علي «ع» تربيت يافته مكتب پيامبر «ص»
|
|
هدف نامه آيت الله هاشمي رفسنجاني چه بود ؟
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
علي «ع» تربيت يافته مكتب پيامبر «ص»
حضرت مريم(عليها السلام) پيامبر نبود، ولي قرآن مي فرمايد بافرشته سخن مي گفت: قال نّما أنا رسول ربّ ك لا هب لك غلاماً زك يًّا.1 حضرت مريم(عليها السلام) فرشته خدا را ديد كه به او مي گفت: من رسول خدايت هستم و آمده ام تا به تو فرزندي عطا كنم. هم چنين مادر حضرت موسي(عليه السلام) پيامبر نبود لكن هنگامي كه مي خواست فرزند خود را به دريا بيندازد با الهام الهي اين كار را انجام داد: فألق يه ف ي اليمّ و لا تخاف ي و لا تحزن ي نّا رادّوه ليك و جاع لوه م ن المرسل ين.2خداي متعال به او الهام كرد كه: فرزندت را در دريا بينداز، ما او را به تو باز مي گردانيم و او را از پيامبران قرار خواهيم داد. اين بشارت ها زماني بود كه هنوز حضرت موسي(عليه السلام) شيرخوار بود و از ترس اين كه مبادا به چنگال فرعونيان بيفتد او را در دريا انداختند. بنابراين ممكن است كسي پيامبر و يا حتي امام نباشد، اما بنده شايسته خدا باشد و خداوند او را به وسيله فرشتگان راهنمايي كرده، مطالبي را به او الهام كند. الهام ملك با وحي نبوت مساوي نيست. وحي نبوت امر ديگري است. اين الهامات براي ديگران نيز بوده و مي تواند باشد. در امت اسلامي، حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) با وجود اين كه پيغمبر و امام نبود، اما جبرئيل بر ايشان نازل مي شد و با آن حضرت سخن مي گفت و مطالبي را به ايشان الهام مي كرد. «مصحف حضرت فاطمه(عليها السلام)« بر اساس همين الهامات جبرئيل به حضرت فاطمه(عليها السلام) نوشته شد. به هر حال، پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نيز قبل از رسالت، از راهنمايي بزرگ ترين فرشته الهي برخوردار بود. اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي فرمايد: «خداوند فرشته اي عظيم را قرين و رفيق آن حضرت قرار داد.« طبق فرمايش حضرت امير(عليه السلام) پيغمبر(صلي الله عليه وآله) از زمان شيرخوارگي تحت تربيت و مراقبت بزرگ ترين ملك آسماني بوده است. آن حضرت با برخورداري از اين تربيت الهي، قبل از رسالت نيز مرتكب سهو و خطا نمي شد و حتي لحظه اي به خدا شرك نورزيده و از ياد خدا غفلت نكرد. در آن زمان هنوز شريعت اسلام نازل نشده بود، ولي آن ملك آنچه را كه آن حضرت مي بايست انجام دهد، به ايشان الهام مي كرد. در اين جا اين سؤال به ذهن مي آيد كه ذكر اين مطلب در اين خطبه چه مناسبتي داشته است؟ با دقت در ادامه خطبه مناسبت آن روشن مي شود. حضرت در ادامه مي فرمايد: «زماني كه من متولد شدم پيامبر(صلي الله عليه وآله) مرا در آغوش گرفت و به سينه خود چسبانيد، غذا را در دهان خود مي جويد و به دهان من مي ريخت تا تناول كنم ...». يعني پيامبر(صلي الله عليه وآله) تربيت شده فرشته الهي بود و من تربيت شده پيغمبر(صلي الله عليه وآله) هستم. گوشت و پوست حضرت علي(عليه السلام) از آب دهان مبارك پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) روييد. زماني كه آن حضرت هنوز دندان غذا خوردن نداشت، پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) غذا را در دهان خود مي جويد و به دهان علي (عليه السلام) مي گذاشت. حضرت امير در اين خطبه تعبيرات عجيبي دارد؛ از جمله مي فرمايد: «من در سن طفوليت، عطر بدن پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) را استشمام مي كردم و از آن لذت مي بردم. حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) آن چنان مرا به سينه خود مي چسباند كه من نفس هاي او را احساس مي كردم و از بوي بدن او لذت مي بردم. از همان ابتدا پيامبر (صلي الله عليه وآله) به تربيت من همت گماشت و هر روز درسي به من مي داد و علمي به من مي آموخت.