(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 17 بهمن 1389- شماره 19857

بازخواني سخنان ولي امر مسلمين درباره ملت و دولت مصر
ملت مصر خيانت سران خودش را تحمل نخواهد كرد
صداي پاي انقلاب
از قياسش خنده آمد خلق را
رستاخيز فطرت



بازخواني سخنان ولي امر مسلمين درباره ملت و دولت مصر
ملت مصر خيانت سران خودش را تحمل نخواهد كرد

حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، سال گذشته در ديدار با گروه هاي مبارز فلسطيني، به تحولات منطقه و مسئله فلسطين اشاره كردند و فرمودند: «شكي نيست كه براساس حقايقي كه خداي متعال تقدير كرده است، خاورميانه جديد شكل خواهد گرفت و اين خاورميانه، خاورميانه اسلام خواهد بود.»
به بهانه «اتفاقات اخير در كشور مصر»، پايگاه اطلاع رساني حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، در ويژه نامه اي به بررسي تحولات اخير در كشورهاي اسلامي منطقه خاورميانه پرداخته است.
آنچه مي خوانيد گزيده اي از سخنان معظم له درباره ملت و دولت مصر است كه در اختيار مخاطبان قرار مي گيرد.
¤ ¤ ¤
ملت مصر خيانت سران خودش را تحمل نخواهد كرد
آمريكا اشتباه مي كند. آمريكا با جمع كردن دولت هاي عرب دور يك ميز براي چنين مذاكره ننگيني، دولت هايي را كه در آن جا جمع شده اند، پيش مردمشان منفورتر مي كند. مگر مردم كشورهاي عرب حاضرند موافقت كنند كه رؤسايشان بروند خانه ملت فلسطين را به ديگران بفروشند؟ با اين كار، فاصله بين اين رؤسا اگر خداي ناكرده به چنين امضايي برسند و ملت هايشان، بيشتر خواهد شد. اين كار، ملت هايشان را خشمگين تر خواهد كرد. ملت مصر را خشمگين تر خواهد كرد. آن بيچاره مصري، بلند مي شود مثل سائل به كف، مي رود به آمريكا، براي شكايت كردن از ايران! شكايت پيش آن بيچاره اي بكند كه خود او، بيشتر از اين، دلش از ايران پر است و از آن شكايت دارد!
از ايران چرا شكايت مي كني؟! از اسلام شكايت كن! از ملت مسلمان خودت شكايت كن! آن آقا اگر قرار است از كسي شكايت كند، از ملت مصر بايد شكايت كند. ملت مصر، ملت مسلماني است. ملت مصر، داراي سابقه در اسلام است. ملت مصر، افتخارات بزرگي در راه افكار نو اسلامي و مبارزات اسلامي دارد. اين ملت، ملت غيوري است. يقين است كه اين ملت، حاضر نيست خيانت سران خودش را تحمل كند و با آنها درگيري پيدا مي كند.
درگيري مردم مصر، به ما چه ارتباطي دارد؟ ما هر جا مسلمانان بيدار شوند، خوشحال مي شويم. هر جا مسلمانان مشت شان را در برابر دشمنان دين شان گره كنند، خوشحال مي شويم. هر جا مسلمانان كتك بخورند، ما غمگين مي شويم و احساس مسئوليت مي كنيم؛ ولي ما نيستيم كه بخواهيم وارد شويم و ملتي مثل ملت مصر را متوجه تكاليف شان كنيم. آن خودشان تكليف شان را مي دانند؛ خودشان آگاهند كه چه بايد بكنند و درست هم فهميده اند. ملت مصر درست فهميده است؛ جوانان مصر درست فهميده اند كه در مقابل حكومتي كه به آرمان اسلامي و به آرمان فلسطين و به سرنوشت كشورهاي اسلامي خيانت مي كند، ايستاده اند. اين، به ما ارتباطي ندارد. اشتباه اينها در همين است، كه قوت و نيرو و تأثير اسلام را نمي توانند بفهمند.
(بيانات در ديدار مسئولان و كارگزاران حج
08/02/1372)
مسلمانان در عزلت بودند
