(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 10 بهمن 1389- شماره 19852

دوربين هاي العالم در تونل هاي غزه
13 روحاني پشت دوربين سينما قرار مي گيرند
تقاضاي سودان براي حضور سينماي ايران در اين كشور
دهه فجر «تبريز در مه» به شبكه يك مي آيد
ساحل امن جشنواره فجر و امواج متلاطم حاشيه ها
افزايش استقبال جهان عرب از سريال هاي ايراني
از ركوردشكني يوسف پيامبر(ع) تا سونامي مختارنامه
نقد و نظري بر سريال «ساختمان85»
پليسي يا پليس بازي؟
نقد نمايش «حيرت بازار»
اين حيرت از اوست؛ از ابا عبدالله(ع)
نگاهي به «آدمكش» سينماي امروز ايران
فيلمي محترم با قصه گويي سالم



دوربين هاي العالم در تونل هاي غزه

فيلم مستند «انفاق غزه»، درباره تونل هاي نوار غزه در مرز با مصر توسط شبكه العالم توليد مي شود.
به گزارش ايسنا، در اين مستند دوربين هاي شبكه تا عمق غزه وارد شده تا وضعيت تونل هاي اين شهر را به تصوير بكشد.
اين مستند به بررسي اين تونل ها در زمان تجاوز رژيم صهيونيستي در سال 2009 ميلادي و بمباران و ويراني كامل يا جزيي از آن ها مي پردازد كه در نتيجه اين تجاوز عده اي به شهادت رسيدند. در نتيجه ناتواني اسرائيل، اين رژيم مجبور به تخريب كامل اين تونل ها شد. اما فلسطينيان بازگشتند و اين تونل ها را مجدداً بازسازي كردند.

 



13 روحاني پشت دوربين سينما قرار مي گيرند

13 روحاني حوزه علميه قم پشت دوربين تصويربرداري قرارگرفتند تا در ثبت گوشه هايي از افتخارات فرهنگي و ميراث ارزشمند تمدني و ديني اين مرز و بوم مشاركت كنند.
در اين حركت آموزشي و توليدي كه يكي از برنامه هاي جشنواره فيلم كيش است، براي نخستين بار جمعي از دانشجويان طلبه دانشكده صدا و سيماي قم در مقطع كارشناسي ارشد رشته تهيه كنندگي با حمايت بخش نوعي نگاه جشنواره كيش در شهر قم شهر تاريخ، فرهنگ، انديشه و بزرگان علم و دين در بخش 262 ثانيه اي به توليد فيلم مي پردازند.
جشنواره بين المللي فيلم كيش چهار تا هشت ارديبهشت سال آينده در جزيره كيش برگزار خواهد شد.

 



تقاضاي سودان براي حضور سينماي ايران در اين كشور

وزير فرهنگ سودان با اشاره به تلاش هاي اين كشور براي تغيير در قوانين براي پيشرفت سينماي اين كشور از كشورهاي صاحب سينما از جمله ايران خواست تا در اين كشور شركت هاي سينمايي تأسيس كنند.
دولت سودان قصد دارد نقش سينماي اين كشور كه به دلايل هنري و مالي با مشكلات عديده روبرو است را با تجديدنظر در قوانين اين كشور افزايش دهد.
بنابر گزارش، پايگاه خبري المنار، اين كشور همچنين قصد دارد راه توليد فيلم هاي مستند از طبيعت بكر اين كشور كه پيش از اين به سختي صورت مي گرفت را تسهيل كند.

 



دهه فجر «تبريز در مه» به شبكه يك مي آيد

نام مجموعه «تبريز مه آلود» به «تبريز در مه» تغيير نام داد و تاكنون بيش از 95درصد از تصويربرداري آن انجام شده.
تصويربرداري اين سريال به كارگرداني و نويسندگي محمدرضا ورزي از اواسط تير آغاز شد. و اين روزها سكانس هاي باقيمانده سريال شامل جنگ هاي ايران و روسيه در شهرك سينمايي غزالي در حال انجام است.
اين سريال طبق پيش بيني هاي انجام شده از 10بهمن در 26قسمت روي آنتن شبكه اول مي رود.

