(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 4 دی 1389- شماره 19822

ضرورت بررسي رعايت اخلاق اجتماعي در جامعه امروز- بخش پاياني
ميوه ثواب بر شاخه اخلاق مداري



ضرورت بررسي رعايت اخلاق اجتماعي در جامعه امروز- بخش پاياني
ميوه ثواب بر شاخه اخلاق مداري

گاليا توانگر
جامعه شناسان معتقدند بافت فرهنگي حاكم بر جامعه تا حد زيادي بر چگونگي كنش ها و واكنش ها تأثير مي گذارد. يعني ممكن است فرد تحت تأثير جمع قرار گرفته و هنجارهايي را ناديده بگيرد. عبور از چراغ قرمز، انداختن زباله به معابر، بوق هاي پي درپي زماني كه توسط همگان ناهنجاري محسوب نمي شود، افراد پايبند به قوانين را دستخوش تغيير سليقه و ترديد مي كند. فرد وقتي مي بيند با رعايت كامل قوانين راهنمايي و رانندگي بسيار ديرتر از قانون شكنان به مقصد مي رسد، براي اين كه خود را باهوش و زرنگ نشان دهد، راه همگان و قانون شكني را در پيش مي گيرد.
همين موضوع را به دايره اخلاق و روابط عاطفي و اجتماعي تعميم دهيد. فردي كه صادقانه مي گويد و صادقانه عمل مي كند، وقتي به اين نتيجه مي رسد كه پيروزي از آن كساني است كه زرنگ بازي درمي آورند، به مرور تغيير رويه داده و به جرگه غيبت كنندگان، كنايه گويان، دل شكنندگان و دروغگويان مي پيوندد. تنها كساني كه ايمانشان حقيقي است و الگوهاي اخلاق اسلامي را ملكه ذهن كرده اند به اين گروه نمي پيوندند.
همه چيز يك روز تمام مي شود و نمي دانم چرا ما اين حقيقت را نمي پذيريم و باورش نمي كنيم؟! تنها چيزي كه هميشگي است لبخند و محبتي است كه به يادگار مي گذاريم. اما خيلي ها بر اين خيالند كه يكه تاز ميدان اند و در اين تكتازي برد هميشه با آنهاست! اين گروه همان هايي هستند كه پشت هر كلمه اي «من» را مي گذارند و گويي مي خواهند مالكيت شان را بر دنيا ثابت كنند، اما دنيا هوشمندتر از آن است كه به خودخواهي ها تا ابد پاسخ مثبت بگويد.
تاريخ نشان داده كه ماندگارترين چهره ها مغروران و انزواطلبان زمانه نبوده اند، بلكه هرچه مردم دارتر و در قبال اطرافيان و جامعه خود مسئوليت پذيرتر باشيم، جاودانه تر خواهيم بود. از همين روست كه اميرالمؤمنين علي(ع) در نامه خود به مالك اشتر مردم شناسي، مردم دوستي، مردم داري و حفظ حقوق اجتماعي مردم را اساس اخلاق اجتماعي در جامعه اسلامي عنوان كرده است.
به آنچه هستيد رضايت دهيد
روانشناسان معتقدند هرچه رضايتمندي از خود كمتر باشد، سعي مي كنيم با انتخاب نقاب كنجكاوي در كار ديگران به جستجوي نقص ها و نداشته هاي ديگران بپردازيم. اين گونه بسياري از نيش و كنايه ها شكل مي گيرند تا فرد بازگوكننده با سوءاستفاده از روزنه هاي زندگي ديگران برتري خود را ثابت كند.
اين دسته افراد ناآگاهانه اولين ضربات را بر پيكره روحي، رواني و حتي جسماني خود وارد مي كنند. باز در دين همه جانبه اسلام كه بسياري از مباحث روانشناسي از ميان آموزه هاي ديني ما ريشه گرفته است، مي بينيم كه از حسادت به آتش خودسوزي تعبير شده است.
افرادي كه در محله، محيط كار و يا آپارتمان دائماً كنايه مي زنند و يا به تمسخر و خنديدن بر احوالات ديگران مشغولند، مطمئناً از مشكلات اينچنيني رنج مي برند. يكي ديگر از مشكلات افراد فاقد اعتماد به نفس تأكيد بر كلمه «من» است. صندلي من، تلفن من، ميز من، ماشين من و...
