(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 24 بهمن 1389- شماره 19863

چرا نظام به بعضي از راهپيمايي ها مجوز نمي دهد؟
تحولات اخير جهان عرب در گفت وگو با كارشناسان سياسي
صدور انقلاب اسلامي از تهران تا قاهره
پاسخ به يك شبهه حقوقي
بايگاني شود!
چه احساسي داريد؟ هيچ!



چرا نظام به بعضي از راهپيمايي ها مجوز نمي دهد؟

مهدي محمدي
اين پرسش كه چرا نظام به سران فتنه اجازه برپايي يك راهپيمايي جداگانه را نمي دهد تا به قول آقايان وزن جريان ها مشخص شود، اين روزها يكي از معدود بحث هاي باقي مانده از دوران فتنه است كه ارزش دارد اندكي به آن پرداخته شود. به اين شبهه- كه به ظاهر آخرين تير در تركش غربي ها و عمله داخلي آنهاست- به روش هاي بسيار مختلفي مي توان پاسخ داد كه متأسفانه تا امروز به اندازه كافي، بسط داده نشده است.
اول- يك نقطه شروع مناسب اين است كه توجه كنيم نظام اتفاقا بيش از اين به روشني و صراحت تمام نشان داده كه هيچ واهمه اي از اين كه به گروه هاي مختلف سياسي اجازه خودنمايي در خيابان را بدهد، ندارد ،با اين كه مي داند- و بديهي هم هست- كه در كشوري كه مكانيسم هاي انتخاباتي براي جابه جايي قدرت بين گروه هاي سياسي وجود دارد و تكليف همه چيز پاي صندوق هاي رأي مشخص مي شود ديگر نيازي به قشون كشي خياباني نيست. نمونه روشن اين موضوع را دو ماه منتهي به انتخابات خرداد 88 ديديم كه چگونه نظام تمامي تجمعات و ميتينگ هاي غيرقانوني اصلاح طلبان را كه روزانه ده ها مورد از آن با عناوين مختلف در تهران و شهرستان ها برگزار مي شد، تحمل كرد و با وجود آن كه مي توانست از همان ابتدا از همه آن ها جلوگيري كند، اجازه داد همه چيز همان طور كه بود، ادامه پيدا كند.
اگر اصلاح طلبان نگاهي به گذشته خود كنند خواهند ديد كه تا وقتي يك «گروه سياسي درون نظام» بودند، هيچ مانعي بر سر راه تجمعات و ميتينگ هاي آن ها ايجاد نشد با اين كه انواعي از جرايم از توهين به مقام هاي عالي نظام تا هتك مقدسات، درون آن تجمعات رخ مي داد. مهم است به ياد بياوريم كه تجمعات به اصطلاح انتخاباتي اصلاح طلبان قبل از 22 خرداد 88- تقريبا از همان روزهاي اول- به سمت خشونت، ساختارشكني، خسارت زدن به جان مردم، مأموران و اموال عمومي و خصوصي كشيده شد. درحالي كه تقريبا غروب هر روز در يكي دو ماه قبل از انتخابات، تهران درگير آشوب هاي متعدد در گوشه و كنار شهر بود. نظام هيچ يك از تجمعات انتخاباتي اطلاح طلبان و كارناوال هاي آن ها را لغو نكرد و فقط تلاش نمود از ميل ذاتي آن ها به خشونت بكاهد. پس روشن است كه نظام زماني همين نزديكي ها به خوبي نشان داده هيچ ترسي از اين كه مجوز راهپيمايي به گروه سياسي داخل نظام بدهد، ندارد.
