(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 21  آذر 1389- شماره 19813

امپرياليسم قديم در قالب چهره اي جديد نقاب اوباما كنار رفته است
مديريت انگليسي در گروه 1+5



امپرياليسم قديم در قالب چهره اي جديد نقاب اوباما كنار رفته است

مترجم: محمد جعفري
بعد از تمام آن اميدها و وعده وعيدها سياست خارجي اوباما چيزي نبود جز آينه اي از زشتي سالهاي بوش.
انتخاب باراك اوباما، اين مرد دموكرات چند نژادي كه سوگند خورد زخم هاي آمريكا را در خانه درمان و شهرت آن را احيا خواهد كرد، با موجي از شادي و سرور آرماني همراه شد، نشاطي كه از زمان «كندي» ديده نشده بود. دوران كبر و خودستايي، جرم و جنايت شرم آور جمهوري خواهان به پايان رسيده بود. جورج بوش و «ديك چيني» تسلسل رهبري چند جانبه آمريكايي را كه در سرتاسر دوران جنگ سرد و بعد از حاكم بود را شكسته بودند. باراك اوباما مي خواست آن را احيا كند.
كمتر پيش مي آيد كه ساده لوحي يك شخص و يا تفكر افسانه اي فردي از اين زودتر به بن بست برسد. ميان سياست خارجي بوش و اوباما هيچ تفاوت اساسي نمي توان يافت. اهداف استراتژيك و زورگويي هاي آمريكايي به همان شكل سابق خويش وجود دارد و همچنين در اصول و ابزاري كه براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي شد تغيير ديده نمي شود.
خط مشي اوباما حتي پيش از ورود به دفتر رياست جمهوري نيز واضح و روشن بود. نيروهاي اسرائيلي در 17ام دسامبر سال 2008 دست به يك حمله و يا تجاوز كامل آسماني و زميني عليه مردم غزه زدند. به مدت 22 روز و بدون توقف به بمباران، سوزاندن و كشتار خويش ادامه دادند و در تمام اين مدت رئيس جمهوري كه انتخاب شده اما هنوز بطور رسمي وارد دفتر كار خويش نشده بود حتي يك كلمه و يا يك حرف الفبا دم از مخالفت و انتقاد عليه اين همه كشتار نزد. درست چند ساعت پيش از سخنراني اوباما در بيستم ژوئن سال 2009، تل آويو با قرار قبلي و بطور هماهنگ حملات خود را متوقف كرد تا به حزب اوباما لطمه وارد نشود. پس از جابجا شدن باراك اوباما نيز همانند رئيس جمهوران ديگر آمريكا صلح ميان دو طرف سرزمين مقدس را امري ضروري دانست و باز هم همانند پيشينيان خويش از فلسطينيان خواست تا (رژيم) اسرائيل را به رسميت بشناسند و از (رژيم) اسرائيل نيز خواست تا عمليات شهرك سازي در قلمروهايي كه در سال 1967 غصب كرده بود را متوقف كند. با گذشت يك هفته از سخنراني اوباما در قاهره و اعلام مخالفت با ادامه شهرك سازي، ائتلاف حاكم نتانياهو بدون هيچ اعتنايي همچنان مشغول وسعت بخشيدن به دارائي ها و املاك يهوديان در بيت المقدس شرقي بود.
مناطق جنگي خاورميانه بيش از هر چيزي مورد توجه است. باراك اوباما در سال 2002 براي بالا رفتن از نردبان سياسي خويش بعنوان يك سناتور رده پايين در ايلي نويز حمله به عراق را مورد انتقاد قرار داد، به لحاظ سياسي انجام اينكار هزينه چنداني نداشت. پس از انتخاب بعنوان رئيس جمهور اولين اقدام او حفظ رابرت گيتس، وزير دفاع بوش، كارگذار كهنه كار CIA و سرباز قديمي ماجراي ايران- كنترا (معامله تسليحاتي ايران و آمريكا) در پنتاگون است. از اين واضح تر نمي شد تفكر سياسي و جنگجويانه بوش را دنبال كرد.اوباما پيش از انتخاب خويش قول داد پس از ورود به دفتر رياست خويش تمام نيروهاي جنگي آمريكا را در مدت 16 ماه از عراق بازمي گرداند. اين تفكر اضطراب آور وجود دارد كه جنگجويان در عراق كه ديروز قادر بود چنين آسيبي را به ماشين نظامي آمريكا وارد سازد ممكن است به كمين نشسته و منتظر فرصت مناسبي باشد تا فردا تمام خسارات سنگيني را كه متحمل شده است بر سر همدستان تلافي كند، پس آيا بايد آمريكا بطور كامل عراق را ترك كند. براي اطمينان از جانب چنين خطري واشنگتن به فكر قلعه نظامي صليبيان قديم افتاده است البته چيزي بزرگ تر و مهيب تر از آنها.
