد. بخشي از اين هماهنگي ها شامل سركوب شديد احزاب چيگرا از سوي ارتشي بود كه پيش از اين مدعي عدم دخالت نكردن در امور شده بود.
1989- ايالات متحده آمريكا «پاناما» را اشغال و مانوئل نوريه گا حاكم اين كشور كوچك آمريكاي مركزي را از قدرت بركنار كرد.
1996- ايالات متحده از طريق گسترش روابط تجاري با كشورهايي كه با چين روابط داشتند و همچنين تحريم تجاري دولت فيدل كاسترو، به مبازره با دنياي كمونيسم پرداخت.
2009- كودتاي نظامي عليه «مانوئل سلايا» رئيس جمهور هندوراس و تبعيد وي از سوي ارتش اين كشور، پس از برگزاري يك انتخابات نمايشي و پيروزي نامزد مورد حمايت آمريكا، كاخ سفيد به عنوان نخستين كشور دولت جديد را به رسميت شناخت. به اعتقاد سلايا و بسياري از رهبران كشورهاي منطقه، آمريكا با پشتيباني رژيم صهيونيستي اقدام به راه اندازي اين كودتا كرد.
2010-كودتاي نافرجام ارتش و پـليس عليه «اوومورالس» رئيس جمهور چپ گراي بوليوي. مورالس پس از به قدرت رسيدن اقدام به تعطيلي پايگاه هاي نظامي آمريكا دركشورش كرده بود. وي چندي پيش در حضور وزير دفاع آمريكا در نشست وزيران دفاع كشورهاي قاره آمريكا تلاش كاخ سفيد براي كودتا در كشورش را محكوم كرد.
نويسنده : مارك روزنخيلد
مترجم : جعفر بلوري

 



اهداف اوباما از سفر به هند، اندونزي، كره جنوبي و ژاپن چه بود؟
پائيز پدر سالاردر تور آسيا

منبع: هافينگتون پست ترجمه و تنظيم: جعفر بلوري
اشاره
مقاله پيش رو در تاريخ 11 نوامبر 2010 و به قلم پروفسور خوان كول استاد «خاورميانه مدرن و آسياي جنوبي» دانشگاه «ميشيگان» منتشر شد.
در اين مقاله نويسنده به بهانه سفر 10 روزه «باراك اوباما»، رئيس جمهور آمريكا به كشورهاي هند، اندونزي، كره جنوبي و ژاپن به دستاوردهاي پوچ واشنگتن در اين سفر به خصوص در كشورهاي كره جنوبي و هند مي پردازد. تضعيف جايگاه ايالات متحده در آسيا و شكست ناپذير بودن جمهوري اسلامي ايران از جمله نكات مهم ديگري است كه اين پروفسور تاريخ به ناچار به آن اذعان مي كند.
يادآور مي شود، تقريبا در تمام اين كشورها قبل و بعد از ورود اوباما تظاهرات و تجمعات اعتراض آميزي برگزار شد كه در اين مقاله اشاره اي به آن نشده است.
سرويس خارجي كيهان
باراك اوباما محروم از لذت پيروزي انتخابات ميان دوره اي كنگره كه نصيب جمهوري خواهان شد، به سرعت سفر خود را به آسيا آغاز كرد؛ قاره اي كه درباره آن هم وعده هاي زيادي داده است. به هر حال آسيا در حال رشد است و اوباما مشتاق به چنگ آوردن موفقيت هايي در حلقه آسيا.
اوباما پيش از آن كه در سفر 10 روزه خود به آسيا، سفير حسن نيت باشد، به دنبال بازار مصرفي براي كالاهاي آمريكايي بود. فروش سلاح، توسعه روابط تجاري، همكاري در زمينه هاي انرژي سبز و درنهايت ايجاد تعادل ژئوپولتيك در منطقه از جمله مواردي است كه بسيار مورد علاقه و نياز ايالات متحده قرار دارد. اين سفر درست زماني روي داد كه اوضاع نابسامان اقتصادي آمريكا، اوباما را خانه نشين كرده بود؛ هر چند منشأ اين اوضاع نابسامان را بايد در دوران رياست جمهوري جرج بوش پسر جست وجو كرد. دوراني كه به حق باعث بروز شكاف عميقي براي ايالات متحده در سرتاسر دنيا شد.
حال به اين اوضاع، وسواس عجيب و غريب نخبگان واشنگتن را اضافه كنيد، به همراه مثلا چالش جمهوري اسلامي ايران؛ نتيجه، معجوني نه چندان دلپذير خواهد بود. تمركز و اصرار بر ادامه اين روش براي مردم آمريكا دردسرساز و براي منافع آمريكا در آسيا مضر خواهد بود. جايي كه هژموني هاي قدرتمند منطقه اي به سرعت در حال ترسيم و اجراي حركت رو به رشد خود هستند، اگر چه اين قدرت هاي نوظهور تظاهر به راضي نگاه داشتن عموسام كنند.