دوم- پس از انتخابات، صورت مسئله به طور كامل تغيير كرد. اولين نكته اين بود كه اصلاح طلبان از همان روز اول ادعا مي كردند قصد اعتراض بدون خشونت را دارند اما هيچ تجمعي از آن ها در روزهاي نخست ديده نشد الا اين كه به محل جولان ضدانقلاب و گروهك هاي تروريستي بدل شد و تندترين خشونت ها در آن به وقوع پيوست. آيا آقاي «موسوي» مي تواند حتي يك مورد از تجمعات اصلاح طلبان، پس از انتخابات را نشان دهد كه در متن و حاشيه آن خشونت هاي گرم و سرد، رخ نداده باشد؟
حتي در تجمع روز 25 خرداد كه آقايان دايما به عنوان يك «راهپيمايي سكوت» به آن استناد مي كنند هم حداقل به 3 كلانتري، يك پايگاه بسيج، چندين مأمور نيروي انتظامي و تعداد قابل توجهي از مردم عادي كه قيافه شان مورد پسند آنان نبود، حمله شد. به واقع نظام در مقابل اين وضعيت چه بايد مي كرد؟ آيا بايد با اعطاي مجوز، اجازه مي داد كه آقايان علاوه بر همه توجيهات ديگر، توجيه قانوني هم براي آشوب گري هاي خود دست و پا كنند؟ كجاي دنيا به چنان تجمعات و چنين تجمع كنندگاني اجازه برگزاري راهپيمايي مي دهند؟
سوم- نكته بعدي اين است كه آقايان ادعا مي كنند طبق قانون اساسي حق اعتراض و برگزاري تجمع سياسي براي آن ها محفوظ است. اول؛ بايد گفت آيا قانون اساسي حق خشونت، تخريب و ترور را هم براي آقايان به رسميت شناخته است؟! دوم؛ اساسا چرا بايد به تجمعي مجوز داد كه مبناي آن يك دروغ شاخ دار به نام تقلب است كه امروز ديگر حتي مدعيان آن هم توان و انگيزه دفاع از آن را ندارند. جالب است كه خود موسوي هم در شبه بيانيه اخير خود، ديگر ذكري از موضوع تقلب نكرده است.
آقايان اگر خودشان حاكم بودند و كار را به دست داشتند آيا اجازه مي دادند هر كسي هر دروغي خواست بگويد و بعد براي اثبات آن، دعوت به دوئل خياباني كند؟ بگذريم كه در دوران اصلاحات، اصول گرايان، حزب اللهي ها و دانشجويان بسيجي براي برگزاري يك تجمع و سخنراني ساده پشت در اتاق امثال آقاي «تاج زاده» ساعت ها مي نشستند و آخر سر هم جواب مي شنيدند كه برويد با دفتر تحكيم، تجمع مشترك برگزار كنيد!
چهارم- نكته بسيار مهم بعدي در همين باره اين است كه آقايان اساسا چرا حالا به فكر گرفتن مجوز افتاده اند؟ چرا در روز 25 خرداد كه با يك دروغ مردم را به خيابان ها كشاندند و آشوب هاي بعد از انتخابات را كليد زدند، در روز 30 خرداد كه عملا در تهران جنگ خياباني به راه انداختند، در روز قدس كه در خيابان هاي تهران به ارزش هاي ميليون ها روزه دار اهانت كردند، در روز 13 آبان كه آشكارا به نفع آمريكا و اسرائيل شعار دادند، در روز 16 آذر كه عكس امام(ره) را در دانشگاه تهران پاره كردند، به فكر مجوز گرفتن نيفتادند؟
پاسخ آسان است. آن روزها هنوز مانده بودند معدود كساني كه خام شوند و به حرف آقايان به خيابان بيايند ولي حالا با وجود حماسه هاي 9 دي و 22 بهمن ديگر روشن شده كه كسي در تهران براي دروغ هاي آنان تره هم خرد نمي كند و دقيقا به همين دليل و براي آن كه از دست رفتن سرمايه اجتماعي خود را بپوشانند، پشت درخواست هايي سنگر مي گيرند كه مي دانند به ده ها دليل، امكان اجابت آن وجود ندارد. خوب است آقاي موسوي از خودش بپرسد- البته پس از آن كه سر خود را از پنجره بيرون آورد و گذاشت تا هوايي بخورد- كه آن مردمي كه چند ماهي در سال 88 به اجابت درخواست ايشان بدون مجوز بيرون مي آمدند، اكنون كجا هستند؟ مگر آن روز براي فراخواندن مردم مجوز لازم بود كه حالا شد؟ به واقع اگر آقاي موسوي و دوستان شان مي توانستند در اين تهران چند ده هزار نفر را جمع كنند- كه چند ماه است نتوانسته اند- باز هم نيازي به درخواست مجوز مي ديدند؟! نتيجه روشن بحث اين است كه داستان «ما مجوز مي خواهيم» دقيقا از وقتي شروع شده كه سران فتنه فهميده اند ديگر توان به خيابان كشاندن مردم را ندارند و كف گير به اصطلاح به ته ديگ خورده است. در نتيجه تصميم گرفتند با طرح يك درخواست غيرقابل پذيرش خود را از نظام طلب كار و در نزد افكار عمومي، مدعي نگه دارند غافل از اين كه آبرو و اعتبار آقايان مدت ها قبل دود شده و به هوا رفته است.
