(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 2  دی 1389- شماره 19821

افروختن چراغ اخلاق اسلامي بر طاقچه زندگي
ضرورت بررسي رعايت اخلاق اجتماعي در جامعه امروز (بخش اول)



افروختن چراغ اخلاق اسلامي بر طاقچه زندگي
ضرورت بررسي رعايت اخلاق اجتماعي در جامعه امروز (بخش اول)

گاليا توانگر
چندين دهه زندگي در كنار هم در يك خانواده، در يك محله، در يك اداره و در يك شهر فرصت كمي نيست كه با بي اعتنايي، بداخلاقي و دل شكستن ها سپري اش كنيم.
ده ها و صدها حديث با موضوعات مختلف در كتب اسلامي گردآوري شده تا مؤيد اين گفته باشد كه انسان با اخلاق و مهرباني اش به جايگاه انسانيت رسيده و اين تنها وجه تمايز انسان با ساير مخلوقات است. با اين حال، با اين همه گفتن هاي مكرر و هدايت هاي اخلاقي و معنوي باز چگونه است كه هر صبح به جاي دريافتن فرصت جديد تنفس به مسير خاكي قدم مي گذاريم و شب هنگام با كارنامه اي غبار گرفته سر بر بالين مي گذاريم؟ نگذاريد مردم از شما نااميد شوند و شما نيز گمان نبريد مردم قدر خوبي را نمي دانند.
با غرور وارد محيط كار مي شود، سريع روي صندلي اش نشسته و سيم تلفن را به سمت خودش مي كشد. صندلي من، تلفن من، من و من و... اين حالتي است كه يكي و دو دهه همه تحملش كرده اند و آخ هم نگفته اند. حتي سلام هم نمي دهد، چون خيال مي كند طاووس است و همه پر و بالشان مشكي است، پس بايد ديگران تحويلش بگيرند! آنقدر چشم به چشم هاي ديگران مي دوزد كه ناخواسته مجبور مي شوي علي رغم اين كه او وارد شونده است، سلام بگويي، هر چند جوابي هم نخواهي شنيد و طاووس اگر اوقاتش خوش باشد به سرتكان دادني اكتفا مي كند.
سكوت ديگران به معناي تأييد بي اعتنايي و بي اخلاقي نيست. اغلب سكوت ها در پي اين است كه مبادا كنش و واكنشي صورت بگيرد. مردم به تدريج تافته جدا بافته را از روزشان و از محيطي كه در آن هستند، حذف مي كنند. مي بينندش ولي انگار كه نمي بينندش! يك پرنده تنها مانده در قفس رفتار خويش چه شكوهي مي تواند داشته باشد؟
متعادل رفتار كنيم تا قرباني نباشيم
آي آدم ها! كه بر ساحل نشسته شاد و خندانيد!
يك نفر در آب دارد مي سپارد جان
يك نفر دارد كه دست و پاي دائم مي زند
روي اين درياي تند و تيره و سنگين كه مي دانيد...
شايد اگر نيما امروز زنده بود و مي ديد موقع رهسپار شدن فرزندمان به سوي مدرسه زير گوشش مي خوانيم: «به ديگران چه كار داري؟ به فكر خودت باش و حقت را بگير!» ديگر انگيزه سرودن شعرش از تب و تاب مي افتاد و به سختي دلشكسته مي شد! اين يك واقعيت تلخ است كه «به فكر خودت باش» فرمول شماره يك زندگي مان شده و هر روز خواسته و ناخواسته دل مي شكنيم، بي توجهي مي كنيم، رقابت ناسالم در پيش مي گيريم و خلاصه قاتل اخلاقيات مي شويم. خيال نمي كنيد در اين ويراژ دادن ها و سبقت گرفتن ها ممكن است سر يك پيچ كله پا شويد و متقابلاً دل هيچ كس هم به حالتان نسوزد؟!