« حضرت رسول همان علومي را كه از ملايكه دريافت مي كرد به حضرت علي(عليه السلام) تعليم مي داد. در جمله اي ديگر از اين خطبه اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي فرمايد: «قبل از اين كه پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) به رسالت مبعوث شود من ده سال خدا را عبادت كردم.» آن حضرت ده ساله بود كه پيغمبر(صلي الله عليه وآله) مبعوث شد؛ با اين حساب معناي كلام مذكور اين است كه من از دوران شيرخوارگي خدا پرست و خدا شناس بودم! سپس اضافه مي فرمايد: «حتي زماني كه بر پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) وحي نازل شد، من صداي عجيبي را شنيدم كه شبيه ناله سوزناكي بود. گفتم: يا رسول الله!(صلي الله عليه وآله) اين چه صدايي است؟ آن حضرت فرمود: اين ناله شيطان است كه بعد از بعثت من، ديگر از گمراه كردن بندگان خدا نااميد شده است.» جالب اين است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در ادامه فرمود: ا نّك تسمع ما اسمع و تري ما اري ا لاّ انّك لست ب نب يّ؛ هر چه من مي بينم تو نيز مي بيني و هر چه من مي شنوم تو نيز مي شنوي، جز اين كه تو پيامبر نيستي! حضرت علي(عليه السلام) در همين قسمت از اين خطبه و كمي قبل از جمله فوق مي فرمايد: من نور نبوت را در چهره پيغمبر(صلي الله عليه وآله) مي ديدم و صداي وحي را مي شنيدم. البته وحي بر پيغمبر(صلي الله عليه وآله) نازل مي شد و مخاطب آن پيغمبر(صلي الله عليه وآله) بود، اما حضرت علي(عليه السلام) نيز صداي وحي را مي شنيد. هنگامي كه شخصي با ديگري صحبت مي كند ممكن است نفر سومي هم كه در كنار آنها نشسته است صداي ايشان را بشنود. جبرئيل با حضرت علي(عليه السلام) حرف نمي زند، زيرا او پيامبر نيست؛ اما علي(عليه السلام) گفتگوي جبرئيل با پيغمبر(صلي الله عليه وآله) را مي شنود: ا نّك تسمع ما اسمع و تري ما اري ا لّا انّك لست ب نب يّ. اين نيز كرامت و نورانيت ديگري بود كه خدا به آن حضرت عطا كرده بود و خود ايشان در كسب آن نقشي نداشت. مگر امكان دارد انسان در حالي كه طفلي شيرخواره است چنين كرامات و مقاماتي را به اختيار خود كسب كند؟! اين فضيلت از آن دسته موهبت هاي الهي و غير اكتسابي بود كه در شكل گرفتن شخصيت، رفتار، سيره و سنّت آن حضرت مؤثر بود. فضايل اكتسابي حضرت علي(عليه السلام) دسته سوم از فضايل حضرت علي(عليه السلام) فضايلي است كه حضرت به اختيار خود آنها را كسب نموده است. عبادت هاي آن حضرت، خدمات ايشان به مردم، تدبير امور امت و موارد ديگري از قبيل خون دل خوردن ها و سكوت ايشان براي حفظ كيان اسلام، شمشير زدن ها، فريادها، ناله ها و اشك ريختن ها، از جمله فضايل اختياري اميرالمؤمنين(عليه السلام) به شمار مي روند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. مريم (19)، 19. 2. قصص (28)، 7. پاورقي
|
|
|
هدف نامه آيت الله هاشمي رفسنجاني چه بود ؟