پنجم- و سخن آخر در اين مورد اين است كه همه اين بحث ها به كنار، آيا يك نفر از آقايان اصلاح طلب هست كه بتواند ادعا كند به وزارت كشور مراجعه كرده، درخواست داده و تشريفات قانوني صدور مجوز تجمع از جمله تعهد به اين موضوع كه تجمع به سمت خشونت و ساختارشكني نخواهد رفت را به طور كامل طي كرده است؟ آقاي موسوي و دوستان شان در اين مورد با مردم مثل خيلي موارد ديگر، صادق نيستند ولي مردم بايد بدانند كه بنابر اعلام مكرر مقام هاي وزارت كشور تا امروز حتي يك بار هم چنين مراجعه اي نشده و هر چه اصلاح طلبان در اين باره مي گويند فقط بازي هاي بي مزه تبليغاتي است.

 



تحولات اخير جهان عرب در گفت وگو با كارشناسان سياسي
صدور انقلاب اسلامي از تهران تا قاهره

پريسا جلالي
«احتمال وقوع انقلاب اسلامي و مردمي، مشابه انقلاب ايران در مصر بسيار محتمل است.» برآورد بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم اسرائيل كه از به دست گرفتن اداره امور كشور توسط گروه هاي اسلام گرا با بهره مندي از بحران سياسي اخير در مصر ابراز نگراني مي كند، تنها اعتراف رژيم صهيونيستي به شكستي چندين باره نيست.
شيمون پرز رئيس اين رژيم هم در سخناني درباره اوضاع اخير مصر و بروز اعتراضات مردمي در اين كشور تأكيد كرده است كه اگرچه تمامي اقدامات حسني مبارك مطابق خواست اسرائيل نبوده اما اين رژيم احترام زيادي براي وي قائل است، زيرا يكي از اقدامات مهم مبارك حفظ صلح! با اسرائيل بوده است.
شباهت تحركاتي كه از تونس آغاز شد و با گذر از اردن و ليبي و... امروز آتش سركش آن به مصر رسيده است به طور حتم برگرفته از پيامي است كه بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران سال ها پيش به حاكمان آن هشدار داده بودند و با پيام تاريخي خود مبني بر صدور انقلاب، بذر استعمارستيزي و مقابله با استكبار را به تأسي از اصول اسلام در سراسر گيتي پراكنده كردند.
هر چند تفاوت هاي ظاهري مانع از شباهت كامل قيام مردمي مصر با انقلاب اسلامي ايران مي شود ، اما مردمي و اسلامي بودن اين قيام هرگز نمي تواند نفي شود.
انقلاب مصر از حيث گستردگي مشاركت مردمي شبيه انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) است اما به دليل كثرت رهبران آن و عدم وجود رهبري واحد براي ايجاد وحدت بين اقشار مختلف با انقلاب ايران متفاوت است.
ديگر تفاوت ها و شباهت هاي اين دو انقلاب مردمي را از زبان صاحبنظران سياسي جويا شده ايم كه در ادامه مي آيد.
آيت الله سيد احمد خاتمي خطيب نمازجمعه تهران در بيان شباهت ها و تفاوت هاي اين قيام گفت؛ قيام مردم مصر شباهت ها و البته تفاوت هايي با انقلاب بزرگ اسلامي ايران دارد. نخستين شباهت قيام مردم مصر با انقلاب اسلامي ما خروش يكپارچه مردمي است. در انقلاب ما يكپارچه ايران مرگ بر شاه را سر مي داد و از نقاط مركزي كشور تا دورافتاده ترين مناطق همه يك خواسته را دنبال مي كردند. اين واقعيت، امروز در مصر هم ديده مي شود. همه مردم يكپارچه با شعار «يسقط مبارك» خواستار سرنگوني مبارك هستند. بنابراين آنچنان كه انقلاب اسلامي ما انقلابي حزبي و صنفي و انقلاب يك گروه نبود، و قيامي برگرفته از يك ملت عليه طاغوت بود، قيام مصر هم قيامي عليه حاكميت طاغوت مصر است.
