(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 8 آذر 1389- شماره 19799

در گفت و گو با نويسندگان و شاعران مطرح شد
ادبيات همواره از فضاي بيمارگونه شبه روشنفكري رنج برده است
ياعلي باز از خدا دستي به همراه بسيج
بسيجي بنده خاص الهي است
حوزه هنري صاحب كتابخانه تخصصي ادبيات داستاني مي شود
به بهانه چاپ رمان هاي عامه پسند لعنت به چشم هاي عسلي



در گفت و گو با نويسندگان و شاعران مطرح شد
ادبيات همواره از فضاي بيمارگونه شبه روشنفكري رنج برده است

محسن صديقي
در سه دهه اخير شاهد ظهور و بروز جريان شبه روشنفكري ادبي و برپايي جشنواره هايي از طرف آنان در فضاي ادبي كشور بوده ايم كه گاه برگزار كننده آن ها شخص يا گروهي بوده اند كه برخي از اين جشنواره ها به فضاي ادبي كشورآسيب هايي رسانده اند و به اصطلاح خودشان جايي در محافل ادبي باز كرده اند. البته بعضي از اين جشنواره ها عمر كوتاهي داشته اند .در اين گزارش، جمعي از شاعران و نويسندگان درباره هدف اصلي چنين جشنواره هايي و برنامه هايي كه تعقيب مي كنند سخن گفته اند.
كامران شرفشاهي، شاعر با اشاره به كاركرد جشنواره ها
مي گويد: اصولا جشنواره ها
مي توانند نقش بسيار مثبت و موثري در ترغيب اهل قلم داشته باشند، به شرط آنكه نيت اصلي برپايي چنين جشنواره هايي بر صدق و اخلاص استوار باشند .
شاعر مجموعه« آهوانه» ادامه
مي دهد: بعضي از اين جشنواره ها در واقع بزرگنمايي شخص يا اشخاص خاصي هستند. در واقع
مي توان گفت هدف آن ها ترويج نوعي تفكر يا نگرش خاص است. در برخي ديگر از اين جشنواره ها شخص يا گروهي به بهانه جشنواره قصد خود نمايي و بهره برداري براي خود را دارند، يا در صدد بزرگنمايي موضوع يا موضوعات خاصي هستند كه مي بايست قبل از شركت در اين جشنواره ها نسبت به صداقت
برگزار كنند گان آن و عمق و اصالت اين حركت مطالعه و بررسي لازم صورت پذيرد.
رضا ميركياني هم چنين نگاهي به جشنواره ها دارد: به طور طبيعي هر اندازه جشنواره هاي مناسب برگزار شود باعث رونق بخشيدن به آن موضوع مي شود.
در اين بين نكته مهم جايگاه جشنواره ها است و نتيجه اي كه عايد جامعه مي شود بايد مورد بررسي قرار بگيرد.
با پايان يافتن جشنواره نبايد عمر جشنواره تمام شود و بايد بررسي كرد چقدر موج مثبت در جامعه ايجاد شده است.
شاعر ديگري كه به اين موضوع مي پردازد، رضا اسماعيلي است. او مي گويد: معمولا با توجه به طيف هاي مختلف ادبي در جامعه و تمايلي كه بعضي شعرا و نويسندگان به تشكيل يك انجمن دارند، گاهي شاهد شكل گيري انجمن هايي هستيم كه از فضاي ادبي جامعه دور هستند. اگر دوستاني كه اين تشكل هاي محفلي را برگزار مي كنند بتوانند به جريان گسترده اي كه در جامعه ادبي وجود دارد وصل شوند، باعث ارتقاي كيفي ادبيات
مي شوند. اما متاسفانه به علت طرز فكرشان باور هايي را دامن مي زنند كه باعث ركود ادبي مي شود.
شاعر مجموعه «برآستان جانان» ادامه مي دهد: جامعه حالت اقيانوسي را دارد كه از يك باروري و بالندگي برخوردار است و با مطالبات مردمي همراه است. اما عده اي خود را به دايره خاصي محدود مي كنند. اين تشكل ها سليقه اي عمل مي كنند و مي خواهند سليقه خاصي را بر جريان ادبيات حاكم كنند، اما برد مثبتي ندارند و پس از مدتي دچار وقفه مي شوند. به همين خاطر اگر مي خواهيم حركت سازنده اي در حوزه ادبيات داشته باشيم بايستي با مطالبات مردمي حركت كنيم و سطح فرهنگي مردم را هم به بالا سوق دهيم.
جشنواره هايي كه انديشه خاصي تزريق نمي كنند
در كنار دور بودن اين جشنواره ها از فضاي ادبي رايج در كشور،
