(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 12 بهمن 1389- شماره 19854

مجازات يا مكافات
يك هفته به دنبال استعلام ملك؟!
بار سنگين ثبت بوي كهنگي مي دهد
اتاق سيگار
تهران خواهد لرزيد؛ به فكر چاره باشيم (بخش پاياني)
مشاركت تنگاتنگ سازمان هاي كشورهاي عضو اكو در حوزه كاهش تقاضاي مواد مخدر
پژوهشگاه علوم انساني منتشر كرد: كندوكاو فلسفي براي كودكان و نوجوانان



مجازات يا مكافات

مسلم عبدي ينگجه
تغيير قوانين و انطباق آن با زندگي ماشيني شعاري است كه كمتر بدان جامه عمل پوشانده شده است و حركت هاي صورت گرفته در اين مسير نيز ناقص و يا بعضاً مخرب بوده اند. مثال بارز اين تغييرات، اصلاح موادي چند از قانون مدني و يا اصلاح قانون چك است كه علي رغم تغييرات مكرر هنوز نتوانسته وضعيت چك را بهبود بخشد و آن را به حداقل اعتبار و رونقي كه از چك انتظار مي رود، رايج گرداند و يا تغيير در قانون مجازات اسلامي يا آئين دادرسي هاي مدني و كيفري كه نواقص زيادي در آنها به چشم مي خورد. هرچند در برخي مواقع برخي مواد مثمرثمر نيز واقع شده اند. يا مشكل تنوع و تعدد قوانين درمورد يك موضوع (مانند مسائل مربوط به مسئوليت مدني) كه در برخي از موارد، دادرس مي ماند كه بايد كدام را ملاك عمل قرار دهد و در خيلي از مواقع با عدم تجديدنظر احقاق حقي كه دستگاه قضا متولي آن است به صورت شايسته برآورده نمي شود. در اين موقع است كه سؤالات متعددي در ذهن خطور مي كند كه تحقيق فراوان در اين زمينه نيز به نتيجه نمي رسد. از جمله اين كه ما تا كي بايد در آزمون و خطا بسر ببريم؟ چرا نمي توانيم قوانين مناسب تهيه كرده و پيشگيري متناسب را اعمال كنيم؟ آيا ما واقعاً به امر مهم پيشگيري اعتناي كافي داريم؟ اصلاً براي پيشگيري اقداماتمان بايد در كدام نقطه تمركز كنيم؟ چرا علماي حقوق اجازه تصويب لوايحي را كه منتقد آن هستند را مي دهند و آيا كساني هستند كه به اين انتقادات گوش دهند يا دچار يك نوع عارضه اي شده ايم كه نمي توانيم حرف هاي ديگران را بشنويم؟ آيا قانونگذاران ما در سطحي هستند كه بتوانند قانون مناسب را از قوانين نامناسب تشخيص بدهند و تا چقدر با خواستها و روحيات آحاد مختلف مردم آشنا هستند؟ و سؤالات متعدد ديگري كه در اين مجال نمي گنجد.
در اين مقاله هدف ما با وجود انتقادات زياد به ارگان هاي ذي ربط، اين نيست كه كارهاي آنها را زير سؤال ببريم. خواست ما ارائه پيشنهادي از سر خيرخواهي است كه باز در شك و شبهه ايم كه آيا به آن ترتيب اثر مي دهند يا نه؟ ولي بر حسب وظيفه علمي و روحيه پيشرفت و عرق ملي، خواهان ارائه يك پيشنهاد در ارتباط با حقوق جزا با وجود غيرتخصصي بودن اين گرايش در سطح تحصيلات تكميلي هستم. شايد باني آن آزمون قضاوت باشد كه مرا واداشت تا مروري بر كتب حقوق جزا داشته باشم كه البته هرچه پيشتر خواندم افسوسم بيشتر شد و به اين امر پي بردم كه در قانون مجازات اسلامي خيلي بيشتر از قوانين مدني دچار مشكل هستيم. مشكلاتي كه با سعه صدر و نگاه عالمانه و البته شناخت روحيات مردم در هر برهه زماني براحتي قابل حل هستند؛ مثال هاي زير نمونه هايي از موادي است كه براحتي قابليت اصلاح متناسب با موقعيت زماني و تحول فكري آحاد مختلف جامعه را داراست، درصورتي كه خود را پايبند به بعضي از اصولي كه شايد در زمان هاي گذشته مناسب بودند ولي اكنون كارايي زيادي ندارند، ندانيم.
قبل از ارائه اين مثالها ذكر مقدمه اي در اين ارتباط لازم است و آن اين كه در جوامع امروزي مانند سابق وابستگي عاطفي و مهر و عطوفت در بين افراد وجود نداشته و يا در حداقل ميزان خود قرار دارد. درحال حاضر مشغله هاي زندگي روزمره كمتر اجازه باهم بودن و ابراز علاقه و صميميت را در مقابل افراد ديگر مي دهد. به همين جهت اشخاص در انجام كارها به طرز تفكر و ديد ديگران نسبت به اعمال خود در خيلي از مواقع بي اعتنا هستند. به عبارت ديگر از رفتارها و اعمال منفي كه عكس العمل اطرافيان و جامعه را درپي داشته و منجر به كاهش احترام و منزلت او شود بيمي ندارند و يا اعتناي كمي به اين مسائل دارند.
همان طور كه اشاره شد اين گونه رفتارها ناشي از مدرنيته و پيروي از فرهنگ غربي زندگي هاي امروزي بوده كه معمولاً با چشم هم چشمي هاي فراواني نيز همراه است.
هدف از ارائه اين مقدمه بيان اين نكته است كه شايد مقصود قانونگذار از قراردادن مجازات براي جسم و روح انسان در سابق توجه به اين امر بوده كه افراد با ملاحظه مجازات ها و اين كه با اعمال اين مجازات ها علاوه بر عذاب روحي و جسمي، ارزش و منزلت اجتماعي وي نيز كاهش خواهد يافت از ارتكاب جرم امتناع نمايند. اما درحال حاضر اين مقصود نمي تواند مانند سابق مصداق داشته باشد و يا در صورت صدق در پايين ترين سطح خود قرار دارد.
