(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 8 دی 1389- شماره 19826

غول رسانه اي غرب در ترازوي ايران و هندوراس
9 دي 88 استمرار 19 دي 56
جستاري در روابط خارجي ايران و روسيه
فراز و نشيب هاي جاده تهران - مسكو



غول رسانه اي غرب در ترازوي ايران و هندوراس

صرفنظر از رفتار مقايسه اي نظام رسانه اي آمريكا در قبال ايران و هندوراس در دو سال اخير، سخت مي توان محك بهتري براي راستي آزمايي اين سازمان رسانه اي پيدا كرد.
ساليان زيادي ايران در ليست تغيير رژيم حكومت ايالات متحده بوده است. از نيمه اول سال 2003 تاكنون، ايالات متحده تلاش نموده است تا تهديد برنامه اي هسته اي ايران را بزرگ جلوه دهد و دولت هاي متحد خود آژانس انرژي اتمي و شوراي امنيت را به كمك بطلبد تا بر دروغ هاي خلاف واقع خود در زمينه سلاح هاي كشتار جمعي عراق سرپوش بگذارد. اين توجه ايالات متحده وهم پيمانانش بر برنامه هسته اي ايران نتيجه اي شگرفي به بار آورد. تحقيقي در زمينه اي توجه گزارش هاي روزنامه اي و تلگرافي بر برنامه هسته اي 10 كشور به مدت هفت سال يعني از سال 2003 تا 2009 در MRZINE منتشر شد، نشان داد كه توجه به برنامه هسته اي 9 كشور ديگر در مقايسه با برنامه هسته اي ايران بسيار ناچيز بود. در طي اين مدت 36778 خبر تلگرافي و چاپي در مورد برنامه هسته اي ايران منتشر شد اما فقط 6237 بار برنامه هسته اي دولت هند مورد توجه قرار گرفت. بسيار شگفت انگيز است كه ميزان توجه رسانه اي به برنامه هسته اي ايران در مقابل برنامه هسته اي ]رژيم[ اسرائيل 114 به 1 بود و روزنامه نيويورك تايمز 92 بار به برنامه هسته اي ايران پرداخت و فقط يكبار به برنامه هسته اي ]رژيم[ اسرائيل اشاره كرد. ايران هرگز قصد نداشته است كه از تعهدان پيمان عدم تكثير سلاح هاي هسته اي فراتر رود، در حالي كه ]رژيم[ اسرائيل سرسختانه از پيوستن به پيمان عدم تكثير سلاح هاي هسته اي خودداري مي كند و تنها دولت در خاورميانه است كه داراي سلاح هاي هسته اي مي باشد. گمان مي رود كه اين رژيم 200 تا 300 بمب اتمي و ابزار پرتاپ آنها را در اختيار داشته باشد.از اين رو تا بهار 2009 همگام با انتخابات رياست جمهوري 12ژوئن ايران، برنامه هسته اي ايران به مدت 6 سال متوالي در صدر توجه رسانه ها و مجامع چند جانبه تحت نفوذ آمريكا بوده است. از تابستان 2005كه محمود احمدي نژاد به رياست جمهوري ايران رسيد، رسانه هاي سختگير غربي و توجه هوشمندانه آنها اين سياست آمريكا را همچنان همراهي كرده است كه رئيس جمهور ايران و برنامه هسته اي اين كشور مورد توجه باشد.
اما هندوراس ساليان زيادي در سرتيتر رسانه هاي آمريكا قرار نداشته است. اين وضعيت ناگهان در 28 ژوئن تغيير كرد. يعني از زماني كه به اصطلاح كودتاي پيژامه در هندوراس به وقوع پيوست و طي آن رئيس جمهور منتخب و مردمي، «خوزه مانوئل زلايا» سرنگون شدن و يك عضو حزب ليبرال وي يعني «روبرتو ميشلتي» جايگزين وي شد. رژيم كودتا زلايا را به خيانت و سوءاستفاده از قدرت و غصب قدرت متهم كرد. چون زلايا پيشنهاد داده بود كه مشورت مردمي به انتخابات ملي كه قرار بود در نوامبر آينده برگزار شود، اضافه گردد. وي مي خواست كه مردم در نوامبر 2008 در يك رفراندوم موافقت يا عدم موافقت خود را در مورد تشكيل مجلس ملي براي بررسي اصلاحات قانون اساسي هندوراس اعلام كنند. اقليت ثروتمند و حاكم هندوراس و نظاميان سرسختانه با وي مخالفت و آن را مغاير قانون اساسي اعلام كردند و هرگونه اقدام براي اجراي آن را به تعليق در آورند. بعد از ماه ها درگيري بين زلايا و قوه قضائيه، زلايا در دادگاه محكوم شد اما حمايت گسترده 60 درصد مردم هندوراس را كه در زير خط فقر زندگي مي كردند، بدست آورد. زلايا 25 ژوئن حكمي اجرايي صادر كرد و طي آن اعلام كرد كه يك رأي گيري خاص كه اكنون به نظرسنجي عمومي معروف است را در 28 ژوئن برگزار خواهد كرد و اصلاحات قانون اساسي را به رأي مردم خواهد گذاشت. سه روز بعد، نظاميان زلايا را ساعت 5 صبح از اقامتگاهش ربودند و وي را به پايگاه نيروي هوايي مجيا در خارج از تگوسي گاليا بردند و با كشتي وي را به كاستاريكا فرستادند. عليرغم محكوميت كودتا توسط سازمان كشورهاي آمريكايي و مجمع عمومي سازمان ملل متحد و حمايت آشكار قدرت هاي منطقه اي از قبيل برزيل، ونزوئلا براي برگرداندن زلايا به قدرت وي هرگز نتوانست حتي يك دقيقه ديگر در سمت رياست جمهوري هندوراس بماند.
نظاميان هندوراس كودتا عليه زلايا را 16 روز بعد از انتخابات رياست جمهوري ايران به اجراء درآوردند، در ميان يك سونامي آمريكايي و پوشش رسانه اي غرب از انتخابات ايران و عواقب آن كه منعكس كننده ادعاي مخالفان براي تقلب در انتخابات بود، تظاهرات عليه نتايج رسمي انتخابات و عليه خود حكومت ايران را برانگيخت.
