(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 21  آذر 1389- شماره 19813

تاكتيك هاي عمليات رواني با بررسي سريال مختارنامه -3
سياه نمايي در رسانه هاي اموي
ملاحظاتي درباره هنر- آئين تعزيه خواني
شبيه خواني در ميدان انقلاب
انتشار شماره جديد «سينما رسانه»
مروري بر كتاب «نسل نميران» جرعه هايي از اقيانوس عشق
شخصيت پردازي عاشورايي در سينما از سرخ تا خاكستري



تاكتيك هاي عمليات رواني با بررسي سريال مختارنامه -3
سياه نمايي در رسانه هاي اموي

داوود مراديان
چه مي شود كه تنها ظرف 20 سال پس از آغاز خلافت معاويه واقعه عاشورا به وجود مي آيد ؟ معاويه در اين 20 سال از چه تكنيكي در رسانه هاي خود بهره برد؟
خالد بن زيد از معاويه نقل مي كند : «هر گاه فردي از
بني اميه از جايش حركت
مي كرد،علي (ع) را لعن
مي كرد.خلفاي بني اميه از سال 41 كه سال خلع حسن بن علي(ع) از خلافت بود تا سال 99 آخرين روزهاي حكومت سليمان بن عبد الملك و آغاز حكومت عمر بن عبد العزيز ، علي (عليه السلام) را سب و لعن مي كردند.» (تاريخ أبي الفداء ، فصل في ذكر بطال عمر بن عبد العزيز سب علي بن أبي طالب علي المنابر ، ج1 ، ص287)
در هر دوره اي تاكتيك سياه نمايي در دراز مدت مي تواند به راحتي حق را در پشت حجاب مخفي كند و كار را به جايي برساند كه براي تقرب به خدا سر فرزند رسول خدا را نيز جدا كنند و يا براي تقرب به خدا در كنار كعبه هم قسم شوند تا امير مومنان را ضربت زنند.اما در روزگار ما ابزار و شيوه هاي اجراي اين تاكتيك بسيار وسيع تر شده است.به عنوان مثال در ماجراي ايران، رسانه هاي فارسي زبان وابسته به
سرويس هاي اطلاعاتي غربي نظير بي بي سي و وي او اي در پرداخت اخبار مربوط به ايران در همه چيز اعم از تيتر، سوتيتر، ليد خبري و جملات داخل خبر، چه مكتوب و چه تصويري سعي مي كنند فضايي سياه و يا خاكستري مايل به سياه را در ذهن مخاطب خويش ايجاد كنند. به اين شرح كه
1- استفاده از تيترهاي داراي بار منفي براي خبرهاي معمولي. به طور مثال: « اعدام چهارپايان در ايران!» كه به موضوع شليك تير به قاطرهاي قاچاقچي در مرزهاي صعب العبور
مي پردازد.به بار معنايي اعدام و جايگاهش در جستجوي اين واژه در موتورهاي جستجو و نيز تاثير رواني آن دقت كنيد. خبر فوق را با اين خبر قياس كنيد:«كماندوهاي اسراييلي روي كاروانهاي امدادي عازم غزه پياده شدند! » يعني همان قتل عام كشتي آزادي! به تفاوت در تيتر زدن دقت كنيد. (هر دو تيتر متعلق به سايت بي بي سي است) و يا استفاده از تصوير تراكتي كوچك كه در مخالفت با ورود احمدي نژاد به لبنان در ناحيه اي وهابي نشين نصب شده بود توسط بي بي سي به صورت عكسي كه به نظر پوستر مي آمد براي تحت تاثير قراردادن استقبال تاريخي از رئيس جمهور.