درست با توجه به همين نكات بود كه اين سؤال در ذهنم نقش بست كه آيا در حال حاضر نيز مانند سابق مجازات جسمي و روحي مي تواند مثمرثمر واقع شود يا اين كه بايد به فكر مجازات هاي جايگزين بود. اين فكر مخصوصا در برخي از بخش هاي مربوط به جرايم بر ضد اموال و مالكيت كه از مباحث مربوط به تعزيرات است به نظر مفيد مي آيد؛ مخصوصا اين كه در اين مباحث قانونگذار كمتر به نصوص فقهي متكي است و قدرت مانور و اعمال مجازات هاي متنوع تري را نسبت به بقيه بخش ها مخصوصا بخش حدود و قصاص و ديات دارد. فلذا بهتر است قانونگذار به فكر تحول در مجازات هاي مقرر در بخش تعزيرات باشد و مجازات ها را از شخصي به مادي سوق دهد كه مي تواند مزاياي بهتري نيز داشته باشد از جمله اين كه حرمت جسم و روح انسان ها كه به آن تأكيد فراواني شده محفوظ مي ماند يا از هجمه تبليغات غرب مبني بر نقض حقوق بشر كاسته مي شود، يا از هزينه هاي كلاني كه در بخش مربوط به نگهداري زندانيان مصرف مي شود جلوگيري مي شود و مهم تر از همه پيشگيري متناسبي صورت مي گيرد. اما جايگزين نمودن مجازات به اين نحو مي تواند صورت بگيرد كه با حذف مجازات هاي حبس يا شلاق از مجازات هاي صرفا مادي استفاده نمايد؛ درست است كه مشكلاتي در اعمال اين گونه مجازات ها وجود دارد ولي مسلما نفع آن بيشتر از ضررهاي احتمالي آن خواهد بود. مثال زير نمونه اي از موردي است كه قانونگذار مي تواند با تغيير در مجازات آن را به سمت مجازات هاي مادي سوق دهد.
در ماده 592 ق.م.ا از جمله مجازات راشي حبس از شش ماه تا سه سال حبس يا تا 74 ضربه شلاق آمده است.
شما اين امر را در نظر داشته باشيد وقتي كسي كه مي خواهد رشوه بدهد يا رشوه بگيرد مطمئنا در وضعيت مالي يا مقام مناسبي به سر مي برد كه مي خواهد براي انجام يا انجام ندادن كاري به مأمور دولت رشوه بدهد يا از يك شخصي رشوه بگيرد. حال به نظر شما در اين وضعيت اعمال مجازات حبس و شلاق بهتر مي تواند نظم و امنيت جامعه و اجتماع را برقرار بكند يا اعمال مجازات هيجده ميليون ريال تا يكصد ميليون ريال همراه با انفصال موقت يا دايم مأمور دولت.
در حال حاضر با توجه به اين كه اشخاص به اموال خودشان كمتر از جسم خودشان ارزش قائل نيستند و حتي در مواردي بيشتر از خودشان به اموالشان اهميت مي دهند به نظر مجازات مالي مناسب تر باشد .
با اعمال مجازات هاي مادي مناسب هم در جهت پيشگيري از وقوع جرم رفته ايم و هم متحمل هزينه هاي كلان و بدون ثمر در راه اصلاح بزهكاران نشده ايم.
اما در قسمت ديگر اين مقاله مي خواهيم تأثير تطميع را در پيشگيري از ارتكاب جرم هم نسبت به راشي و هم نسبت به مرتشي مورد بررسي قرار بدهيم.
با جمع تبصره 5 ماده 3 قانون تشديد مجازات مرتكبين جرايم كلاهبرداري و ارتشاء و اختلاس. و تبصره ماده 592 ق.م.ا متوجه اين امر مي شويم كه موارد معافيت راشي از مجازات عبارت است از الف) گزارش دادن به مأمور قبل از كشف جرم ب)شكايت پس از پرداخت رشوه ج)اضطرار در پرداخت رشوه.
حال در ضمن حفظ اين موارد جهت معافيت مي توانيم از مواردي استفاده كنيم كه مشوق طرفين به اعلام وصول يا ايصال رشوه گردد. براي نمونه همان گونه كه در بند اول تبصره 5 ماده 3 قانون تشديد... آمده است، اگر راشي ضمن تعقيب با مأمورين همكاري نمايد تا نصف مال به او برگردانده مي شود و چون اين ماده اشاره به حبس و جزاي نقدي نكرده با توجه به عدم وجود ماده 592 ق.م.ا در زمان تصويب قانون تشديد در سال 1367 به نظر مي رسد با نبود هرگونه نص قانوني براي معافيت از مجازات راشي كه با مأمورين همكاري مي كند بايد گفت عمل وي كماكان مشمول ماده 592 ق.م.ا مي باشد و همكاري با مأمورين باعث مي شود كه اين شخص طبق بند 2 ماده 22 ق.م.ا از تخفيف برخوردار شود و لذا مجازات حبس و شلاق نيز كماكان به جاي خود باقي بوده هر چند كه ممكن است تخفيفي در آن صورت گرفته باشد.
حال اگر براي راشي اين امتياز را به وجود آوريم كه در صورت اعلام و اثبات اين امر كه مأمور دولت مبادرت به اخذ وجه يا مالي نموده است علاوه بر عدم مجازات و استرداد مال پرداخته شده، دو برابر همان ميزان نيز هديه قانوني به وي تعلق خواهد گرفت كه مرتشي بايد در حق راشي پرداخت نمايد و نيز به همان ميزان مجازات در حق دولت؛ و يا بالعكس در مورد مرتشي. آيا در مسير پيشگيري از وقوع جرم اقدام ننموده ايم.
با توجه به اين كه در اين نحو مجازات راشي يا مرتشي در صورت اعلام وقوع جرم دو برابر آنچه را كه طرف پيشنهاد به او مي دهد به صورت قانوني به دست مي آورد، مطمئنا در پي اعلام وقوع جرم خواهد بود و از سوي ديگر چون كسي كه پيشنهاد رشوه مي دهد (راشي يا مرتشي) با احتمال اين كه طرف مقابل با امتيازي قانوني كه در دست دارد و به محض پيشنهاد ممكن است اعلام جرم بكند از اين امر خودداري مي نمايد يعني هميشه اين ترس در كسي كه رشوه مي دهد يا رشوه مي گيرد وجود دارد كه طرف مقابل با اعلام و اثبات اين امر به نفعي بيشتر از آنچه كه وي پيشنهاد مي دهد به صورت قانوني خواهد رسيد و لذا از اين امر خودداري خواهد نمود.
اين گونه مجازات ها در خيلي از مواد قانون مجازات اسلامي قابل اعمال هستند و مطمئنا مفيدتر از مجازات هاي فعلي مقرر در قانون خواهد بود.
بنابراين با جايگزيني مجازات ها و روي آوردن به مجازات مادي با توجه به ارزشي كه افراد به اموال خود مي دهند و نيز توجه به اقتضائات زماني و اعمال مجازات متناسب براي پيشگيري از وقوع جرم همگام با شرايط روزمره مي توان به نتايج مفيدتر و مثمرثمرتر در جهت اصلاح بزهكاران رسد.
از جمله مزاياي مجازات هاي مادي عبارت است از:
1- احترام به بعد جسماني انسان
2- كاهش هزينه هاي نگهداري زندانيان
3- درآمدزايي مناسب براي دولت
4- پيشگيري مناسب از وقوع جرم
و مزاياي ديگر...