 



ساحل امن جشنواره فجر و امواج متلاطم حاشيه ها

آرش فهيم
با وجود اين كه زمينه لازم براي برپايي بيست ونهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر به شكل مطلوب فراهم شده، اما باز هم امواج حواشي و هياهوهاي كاذب به استقبال اين همايش سينمايي رفته است. اين حواشي حاكي از آن هستند كه در جشنواره امسال هم برخي اتفاقات ناخوشايند سال گذشته تكرار خواهد شد.
در دوره قبلي اين گردهمايي شاهد بوديم كه يك «شبه بخش» آن هم در سانس نيمه شبانگاه جشنواره براي نمايش تعدادي از فيلم هاي توقيفي و مبتذل ايجاد شد. ظاهرا مديريت محترم و دلسوز جشنواره براي اين دوره نيز تصميم مشابهي گرفته است. به اين ترتيب كه اين بخش امسال با نام با مسمي و مثبتي به نام «نوعي نگاه» اجرا خواهد شد. حضور فيلم هاي برخي از فيلمسازان و همچنين بازتاب ها و واكنش هاي بروز يافته به خاطر به وجود آمدن بخش مذكور، اين نگراني را ايجاد كرده كه باز هم در جشنواره فجر جنجال هاي ناخوشايند ناشي از نمايش فيلم هاي بيمار تكرار خواهد شد. آن هم در شرايطي كه تنوع جاري و همچنين حضور قابل توجه فيلم هايي با موضوعات متعهدانه، نويدبخش جشنواره اي به مراتب بهتر از دوره قبل بود.
ايجاد اين گونه تب و تاب ها و حواشي مزاحم، گوياي آن هستند كه جشنواره فيلم فجر همچنان از فقدان استراتژي و چشم انداز آينده ساز رنج مي برد. منكر جايگاه و ارزش هاي مهم اين گردهمايي ملي فرهنگي نمي توان بود. اما واقعيت اين است كه يك جشنواره سينمايي نمي تواند صرفا به عنوان يك نمايشگاه عرضه فيلم برگزار شود. آن هم جشنواره اي كه نام و مناسبتش وام دار سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي است.
براساس چه ملاك و معياري بايد يك بخش ويژه براي فيلم هاي مسئله دار و حاشيه ساز در جشنواره كه در اصل كارزار تجلي سينماي جمهوري اسلامي است، تشكيل شود؟
بحث درباره توقيف ، عدم توقيف، مميزي و ... در اين مجال نمي گنجد، هر فيلمي كه از مجاري قانوني و رسمي بگذرد، حق اكران و به نمايش درآمدن را دارد. اما مسئله اصلي اين است كه چرا جشنواره فجر همچنان در سياست هاي هدايتي و حمايتي دچار ضعف و سرگرداني است؟ تجمع فيلم هايي كه شايد اصلا با اعتبار و رسالت جشنواره فيلم فجر همگام و همنوا نباشند در يك بخش ويژه - آن هم با نام دهان پر كن «نوعي نگاه» - يعني تبليغ بزرگنمايي اين گونه فيلم ها. آيا نهادن يك عنوان عاريه اي آن هم براي بخشي كه فيلم هاي آن تناسب چنداني با اين نام ندارند، مي تواند باعث گرم شدن فضاي جشنواره فجر شود؟ اطلاق نام «نوعي نگاه» براي فيلم هايي كه طي سه دهه اخير مشابه آنها را بارها و بارها ديده ايم و براساس الگوهاي غربي ساخته و پرداخته مي شوند بسيار عجيب است. اگر نيك بنگريم، اين عنوان بيشتر براي فيلم هاي متفاوتي كه براساس ارزش هاي ملي و ديني ساخته مي شوند تناسب دارد.
فيلم هايي را مي توان حاوي نوعي نگاه دانست كه به مثابه چشم بيدار جامعه عمل مي كنند و بازتاب دهنده صادق و صالح واقعيت هاي تلخ و شيرين اجتماعي و ملي ما هستند، و نه فيلم هايي كه اساسا نگاهي معيوب و مريض به واقعيت ها مي كنند و هدفشان يا فتح گيشه است و يا خوشايند جشنواره هاي غربي. از قضا فيلم هايي كه نگاه متفاوت و البته خالص و صادقي دارند، در سينماي امروز ايران اقليت محسوب مي شوند.
اين فيلم هاي مردمي و هويتمند هستند كه براي سينماي كشورمان آبروداري مي كنند و جالب اين است كه از نظر اقتصادي نيز اين گونه آثار منجي سينماي ايران هستند. رسالت اصلي جشنواره فجر آنچنانكه از آن انتظار مي رود، تجليل و تبليغ اين نوع سينماست.
نكته مهم ديگر كه به عنوان يك حاشيه منفي در جشنواره فجر امسال به حساب مي آيد، حضور پررنگ مديران دولتي در هيئت انتخاب است. اين نكته، نه تنها بهانه به دست بهانه جويان مي دهد، كه شجاعت و روحيه انقلابي جشنواره را نيز مي كاهد. زيرا مديران براساس ملاحظات خاص - هر چند منطقي - و نوعي محافظه كاري به انتخاب فيلم هاي جشنواره دست مي زنند. در حوزه هايي چون هيئت انتخاب و هيئت داوري جشنواره ها چه بهتر كه مديران حضور نداشته و در عوض هنرمندان متعهد و دلسوز كار را برعهده بگيرند. به اين ترتيب، هم وجهه جشنواره از گزند «مديريتي» بودن در امان مي ماند و هم نگاه چابك تر و آرمانگرايانه تري در زمينه گزينش و داوري آثار جريان مي يابد.