2- استفاده از عبارات
شك برانگيز:«ايران ادعا مي كند.» «ايران مي گويد»، «كارشناسان(!) مي گويند» (در خصوص خبرهايي كه سياه نمايي باشد)... در
رسانه هاي مذكور.
3- خاكستري كردن اخبار، بدين شكل كه اگر خبر درباره موقفيت بود با عبارات شك برانگيز بار اميد آن به شدت كاسته شود و اگر خبر «مبهم بود» مثل ماجراي يارانه ها با بزرگنمايي بخش هايي از خبر كه واقعي است، «مثل ده درصد گران شدن هزينه حمل و نقل شهري» و سپس مربوط كردن خبر با زيركي به ارتباط ايران و نزوئلا. همراه با چاشني گفتگو با كارشناساني كه صحبت آنها قرار نيست پايه گزارش باشد، بلكه قرار است تا فقط گزارش را «تائيد» كند.
4- اگر يك بخش خبري
بي بي سي فارسي را روي كاغد پياده كنيد به خوبي متوجه مي شويد كه در تمام آن، چيزي كه بسيار ديده مي شود، نا اميدي، ياس، فشار اقتصادي ، خستگي و در يك كلام القاي بريدگي و نا اميدي است. در بلند مدت اگر رسانه خودي روي تاكتيك القاي اميد مبتني بر صداقت و شفافيت و عدالتخواهي بدون تفاوت گذاشتن بين افراد تاكيد كند و مسئولانش رسانه خودي را به محل دادخواهي مظلومين تبديل كنند(همچون اقدام تحسين برانگيز راديو در ستاندن حق كارگرهاي شركتي مخابرات در مقابل سخنگوي بي ادبي كه مورد سوال واقع شده بود.) و آبروي افراد را به آبروي نظام گره نزد اعتماد مردم به رسانه ملي چنان زياد خواهد شد كه سياه نمايي هاي رسانه هاي دشمن خللي در آن وارد نخواهد كرد. به واقع
صدا وسيما بايستي انفعال را كنار بگذارد و جسارت توليد يك «90 اقتصادي و سياسي» را به خود بدهد، حتي اگر ماهي چند شهيد نيز در اين راه تقديم كند.
رسوب گذاري:
رسوب گذاري يعني «تحريف واقعيت با استفاده از تكرار.»
عبارت تاريخي: «مگر علي نماز مي خواند؟» توسط امويان دقيقا ثمره تكراري است كه بر سر منابر و به دستور اصحاب لباس زرد انجام پذيرفت. و ديگر قصه قتل عثمان است كه حتي پايش به كربلا هم مي رسد كه خطاب به سيدالشهدا
مي گويند: «تورا تشنه مي كشيم چنان كه او تشنه مرد!» يعني به نوعي سيدالشهادا را در قتل عثمان دخيل مي دانند و يا هنوز روايت امويان قدرت خود را دارد كه به خونخواهي عثمان بايد بر علي شوريد. رسوب گذاري يعني همين. اينكه رسانه هاي دشمن آنقدر يك موضوع را تكرار كنند كه ملكه ذهن مخاطب شود.
اين اقدامي است كه هر روز توسط رسانه هاي مذكور تكرار مي شود.