جشنواره هاي محفلي آسيب هايي را نيز در پي دارند كه مي تواند
انديشه هاي ناب را به انحراف بكشاند. ولي الله سليمي، منتقد
مي گويد: در اين جشنواره ها گاه گروهي با معيارها و عقايدي دست به گزينش مي زنند كه نقش چنداني در كتابخواني ندارد و كتاب هايي كه اين ها انتخاب مي كنند، معمولا نتوانسته به چاپ هاي متعدد برسد. در واقع وقتي كتاب خوشخوان نباشد و نيازهاي خواننده را در نظر نگيرد به چنين سرنوشتي دچار مي شود. جامعه كتاب خوان به كيفيت كتاب نگاه مي كند. به عنوان مثال كتاب «من ببر نيستم پيچيده به بالاي خود تاكم» از محمد رضا صفدري كه چند جايزه در اين جشنواره ها گرفته است حتي به چاپ دوم هم نرسيد و اين كتاب ها اقبالي در ميان جامعه كتاب خوان نداشته است.
وي در ادامه مي گويد: بعضي جوايز در غرب معتبرند؛ مانند جايزه نوبل. وقتي كتابي در اين جوايز برگزيده مي شود، يك انديشه برنده شده است، اما در كشور ما اين جوايز برد ندارند وانگار خودمان از يك كتاب خوشمان آمده و جايزه اي به آن داده ايم.
سليمي ادامه مي دهد: متاسفانه وقتي در كشور چيزي باب شود، آن قدر به آن مي پردازيم كه همه كلافه مي شوند. زماني كلي جوايز ادبي باب شد و حالا كلي جايزه گذاشته اند. كميت زياد شده است، اما كيفيت افزايش نيافته است و مردم به علت كميت زياد بي تفاوت شده اند.
پشت اين جشنواره ها داورهاي بزرگي هم نيستند. تعدد داورها و تعدد سليقه ها باعث كاهش كيفيت شده است. اينها ايدئولوژي خاصي ندارند و انديشه خاصي را تزريق نمي كنند و فقط سليقه خود را به مردم تحميل مي كنند.
رضا ميركياني نيز با چنين ديدگاهي به اين جشنواره ها مي نگرد و مي گويد: مردم از مشكلات فرهنگي زيادي رنج مي برند، از جمله تهاجم فرهنگي. جشنواره ها بايستي به دشواري هاي فرهنگي مردم توجه كنند و اين يك شاخص است و بايد مورد توجه رسانه ها قرار گيرد، هر چند اين جشنواره هاي محفلي نگاه دردمندانه به مسائل مردم ندارند.
او ادامه مي دهد: البته
جشنواره هاي محفلي عمرشان كوتاه خواهد بود و باعث جلو رفتن در عرصه فرهنگ و ادب نمي شوند. اين جشنواره ها موج آفرين و ديرپا نيستند.
انتخاب هدفدار
محمدجواد محبت شاعر پيشكسوت كشورمان نيز به انتخاب هدفدار اين جشنواره ها اشاره مي كند و مي گويدكه معمولا جشنواره هايي كه خصوصي انجام مي شوند، يك نهاد هزينه برگزاري و جوايز آن را تقبل
مي كند و در نتيجه در انتخاب ها نيز قصد و غرض آن ها دخيل مي شود.
او با اين حال تاثير اين گونه جشنواره ها را بر ادب ايران قابل توجه نمي داند و مي گويد : اين جشنواره ها معمولا ضربه اي به ادبيات نمي زنند، يعني در مقابل خورشيدي شمعي مي افروزند و شعاع تاثيرشان كوتاه است.
شرفشاهي نيز در اين باره معتقد است: متاسفانه غالبا داوري ها در ادبيات وهنر همراه چالش هايي بوده است و در جشنواره هاي محفلي كه جنبه شخصي يا گروهي دارند، معيارها معيارهاي ادبي به مفهوم عميق كلمه نيست و معمولا با توجه به شناختي كه از افراد دارند، داوري مي كنند، نه با توجه به عمق انديشه اثر. اين جوايز گاه جنبه نان قرض دادن و بزرگ كردن شخص خاصي را دارند. عنصر بي طرفي در اين جشنواره ها كمتر ديده مي شود و چه بسا كسي داستاني داشته باشد كه با خط مشي برگزار كنندگان جشنواره همسو نباشد و اثرش حذف مي شود. متاسفانه در اين جشنواره ها كمتر حق به حقدار مي رسد.
شاعر ديگري كه در اين زمينه به اظهار نظر پرداخت، رضا اسماعيلي بود: در جشنواره هاي محفلي افرادي كه اين انجمن ها را به شكل خصوصي شكل مي دهند، هدفشان يك نوع استفاده ابزاري از ادبيات است. داوري ها در اين جشنواره ها جهت دار است و آثاري را به عنوان برگزيده انتخاب مي كنند كه تامين كننده سليقه خودشان باشد و اين داوري ها خيلي علمي نيست.