در آفريقا، در آسيا و در خاورميانه، چه قدر كشورهاي اسلامي وجود دارد كه در آنها نظام هايي رفت و نظام هاي ديگري آمد؛ اما همه جا مسلمانان در انزوا و عزلت بودند. مثلا كشوري مثل عراق، رژيم سلطنتي داشت. رژيم سلطنتي رفت، رژيم ديگري بر سر كار آمد. آن هم رفت، عده ديگري آمدند. بعد آنها رفتند، يك عده ديگر جايشان را گرفتند. باز آن عده رفتند و عده ديگري آمدند. تا اين كه نوبت به بعثي ها رسيد. در تمام اين نقل و انتقال ها، كساني كه جايشان خالي بود، مسلمانان بودند. اكثريت قاطع مردم عراق، مسلمانند؛ اما در تحولات مذكور، اصلا خبري از حضور آنها نبود! يا فرض بفرماييد در كشور مصر- البته آن جا، جمعيتي به نام «اخوان المسلمين» بود- تحولي شد و رژيم سلطنتي از بين رفت. با از ميان رفتن رژيم سلطنتي، رژيم جمهوري و انقلابي بر سر كار آمد كه چهره شاخصش «عبدالناصر» بود. بعد، عبدالناصر مرد، ديگري آمد. بعد او رفت، ديگري آمد. در تمام اين مدت- البته تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي- همه تحولات، بركنار از جريان اسلامي و عناصر اسلامي بود. اصلا عناصر اسلامي، كاره اي نبودند. در همان انقلاب اول مصر هم، عناصر اسلامي موثر بودند؛ اما به مجرد اين كه حكومت جديد تشكيل شد، كنارشان زدند. بعضي را به زندان افكندند، بعضي را كشتند و بعضي را از صحنه خارج كردند. اين جا هم اسلام، حضوري نداشت.
(بيانات در خطبه هاي نماز جمعه سوم رمضان 1415، 14/11/1373)
مثل همان فريادي كه ملت ايران كشيد...
در كشور مصر، يك عده جوان مسلمان، يك عده مردم مسلمان، مي ايستند و شعار اسلامي مي دهند و هيچ ارتباطي هم برحسب ارتباطات معمولي انساني، بين آنها و مردم ما نيست. اما به قدري شعارهاي آنها به شعارهاي ما نزديك است، كه رئيس جمهور بدبخت روسياهشان مي گويد «اينها از طرف ايران تحريك شده اند!» ما چه ارتباطي با آنها داريم؟ آنها مسلمانند. خود آنها شعار قرآن مي دهند. خود آنها هستند كه احساس مي كنند بايد در راه خدا حرف بزنند، فرياد بكشند و حركت كنند؛ مثل همان فريادي كه ملت ايران در دوران طاغوت عليه آمريكا و عليه استكبار و استبداد جهاني كشيد و باز هم مي كشد.
(بيانات در ديدار فرماندهان «بسيج» سراسر كشور 27/08/1371)
براي استكبار، شيعه و سني فرقي نمي كند
او كه با اصل اسلام دشمن است، در خصومت، برايش شيعه و سني فرقي نمي كند. ديديم كه استكبار چگونه روي انقلابيون سني در فلسطين و مصر فشار مي آورد. اينها كه شيعه دوازده امامي نيستند. همه اينها برادران اهل سنت ما هستند. مي بينيد كه چه فشاري روي اينها مي آورند. براي استكبار كه فرقي نمي كند. اما او كه با اسلام و شعب اسلام و ملت اسلام- از هر شكلش- مخالف است، حالا در موضع يكي از اين فرقه ها قرار مي گيرد و عليه يك فرقه ديگر تلاش مي نمايد و پول خرج مي كند. ما بايد هوشيار باشيم.
(سخنراني در ديدار با گروهي از روحانيون
05/10/1368)
شكنجه گروه هاي مسلمان در مصر
گروه هاي مسلماني كه براي دفاع از اسلام قيام مي كنند، به وسيله سردمداران آن كشورها به راحتي زير فشار و شكنجه و زندان قرار مي گيرند و قدرت هاي جهاني هم از اينها- يعني از دولت ها- حمايت مي كنند. مصر، امروز اين گونه است. بسياري از كشورهاي ديگر در دنيا همين گونه اند.
(سخنراني در ديدار با جمع كثيري از جانبازان، خانواده هاي معظم شهدا، اسرا، 24/08/1368)
حمايت آمريكا از حكومت وابسته مصر
در مصر روشنفكرترين نسل هاي مسلمان، مورد تعقيب خشن و خشم آلود رژيم فاسد و نالايق آن كشور قرار مي گيرند، و حكومت وابسته و حقير آن كشور بزرگ مورد تشويق و كمك مالي و امنيتي آمريكا قرار مي گيرد.
(پيام به حجاج بيت الله الحرام 28/02/1372)
مردم مصر،
محب اهل بيتند
امروز، در كشور مصر، مسجد «رأس الحسين» آن جا كه خيال مي كنند سر مقدس آن بزرگوار مدفون است محل تجمع عواطف مردم محب اهل بيت مصر است. ملت مصر، ملت خوبي است.
كار به رژيم و دولت آن كشور نداريم. ملت محب اهل بيت است.
(بيانات در جمع علما، طلاب و روحانيان، در آستانه ماه «محرم» 26/03/1372)