 



ملاحظاتي درباره هنر- آئين تعزيه خواني
شبيه خواني در ميدان انقلاب

آرش فهيم
تعزيه يا شبيه خواني يكي از مناسك سنتي عزاداري براي اولياي مذهبي است كه هنوز هم در مناسبت هايي چون دهه اول محرم در گوشه و كنار جامعه ما برگزار مي شود. تعزيه علاوه بر اين كه به عنوان يك آئين سوگواري شناخته مي شود، يكي از گونه هاي نمايشي ايراني هم محسوب مي شود كه از دير زمان در كشور ما و برخي مناطق شيعه نشين جهان رواج داشته است. اين پديده البته فراز و نشيب هاي فراواني داشته و به فراخور زمان و مكان تغيير شكل هايي يافته است. اما همواره به عنوان يك هنر- آئين ايراني و شيعي شناخته شده و توانسته به عنوان يك كالبد فرهنگي، هم به انتقال فرهنگ شيعي و عاشورايي كمك كند و هم در حفظ هنرهاي سنتي ايراني تأثير بسزايي داشته است. بدون شك هنرمندان متعهد و خوش ذوق اين هنر- آئين نقش مهمي را در پاسداري از ميراث فرهنگي كشورمان، به خصوص در دوران هجوم مدرنيسم و غربگرايي ايفا نمودند. امروز هم باتوجه به گسترش روزافزون رسانه هاي تكنولوژيك، هنرهاي جديد و موقعيت هاي صنعتي در كشورمان، تعزيه مي تواند به عنوان ساختار نگه دارنده بخشي از سنت هاي فرهنگي و هنري به كار آيد به همين دليل شناخت و باز توليد تعزيه براساس مقتضيات روز، يك ضرورت فرهنگي محسوب مي شود.
شناخت تعزيه
تعزيه از نظر لغوي ريشه در «عزا» دارد. در دايره المعارف تشيع درباره آن نوشته شده كه «تعزيه در لغت به معني سوگواري ]تعزيت[ برپاي داشتن يادبود عزيزان از دست رفته، تسليت، امر كردن به صبر و پرسيدن حال از خويشان مرده است. ولي در اصطلاح به گونه اي نمايش مذهبي منظوم گفته مي شود كه در آن عده اي اهل ذوق و كارآشنا در مناسبت هاي مذهبي و به صورت غالب، در جريان سوگواري هاي ماه محرم براي باشكوه تر نشان دادن آن مراسم و يا به نيت آمرزيده شدن مردگان، آرزوي بهره مندي از شفاعت اولياي خدا به روز رستخيز، تشفي خاطر، بازيافت تندرستي، يا براي نشان دادن ارادت و اخلاص فزون از اندازه به اوليا، به ويژه اهل بيت پيامبر(ص) با رعايت آداب و رسوم و تمهيدهايي خاص و نيز بهره گيري از ابزارها و نواها و گاه نقوش زنده برخي از موضوعات مذهبي و تاريخي مربوط به اهل بيت(ع)- به ويژه واقعه كربلا- را پيش چشم بينندگان بازآفرينند.»
تعزيه به لحاظ تاريخي منشأ كاملا روشني ندارد. برخي مدعي هستند كه پيش از ورود اسلام به ايران و رهايي ايرانيان از ستم موروثي و طبقاتي نظام نژادپرستانه ساساني و براي بزرگداشت پهلوانان، مراسمي مشابه تعزيه برگزار مي شد كه به «سوگ سياوش» معروف بود.
اما نخستين اعمال كه حاكي از نوعي تعزيه بود به زمان حكومت آل بويه برمي گردد؛ حكومتي كه گرايش علوي داشت و مردم را به برقراري عزاداري و ذكر مصائب ائمه(ع) تشويق مي كرد.