كار به جايي مي رسد كه حتي اسباب و لوازم حيطه بيت المال را با كلمه «من» به مالكيت مي كشانند!
سودابه جهان پناه، كارمند يك شركت خصوصي يكسال تمام با همكار كناري اش كلمه اي حرف نزده است. با تعجب مي پرسم: «چرا؟!» وي مي گويد: «به خاطر تلفن روي ميزمان!! همكارم انتظار دارد تا ورود پيدا مي كند تلفن در اختيار او باشد.
اولا كه تلفن اداره بايد براي كارهاي اداري استفاده شود، در ثاني همان طور كه او انتظار دارد در طول روز چند دقيقه اي احوال خانواده اش را بپرسد، من هم حق دارم. با اين حال خيال مي كند، چون تلفن نزديك به اوست، پس به آن مالكيت دارد.»
چه بسيار مسائل ريز كه به غائله اي در فاميل، محله و محيط كار تبديل شده اند و از همين كدورت هاي ريز قهرهايي يك دهه اي شكل گرفته است.
در اسلام به برگزيدن اهداف بزرگ براي زندگي تاكيد بسيار شده است. به نظر مي رسد هرچه بال هاي ما كوتاه تر و نگاهمان سطحي تر باشد، به همين ميزان بيشتر سرگرم حواشي و درگيري هاي بي بها هستيم. توطئه دشمنان نيز سرگرم كردن ملت ها به روزمرگي هاست.
نظام سرمايه داري مي كوشد كه با تكيه بر اومانيسم منيت ها را در وجود افراد نهادينه كرده و بازي بر سر پول، قدرت و مقام را رواج دهد. در اين بازي تيره انسان هر روز منزوي تر و پوچ تر خواهد شد.
گرايش به جمع نشاط آور است، وقتي براي كمك و توجه به همنوع خود دست دراز مي كنيم در واقع براي تداوم زندگي خود هدفي خلق كرده ايم. كساني كه زمزمه مي كنند به فكر خودت باش، خواسته يا ناخواسته خواستار حذف چنين نشاط و انگيزه اي در پيكره جامعه شده اند.
هرچه خود مي خواهي براي ديگري بخواه
براي اصلاح رفتار خود بايد به مصاديق كوچك توجه كرد، وقتي نقص هاي كوچك رفع شوند، كم كم مشكلات بزرگتر نيز از بين خواهند رفت. بگذاريد انوار عشق به مردم و جامعه در روحتان نفوذ كند و از بركات آن بهره مند شويد.
اسلام يك دين اجتماعي است. ستون دين نماز قرار داده شده، اما وقتي به جماعت برگزار شود، اگر همه درياها مركب و همه درختان قلم شود، نمي توان ثواب آن را ثبت كرد.
نمازجمعه، نماز عيد فطر و قربان، اجتماع بزرگ حج، سفارش به برپايي نماز در مساجد همه و همه يكي از دلايل مهم اش اين بوده كه از احوال برادران و خواهران مؤمن خود باخبر شويم.
حجت الاسلام عليرضا روحي، نمايندگي ولي فقيه در بسيج فرهنگي ضمن بيان اين مقدمه به برخي دستورات اخلاقي و اسلامي كه در جامعه ماشيني امروز كمرنگ شده، اشاره كرده و مي گويد: «متأسفانه هنوز هم آنچنان كه انتظار مي رود، نه شيوه هاي امر به معروف و نهي از منكر را آموخته ايم و نه با جديت به دنبال انجامش هستيم. اين در حالي است كه دليل شهادت علي(ع) روي گرداندن مردم از فريضه امر به معروف و نهي از منكر بود. اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه خطاب به مردم مي فرمايد: براي اصلاح شما آمدم، اما نپذيرفتيد، پس خدايا! مرا از اين جماعت بگير تا مستبدان بر آنان مسلط شوند.
اين گفته نشان مي دهد كه جامعه بي توجه و بي اعتنا مطمئناً دچار عذاب خواهد شد و از نعمت هدايت مردم مي ماند.»