 



صداي پاي انقلاب

تحولات شگرفي كه اين روزها در كشورهاي عربي شاهد هستيم، موجي از بيداري اسلامي است كه به شكل فزاينده اي نيز در حال پيشرفت است. خيزش عظيم مردمي كه در پي ناكارآمدي نظام هاي متكي به غرب در حال تسري است حاكي از هزيمت سياست هاي سركوب در جريان اسلام خواهي ملت هاي مسلمان است.
تقابل ستيزه جويانه اي كه در دهه هاي اخير با پروسه اسلام هراسي و حمايت از جريان هاي سكولار و ضددين در رسيدن به قدرت صورت مي گيرد، تلاش براي جلوگيري از تكرار انقلابي است كه نزديك به سي و دو سال پيش نهضت بيداري اسلامي را در جهان كليد زد.
نهضتي كه با تمسك به اسلام عزيز و رهبري امام خميني(ره) توانست طومار نظام استكبار را درهم بپيچد و به سلطه طولاني مدت آمريكا و متحدانش در ايران خاتمه دهد. رويدادي كه سال ها بعد از جانب سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي اردوگاه كفر به خطاي استراتژيك غربي ها در قبال ايران تعبير شد. اشتباه محاسباتي كه در هيچ نقطه ديگري نمي بايست تكرار مي شد.
به عنوان نمونه، تحولاتي كه تحت عنوان استقلال بخش جنوب سودان- بخوانيد فرآيند تجزيه طلبي- در پوشش فعاليت هاي قانوني و دمكراتيك مورد نظر مجامع بين المللي مطرح است دربرگيرنده منافع واشنگتن- تل آويو به شمار آمده كه با رويكرد انشقاق و تضعيف در كشورهاي جهان اسلام صورت مي پذيرد.
جان كلام يعني سياست ممانعت از تكثير و تأثير جمهوري اسلامي ايران. لكن آنچه اين روزها و در پي سرنگوني دولت بن علي در تونس، ناآرامي هاي اردن و يمن مشاهده مي شود، جريان معكوسي بر عليه سياست هاي دنياي استكبار است.
تگرگ نارضايتي هاي مردمي در مصر نيز دولت مبارك را تا يك قدمي سقوط كشانيده است. شرايطي كه با استفاده از ابزارهاي ناكارآمد و عليل نظامي امنيتي نيز قابل برگشت نيست. قتل عام انقلابيون، تغيير كابينه، انحلال پارلمان و اعطاي رانت هاي حكومتي به مردم نه تنها موثر نبوده كه روند اضمحلال حكومت حسني مبارك را نيز تسريع مي بخشد.
مطالبه بحق مسلمانان منطقه از دولت ها نه تكليف مالايطاقي است كه دسترسي به آن مأموريت غيرممكن باشد بلكه همان مفاهيمي است كه به بركت نهضت امام خميني(ره) بازتعريف شده و در معرض نگاه جهانيان قرار گرفته است. مفاهيمي از قبيل ديانت و سياست، مردم سالاري، پيشرفت و عدالت، انتخاباتي سالم و آزاد، ظلم ستيزي و اهميت به مستضعفين و ده ها مزيت ديگر كه گريبانگير حاكمان مستبد شده است. زمامداراني كه به اندك تحولي خاستگاه پوشالي خويش را در ميان مردم از دست داده و فرار مي كنند.
آري اين صداي پاي انقلاب اسلامي ايران است كه بدون قشون نظامي مرزهاي فكري و عقيدتي جوامع را يكي پس از ديگري فتح كرده و معادلات منطقه اي و فرامنطقه اي را تغيير مي دهد.
آنچه به واقع در آينده اي نزديك براي بشريت رقم خواهد خورد و فرآيند پايان تاريخ براساس آن شكل مي گيرد تحقق اين وعده الهي است كه:
جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا (اسرا 81)
سيدعلي ابراهيمي