با روي كار آمدن صفويه و رسمي شدن شيعه به عنوان مذهب اكثريت مردم ايران، تعزيه نيز تقويت شد. اما منابع مختلف اوج اين هنر را در دوران قاجاريه دانسته اند. البته در اين دوران به دليل افزايش سلطه بيگانگان استعمارگر بر ايران، برخي از نمادهاي غربي هم وارد تعزيه شد. در دوران رضاشاه ديكتاتور به دليل رويكرد سركوبگرانه سلطنت عليه اسلام و مردم متدين كشورمان، تعزيه نيز بسيار منزوي شد و تا مرحله ريشه كن شدن پيش رفت. اما مردم غيور كشورمان اين هنر را نيز مانند مذهب و فرهنگشان از چنگ حكومت انگليسي رضاشاه حفظ كردند. در دوران سلطنت آمريكايي محمدرضا شاه پهلوي، تعزيه تا حدودي آزاد شد. اما حكومت كه نمي توانست در مقابل موج خروشان ملهم از فرهنگ عاشورايي صف آرايي كند، سعي در تحريف و آلوده كردن آئين ها و مناسك مذهبي، از جمله تعزيه داشت تا به اين وسيله خيزش و بيداري اسلامي مردم را كنترل كند.
تا اينكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي خوني تازه در رگ هاي اين هنر و آئين دميده شد. روند احياي مذهبي و بازگشت به خويشتن، مسيري بود كه تعزيه هم يكي از منزل هاي آن محسوب مي شد. به همين دليل با اينكه اين هنر در كشاكش وحشيانه حكومت هاي سلطنتي و فرهنگ غربي آسيب هاي فراواني ديده بود، مورد توجه مديريت فرهنگي پس از انقلاب قرار گرفت و حيات آن استمرار يافت. تا آنجا كه حتي در چند سال اخير مراسم تعزيه خواني با حمايت دولت در نقاطي همچون محوطه تئاتر شهر اجرا مي شود و هنرمندان شاخص اين عرصه در آن خودنمايي مي كنند.
آنچه مسلم است اين كه تعزيه پس از پيروزي انقلاب اسلامي از حالت عزاگونه صرف خارج و با لحني حماسي تر به ميدان آمد.
تعزيه هنري كامل و جذاب است كه با تلفيق سه هنر نمايش، موسيقي و شعر، قابليت هايي بيش از آنچه تا به حال ظاهر شده دارد. به طوري كه به عنوان مثال بسياري از گوشه ها و مايه هاي آواز ايراني در تعزيه شكل گرفت. گوشه هايي چون حسيني، عراق، و... حتي برخي موسيقيدانان و تصنيف سازان معروف مثل عارف قزويني با الهام از تعزيه خواني، آواپردازي مي كردند.
باز توليد تعزيه
يكي از عواملي كه به تعزيه آسيب مي زند، نگاه موزه اي به آن است. به عبارت بهتر برخورد با اين هنر- آئين از زاويه ديد شبه روشنفكرانه و مستشرقانه مانع نوزايي و شكوفا شدن قابليت هاي ناشناخته آن مي شود. نبايد به تعزيه، فقط به عنوان يك ميراث فرهنگي و تاريخي نگاه كرد و ارزش آن را به شاخصه هاي زيبايي شناختي و تزئيني محدود نمود. زيرا تعزيه تنها با حضور دائمي در متن جامعه و همراه شدن با آرمان ها و مبارزات مردم مي تواند به حياتي پوياتر از هميشه برسد. پس بايد نگاه موزه اي به تعزيه، به نگاه كاربردي تغيير كند. ساختار تعزيه بايد با الهام از حماسه عاشورا، به زبان روز سخن بگويد و جلادهنده شور انقلابي مردمي در تقابل با يزيديان امروز باشد. مسئله به روز شدن و توجه به مقتضيات زمانه، از جمله مهمترين ابعادي است كه در تعزيه بايد در نظر گرفته شود.
تعزيه همچنين براي كل سازمان تئاتر كشور يك فرصت است. تئاتر ما با تعزيه از اين هنر- آئين مي تواند مردمي تر شود و پيشرفت كند. به اين ترتيب كه با ايجاد فرصت هاي مطالعاتي و تحقيقاتي براي علاقه مندان، شاخص ها و اجزاي آن بيش از پيش شناخته شده و سعي شود تا در خلق آثار نمايشي و نوشته شدن نمايشنامه ها از تعزيه وام گرفته شود.