 



افزايش استقبال جهان عرب از سريال هاي ايراني
از ركوردشكني يوسف پيامبر(ع) تا سونامي مختارنامه

استقبال از سريال هاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در كشورهاي عربي رو به افزايش است.
به گزارش خبرنگار كيهان، اقبال از اين محصولات تلويزيوني ايراني با راه اندازي شبكه آي فيلم و پخش مجموعه «مختارنامه» گسترش يافته است. اين در حالي است كه پيش از سونامي مختارنامه سريال «يوسف پيامبر» به كارگرداني فرج الله سلحشور ركورد جذب مخاطب در ميان توليدات تصويري ايراني در خارج از كشور را شكسته بود. تا آنجا كه «سودا ميرزا» خبرنگار آذربايجاني گفته بود: «هميشه در آن ساعت شهرهاي ما خلوت مي شد و شايد تا به حال هيچ برنامه اي با اين همه حجم بيننده پرمحتوا و جذاب مانند سريال يوسف از شبكه ما پخش نشده بود.»
ماهر صليبي كارگران سينماي سوريه نيز گفته بود: درباره سريال ها و به ويژه سريال هاي تاريخي ايراني بايد گفت كه توجه خاصي در كشورهاي عربي به اين سريال ها به ويژه سريال «يوسف پيامبر» مي شود.
وي با اشاره به پخش چند سريال اجتماعي چون سريال «اغما» در ماه هاي اخير از شبكه ام بي سي، ادامه داد: همچنين سريال هاي اجتماعي كه اخيرا به صورت دوبله شده پخش شد نيز مورد توجه تماشاگران عرب قرار گرفت.
همچنين لمي طياره منتقد سينماي سوريه نيز پيش از اين در گفت وگو با فارس گفته بود: معتقدم سريال يوسف پيامبر و ديگر سريال هاي ايراني به خوبي ساخته شده و با دوبله خوبي كه به آنها اضافه شده، شاهد موفقيت بيشتر اثر هستيم.
اين منتقد سوري همچنين به تحسين سريال هايي چون يوسف پيامبر و مريم مقدس در سوريه اشاره و تصريح كرد: تماشاگران عرب و حداقل در سوريه اين گونه سريال هاي ايراني را مي پسندند.
اين در حالي است كه مخالفت ها با سريال هاي تاريخي ايراني به بهانه هاي مذهبي ادامه دارد اما به نظر مي رسد اين داراي مباني ديگري است.
لمي طياره با اشاره به جدال هاي موجود درباره برخي سريال هاي ايراني گفت: ممكن است وراي اين جدال ها اين باشد كه بعضي از شركت هاي توليدي در كشورهاي عربي مصالح شان مغاير ورود چنين آثاري باشد كه اين يك مساله تجاري است.
لمي طياره افزود: سريال هاي تلويزيوني امروز به يك صنعت و تجارت تبديل شده و بالطبع هر شركتي به دنبال حمايت از آثار خود و محافظت از بازار خود است.

 