 



يك هفته به دنبال استعلام ملك؟!
بار سنگين ثبت بوي كهنگي مي دهد

قاسم حداد اصفهاني
برگه استعلام در دست، وارد ساختمان ثبت اسناد و املاك شمال شرق تهران مي شوم، جايي در شمال خيابان شهيد سيدجمال الدين اسدآبادي(يوسف آباد). ساختماني كه طبقه دوم آن درحال تعمير است و انبوه مردم، پله هايش را بالا و پايين مي روند. از خانمي در طبقه اول مي پرسم: «جواب استعلام را كجا مي دهند؟» مي گويد: «بايگاني». به طبقه زير همكف مي روم. مسئول بايگاني كه در ساعات ابتدايي صبح، خسته به نظر مي رسد مي گويد: «برو طبقه سوم، پول استعلام ها را بده و برگرد اينجا.» در ميان انبوه مردم به طبقه سوم مي روم و براي هر استعلام سه دانگي چهار هزار تومان مي پردازم و برمي گردم به بايگاني. استعلام و ملحقات آن را مي گيرد و برگه كوچكي را به دستم مي دهد و مي گويد: «شش روز ديگر بيا جوابش را بگير.» وقتي مي گويم: «چه خبره آقا. مسئولان ثبت كلي پز دادند كه يك روزه جواب استعلام مي دهيم حالا شما مي گويي شش روز بعد؟!» كارمند بايگاني مي گويد: «اصلاً چرا شما آمدي. بايد نماينده دفترخانه اسناد اين را مي آورد.» بعد برگه را گرفت و عدد پنج را به جاي شش نوشت و دوباره پس داد. مي گويم: «خودم آوردم كه زودتر انجام شود» مي گويد: «من هم يك روز كارت را جلو انداختم.»
پنج روز بعد براي دريافت پاسخ استعلام به اداره ثبت شمال شرق مي روم اما در بايگاني خبري از پاسخ استعلام من نيست. همان كارمند مي گويد: «منظور ما از پنج روز، پنج روز كاري است. شما سه شنبه هفته قبل آمدي. پنجشنبه و جمعه كه ثبت تعطيل است، بنابراين شما بايد پس فردا بيايي.» آمپر مي چسبانم و مي گويم: «يك هفته براي يك پاسخ استعلام؟!» بايگان مي گويد: «برو پيگيري كن شايد زودتر به نتيجه رسيدي.» در ميان انبوه مردم به طبقه سوم مي روم. خانمي مي گويد: «شماره سندت را در اين دفتر پيدا كن.» يك دفتر شبيه دفتر تلفن را باز مي كنم و شماره سند و تاريخ ورود استعلام به ثبت را مي بينم و مي گويم.» پاسخ مي دهد: «رفته قسمت رفع بازداشتي.» به آنجا مراجعه مي كنم. خانمي مي گويد: «برو بپرس به چه كسي تحويل داده اند؟» برمي گردم و مي پرسم. خانم اولي مي گويد: «ما همه پرونده ها را روي يك ميز در وسط اتاق مي گذاريم.» بعد به همكار كناري اش مي گويد: «اين هم يك بازي جديد است كه اين خانم سر مردم درمي آورد!» وقتي به آنجا مي روم همان خانم كه گويي مرا سر دوانده مي گويد: «پرونده شما آماده نيست. اتاق بغل پيگيري كن.» در آنجا آقايي، آب پاكي را روي دستم مي ريزد و مي گويد: «استعلامت امروز آماده نمي شود.» مي گويم: «الان ساعت 10صبح است شايد تا ساعت 2بعدازظهر آماده شود.» مي گويد: «سرمان شلوغ است و امروز آماده نمي شود.» مي گويد: «ولي من مي بينم عده اي نامه استعلامشان متعلق به امروز يا ديروز است و مي آيند جواب مي گيرند.» پاسخ مي دهد: «برو از رئيس امضا بگير. اگر قبول كرد همين امروز پاسخ استعلامتان را مي دهيم.»