 



انتشار شماره جديد «سينما رسانه»

شماره جديد ماهنامه فرهنگي هنري «سينما رسانه» توسط مؤسسه شهيد آويني منتشر شد.
در شماره430 اين نشريه، پرونده اي درباره سريال استراتژيك «مافوق طبيعي» چاپ شده است. بررسي تاريخ حوزه هنري در گفت وگو با فرج الله سلحشور، گفت وگو با رضا اميرخاني و نقد فيلم هاي روز سينماي ايران و جهان از جمله مطالب اين شماره از سينما رسانه است. در اين مجله همچنين مطالبي با عناوين «آويني از دريچه لانگ شات»، «اسطوره بسيجي در مقابل اسطوره اومانيستي»، «تعامل قبالا با سينما و هنر يهودي صهيونيستي»، «خاستگاه سينما»، «سينماي پرتال»، «سينما، جنگ، دفاع»، و... به چشم مي خورد.
در بخش تلويزيون شماره جديد سينما رسانه يادداشت هايي درباره نشانه شناسي تبليغات تلويزيوني، سريال هاي قهوه تلخ و مختارنامه، برنامه هفت و... نشر يافته است.

 



مروري بر كتاب «نسل نميران» جرعه هايي از اقيانوس عشق

حسين كارگر
يكي از دغدغه هاي فرهنگي در كشور ما پس از پيروزي انقلاب اسلامي، توليد آثار سينمايي و تلويزيوني درباره حماسه بي بديل عاشورا و يا با الهام از مفاهيم برآمده از آن بوده است. اين موضوع از آنجا مهم مي نمايد كه با وجود گذشت 32 سال از خيزش ملي براي بازتوليد ساختارها و نهادهاي اجتماعي و فرهنگي براساس آرمان ها و ارزش هاي اسلامي، هنوز هم در حوزه سينما و تلويزيون با خلأ خلق اثر درباره عاشورا و انقلاب امام حسين(ع) روبه رو هستيم. به طوري كه مرور كارنامه رسانه هاي تصويري ما نشان مي دهد كه در اين مدت به خصوص در زمينه سينما كار چنداني صورت نگرفته است.
چرا پرداختن به موضوع كربلاي سال 61 هجري قمري در سينما و تلويزيون حائزاهميت است؟ چرا فيلمسازان ما در اين زمينه كم كار بوده اند؟ آثار توليد شده در سينما و تلويزيون با موضوع عاشورا را چگونه مي توان ارزيابي كرد؟ هنرمندان ما با چه شاخصه ها و محورهايي مي توانند به خلق آثار تصويري براساس قيام امام حسين(ع) و يارانش دست بزنند؟
اين ها پرسش هايي هستند كه پاسخ به آن ها را مي توان به طور مفصل و تئوريك در كتابي به نام «نسل نميران» يافت. اين كتاب كه به مناسبت برگزاري سومين جشنواره تصوير سال منتشر شد، شامل مجموعه مقالاتي درباره آسيب شناسي تعامل و تغذيه هنر هفتم با موضوع عظيم و خطير عاشورا است.
مقالاتي كه علاوه بر فيلم هاي سينمايي و سريال هاي تلويزيوني، عرصه هايي چون فيلم كوتاه، مستند و انيميشن را نيز دربر مي گيرد. «نسل نميران» توسط محمدتقي فهيم تدوين شده و مركز گسترش سينماي مستند و تجربي آن را منتشر كرده است.
اولين بخش از كتاب به موضوع الهام از زنان عاشورايي در فيلم ها مي پردازد. اين مقال، با توجه به نقش پررنگ زنان در خلق حماسه عاشورا و بررسي اجمالي اين نقش آفريني تاريخي به آسيب شناسي اين موضوع در توليدات تصويري پرداخته است؛ به اين ترتيب يكايك فيلم ها و سريال هايي كه به طور مستقيم و غيرمستقيم به قيام عاشورا پرداخته اند را از زاويه كيفيت ترسيم چهره زنان بررسي نموده است.
مقاله دوم به قابليت هاي شورانگيز حماسه عاشوراي حسيني براي سينما پرداخته است. نكته قابل توجه درباره اين بخش از كتاب، در نظر گرفتن ديدگاه ها و هراس دشمنان انقلاب اسلامي از فرهنگ عاشورايي است. به طوري كه با مطرح كردن نظريه مهندسي معكوس فرانسيس فوكوياما براي مقابله با فرهنگ عاشورا، به كاركرد سينما در اين زمينه توجه كرده است. در اين بخش از كتاب همچنين با مروري بر چند فيلم هاليوودي كه با تقليد از ماجراهاي عاشورا ساخته شده اند از كم كاري فيلمسازان ما انتقاد شده است.