او ادامه داد: اين نوع جشنواره ها مي توانند اصلاح شوند، به شرطي كه به جامعه وصل شوند كه از اين طريق نقاط آسيب خود را دريابند. اين ها بايستي از هنر روشنفكري فاصله بگيرند و به خواسته هاي مردم نزديك تر شوند.
اسماعيلي در پايان گفت:جشنواره ها و انجمن ها بر اساس ضرورت ها و نياز ها سر چشمه مي گيرد و بايد بررسي شود آيا نياز هاي اين انجمن ها مردمي هست يا باندي و گروهي است.
ريشه هاي سست
يكي از ويژگي هاي عمده جشنواره هاي محفلي، ديرپا نبودن آن هاست. اين جشنواره ها با هدف خاصي ايجاد مي شوند و خيلي زود جاي خود را به جشنواره هاي ديگر مي دهند. سليمي مي گويد: اگر اين جشنواره ها باز خورد نداشته باشد، به مرور حذف مي شوند. اينها پايگاه اجتماعي ندارند و به مرور سر خورده خواهند شد. حضور اين جشنواره ها منع قانوني ندارد، اما جامعه از اين جوايز استقبال نمي كند. اينها شعارشان اين است كه خودشان باشند و از معيار بيروني تبعيت
نمي كنند و داور ها را شخصي و با توجه به انديشه خودشان انتخاب مي كنند.
او ادامه مي دهد: به علت عدم مخاطب اين محفل ها به مرور حذف مي شوند. برعكس چند سال قبل در حال حاضر آن بازتاب گذشته را ندارند.
شرفشاهي نيز بيان كرد: متاسفانه ادبيات از يك فضاي بيمارگونه شبه روشنفكري رنج برده است و در دوره هاي قبل نيز اين گونه بوده است. اين جشنواره ها يكي از اهدافشان بخشيدن شخصيت كاذب در بعضي از اشخاص است كه اينها در خصوص صداقتشان و نگاه عميقشان جاي ترديد است و ما شاهد هستيم وقتي نتايج جشنواره اعلام مي شود، با نامهايي روبرو مي شويم كه براي كساني كه ادبيات را پيگيري مي كنند بسيار تعجب آور است. هدف آن ها معرفي كردن اينها به عنوان شاعر و نويسنده است و به نوعي با اعطاي اين جوايز سعي
مي كنند شخصيت سازي كنند.
اين شاعر ادامه مي دهد: هيچ شخصي با چنين ترفند هايي
نمي تواند ماندگار شود و اينها روشهاي كوتاه مدتي است كه تجربه ثابت كرده چندان اميد بخش نخواهد بود.
چه بايد كرد؟
جشنواره هاي محفلي آن گونه كه بيان شد، نه تنها نقشي در پيشبرد ادبيات ندارند، كه گاه مسائل و مشكلات بسياري نيز ايجاد
مي كنند. اما سوال اينجاست كه بايد در قبال اين جشنواره ها چه كرد؟
محمدجواد محبت در اين باره مي گويد: اين جشنواره ها اگر ادامه منطقي داشته باشند، موثر خواهند بود. در واقع بايستي از تالار اجرا پا به بيرون بگذارند. برنامه ها در قالب كتاب و سي دي با تيراژ مشخص به تمام شهرستان ها راه پيدا كند تا بتوانند موثر باشند. يكي از راهها به نظر من براي بهتر شدن شرايط در اين جشنواره ها تصويب تبصره هاي ادبي و قوانين در اين حوزه است.
مير كياني نيز به داوري ها اشاره مي كند و مي گويد: داورها بايستي افرادي باشند كه در حد خود شجاعت داشته باشند و بتوانند از انتخاب خود دفاع كنند. يك جشنواره مناسب عناصر مثبت در حوزه فرهنگ و ادب را معرفي
مي كند و اين باعث نشاط و شادابي جامعه مي شود. بايد سعي كنيم جشنواره ها به گونه اي باشند كه بهر ه آنها به حوزه انديشه بيشتر شود.
اين نويسنده همچنين حضور رسانه ها را در حمايت از جشنواره ها بسيار موثر دانسته مي افزايد: رسانه ها بايد جشنواره هاي اصيل و شناسنامه دار را حمايت كنند كه اين اصالت در اهداف جشنواره ها و اشخاص برگزار كننده و عناصر داوري و نگاهي كه آن جشنواره به حوزه خودش دارد مشخص مي شود.