 



از قياسش خنده آمد خلق را

مهدي سعيدي
تونس كشوري در شمال قاره سياه كه تا سال ها مستعمره رژيم فرانسه بوده و پس از آن نيز با وجود اعلام استقلال، هرگز نتوانست خود را از زير يوغ غرب آزاد كند، سرانجام از بند ديكتاتور وابسته به غرب رها گشت. اين خبري بود كه به مهمترين اخبار رسانه هاي جهان در هفته اي كه گذشت، مبدل شد و ذهن بسياري از تحليل گران سياسي را مشغول خود نمود.
خبر سقوط «زين العابدين بن علي» كه 23سال پيش با هدف سركوب اسلام گرايان در تونس به قدرت رسيده بود براي ملت ايران يادآور قيامي بود كه خود در سه دهه پيش در بهمن سال1357 خالق آن بود. در آن ايام ملت غيور ايران به خيابانها آمدند تا بساط سلطنت 50ساله اي را برچينند كه هويت اسلامي آنها را نشانه رفته بود.
اما آنچه در حاشيه خبر قيام ملت تونس قابل توجه بود، ادعاهايي بود كه سايتهاي داخلي و خارجي حامي سران فتنه مطرح ساختند. ضدانقلاب خارج نشين به همراه برخي رسانه هاي فتنه گر داخلي كه با شكست كودتاي مخملين88، آرزوهاي خود را بر بادرفته مي ديدند، مدعي شدند كه قيام مردم تونس با الهام گيري از جنبش سبز ايران صورت گرفته است! اين رسانه ها همچنين تلاش كردند تا حادثه فوق را اين طور تحليل نمايند كه تداوم فتنه 88 به سرنگوني انقلاب اسلامي ختم خواهدشد!!
به عنوان نمونه نويسنده سايت كلمه كه دربردارنده مواضع موسوي است در يادداشتي مدعي شد: «موفقيت جنبش مردمي تونس، قبل از آنكه خاطره جنبش57 و پيروزي انقلاب اسلامي را در ميان مردم زنده كند، يادآور خواست و شيوه هاي مبارزه جنبش سبز بود.»
مقالات ديگري را نيز مي توان در سايتهاي ضدانقلابي چون جرس، روزآنلاين، گويانيوز، ايران امروز مشاهده نمود كه با همين خط تبليغي تلاش كردند تا با مصادره به مطلوب انقلاب مردم تونس، آن را اقدامي سكولار ارزيابي كنند كه فاقد پشتوانه ديني و مذهبي است و از اين جهت نيز مشابهت فراواني با جنبش سبز سكولار ايران دارد!؟
در مورد توهمات تحليلگران اردوگاه فتنه و قياس مع الفارق فتنه88 و قيام ملت تونس نكات زير قابل توجه است:
1- جمهوري اسلامي نظام سياسي است كه مبتني بر انتخاب ملت در انقلاب اسلامي سال 57 شكل گرفته است. برگزاري بيش از 30انتخابات در سطوح مختلف تصميم گيري، حكايت از آن دارد كه گام به گام شكل گيري ساختار سياسي كشور با حضور و رأي ملت محقق گشته و از اين جهت جمهوري اسلامي بي نظيرترين نظام مردم سالار در ميان نظامهاي سياسي دنياست. درحالي كه رژيم تونس بدون پشتوانه مردمي و تنها با كودتاي نظامي و حمايت غرب به روي كار آمده و ادامه حيات داده بود. ديكتاتوري كه خود را مستظهر به حمايت بيگانگان و نظاميان مي ديد!
«بن علي» براي مقابله با انبوه ملت معترض در صحنه، مجبور به آوردن نظاميان به خيابانها شد، درحالي كه در ايران اسلامي اين ملت بودند كه به طور خودجوش براي دفاع از جمهوري اسلامي و آرمانهايش به ميدان آمده و با حضور ميليوني خود در 9دي و سپس در 22بهمن فرياد برائت از منافقين و فتنه گران سر دادند و منافقين را به سوراخ هايشان راندند!