محسن اسكندري، روانشناس توضيح مي دهد: «برخي افراد كه بي اعتنايي و بداخلاقي را در پيش مي گيرند، به خيال خودشان خيلي هوشمندند، چون از اين طريق بسياري از مسئوليت ها را از سر خود باز مي كنند. اين در حالي است كه در حال حاضر هوش هيجاني افراد ملاك باهوشي آنها قرار مي گيرد. در هوش هيجاني مي سنجيم كه شخص تا چه حد قادر است احساس ديگران را بفهمد و به آن بها دهد و در ضمن هنگامي كه در يك گروه قرار مي گيرد تا چه اندازه مي تواند همكاري موثر داشته باشد؟ اين يك واقعيت است كه ما صرفاً مسئوليت خودمان را نداريم، بلكه در قبال خانواده بزرگترمان يعني جامعه نيز يك سري مسئوليت ها و وظايفي را عهده دار هستيم. براي ما اهميت دارد كه شخص تا چه حد مي تواند در جامعه اش موثر باشد؟ ما نمي توانيم و نبايد خودمان را از جمع و ديگران منفك كنيم.»
وي ادامه مي دهد: «اگر بخواهيم با نگاهي جامعه شناسانه قيام امام حسين(ع) را تفسير كنيم، بايد بگوييم كه امام حسين(ع) يك مسئوليت بزرگ اجتماعي را ايفا كرد و آن قد علم كردن در برابر ظلم و ستم بود، پس ما نمي توانيم نسبت به ديگران بي اعتنا باشيم و فقط خودمان را ببينيم.»
اين روانشناس براي خودگيري، تكبر، منفك شدن از اطرافيان چندين دليل روشن ذكر مي كند و مي گويد: «عده اي به دليل اين كه فشارهاي روحي و رواني شان در زندگي به حد اشباع رسيده، سعي مي كنند با حذف مشغله هاي بيشتر از زير اين بار راحت شوند. اين دسته ديگر گنجايش غم ديگران خوردن را ندارند. دائماً مي گويند چون خودم گرفتارم، پس بي خيال ديگران! هميشه هم انتظار كمك از ديگران دارند، بدون آن كه خودشان براي ديگري قدمي بردارند.
دسته ديگر كلاً شخصيت ضداجتماعي دارند. عمداً برخلاف مصالح جمع عمل مي كنند. گاه مي جنگند كه اثبات كنند در هر اجتماعي شماره يك هستند. كمبودهايي دارند كه به واسطه لجبازي مي خواهند جبرانش كنند. اين گروه دستخوش بيماري هستند و بايد هرچه سريعتر مراجعه كنند.
گروه سوم كه بيشتر افراد انزواطلب در آن قرار مي گيرند، آنقدر بدي ديده اند كه نوع نگرششان به ديگران و جامعه كاملاً تيره شده است. آنها دور خودشان تار مي تنند، مبادا دوباره ضربه اي بخورند. متأسفانه اين افراد مهارت هاي حداقلي براي برقراري يك ارتباط درست را نمي دانند.»
اسكندري تأكيد مي كند كساني كه در محيط اجتماعي هميشه عبوسند، هميشه پچ پچ مي كنند و گاه با تكبر از كنارتان گذشته و نه سلامي مي كنند و نه سلامي پاسخ مي دهند اغلب در گروه سوم مي گنجند. وي مي گويد: «اگر احساس مي كنيم هميشه در ارتباطاتمان شكست مي خوريم و قرباني هستيم بايد مهارت هاي ارتباط درست را بياموزيم. اين گروه افراد همان هايي هستند كه يك زماني فدايي بوده اند و حال از اين طرف بوم افتاده اند و راه سنگدلي و انزوا در پيش گرفته اند.»
اين روانشناس توصيه مي كند كه از الگوهاي اسلامي بهره بگيريم. در اسلام سفارش شده كه تعادل پيشه كنيم، نه سرد و انزواطلب باشيم و نه آنقدر گرم و خودماني كه جايگاه قرباني و فدايي را داشته باشيم.
حرف هاي ناچيز را خط بزنيد
اعتنا و توجه به ديگري به معناي سرك كشيدن در زندگي وي نيست. متأسفانه ما يا از اين طرف بوم به زير مي آييم و يا از آن طرف پرت مي شويم. در حال حاضر هرگاه سخن از توجه ديگران به ميان مي آيد، معمولاً دخالت ها و سرك كشيدن هايمان را به ياد مي آوريم، در حالي كه توجه به همنوع يعني گرهي بگشاييم و التيام بخش باشيم.