وي ادامه مي دهد: «در اسلام بسيار بر حفظ عفاف و حجاب تاكيد شده و از آن سو سفارشات مؤكد داريم كه آسان ازدواج كنيد، اما ما بر عكس عمل مي كنيم. حفظ حجاب را سهل گرفته ايم و هر روز سدهاي بيشتري در مسير ازدواج جوانان خود قرار مي دهيم. همه اين ها حضورش به خودمان برمي گردد. فرزندانمان يا هرگز ازدواج نمي كنند و يا خداي نكرده به انحراف كشيده مي شوند. جواني كه دچار بحران روحي مي شود، دائماً با جامعه و اطرافيانش سرستيز پيدا مي كند. بسياري از دعواهاي پدر و فرزندي از همين فشارها شكل مي گيرند و حرمت ها فرو مي ريزند.»
اما راه حل چيست؟ اين كارشناس اخلاق اسلامي توضيح مي دهد: «مطابق الگوهاي الهي رفتار كنيم تا نه در دنيا و نه در عقبي متحمل ضرر نشويم.
آنچه را براي خود مي پسنديد براي ديگران هم خواهان باشيد. نگذاريد شيطان خودخواهي و منيت بر وجودتان مسلط شود.»
وفاي به عهد
اساسي ترين اصول اخلاق اجتماعي
سه چيز است كه خداوند به هيچ كس اجازه تخلف از آن را نداده: امانت داري، وفاي به عهد و نيكي به پدر و مادر. يكي از مشكلات اين روزهاي ما در حيطه اخلاق اجتماعي ناديده گرفتن عهدها و قول هايي است كه نسبت به اطرافيان خود متعهد مي شويم.
صادق همت دار، كارشناس تعليم و تربيت اسلامي اين حكايت را برايمان مي گويد: «روزي حضرت وليعصر(عج) به حجره كفاشي سيد عبدالكريم تشريف آوردند، درحالي كه او مشغول كفاشي بود. پس از دقايقي حضرت فرمودند: سيد عبدالكريم، كفش من نياز به تعمير دارد، برايم پينه مي زني؟ سيد عرض كرد: آقاجان به صاحب اين كفش كه مشغول تعمير آن هستم قول داده ام كفش را برايش حاضر كنم، البته اگر شما امر بفرماييد چون امر شما از هر امري واجب تر است، آن را كنار مي گذارم و كفش شما را تعمير مي كنم. حضرت چيزي نگفتند و سيد مشغول كارش شد. پس از دقايقي مجددا حضرت فرمودند: «سيد عبدالكريم! كفش من نياز به تعمير دارد، برايم پينه مي زني؟ سيد كفشي را كه در دست داشت كنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور كمر مبارك حضرت حلقه زد و به مزاح گفت: قربانت گردم اگر يكبار ديگر بفرماييد كفش مرا پينه مي زني؟ داد و فرياد مي كنم: آي مردم! آن امام زماني كه دنبالش مي گرديد، پيش من است، بياييد زيارتش كنيد!
حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستيم امتحانت كنيم تا معلوم شود نسبت به قولي كه داده اي چقدر مقيد هستي.»
همت دار همچنين به حديثي از جانب امام صادق(ع) اشاره مي كند: «حضرت فرمودند: وعده اي كه مؤمن به برادر ديني خود مي دهد، نوعي نذر است كه وفا كردن به آن لازم است، جز اين كه كفاره ندارد و هر كس از وعده اي كه داده است، تخلف كند با خدا مخالفت كرده و خود را در معرض خشم پروردگار قرار داده و اين همان است كه قرآن مي فرمايد: اي كساني كه ايمان آورده ايد! چرا سخني مي گوييد كه عمل نمي كنيد؟»
اين كارشناس تعليم و تربيت اسلامي گله مندانه به بيان مصاديقي رايج از زير پا گذاشتن عهدها در جامعه مي پردازد و مي گويد: «آنقدر بدقولي كرده ايم كه ديگر هيچ كس در كار خير قرض الحسنه نه ضمانت مي كند و نه پيشقدم مي شود. خيلي وقت ها با عنوان اين كه در آينده براي نامزدمان زندگي خوبي درست مي كنيم، او را به انتظار مي نشانيم و نهايتا بدون توجهي به وعده هايمان صحنه را ترك مي كنيم. وسيله اي قرض مي گيريم و بعد شكسته و بلااستفاده به صاحبش بازمي گردانيم. در شراكت ها صادق نيستيم و در پيمان ها راسخ ظاهر نمي شويم.