بخش بعدي كتاب «نسل نميران» موضوع جديد و بديعي را دستمايه قرار داده است؛ مقايسه سينما و فرهنگ مدرن غربي با مراسم مذهبي. محور اصلي اين مقال واقعيت گريزي و واقعيت جويي است. به اين معني كه اين موضوع تحليل شده كه مناسك مذهبي، از جمله مراسم عزاداري براي اباعبدالله الحسين(ع) و سينما و تلويزيون هر كدام چگونه به واقعيت هاي پيرامون انسان مي پردازند. مخاطب در اين بخش از كتاب، با تأثير متفاوت سينما (و رسانه هاي جديد) با مناسك مذهبي بر انسان براي مواجهه با وقايع آشنا مي شود.
يكي ديگر از بخش هاي كتاب درآمدي است بر جلوه هاي دراماتيك عاشورا در سينما. اين مقال، با بررسي برخي شئون قيام امام حسين(ع) در كربلا و مرور چند فيلم و سريال، به شاخص ها و معيارهاي لازم در پرداخت تصويري عاشورا اشاره كرده است.
ديگر مقاله چاپ شده در كتاب «نسل نميران» با عنوان تصويرسازي عاشورا در سينما، الهام از حوادث عاشورا براي درام پردازي در هنر هفتم را از نظر گذرانده است.
اما بازآوري عاشورا در هنر- صنعت انيميشن، ديگر موضوعي است كه در كتاب هدف تحليل قرار گرفته است. اين بخش به شرايط و امكانات مديوم انيميشن براي رجوع به مفاهيم عاشورايي پرداخته است. اين مقاله همچنين به اين آسيب شناسي مي رسد كه چرا آثار مناسبي در اين عرصه توليد نشده است.
بخش ديگري از اين كتاب نيز با تذكر به مهجور ماندن عاشورا در سينما و سريال هاي تلويزيوني به مرور آثار برجسته اي كه با اين موضوع ساخته شده اند پرداخته است. در اين مقال با اشاره به قابليت هاي دراماتيك مفاهيم عاشورايي بر لزوم خلاقيت در توليد آثار مرتبط با فرهنگ عاشورايي و محرم تأكيد شده است.
يك قسمت از كتاب «نسل نميران» هم به موضوع انعكاس مفاهيم عاشورايي در توليدات تصويري اختصاص يافته است. در اين بخش نيز نحوه بازنمايي مفاهيم عاشورايي در فيلم هايي چون «قارچ سمي»، «هيوا»، «شجاع دل»، «روايت فتح»، «شب دهم»، «روز واقعه»، «سفير» و... بررسي شده است. اين مقال با مروري بر سريال هايي كه درباره عاشورا يا با الهام از مفاهيم عاشورايي ساخته شده اند، عملكرد تلويزيون را نسبت به سينما بهتر ارزيابي كرده است. اين بخش از كتاب همچنين فيلم ها و سريال هايي را كه با موضوع قيام امام حسين(ع) ساخته شده اما هنوز به نمايش درنيامده اند را معرفي كرده است.
يكي از بخش هاي كتاب «نسل نميران» نيز مختص آسيب شناسي تحريف عاشورا در آثار تصويري مستند، كوتاه و بلند است. در اين مقال، فيلم هايي كه به طور ناشايست به موضوع و مفاهيم فرهنگ عاشورا پرداخته اند بررسي شده اند.
بخش آخر كتاب هم به نقش مهم تعميق بر بومي گرايي در بازتاب آئين هاي عاشورايي در موفقيت آثار سينمايي و تلويزيون پرداخته است. اين قسمت به روايت اين موضوع پرداخته كه توجه به بومي گرايي در سينما و تلويزيون، مي تواند موجب تعالي فيلم هايي كه در اين باره ساخته مي شوند، شود.
گفتني است كتاب «نسل نميران» به جز مقالات اصلي، داراي ضمائمي چون «خطبه حضرت زينب(س) در شام»، «عاشورا از نگاه امام خميني(ره)»، «عاشورا از نگاه رهبر فرزانه انقلاب» و... است.