يك كارمند كه تمايلي به معرفي خودش ندارد و چندين سال سابقه كاري دارد، بارها ضربه اين سرك كشيدن هاي بي مورد ديگران را خورده و زخم هايي بر دلش نشسته است. وي مي گويد: «چند مدت قبل لباس جديدي به تن كرده بودم و در بازار براي خريد چرخ مي زدم. با يكي از همكارانم مواجه شدم. محكم به شانه ام زد و خيره به لباس و ظاهرم گفت: متأهل شده اي؟! بلافاصله پاسخ دادم، نه، چطور؟! وي بي هيچ مقدمه اي گفت: اي بابا، خواستم يادآوري كنم هر وقت ماهي را از آب بگيري تازه است!!» اما به راستي با اين حرف ها كدام ماهي را از چه آبگيري صيد مي كنيم؟
وي ادامه مي دهد: «حقيقتاً گاه خودم هم مي مانم كه اين حرف ها از كجا نشأت مي گيرد؟ يك وقت است كه ما صادقانه تعريف مي كنيم و صادقانه محبت مي كنيم و يك زماني هم هست كه آگاهانه يا ناآگاهانه زخم مي زنيم.»
روانشناسان معتقدند هرچه در ارتباطمان كنايه بزنيم و دل بشكنيم در واقع به كودك درونمان اجازه داده ايم خشم ما را كه ممكن است ريشه در قضاياي ديگري داشته، در يك لحظه و مورد نابجاي ديگري بروز دهد. اين گونه شخصيت ما يك شخصيت مستحكم و بادوام نمايانده نمي شود. اما در اين بين همان طور كه گفته شد افراد انزوا طلب و نيش دار همان كساني هستند كه يك زماني خودشان بدي ديده اند، زخم خورده اند و حال دور خودشان حصار مي كشند و مثل همان بدها عمل مي كنند تا به سادگي و كم هوشي متهم نشوند!
صراحتاً بگوييم كه در هيچ كتاب روانشناسي چنين رفتارهايي به عنوان نشانه هاي هوش اجتماعي مطرح نشده و اتفاقاً همدلي ها، صداقت رفتاري و گفتاري و توجه اسلامي و انساني به هم نوع ملاك هوشمندي تعريف شده است.
اين خانم كارمند در خاطره تلخ ديگري به ياد مي آورد كه دو تن از همكارانش شادابي روحي و ظاهر خوش او را به جاي تبريك گفتن و حسنه دانستن به چه چيزها كه تعبير نكرده اند. يكي صراحتاً با سؤال بي موردي بدون هيچ مقدمه اي روحياتش رابه حال و هواي رمانتيك تعبير كرده و ديگري با بي پروايي چنين و چنان گفته است.
به الگوهاي اخلاق اسلامي مراجعه كنيم
جالب است كه ما دائماً در زندگي يكديگر سرك مي كشيم، اما نسبت به مسائل بزرگتر كه برايمان تكليف است، بي اعتنا و خونسردانه ره كج مي كنيم.
پيامبراعظم(ص) آن قدر درمورد همسايه سفارش كرد كه همگان گمان بردند كه همسايه از همسايه ارث مي برد. اما خدا وكيلي ما حتي نام فاميل همه همسايه هايمان را كه در يك كوچه زندگي مي كنيم، مي دانيم؟
حجت الاسلام عليرضا روحي، مسئول نمايندگي ولي فقيه در بسيج فرهنگيان با تأكيد بر اين كه اين قدر در ريز زندگي يكديگر سرك نكشيم و راز همسايه ها را فاش نكنيم، مي گويد: «در خانه كناري دعواي زن و شوهري و يا پدر و فرزندي برپاست، ما گوش تيز مي كنيم، ولي وقتي كه همسايه مان به نان شبش محتاج است، قدم از قدم برنمي داريم.»
وي از قول حجت الاسلام جوادي آملي كه از شاگردان بنام علامه مرحوم سيدالعلوم بوده اند و صاحب كتاب مفتاح الكرامه هستند، مي گويد: «وقت غذا درحالي كه سفره پهن بود، در خانه را زدند. شخصي از طرف استاد بحرالعلوم پيغام آورده بود كه به نزد ايشان بشتابم. سفره را رها كرده و حضور ايشان رسيدم. ديدم استاد روي ترش كرده و خشمش را فرو مي خورد. دلواپس سؤال كردم: اي استاد، چه شده است؟ پاسخ گفتند: هفت روز است كه همسايه ات زير بار قرض فرو رفته به طوري كه حتي مغازه دارها هم قرضش نمي دهند. چرا قدمي برنداشتي؟
پاسخ گفتم: اي استاد، بي خبر بودم!