نقد و نظري بر سريال «ساختمان85»
پليسي يا پليس بازي؟

علي اكبر باقري ارومي
مهدي فخيم زاده بعد از آثار موفقي كه در ژانر پليسي و معرفي عملكرد نيروي انتظامي در تلويزيون داشت، اين بار نيز با يك اثر پليسي با محوريت داستاني يك ساختمان، دوباره ميهمان خانه هاي ماست؛ ساختمان 85!
اين كه ما يك ساختمان را محور يك كار پليسي قرار دهيم به نوع خود يك كار بديع در اين عرصه به حساب مي آيد. آپارتمان يا برجي كه به اندازه بزرگي اش شامل رازهاي مگوي شخصي و نهان افراد ساكن در آن مي شود. مسلم است كه با تمركز در يك آپارتمان مي توان خيلي راحت تر به قضاياي حساسي كه در يك فيلم نامه بايد رعايت شود دست يافت. به خصوص شخصيت پردازي در اين نوع از فيلمنامه خيلي در دسترس تر قرار مي گيرد و تنوع شخصيت ها را در طبقات اين ساختمان مي توان به سهولت بدست آورد و اين از مزاياي اين كار مي تواند به حساب آيد. بنابراين شروع بديع اين كار مي توانست براي ما جالب باشد ولي هر چه جلو رفتيم، اين بديهيات كم رنگ شد. چرا اين اتفاق افتاد؟ از اين جهت كه ما تا به حال هر چه قدر در قسمت هاي مختلف اين سريال پيش رفتيم و در رازهاي مگوي ساكنين آن دقيق شده ايم، اكثر اهالي اين ساختمان را آدم هايي يافتيم كه به نحوي درگير مسائل بزه اجتماعي بوده و به ناگاه با خيل خطاكاراني روبه رو مي شويم. حالا كه پاي پليس در يك ماجراي اتفاقي و تصادف آميز به افشاي راز يك قتل پيچيده بعد از ساليان سال، به ميان آمده است، آنان نيز دچار اضطراب شده و قصد دارند هم چنان به پنهان كاري در اين زمينه ادامه دهند. اين يعني عدم شفافيت در ساختار شخصيت هايي كه قرار است داستان فيلم را به پيش برند و اتفاقا كارگردان در اينجا از عدم شفافيت براي ايجاد تعليق در داستان بهره مي برد تا شخصيت ها گام به گام به شفافيت منجر شوند. اين شيوه اي است كه مي توان روي آن تاكيد نمود. ولي فخيم زاده آيا توانسته است از تمامي ابزارهاي لازم در جهت ايجاد اين تعليق سود برد؟ اصرار كارگردان براي اين كه همه را به نوعي خطاكار و در سوءظن قرار دهد چيست؟ اين در حالي است كه مي شد با گنجانيدن يك يا دو شخصيت مثبت در كار، روند ايجاد تعليق در اذهان را با فاز مثبت رو به رو و اتفاقا آن را جذاب تر نمود. ولي چنين نيست و چنين اتفاقي نمي افتد. بنابراين ما با يك تعداد كثير از شخصيت هايي روبه رو هستيم كه خودشان نيز به خودشان مشكوك هستند و هر از گاهي لايه اي از لايه هاي پنهان خويش را لو مي دهند و درگيري شان با كار خلاف را اثبات مي كنند. تا به حال 70 درصد از شخصيت هاي مكشوف اين فيلم سابقه دار و خلاف كار و افراد مسئله داري هستند.
محتواي ناقص
خوبي هر فيلمنامه در اين است كه همطراز شخصيت هاي اصلي داستان، شخصيت هاي فرعي پا به پاي ديگران در پيشبرد فيلم نامه و رسيدن به اصل داستان كمك كنند. مهدي فخيم زاده بنا به سابقه اي كه در اين امر دارد با افزودن شخصيت هاي فرعي به طور منطقي به داستان در اين امر تبحر كافي از خود نشان مي دهد. يعني شخصيت هاي فرعي به خوبي نقش خود را ايفاء مي كنند و اين روند داستان را به خوبي به پيش مي برد. البته در اينجا بايد تفكيك ظريفي بين ساختار و شاكله و محتوا و مغز داستان قائل شد. در اينجا مي خواهيم به شكل هسته دروني و يا همان محتوا اشاره كنيم. در واقع اين محتواي ناقص شخصيت ها موجب چند اشكال عمده در فيلم نامه شده است؛ 1-حركت به سوي هدف داستان را دچار سير بطئي و قطره اي نموده است. به عنوان مثال گذشتن يك روز در داستان (از صبح تا شب) دو يا سه قسمت از سريال را به خود اختصاص مي دهد. اين يعني يك حركت بطئي و كند كه عمده آن را هم ما در معرفي ساكنين ساختمان و مشكوك شدن آنها به يكديگر صرف مي كنيم.