شايد هنوز ايالات متحده بزرگترين اقتصاد دنيا باشد اما بايد قبول كرد در شوك بزرگ بدهي ها به سر برده و از يك ضعف بنيادين رنج مي برد. آمريكا بايد با اتحاديه يك پارچه اي همچون اتحاديه اروپا به رقابت اقتصادي بپردازد، كاري كه چين در يك دهه اخير به خوبي از پس آن برآمده است.
نخستين مقصد اوباما، هند بود، كشوري كه توليد ناخالص ملي اسمي آن كمي بيش از يك تريليون دلار در سال است و اين شاخص با سرعت زياد و غيرعادي درحال افزايش است؛ از سوي ديگر، پيش بيني شده توليد ناخالص داخلي اين كشور نيز تا اوايل سال 2020 چهار برابر شود. به عبارت ساده تر، دوران سلطه گري آمريكايي ها رو به پايان گذاشته و عصري كه آمريكا به تنهايي نيمي از اقتصاد دنيا را با خود به يدك مي كشيد (به خصوص پس از جنگ جهاني دوم) رو به اتمام است.
اصرار عجيب آمريكايي ها به سرمايه گذاري سنگين در جنگ هاي تمام نشدني دنيا، از جمله «بخش مربوط به امور دفاعي» (همچون سپر دفاع موشكي) هزينه اي بالغ بر يك تريليون دلار در سال را شامل مي شود، همين يك عامل براي تضعيف آمريكا در معادلات دنيا كافي است. وقتي صحبت از بازارهاي جهاني، منابع و قدرت منطقه اي مي شود، بيشتر جنگ افزارهاي معمولي (غيراتمي) كه آمريكا بر تمركز روي آنها اصرار دارد، قادر به مقابله با كشورهاي اتمي و رقباي كليدي همچون روسيه، چين و هند نيستند.
اثبات مفيد بودن همين جنگ افزارها به خصوص در جنگ هاي غيرمعمول كه آمريكا هميشه خود را در سايه تهديد آن مي بيند نيز سخت است. (به خصوص زمان دسترسي و آماده سازي سريع آنها براي استفاده عليه دشمن) حقيقت غم انگيزي كه با تلاش بي ملاحظه بوش براي تسلط بر كل كشورهاي غرب آسيا آغاز و با تمسخر همراه با تفكر رقباي واشنگتن ادامه يافت.
«انبار سلاح هاي آمريكايي» در توجيه چنين وضعي، بسيار بي ربط است. در اين بين اقتصاد آمريكا در طول جنگ ها و هزينه هاي نظامي، متحمل بدهي هاي سنگيني شده و به دنبال بازي هاي «وال استريت ژورنال» نيز به شدت ضربه خورده است.
اينكه چطور ايالات متحده آمريكا در آسيا ضعيف شده، به راحتي با بررسي سلسله موانعي در پيش درآمدهاي آن كه از قضا از سوي قدرت هاي منطقه اي متحمل شده، قابل اثبات است. وقتي به عنوان مثال پائيز سال جاري كدورتي بين چين و ژاپن در دريا و نزديك جزاير مورد مناقشه «سنكاكو» روي داد، «هيلاري كلينتون»، وزيرخارجه آمريكا وساطت كرد. پيشنهاد آمريكا از سوي چيني ها رد شد؛ چيني هايي كه به عمد اقدام به توقف صادرات مواد خاك هاي كمياب استراتژيك به ژاپن و ايالات متحده آمريكا كردند. در مقابل دولت «اوباما» به سرعت با اتخاذ موضعي متملقانه تصريح كرد تا وقتي اين جزاير تحت تعهد آمريكايي ها قرار دارد، از ژاپن حمايت مي كند، اما در نهايت به اين سؤال پاسخ نداد كه بالاخره چه كسي مالك اين جزاير است.