 



شخصيت پردازي عاشورايي در سينما از سرخ تا خاكستري

علي اكبر باقري ارومي
در سينما نيز همسان تئاتر آنچه موجب پيش برد درام و ايجاد تعليق مي شود شخصيت پردازي است. شايد مهمترين منبع الهام بخشي عاشورا براي يك سينماگر شخصيت هاي حاضر در ميدان عاشورا باشد. در زيارت نامه هاي عاشورا و وارث، شخصيت ها دو دسته هستند؛ اول شخصيت اولياء و دوم شخصيت اشقياء، اين دسته بندي شخصيت ها البته به معناي سياه و سفيد صرف بودن شخصيت پردازي ها درباره واقعه عاشورا نيست. چون در دو زيارت نامه مذكور دسته بندي شخصيت ها را عيان مي شود. چرا كه وقتي دارد مقصرين در اين واقعه را معرفي مي كند مي گويد حتي آن كسي كه براي سربازان لشكر يزيد بند زين اسبان را بست، حتي كساني كه براي جنگ با امام حق نقاب بستند (... ولعن الله امه قتلتكم ولعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم و اليكم منهم و من اشياعهم و اتباعهم و اوليائهم) نيز از مقصرين غافل هستند. در اين فراز ما تنوع شخصيت هايي كه در مبارزه با ابي عبدالله مشاركت داشتند را مي بينيم. كساني كه در آماده سازي دشمن دخيل بودند (ممهدين) و يا كساني كه زمينه سازان بر اطاعت از آنها بوده اند (بالتمكين من قتالكم). همچنين در فرازي ديگر بعد از معرفي دشمنان اصلي، دشمنان فرعي را اين گونه معرفي مي كند: (... ولعن الله امه اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالك) در اين فراز گروه هايي را كه زين و لگام اسبان را مي بندند و نقاب بر چهره اسبان بستند را در قتل اباعبدالله شريك قلمداد مي نمايد. در واقع اينجا نه تنها شعب مختلف از انسانهايي را، كه زير پرچم باطل سينه زدند را بما معرفي مي كند بلكه به قول بعضي از علما حتي آنهايي كه در دل نيت مبارزه با ابي عبدالله را داشتند در اين جنايت به اندازه نيت شان مقصرند.
در مورد مخالفين و موافقين ما بقول و نوشته يكي از تعزيه شناسان قديمي استاد جابر عناصري هم شخصيت پردازي براساس موافقين و هم مخالفين صورت داده اند كه از دقت بسيار معينان بكا در اين تقسيم بندي حكايت مي كند مثلا در مورد اوليا خوانها اين تقسيم بندي عبارت از: 1- اصفياء خوان ها، 2- موافق خوان ها، 3- امام خوان، 4- مظلوم خوان، 5- اولياء خوان، 6- محزون خوان، 7- صديقان، 8- ناجيان و...
در مورد اشقياخوانها نيز تقسيم بندي آنان بشرح زير است: 1- خلفاي جور، 2- اشقياء خوان، 3- ظالمان (ظالم خوان)، 4- مخالف خوان، 5- گروه دغا، 6- قوم شرور، 7- قوم عدوان، و...
مي بينيم آناني كه در دو طرف لشكريان اولياء و اشقياء هستند در چه تقسيم بندي دقيقي واقع مي شوند كه نمي توان گفت فقط سياه سياه و يا سفيد سفيد هستند. ولي درجه كلي شان حق و باطل است و به تناسب در دايره كلي آن قرار مي گيرند.
نكته اي بديع
در مورد رنگ شخصيت ها
از ديدگاه مكتب قرآن و عاشورا بهترين رنگي كه براي يك شخصيت در نظر گرفته مي شود رنگ خدايي و همان رنگ پيوستگي به خدا يعني رنگ سرخ شهادت طلبي است. اين نوع تركيب بندي رنگ شخصيت ها، برخلاف آن چيزي است كه در درام غربي از آن تحت عنوان شخصيت هاي سياه و سفيد و خاكستري ياد مي شود، چرا كه از ديدگاه مكتب عاشورا و به آن ترتيبي كه ما تقسيم بندي آنرا صورت داديم رنگ شخصيت هاي موافق از قرمز آغاز شده و بنا به دلبستگيشان به سير در جريان الهي و كم شدن خلوص شان اين قرمز كمرنگ تر مي شود و آنها بنا به فرموده قرآن، صبغه الهي شان رنگ مي بازد. وقتي موافقين به رنگ زرد نزديك مي شوند يعني در مرز دوستي و دشمني قرارگرفته اند.