اشكال ديگري كه از بطن اين حركت بطئي بيرون مي زند، تحميل فاصله گذاري هاي شديدا باسمه اي در رد و بدل شدن ديالوگ ها و تصويربرداري شديدا فريم به فريم از چهره ها است كه گويا كارگردان مي خواهد حس و حال بازي هر هنرپيشه را به شكل نمابه نما نشان بدهد! اين به قول معروف آكسان گذاري گره خورده با حس و حال و ايجاد تعليق بي جا با زوم كردن بر چهره ها، به عوض پليسي تر كردن ژانر فيلم نامه، به نوعي دلزدگي از تعقيب اين سريال منجر مي شود. انگار اين كه ما حول محور يك موضوع اصلي و در جستار فرعيات مربوط به اصل موضوع دائما دور يكديگر مي چرخيم بدون اينكه به نتايج خوبي هم برسيم. ممكن است نتيجه داشته باشد ولي به نتايج منجر نمي شود. در اين ميان وارد شدن پليس هم كمكي به تغيير روند بطئي آن نمي كند و پليس كه به عنوان يك گره گشا بايد در اين گونه مسائل عمل نمايد، خود اسير حوادث شده و حوادث او را به سير ديگري كشانده. پليس در سير حوادث مختلف گاهي اوقات شم گره گشايي از خود نشان داده ولي هنوز در پيوند دادن حوادث به يكديگر خودي نشان نمي دهد. از اينجا به بعد ما مي توانيم تأملي در نقش پليس داشته باشيم و با يك سؤال اساسي به نقش نيروي انتظامي در آن بپردازيم.
پليس و نقش او در اين سريال
در واقع حضور پليس در هر ماجرايي يعني گره گشايي از يك بزه. اين بزه از اتفاقات كوچك شروع شده و تا به جنايت هاي بزرگ و پيچيده و گاه زنجيره اي و سريالي را دربرمي گيرد. اين وجه گره گشايي پليس از يك ماجراي خلاف قانون و عرف در جامعه، پيش برنده ترين وجه مجموعه هاي پليسي است كه ممكن است پليس را درگير ماجراهاي پيوسته به آن هم بنمايد. از لحاظ ساختاري اگر نگاه دقيق مان به اين مجموعه يعني «ساختمان 85» باشد، درخواهيم يافت كه اين سريال واجد چنين نگاه هايي هست. مثلا درباره ايفاگر نقش سرگرد در اين مجموعه حتي خانواده وي نيز درگير وقايع روي داده در اين ساختمان هستند، پسر وي خبرنگار بخش حوادث يك مجله و يك ژورناليست خبرساز تصوير مي شود كه البته به نوعي در تضاد با پدرش در انجام وظيفه است و رو در روي او قرار مي گيرد. اينجا نقش پليس به عوض اينكه در حل به موقع و ايجاد نوع گره گشايي باشد، سكوت و تأمل بر گره هاست و پليس تا اينجاي كار كه نتوانسته رابطه بين گره ها را حل نمايد. جالب اين كه در دوران اطلاعات سريع و اطلاعات ذخيره در رايانه هاي پليس، ما هيچ اثري از اين امر در اين فيلم نمي بينيم و فقط با ابتكار خود سرگرد و تفكر و تعمق خود وي به طور آهسته آهسته به سمت گره گشايي و رفع تعليق هاي ايجاد شده حركت مي نماييم كه اين در شأن پليس امروزي ما نيست. اين يعني ايجاد يك سؤال بزرگ در برابر عملكرد پليس كه مي خواهد خيلي زود به جرم و جنايت پايان دهد و در راه امنيت هرچه سريع تر جامعه كوشش نمايد.
پليس بازي همه شخصيتها
نكته اي كه قابل ذكر است، پليس بازي بچه گانه اي است كه به وضوح از شروع اولين قسمت سريال دامنگير همه اهالي آپارتمان شده و خصوصا شخصيت هاي فرعي با وقوع آن و پيدا شدن استخوان هاي يك جسد از جرز ديوار، ناگهان شوق و ذوق كارهاي پليسي در همه آنها پيدا مي شود. بعد از آن جالب است كه يك ظن كلي به همه براي ارتكاب آن قتل هويدا شده و يك ترس كلي نيز در همه پديدار مي شود. اين ترس و سوءظن، و پليس بازي كلي، كه دامنگير «ساختمان 85» مي شود به هيچ وجه داراي روند طبيعي نيست. در حالي كه تعليق يعني ايجاد گره در سير طبيعي درام و عكس العمل نسبت به آن بايد در حدي بالاتر از آن باشد. در حالي كه در اين اثر ما عكس العمل ها را در حد بالا و غيرطبيعي مي بينيم كه در اين عكس العمل ها در واقع هويت خود شخصيت ها زير سؤال مي رود و افراد ساكن در يك مجموعه مسكوني، آدمهايي بيكار و دنبال حوادث قلمداد مي شوند.
كلام آخر...
در مجموع، «ساختمان 85» پايين تر از سطح انتظار مخاطب از فخيم زاده و يك گام به عقب در كارنامه وي به شمار مي آيد.