 



ياعلي باز از خدا دستي به همراه بسيج

استاد شهريار
ياعلي(ع) باز از خدا دستي به همراه بسيج
جاودان كن در جهان اين جلوه و جاه بسيج

يا علي(ع) خون حسينت كي رود از يادها
گو ببيند زينب(س) اين غوغاي خون خواه بسيج

رهبر از نصر من الله داد فرمان جهاد
تا رسد فتح قريب از نصرت الله بسيج

با شعار يا محمد(ص) شيعه و سني يكيست
نيست جز قرآن و حق ذكري در افواه بسيج

سر به درگاه خدا مي سايد اين جهد و جهاد
شهريارا تا بسايي سر به درگاه بسيج

 



بسيجي بنده خاص الهي است

آيت الله امينيان
بسيجي بنده خاص الهي است
بسيجي در حقيقت يك سپاهي است

بسيجي گلشن دين را گلاب است
بسيجي آرمان شيخ و شاب است

بسيجي پاك از هرنقص و عيب است
بسيجي صاف از هر شك و ريب است

بسيجي را توقع نيست در كار
بسيجي نه تشريفات مي خواهد نه دستار

بسيجي بنده شايسته اوست
بسيجي سر به سر وابسته اوست

بسيجي دل به اين عالم ندارد
دلش را بر خداي خود سپارد

بسيجي سنگرش سجاده اوست
وصالش در شراب باده اوست

بسيجي مخلص دين مبين است
بسيجي پيرو مولاي دين است

بسيجي فاني اندر انقلاب است
بسيجي حامي اسلام ناب است

بسيجي ني به فكر ملك ومال است
نه اندر غصه اهل وعيال است

بسيجي شعله اي از نار عشق است
بسيجي سنبل گلزار عشق است

نه دل بسته به اين دنياي فاني
نه غمناك است بهر زندگاني

خدايا حق پيغمبر وآلش
بسيجي را نگهدار از زوالش

بسيجي آرزوي مومنين است
بسيجي نور چشمان امين است

 