سياسيون و دانشمندان پاكستاني در درخواست از «اوباما» براي كمك به رفع مناقشه كشمير در جريان ديدارش با «مانموهان سينگ» نخست وزير هند متفق القولند. هر چند، هندي ها پيش از اين به طور قاطع بين المللي شدن حل اين مناقشه را رد كرده اند. مناقشه اي كه در آينده اين كشور با اكثريت مسلمان، متمركز شده است؛ اكثريتي كه ساكنان آن خواستار استقلال هستند. اگرچه اوباما در دوران مبارزات انتخاباتي خود، از علاقه اش به حل مناقشه كشمير خبر داد اما ماه مارس گذشته بود كه دولت او رسما اعلام كرد هيچ تمايلي به حل اين مناقشه ندارد مگر اينكه طرفين از واشنگتن براي اين كار دعوت به عمل آورند. به عبارت ديگر، «اوباما» و «كلينتون» بدون معطلي تغيير موضع داده و در پاسخ به هشدارهاي هند به عنوان يك قدرت منطقه اي مبني بر «دخالت هاي خارجي ممنوع»، عقب نشستند.
اين گونه واكنش ها كه بيش از هر چيز از ضعف و ناتواني نشات مي گيرد، نه باعث تقويت قدرت آمريكا- كه دچار نقصان شده- مي شود و نه باعث حل مناقشات خواهد شد.
آيا در سفر «اوباما» به آسيا، او توانست مناقشاتي را كه باعث برافروختگي جنگ افغانستان مي شود مهار كند؟ اقدامات او و دولتش براي حل مناقشه پاكستان، يا به انزوا كشاندن جمهوري اسلامي ايران چطور؟ وقتي «اوباما» به «سئول» وارد شد، ايران به عنوان مهمترين موضوع گفت وگوي او با مقامات كره جنوبي مطرح بود. پاييز سال جاري كره جنوبي به عنوان متحد نزديك آمريكا اعلام كرد قصد دارد در جلو بردن بازي آمريكا عليه تهران يك قدم بردارد؛ اما در عمل دو قدم در اجراي تحريم هاي مورد حمايت واشنگتن عليه اين كشور ثروتمند به عقب برداشت. كره ابتدا اعلام كرد شعبه سئول بانك ملي جمهوري اسلامي ايران را تعطيل كرده است. سپس كره اي ها حركت بعدي را آغاز كردند. به گزارش «فايننشال تايمز»، به دنبال تعطيلي يك بانك، دو بانك شروع به انجام فعاليت هاي بانكي و تجاري خود با ايران كرد اما اين بار از طريق بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران. از طرف ديگر دولت كره جنوبي با يافتن راه حل هايي، از تحريم هاي احتمالي بانك هاي خود جلوگيري كرد تا كشورش راحت تر از گذشته به مبادلات خود با ايران ادامه دهد.
پيش از آخرين دور تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل، ميزان مبادلات تجاري تهران- سئول10 ميليارد دلار در سال بود؛ در اين ميان 2142 شركت كره اي نيز با ايران مبادلات تجاري دارند. نيمي از تجارت ايران- كه حدود 10 درصد نفت وارداتي كره جنوبي را شامل مي شود- نيز به هيچ وجه تغيير نكرد. در اين ميان تنها صادرات كره جنوبي به ايران تحت تأثير تحريم ها تا اندازه اي كاسته شد. به عبارت بهتر، تحريم ها تأثيري بر ايران نگذاشت و در اين ميان كشوري كه تنبيه شد، متحد كليدي آمريكا، يعني كره جنوبي بود. اقتصاد كره جنوبي- به دليل كاهش صادرات- و تمهيدات احمقانه كاخ سفيد آسيب ديد.
كمي بعد نيز برخي رسانه ها از تصميم شركت هاي كره اي براي سرمايه گذاري در شهرهاي صنعتي ايران خبر دادند. همه اينها يعني اينكه «اوباما» با هزينه كردن سرمايه هاي سياسي براي ترغيب كره جنوبي براي پيوستن به منطقه آزاد تجاري كه كاخ سفيد سازماندهي كرده! و همچنين با تغيير تعرفه هاي گمركي خود مانع از آسيب ديدن صنعت خودرو آمريكا شده است! بعيد به نظر مي رسد كه او اكنون بتواند به دنبال راهي براي تنبيه كردن كره جنوبي به خاطر بي توجهي هشدارهايش درباره ايران پيدا كند.
چين يكي از كشورهاي بزرگ با صنعت انرژي بزرگتري است كه در حال حاضر در حال سرمايه گذاري و فعاليت در ايران است، و واشنگتن تاكيد دارد كه برخي از شركت هاي اين كشور قدرتمند حتي در حال ارسال تجهيزاتي به ايران هستند كه مي تواند به پروژه تحقيقات هسته اي اين كشور كمك كند. به نظر مي رسد همين مسئله، مي بايست بخش مهمي از گفت وگوهاي «اوباما» با «هوجيان تائو»، درجلسه اي را تشكيل مي داد كه كمي پيش از اجلاس گروه 20 تشكيل شد. اما تنش هاي سياسي و اقتصادي موجود بين دوكشور به قدري است كه تقريبا تمام وقت طرفين صرف بررسي اين مشكلات و «جنگ ارضي» شد؛ طوري كه اوباما مجال زيادي براي پرداختن به موضوع ايران نيافت. اگر به دنبال اندازه گيري ميزان زوال آمريكا از زمان اوج جنگ سرد تاكنون هستيد، به خاطر داشته باشيد كه جمهوري اسلامي ايران و پاكستان زماني جزو حوزه نفوذ ايالات متحده آمريكا بودند و ساير قدرت هاي بزرگ درحاشيه قرار داشتند اما اكنون اوضاع بسيار متفاوت است.