 



نقد نمايش «حيرت بازار»
اين حيرت از اوست؛ از ابا عبدالله(ع)

سيدعلي تدين صدوقي
نمايش «حيرت بازار» نوشته عبدالرضا فريدزاده قصه ساده اي است از آرزوها، دغدغه ها، شك و ترديد، دنيا دوستي و خودبيني، دوست داشتن و محبت، و درنهايت عشق و ايمان و اعتقاد. داستاني است از سلوك انسان ها. به فرموده علماي دين و عرفان اسلامي برخي انسان ها به نوعي در سلوك به سوي خداوند هستند در يك سير الي الله به سر مي برند. اما هر كسي به فراخور حال خود و در مرتبه خود. همه انسان ها در معرض امتحان الهي هستند اما خوشا به حال كساني كه از اين امتحان سربلند بيرون آيند. و چنانچه اگر خداي ناكرده ناراستي و كجي را مي پيمايند با دست آويزي به دامان هاديان راه و با رجوع به اصل خود و ايمان و اعتقادشان به راه راست بازگردند. و مي دانيم كه حسين(ع) و راه او بهترين چراغ و روشن ترين هادي است چنان كه گفته اند «ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجات» حسين چراغ هدايت و كشتي نجات است. از اين رو فريدزاده در عين سادگي زندگي واقعي و دغدغه هاي كوچك و بزرگ دنيايي آدم هايي را نشانمان مي دهد كه اگر به اين راه نجات هدايت نشوند آرام آرام دل هايشان سنگ مي شود و تبديل به ديوان و دداني مي گردند كه ظاهري انساني دارند. «حيرت بازار»، به همين دليل حيرت بازار است چون به محض اينكه كور سويي در دلت روشن شود او دستت را مي گيرد و تو را به فلاح و نجات مي رساند. متن اصلي و اوليه «حيرت بازار» داستاني در داستان ديگر است؛ از امروز به يك ماجراي تاريخي مرتبط با وقايع نمايش نقبي مي زند و بازمي گردد. با اين كار به نوعي پرداخت كلي نمايش تكميل گشته و دريافت تماشاكنان نيز دقيق تر مي شود. هر چند كه شايد متن اصلي كمي طولاني به نظر آيد. و شايد از همين روست كه «زري اماد» به عنوان كارگردان، برداشت خود را از متن داشته است و نويسنده نيز در كمال متانت اين ذهنيت او را محترم شمرده و دست كارگردان را باز گذارده است تا شكلي تازه از متن اوليه بيافريند كه البته اين درواقع همان نگرش حرفه اي در تئاتر است. بخصوص اينكه نويسنده به عنوان يكي از بازيگران نيز در نمايش حضور فعال دارد. و پرواضح است كه ايده و انديشه كارگردان را محترم شمرده و چيزي را به عنوان نويسنده متن به او تحميل نكرده. همين موجب گرديده تا كارگردان با فراق بال تخيل و انديشه خود را به جولان وادارد و نمايش ديگر با شيوه متفاوتي به لحاظ اجرايي از دل اين متن رئاليستي بيرون بكشد. او بخشي از داستان نمايش را كه به گذشته برمي گردد حذف نموده و تمركز خود را روي موضوع و شخصيت هاي اصلي گذاشته است. اين خود موجب شده تا شخصيت پردازي ها در اجرا قوي تر و توجه و تمركز تماشاكنان نيز بر موضوع اصلي دوچندان شود و از سويي عنصر ايجاز و تعليق، بهتر خود را نشان دهد. زري اماد با يك برش از زني نه چندان معتقد و پايبند، در انتها شخصيتي معتقد، يك رنگ و غرق در عشق ابا عبدالله(ع) مي سازد. هر چند شايد اين برش به نوعي نياز به پرداخت بيشتر و پيش زمينه قوي تري داشته باشد؛ يعني بايد اين تحول با توالي دراماتيك منطقي تري همراه شود. از اين رو بايد پرداخت شخصيت عروس با وسواس بيشتري صورت مي پذيرفت؛ حضور دائمي پدر در صحنه، آن هم پس از مرگش ارتباطي لطيف و آن جهاني را در روح اجرا مي دمد و شايد به نوعي همين حضور پدر است كه به كمك پرداخت ها مي آيد. انديشه كارگردان در نمايش مشهود است. او سعي كرده در كمال سادگي كه هم خوان با خواست متن نيز هست و با استفاده از عناصر تئاتر ايراني چون نمايش هاي آئيني، سنتي و تعزيه تلفيقي از اين چند را در قالب اجرايي امروزي نشانمان دهد. استفاده موجز از وسايل صحنه در حد دو نيمكت و يك صندلي و فضاسازي هاي گوناگون با اين وسايل از نقاط قوت كار است. اما اي كاش حد و حدود فضاسازي ها به درستي رعايت مي شد. به طور مثال در يك صحنه دو نيمكت حكم ديوار و در خانه را دارند، عزت در مي زند، زن برادرش يا همان عروس خانواده در را باز مي كند. در ذهن مخاطب بنابه چيدمان كارگردان اطراف نيمكت قاعدتا ديوار است، اما عزت تمام اين فرض ها را مي شكند. دور تا دور نيمكت مي گردد. درواقع انگار از ديوارهاي فرضي عبور كرده است. با اين شيوه تمام فضاسازي ها بيهوده جلوه مي كند و از سويي تماشاگر گيج مي شود. اينها مواردي است كه بايد به آن به جد توجه شود. تئاتر از جزئيات و توجه كامل به اين جزئيات است كه شكل مي گيرد. بگذريم.