حوزه هنري صاحب كتابخانه تخصصي ادبيات داستاني مي شود

كارگاه قصه و رمان حوزه هنري درصدد است، كتابخانه تخصصي ادبيات داستاني را با گرايش آثار نظري راه اندازي كند.
دبير كارگاه قصه و رمان مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري در گفت وگو با فارس اظهار داشت: اين كتابخانه، هم اكنون داراي حدود يك هزار عنوان كتاب است كه بالغ بر 300 كتاب آن را كتب نظري تشكيل مي دهد.
محمد مهدوي شجاعي افزود: كتابخانه تخصصي ادبيات داستاني كارگاه قصه و رمان، يكي از قفسه هاي تخصصي آثار داستاني و تئوري حوزه داستان و رمان است، اما به دليل محدوديت بسيار زياد و كمبود فضا در كارگاه، اين كتابخانه تاكنون نتوانسته رشد كند.
وي ادامه داد: قصد داريم با خريد كتاب از نمايشگاه هاي سالانه كتاب در كشور، اين كتابخانه را غني كنيم و آن را به نقطه اي برسانيم تا بتوان نام آن را يك كتابخانه تخصصي و ارزشمند با دست كم سه هزار كتاب بگذاريم.
مهدوي شجاعي در پاسخ به اين سئوال كه حوزه هنري با داشتن چهار كتابخانه تخصصي، كه حوزه داستان را هم پوشش مي دهند، چه نيازي به يك كتابخانه جديد است، تصريح كرد: كتابخانه تخصصي ادبيات داستاني با محوريت كتابهاي تئوري و نظري با كتابخانه هايي كه صرفاً رمان و داستان در قفسه خود دارند، متفاوت است.
دبير كارگاه قصه و رمان حوزه هنري افزود: به دليل محدوديت جا و كمبود كتاب ها، تنها نويسندگان شاغل در حوزه هنري مي توانند از كتاب هاي اين كتابخانه استفاده كنند، اما بنا داريم نويسندگان ديگر را هم از اين امكان بهره مند كنيم كه بايد با توجه به در اختيار نداشتن نيروي متخصص كتابداري، نحوه امانت دهي كتاب به آنان طراحي شود.
حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، هم اكنون چهار كتابخانه تخصصي ادبيات و هنر (مركزي)، كتابخانه تخصصي انقلاب اسلامي، كتابخانه تخصصي جنگ و كتابخانه تاريخ معاصر را در اختيار دارد كه بيشتر آنها نويسندگان فعال در اين نهاد فرهنگي را تغذيه مي كنند.

 