وي در بيان دومين شباهتي كه مي توان براي انقلاب اسلامي ايران با قيام مردم مصر ذكر كرد، اظهار داشت: رفتار طاغوتي ها وجه تشابه ديگر اين دو انقلاب است. محمدرضا پهلوي در آستانه سقوط، دست به تغيير دولت هايش زد تا شايد بلاگردانش شوند. ولي مردم رأس حكومت يعني شاه و مجموعه بدنه حاكميت را نمي خواستند و اين ترفند نتوانست تأثيري در رفتار مردم بگذارد. همين سياست را دولت مصر به كار گرفته و دولت را تغيير داد اما مردم مصر با پيشينه اي كه از ديكتاتور مصر داشتند تمكين نكردند و خواستار اخراج مبارك شدند.
آيت الله خاتمي افزود: سومين وجه تشابه همان ترفند كهنه و نخ نماي آوردن چماق داران به ميدان است اواخر حكومت شاه مأموران شاه هم نيروهاي امنيتي و شهرباني و امثال آنان را با تشكلي كه از سوي طاغوت پيدا مي كردند به جان انقلابيون مي افتادند و طاغوت وانمود مي كرد اينها مردمي حامي آنها هستند در حالي كه همان مأموران بودند كه با لباس مبدل به ميدان آمدند. در حالي كه طاغوت مصر هم، همين روش را انجام داد و مأمورانش با سلاح سرد به جان تظاهركنندگان افتادند و تعدادي را كشتند و مجروح كردند و آن قدر اين ترفند مفتضح بود كه نخست وزير مصر عذرخواهي كرد و قول داد حمله كنندگان به مردم را بازخواست كنند. دوره اين بازي ها گذشته و مردم به كمتر از سقوط ديكتاتور مصر قانع نخواهند شد.
وي همچنين تصريح كرد: وجه تشابه چهارم شيوه اي است كه غرب بخصوص آمريكا براي بعد از حكومت شاه پيش گرفت. غربي ها بسيار اميدوار بودند به چهره هاي ملي و ملي-مذهبي كه بتوانند دوباره جريان اداره كشور را به سوي آمريكا بكشانند و ناكام شدند. در قيام مصر همين اتفاق افتاد و آمريكا البرادعي را مطرح كرد و البرادعي هم چند چراغ سبز به آمريكا نشان داد. به طور مثال اظهار داشت كه نبايد اتفاقي- انقلاب اسلامي- كه در ايران افتاد در مصر بيفتد و ديگر اين كه گفت به قراردادهايي كه نامبارك با دولت ها بسته است پايبندم. البته پاداش آمريكايي ها هم به او اين بود كه البرادعي را در رسانه هايشان به عنوان رهبر قيام مردم مصر معرفي كنند اما پيام امام در سال 57 و 58 اين توطئه را خنثي كرد.
خطيب جمعه تهران تأكيد كرد: اينها مي طلبد مردم مصر با هوشياري مراقب توطئه آمريكا باشند و بي ترديد حاكميت مصر رفتني است و بايد به فكر بعد از مبارك باشند و مراقب باشند مهره هاي آمريكا انقلابشان را مصادره نكند. مبارزان مصري بايد بدانند كه تنها و تنها استقامت بر مواضع درست است كه آنها را به پيروزي مي رساند و مذاكره با نخست وزيري كه از سوي يك حاكم نامشروع منصوب شده است به نظر مي رسد كه گامي در مسير پيروزي نخواهد بود رهبران مصري بايد بدانند كه مذاكره بدون خروج مبارك از مصر اميدوار كردن دنياي استكبار به تأثير ترفندهايشان براي جلوگيري از گسترش انقلاب مصر است. امام راحل عظيم الشان در سال هاي پيروزي مطلقا مذاكره با عوامل و ايادي شاه را نپذيرفت و حتي درخواست مكرر آخرين نخست وزير دست نشانده شاه را فرمود تا استعفا ندهد او را نمي پذيرم. انقلاب مردم مصر در يك قدمي پيروزي است مبادا با انفعال نابه جا خداي ناكرده تلاش هاي افتخارآفرين ده روز گذشته بر باد رود. نگراني اي كه در اين عرصه هست فقدان رهبري امام گونه در تظاهرات مصر و ديگر بلاد اسلامي است.