استاد در جواب گفت: اگر خبر داشتي و رسيدگي نمي كردي كه از دين اسلام خارج شده بودي. ناراحتي ام از اين است كه چرا بايد از همسايه ات بي خبر باشي؟» حجت الاسلام روحي با مكث كوتاهي آه مي كشد و ادامه مي دهد: «به راستي ما كجائيم و در كدام وادي راه گم كرده ايم؟!»
اين استاد اخلاق اسلامي يكي ديگر از موارد اخلاقي كه در جامعه ما كمرنگ شده است، وفاي به عهد مي داند.
گيتا صبوري كارمند يك شركت دولتي نيز خاطره تلخ گرفتن وامش را به ياد مي آورد. وي مي گويد: «هرچه به همكارانم رو انداختم هيچ كس حاضر نشد ضامن من شود تا اين كه يكي از همكارانم كه زن مؤمنه اي بود اين ضمانت را پذيرفت، ولي تا چند روز در استرس و ناراحتي بودم.»
حجت الاسلام روحي با اشاره به اين كه «از ماست كه بر ماست» مي گويد: «آنقدر در پرداخت اقساطمان به بانك بدقولي كرديم كه با سد شرايط بانك ها در دادن وام مواجه شديم. حتي اين روزها قرض الحسنه هم بي رنگ شده است، در صورتي كه در احاديث داريم ثواب قرض الحسنه از صدقه هم بيشتر است.»
جدايي از مردم يعني عزلت نشيني
احترام متقابل، حفظ ارتباط مؤثر، مهارت خودآگاهي، كنترل خشم، مثبت نگري در اخلاق اجتماعي و انتقادپذيري شش اصل اساسي اخلاق اجتماعي است كه توسط روانشناسان و جامعه شناسان پذيرفته شده است.
همايون قسمتي روانشناس و مشاور خانواده از خطه كردستان كه سال هاست به امر مشاوره خانواده ها مشغول است توضيح مي دهد: «بايد احترام بگذاريم تا محبوبيتمان در اجتماع حفظ شود، وگرنه از بدنه جامعه به تدريج حذف مي شويم. حفظ ارتباط مؤثر به اين معناست كه ديگران را تنها با چشم ظاهر نبينيم، بلكه با رعايت حقوق اجتماعي و حريم خصوصي آنها ارتباط مؤثر را به پيش ببريم.
سعي كنيم خودمان را كاملاً بشناسيم. اگر جلوتر از جمع باشيم به ما اعتراض مي كنند و اگر عقب تر بنشينيم جمع از ما ناراضي خواهند بود.
يكي از اساسي ترين مشكلات ما اين است كه مهارت كنترل خشم را نياموخته ايم. به كودك درونمان اجازه مي دهيم هرچه مي خواهد داد و فرياد راه بيندازد.
با خشم به هيچ نتيجه اي نخواهيم رسيد. سعي كنيم مثبت نگر و انتقادپذير باشيم. مثبت نگري را با ساده انگاري اشتباه نگيريم. اساس روان سالم مثبت نگري است و قبول كنيم كه همه بد ما را نمي خواهند. همه صحبت ها را بشنويم و به گفته هاي خوب در جهت كامل شدن عمل كنيم.»
از اين روانشناس سؤال مي كنم: «اگر به اصول اخلاق اجتماعي پايبند نباشيم چه ضررهايي را متحمل مي شويم؟» وي پاسخ مي دهد: «انزواطلبي، فرافكني، هنجارشكني، فرديت منهاي جامعه، محروميت از حقوق اجتماعي، تعارض به جاي تعادل و عدم حمايت جامعه همگي از پيامدهاي بداخلاقي هاي اجتماعي هستند. افرادي كه اجتماع را ناديده مي گيرند معمولاً مسئوليت نقص ها و عيوب خود را نمي پذيرند و آن را به گردن اطرافيان و جامعه مي گذارند.
اين افراد كم كم منهاي جامعه مي شوند يعني به يك مرگ تدريجي در تنهايي خود فرو مي روند. مردم با آنها همراهي نمي كنند و لذا زندگي سختي خواهند داشت. در اين بين اندك اندك از حقوق اجتماعي نيز به واسطه بداخلاقي هاي خود محروم مي مانند.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14