راهي اتاق رئيس مي شوم. پشت در اتاق رئيس، عده كثيري ايستاده اند. مشكلم را به خانم منشي مي گويم. از من مي خواهد كه درخواستم را بنويسم و من چنين مي كنم. جواني با اعتراض مي آيد و خواستار ديدار رئيس مي شود. او مي گويد: «كار پرونده من طبق نوشته اين اداره بايد 40روزه انجام مي شد اما الان 58روز گذشته و من هنوز كارم درست نشده. خسارت مرا چه كسي مي دهد؟» خانم منشي او را به آرامش دعوت مي كند و مي گويد: «درخواستتان را بنويسيد.»
پس از 20دقيقه همراه چند نفر ديگر وارد اتاق رئيس مي شوم. مردي جوان و خوش لباس را در كسوت رئيس مي بينم. حضار يك به يك مشكل خود را مي گويند و با رفع مشكل يا بدون آن، مي روند. بالاخره نوبت به من مي رسد و مشكل را مي گويم. رئيس مي گويد: «امكانش نيست.» مي گويم: «اما عده اي يك روزه و دو روزه پاسخ مي گيرند. اين بي عدالتي نيست؟!» مي گويد: «براي برخي به مقتضاي كارشان، فورس ماژور انجام مي دهيم اما براي همه نمي توانيم.» وقتي اصرار مي كنم تازه درددلش باز مي شود و مي گويد: «ما اينجا در روز 400 پرونده ورودي داريم. به ازاي هر 50 هزار سند فقط يك بايگان داريم. ثبت شمال شرق به لحاظ تعداد پرونده هاي ورودي، مقام اول را در تهران دارد. آن وقت شما انتظار داري پاسخ استعلامت را يكروزه بدهيم؟!» وقتي مي گويم اين تبليغات خودتان است كه يكروزه پاسخ استعلام مي دهيم مي گويد: «در برخي مناطق تهران، امكانش جود دارد اما در ثبت شمال شرق و شميران اين امكان نيست.» خسته و نااميد از اداره ثبت بيرون مي آيم اما چيزهايي در ذهنم شلوغ مي كنند.
خانه ما در حوالي ميدان بهارستان است و بهارستان حدود 50 سال قبل، شمال شرق تهران بوده. اما امروز يكي از مركزي ترين مناطق تهران است و فلكه چهارم تهرانپارس شمال شرق پايتخت محسوب مي شود اما املاك منطقه بهارستان، نظام آباد، ميدان سپاه و بسياري از مناطقي كه در مركز تهران قرار گرفته اند مربوط به ثبت شمال شرق مي شود. آيا وقت آن نرسيده كه تعداد ادارات ثبت بيشتر شده و كارها براي ادارات قديمي سبك تر شود؟ اگر ثبت شمال شرق بخواهد بايگان هم اضافه كند، فضايش را ندارد. چرا پاسخ استعلام و بسياري از امور ثبتي به صورت آنلاين و به روز انجام نمي شود؟ چرا به دفاتر خدمات الكترونيك واگذار نمي شود تا كارها با سرعت بيشتر و زحمت كمتر انجام شود؟
توضيحات رئيس مرا قانع نكرد اما ديدم او هم تقصيري ندارد. البته اعتراضم را به نوعي پارتي بازي موجود در آنجا كه مي تواند فسادزا باشد- كه در بالا شرحش را دادم- گفتم. اما او هم از اقتضائات كاري محل تحت مديريتش گفت. ديدن انبوه پرونده هاي كاغذي كه پوسيدگي برخي از آنها عيان بود، ضرورت الكترونيكي شدن هرچه سريع تر خدمات ادارات ثبت را نمايان ساخت. البته اميري رئيس قبلي سازمان ثبت اسناد و املاك كشور، طلسم ورود رايانه به اين دستگاه را شكست و بخش هايي را به سيستم هاي الكترونيك مجهز كرد اما هنوز، راه طولاني براي به روز كردن خدمات آن در پيش است. انبوه مردم هنوز منتظر اجراي طرح «كاداستر» هستند كه به نظر مي رسد به تاريخ پيوسته باشد. به هر حال چه طرح كاداستر و چه هر طرح ديگري اجرا شود، به روز شدن خدمات ادارات ثبت، خواسته فوري مردمي است كه در پله ها و راهروهاي آن، فرسوده مي شوند.