به بهانه چاپ رمان هاي عامه پسند لعنت به چشم هاي عسلي

سجاد محقق
عشق، پاييز، خزان، بهار، زندگي، وفا، غيرت، رويا، خاطره، خيال، بهشت، جهنم، اميد، يأس، دل، قلب، شكسته، زخم خورده و خيلي ديگر از كلمات از اين دست را كه در كنار هم دوتايي يا سه تايي تركيب كنيم مي شود اسم يك كتاب. اسم يك رمان و البته يك رمان عامه پسند. سابقه رمان عامه پسند خيلي زياد است. خيلي زيادتر از رمان هاي جدي. از زماني كه انتشار روزنامه ها و مجلات به شكل جدي آغاز شد داستان هاي عامه پسند هم به صورت پاورقي خود را جا انداختند. مخاطب رمان عامه پسند همان طور كه از اسمش پيداست عامه مردمند. از دختر و پسر دبيرستاني گرفته تا زنان خانه دار و پيرمردهاي بازنشسته. همه مي خوانند و كم كم به آن عادت مي كنند؛ معتاد مي شوند.
اگر بخواهيم براي رمان عامه پسند هم ترازي پيدا كنيم مي توانيم در سينما بالي وود (سينماي هند) را مثال بزنيم. در واقع رمان عامه پسند وسيله اي به ظاهر فرهنگي است براي كساني كه مي خواهند وقت خود را پر كنند.
آن هم به صورت شبه فرهنگي!! دوستي مي گفت رمان عامه پسند مثل آدامس مي ماند. نه سودي دارد و نه ضرر. اما به عقيده من اين مثال غلط است. رمان عامه پسند شكل پفك است. آدم را سرگرم مي كند ولي ضرر و زيان هم دارد. البته رمان عامه پسند هم خوب و بد دارد ولي متأسفانه با اپيدمي شدن جو نويسندگي و علاقه وعزم همه براي نويسنده شدن درصد بسيار كمي از اين نوع رمان را مي توان خوب محسوب كرد.
در اين سال ها همان طور كه ذائقه مردم در سينما به سمت فيلم فارسي ها رفته است در زمينه مطالعات داستان و رمان هم خواندن رمان هاي عامه پسند جاي مطالعات جدي را گرفته اند. در سه چهار سال اخير به دليل موقعيت كاري كه داشتم چيزي بيش از 300 رمان عامه پسند را از روي اجبار خوانده ام كه متأسفانه بخش اعظمي از داستان تمام اين رمان ها با هم هم پوشاني داشتند. پسري عاشق دختري، اولي با موهاي خرمايي و دومي با چشم هاي عسلي، يكي پولدار، يكي بدبخت، يكي خارج رفته و ديگري روستايي به شهر آمده، خانه يكي ويلايي در شمال شهر و خانه ديگري كلبه اي در روستايي دور افتاده، هر دوخانواده مخالف، يكي از والدين مبتلا به بيماري صعب العلاج و... و البته در ادامه تمام نوادر دنيا دست به دست هم مي دهند تا دست اين دو نفر را در دست هم بگذارند و لبخند مليحي در صفحه آخر كتاب بر لب خواننده بنشانند.
تيراژ رمان عامه پسند عالي است؛ دفعات چاپ هم همين طور و در نتيجه سودآوري براي ناشر به تبع اين دو اتفاق. به خاطر همين موضوع تا رمان عامه پسند هست ناشر دست و دلش به چاپ كتاب ديگري نمي رود تا ريسك چاپ را به عهده بگيرد. دوستي ديگر مي گفت رمان عامه پسند خوب است چون مردم را با كتاب خواني آشتي مي دهد و كسي كه به كتاب عادت كرد كم كم مي رود سراغ مطالعه كتاب هاي جدي. گفتم اين طور نيست. عامه پسندخواني اعتيادآور است. وقتي كه به داستان هاي چرب و نرم و دور از واقعيت با پايان خوش عادت كني ديگر هيچ وقت دلت نمي خواهد سراغ مطالعه جدي بروي. البته نبايد از اين نكته غافل شد كه اگر رماني عامه پسند توسط يك نويسنده توانا نوشته شود بد كه نيست بسيار خوب هم هست اما وقتي كسي كه نمي تواند داستاني كوتاه در حد چند صفحه بنويسد، دست به انتشار يك رمان مي زند، مشكل شروع مي شود. ناشي نويساني كه عامه پسند مي نويسند شمشيري دو لبه را به دست گرفته اند. تيزي يك لبه اش را بيان كرده ايم و ادامه خواهيم داد و تيزي لبه دوم را هم جلوتر خواهيم گفت.
برگرديم به بحث قبلي؛ داستان هاي ضعيف عامه پسند به دليل ساختارهاي ضعيف و غيرواقعي و سورئال و حتي فراسورئال مي توانند به مرور زمان ذهن خواننده را دچار توهم كنند. كم نديدم از كساني كه در موقعيت هاي مختلف در مدرسه و دانشگاه منتظر وقوع وقايع