اكنون بهترين كاري كه ايالات متحده مي تواند درباره پاكستان انجام دهد، ايجاد برابري سياسي (و نظامي) و اعلام حاكميت مشترك است و اما درباره ايران... به هيچ وجه كاري نمي توان كرد.
و اما ورود اوباما به هند؛ اعلام خبر امضاي برخي توافقات تجاري به خصوص صادرات كالاهاي آمريكايي به اين كشور پرجمعيت بدون شك خوب و مثبت است. اما سؤالي كه مطرح است اينكه چرا رئيس جمهور آمريكا ناگهان به طور غيرمنتظره اعلام كرد واشنگتن به جد به عنوان يكي از اعضاي دائم شوراي امنيت سازمان ملل از عضويت هند در بين اين اعضا حمايت مي كند. تاييد قدرتي كه روز به روز درحال افزايش توان خود به عنوان يك رقيب جدي است، منطقي به نظر نمي رسد. برخي قانونگذاران و سياسيون هندي براين باورند كه افزايش رشد جمعيت، توان نظامي و هژموني اقتصادي كشورشان درجنوب آسيا ازسوي واشنگتن حمايت مي شود و اينكه ايالات متحده دست ازحمايت هاي خود ازپاكستان برداشته و اقدام به فروش گسترده سلاح به اين كشور نمي كند. بعلاوه اينكه «دهلي نو» مشتاق گسترش موقعيت ژئوپلتيك خود در افغانستان است، جايي كه تا سال 2014 آمريكا و متحدانش از آن خارج مي شوند. يك هندوستان چيره يافته بر افغانستان، البته كه بزرگترين وحشت پاكستاني هاست.
اما نياز شديد هند به انرژي موضوع مهمي است كه نبايد از آن غافل بود. پيش بيني شده نياز اين كشور به نفت طي 15 سال آينده به چهار برابر افزايش يابد. عطش هند و پاكستان به انرژي و استقرار يك كشور ثروتمند در حوزه هاي نفتي و گازي مثل ايران در منطقه، موضوعي نيست كه «دهلي نو» بتواند به اين سادگي از كنار آن بگذرد. حال در اين ميان آمريكا تنها راه حل خود براي رفع اين مشكل را تهديد به تحريم قرار داده است. روشي كه كارايي آن دركره جنوبي به اندازه كافي بررسي شد.
و نكته آخر اينكه، در پايتخت كشورهاي رو به رشد آسيايي، مبارزات پيوسته واشنگتن براي گسترش تحريم ها عليه ايران در برخي مقاطع، تهديد حمله نظامي به اين كشور، به عنوان بخشي از ماجراجويي هاي جنون آميز آمريكا محسوب مي شود. رهبران هند، چين و كره جنوبي درميان ساير كشورهاي منطقه خيلي خوب روش فرار از اين عقده روحي واشنگتن را آموخته اند و به اهميت ايران در آينده تجاري خود نيز كاملا واقفند.

 



ساركوزي در آخر خط؟

اشاره: هفته نامه لبناني المشاهد السياسي در گزارشي تحت عنوان «آيا ساركوزي در بعد سياسي مرده است؟» ضمن بررسي تظاهرات اخير مردم فرانسه در اعتراض به سياست هاي «نيكلا ساركوزي» رئيس جمهور فرانسه پيش بيني مي كند كه رئيس جمهور فرانسه پيش از پايان يافتن دوره رياستش به پايان خط رسيده است.