با اين وجود، وقتي كودتا عليه رئيس جمهور منتخب مردمي توده گراي هندوراس به وقوع پيوست، هيچ چيز به اندازه اين در ايالات متحده قابل رصد كردن نبود و تمايل رسانه هاي غربي به اين رويداد و عواقب آن و انعكاس همبستگي مردمي از رئيس جمهور مخلوع و مخالفان ضدكودتا بسيار كمتر بود. اگر بخواهيم اين كودتا را با انتخابات ايران مقايسه كنيم، اين عدم توازن در پاسخ به اين دو رويداد را نمي توان اينگونه توجيه كرد كه انتخابات رياست جمهوري ايران بيشتر اصول دموكراتيك را نقص مي كرد اما كودتا در هندوراس چنين نبود. در واقع، كودتا كلا دموكراسي در هندوراس را به پايان رساند در حالي كه انتخابات در ايران فقط يك موضوع مورد مناقشه تلخ بود. حتي اگر بنا به گزارش، انتخابات ايران به سرقت مي رفت اين تفاوت فاحش در توجه رسانه اي قابل توجيه نبود. برعكس، ما معتقد هستيم كه در قضاياي ايران و هندوراس در سال 2010-2009 سازمان رسانه اي يكبار ديگر توجه خود را متمركز كرد و خشم و خيرخواهي خود را توسط تظاهرات كنندگان عليه دولت مورد نظر آمريكا ابراز كرد و يكبار ديگر از قربانيان غافل شد كه منظور كشور هندوراس است و اكنون در معرض برگشت الگوي آشناي سرقت دموكراسي مورد تأييد آمريكا در اين نقطه از جهان است.
منافع و استانداردها در نيويورك تايمز
معيارهاي دوگانه در توجه، همبستگي، خيرخواهي و خشم در پوشش خبري دو رخداد و انتخابات ايران و كودتاي هندوراس در نيويورك تايمز در سي روز بعد از وقوع آنها مشهود است. يعني پوشش خبري از 13 ژوئن تا 12 جولاي 2009 براي انتخابات ايران و از 29 ژوئن تا 28 جولاي 2009 براي كودتاي هندوراس كاملا متفاوت مي باشد. در سي روز اول نيويورك تايمز حداقل 100 گزارش خبري به ايران اختصاص داد كه 23 گزارش در بخش اول و صفحه اول آن بود. در حقيقت از 13 تا 27 ژوئن نيويورك تايمز به مدت 15 روز متوالي گزارش مربوط به ايران را در صفحه اول خود به چاپ رسانيد. در حالي كه بعد از كودتاي هندوراس، نيويورك تايمز 26 گزارش به كودتا و عواقب آن اختصاص داد كه از 29 تا 30 ژوئن فقط 2 گزارش در بخش اول و صفحه اول آن قرار گرفت. گزارش اختصاصي بر ايران متمركز بود و علاقه به نشر تظاهرات عمومي، اتهامات مربوط به تقلب در رأي گيري منبع تغذيه اصلي نيويورك تايمز بود. توجه به كودتاي هندوراس كوتاه مدت بود. اگرچه توجه به كودتا در هندوراس در يكي دو روز اول اجتناب ناپذير بود، به تدريج ناپديد گشت. نسبت گزارش هاي خبري از انتخابات ايران در مقايسه با گزارش كودتاي هندوراس در صفحات نيويورك تايمز 100 به 26، و در صفحات اول نيويورك تايمز اين نسبت به 23 به 2 و اين نسبت در صفحه نظر شخصي و سرمقاله 17 به 3 بود. اما معيارهاي واقعي نيويورك تايمز وقتي آشكار گرديد كه دو ستون نظرات شخصي و سرمقاله مطالبي را به چاپ رساند كه هر دو ضد زلايا بوده و فقط در قبال كودتا ابراز تأسف مي كرد، در حالي كه 14 نظر شخصي و سه سرمقاله نظر خصمانه عليه دولت ايران را منعكس مي كرد و شديداً از نتايج رسمي انتخابات انتقاد مي كرد. به عنوان نمونه مي توان به تنها سرمقاله نيويورك تايمز در مورد هندوراس در سي روز اول اشاره كرد. نيويورك تايمز دليل غلط رژيم كودتا براي به وقوع رساندن كودتا را چنين عنوان كرد:
«يك بازرگان ثروتمند به توده گراي جناح چپ تبديل شد و يك دوست نزديك هوگو چاوز در ونزوئلا در صدد بود تا قانون اساسي را تغيير دهد تا بتواند بار دوم به مبارزات انتخاباتي بپردازد.» همين طور در صفحات نظرات شخصي نيويورك تايمز آمده كه زلايا داشت حد و مرز دموكراسي را تغيير مي داد تا با اقدام جبارانه قانون اساسي را تغيير دهد و زمينه براي انتخاب مجدد خود را فراهم كند. اين اظهارات توسط آلوارو وارگاس لوزيا در تفسيري در نيويورك تايمز ابراز شد كه مملو از هشدار در مورد تهديد رهبر ونزوئلا براي آمريكاي لاتين است و كودتا در هندوراس تهديد براي دموكراسي محسوب نمي شود.
«راجر مارين ندا» خاطر نشان كرد كه رفراندومي كه زلايا خواهانش بود زمينه را براي تشكيل يك مجمع فراهم مي ساخت كه قانون اساسي را تغيير مي داد و به وي اجازه مي داد براي بيشتر از يك دوره در مسند قدرت بماند و هدف بزرگتر وي تغيير نظام دموكراتيك به يك نوع سوسياليسم قرن بيست ويكم بود. به عبارتي يك حكومتي شبيه حكومت هوگو چاوز به وجود مي آمد. در اين اظهارات نشاني از قانوني نبودن كودتا و سركوبي وجودي آن وجود ندارد. «راجر مارين ندا» از خشونت واقعي در هندوراس خبر چنداني نمي دهد و به اين اكتفا مي كند كه بنا به گزارش يك نفر در آنجا جان سپرده است.
عليرغم اين امر، وي اظهار مي كند كه زندگي مردم در هندوراس به طور عادي سپري مي شود. وقتي كه به موضوع ايران در نيويورك تايمز برمي گرديم همه چيز برعكس مي شود. نيويورك تايمز در سوم جولاي در سومين و آخرين سرمقاله خود چنين مي نويسد:
«روحانيان راديكال گستاخانه انتخابات را به نفع رئيس جمهور راديكال به سرقت بودند. مقامات دولتي نتايج انتخابات رياست جمهوري هفته گذشته را مخدوش كردند. اين در حالي بود كه هنوز رأي انتخابات شمارش نشده بود و پيروزي قاطع محمود احمدي نژاد اعلام نشده بود.»
نيويورك تايمز در دومين مقاله خود نوشت: «اگر مقامات ايران بخواهند اين بن بست انتخاباتي را صلح آميز پشت سر بگذارند بايد انتخابات مجدد برگزار كنند.» (18 ژوئن)نيويورك تايمز در 15ژوئن در اولين سرمقاله خود بعد از انتخابات ايران اعلام كرد اين انتخابات نه واقعي بود و نه آزاد. به طور كلي، سرمقالات، ستون هاي عقايد شخصي و گزارش هاي خبري نيويورك تايمز راجع به ايران و هندوراس در ماه ژوئن و جولاي به خوبي با هم ديگر هماهنگ مي شد تا موضع سياسي دولت آمريكا و تايمز را بيان كند كه دموكراسي در ايران در حال افول است و نقص فاحش حقوق بشر در ايران صورت مي گيرد و اين براي دنيا بسيار مهم است و در مقابل كودتاي واقعي در هندوراس يك موضوع نسبتاً غيرمهم مي باشد.
