(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 24 بهمن 1389- شماره 19863

سايت جمهوريت اتاق جنگ رواني عليه نظام
معاويه اولين نظريه پرداز سكولاريزم در اسلام

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




سايت جمهوريت اتاق جنگ رواني عليه نظام

حمزه كرمي، مديرمسئول پايگاه اينترنتي جمهوريت، كه در چهارمين دادگاه متهمين حوادث پس از انتخابات به دفاع از خود پرداخت، اصولاً اتفاقات انتخابات دهم رياست جمهوري كه با ادعاي تقلب آغاز شد را با انتخابات نهم رياست جمهوري مرتبط دانست. وي در آغاز از مهدي هاشمي به عنوان مدير اصلي سايت نام برد و خود را مدير اسمي آن عنوان كرد. وي درباره فعاليت اعضاي سايت در طول مدت انتخابات گفت: پرسنل سايت با چاپ شبنامه در ستادهاي ميرحسين موسوي و توزيع آنها، به تضعيف دولت و نظام مي پرداختند. جاسبي به بنده گفت كه بايد هر كاري انجام دهيم تا هر كسي به غير از احمدي نژاد رئيس جمهور شود. وي كه در سازمان بهينه سازي مصرف سوخت و از زمان انتخابات نهم رياست جمهوري با مهدي هاشمي همكاري داشته، مي گويد: «وي معتقد بود كه انتخابات در ايران با پول بيت المال برگزار مي شود و اعتقادي به هزينه شخصي براي انتخابات نداشت... پول هايي كه وي براي تبليغات در انتخابات دور نهم انتخابات رياست جمهوري براي پدرش هزينه كرد معادل 2 ميليارد تومان بود.» كرمي كه به طور ضمني تنش هاي انتخابات دهم را در انتخابات نهم رياست جمهوري ريشه دار مي دانست، درباره مسائل مربوط به انتخابات دهم ادامه مي دهد:
«مهدي هاشمي با بنده صحبت كرد و گفت كه ما بايد براي انتخابات كار رسانه اي قوي اي را آغاز كنيم. چند روز بعد هم در جلسه اي جاسبي به بنده گفت كه بايد هر كاري انجام دهيم تا هر كسي به غير از احمدي نژاد
رئيس جمهور شود. از اين رو ما نيز سايت جمهوريت را با مديريت رسمي
مهدي هاشمي راه اندازي كرديم، البته چند روز بعد جاسبي با تغيير نظر به ما اطلاع داد كه بنده مي خواهم در انتخابات بدون موضع باشم. لذا دستور تعطيلي سايت جمهوريت را صادر كرد، ولي با فشارهاي هاشمي اين سايت به كار خود همچنان ادامه داد. سايت جمهوريت ابتدا قرار بود از كانديدايي در انتخابات حمايت و نسبت به دولت نهم نيز نقدهايي داشته باشد، ولي با فشارهاي
مهدي هاشمي، اين سايت تبديل به سايت تضعيف كننده سازمان هاي نظامي از جمله بسيج و سپاه و سازمان هاي دولتي شد و در نهايت كار به جايي كشيد كه برخلاف واقعيت شبهه تقلب در انتخابات را تلقين كرد. موسوي و ستاد وي پس از انتخابات و اعلام نتايج، اقدام به عدم پذيرش رأي مردم كردند كه هيچ تناسبي با شعارهاي (قانون گرايي) وي نداشت. سياسيون ما قاعده بازي را بلد نيستند، اطرافيان كانديداها با پول بيت المال قصد رئيس جمهور كردن كانديدايي راداشتند. حتي آنها اين اقدام خود را به قيمت بدبخت كردن زيرمجموعه خود نيز انجام مي دهند؛ همان كاري كه با ما در سازمان