 



اتاق سيگار

فلسفه ممنوعيت مصرف دخانيات در اماكن عمومي مثل ادارات و اتوبوس ها و متروها و... اين است كه ضرر ناشي از دخانيات كه مصرف كننده را دربرمي گيرد، متوجه عده بيشتري از افراد جامعه نشود و ديگران ناخواسته دچار ضرر و خسران ناشي از دخانيات نشوند. ضمن اين كه مجاورين و هم نشينان افراد مصرف كننده دخانيات هميشه در معرض خطر بيشتري از دود سيگار و ديگر مواد دخاني قرار دارند. چرا كه مصرف كننده حداقل در كنترل دود و دم ناشي از مواد قدرت كنترل و مقاومتي دارد كه افراد غيرسيگاري و هم نشينان استعمال كننده به شكل غيرمحسوس و ناخواسته و بي خبر از همه جا هواي آلوده را به ريه هاي خود مي فرستند در كنار اين توجه كه از تصويب قانون ممنوعيت مصرف دخانيات در اماكن عمومي متوجه مجامع و اجتماعات و محل هاي عمومي است، مهم ترين اجتماع انساني و مؤثرترين جمع تربيتي و اخلاقي و انساني يعني خانواده ناديده گرفته شده است.
خانواده كه كوچك ترين ولي در عين حال بهترين جامعه انساني است از اين توجهي كه متوجه محافل عمومي و جمعي شده است بي بهره مانده است. چرا كه سيگاري هاي هر خانواده ضرر و زيان هايي را متوجه جمع كوچك خانه مي كنند كه قانون مذكور درصدد رفع و كاهش آن بوده است. اميد است روزي نيز قانوني براي صيانت از جمع خانواده در برابر مصرف دخانيات در نظر گرفته شود ،يا حداقل به فرهنگ سازي لازم در بين اعضاي خانه براي حفظ حقوق افراد خانواده توجه بيشتري شود.
در برنامه تازه ممنوعيت استفاده از قليان در اماكن عمومي نيز در صورت اوليه اش حفظ حقوق افراد در اماكن عمومي مدنظر بوده است. اما اين احتمال ناديده گرفته شده است كه در صورت ممنوعيت استفاده از قليان ها در اماكن عمومي اين قليان ها به اماكن خصوصي و بي دفاع و مظلومي مثل خانه ها راه مي يابد و اعضاي خانواده هاي داراي سيگاري از اين پس علاوه بر تحمل دود سيگار لابد بايد منتظر آلودگي بيشتر محيط خانه خود توسط قليان كش ها هم باشند و هم چنان ديوار افراد و اعضاي خانواده ها كوتاه تر از همه است و در معرض تهديد قرار دارند مگر اين كه علاوه بر طرح هاي ضربتي از اين نوع براي حفظ حقوق افراد خانواده فكري قانوني يا فرهنگي و آموزشي شده باشد.
در بسياري از كشورهايي كه طرح ممنوعيت استفاده از دخانيات در اماكن عمومي تصويب شده است جاهايي را نيز درنظر گرفته اند كه به اتاق سيگار موسوم است و افراد سيگاري و مصرف كنندگان دخانيات به آن جا مراجعه مي كنند و با بردن دود و دم به محيط هاي خصوصي مثل خانه و خانواده افراد خانه را در معرض تهديد قرار نمي دهند. حالا اگر قليان در اماكن عمومي استفاده نشود و اين قانون نيز سفت و سخت اعمال شود آيا مصرف كنندگان قليان به صرف ممنوع شدن آن در قهوه خانه ها و پارك ها و... از خير آن مي گذرند و تركش مي كنند؟! و انواع و اقسام طعم دهنده هاي توتون هاي قليان مثل طعم سيب و موز و... به راحتي دست از سر علاقه مندان و شرطي شدگان قليان ها برمي دارند يا كشش هاي زايدالوصف توتون ها با آن طعم ها و بوهاي گول زننده مصرف كنندگان را به سمت اماكن بي دفاع و مظلومي مثل محيط خانه ها سوق مي دهند.
حال مي توان تصور كرد كه با ورود قليان ها به خانه ها توسط قلياني هاي حرفه اي محيط خانه به چه فضاي ناسالمي از لحاظ بهداشتي و اخلاقي بدل شده و چگونه به بروز اختلاف هايي بين اعضا خانواده و زن و شوهرها و در نتيجه به خطر افتادن آسايش و استحكام خانواده ها منجر مي شود. حال كه براي آسيب هاي احتمالي فكري اساسي از لحاظ قانوني نشده است ، فرهنگ سازي براي رعايت حقوق افراد خانواده نبايد فراموش بشود.
قنبر يوسفي- آمل

 



تهران خواهد لرزيد؛ به فكر چاره باشيم (بخش پاياني)