ندا درمقابل آي سيس و 22 هندوراسي ديگر
هم نيويورك تايمز و هم سازمان رسانه آمريكا تعصبات خاصي در برخورد با تظاهرات در ايران و هندوراس از خود بروز دادند. با معترضين بعد از انتخابات ايران رسانه ها شديدا همدردي كردند اما معترضين ضدكودتا در هندوراس تحت پوشش خبري قرار نگرفتند و سريعا از رسانه ها حذف شدند.
شدت و ميزان اين تعصب رسانه اي در مورد جان باختگان اين دو كشور نيز كاملا متفاوت بود. بيستم ژوئن ندا آقاسلطان 27 ساله به ضرب گلوله جان باخت. وي در يكي از خيابان هاي تهران در يك تظاهرات بدون خشونت شركت كرده بود. مرگ وي داخل ايران و جهان به يك سمبل الهام بخش تبديل شد و رو به فزوني گرفت.
راچل مادو در يك شبكه تلويزيوني موسوم به «ام اس ان بي سي» ايالات متحده گفت وقتي مردم اطراف ندا مأيوسانه تلاش مي كردند تا خونريزي وي را متوقف كنند و او را زنده نگهدارند، دو شاهد مختلف از آخرين لحظات زندگي ندا آقاسلطان فيلم گرفتند. اين تصاوير هم اكنون در سراسر دنيا پخش شده است. مادو سپس قسمتي از اين فيلم را پخش نمود. وي توضيح داد اين بسيار با ارزش است، چون يكي از لحظه هاي نمادين قيام مردم را به تصوير مي كشد. راجر كوهن در نيويورك تايمز در حالي كه حضورش در يادبود ندا آقاسلطان درميدان نيلوفر تهران را به تصوير مي كشيد، نوشت هدف، ابطال انتخابات همراه با تقلب ايران و به علاوه آزادي براي ايران است.
اما همه قربانيان كه در ايران و هندوراس كشته شدند به نماد الهام بخش مخالفت با دولت تبديل نشدند. درست 15روز بعد از پخش شدن تصوير كشته شدن ندا آقاسلطان، ابد موريلواي سيس 19ساله در تظاهرات آرام فرودگاه تون كونتين در شهر تگوسي گالپا به ضرب گلوله نظاميان هندوراس كشته شد. مانند ندا آقاسلطان از آخرين لحظه زندگي آي سيس فيلمبرداري شد و مانند ندا عكس هاي وي در اينترنت پخش شد و در دسترس همگان قرارگرفت. اما عكس هاي ندا به سرعت در دنيا پخش شد و مورد توجه رسانه هاي جهان قرارگرفت اما رسانه ها از كنار مرگ آي سيس با بي توجهي گذشتند و رسانه هاي انگليسي زبان از مرگ وي شهادت درست نكردند. جدول شماره يك سطح توجه رسانه ها به اين دو كشته را نشان مي دهد. درهفتم جولاي سي ان ان فقط يكبار تصوير قتل آي سيس را پخش كرد اما قتل ندا توسط اي بي سي، ان بي سي، سي بي اس، بي بي اس، سي ان ان، فاكس، ام اس ان بي اس، ان پي آر و راديوتلويزيون هاي ديگردر آمريكا و كشورهاي ديگر پخش شد و سرانجام تبديل به فيلم مستند در شبكه بي بي سي شد.مرگ ندا توسط گروه بزرگي از رسانه هاي انگليسي زبان 107 بار بيشتر از مرگ آي سيس نقل شد. اين اختلاف در تعداد گزارش حاكي از خشم شديد نسبت به مرگ ندا و فقدان توجه به مرگ مشابه آي سيس نيست. جدول شماره يك، علاقه متفاوت رسانه ها به مرگ دو قرباني جوان را نشان مي دهد.
جدول شماره دو با مقايسه پوشش خبري مرگ ندا با مرگ 24هندوراسي در يك دوره 12 ماهه مي پردازد. تفاوت مشابهي ملاحظه شد. نسبت پوشش خبري روزنامه اي 35 به 1 مي باشد! روزنامه ها به منعكس كردن مرگ ندا علاقه بيشتري نشان دادند در مقايسه با مرگ معترضين هندوراسي شامل روزنامه نگاران، سازماندهندگان اجتماعي و طرفداران حقوق بشر.
جدول شماره دو علاقه متفاوت رسانه ها به انعكاس قتل يك ايراني جوان و قتل 24قرباني هندوراسي را نشان مي دهد.
نتيجه گيري
شيوه برخورد متفاوت با اعتراض و اعتراض كنندگان در دو كشور مختلف و علاقه متفاوت به پوشش خبري آنها، گواه بر يك نظام تبليغاتي متبحرانه است كه در آن توجه و خشم معطوف به شورشيان كشوري است كه حكومت آن از نظر آمريكا مشروع نيست. اين درحالي است كه شورشيان مشابه در كشور ديگر مورد توجه زيادي واقع نمي شوند و يا كاملاً مورد غفلت واقع شده و حاكمان آن مورد حمايت قرار مي گيرند.در قسمت دوم چگونگي پيوند رسانه هاي دولتي براي نامشروع دانستن انتخابات رياست جمهوري 12 ژوئن 2009 ايران و تقلب براساس وارونه جلوه دادن حقايق مورد بررسي قرار خواهد گرفت و همچنين پيوند همين رسانه هاي دولتي براي مشروع خواندن انتخابات 29نوامبر 2009 هندوراس بررسي خواهد شد. اگرچه انتخابات هندوراس تحت حكومت كودتا و در يك محيط ترس و وحشت بدون نظارت گروه انتخاباتي برگزار شده و به درستي با تقلب همراه بوده است.
منبع: نشريه مانتلي ريويو
مترجم: مشرق



 



9 دي 88 استمرار 19 دي 56

عزيز غضنفري
در اين نوشتار با عنايت به فرمايش مقام معظم رهبري كه حماسه 9 دي را برخاسته از همان عوامل خيزش قيام 19 دي ماه معرفي كردند بر آنيم تا با ملحوظ داشتن شاخصه ها و مولفه هاي قيام 19 دي 59 و حماسه 9 دي 88 به مقايسه و مشابهت سازي اين دو رويداد مهم تاريخ انقلاب اسلامي بپردازيم.