وي با ابراز تأسف از اين كه جاي رهبري بزرگ مثل امام خميني(ره) در اين قيام ها خالي است، افزود: همين مسئله مي طلبد مردم عزيز ما قدردان نعمت ارزشمند ديروز رهبري يعني امام راحل و رهبري امروز يعني آيت الله العظمي خامنه اي باشند كه ملت ما قدردان هست. آنچنان كه در طول اين 32 سال قدر دانسته اند. همان طور كه امام راحل فرمودند پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا كشور آسيب نبيند مردم ما هم در پشتيباني از رهبر معظم انقلاب همين رهنمود را جامه عمل پوشيده اند.
مجيد صفاتاج تحليل گر مسائل خاورميانه در همين موضوع به نقش امام راحل در فراگير شدن جنبش هاي آزادي بخش در سراسر جهان متأثر از انقلاب اسلامي ايران اشاره كرد.
وي در تشريح فضاي سياسي حاكم بر فلسطين و منطقه پيش از وقوع انقلاب اسلامي در ايران مي گويد: در آن زمان گستاخي رژيم صهيونيستي در ارتكاب جنايت عليه ملت فلسطين تا اندازه اي بود كه مقامات اين رژيم آشكارا اعلام مي كردند «ما نسل كنوني را مي كشيم و نسل آينده هم فراموش خواهد كرد» و از سوي ديگر مواضع سازشكارانه رهبران مرتجع عربي و سكوت آنها و حمايت محافل و قدرت هاي بين المللي از اسرائيل، مسلمانان جهان را از احقاق حقوق ملت فلسطين بازگرداند.
وي ادامه داد: به گمان بسياري از تحليلگران غربي و اسرائيلي پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به رهبري امام خميني آغاز فرايند فروپاشي رژيم صهيونيستي بود. چرا كه از سويي زيان هاي اين رژيم در نتيجه اين انقلاب از جمله از دست دادن منبع عظيم نفتي و خريدار مهم فرآورده هاي صنعتي و كشاورزي، تضمين كننده كار و سودهاي هنگفت براي شركت هاي اسرائيلي و هم پيمان مقتدر استراتژيك و سياسي، اسرائيل را با چالشي بزرگ مواجه ساخت و از طرف ديگر با تشكيل حزب الله لبنان با الهام از انقلاب اسلامي ايران و بيرون راندن صهيونيست ها از خاك اين كشور، حركتي در فلسطين با عنوان انتفاضه با تأسي از اين انقلاب و الگو قرار دادن حزب الله، آغازگر قيام سراسري ملت فلسطين عليه رژيم صهيونيستي شد كه به موجب آن اين رژيم كه هيچ گاه حاضر به رسميت شناختن فلسطيني ها نبود مجبور شد مذاكره كند.
اين كارشناس مسايل خاورميانه ادامه داد: انقلاب اسلامي تنها يك خيزش مقطعي براي فروپاشي يك رژيم سياسي در منطقه نبود بلكه قيامي جهاني بود كه حركت نخستين آن به رهبري امام خميني(ره) در ايران آغاز شد و تمامي ملت هاي مظلوم و ستمديده را نشانه رفت. هم اكنون در نشست هاي علمي انديشمندان و سياستمداران و حتي در سطح مذاكرات و گفت وگوهاي رسمي دولتمردان بزرگ جهان، سخن از چالش هايي است كه انقلاب اسلامي در عرصه گفتمان ها و معادلات سياسي و فرهنگي پديد آورده است. نمونه آن پيدايش و گسترش احزاب اسلامگرا در اكثر كشورهاي اسلامي، تحولات پديده آمده و يا در شرف تكوين است كه بر اثر حضور نيرومند احزاب ديني در بسياري از كشورهاي اسلامي شكل گرفته و بحث تمدن آتي اسلام در معادلات سياسي و فرهنگي جهان به گفتمان روز مجامع فرهنگي و سياسي تبديل شده است.
بازتاب نتايج عملي اين گفتمان ها و چالش ها و رويكردهاست كه در رأس خبرها و تحليل هاي رسانه هاي گروهي جهان قرار دارند و مطمئنا اين روند با توجه به كاركردهاي انقلاب اسلامي در جوامع اسلامي رو به افزايش خواهد بود.