كارگردان از اشعار حافظ استفاده بسيار كرده است تا جايي كه اين اشعار به جاي بخشي از ديالوگ ها و مفاهيم آنها مي نشيند. اما آيا همه تماشاكنان اين ارتباط را درمي يابند؟ يادمان باشد يك برش و پرش عميق در متن ايجاد شده است. از سويي نوحه ها و اشعار كمي زياده جلوه مي كنند، و البته در جاهايي تكراري، اين اجتناب ناپذير است. از طرفي نمايش به سوي نوعي شاعرانگي پيش مي رود كه با فحواي متن و شخصيت ها يكي نيست و اجرايي شاعرانه را موجب مي شود. حال مي دانيم كه خواست متن و كارگردان شايد اين نباشد. اما اگر بر فرض بخواهيم اجرايي شاعرانه داشته باشيم مي بايد ديگر عناصر نيز بدين سو بروند. اما مي شد از اشعار به نوع دراماتيزه تري استفاده نمود و اشعار تصويري تر انتخاب كرد كه با ايده كارگردان و متن نيز همخوان باشد. در هر صورت صحنه سينه زني و نوحه خواني كمي طولاني به نظر مي رسد. مضاف بر اين كه در طول آن اتفاق خاصي هم نمي افتد. زري اماد در پايان نيز با تعليق نمايش را تمام مي كند آن صحنه آخر يعني شمع ها و... چون انواري است كه دل او را روشن كرده است، و حال او ديگر همان زن ابتداي نمايش نيست و تمام اين تحول دروني و بيروني را او مديون حسين(ع) و بساط نذري اوست. درواقع متن و كارگردان مي خواهند به نوعي بگويند نذري تنها بهانه و وسيله اي است تا انسان ها بدان وسيله محك خورده شوند و راه را بازيابند و به سفينه نجات ابا عبدالله(ع) در نشينند. از اينها كه بگذريم به بازي ها مي رسيم. هر چند اگر كسي كارگرداني مي كند بهتر است كه بازي نكند تا بهتر بتواند همه چيز را از بيرون ببيند اما زري اماد از عهده هر دو كار به خوبي برآمده است. او شخصيت عروس را كه زني است پرمدعا و البته در پي دنيا بخوبي و بدون اغراق زياده نشان مي دهد و در انتها به نوعي تحول زن را باز مي نمايد. هر چند همان طور كه گفته شد در متن اين تحول بايد پرداخت دراماتيزه تر پيدا مي كرد. ديگر بازيگران هم بدرستي و در عين سادگي كه خواست متن و اجراست ايفاي نقش نموده اند. عبدالرضا فريدزاده در نقش پدر، سيروس استقي در نقش پسر بزرگ و مرتضي آقا حسيني در نقش عزت و يا پسر كوچك. البته در جاهايي بازي ها و به تبع آن ديگر عناصر بازي از پيش لو مي رود. يادمان باشد قرار نيست كه مثلا پسر بزرگ از ابتدا بد به نظر آيد و عزت از ابتدا خوب و... يك تحول در نوع بازي حس، بيان، آكسان گذاري ها و رفتار بايد هدف توجه قرار گيرد تا بازي ها آن حالت طبيعي و در عين حال مواج خود را حفظ كنند. زري اماد در مقام كارگردان سعي كرده با استفاده از طراحي صحنه اي ساده اما كاربردي فضاي بيشتري براي بازي ها و ميزانسن ها داشته باشد. او از ابتدا با تماشاكنان قراردادهاي خود را مي گذارد و بعد به راحتي به نمايش ادامه مي دهد. همين تكنيك به او كمك بسياري كرده است و اين البته هوشمندي او را مي رساند. حركات و ميزانسن ها در راستاي شخصيت ها و ارتباطات بين آنها شكل مي پذيرد. بايد به يك نكته كلي اشاره كنم و آن استفاده از كلمه دراماتوروژ است، كه اين روزها باب شده است، هر كارگرداني در ابتدا يك دراماتوروژي معمولي در كار خود دارد. يعني مثلا همين تعديل ديالوگ ها يا متن و... اين دراماتوروژي سطحي در نفس كلمه كارگردان وجود دارد. اما دراماتوروژي به معني حرفه اي آن مقوله ديگري است. تعديل متن، يافتن زيرمتن ها، تحليل و تأويل از مناظر مختلف و اصولا كار برمتن بخشي از وظايف دراماتوروژي است. بخش ديگر آن مربوط به ايده هاي طراحي، ميزانسن ها، حركات، حس، بيان، آكسان ها، رفتار، تحول در بازي ها، سبك و شيوه اجرايي حتي ارتباط با مخاطب و قس علي هذا مي گردد. پس بهتر بود به جاي كلمه دراماتوروژ از كلمه طراح استفاده مي شد. چرا كه اگر بخواهيم با ديد دراماتوروژي صددرصد به همه جوانب كار بنگريم هنوز هم متن و اجرا در جاهايي به دراماتوروژي احتياج دارد. البته توضيح درخصوص كاربرد دراماتوروژي راكلي گفتم و محدود به اين نمايش نمي شود هر چند كه توضيح كامل آن هم در اين مختصر نمي گنجد. در هر حال شاهد اجرايي صميمي و به دور از تكرار مفرط و شعارزدگي، قابل تأمل و تعمق بوديم به زري اماد و گروهش خسته نباشيد مي گويم.