بعيد الوقوع هستند كه از خواندن همين داستان هادر ذهنشان نقش بسته است. كساني كه به اين نوع مطالعه عادت كنند و صرفا عامه پسند بخوانند هميشه دچار توهمند و البته منتظر اتفاقات غيبي و... چه اشكالي دارد كه اگر زني خانه دار مي خواهد وقتش را پر كند برود سراغ كلاس سفره آرايي و گل سازي و خياطي و آشپزي و هزار و يك كلاس ديگر كه لااقل مي تواند فضاي خانه اي را شاد و پويا كند.
و اما اگر بخواهيم ثابت كنيم كه كساني كه صرفا عامه پسند مي نويسند توانايي نوشتن غير آن را ندارند بايد نگاهي به سوابقشان بيندازيم كه آيا اثر جدي دارند يا نه. مثل آن ها مثل شاعراني است كه فقط شعر نو و سپيد مي نويسند و عقيده دارند كه دوران شعر كلاسيك تمام شده است. اين حرف را زماني مي توان از آن ها قبول كرد كه بتوان در سابقه شاعري شان يك غزل كوتاه چندبيتي پيدا كرد. نيما شعر كلاسيك دارد ولي در شعر نو موفق تر است. او بر هر دو مسلط است و ادعا مي كند كه شعر نو مزايايي بر شعر كلاسيك دارد. ممكن است كسي كه شعري كلاسيك مي گويد بتواند شعر نو و سپيد هم بگويد ولي عكس آن صادق نيست. اين مسئله را با نگاهي به نام شاعران موفق شعر سپيد مي توان اثبات كرد. كسي كه در عمرش يك مصراع موزون به ذهنش نيامده است، نمي تواند شعر نو بگويد و...!
اين قصه سر دراز دارد و به اين زودي ها تمام نمي شود. ديگر وقت آن است كه برويم سراغ تيزي لبه دوم شمشير؛ من به عنوان يك دانشجوي رشته مهندسي منابع طبيعي قاعدتا گاهي فكرم به مسائل مربوط به حفظ اين منابع سرك مي كشد. چندي پيش وقتي يكي از همين رمان ها را تمام كردم و از پايان تكراري اش به ستوه آمدم آن را به گوشه اي پرت كردم. چشمم كه به حجم بالاي كتاب افتاد ميزان مصرف كاغذ آن فكرم را مشغول كرد. سراغ كتاب هاي درسي رفتم و چندتايي را ورق زدم. چند فرمول براي محاسبه كاغذ به دست آمده از چوب پيدا كردم كه توضيحش در اين مجال كوتاه ممكن نيست تا اين كه به جمله اي برخوردم كه فهمش ساده است و آن را مبنا قرار دادم. «براي توليد هر تن كاغذ بايد 17 درخت تنومند قطع شوند.»
با كمك عليرضا سوخته سرايي يكي از دوستانم كه دانشجوي فراوري كاغذ است چند ضرب و تقسيم ساده را انجام داديم و به نتايجي رسيديم كه شايد براي شما جالب باشد. گرچه شايد در مقابل قطع غيرقانوني هزاران هزار اصله درخت در جاي جاي دنيا اين مسئله خنده دار به نظر برسد اما لااقل مي تواند تيزي لبه دوم رمان عامه پسند را نمايش دهد. مثال ما رماني با حدود 300صفحه در قطع رقعي كه مي شود 150 برگ. اين كتاب چهار بار با تيراژ پنج هزار جلد تجديد چاپ شده است كه براي رمان هاي عامه پسند ميانگين پاييني هم هست. وقتي يك مترمربع كاغذ 80 گرم وزن داشته باشد و هر مترمربع از اين كاغذ حدود 32 برگ Aپنج باشد يك تن از اين كاغذ 42هزار و 554 برگ Aپنج مي شود. حال رماني با مشخصات بالا به سه ميليون برگ احتياج دارد كه اگر آن را برعدد قبلي تقسيم كنيم به چيزي در حدود هفت تن كاغذ مي رسيم. و بر طبق جمله مبنا به 119 اصله درخت تنومند احتياج داريم. و باز هم اگر فاصله كاشت تقريبي اين درختان در بهترين حالت دومتر باشد و در صنعتي ترين روش ها 15 سال طول بكشد تا نهالي تبديل به درخت تنومند شود بايد توجه كرد كه به دليل چاپ همين كتاب نواري به طول حدود 240 متر بايد تا حداقل 15 سال از پوشش گياهي خالي باشد. تازه اگر بلافاصله به جاي درختان قطع شده نهال كاري شود كه عملا نمي شود. تازه اگر تمام فوايد ديگر درختان از جمله اكسيژن و جذب CO2 تصفيه هوا، جذب آب، جلوگيري از فرسايش، زيبايي و... را در نظر نگيريم. پس خواننده هر كتاب هم علاوه بر ناشر و نويسنده در مسئوليت عواقب يك كتاب نقش دارد.
اي كاش مي شد كه علاوه بر وزارت ارشاد هر نويسنده و ناشر براي چاپ مجوزي هم از سازمان جنگل ها و مراتع مي گرفت تا لااقل فقط به ميزاني كه از تعداد درختان مي كاست آنها را جايگزين مي كرد تا آسيب ها به حداقل برسد. ولي افسوس كه امكان پذير نيست. پس كاري از دستمان برنمي آيد و فقط مي توانيم بگوييم لعنت. لعنت بر چشم هاي عسلي و موهاي خرمايي.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14