9 دي ماه در كلام رهبري
حماسه بي نظير 9 دي ماه نه از جهت كثرت جمعيت- كه حدود 50 ميليون نفر در سراسر كشور تخمين زده مي شد- داراي اهميت است، بلكه آنچه بر اهميت و ماندگاري روز 9 دي ماه در تاريخ انقلاب اسلامي موثر بود مفاهيم و پيام هايي بود كه در 9 دي پديدار شد و بعد از 9دي بيش از پيش مجال رخ نمايي پيدا كرد رهبر انقلاب در ديدار سال گذشته مردم قم با ايشان فرمودند كه 9 دي ماه برخاسته از همان عواملي است كه 19 دي ماه سال 56 را تشكيل داد. در اين نوشتار با توجه اين تشبيه و مقايسه مقام معظم رهبري در اجتماع مردم قم در تاريخ 19 دي ماه سال 88 يعني 10 روز پس از حماسه 9 دي 88 به تبيين و توضيح حماسه 9 دي مي پردازيم.
تحليل عميق وقايع و رويدادها، چيزي است كه جز با سير در پارادايم هاي فكري، تجربه هاي تاريخي و قالب هاي هويتي، فرهنگي و اجتماعي نمي توان به آنها دست يازيد. سطح و روبناي تحليلي حوادث را سياستمداران تازه كار مي بينند و عمق تحليلي و نگاه ريشه اي به رخدادها از دست تحليلگران كهنه كار، تيزبين و با بصيرت برآيد؛ و از برآيند آن دومي است كه مي توان ريشه ها و اعماق واقعيت هاي اجتماعي را درك كرد، و در عين تحليل رويدادها، نيم نگاهي به آينده پيش رو هم داشت. حماسه 9 دي ماه يك سطح دارد و يك عمق. سطح آن به مدد حواس و احساس و مشاهدات قابل تشخيص و تفهيم است. و بطن و عمق حماسه 9 دي نياز به چارچوب تحليلي جداگانه اي دارد بطن و ريشه حماسه 9 دي ماه را رهبر فرزانه انقلاب ديدند كه در اجتماع عظيم مردم قم در 19 دي ماه 88 فرمودند:
1- اين مردمند كه ناگهان با يك حركت- كه آن حركت برخاسته از همان عواملي است كه نوزدهم دي قم را تشكيل داد. يعني برخاسته از بصيرت است، از دشمن شناسي است، از وقت شناسي است، از حضور در عرصه مجاهدانه است- روز نهم دي را هم متمايز مي كنند.
2- هر چه انسان در اطراف اين قضايا فكر مي كند، دست خداي متعال را، دست قدرت را، روح ولايت را، روح حسين بن علي(عليه السلام) را مي بيند. اين كارها كارهايي نيست كه به اراده امثال ما انجام بگيرد؛ اين كار خداست، اين دست قدرت الهي است همان طور كه امام در يك موقعيت حساسي كه من بارها اين را نقل كرده ام. به بنده فرمودند: «من در تمام اين مدت، دست قدرت الهي را در پشت اين قضايا ديدم.»
3- دشمن مي خواهد با اين حوادث، چرخ هاي كشور از كار بيفتد؛ نبايد به دشمن كمك كرد. دشمن مي خواهد با اينگونه حوادث، چرخ پيشرفت اقتصادي متوقف بشود، دشمن مي خواهد چرخ پيشرفت علمي كه بحمدالله دور برداشته است و حركت علمي خوبي آغاز شده و رو به رشد هم هست، متوقف بشود؛ دشمن مي خواهد حضور سياسي قدرتمندانه جمهوري اسلامي در عرصه هاي بين المللي را كه امروز از گذشته بسيار بارزتر و پرجلوه تر است، مخدوش كند، خراب كند با اين مسائل اين جوري؛ نبايد به دشمن كمك كرد. بنابراين مسئولان بايد كارهاي خود را در زمينه هاي اقتصادي، در زمينه هاي علمي، در زمينه هاي سياسي، در زمينه هاي اجتماعي، در همه زمينه هايي كه مسئوليتي دارند، وظيفه اي دارند، با قدرت، باقوت و بادقت انجام بدهند.
ماجراي 19دي ماه قم
روز دوشنبه 17دي ماه روزنامه اطلاعات مطلبي داشت تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» به قلم احمدرشيدي مطلق كه درآن به صراحت به حضرت امام خميني (ره) اهانت شده بود. در مقاله رشيدي مطلق آمده بود:» تنها (امام) خميني با دولت و قوانين و انقلاب كه همه با اسلام همراه است، به تحريك مالكين برخاست! وگرنه روحانيون ديگر همه با اين قوانين موافقند و احترامشان نيز محفوظ است.» نويسنده با وقاحت تمام نسبت به وابستگي به استعمارگران، شهرت طلبي، جاه طلبي و ماجراجويي به شخصيتي مي داد كه تمام وجودش را درخدمت اسلام و مردم گذاشته بود و او را شاعري عاشق پيشه عامل استعمار و سيد هندي معرفي مي كرد...
ده روز بعداز اين واقعه دوشنبه 19دي ماه 56- طلاب جلوي مدرسه خان و ميدان آستانه جمع شدند. رفته رفته با تعطيلي با زار جمعيت شركت كنندگان افزون شد. وحماسه با شكوه مردم قم درحمايت از مرجعيت و ارزش هاي ديني رقم خورد. ساواك دراين راهپيمايي حدود 90نفر از مردم را به شهادت رساند. مدتي بعد در 29بهمن و در روز چهلم شهداي قم مردم تبريز، بپاخاستند. در تبريز نيز عمال شاه برخي افراد را به شهادت رساندند. درپي قيام مردم تبريز مردم يزد چهلم شهداي تبريز را در نهم و دهم فروردين57 برگزار كردند كه تعدادي ازمردم يزد نيز به شهادت رسيدند. بازتاب و نتايج قيام 19دي قم، محدود به تبريز و يزد نماند و به صورت «دومينو» دربسياري از شهرهاي ديگر نيز ادامه يافت تا اينكه النهايه به انقلاب اسلامي ايران درسال 57 متصل شد.
تحليل هاي امنيتي و سياسي از اقدام نوشتن مقاله اهانت آميز دولت جمشيد آموزگار به حضرت امام خميني اين بود كه رژيم مي دانست مشكل اصلي كجاست و ازطريق تخريب امام، كه نماد اسلام سياسي فقاهتي بود، مي خواست دريك برنامه طولاني و مستمر شخص اول حركت انقلابي مردم ايران را منزوي و تحقير سازند و مقاله 17 دي ماه اولين اقدام آزمايشي دراين باره بود كه ديگر فرصت براي اقدامات بعدي پيدا نشد و قيام 19 دي ماه به عنوان يك عامل شتاب دهنده و سريع در تحقق نظام اسلامي نقش ايفا كرد.