مهندس ر امين اميني زارع
بيش از يك سوم ايران با خطر نسبي متوسط و يك سوم با خطر نسبي پايين از متوسط مواجه اند.
شديدترين زلزله كه در طول قرن گذشته در ايران رخ داده مربوط به زلزله طبس 1357 بوده با بزرگي 7/7 درجه بوده است و 19600 نفر كشته شده اند.
زلزله رودبار منجيل در سال 1369 با بزرگي 3/7ريشتر كه بيش از 35000 را تلف كرد به علاوه خسارت هاي اقتصادي، اجتماعي و رواني زيادي بر جاي گذاشت و زلزله بم با قدرت 3/6 ريشتر و قريب به 40 هزارنفر قرباني در سال 1382 روي داد
خسارات زياد و تلفات زياد ناشي از زلزله هاي را مي توان به چند دليل دانست:
¤ضعف ها و كاستي هاي سازه اي و عوامل مربوط به آن
¤كانون زلزله هاي ايران به دليل ساز و كار وقوع زلزله در عمق كمي از سطح زمين (10 تا 20 كيلومتري) قرار داشته كه انرژي زيادي را به سطح زمين مي رساند و موجب تحريق مي شود.
¤در ايران بازگشت زلزله هاي بزرگ نسبتاً طولاني است و موجب ذخيره انرژي زياد مي شود. در نتيجه چند سال بعد از زلزله ها شهرها بازسازي مي شوند هر چند در بدو امر ممكن است رعايت نكات فني بشود اما در درازمدت رعايت نكات فني با سهل انگاري روبه رو مي شود. در نتيجه در زلزله بعدي خسارات زيادي از آن ناشي مي گردد.
تهران
آن روز كه آغامحمدخان قاجار اين دهكده كوچك را پايگاهي براي استقرار حكومت قاجار قرارداد، تصميمي درست، بجا و سرنوشت ساز گرفت.
كوهستان هاي شمالي تهران؛ كه بلندترين قله اين كوهستان- توچال- با 3933 متر بر تمام فضاي شهر مشرف است. از طرفي، دامنه هاي البرز است؛ كه به تپه ماهورها و دره هاي اوين، دركه، نياوران، حصارك و سوهانك منتهي مي شود و همواره خيل عظيمي از جمعيت را به سوي خود فرامي خواند. اما دشتي كه قسمت اعظم شهر تهران بر آن گسترده شده داراي شيب ملايمي با جهت شمالي- جنوبي است.
فضاي جغرافيايي شهر تهران در كوه و دشت به وسيله دو رود كرج در غرب و جاجرود در شرق مشخص مي شود كه در نزديكي كوير نمك در جنوب شرقي تهران به يكديگر مي پيوندند.
دماي تهران بين 7- تا 4/39+ درجه (ميانگين ماهانه حداكثر 27 و حداقل 1/0 درجه) و بارندگي سالانه 316 ميليمتر است.
وسعت تقريبي تهران 700 كيلومتر مربع است كه باحريم آن قريب دو هزار كيلومتر مربع ،مساحت دارد. جمعيت تهران حدود 8 ميليون نفر است كه با احتساب شهرهاي استان و شهرك هاي اقماري آن چيزي حدود 12 ميليون برآورد مي شود. شوراي شهر، تهران را به 22 منطقه شهري تقسيم كرده است.
زلزله احتمالي در تهران
تصور وجود زلزله اي در اين مساحت و اين جمعيت ،وحشتناك به نظر مي رسد. به خصوص اگر توجه كنيم كه قسمت اعظم تهران در نقاط مركزي داراي ساختمانهاي غيرفني و با كوچه هاي كم عرض و كمبود امكانات امدادي و رشد سريع جمعيت همراه مي باشد. تهران در حقيقت هميشه مي لرزد اما كسي به اين لرزه ها توجه نمي كند. موقعيت تهران در پايكوه البرز يعني واقع شدن بر روي كمربند زلزله خيز آلپ- هيماليا از يك طرف و از طرف ديگر وجود گسل هاي طولي فراوان در لايه هاي آبرفتي دامنه البرز كه بر اثر آزمايش هاي ژئوتكنيك ثابت شده است و همين گونه وجود زلزله هاي تاريخي از گذشته هاي بسيار دور تا به حال چند بار تكرار شده و خسارات و تلفات زيادي برجاي گذاشته( چنانكه اولين زلزله ثبت شده در ري بوده است و حتي لغت ري كه در زبان يوناني رگه، راگا، ركس گفته شده به معناي زير و رو شدن است و نام روستايي بنام بومهن كه در فارسي به معناي حركت زمين مي باشد) همه دلالت بر زلزله خيز بودن تهران دارد. اين همان چيزي است كه در سال هاي اخير شايعاتي مبني بر اتفاق افتادن زلزله در مقطع زماني خاصي همه مردم را هراسان كرده است. اگر چه انسان به واسطه ضعف و فراموشكاري خود سريع از همه چيزغافل مي شود و همه چيز را فراموش مي كند.
تراكم جمعيت در تهران در حوزه هاي جنوب غرب، شرق،مركز و جنوب شرق و شمالي به ترتيب 30000، 28000، 14600، 5000 نفر و وسعت به ترتيب 11 درصد، 5/2 درصد، 5/34 درصد و 52 درصد مي باشد.
نخستين زلزله تهران 4000 سال پيش از ميلادمسيح در شهرري اتفاق افتاده است. حدود 1000سال پيش چند زلزله تاريخي درتهران اتفاق افتاد حدود سال 700يا800 ميلادي نيز چند زلزله تاريخي رخ داد و اتفاقا از بخت بد تهراني ها همان موقع چند اتفاق ديگر هم افتاد حمله مغول ها در حدود سال هاي 1200 تا 1100 ميلادي يكي از اين حوادث بود يعني در يك مقطعي تهران يا همان منطقه ري مورد هجوم مغول ها و زلزله قرار مي گيرد اما به لحاظ موقعيت استراتژيك آن، شهر دوباره برپا مي شود و در حدود 200 سال پيش تهران به عنوان پايتخت انتخاب مي شود.
ازنظر زلزله درتهران 3مسئله مهم وجود دارد . يكي گسلي در جنوب تهران است كه از ايوانكي در شمال گرمسار شروع مي شود تا به بي بي شهربانو يعني همان منطقه سه راه افسريه مي رسد. در مورد اين گسل همه شواهدي كه مربوط به فعال بودن يعني خردشدگي و نظاير آن است ديده مي شود، اما در مورد گسل ايوانكي مسئله بسيار مهمي وجود دارد و آن اين است كه از حدود 200 سال پيش هيچ زلزله مهمي در آن اتفاق نيفتاده است. در مورد گسل شمال تهران كه از كرج شروع مي شود و به منطقه لواسانات مي رسد نيز عملا هيچ وقت زلزله تاريخي مهمي و قابل انتساب به آن ديده نشده است.