هيچ مي دانيد عدم وفاي به عهد از صفات منافقان است؟»
سينه انسان عاقل صندوقچه اسرار است
در محافل خانوادگي و يا حتي پشت ميز كار جلسه غيبت مي گيريم و رازهاي ديگران را بر سر زبان ها مي اندازيم. واي بر كسي كه راز همسايه و برادر ديني اش را برملا كند. از سوي ديگر از نشانه هاي مؤمن حفظ اسرار خودش و ديگران است.
چرا بايد خودمان قدم اول را برداريم و سررشته به دست نامحرمان دهيم؟
فاش كردن رازهاي خود و ديگران يا حاكي از ضعف نفس فرد و اشتهاي نفساني فرد در جهت سخن پراكني و غيبت در مورد ديگران، يا حسادت و چشم تنگي از موفقيت هاي سري ديگران است و يا اينكه مويد سستي عقل در وي است؛ چرا كه اسرار شخصي آدمي از دو حال بيرون نيست: يا بيانگر سعادت اوست يا خبر از شقاوت و ناكامي مي دهد. رازداري در هر دو حال نيكوست؛ زيرا اگر از نوع اول باشد، اظهار آن موجب دشمني بدخواهان و حسد مردمان و توقع طمع كاران مي شود و اگر خبر از ناكامي دهد، فاش شدن آن، شماتت دشمنان، اندوه دوستان و خفت در نظر ظاهربينان را در پي دارد. به تعبير زيباي اميرالمؤمنين(ع): «راز تو اسير توست، اگر آشكارش ساختي، تو اسير آن شده اي».
البته چنين نيست كه انسان راز خويش با هيچ كس نگويد، بلكه گفتن راز با محرم اسرار، روح و جان را سبك مي كند و آدمي با پشتيباني ديگران آرام مي شود كه البته در اين ميان، بهترين رازدار بندگان، خداوند است. زماني كه اسرار، نگفتني است يا شنواي راز، محرم نيست، دل بايد از امانت خويش به بهترين صورت امانت داري كند و آن را هنگام ضرورت نيز جز به امانتدار نسپارد و اين فرموده اميرالمؤمنين(ع) را در نظر داشته باشد: «سينه انسان عاقل، صندوق اسرار است.»
اسلام بر حفظ اسرار تأكيد دارد؛ زيرا اين امر، تمريني است براي حفظ آبروي خويش و پاسداري از رازهايي كه ديگران نزد شخص به امانت گذاشته اند. آن كه رازدار خويش نيست، نمي تواند اسرار ديگران را حفظ كند. از سوي ديگر، شخصي كه در حفظ اسرارش، ناتوان يا نسبت به آن بي اعتناست، نبايد توقع داشته باشد كه مردم سر او را پوشيده نگاه دارند. امام رضا(ع) مي فرمايد: «امين به تو خيانت نكند، تويي كه به خيانتكار امانت ]يعني راز خود را[ سپردي.»
چه بسا انسان از بعضي اسرار ديگران آگاه شود، اما بنا به دستورات دين مي بايست امين مردم بوده و با حفظ اسرار ايشان و عدم آشكارسازي آنها كه به هدفي جز مطامع نفساني رخ نمي دهد، آبروي ايشان را نريخت و برايشان مشكل پديد نياورد. آبرو از هر سرمايه اي بالاتر است و با رازداري مي توان آبروداري كرد.
حفظ اسرار را بايد از خدا آموخت. خداوند بيش و پيش از هر كس، از اعمال و عيوب و گناهان بندگانش باخبر است، اما.. بردباري و پرده پوشي و رازداري او بيش از همه است. اگر خداوند، كارهاي پشت پرده و پنهاني بندگانش را افشا كند، آيا كسي با كسي دوست مي شود؟ اگر خداوند، آن كارهاي ديگر مردم را رو كند، براي چه كسي آبرو و حيثيتي باقي مي ماند؟
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14