ماجراي 9دي ماه سال 88
بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم، برخي از كساني كه مخالفت هاي خود را با نظام اسلام فقاهتي آشكار كرده بودند، به بهانه وقوع تقلب مردم را به آشوبهاي خياباني دعوت كردند. مدتي كوتاه اين به ظاهر تجمعات به سمت ساختارشكني و هنجارشكني سوق پيدا كرد. رفتارهاي ساختارشكنانه و آمريكا پسند فتنه گران تا آنجا ادامه پيدا كرد كه در روز قدس با روزه خواري به نفع اسرائيل شعار سردادند؛ در روز 13آبان به حضرت امام اهانت كردند؛ و در روز عاشورا با فضاحت تمام به حضرت امام حسين(ع) بدترين اهانت ها را روا داشتند. و در تمام اين موارد سران فتنه از ساختارشكنان دين و انقلاب حمايت كردند. مثلا ميرحسين موسوي بعد از حادثه بي حرمتي به روز عاشورا با صدور بيانيه شماره 18 خود از آشوبگران روز عاشوراي حسيني با عنوان «مردان خداجو» ياد كرد!
از همان ابتدا دلسوزان نظام اسلامي، با طرح اين سؤال مطرح كردند كه شعارهاي ساختارشكنانه در روز قدس و 13آبان، اهانت، به حضرت امام (ره) در 16آذر، حرمت شكني روز عاشورا، حمله به پايگاه بسيج و آتش زدن اموال عمومي و شخصي و... چه ارتباطي مي تواند با موضوع تقلب در انتخابات داشته باشد؟!
در نهايت مردم مسلمان ايران با درك درست زمان و مكان و با هوشياري و بصيرت در روز 6 دي حماسه اي را خلق كردند كه تمام نقشه هاي فتنه گران و حاميان خارجي آنها را برهم زد. حماسه 9دي از دو جهت قابل توجه است نخست حضور بي سابقه و دهها ميليوني مردم در تاريخ انقلاب اسلامي ايران و دوم ايستادگي و پاي فشاري بر همان عوامل پيروزي انقلاب يعني ولايتمداري، يكپارچگي و دين گرايي.
9دي: نفي گفتمان ليبراليسم
تاريخ يكصدسال اخير در ايران نزاع بين دو انديشه و گفتمان بوده است، و در فرازهاي مختلف اين دو رويكرد گفتماني پنجه در پنجه يكديگر انداخته اند. يكي به نام تجدد و مدرنيته و ديگري به نام سنت و اسلام گرايي. حادثه 19 دي ماه سال 56 و 9دي ماه 88، از آن حماسه ها بود كه خروش باشكوه و عظيم جمعيتي را نشان داد كه به مخالفت با ليبراليست ها و متجددين غربگرا، و به نام دفاع از مظاهر اسلامي و نشان دادن نفرت از اهانت كنندگان به ساحت ارزشهاي ديني، برخاسته بودند.
اگر در روز 19دي ماه غيرت ديني مردم بخاطر اهانت به امام و مرجعيت مبارز و انقلابي شكل گرفت، 9دي ماه سال88 هم تجلي گاهي شد تا خروش انقلابي نسل هاي قديم و جديد ايران را به اهانت كنندگان به مقدسات ديني مردم به تصوير بكشد.
فتنه 88 هماورد مدافعين واقعي انقلاب اسلامي و ولايت فقيه با كساني بود كه متأثر از گفتمان مدرنيته و تجددخواهي ليبراليسم درصدد عبور از ولايت مطلقه فقيه بودند. ساختارشكني هاي بعد از انتخابات سال88، خروجي انديشه و تفكر ليبراليسم بود كه جريان دوم خرداد منادي آن بود! ايدئولوژي هاي سياسي محصول يك فرآيند طولاني مدت است و در گذر زمان عمق و گستردگي پيدا مي كند و ايدئولوژي ليبراليسم و اباحه گري در ماجراهاي سال88 به نقطه سرريز رسيده بود كه ديگر توان ماندن در حصار افكار و تئوري ها را نداشت. نزاع بين مدرنيته و ليبراليسم با انديشه اسلام فقاهتي به سالها قبل از انقلاب اسلامي برمي گردد، و در دوره هايي اين نزاع آنچنان وضعيتي پيدا كرده كه مسير تاريخ را عوض كرده است. 19 دي ماه مسير تاريخ را عوض كرد، تغييري كه منجر به پيروزي انقلاب اسلامي ايران شد. 9دي ماه هم كه جلوه ديگري از نزاع بين گفتمان ليبراليسم با اسلام مبتني بر ولايت بود، خط انحراف گونه اي كه انديشه غائب و حاكم بر دوم خرداد در مسير انقلاب ايجاد كرده بود را مسدود كرد.
فتنه سال88 چهارمين شكاف يا فتنه اي بود كه در طول حيات سي ساله انقلاب اسلامي اتفاق افتاده است آرايش قبل از انقلاب سه گفتمان اساسي مطرح بودند كه صف بندي هاي موجود را دچار تغييرات اساسي كرده است ضمن اينكه اين گفتمان ها رقابت و اختلافات اساسي باهم داشتند اما وجه مشترك همه آنها مخالفت با شاه بود در اين ميان گفتمان ها اسلام سياسي فقاهتي، اسلام ليبراليسم و اسلام ماركسيسم بود و حضرت امام گفتمان اسلام سياسي فقاهتي را تئوريزه، عملياتي و مديريت مي كرد. در نهايت به دلائل گوناگون اجتماعي، فرهنگي و سياسي گفتمان اسلام سياسي فقاهتي توانست در سال 57 حاكميت را در اختيار بگيرد.
اولين شكاف و فتنه اساسي، كشور در حوزه گفتماني از سال 57 شروع و تا سال 60 ادامه داشت و اين شكاف، تقريباً سه ساله، به منازعه بين گفتمان اسلام سياسي فقاهتي با اسلام ليبراليسم تبديل شد، و در نهايت گفتمان ليبراليسم به دليل سخن امام در نامه عزل منتظري منافات و ناسازگاري با اهداف اصولي انقلاب از سوي امام و مردم طرد شد.
دومين شكاف در سال66 هم در بين طرفداران اسلام سياسي فقاهتي بوجود آمد، درپي اين شكاف مجمع روحانيون مبارز به دليل اختلافات بر سر مديريت اقتصادي كشور و مجادله درباره فقه مدرن و سنتي از جامعه روحانيت مبارز انشعاب پيدا در واقع اين مرحله آغاز زاويه گرفتن برخي از اعضاي مجمع روحانيون با ولايت مطلقه فقيه هم بوده است.
در همين مرحله و دوران دو مركز فكري و انديشه اي، مجدداً مباحث مربوط به ليبراليسم را در بدنه نخبگي و دانشگاهي ايران مطرح كردند و اولين مكان مركز مطالعات استراتژيك رياست جمهوري است كه رياست آن را موسوي خوئيني ها (چهره شاخص مجمع روحانيون) برعهده داشت؛ كه اين مركز در طول مسئوليت اين فرد به پاتوق افرادي تبديل مي شود كه بعداً در دوره آقاي خاتمي مسئول فرهنگي و سياسي كشور مي شوند؛ و همين افراد در فتنه 88 از مسئولين و مسببين اصلي اغتشاشات و آشوب ها مي شوند.