در مورد ايران بايد از طرح هاي صلح بين دو كشور صرف نظر مي شد. با توجه به دوقطبي شدن ايران محاسبات خوشايند از آب در نيامدند. فرصتي كه براي گرفتن ژست آرماني براي اوباما پيش آمد آنقدر بزرگ بود كه او توان مقابله با آن را نداشت. در نمايشي بي مثال باراك اوباما اقدام به مقدس نمايي كرد و با دو چشم خيس از اندوه! براي مرگ يكي از معترضان در تهران ابراز تأسف كرد و اين در حالي بود كه در همان زمان هواپيماهاي جنگي بدون سرنشين وي به روستايي در پاكستان حمله و 60روستايي، كه اغلب آنها زن و بچه بودند را به قتل رساندند.
دولت دموكرات هم اكنون به خط سابق پيشينيان خويش بازگشته است و سعي دارد با ترغيب و همراه ساختن كشورهاي چين و روسيه اقدام به تحريم اقتصادي ايران كند تا شايد با اين كار آنقدر كشور ايران را تحت فشار قرار دهد تا سران آن از قدرت كناره گيري و يا با آمريكا سازش كنند.
اوباما در مقابل فلسطين، عراق و ايران همچون مديري براي اجراي دستورات امپراطوري آمريكا ايفاي نقش كرده است و براي نيل به اهداف پيشينيان خويش از همان ابزار استفاده مي كند اما با زباني نرم تر!
هنگامي كه او بر كرسي رياست جمهوري تكيه زد، بيش از هفت سال از اشغال خاك افغانستان زير پوتين سربازان آمريكايي مي گذشت. در طي دوران مبارزات انتخاباتي خويش اوباما كه مصمم بود بهتر از بوش استراتژي «فقط جنگ» را دنبال كند، قول داد كه براي درهم كوبيدن مقاومت افغانستان نيروي نظامي و تسليحات بيشتري را بكار بندد و براي پايان دادن به حمايت پاكستان از افغانستان اين كشور را بسوزاند و مورد تاخت و تاز و حملات هوايي خويش قرار دهد. اين تنها قولي بود كه اوباما به آن عمل كرد. نيويورك تايمز در مطلبي با عنوان «آماري كه كاخ سفيد آن را فاش نكرده است» به خوانندگان خويش اين موضوع را به اطلاع رساند كه «تعداد حملات هواپيماهاي شكاري به پاكستان از زمان ورود آقاي اوباما به دفتر رياست جمهوري بيش از هشت سال رياست جمهوري بوش بوده است.»
اوباما كه از اعلام پيروزي استراتژي «فقط جنگ» ناكام گشته بود حجم بزرگ تري از نيروهاي نظامي را اعزام كرد و جنگ را به كشور همسايه كشاند، جايي كه احتمال مي داد به دشمنش كمك مي كنند. پس از آن اعلام كردند كه پاكستان و افغانستان يك منطقه جنگي متحد محسوب مي شوند با نام «افپاك».
اگر براي به تصوير كشاندن پيوستگي سياست خارجي دولت هاي آمريكا و بيهودگي تلاش هاي احمقانه اي كه براي ترميم سالهاي ديك چيني تا بوش صورت گرفته، نيازمند يك كتاب مصور باشيم، دوره رياست جمهوري اوباما اين كتاب است و آن را بطور رايگان در اختيار ما قرار داده است! از اين سوي خاورميانه تا آن سو تنها تغيير مهمي كه به دستان مبارك او رقم خورده است تسريع فرآيند «جنگ عليه تروريسم! و يا عليه «شيطان»- بعبارت او- است كه هم اكنون يمن را بعنوان هدف بعدي خويش قرار داده است.