حميدرضا اسماعيلي گام نخست آقاي هاشمي كه درخواست زمان گفت وگو از طريق صدا و سيما بود، به دليل آن كه رفتاري برخلاف قانون انتخابات تلقي مي شد، به سرانجامي نرسيد. در چنين وضعيتي اقدامي كه بيش از راه هاي ديگر نتيجه بخش تلقي مي شد، انتشار نامه سرگشاده به رهبري بود. چنانكه در رسانه ها نيز به صراحت اين نامه نگاري آلترناتيو يك برنامه تلويزيوني معرفي شد. به طور نمونه در پايگاه اينترنتي تابناك در توضيح علل نگارش نامه چنين آمده است: «به دنبال اتهامات اظهار شده دكتر محمود احمدي نژاد درباره بسياري از بزرگان كشور از جمله آيت الله هاشمي رفسنجاني... بسياري از مردم شريف ايران در سراسر كشور به انحاي مختلف خواستار پاسخ آيت الله هاشمي رفسنجاني به اتهامات و دفاع از دستاوردهاي ارزشمند نظام اسلامي شدند و دفتر ايشان نيز در اولين فرصت از صدا و سيما خواستار وقتي براي پاسخگويي شد، اما صدا و سيما انجام اين مهم را به بعد از برگزاري انتخابات موكول كرد كه عملاً تأثيري نخواهد داشت... (لذا) آيت الله هاشمي رفسنجاني تصميم گرفتند پاسخ به اتهامات رئيس جمهور را به مقام معظم رهبري و از طريق معظم له به مردم شريف ايران بدهند»229 چنان كه قسمت پاياني اين گفتار نيز نشان مي دهد، تلقي جريان مذكور اين بوده است كه پيگيري «اتهامات» پس از انتخابات «بي تأثير» است و آنها در پي تأثير بودند. روشن است كه مراد از «تأثير» در اينجا به «اتهامات» بازنمي گردد، بلكه به «نتيجه انتخابات» نظر دارد. زيرا پيگيري «اتهامات» با هدف احقاق حقوق شخصيت ها در پيش يا پس از انتخابات ارتباطي با «تأثيرگذاري» آن نداشت. اما پيگيري آن از طريق نامه به رهبري احتمال «تأثيرپذيري» بر انتخابات را داشت. تصور بر آن بود كه چون احمدي نژاد نماينده اصولگرايان است و در متن مردم معتقد به ولايت فقيه مقبوليت دارد، چنانچه رهبري كوچك ترين انتقادي به وي كند و مطالب وي را در مناظره مورد انتقاد قرار دهد، يعني عملي كه يك هفته بعد از انتخابات و در خطبه هاي نماز جمعه 29 خرداد انجام دادند، مقبوليت احمدي نژاد تضعيف خواهد شد. اما مقام معظم رهبري كه بناي دخالت در انتخابات را نداشتند و با وجود تمام سخناني كه در ذهن داشتند و سپس در نماز جمعه هفته بعد از انتخابات ايراد كردند، در دوران تبليغات انتخاباتي سكوت را ترجيح دادند. ايشان حتي در سخنراني سالروز رحلت امام خميني(ره) نيز هيچ اشاره صريحي به مناظره شب گذشته نكردند. مطلبي كه جريان مخالف احمدي نژاد منتظر بود تا شايد بتواند براي شكست دادن وي از آن بهره برداري سياسي كند. با وجود اين، هدف نامه سرگشاده اي كه برخلاف آداب و بدون سلام و تحيّت آغاز شده بود، اين بود كه احمدي نژاد را همچون جريان ضدانقلابي سال شصت تندرو و در تقابل با امام و رهبري معرفي كند؛ يعني دقيقاً جايي كه خاستگاه مشروعيت سياسي وي بود. در اين نامه آمده است: «متأسفانه اظهارات عاري از حقيقت و غيرمسئولانه آقاي احمدي نژاد در جريان مناظره با مهندس موسوي و مقدمه چيني هاي قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهك هاي ضدانقلاب در سال هاي اول بعد از پيروزي انقلاب و ... را به نمايش گذاشت... زير سوال بردن تصميمات بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران و تلاش هاي امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانيت عظيم القدر كه در نيم قرن گذشته با مجاهدت هاي خويش توانستند بناي باشكوه نظام اسلامي را ايجاد و مستقر و بالنده كنند، از