به نوشته اين مقاله در سپتامبر گذشته ميزان مشاركت مردمي فرانسويان در تظاهرات دو ميليون و 700 هزار نفر بود، در ماه اكتبر اين ميزان به 3 ميليون و در اواخر ژوئيه به سه ميليون و 500 هزار نفر رسيد. با وجود تصويب اصلاحات پيرامون سن بازنشستگي اما هنوز جنبش اعتراض آميز متوقف نشده است. فرانسه به كدامين سو مي رود؟ آيا پيش از پايان يافتن دور نخست رياست جمهوري ساركوزي، وي با سكته سياسي خواهد مرد و پايان خواهد پذيرفت؟
جناح راست فرانسه به خصوص جناح راست ميانه رو به رهبري ساركوزي در شرايطي به قدرت رسيد كه جناح چپ ميانه رو به رهبري «سگولن رويال» با شكست، از صحنه خارج شد. ساركوزي از زمان ورود خود به كاخ اليزه در سه جبهه دست به اقدام زد: تحكيم روابط فرانسه با نومحافظه كاران آمريكا و رژيم صهيونيستي، تمركز به تأسيس اتحاديه مديترانه اي براي تقويت مواضع اروپا و نيز راه اندازي پرونده اصلاحات اقتصادي و اجتماعي.
در همين راستا كاخ سفيد گفتمان دوگانه اي با رئيس كاخ اليزه برقرار كرد: از يك طرف فرانسه را به عنوان متحدي همراه حفظ كرده و از طرف ديگر تا جاي ممكن براي ممانعت از تحقق اهداف خاورميانه اي و اروپايي وي تلاش مي كند تا مبادا ساركوزي به شارل دوگل جديدي تبديل شود كه مواضع آمريكا در قاره كهن را تهديد كند.
از سوي ديگر، ساركوزي به شيوه اوباما در نيمه دوم دوران رياست خود، براي دستيابي به يك برگ برنده براي تمديد رياست خود در زمان پايان يافتن قانوني آن براي دوره بعد، تصميم گرفت شماري از اصلاحات اقتصادي و مالي را در فرانسه به اجرا درآورد؛ اما به ناگاه موجي از فشار، تظاهرات و اعتراضات به راه افتاد. كه همگي در يك جمله خلاصه مي شد: فرانسوي ها اصلاحات نمي خواهند! به عبارت ديگر ساركوزي به عنوان يك رويكرد سياسي و اجتماعي پيش از پايان دوران رياست خود به پايان رسيد و مرد.
مرگ سياسي ساركوزي چگونه روي داد؟ جواب اين پرسش در عباراتي كوتاه خلاصه مي شود كه شايد مهمترين آن عبارت باشد از: رشد شكننده، رسوايي هاي مداوم، نظرسنجي هاي فاجعه بار، تغيير رأي و نظر خيل عظيم رأي دهندگان كه «اما و اگرها» اعتمادشان را از بين برده و آنها اين مطلب را فهميده اند كه ساركوزي شايسته اين اعتماد نيست. اين «مرتدان» همان كساني هستند كه امروز به صورت انبوه و عظيم و علي رغم اختلاف نظر با سوسياليست ها و اعضاي اتحاديه هاي كارگري در كنار ايشان در خيابان ها حاضر مي شوند تا مانع اجراي پروژه اصلاحات ساركوزي شوند.
تمركز بر مسائل جهاني براي فرار از مشكلات داخلي
همه چيز حاكي از اين مطلب است كه مخالفت هايي كه كاخ اليزه با آن روبرو است موج هاي اعتراض آميز مستمر است و هر قدر كه ساركوزي زمان بيشتري را در كاخ اليزه بگذراند، محبوبيت وي كم و كمتر خواهد شد. مجله اكونوميست در اين باره مي نويسد: مسئله حاكم بر فضاي جامعه فرانسه، بحث محبوبيت رئيس جمهور است. هر قدر ساركوزي زمان بيشتري را با هموطنان خود در كشورش بگذراند، محبوبيتش كمتر و كمتر خواهد شد. اما هر قدر در جهان بچرخد و بر روي گفتمان پيرامون مسائل جهاني متمركز شود محبوبيتش افزايش پيدا خواهد كرد. لذا ساركوزي به شدت نياز دارد محبوبيت كاهش يافته خود را نجات دهد.
ارتباط اينگونه ميان مسائل، نخستين بار زماني بروز پيداكرد كه فرانسه به طور متناوب به مدت شش ماه در نيمه دوم سال 2008، رياست دوره اي اتحاديه اروپا را برعهده گرفت. پس از آن ساركوزي، براي مذاكرات بر سر آتش بس ميان روسيه و گرجستان به مسكو رفت، پس از آن نيز پاريس به نمايندگي از اتحاديه اروپا پاسخي قوي و قاطع در رابطه با مسئله بحران مالي جهان صادر كرد (البته با كمك و مساعدتي كوچك از سوي گوردون براون بنا بر اعتراف خود ساركوزي).
جداي از معاملات صورت گرفته براي جذب انظار عمومي، ساركوزي موفق شد حداقل نزد افكار عمومي فرانسه در هيئت يك ناجي و مصلح مالي ظهور پيدا كند. بنا بر اعلام مؤسسه نظرسنجي «اوپينيون وي»، طي آن شش ماه، محبوبيت ساركوزي از 38درصد به 46درصد افزايش يافت.