وضعيت ساختمان ها در شهر تهران نيز مطلوب نيست. بخش هاي مركزي تهران و محلات قديمي شهر و اطراف آن مانند تجريش، قلهك و جنوب شهر ساختمان هايي با طول عمر بيش از 30 سال وجود دارد كه با مصالح نامرغوب و ملات ضعيف ساخته شده اند و نمي توانند در برابر زلزله اي با بزرگي متوسط مقاومت كنند.
تراكم خانه ها و جمعيت، نبودن فضاي باز براي چادرزدن و كمك رساني از گرفتاري هاي تهران است. وجود ساختمانهاي غيرمقاوم، سطح بالاي آب و پساب زيرزميني، دانه ريزبودن خاك، آبرفتي بودن رسوبات باعث شده است با وجود اين كه گسل هاي اصلي بيشتر در شمال شهرتهران است ولي جنوب تهران نيز در برابر زلزله آسيب پذير باشد. سدهاي كرج، لتيان، لار در برابر زلزله هاي بزرگ مقاوم نيستند و مشكل ديگري براي شهر هستند.
گسل هاي اصلي تهران
خطر زمين لرزه هاي قوي كه تهران را تهديد مي كند، زمين لرزه هايي هستند كه از جنبش دوباره و حركت احتمالي گسل ها به وجود مي آيد.
آخرين زلزله مهيب تهران در اثر حركت گسل مشا و با بزرگي 1/7 ريشتر مربوط به سال 1209 است. دراين فاصله در سال هاي 1309، 1326، 1334، 1362، چند زمين لرزه در تهران احساس شده كه تنها از نظر ارتباط با گسل مشا اهميت دارد. طبق مطالعات انجام شده دوره بازگشت يك زمين لرزه 10 تا 219 سال است و همان طور كه در بالا ذكر شد از آخرين فعاليت مشا 180 سال گذشته است و تهران همچنان در انتظار يك زلزله مهيب به سر مي برد.
مطالعات زمين شناسي نشان مي دهد كه گسل شمال تهران، گسل نياوران و مجموعه گسل هاي ري از مهمترين گسل هاي فعال هستند كه قادرند چند سانتي متر تا چند متر حركت كنند.
گسل هاي تهران را به سه دسته تقسيم مي كنند:
1- گسل هاي اصلي و زلزله زا با طول بيش از 10 كيلومتر، اينها جزء گسل هاي فشاري و پرانرژي هستند كه هم زمان بازگشت طولاني تر دارند و هم ويرانگر هستند. گسل شمال تهران، مشاء، فشم، نياوران، محموديه، شمال ري، جنوب ري و كهريزك از اين گونه اند.
2- گسل متوسط (طول 2تا 10 كيلومتر)
3- گسل هاي فرعي (كمتر از 2كيلومتر)
در گسل مشاء هر 2500 تا 3000 سال يك زلزله بزرگ رخ داده است. يعني در يك ميانگين زماني 2500 ساله به طور متوسط يك زلزله مهم داشته ايم.
مديريت بحران
پيش بيني زلزله حتي در كشورهاي پيشرفته و صاحب دانش و فن لازم بسيار ضعيف مي باشد. لذا معمولا زمين لرزه هاي با شدت بالا تلفات جاني و مالي فراواني به همراه دارد. براي كاستن از ميزان خسارات و تلفات ناشي از زلزله بايد قبل از وقوع آن پيشگيري هاي لازم مورد توجه واقع شود. اما در رابطه با مديريت بحران، سه فاز مشخص وجود دارد كه شامل آمادگي (قبل از بحران)، مقابله (هنگام بحران يا وقوع حادثه) و بازسازي (بعداز بحران) مي باشد. براي پيشگيري از خطرات زلزله هركدام از مسئولين و مردم بايد اقدامات لازم را انجام دهند . البته گفتني است در چند سال اخير اقدامات بسيار مدبرانه اي در جهت پيشگيري ازعوارض زيانبار رخداد زلزله احتمالي در سراسر كشور از جمله تدوين آيين نامه هاي نظام مهندسي ساختمان و ديگر اقدامات مشابه انديشيده شده است كه جاي سپاس فراوان دارد.
از جمله اين اقدامات مي توان به موارد زير اشاره نمود:
1- شناسايي مناطق زلزله خيز و تهيه نقشه هاي پهنه بندي خطر زلزله توسط دستگاههاي مسئول
2- رعايت نكات فني در ساخت و سازهاي شهري و نظارت موثر و مفيد بر ساخت و سازها نظير ساختمانهاي اداري، عمومي، مسكوني
3-آموزش مداوم شهروندان با زلزله و راه هاي گريز و مقابله با خطرات آن توسط رسانه هاي عمومي و مراكز آموزشي، مطالعات ميداني در كشورهاي پيشرفته نشانگر اين موضوع است كه پس از وقوع بحران ها، بيش از هفتاد درصد از نجات يافتگان توسط مردم محلي نجات پيدا كرده اند. بنابراين آموزش و تجهيز گروههاي داوطلبانه مردمي گامي موثر و مفيد در مديريت بحران هاي احتمالي به شمار مي رود.
4-آماده بودن قبل از وقوع زلزله نظير مهيانمودن امكانات دارويي، بهداشتي، مراكز امدادي، آتش نشاني، بيمارستاني و تجهيزنمودن اين مراكز و ديگر سازمان هاي مسئول، تا در هنگام زلزله بتوان به نيازمندان كمك نمود.
5- شناسايي ساختمان هاي عمومي و مسكوني غيرفني و نامقاوم موجود و استحكام بخشي و تجهيز آنها در مقابل زلزله
6- همه ما بايد براي سه روز يك سري لوازم مانند آب، غذاي كنسروي، راديو كوچك و چراغ قوه را در منزل داشته باشيم. محلي را نيز در منزل بايد جهت پناه گرفتن از قبل درنظر گرفت كه معمولا زيرميز ناهارخوري بهترين جاست. لاي چارچوب در كاملا اشتباه است. چرا كه در باشتاب همچون بادبزن در حركت خواهدبود. در هنگام بحران بايد از حيف و ميل خودداري كرد و به ازاي هر نفر از اعضا خانواده يك و نيم ليتر آب نياز است. در ژاپن از دوران دبستان همه وظايفشان را در هنگام بحران و مسائل مربوط به زلزله را با كاردستي و بازديدها و گردشهاي علمي و حتي انجام مانورها به آنها آموزش مي دهند.
7- معمولا مدرسه و دانشگاه بهترين محل اسكان موقت است و معمولا امكانات اسكان موقت نيز در آن مدرسه ها ذخيره شده است. در ژاپن از همه منابع حتي چاه هاي قديمي كه با تلمبه آب مي كشند نيز برنامه ريزي شده تا در هنگام خطر از همه منابع موجود بتوان استفاده كرد.