اين بدتر نمي شد. دوران مشعشعي كه خود شما پشت سر امام (ره) در قامت مجاهد پيشتاز، رئيس جمهور و در نهايت رهبري نظام نقش و مسئوليت هاي ممتازي به عهده داشته ايد. نقطه قابل توجه در اين تهمت ها اين است كه غيرمستقيم، مقام ولايت در زمان رهبري امام راحل و جناب عالي كه هادي دولت ها بوده ايد و با اظهارات صريح، مديريت ها را مورد تأييد و تحسين قرار داده ايد، نشانه گرفته است.» ايشان پس از آن كه تلاش مي كند مطالب مطرح شده در مناظره را رويكردي در تقابل با نظام و رهبري نشان دهد، با استناد به اين استدلال سعي مي كند ميان آن و «جريان شوم 14 اسفند 1359« مشابهت سازي كند و تقابل با «سه ياور خميني» يعني رهبر معظم انقلاب، آيت الله بهشتي و خود را در اين صحنه نيز يادآوري كند. اما نكته مهم كه در واقع مكمل مباحث پيشين نامه به شمار مي آيد، هشداري است كه وي نسبت به «آتش فشان ها» و «اجتماعات خياباني» ابراز مي دارد. اين هشدار كه در محافل سياسي فراتر از يك خبر تلقي شد، نگراني هايي را در جامعه دامن زد.230 با وجود اين، نگارنده بر آن بود كه رئيس جمهور و سخنان وي را مسبب و عامل اصلي حوادث احتمالي معرفي كند، راهبردي كه مي توانست نتيجه انتخابات را عليه وي دگرگون سازد و چنين تلقين كند كه در صورت رأي مجدد وي، فضاي كشور آرام نخواهد بود. چنين رويكردي در حقيقت نوعي «فشار سياسي» بر رهبري تلقي مي شد تا با رعايت اين موضوع تصميم نهايي را اتخاذ كنند. در مطالب پاياني نامه چنين آمده است: با اين همه، بر فرض اين كه اينجانب صبورانه به مشي گذشته ادامه دهم، بي شك بخشي از مردم و احزاب و جريان ها اين وضع را بيش از اين برنمي تابند و آتش فشان هايي كه از درون سينه هاي سوزان تغذيه مي شوند، در جامعه شكل خواهند گرفت كه نمونه هاي آن را در اجتماعات انتخاباتي در ميدان ها، خيابان ها و دانشگاه ها مشاهده مي كنيم... اكنون كه امام راحل(ره) آن پير فرزانه و حلال مشكلات و ملجأ همه و يار صبور و ديرينه هر دوي ما آيت الله شهيد مظلوم دكتر بهشتي و بسياري از همسنگران قديم كه يا به فيض عظماي شهادت رسيدند يا به ديار باقي شتافتند؛ در بين ما حضور ندارند، شما مانده ايد و من و معدودي از ياران و همفكران قديم. از جنابعالي با توجه به مقام و مسئوليت و شخصيتتان انتظار است براي حل اين مشكل و براي رفع فتنه هاي خطرناك و خاموش كردن آتشي كه هم اكنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه كه صلاح مي دانيد اقدام مؤثري بنماييد و مانع شعله ورتر شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شويد. لذا در فرصت باقي مانده ضروري به نظر مي رسد خواسته حق حضرتعالي و مردم در خصوص انجام انتخاباتي سالم و پرابهت و حداكثري تحقق يابد. كاري كه مي تواند عامل نجات كشور از خطر و باعث تحكيم وحدت ملي و اعتماد عمومي باشد و فتنه گران نتوانند با حدس و گمان، نص پيامتان در مشهد و مرقد امام راحل را با هوس خود تحريف كنند و با ناديده گرفتن قانون، بنزين بر آتش افروخته بريزند. سرچشمه شايد گرفتن به بيل چو پر شد نشايد گرفتن به پيل231 روشن است كه از منظر نويسنده محترم نامه «اقدام مؤثري» كه موجب شود «سرچشمه به بيل گرفته شود» و ضمانتي براي «انتخاباتي سالم» و «قانوني» باشد كه «وحدت ملي و اعتماد عمومي» را تأمين سازد چيزي جز ايراد خطابه يا نگارش نامه اي عليه رئيس جمهور از سوي رهبر معظم انقلاب نبود. همان طور كه