بهينه سازي مصرف سوخت شد. در حالي كه همه مي دانستند استفاده از بيت المال جرم است. وي در پاسخ به سؤال قاضي فقط به خود من 320 ميليون پول دادند كه البته حاضرم بخشي از آنها را كه در اختيارم هست بازگردانم. ولي بخش ديگر را بين پرسنل توزيع كردم.256
افزون بر كرمي، مسعود باستاني از روزنامه نگاران دوم خردادي و از فعالان سايت جمهوريت مطالبي مشابه اظهارات كرمي در جلسه دادگاه بيان كرد. وي گفت: «سايت جمهوريت زيرنظر مهدي هاشمي رفسنجاني اداره مي شد و من به عنوان عضو شوراي سردبيري شيفت بعد از ظهر زيرنظر افرادي چون كرمي و نوربخش كار مي كردم. حمله به عملكرد چهار ساله دولت و تضعيف نهادهاي قانوني كشور همچون شوراي نگهبان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، نيروي مقاومت بسيج و نيز نيروي انتظامي، تضعيف شخص احمدي نژاد، ايجاد شبهه در انتخابات، ارائه اخبار ضد و نقيض مبني بر سوءاستفاده از اموال دولتي، القاء تقلب در انتخابات جزو محورهايي بود كه در راستاي ايجاد التهاب در جامعه، ما آن را در دستور كار داشتيم. دفتر اين سايت در يكي از دفاتر دانشگاه آزاد مستقر بود و مبالغي كه به ما ارائه مي شد از طريق چكي از سوي دانشگاه آزاد بود.» باستاني سايت جمهوريت را اتاق جنگ رواني عليه مسئولين نظام دانست و گفت: «سوژه ده برابر شدن صندوق هاي سيار از طريق مهدي هاشمي رفسنجاني به سايت جمهوريت داده شد و شب نامه موج نيز توسط اين سايت تهيه و از سوي اعضاي ستاد 88 توزيع شد.»257
در همين دادگاه هدايت الله آقايي نيز به مطالب ديگري پرداخت. وي گفت: «پيش از انتخابات برخي زمينه هاي فكري، اشتباهات استراتژيك و بحث القاي تقلب از سوي ضدانقلاب و نيروهاي داخلي ترمز بريده، رخ داد كه نزديك انتخابات اشتباهات به شكل ديگري ادامه يافت. حزب كارگزاران، مشاركت، اعتماد ملي و سازمان مجاهدين پس از برگزاري انتخابات بيانيه هاي تندي دادند و نتيجه انتخابات را قابل قبول ندانستند. حرف من اين است كه اگر اين انتخابات را قبول نداشتيد، بايد كنار مي كشيديد اما وقتي مي پذيريم، نبايد با دست خودمان از قانون زاويه بگيريم، چرا كه اين كاري فاجعه بار است.» وي درباره انقلاب رنگي و مخملي نيز گفت: «حتماً برخي ها زماني كه قادر به حمله نظامي نباشند، به فكر اين كارها مي افتند و ضدانقلاب از اين روش استفاده كرده است، اما نمي خواهم بگويم كه ما قصد انقلاب مخملي داشتيم چرا كه ما از اين نظام هستيم، اما ما اشتباه كرديم و ناخواسته حماله الحطب و هيزم كش آتش افروزان شديم و فريب خورديم و بايد اقرار كنيم.»258
در اين دادگاه شهاب الدين طباطبايي، خواهرزاده محمد خاتمي، عضو شوراي مركزي حزب مشاركت و رئيس ستاد 88 نيز ضمن بيان دفاعيه خود مطالب ديگري را درباره حوادث انتخابات و ادعاي تقلب مطرح كرد. او گفت: «در اول اسفندماه سال گذشته با حضور موسوي در عرصه انتخابات، خاتمي كنار كشيد كه اين امر اكثر گروه هاي اصلاح طلب را ناخرسند كرد كه اين مسئله و انتقادها به نحوه ورود موسوي به وي منتقل شد. اما موسوي و مجموعه نزديكش از همان ابتداي ورود دچار عارضه توهم پيروزي بودند.» وي با اشاره به تشكيل كميته