دومين مكان تجديدنظر طلبان، براي تغيير در حوزه انديشه و فرهنگ، حلقه كيان است. حلقه كيان از حيث انديشه اي به بسط ليبراليسم و روشنفكري مدرن و تجدد خواهي در دين در اين سالها مي پردازد، كه با طرح موضوعاتي چون پلوراليسم ديني، تجربه ديني، صراط هاي مستقيم، هرمنوتيك به كار فكري و تئوريك در سطح جامعه و مشخصا نخبگان مي پردازد.
سومين فتنه با آغاز سال 76 خود را نشان مي دهد. در اين مرحله گفتمان ليبراليسم كه در اوائل انقلاب از سوي امام طرد شده بود و در دوره سازندگي به تئوري پردازي مشغول بودند، مجال اجرايي شدن و عملياتي شدن پيدا مي كند شكاف بين اصولگرايي و اصلاح طلبي در سال 81 به عنوان پنجمين شكاف سياسي در جمهوري اسلامي بود كه در نهايت اصولگرايان توانستند با شعار بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامي در سال 81 شوراها، در سال 82 مجلس هفتم و در سال 84 رياست جمهوري نهم را در اختيار بگيرد و گفتمان ليبراليسم دوم خرداد ظاهراً از حاكميت سياسي و فرهنگي كنار رفت و اما فتنه 88 پنجم مهمترين شكاف سياسي نظام جمهوري اسلامي است.
در اين روند و بسترسياسي و بهانه انتخاباتي، طيف ليبرال دوم خرداد، گفتمان ماركسيسم، بهائيان، سلطنت طلبان، برخي قدرتهاي غربي، آمريكا و رژيم صهيونيستي، حول يك محور، هجمه مشترك خود به گفتمان انقلاب اسلامي و مركز ثقل آن از اين رو، شكاف و فتنه 88 جديد هماورد مدافعين واقعي انقلاب. يعني ولايت مطلقه فقيه را در دستور كار قرار داده بودند اسلامي و ولايت فقيه با كساني است كه متاثر از گفتمان مدرنيته وتجدد خواهي ليبراليسم، درصدد عبور از اسلام سياسي فقاهتي بودند.
واضح است كه مردم به دليل پايبندي به دين و ارزشهاي اسلامي، و تبعيت از مقام معظم رهبري هرگز اجازه عبور از گفتمان اسلام و انقلاب اسلامي را به افراد و گروههاي سياسي نخواهند داد، و فتنه سال 88 تا مدتها انقلاب را از گزند تئوري هاي تجددطلبي و مدرنيته خواهي ليبراليسم بيمه كرد و جايگاه تابنده ولايت فقيه بيش از گذشته رخ نمايي و پرتوافكني كرد.و اين گونه بود كه همان دو گفتمان رايج و موجود (گفتمان اسلام فقاهتي و گفتمان ليبراليسم) در كشاكشي دشوار و فتنه گون، به مصاف هم رفتند و اين بار نيز چون باور و عقايد عمومي مردم، مبتني بر الگو و منطق ايراني- اسلامي بود و خاستگاه ديني داشت، گفتماني كه دين را دغدغه و آرمان خود مي پنداشت، غالب آمد. جنس حضور با معناي مردم در نهم دي ماه از جنس قيام 19 دي 56 بود. هر دو حضور هدفمند به حمايت از يك چارچوب گفتماني شكل گرفت و خاستگاه و مباني كاملا مشترك داشت. اگر مباني حضور مردم در 19 دي 56 به وقوع پرشتاب انقلاب اسلامي كمك كرد؛ مولفه ها و عوامل حضور مردم در 9 دي 88 نيز به يقين به تثبيت پايه هاي انقلاب اسلامي منجر شد. در 9 دي باز ملت مسلمان، برنايي و پويايي انقلابي را ثابت كردند كه بر مبناي شاخصه ها و هنجارهاي ديني و اصلي مترقي ولايت فقيه و نقشه راه امام عزيز و خلف صالح امام، حضرت آيت الله العظمي خامنه اي- بنيان نهاده شده بود. مردم در سال اول دهه چهارم انقلاب به بهترين وجه ممكن ثابت كردند كه از در فضاي مفهومي و چارچوب گفتماني اسلام سياسي فقاهتي تامل و تدبر مي كنند، و نسبتي با گفتمان و باورهاي ليبراليسم و تجددگرايي سكولار نداشته و ندارند.

 



جستاري در روابط خارجي ايران و روسيه
فراز و نشيب هاي جاده تهران - مسكو

مترجم: محمد جعفري
منبع: امريكن اينتر پرايز
در شماره نخست اين مقاله روابط هسته اي ايران و روسيه مورد بررسي و تحليل قرار گرفت. در اين شماره (قسمت پاياني) روابط دو كشور درعرصه هاي اقتصادي، سياسي و نظامي بررسي مي شود. گفتني است چاپ اين مقاله به معناي تاييد محتواي آن نيست.
¤¤¤
در زمينه ذخاير گازي روسيه و ايران رتبه اول و دوم را در دنيا به خود اختصاص مي دهند و همچنين در زمينه توليد نفت روسيه در رتبه دوم و ايران در رتبه چهارم دنيا قرار دارد كه همين امر اين دو كشور را بسوي همكاري هاي اقتصادي از جمله تصفيه و صادرات نفت و گاز سوق مي دهد. روسيه و ايران به همراه قطر كه رتبه سوم را در ذخاير گازي دارا مي باشد، در اكتبر 2008 براي افزايش همكاري ها در بخش انرژي به توافق رسيدند. اين سه كشور به تنهايي داراي بيش از 40 درصد ذخاير گاز طبيعي جهان مي باشند. علاوه بر همكاري سه جانبه گازي ميان اين سه كشور، ايران و روسيه سالهاست در استفاده از ذخاير درياي خزر با هم همكاري مي كنند. اين دو كشور همچنين در ژانويه سال 2008 براي توسعه ذخاير وسيع گاز طبيعي و نفت ايران قراردادي را در تهران به امضا رساندند. تهران و مسكو در ژانويه 2009 توافقي را براي مبادله گاز طبيعي امضا كردند كه به موجب آن كارايي صادرات و سود حاصله را افزايش دهند. سرگي اشماتكو وزير انرژي روسيه در جولاي سال 2009 اعلام كرد كه روسيه بسيار مشتاق است براي توسعه ميادين نفتي و گازي به جمهوري اسلامي ايران كمك كند.