ساركوزي بعد از كنار گذاشته شدن از رياست رسمي اتحاديه اروپا در اثبات خود با مشكل مواجه شد. در اين راستا دعوت وي براي شركت در كنفرانس فراگير پاريس پيرامون روند صلح در خاورميانه هيچ نتيجه اي به همراه نداشت؛ همچنين اتحاديه مديترانه اي نيز از انظار عموم ناپديد شد. سال 2009، آمار سفرهاي رسمي خارجي وي نسبت به سال 2008، 40درصد كاهش پيدا كرد كه در نتيجه، نسبت تأييد و حمايت از ساركوزي در پايان سال 2009 شش امتياز كاهش داشت.
لذا هر قدر تمركز ساركوزي بر روي مسائل داخلي افزايش پيدا كرد، نارضايتي عمومي گروه هاي مختلف مانند استادان، دانشجويان، كارمندان، كارگران كارخانه ها و قضات گسترش يافت و همگي در اعتراض به وضعيت موجود در خيابان ها دست به تظاهرات زدند.
شكي نيست كه عوامل ديگري نيز در كاهش محبوبيت ساركوزي مؤثر واقع شده باشد: ركود به وجود آمده، افزايش مشكل بيكاري، گسترش احكام سياسي و برخي از اشتباهات در زندگي شخصي وي همه از جمله اين عوامل هستند. اما به نظر مي رسد مردم فرانسه همچنان آماده اند در قبال تلاش هاي ديپلماتيك خستگي ناپذير ساركوزي كه بي ارتباط با مسائل داخلي است، قدرداني و تشكر كنند. در نظرسنجي انجام شده توسط مجله «پاريس مچ»، 45درصد از شركت كنندگان معتقد بودند كه ساركوزي قادر به اصلاح فرانسه است در حالي كه 70درصد اين شركت كنندگان اعتراف كردند كه وي در خارج به خوبي از كشور خود دفاع كرده است. حقيقت نيز آن است كه ساركوزي در تبديل تلاش هاي ديپلماتيك به پيروزي هاي شخصي موفق عمل كرده است. وي در جريان نشست اخير سران اتحاديه اروپا در بروكسل كه پيرامون بحران بدهي ها در منطقه يورو برگزار شده بود، مهارت هاي خود را كه در خدمت منافع شخصي اش بود به خوبي نشان داد.
ساركوزي در آن زمان مدعي شد كه 95درصد از سندي كه گروه يورو براي نجات يونان تهيه كرده بودند، متعلق به فرانسه بوده و اين مطلب يك اظهارنظر مهم بود كه روزنامه هاي فرانسوي بدان نپرداختند.
در رابطه با مسائل مربوط به مديريت بحران، حتي مخالفان ساركوزي، به توانايي وي در جلب نظرات و تصميم گيري اعتراف دارند؛ اما ساركوزي در جريان تلاش براي بهره بردن از رياست گروه20، با هدف بهبود محبوبيت خود در انتخابات رياست جمهوري 2012 فرانسه، هيچ فرصتي را كه در صدر امور باشد و مردم را راضي سازد از دست نخواهد داد. مواضعي كه ساركوزي بر آنها تأكيد دارد، عبارتند از: معامله كنندگان، تجار، آژانس هاي ارزش گذاري وام، صندوق هاي تأمين و ماليات. برخي دوستان خارجي ساركوزي نيز مي دانند كه بايد تمايل وي در راضي ساختن مردم كشورش را كه در جريان سخنراني هاي آتشين وي بروز كرده، ناديده بگيرند، چراكه ساركوزي هميشه با عمل، از كلام خود حمايت و پشتيباني نمي كند.
امكان اين خطر نيز وجود دارد كه زياده روي در فعاليت هاي خارجي گاهي تبديل به عاملي در اهمال پيرامون اصلاحات اقتصادي گردد. زماني كه ساير كشورهاي اروپايي تلاش هاي بسياري را صرف كاهش كسري بودجه كرده اند، فرانسه به شكلي ظاهر مي شود كه گويي تنها كشور بزرگي است كه نياز به اتخاذ تدابير اضطراري دارد، اما اين كار را انجام نداده است. انتظار مي رود ميزان كسري بودجه فرانسه در سال 2010 به 8درصد برسد كه اين ميزان نزديك به رقم 3/9درصد يونان و 5درصد آلمان است.