2- فتنه88 اقدامي از پيش تعيين شده بود كه با سناريوسازي عوامل بيگانه و طرح ريزي دستگاههاي اطلاعاتي- امنيتي غرب و بازيگري ايادي داخلي آنها آغاز شد. بخشي از مأموريت نيز به رسانه هاي غربي واگذار شد تا با دروغ پراكني افكار عمومي كشور را هدف قرار دهند. درحالي كه آنچه در تونس به وقوع پيوست وضعيتي برعكس داشت و كشورهاي غربي بالاخص آمريكا و فرانسه در صف حاميان بن علي قرار داشته و رسانه هاي غربي خود را هم پيمانان ديكتاتوري مي دانستند، لذا با بايكوت اخبار انقلاب مردم تونس مانع رسيدن به موقع پيام ملت تونس به جهانيان شدند!
3- كودتاي مخملين سبز رنگ، اقدامي مهندسي شده توسط جرياني بود كه به عدم پشتوانه مردمي و حداقلي بودن خود در جامعه واقف بود و مي دانست كه نخواهد توانست در رقابت انتخاباتي پيروز ميدان و جذب كننده حداكثر آراء ملت باشد، لذا راهي جز بهره گيري از نسخه هاي كودتاي مخملين «جين شارپ» نداشت. اين درحالي بود كه انقلاب تونس با محوريت اكثريت مطلق مردم و در قالب حركتي خودجوش و از پايين به بالا شكل گرفته بود.
4- فتنه سبز بر محوريت يك دروغ بزرگ طرح ريزي شد و آن هم ادعاي دروغين «تقلب در انتخابات» بود. اين دروغ در جامعه اي كه اكثريت 25ميليوني (65درصدي) آن به فرد ديگري به جز نامزد مدعي تقلب رأي داده بودند، نمي توانست دوام يابد، بالاخص آن كه گذر زمان روزبه روز ابعاد بيشتري از اين فريب را آشكار مي ساخت و هر روز از صف حاميان اين جريان مي كاست. در حقيقت گذر زمان به پاشنه آشيل فتنه گران مبدل گرديد كه هر روز ابعاد جديدتري از دروغ آنها آشكار مي گرديد. درحالي كه انقلاب تونس آتش زير خاكستري بود كه بعد از 23سال ديكتاتوري شعله ور شده بود و گذر زمان فرصتي براي پيوستن خيل جديدتري از مردم به صف انقلابيون بود، به نحوي كه در كمتر از يك ماه انقلاب، تمام تونس را دربر گرفت.
5- اقدام فتنه گران براي مقابله با نظام اسلامي، مغاير با ارزشهاي حاكم در جامعه اسلامي و باورهاي ملتي بود كه نظام سياسي خود را برخاسته از آموزه هاي اسلامي مي دانند. اين مغايرت با گذر زمان وجوه مختلف خويش را بيش از پيش نشان داد و با برافتادن پرده تزوير ماهيت سكولار و ضداسلامي آن آشكار گرديد كه اوج آن حوادث تلخ روز عاشوراي سال88 بود.
ولي حركت مردمي تونس هرچند با اعتراض به ظلمي كه بر يك جوان رفته بود آغاز شد، اما به سرعت رنگ و بوي مذهبي به خود گرفت و به مقابله مسلمانان با نظام لائيكي مبدل شد كه دو دهه با مظاهر اسلامي مقابله كرده بود. به واقع آنچه مردم مسلمان تونس را كه بيش از 90درصد جمعيت اين كشور را تشكيل مي دهند به صحنه آورد، بي توجهي دولت به باورهاي ديني و اعمال محدوديت در انجام برخي فرائض ديني از جمله ممنوعيت حجاب اسلامي بود. وگرنه سياستهاي اقتصادي بن علي توانسته بود كه تونس را به يكي از كشورهاي موفق در حال توسعه آفريقا مبدل سازد، توسعه اي كه باورهاي مذهبي يك ملت را نشانه رفته بود! (قابل ذكر است كه تونس تنها كشور عربي است كه در آن ممنوعيت حجاب اعمال مي شود)
سخن آخر آن كه اين اظهارات ضمن نشان دادن عمق تحليل فتنه گران، نمايشگر فضاي توهم آلود جريان فتنه بوده و مشخص مي كند اين جريان تا چه اندازه با واقعيات جامعه بيگانه است. اين توهمات و خيال بافي ها هرچند مي تواند دلخوشي اي براي محافل يخ بسته فتنه گران باشد، اما براي ملت بصير ايران يادآور حكايت شيرين بقال و طوطي است آنجا كه مولانا در وصف قياس مع الفارق طوطي خوش خيال چنين مي سرايد:
از قياسش خنده آمد خلق را
كو چو خود پنداشت صاحب دلق را
كار پاكان را قياس از خود مگير
گر چه ماند در نوشتن شير، شير