صيانت از آراء از سوي ستاد موسوي گفت: «اعضاي اين كميته دايم به موسوي مي گفتند كه جز ابطال انتخابات مطالبه اي نداشته باشد.» طباطبايي درباره نظرسنجي حزب كارگزاران چند روز پيش از انتخابات گفت: «دو روز قبل از انتخابات نظرسنجي از سوي حزب كارگزاران با محوريت علي هاشمي مبني بر پيروزي قطعي ميرحسين موسوي در دور اول انتخابات انجام شد كه اين امر حاصلش دو روز قبل از انتخابات شبهه و قطعيت پيروزي وي در انتخابات بود. شنيدم كه يكي از نزديكان موسوي به نقل از وي گفته است: من 68 سال سن دارم و 7 تير را ديده ام و چيزي براي از دست دادن ندارم. از اين رو معتقدم كه موسوي با طرح بحث تقلب رودررويي با چارچوب نظام را ايجاد كرد. تأكيد موسوي بر ابطال انتخابات و دعوت از مردم براي حضور در تجمعات ريسك او بود و همانطور كه وي گفته است با اين كار چيزي را نداشت كه از دست بدهد.» وي در آسيب شناسي جبهه دوم خرداد در انتخابات گفت: «هر چه درباره مردم روستاها گفتم به آن بي توجهي شد و همه دوستان مي گفتند پيروزي موسوي در دور اول غيرقابل اجتناب است، اين در حالي بود كه [در] روستاها مشكل رأي داشتيم.» طباطبايي درباره جو ّ حاكم بر بخشي از افراد اين جبهه نيز گفت: «در اوايل سال جاري و در يك جلسه، يكي از تئوريسين هاي اصلاح طلب در مورد انتخابات حرف مي زد و اشاره مي كرد كه آقاي خاتمي بايد به عنوان رهبري اصلاحات شناخته شود و با پيروزي موسوي، يك رهبر و يك رئيس جمهور خواهيم داشت. اين سيستمي مقابل نظام موجود است. گويي هيچ گاه نمي توان اصلاح طلب بود و با ديگران تعامل داشت.»259
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
256 . «اعترافات حمزه كرمي: مهدي هاشمي در انتخابات پولشويي، سندسازي و از بيت المال هزينه مي كرد»؛ خبرگزاري فارس؛ 3/6/1388؛ كد مطلب: 8806031426.
257 . «مشروح اظهارات مسعود باستاني در جلسه دادگاه»؛ خبرگزاري ايسنا، 3/6/1388.
258 . «آقايي: با اظهارنظرهاي موسوي، خاتمي و محتشمي پور آتش بيار معركه بوديم»؛ خبرگزاري فارس؛ 3/6/1388.
259 . «مشروح دفاعيات دادگاه چهارم حوادث پس از انتخابات»؛ خبرگزاري ايسنا؛ 3/6/1388.

 



معاويه اولين نظريه پرداز سكولاريزم در اسلام

ظهور «سكولاريزم» در سقيفه!
از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) روايات فراواني نقل شده است كه در آنها تعبيراتي از قبيل خليفه، وليّ، مولا و تعابير ديگري شبيه آنها در شأن اميرالمؤمنين(عليه السلام) صادر شده است. بسياري از اين روايات را اهل تسنن نيز نقل كرده اند.
بعضي از اين تعبيرات به قدري صريح است كه اگر شخصي بدون غرض آنها را مطالعه كند، هيچ شك و شبهه اي در مورد ولايت و خلافت
حضرت علي(عليه السلام) براي او باقي نخواهد ماند. به همين علت بعضي از علماي اهل تسنن كه اين گونه احاديث را جمع آوري كرده و در اين زمينه آثاري را تأليف كرده اند، به جهت اهتمام نسبت به گردآوري روايات پيرامون مدح اميرالمؤمنين(عليه السلام) و يا اثبات ولايت و خلافت ايشان، متهم به تشيع شده اند.