هنوز زود است كه بگوييم هيچ تغييري رخ نداده است. هيچ دولتي دقيقا شبيه به دولت سابق نمي تواند باشد و هر رئيس جمهوري يادگاري از خود بر جاي مي گذارد. در دوران اوباما حكومت امپراطوري ايالات متحده به مقدار بسيار كم و نامحسوسي تغيير كرد. اما تبليغات، خبر از پيشرفت مهمي مي دهند. در قاهره، در دانشكده افسري آمريكا معروف به وست پوينت و در اسلو (نروژ)، جهان مفتخر به شنيدن سخنراني هاي رده بالايي بوده است. سخنراني هايي كه يكي پس از ديگري خبر از مأموريت طلايي آمريكا در جهان و احساس مسئوليت در انجام آن مي دهند.
¤انتشار اين مطلب به معناي تأييد همه محتواي آن نيست.
منبع: www.informationclearinghouse.info

 



مديريت انگليسي در گروه 1+5

مصطفي نظري
استعمار پير با اتخاذ سياست هاي مغرضانه و طراحي سناريوهاي مختلف در خصوص برنامه صلح آميز هسته اي همواره در جهت تخريب مذاكرات ايران و 1+5 و فرصت سازي براي تحت فشار قراردادن تهران تلاش كرده است. يكي از سناريوهاي مهم لندن در به بن بست كشاندن مذاكرات و اعمال تحريم هاي سخت عليه ايران، برخورد امنيتي و اطلاعاتي با پرونده هسته اي ايران از طريق «جان ساورز»، رئيس سازمان جاسوسي انگليس (ام اي 6) صورت گرفته است. «جان ساورز» پيش از انتصاب به عنوان رئيس سازمان جاسوسي انگليس، سفير اين كشور در سازمان ملل بوده و نقش بسيار مهمي در افزايش تشنج در مورد برنامه هسته اي ايران داشته است. وي در دولت توني بلر مبتكر اصلي سياست ضدايراني و ضداسلامي لندن بود. تصور مي شود كه وي علاوه بر نقطه نظرات ضدايراني خاص خودش تحت تأثير شديد لابي صهيونيستي آمريكا و انگليس قرارداشته باشد و به همين علت وقتي وي پيشنهاد انتقال پرونده هسته اي ايران را به شوراي امنيت مطرح كرد، هيچ كس متعجب نشد و اين نخستين گام در مسير اعمال تحريم عليه ايران بود. يكي از تاكتيك هاي اصلي ساورز براي به شكست كشاندن مذاكرات، مطرح كردن مباحث اطلاعاتي در روند مذاكرات و همچنين درخواست هاي غيرقابل اجرا از ايران جهت توقف كامل برنامه هسته اي بود. وي انتظار داشت كه مقامات كشورمان از عمل به قطعنامه خودداري كنند تا زمينه به كارگيري تحريم و نيروي نظامي عليه ايران فراهم شود. اين راهبرد ساورز مستلزم تشديد قابل توجه سياست دولت «توني بلر» در مورد جمهوري اسلامي بود كه با نقطه نظرات و اظهارات رسمي جك استرا، وزير خارجه وقت انگليس تناقص داشت.
به هر حال دولت انگليس تلاش كرد تا با خرج كردن اين مأمور اطلاعاتي خود مواضع ضدايراني خود را پيگيري كند.
اما با آمدن «كاترين اشتون» انگليسي در مسند نمايندگي اروپا در گفت وگو با ايران حلقه اقدامات ضدايراني دولت استعماري انگليس كامل تر شد. بطوريكه اظهارات خصمانه وي در مورد ايران و مواضع دوپهلو و جهت دار وي طي مذاكرات ژنو، اين امر را تأييد مي كند. رويكرد ضدايراني اشتون تا جايي پيش رفته بود كه قبل از ديدار با نمايندگان جمهوري اسلامي با اتخاذ مواضعي جهت دار سعي داشت تا ايران را در وضعيت دشواري قراردهد تا از اين طريق در روند مذاكرات اروپا و مقامات ايران در راستاي گفت وگوهاي 1+5 تشكيك ايجاد كند.