نويسنده در نامه خود اشاره مي كند، وي از اينكه رهبر انقلاب در مراسم سالروز رحلت امام خميني(ره) درباره مناظره سكوت كرده، ناراضي است و نامه در اهداف عميق خود براي دست يافتن به چنين اعتراضي بي شكيبايي مي كند، تا از اين طريق رأي آوري احمدي نژاد كه براي صاحب نظران اين جبهه مسجل شده بود محقق نشود و به اين ترتيب «انتخاباتي سالم و پرابهت و حداكثري تحقق يابد» و با دست يافتن به «تحكيم وحدت ملي» و «اعتماد عمومي» در سايه حذف احمدي نژاد و استقرار اليگارشي، ريشه هاي فتنه و آشوب هاي بعدي خشك شود. تنها در اين شرايط بود كه اهداف فوق از نگاه ايشان تأمين مي شد. اما نكته اي كه نبايد از آن غافل بود، معناي «پر شدن» در جمله پاياني نامه است: «سرچشمه شايد گرفتن به بيل/ چو پر شد نشايد گرفتن به پيل». چنان كه فضاي كلي نامه و نيز معناي خود جمله دلالت دارند، «پر شدن» معناي زماني دارد. به عبارت ديگر آقاي هاشمي رفسنجاني با اين پيش فرض كه زمان حاضر به سود وي در جريان نيست و نتيجه انتخابات دلخواه نيست در پي آن بود كه رهبر معظم انقلاب تا دير نشده عليه رئيس جمهور موضع گيري كند تا روند تبليغاتي انتخاباتي كه به سود احمدي نژاد بود، معكوس شود. به عبارت ديگر، او موضع گيري پس از انتخابات را به معناي «پر شدن» و از دست رفتن زمان مي دانست. البته رهبر معظم انقلاب به منظور عدم مداخله در انتخابات صلاح را در سكوت ديدند. با وجود اين، جريان اصلاحات كه احساس كرد نامه به مقصود خود دست نيافته است در ساعت هاي نزديك به انتخابات، در برخي رسانه ها چنين شايعه كرد كه «شب گذشته و تنها چند ساعت پس از انتشار نامه هاشمي رفسنجاني به رهبر انقلاب، وي با آيت الله خامنه اي ديدار كرده است. بنابر اظهار يك منبع آگاه پس از اين ديدار، آيت الله هاشمي رفسنجاني با ابراز خرسندي و رضايت كامل از گفت وگوهاي انجام شده، اظهار داشت: «اين ديدار يكي از ديدارهاي كارساز من با رهبري معظم انقلاب بوده است.»232 در واقع اين شايعه تلاش كرد به صورت يك كاتاليزور، اهداف نامه را محقق سازد. اما همچنان كه از پيش نيز قابل پيش بيني بود اين شايعه توانايي تأثير و پذيرش در جامعه را نداشت و علاوه بر تكذيبيه اي كه صادر شد233 رهبر انقلاب در ساعت نخستين روز رأي گيري كه براي انداختن رأي خويش در پاي صندوق حضور يافتند با اشاره به برخي شايعه سازي ها و نقل قول ها از جانب ايشان در روزهاي گذشته گفتند: «مردم به اين شايعات، و ديگر شايعات در خصوص بخش هاي مختلف انتخابات، كه ساخته انسان هاي ناسالم است توجه نكنند.»234 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 229 . «نامه سرگشاده هاشمي رفسنجاني به رهبري»؛ پايگاه خبري تابناك؛ 19/3/1388؛ كد مطلب: 51314. 230 . رضايي شريف آبادي، مسعود و عباس سليمي نمين؛ وراي نمودها و نمادها؛ تهران: دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، 1388، ص 39. 231 . «نامه مهم آيت الله هاشمي رفسنجاني به رهبر معظم انقلاب»؛ روزنامه جمهوري اسلامي؛ چهارشنبه 20 خرداد 1388؛ ش 8633، ص 3. 232 . «ملاقات مهم آيت الله هاشمي رفسنجاني با رهبر معظم انقلاب»؛ پايگاه اينترنتي آفتاب؛ 21/3/1388. 233 . «پاسخ مقام معظم رهبري به نامه هاشمي رفسنجاني شايعه است»؛ خبرگزاري فارس؛ 22/3/1388. 234 . «مقام معظم رهبري: مردم مانند هميشه تلاش بدخواهان را براي ايجاد تشنج ناكام بگذارند»؛ خبرگزاري حج؛ 22/3/1388.
|
|