اين گونه روايات فراوان است و در كتب متعددي ثبت شده است، كه علاقه مندان مي توانند به آنها مراجعه كنند. نكته مهم در اين ميان، تشكيكي است كه درباره مضمون اين روايات صورت مي پذيرد. از صدر اسلام افرادي كه در مقام بحث و جدل مغلوب شده و بر آنها ثابت مي شد كه اين تعبيرات از پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) صادر شده و معنايي جز خلافت حضرت علي(عليه السلام) ندارد، متعصبانه با طرح شبهه هاي شيطاني، به تحريف معنوي اين روايات دست مي زدند. از جمله اين شبهات اين است كه: مي پذيريم كه بعد از وفات پيغمبر(صلي الله عليه وآله) وظيفه اي كه بر عهده ايشان بوده به حضرت علي(عليه السلام) منتقل شده است. اما كار پيغمبر(صلي الله عليه وآله) ابلاغ رسالت و دين خدا بود و وظيفه ديگري نداشت؛ از اين رو وظيفه حضرت علي(عليه السلام) بعد از پيغمبر(صلي الله عليه وآله) ، به عنوان خليفه آن حضرت، تبليغ دين خدا است و وظيفه ديگري بر عهده آن حضرت نيست!
بر اساس شبهاتي از اين قبيل، منشأ سكولاريزم، يعني تفكيك ديانت از سياست، از صدر اسلام پيدا شد. از همان ابتدا كساني مي گفتند مسأله رياست بر امت و به تعبير ديگر «امامت»، مربوط به زندگي دنيا و اداره امور آن است و ربطي به «رسالت» ندارد. پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) ، رسول خدا و مأمور ابلاغ پيام هاي خدا به مردم بود، اما امامت و حكومت بر مردم و وجوب اطاعت مردم از آن حضرت در امور دنيا ثابت نشده است! از اين رو درباره حضرت علي(عليه السلام) نيز كه خليفه آن حضرت است، ثابت نيست. بنابراين گرچه حضرت علي(عليه السلام) خليفه پيغمبر
(صلي الله عليه وآله) است، لكن چون بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) تنها «ابلاغ» پيام هاي خداوند واجب بوده است، به همين دليل براي
حضرت علي(عليه السلام) نيز به عنوان خليفه پيغمبر(صلي الله عليه وآله) امري بيش از اين ـ تبليغ دين ـ ثابت نيست! خلاصه، مسأله حكومت از مسأله تبليغ دين جدا است و خلافت اميرالمؤمنين(عليه السلام) از پيامبر(صلي الله عليه وآله) كه در روايات آمده فقط در امر تبليغ دين است!
شايد تعجب كنيد كه چگونه ممكن است در صدر اسلام چنين مسأله اي مطرح شده باشد؟! اما واقعيت اين است كه اتفاقاً پايه و اساس ماجراي سقيفه بر همين نظريه استوار بود. هنوز پيكر مبارك پيغمبر اكرم
(صلي الله عليه وآله) به خاك سپرده نشده بود كه عده اي در سقيفه جمع شدند تا براي امت، خليفه و امام تعيين كنند. معني اين كار آن بود كه خدا و پيامبر فقط در امر دين دخالت مي كنند و مسأله رهبري جامعه و حكومت چون مربوط به دين نيست، از اين رو خدا و پيامبر نيز چيزي در مورد آن نفرموده اند و ما خود بايد در اين باره تصميم بگيريم! معناي اين كار، تفكيك دين از سياست بود و نطفه اين نظريه در سقيفه بسته شد.
اولين نظريه پرداز سكولاريزم در تاريخ اسلام
اولين نظريه پرداز سكولاريزم در تاريخ اسلام، معاويه بود. وي اين مسأله را در يكي از مكاتبات خود با اميرالمؤمنين(عليه السلام) مطرح كرده است.
در طول پنج سال حكومت حضرت علي(عليه السلام) مكاتبات زيادي بين آن حضرت و معاويه انجام شد. چون حضرت علي(عليه السلام) در عين حال كه معاويه را از حكومت شام عزل كرده بودند، نمي خواستند جنگ و خون ريزي اتفاق بيفتد و خون بي گناهاني ريخته شود. از اين رو مي بايست از سويي حجت را بر معاويه تمام كنند و از سوي ديگر از بروز شبهه در اذهان ديگران جلوگيري كنند؛ چون ممكن بود كساني بگويند بهتر بود حضرت علي(عليه السلام) معاويه را به بحث و گفت وگو دعوت كرده و او را هدايت مي كرد؛ چرا علي(عليه السلام) اين كار را نكرد؟ براي دفع اين شبهه، طي دوران حكومت حضرت علي(عليه السلام) مكاتبات زيادي بين اميرالمؤمنين(عليه السلام) و معاويه واقع شد. بسياري از نامه هاي حضرت امير(عليه السلام) به معاويه در نهج البلاغه نقل شده است. جواب هاي معاويه نيز در برخي شرح هاي نهج البلاغه، مانند شرح ابن ابي الحديد آمده است.