به اعتقاد تحليلگران سياسي، مواضع جان ساورز، رئيس سازمان جاسوسي انگليس (ام اي6) و همچنين جهت گيري هاي مغرضانه كاترين اشتون در مذاكرات ايران و گروه1+5، حكايت از پروژه هماهنگ و برنامه ريزي شده مقامات انگليس در به چالش كشيدن روند مذاكرات و بسترسازي اجماع همگاني عليه ايران دارد. البته نقش رئيس سرويس جاسوسي انگليس (ام اي6) به عنوان رقيب سنتي اتحاديه اروپا در جهت دادن به مواضع و سياست هاي كاترين اشتون انگليسي اين مسئله را بيش از پيش آشكار ساخته است.
با توجه به اينكه نتايج مذاكرات دوروزه تهران و 1+5 بيش از پيش نشان از تلاش لندن در به بن بست كشاندن مذاكرات دارد كه از طريق دو مهره انگليسي (كاترين اشتون و جان ساورز) اجرا مي شود، جا دارد براي روشن تر شدن اين مسئله چند نكته مورد بررسي و تحليل قرار گيرد:
1- اداره كامل امور سياست خارجي اتحاديه به دست سرويس جاسوسي انگليس افتاده است، به نحوي كه امروز تحليلگران سياسي اروپايي، «جان ساورز» رئيس ام آي6 را كميسير عالي در سايه سياست خارجي اروپا مي دانند، حقيقتي كه رقباي اروپايي انگليس، چندان تمايلي به تحقق آن ندارند.
2- بامواضع دوپهلوي «هيلاري كلينتون»، وزير امور خارجه آمريكا در طي نشست منامه كه از طرفي «حق ايران براي داشتن يك برنامه هسته اي صلح آميز» را لفظاً تاييد مي كرد و از طرفي ديگر اظهار مي داشت كه تهران بايد تمام و كمال نگراني هاي جهاني درباره برنامه هسته اي خود را مورد توجه قرار دهد، كاملا مشخص بود كه مذاكرات دوروزه 1+5 و ايران با سياستهاي ديكته شده در لندن گره خورده باشد. بطوري كه به عقيده تحليل گران سياسي سايه رويكردهاي نومحافظه كارانه ساورز در مذاكرات اخير تهران و 1+5قابل پيش بيني بود.
3- با ملاحظه اعتراف «جان ساورز»، رئيس سرويس امنيت خارجي انگليس (ام آي6) مبني بر انجام عمليات هاي جاسوسي متعدد انگليس عليه ايران و همچنين توجيهات ابلهانه وي براي متوقف كردن برنامه هسته اي ايران از طريق فعاليت هاي جاسوسي سازمان متبوع خود، فرضيه دست داشتن سرويس جاسوسي انگليس (ام آي6) در ترور دانشمندان هسته اي كشورمان به واقعيت بيش از پيش نزديكتر مي شود. اقدامي كه براي منفعل كردن جمهوري اسلامي ايران آنهم در آستانه برگزاري مذاكرات دوروزه تهران و گروه 1+5 انجام شد.
4- با وجود اينكه طي توافقات دوروزه ژنو مقرر شد تا مذاكرات آينده درچارچوب همكاري باشد نه در چارچوب فشار و گفت وگو و گفت وگوها براي همكاري حول نقاط مشترك شكل گيرد اما شاهد بوديم كه كاترين اشتون انگليسي برخلاف روال هميشگي مذاكرات كه طرف هاي مذاكره در يك نشست خبري مشتركات اهداف، نتايج و توافقات را بيان مي كنند، در نشست خبري با دكتر جليلي حاضر نشد و جداگانه بيانيه اي را قرائت كرد كه بامحتواي مذاكرات و توافقات انجام شده در مذاكرات منطبق نبود. البته اين امر گواهي بر آشكار شدن غلبه رويكرد محور انگليسي كوپر-ساورز در مواضع طرف هاي 1+5 عليه ايران مي باشد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14