 



رستاخيز فطرت

احسان محمودپور
يك.
مرسوم است كه براي تحليل هر پديده اجتماعي، خواه مربوط به يك فرد باشد، خواه مربوط به يك طبقه خاص، بايد به سراغ تعاريف موجود در كتاب هاي علوم اجتماعي رفت و بر اين مبنا به ارائه نظريه پرداخت. اما سختي كار وقتي مشخص مي شود كه موضوع تحليل، پديده اي فراتر از قواعد و مشهورات زمانه باشد. در اين صورت است كه كارآمدترين ابزار تحليل مدرن، رنگ ناكارآمدي به خود مي گيرد و توسن ادراك تحليل گران، پاي در گل، از حركت بازمي ماند.
دو.
حتي اگر هيچ شناختي از انقلاب اسلامي و نظام برآمده از آن نداشته باشي، باز نمي تواني از كنار شخصيت امام به آساني بگذري و مجبوري هر طور شده است از چند و چون ماجرا سردربياوري. اينجاست كه اگر خيلي اهل علم باشي و از تمام دانشمندان علوم اجتماعي نبش قبر كني، تازه مي رسي به اين جمله كه «رهبري امام خميني، تبلور كاريزماي شخصيت او بوده است.» و اين ابتداي سردرگمي هاي بعدي تو در تحليل انقلابي است كه او رهبري كرد. ادامه اين روند البته حاصلي جز سردرگمي و حيرت ندارد.
اگر امام را «آن گونه كه هست» نشناسي، در تحليل رابطه مردم با او غرق در حيرت مي شوي و اين است دليل سخن «بازرگان» كه گفت: «عجيب است كه يك آدم هشتاد ساله، تفاهمش با جوان ها خيلي بيشتر از مثلا بنده كه توي جوان ها و دانشگاه بزرگ شده ام و در انقلاب و نهضت بزرگ شده ام و به اين ها سنا نزديكترم. ايشان تفاهمش ده برابر است. يك خاصيت و قدرت مقابله روحي و فكري بين ايشان و جوانان انقلابي وجود دارد... من بين خودم و كساني كه در انقلاب هستند، يعني جوان ها، طلاب، دانشگاهي ها و سپاهي ها، واقعا يك فاصله و يك بيگانگي حس مي كنم... ولي آقا هيچ...»(1)
و بدين سان اگر حقيقت اسلام و ماهيت مدرنيته را نشناسي، در نمي يابي كه «عقل مدرن» از توصيف امام خميني و رهبري انقلاب اسلامي ناتوان است، بلكه اساساً به دليل روح اومانيستي اش، توانايي ادراك رابطه باطني «امام- امت» را ندارد.
اگر مي خواهي امام و انقلابي را كه او رهبري كرد بشناسي، بايد اسلام ناب (اسلام مبتني بر فقاهت و راه بري قرآن و عترت) را بشناسي. بايد مفهوم «فطرت» را درك و زندگي در آزادگي و امنيت الهي را تجربه كني، تا بفهمي پيام امام، نداي فطرت انسان هاست. تا بفهمي امام، اهرم قدرت را بر گرانيگاه آسمان قرارداد و بدين صورت مسير تاريخ را به شاهراه حقيقي خود بازگرداند.
آيا فكر كرده اي كه حقيقتا اگر امام نبود، در هياهوي كژراهه چپ «جامعه بدون طبقه» و يا راست «جامعه باز»، چه كسي صراط مستقيم توحيد را مي نماياند؟ يا در عصر يأس فلسفي، چه كسي شيشه عمر نيهيليسم پست مدرن را مي شكست؟ اگر امام نبود، در روزگار سيطره «جبر تاريخ»، چه كسي با لطف الهي و اختيار انسان، پارادايم حاكم بر جهان را تغيير مي داد؟ يا در دوران سيطره خشن سكولاريته و پرستش متعبدانه دموكراسي، چه كسي نداي «حاكميت الله» سرمي داد؟هيچ فكر كرده اي اگر امام نبود، چه كسي براي كرملين، پيام توحيد مي فرستاد و ذات ايدئولوژي ماركسيستي را به چالش مي كشيد؟