 



نگاهي به «آدمكش» سينماي امروز ايران
فيلمي محترم با قصه گويي سالم

«آدمكش» فيلمي قصه گوست. يك فيلم سرگرم كننده سالم كه قصه اش را در بستري روانشناسانه مي گويد و تمام مي كند. زني به اتهام قتل بازداشت شده و شوهرش به دنبال نجات غيرقانوني اوست اما پزشك پزشكي قانوني، نوعي بيماري خاص را در او تشخيص مي دهد و به دنبال آن است تا اثبات كند، زن قاتل نيست. او براي اثبات نظريه خود با مشكلاتي مواجه مي شود و...
تا نيمه هاي فيلم، شاهد كلنجار روانپزشك با يك قاتل- بيمار هستيم كه دائما با اظهاراتش، پرونده اش را سنگين تر مي كند اما از نيمه هاي فيلم، يك ظن قوي به تماشاگر دست مي دهد كه همسر زن (با بازي حامد بهداد) قاتل است اما حالا تماشاگر، در جست وجوي آن است كه چگونه قاتل بودن مرد اثبات مي شود و اساساً چرا بايد دست به قتل زده و سپس آن را به گردن زنش انداخته باشد.
حامد بهداد، نقش يك آدم رواني را قبلا بازي كرده و خوب هم ايفاي نقش كرده بود. اما بهتر بود جلوي كليشه شدن خود را بگيرد و اجازه مي داد از شخص ديگري دراين نقش استفاده مي شد. بهرام رادان هم به عنوان يك روانپزشك پي گير كه گاه مانند يك كارآگاه به دنبال اثبات بي گناهي بيمار خود و شناساندن قاتل اصلي عمل مي كند، آنچنان قابل باور نيست. برخي معتقدند اگر گريم بهتري داشت، قابل باورتر مي شد اما شايد لازم بود، مدتي را با يك مابه ازاي واقعي خود، سپري كند تا فوت هاي اين نقش را بهتر و پخته تر اجرا كند. با اين حال بايد به او و سازندگان فيلم بابت نشان دادن پزشكي با اين وجدان كاري بالا، آنهم در روزگاري كه برخي پزشكان تنها به پول و درآمد مي انديشند، تبريك گفت.
«آدمكش» يك فيلم محترم است. چرا كه با گردآوري يك تيم حرفه اي به دور يكديگر، تلاش كرده انرژي مطلوب توليد كند و تا حد زيادي موفق شده. استفاده از يك تيم حرفه اي، به نوعي احترام به مخاطب است. بويژه در شرايط امروز سينماي ايران كه دم دستي ترين آثار، پرده سينماهاي كشور را قرق كرده و دائما به شعور مخاطب توهين مي كنند. اينكه رضا كريمي به عنوان كارگردان، محمدهادي كريمي در كسوت فيلمنامه نويس، حسين معاونيان دركنار بازيگراني چون قطب الدين صادقي (كه خود نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر است)، حامد بهداد، بهرام رادان قرار بگيرند و به بازيگر توانمندي چون «سيامك صفري» كه از بهترين هاي حال حاضر تئاتر ايران است فقط يك نقش بسيار كوتاه داده شود و او از پس آن به خوبي برآيد، نشان از اهتمام سازندگان «آدمكش» به توليد اثري حرفه اي دارد. بايد به مجموعه اين حرفه اي ها، محمود كلاري به عنوان مدير فيلمبرداري را نيز اضافه نمود.
آدمكش ضعف هايي در فيلمنامه و بازي ها دارد . مثلا به غيرقانوني بودن قتل هركسي، ولو يك فاسق و فاجر، اعتراض نمي كند و آن را عادي جلوه مي دهد. اما فيلم از حيث كيفي بسيار سطح بالاتر از ميانگين آثار نمايش داده شده دريك سال اخير سينماي ايران است. رضا كريمي و محمدهادي كريمي با توليد آثاري چون «فاكتور8»، «انعكاس» و «آدمكش» اثبات كردند كه دغدغه مندند و اگر سوژه خوبي داشته باشند، اثري مطلوب تحويل خواهند داد. اين عرق ريزان فكري و دغدغه هاي خاطر بايد ارج نهاده شود و مسئولان و دست اندركاران سينماي كشور را به حمايت از چنين سينماگراني ملتزم كند تا آنان با انگيزه بيشتري به توليد آثار كيفي راغب شوند.
قاسم رحماني

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14