 



مشاركت تنگاتنگ سازمان هاي كشورهاي عضو اكو در حوزه كاهش تقاضاي مواد مخدر

در نخستين همايش بين المللي سازمان هاي مردم نهاد حوزه كاهش تقاضاي موادمخدر كشورهاي عضو اكو، براي اولين بار بخش هاي غيردولتي و دولتي در كنار هم مشاركت تنگاتنگ و بسيار نزديكي خواهند داشت.
به گزارش روابط عمومي ستاد مبارزه با مواد مخدر، شبكه سازي سازمان هاي كاهش تقاضاي موادمخدر كشورهاي عضو اكو با محوريت جمهوري اسلامي ايران و انتقال تجربيات كشورمان در حوزه هاي درمان و كاهش آسيب به كشورهاي عضو اكو از جمله اهداف اساسي اين همايش به شمار مي روند.
اين همايش كه از 25 دي ماه امسال به مدت 4 روز در تهران برگزار مي شود، نخستين همايشي است كه بخش هاي دولتي و غيردولتي براي اولين بار ارتباط تنگاتنگ و بسيار نزديكي خواهند داشت.
گفتني است 17 NGO شركت كننده در همايش، داراي مقام مشورتي از سازمان ملل هستند، همچنين 3 شبكه مهم بين المللي كاهش تقاضا از جمله MENHARA مهم ترين شبكه كاهش تقاضاي موادمخدر آسيا كه به برنامه كاهش آسيب خاورميانه مي پردازد و شبكه EURASIA به عنوان شبكه كاهش آسيب اروپا و آسيا و شبكه (TC-URO) يعني شبكه C T هاي اروپا از مهمانان اين همايش مي باشند.

 



پژوهشگاه علوم انساني منتشر كرد: كندوكاو فلسفي براي كودكان و نوجوانان

كندوكاو فلسفي براي كودكان و نوجوانان، به همت گروه فلسفه براي كودكان (فبك) در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي به چاپ رسيد.
اين كتاب شامل 11 گفت وگو و بخش ضمايم است. گفت وگوها را سعيد ناجي با پيشگامان برنامه فلسفه براي كودكان و نوجوانان انجام داده است. اين افراد از كشورهاي استراليا، فرانسه، انگلستان، ايالات متحده، نروژ، دانمارك و روسيه هستند. برنامه فلسفه براي كودكان، در كشورهاي مختلف ضمن تطبيق و سازگاري با سنت ها و فرهنگ اين كشورها، گسترش و تنوع يافته است. از اين رو، نسخه هاي متنوعي از اين برنامه تهيه شده است كه همگي تحت عنوان فلسفه ورزي با كودكان قرار دارد.
در برنامه فلسفه براي كودكان و نوجوانان، الگوي جديد به عنوان بديلي براي تعليم و تربيت پيشنهاد شده است كه سه مولفه با ويژگي هاي به طور كامل متفاوت و تحول يافته دارد. اين برنامه جايگزين بهتري براي الگوي قديم آموزش و پرورش دانسته شده است. مولفه اول، كتاب هاي درسي است. مولفه دوم، شكل كلاس و نحوه پيشرفت آن، يعني كلاس داري است. مولفه سوم اين برنامه، نقش جديد و به طور كامل تغيير يافته براي معلم است.
مصاحبه شوندگان افرادي چون متيو ليمپن، آن مارگارت شارپ، راجر ساتكليف، پريسپرسن، اسكار برينيفير، گيلبرگ يورگ، لريسا رتيونسكي و مايكل سسويل هستند.

 

(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14