اگر چه نظام سلطه، تمام دار و ندارش را به جنگ نرم با اسلام ناب آورده، اما هيچ فكر كرده اي چرا راهي كه امام پيش پاي آدميان گشود، همچنان به پيش مي رود و قلب كساني را كه آشناي حقيقتش مي شوند، مي ربايد؟ هيچ فكر كرده اي چرا پيام انقلاب اسلامي در بين تمامي حق مداران و مستضعفان عالم، راه خود را مي گشايد؟ همه اين ها يك دليل دارد: انقلاب اسلامي، رستاخيز فطرت تاريخ بشري است؛ و تو اگر «جوهر فطري» اسلام ناب را نشناسي، هيچ گاه انقلاب اسلامي را نخواهي شناخت.
سه.
انقلاب اسلامي اگر چه به صورت نهضتي ضدسلطنتي و با هدف قطع سلطه غرب آغاز شد، اما دامنه آن منحصر به اين موضوع نيست؛ چرا كه در صحنه معادلات جهاني و روابط بين الملل مي توان شاهد فروپاشي نظام هاي وابسته ديگري هم بود. انقلاب كوبا، نيكاراگوئه و... همگي تحولات مهمي در زمينه تغيير رژيم هاي قبلي كشورشان و خروج از سلطه غرب بودند. اما آن چه كه باعث تمايز فلسفي انقلاب اسلامي از ساير انقلاب هاي معاصر مي شود، نه فقط خروج از سلطه غرب، كه «خروج از دايره بسته مدرنيته» است. انقلاب اسلامي در حقيقت، «جهان بيني خودبنياد» عالم مدرن و «نگرش تك ساحتي به انسان» را به چالش كشيد و همين تحول مهم بود كه زمينه دگرگوني را در فرهنگ، اقتصاد، سياست و مسائل اجتماعي ايران رقم زد.
البته بايستي توجه داشت كه آثار مدرنيته در لايه هاي پيچيده اجتماعات بشري ريشه دوانيده است؛ به طوري كه نفي كامل آن نيازمند مجاهدت فراوان بوده و به خصوص نيازمند ارائه الگوهاي زندگي فردي و اجتماعي مي باشد. لذا رسالت بزرگي كه سال هاست نخبگان بر زمين گذاشته اند، تدوين نظامات اجتماعي در عرصه هاي فرهنگ، اقتصاد، حقوق، سياست و... بر مبناي معارف اسلامي ناب مي باشد.فراموش نكنيم كه انقلاب اسلامي ذاتاً يك انقلاب فرهنگي است و غفلت از حوزه فرهنگ، غفلت از اساس انقلاب مي باشد.
چهار.
هر انقلاب مبتني بر آرمان و اهدافي است و انقلاب ها تا تحقق كامل آرمان و اهداف شان تداوم دارند. بر اين مبنا، انقلاب اسلامي هنوز پايان نيافته است. اين انقلاب، زماني به پايان مي رسد كه آرمان شهر موعود الهي مبتني بر «حكومت ولي خدا» محقق شود. اين وعده اي الهي است و خداوند هرگز خلف وعده نمي كند.
ــــــــــــــــــــــ
1- مصاحبه حامد الگار با مهندس بازرگان در تاريخ 20آذر 1358 (چاپ شده در مجله نصر سال1359).

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14