علاوه بر مبادلات و همكاري ها در زمينه تركيبات هيدروكربني، ايران و روسيه روابط تجاري خويش را در بخش هاي اقتصادي غيرانرژي نيز توسعه بخشيده اند كه از جمله مي توان به توافقنامه بزرگ كشاورزي ژانويه سال 2009 و همچنين قرارداد مخابراتي دسامبر 2008 اشاره كرد. براساس برآورد سازمان بين المللي پول تجارت دو جانبه بين اين دو كشور در سال 2007 به بيش از 3 ميليارد دلار رسيد. در نتيجه رشد روابط اقتصادي روسيه با ايران، وزير كشاورزي اين كشور پس از امضاي توافقنامه كشاورزي ژانويه 2009 در مسكو ايران را «شريك استراتژيك» روسيه ناميد. مشاركت روسيه در بازار مخابرات ايران به رشد خود در ماه اوت ادامه داد بگونه اي كه سومين اپراتور بزرگ موبايل روسيه، مگافون، متعهد شد بيش از 5/4 ميليارد دلار براي توسعه پوشش در جمهوري اسلامي سرمايه گذاري كند.
همكاري اقتصادي ميان اين دو كشور حتي در سطح شهري نيز توسعه داشته است. سرگي ماروزف، فرماندار شهر اوليانوفسك روسيه در جولاي 2009 با رضا باغبان كندوري، سركنسول ايران در «كازان» ملاقات كرد. اين دو مقام مسئول در زمينه همكاري اقتصادي دو جانبه از جمله مشاركت ايران در كارخانه نيشكر منطقه به گفتگو نشستند. ماروزف همچنين براي فروش هواپيماهاي ساخت «اوليانوفسك» به تهران ابراز علاقه كرد. در پاسخ، كندوري به تمايل ايران براي تبادل دانشجويان و استادان اين كشور با دانشكده هوانوردي اوليانفوسك اشاره كرد.
بدنبال حوادث ناگوار تابستان 2009، روسيه و ايران هر دو بر اهميت روابط دوجانبه در صنعت هايي تأكيد كردند. سرگي گالپرين، قائم مقام رئيس اتحاديه كارخانجات هوايي روسيه، در اوت 2009 فروش محصولات هوايي روسيه به ايران را براي دوطرف بسيار مهم توصيف كرد. در همان ماه ايران و روسيه توافقنامه اي را منعقد كردند كه به موجب آن تهران پنج هواپيماي مسافربري «204 -Ti» از روسيه خريداري مي كند كه البته اختيار خريد 30 فروند ديگر را نيز دارد. گالپرين در مصاحبه اي با آژانس خبري جمهوري اسلامي ايران گفت كشور ايران قصد دارد بطور كل 100 هواپيما كه قطعات اصلي آنها در ايران و تحت ليسانس ساخته مي شود خريداري كند. علاوه بر تمايلي كه براي خريد «204- Ti» وجود دارد، آژانس خبري «ريانووستي» روسيه در بيست و دوم اوت 2009 خبر داد كه حميد بهبهاني وزير راه و ترابري ايران بدنبال خريد سوپر جت سوخوي 100 از روسيه مي باشد. سوپرجت 100 يك هواپيماي مسافربري مدرن منطقه اي مي باشد كه تا پايان سال 2009 به بازار عرضه خواهد شد. اگرچه روابط هوايي ميان دو كشور خالي از تنش نيز نبوده است. مهدي صادقي، مديرعامل شركت تور هوايي ايران نسبت به مبادلات صنعت هوايي ايران با روسيه ابراز نارضايتي كرد و گفت: «در بسياري از موارد شركت هاي روسي در به پايان رساندن و عمل به تعهدات خويش كوتاهي مي كنند.»
در ديگر زمينه هاي حمل و نقل نيز پيشرفت هايي به چشم مي خورد كه از جمله آنها مي توان به امضاي تفاهم نامه تهران و مسكو در اوت 2009 اشاره كرد كه تأكيدي بود بر همكاري هاي دوجانبه در حيطه حمل و نقل هاي دريايي، جاده اي و راه آهن دو كشور.
منوچهر متكي وزير خارجه [سابق] ايران و سرگي اشماتكو وزير انرژي روسيه در دسامبر 2009 در هشتمين نشست كميسيون مشترك اقتصادي در تهران چهار توافقنامه همكاري امضا كردند. اين توافقنامه ها مربوط به كميسيون مشترك اقتصادي، همكاري بين وزراي انرژي، و چندين شركت مخابراتي بود. اشماتكو همچنين با مسعود ميركاظمي وزير نفت ايران و دو وزير ديگر ملاقات كرد تا با تأسيس يك شركت سرمايه گذاري مشترك همكاري هايي را در زمينه انرژي افزايش دهد. پس از اين نشست دوجانبه اشماتكو به خبرنگاران گفت بزرگ ترين شركت پتروشيمي روسيه «سيبور» براي ساخت تأسيسات اصلي پتروشيمي در ايران با شركت پتروشيمي ملي اين كشور (NPC) در حال مذاكره است. ديميتري كونف، رئيس «سيبور»، اشاره كرد كه شركتش «به مدت يك سال درباره اين موضوع با شركت پتروشيمي ملي ايران مشغول مذاكره بوده است.» وي اضافه كرد كه اين سرمايه گذاري مشترك با هدف ساخت يك تأسيسات پتروشيمي براي ساخت مقادير انبوه پلي اولفين در ميدان گاز پارس جنوبي است.
ورسالوتي راشا مالك كارخانه ساخت هلي كوپـترهاي غيرنظامي در اوايل دسامبر سال 2009 با شركت ايراني فناوران آسمان گيتي براي عرضه هلي كوپتر به ايران توافقنامه اي را امضا كرد. بر اساس اين توافقنامه شركت ايراني، شركت روسي را در ايران نمايندگي خواهد كرد و مسئول بازاريابي و تبليغات اين شركت در كشور ايران خواهد بود.
چندي بعد در همين ماه يك مقام مسئول عالي رتبه آمريكايي خبر داد كه نشست گروه 1+5 درباره موضوع هسته اي ايران بدليل مخالفت چين كنسل شد، اگرچه پنج عضو ديگر براي مذاكره به تشكيل كنفرانس دعوت شدند.
كشور روسيه در فوريه 2010 به مخالفت خويش براي فروش سيستم ضد هوايي «اس 300» به ايران شدت بخشيد. سرگي لاورف، وزير خارجه روسيه با اشاره به اين موضوع يعني تأخير در صدور اين سيستم به كشور ايران گفت: «در زمينه واگذاري و فروش اين محصول اصول پايه اي وجود دارد كه براساس قوانين خويش مقررات بين المللي ما هرگز دست به كاري نمي زنيم كه به بي ثباتي منطقه بيانجامد» با توجه به موضع ديگر مقامات مسئول كاخ كرملين روسيه كه علت تاخير در صدور موشك ضد هوايي نصب شده بر روي كاميون را منسوب به دلايل تكنيكي دانسته اند، اين اظهارات كاملا متفاوت است. اين موشك ها قادر هستند هواپيماهاي جنگي را تا ارتفاع 90 مايل آنطرف تر منهدم كنند.