به همين ترتيب در جبهه دشمنان كه با رنگ سياه شناسه شخصيتي خود را بدست مي آورند، ميزان دشمني و به تناسب آن با كمرنگ شدن رنگ دشمني از سياه به سرمه اي و به تناسب آن رنگ هاي بنفش و غيره خود را گسترش مي دهد، رنگ خاكستري در واقع انتهاي اين درجه از دشمني است، چنانچه زرد از آن سو چنين حالتي را دارد.
اين نوع تقسيم بندي به نظر من مي تواند به شفاف سازي و ظرافت انگاري نسبت به نوع شخصيت پردازي بيانجامد كه اين امر به نوبه خود امري بديع و از درس هاي مكتب عاشورا براي ماست.
حالا اگر فرض را بر اين بگيريم كه مي خواهيم تاثير گيري كلي يك فيلم نامه را از واقعه عاشورا مدنظر قرارداده و فيلم نامه اي با الهام از اين واقعه بنويسيم خيلي راحت مي توان نماي كلي از يك فيلمنامه را حتي درمورد وقايع عاشورا و موضوعات مختلفي كه درآن دو روز بر امام و پيروانش گذشت را احصاء نمود و موضوعات مختلف را از ميان آنها استخراج كرد. شگفت انگيز اينكه به تعداد خود شخصيت هاي همراه و عمل و عكس العمل هاي آنها، تنوع موضوعات دركل تاسوعا و عاشورا وجود دارد.
از آن سو در لشكر اشقياء نيز اين تنوع برقرار است. نقطه تعليق و حوادث با شخصيت ها گره خورده است كه پرداختن به هريك از آنها مي تواند خود يك دنياي خاص داشته باشد. مثلا شب قبل از عاشورا ماجراي مهلت گرفتن امام حسين (ع) براي عبادت كردن، گفتگوي حضرت زينب كبري(س) و امام، دل نگراني حضرت زينب از خنده اصحاب و بيعت مجدد اصحاب با ابي عبدالله و آرام كردن حضرت زينب، ماجراي امان نامه شمر براي حضرت قمر بني هاشم و جواب ايشان به آن لعين والخ!
الهام از عاشورا
در دفاع مقدس
مي بينيد با اينكه هنوز به عاشورا نرسيده ايم اين همه تنوع درموضوع داريم. مسلما اين دقت در رفتارهاي فطري و دقت دررفتارهاي ديني شهيدان كربلا ما را به اين نتيجه مي رساند كه دفاع مقدس ما نيز بايد با همان دقت مورد عنايت فيلمسازان واقع شود. به خصوص مثلا پرداختن به شب هاي رمز آلود جبهه ها و خودسازي هاي نفوس طيبه رزمندگان اسلام و سرانجام عمليات ها و اتفاقات خيري كه عمدتا از دل شب برمي خاست. مضاف اينكه اين مسئله قطعا ما را به چگونگي شناختن شخصيت هاي متنوع دفاع مقدس مي رساند. تنوع شخصيتي رزمندگان و درجه بندي فطري آنها را مشاهده خواهيم كرد، به همين ترتيب ما درجه بندي رفتاري آنان را مي توانيم به دست آوريم. پس يكي ديگر از اجزاء فرهنگي عاشورا كه مي تواند در الهام بخشي براي سينماي ما موثر باشد گذر از كلي نگري و دقت در جزئيات كه بگذريم، موضوع يابي متنوع از رفتار شناسي فطري و ديني شخصيت هاي حاضر در ميدان وسيع دفاع مقدس مي باشد. عاشورا الهام بخش است و الهام بخش خواهد ماند، چرا كه عاشورا تجلي عيني فطرت هاي پاك درمقابل جهالت هاي مطلقي است كه هر دو وجود انسان را به چالش مي كشاند و در آزمون حق و باطل مي آزمايد.عاشورا را نبايد يك مقطع از تاريخ بلكه بايد اوج تاريخ در مقابله حق و باطل دانست. اوجي كه هرگاه انساني مرزهاي تعالي را درنور بايد بيش از هرچيز در اداي رسالت خويش براي بسط آن تعالي كوشش نمايد و دراين راه خود را براي دفاع از حق تا اوج شهادت آماده كند.
عاشورا، تاريخ را همچنان مي سازد و خواهد ساخت و سينماگران براي ساختن تاريخ بايد خود را از قيد و بند تفكرات سينمايي وارداتي نجات داده و با ابتكار، خلاقيت سينما را به سرنوشت انسان هاي پاكباز و پاك انديش پيوند بزنيم؛ چنين باد و جز اين مباد!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14