از جمله، اميرالمؤمنين(عليه السلام) ضمن نامه اي مفصل براي معاويه، به احاديث پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) احتجاج كرده، نوشتند: پيغمبر اكرم
(صلي الله عليه وآله) مرا وصي و وزير خود قرار داد و فرمود: «علي(عليه السلام) بعد از من خليفه من بر شما است» و پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) تعابيري مانند ولايت، امامت، خلافت و رياست را در شأن من فرمودند، با اين همه چگونه تو اين احاديث را قبول نمي كني؟ معاويه در پاسخ حضرت امير
(عليه السلام) اين گونه نوشت: الا و ا نّما كان محمّد رسولا م ن الرّسل ا لي النّاس كافّه ً فبلّغ ر سالات ربّ ه لايمل ك شيئاً غيره؛1 يعني درست است كه تو خليفه رسول الله(صلي الله عليه وآله) و جانشين او هستي، اما مگر رسول الله (صلي الله عليه وآله) چه كسي بود؟ او تنها پيام آوري بود و از جانب خدا پيام هايي را به مردم ابلاغ مي كرد؛ اما «لايمل ك شيئاً غيره»، مقام و منصب ديگري غير از دريافت و ابلاغ پيام هاي خدا به مردم نداشت! از اين رو تو (علي(عليه السلام) ) نيز خليفه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) هستي تا پيام هايي را كه آن حضرت از جانب خدا آورده بود، به مردم برساني! اما امامت و رياست بر مردم را خود پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) هم نداشت تا تو بخواهي جانشين او در اين امر باشي!
حضرت امير(عليه السلام) در پاسخ معاويه نامه اي نوشتند و در خصوص اين استدلال او فرمودند: زعمت أنّه كان رسولا و لم يكن ا ماماً فا نّ ا نكارك علي جميع النّبيّين الائ مّه ؛2 تو مدعي هستي كه پيغمبر اسلام(صلي الله عليه وآله) تنها مقام رسالت را داشت و مقام امامت و رياست بر امت را نداشت؛ اين سخن تو نه تنها انكار مقام امامت براي پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) است، بلكه انكار اين مقام در حق تمام انبيايي است كه داراي مقام امامت بودند.
در توضيح فرمايش حضرت امير(عليه السلام) بايد بگوييم، دو آيه در قرآن بر امامت انبيا تصريح كرده است؛ نخستين آيه اين است:
و جعلنا م نهم أئ مّه ً يهدون ب أمر نا؛3 و برخي از آنان (پيامبران) را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مي كردند.
آيه ديگر آيه اي است كه به طور مشخص مقام امامت را براي حضرت ابراهيم(عليه السلام) ثابت مي كند: و ذ ابتلي براه يم ربّه ب كل مات فأتمّهنّ قال نّ ي جاع لك ل لنّاس ماماً.4 در تفسير اين آيه مفسران اثبات كرده اند كه بعد از آن كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) به مقام نبوت، رسالت، و خلّت (مقام خليل اللهي) نايل شد، در نهايت به مقام امامت رسيد و اين آخرين مقام حضرت ابراهيم(عليه السلام) بود كه در اواخر عمر به آن حضرت اعطا شد. حدود صد سال از سن حضرت ابراهيم(عليه السلام) گذشته بود كه خداي متعال حضرت اسماعيل(عليه السلام) را به ايشان عنايت كرد. پس از آن كه حضرت اسماعيل(عليه السلام) جواني برومند گرديد، خداوند با دستور ذبح اسماعيل(عليه السلام) ، حضرت ابراهيم(عليه السلام) را امتحان كرد. پس از تمام امتحانات، كه ذبح اسماعيل(عليه السلام) نيز يكي از آنها بود، مقام امامت به آن حضرت عطا شد: و ذ ابتلي براه يم ربّه ب كل مات فأتمّهنّ قال نّ ي جاع لك ل لنّاس ماماً. بنابراين مقام امامت، بالاترين و آخرين مقامي است كه حضرت ابراهيم
(عليه السلام) به آن نايل گرديد.