شركت نفت «لوك اويل» در مارس 2010 از تصميم خويش براي عقب نشيني از پروژه «آناران» بدليل تحريمات روسيه عليه ايران خبر داد. پروژه آناران شامل «چهار سازه نفتي در كشور ايران مي باشد و ذخاير پايگاه هاي آن تا دو ميليارد بشكه تخمين زده شده است.»
درست دو هفته پس از تحريمهاي يك جانبه ايالات متحده براي محدود كردن سرمايه گذاري در بخش انرژي ايران و سپاه پاسداران جمهوري اسلامي ايران، سرگي اشماتكو وزير انرژي روسيه اعلام كرد «همكاري فعال ميزان شركت هاي روسي و ايراني در بخش هاي نفت، گاز و پتروشيمي رو به توسعه و گسترش مشترك مي باشد» چندي بعد در همان ماه، رجب صفراف، رئيس كميته ايران در اتاق بازرگاني و صنايع مسكو گفت: «مذاكرات ثمربخش بوده و اولين ارسال بنزين به ايران ممكن است در اواخر اوت و يا سپتامبر صورت پذيرد. ما مشغول مذاكره درباره ارسال محصولات مهمي هستيم كه به وضوح نشان مي دهد تحريمهاي ايالات متحده و اروپا تأثير چنداني نداشته است».
روابط ديپلماتيك/ نظامي
ايران و روسيه در سال هاي اخير روابط ديپلماتيك و حتي نظامي خويش را تقويت بخشيده اند. اين دو كشور برپايه اهداف مشترك تجاري و سياسي روابط دوستانه تنگاتنگي را تشكيل داده اند. روسيه در زمينه فناوري نظامي غيراتمي از جمله آموزش نظامي، تسليحات دفاعي كه در مقابل حملات هوايي قابل استفاده مي باشند به ايران كمك مي كند. براساس اظهارات آژانس خبري روسيه «ريانووستي»، اين كشور در دسامبر 2008 شروع به ارسال قطعات سيستم دفاعي زمين به هواي «اس300» از طريق كشتي به ايران كرده است. با اين وجود كه مقامات روسي اعلام كردند قصد عمل به اين قرارداد را ندارند اما مسكو اشاره كرد كه به بودجه حاصله از سود فروش تسليحات نظامي نيازمند است. رئيس جمهور مدودف در ديدار خويش با شيمون پرز رئيس جمهور ]رژيم[ اسرائيل در اوت 2009 به تمايل خويش براي بررسي مجدد فروش «اس300» به كشور ايران اشاره كرد. براساس اظهارات يك مقام رسمي كاخ كرملين، پرز در پاسخ به همتاي سياسي خويش اطمينان داد كه «اسرائيل قصد ندارد به مواضع ايران حمله كند.» با اين وجود يكي از منابع نظامي اسرائيلي در اوت 2009 گفت انتظار مي رود كشور ايران تا سال 2010 به سيستم «اس300» دست پيدا كند. روزنامه آمريكايي ورلد تريبون به نقل از اين منبع گفت ايران براي خريد اين سيستم دفاعي با حداقل يكي از جمهوري هاي شوروي توافقنامه امضا كرده است.
روسيه همچنين پس از امضاي قرارداد 700 ميليون دلاري با كشور ايران سيستم هاي دفاعي هوايي «تور- ام يك» را به اين كشور فروخته و اقدام به آموزش استفاده از آن كرده است. الكساندر فومين، قائم مقام مدير سازمان فدرال همكاري هاي فني و نظامي روسيه در دسامبر 2008 گفت كشورش قصد دارد همكاري هاي نظامي را با ايران افزايش دهد و اشاره كرد كه اين تغيير براي افزايش ثبات در منطقه است. وزير دفاع ايران گفت دو كشور اميدوار هستند كه از طريق تلاش هاي نظامي و فناوري همكاري هاي خويش را در زمينه دفاعي افزايش دهند.
علاوه بر همكاري هاي نظامي و ديپلماتيك، ايران و روسيه در زمينه فناوري هسته اي نيز روابط خويش را توسعه داده اند. كشور روسيه با وجود رأي موافق خويش در زمينه تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه برنامه هاي هسته اي ايران، به ساخت تأسيسات بوشهر كمك و از حق فناوري صلح آميز هسته اي ايران در آژانس بين المللي انرژي اتمي دفاع كرده است.همچنين ايران و روسيه، كشورهاي حوزه درياي خزر را براي بيرون كردن تأثير غرب از منطقه فراخوانده اند. پنج كشور حوزه درياي خزر كه شامل آذربايجان، ايران، قزاقستان، روسيه و تركمنستان مي باشند در سال 2007 بر اين بيانيه مشترك به توافق رسيدند كه «تحت هيچ شرايطي به كشورهاي ديگر اجازه نخواهند داد تا از قلمروهاي آنها براي تعرض و يا اقدام نظامي عليه كشورهاي حوزه درياي خزر استفاده كند.»واحدهاي دريايي ايران و روسيه علاوه بر تمام موارد ذكر شده در جولاي 2009 اقدام به اجراي مانور در درياي خزر كردند. اين مانورها با شعار «خزر پاك و ايمن در گرو تعاملات منطقه اي» ماهيتي غيرنظامي داشت و محوريت آن تجسس و نجات دريايي و پيشگيري و مقابله با آلودگي هاي دريايي بود.پس از انتخابات رياست جمهوري سال 2009، رهبران دو كشور ايران و روسيه در نشست ژوئن 2009 سازمان همكاري شانگهاي در روسيه به طور خصوصي ديدار كردند. اين سازمان يك سازمان تجاري است كه كشور ايران در آن ناظر و روسيه عضو كامل آن مي باشد. سرگي ريابكوف، قائم مقام وزير خارجه روسيه گفت: «اين موضوع كه دكتر احمدي نژاد اولين سفر خارجي خويش پس از انتخاب ايشان به عنوان رئيس جمهور ايران را روسيه قرار مي دهد بسيار نمادين است.» همچنين گروه هشت در ژوئن سال 2009 كه روسيه بخشي از آن است در شهر تريستهي ايتاليا نشستي را برگزار كردند تا پيرامون موضوع امنيت در پاكستان و افغانستان گفت وگو كنند. در اين نشست وزراي خارجه كشورهاي گروه هشت خواستار «پايان هر چه سريع تر خشونت در ايران» شدند و از ايران خواستند تا براي حل بحران سياسي خويش به دنبال راهكارهاي صلح آميز باشد.


 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14