ساركوزي پيش نويس طرح قانون كسرلاي بودجه و گنجاندن آن در قانون اساسي را نيز پيشنهاد داده، اما تاكنون هيچ اقدام جدي براي اجرايي كردن سياست رياضت اقتصادي به مانند اسپانيا، انگليس، ايتاليا و حتي آلمان صورت نپذيرفته و به نظر مي رسد فرانسويان با خوشبيني تمام نسبت به رشد، انتظار تحقق بسياري از اصلاحات را دارند.
علاوه بر اين، جالب آنجاست كه مسئولان بر اين باورند كه به محض اجرايي كردن اصلاحات در سطح بازنشستگي، ديگر دليلي براي اصلاحات مهم اقتصادي وجود ندارد. درنظر ايشان ساركوزي نقاط كليدي براي بهبود توان رقابتي فرانسه را ايجاد كرده است. يكي از مشاوران وي گفته است: سال آينده به جاي شروع هرگونه اقدام جديد، اصلاحات اقتصادي را بهبود داده يا آنها را تقويت مي كنيم. در هر صورت تا قبل از سال 2012 زمان براي تصويب قوانين جديد وجود ندارد. براساس اين منطق، نيازي به زياده روي در فعاليت هاي ديپلماتيك روزانه به عنوان بهانه اي براي ركود داخلي وجود ندارد.
ساركوزي دليل ديگري نيز براي عبور دوباره از جهان دارد. وي با اين مسئله روبرو است كه احتمالا برجسته ترين حريف سوسياليست وي در انتخابات سال 2012، «دومينيك استراوس كان» رئيس صندوق بين المللي پول كه مقر آن در واشنگتن است، باشد. استراوس طي دوره كنوني، براي حل و فصل بحران يورو دست به سفرهاي جهاني مي زند. نظرسنجي ها نشان مي دهد استراوس در مقايسه با «مارتين اوبري» رهبر سوسياليست، فرصت بهتري براي رقابت با ساركوزي دارد. ساركوزي در كنار اوبري تبديل به يكط شخصيت معتبر جهاني مي شود ولي در مقايسه با رئيس صندوق بين المللي پول، تفاوت چندان واضحي ميان دو طرف وجود ندارد.
پاييز بحراني فرانسه:
تمامي اين بحثها در كنار آنچه در جامعه در حال رخ دادن است، به صورت يك نظريه و تئوري باقي خواهد ماند. در ماه ژوئيه گذشته، دستور كار ساركوزي با اتحاديه ها به يك توافقي مبني بر اصلاح نظام بازنشستگي از 60 سال به 62 سال رسيد؛ اما اكنون ماه نوامبر فرا رسيده و مشكل نيز حل نشده است. بايستي به اين نكته نيز توجه داشت كه ماه اكتبر ماه اعتراضات گسترده اي بود كه در آن انبوه مخالفان اين طرح به خيابان هاي فرانسه ريختند و جامعه بر اثر بحران سوخت و اشغال مراكز عمده صنعتي توسط تظاهركنندگان، دچار چيزي شبيه به فلج شد. حال سؤال اينجاست كه آيا ساركوزي مقاومت خواهد كرد و تا قبل از سال 2012، چهره خود را بهبود خواهد داد؟ پاسخ به اين سؤال دشوار است چرا كه ساركوزي با مجموعه اي از چالش هاي عميق سياسي، اجتماعي و اقتصادي وارد يك سوم پاياني دوران رياست خود شده است. وي تنها با مخالفان جناح چپ و در رأس آنها حزب سوسياليست كه با رهبري مارتين اوبري به وحدت رسيد، مواجه نيست، بلكه با يك مخالف از جناح راست نيز روبروست؛ لذا ساركوزي بابت انتخاب دوباره خود به رياست جمهوري نگران است. پرواضح است كه تنها اين سوسياليست ها نيستند كه خواهان رياست هستند، بلكه راستگراها نيز حتي پيشتر از سوسياليست ها به دنبال اين مطلب بوده اند و بسياري از ايشان در حال آماده كردن طرح ها و برنامه هايي جهت اثبات صلاحيت خود براي اتخاذ پست رياست هستند. طبق نظرسنجي ها، ساركوزي در رويارويي با مارتين اوبري يا «دومينيك استراوس كان» رئيس صندوق بين المللي پول، شكست خواهد خورد. همچنين در اين نظرسنجي ها مساله جدي تر آن است كه «دومينيك دوويلپن» در مقابله با نامزد حزب سوسياليست شانس بيشتري داشته و در رويارويي با اوبري مناسبتر از ساركوزي مي باشد، به علاوه اينكه دوويلپن از حمايت گسترده جناح راست نيز برخوردار است. به نظر مي رسد «فرانسوا فيون» نخست وزير