اين فضيلت ـ اعطاي مقام امامت ـ به اندازه اي مهم بود و حضرت ابراهيم در اثر رسيدن به آن چنان شادمان شد كه بلافاصله گفت: و م ن ذرّ يّت ي؛ يعني خدايا! اين مقام را در ذريه و نسل من نيز قرار بده! يكي از ويژگي هاي شخصيتي حضرت ابراهيم(عليه السلام) اين بود كه نسبت به فرزندان و نسل خود اهتمام فراواني داشت و در هر مناسبتي كه دست به دعا برمي داشت، براي فرزندان و نسل آينده خود نيز دعا مي كرد. زماني هم كه اين مقام به او داده شد، گفت: خدايا! حال كه اين مقام را به من دادي، آن را به نسل من نيز عطا فرما! خداوند در پاسخ آن حضرت، ضمن آن كه دعاي او را اجابت كرد، فرمود: لا ينال عهد ي الظّال م ين ؛ يعني اين مقام را در ذريه تو نيز قرار خواهم داد، اما ستم گران به اين مقام نخواهند رسيد.
پس حضرت ابراهيم(عليه السلام) و هم چنين عده ديگري از انبيا، به نص قرآن كريم داراي مقام امامت بوده اند. با توجه به اين آيات، حضرت امير(عليه السلام) به معاويه مي فرمايد: اگر تو براي رسول اكرم
(صلي الله عليه وآله) مقام امامت را قايل نباشي و فقط شأن رسالت و پيام رساني آن حضرت را بپذيري، نه تنها امامت آن حضرت را انكار كرده اي، بلكه امامت ساير انبيا(عليهم السلام) را نيز كه قرآن به آن تصريح كرده است، انكار كرده اي.
علاوه بر آياتي كه امامت را براي ديگر انبيا اثبات مي كند، اين مقام براي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نيز با آيات خاصي ثابت مي شود كه شايد صريح ترين آنها آيه «النّب يّ أولي ب المؤم ن ين م ن أنفس ه م»5 باشد. طبق اين آيه، پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نسبت به همه مؤمنان از خود ايشان اولي است و بر تصرفاتي كه هر كس مي تواند در زندگي و اموال خود داشته باشد، ولايت دارد. هم چنين به آيات ديگري نيز در اين زمينه مي توان اشاره كرد؛ مانند: نّما ول يّكم اللّه و رسوله،6 و نيز آياتي كه در آنها به طور مطلق امر به اطاعت از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) شده است؛ مانند: أط يعوا اللّه و أط يعوا الرّسول.7 معناي تمام اين آيات، اثبات مقام امامت براي پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) است؛ ولي معاويه با جسارت كامل، مفاد تمام اين آيات را انكار مي كرد!
البته انكار معاويه به دليل آگاه نبودن او از اين آيات نبود، بلكه مي خواست در مقام بحث و جدل، چنين وانمود كند كه اگر من از چنين مسأله اي مطلع بودم و برايم به اثبات رسيده بود، با آن مخالفت نمي كردم و من نيز تسليم شما مي شدم. به عبارت ديگر، او جاهل نبود بلكه «تجاهل» مي كرد؛ و اين نيز يكي از شگردهاي شيطاني معاويه بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 33، باب 16، روايت 420.
2. همان.
3. سجده (32)، 24 و انبياء (21)، 73.
4. بقره (2)، 124.
5. احزاب (33)، 6.
6. مائده (5)، 55.
7. نساء (4)، 59 و موارد ديگر.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14