حداقل طي دوره اخير با دقت، جهت گيري و رويكرد رأي دهندگان فرانسه و خشم ايشان از رئيس جمهورشان را دنبال كرده و آنها را كاملا جدي گرفته است؛ وي كم كم از ساركوزي فاصله گرفته و به اين نكته نيز توجه دارد كه به هيچ وجه رئيس جمهور فرانسه را محكوم نمي كند چرا كه براي پيروزي ساركوزي در انتخابات رياست جمهوري با وي متحد شده است. لذا اين كناره گرفتن از ساركوزي ناشي از بلندپروازي هاي سياسي خود فيون است؛ فيون اين مطلب را در سخنان خود اظهار داشت زمانيكه وي اختيارات رياست دولت را دنبال مي كند در رابطه با اختيارات سياسي به كمتر از آن راضي نمي شود و اين يعني اينكه فيون در نامزدي براي احراز رياست جمهوري جدي است، در حاليكه ساركوزي باتوجه به ادامه كاهش مستمر محبوبيت، قادر به نامزدي براي دور دوم رياست جمهوري نيست، لذا ساركوزي همچنان تلاش مي كند راه را براي دومينيك دوويلپن باز نگذارد؛ اگر نظرسنجي ها درست و ساركوزي براي نامزدي مصر باشد، در واقع وي در تلاش است تا از تأييد و حمايت نمايندگان جناح راست برخوردار و دست بر روي حزب اتحاد بگذارد و خود را رهبر مخالفان در انتخابات 2017 قرار دهد.
لذا ساركوزي پيش از آنكه بخواهد در سال 2012 و در جريان انتخابات رياست جمهوري با نظر فرانسويان مواجه شود، بايستي با واقعيت سياسي، اقتصادي و اجتماعي روبرو گردد.
دوويلپن شك و ترديدهايي را پيرامون استفاده ساركوزي از قدرت جهت دخالت در قوه قضائيه مطرح كرده است. وي خواستار آن شد كه همزمان با آغاز سال آينده دادگاه تجديدنظر، شكايت عليه وي را بررسي و آن را به تاخير نيندازد. وي همچنين مخالفت خود با تشكيل دادگاهي متشكل از قضاتي كه آراء و نظرياتشان از روي ترس تابع رئيس جمهور و عليه اهداف سياسي دوويلپن باشد را رد كرد. ساركوزي بايستي در رابطه با پيش نويس اصلاح قانون نظام بازنشستگي با خشم اتحاديه هاي كارگري و اكثر مردم فرانسه روبرو شود. با وجود نفرت مردم فرانسه از سياست هاي اقتصادي و اجتماعي ساركوزي وي بايستي براي پاك كردن يك سري تصاوير از اذهان مردم فرانسه و افكار عمومي اين كشور تلاش كند؛ از جمله اينكه وي دوست ثروتمندان است، او مراسم پيروزي خود در انتخابات را در كشتي تفريحي يكي از دوستان ميلياردر خود با نام «ليليان بتانكور» برگزار كرد.
سال 2011 اشاره به افق و دورنماي فرانسه دارد، بي آنكه اثري از كاهش بحران اقتصادي در آن ديده شود. اين بدان معناست كه حاشيه مانورهاي اقتصادي ساركوزي تنگ و محدود است و به طور كلي سياست اقتصادي ساركوزي ضعف خود را نشان داده است؛ تدابير اقتصادي ساركوزي نيز همچون بخشش مالياتي اضافه كاري شركت ها باعث خشم فرانسويان شد، چرا كه در برهه بحران اقتصادي و بيكاري منجر به از بين رفتن 85 هزار فرصت شغلي شد، افزايش شمار بيكاران نيز موجب كاهش ماليات موجود در خزانه شده و فشار وارد بر صندوق بيمه بيكاري را افزايش مي دهد.
مبارزه براي اصلاحاتي كه ساركوزي در يك سوم پاياني دوره خود آن را به راه انداخته، بيشتر شبيه تلاشي نااميدانه در اصلاح اشتباهات متعدد وي است؛ از طرفي نيز ساركوزي همچنان با تكيه بر ويرانه تلاش هاي خارجي خود به عنوان يك رهبر جهاني و اميد به حافظه كوتاه مدت فرانسويان، مي كوشد خسارت هاي وارده از جناح چپ و راست را جبران كند.
خشم فرانسويان ژنرال دوگل را در سال 1968، وادار به كناره گيري كرد، همين وضع در سال 1995 «آلن ژوپه» را وادار به عقب نشيني از طرح هاي اصلاحي خود كرده و همين موضوع شانس ساركوزي در بازگشت به صحنه را بسيار ضعيف كرده داده است.
منبع: فارس

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14