صفاتاج اضافه كرد: همان طور كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اغلب رسانه هاي غربي، زبان به اعتراف گشودند، از جمله راديو لندن كه اعلام كرد: «امام خميني انقلابي را رهبري كرد كه جهان را لرزاند». با مرور روزهاي آغازين انقلاب اسلامي هنگامي كه در آستانه پيروزي بود كارشناسان يهودي و حتي بعضي از مسئولان رژيم اسرائيل مدعي شدند با پيروزي انقلاب ايران سرزمين يهوديان از بين خواهد رفت و به سياه چال هاي تاريخ خواهد پيوست. شايد كمتر كسي توجه مي كرد كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران چنين تفكراتي در سطح منطقه شكل گيرد كه منجر به انتفاضه فلسطين شود. اما با توجه به بستر مناسبي كه در قانون اساسي درحمايت از نهضت هاي آزادي بخش در منطقه خاورميانه و فلسطين به وجود آمد عملا شرايط به گونه اي رقم خورد كه موج جديدي از جنبش احياي ديني كه متاثر از انقلاب اسلامي بود، در منطقه شكل گرفت.
وي گفت: اسرائيلي ها بعداز پيروزي انقلاب و با توجه به ماهيت آن پيش بيني مي كردند كه انقلاب اسلامي ايران تاثير مستقيمي بر فلسطين و رژيم صهيونيستي خواهد داشت و اين انقلاب منجر به سست شدن پايه هاي رژيم صهيونيستي خواهد شد. از جمله يكي از رهبران احزاب چپ گراي اسرائيلي در يك مجله اسرائيلي نگراني هاي اين دولت را در مقابل پيروزي انقلاب اسلامي ايران بيان كرد و مهمترين مشكلات را از دست دادن منبع نفت و خريداران مهم فرآورده هاي صنعتي و كشاورزي همچنين از دست دادن همپيمانان درسطح سياسي و اقتصادي پيش بيني كرد. حتي پيش بيني شده بود كه پايگاه منطقه اي آمريكا در ايران سقوط مي كند و انقلاب اسلامي ايران باعث بازيابي هويت ديني مسلمانان و شكل گيري بيداري اسلامي در منطقه خواهد شد. به اعتقاد صفاتاج موج بيداري فقط محدود و منحصر به فلسطين و لبنان نشد. اين موج در افغانستان هم شكل گرفت و در عراق شاهد ايجاد جنبش هاي اسلامي مثل مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق و حزب الدعوه اسلامي و ديگر گروه هاي شيعي بوديم. حتي در عربستان سعودي و بحرين و كويت جنبش هاي آزادي بخش شيعي تشكيل شد كه متاثر از انقلاب اسلامي ايران بودند به ويژه در منطقه شرقي در عربستان و در پاكستان كه عمدتا شيعيان درحال فراموش شدن بودند نهضت جعفري شكل گرفت. در هندوستان به همين صورت و در مالزي و فيليپين جنبش احياي ديني تشكيل شد و شاهد جريان هايي متاثر از نهضت امام خميني(ره) بوده ايم كه امروز اين موج به تونس و ليبي و اكنون به مصر رسيده است.
حسين رويوران كارشناس مسائل خاورميانه و معاون سياسي جمعيت دفاع از ملت فلسطين هم تاكيد كرد: در ايران بازگشت به اسلام به عنوان يك خواسته مردمي مطرح بود و اكنون در همين بعد مصر نسبت به نظام سكولار و فرهنگ ضدمذهبي و غيرمذهبي معترض شده است. به طوري كه اين دو بعد از وجوه مشترك دو انقلاب ايران و مصر محسوب مي شود. قيام عليه استبداد بعد ديگر ماجرا است. رژيم پهلوي يك رژيم مستبد بود و از اصول مشروطه دور شده بود. نظام مبارك هم جمهوري را به نظام شبه پادشاهي تبديل كرد و به دنبال اين بود نظام جمهوري را به شبه سلطنتي تبديل كند و فرزندش جمال جانشين او شود.
وي تشابه ديگر انقلاب اسلامي ايران با انقلاب مردم مصر را در ميزان نقش اسلامگرايان دانست و گفت: در ايران نقش امام راحل و روحانيت پررنگ بود و مساجد نقطه شروع تظاهرات ترسيم شدند و فرهنگ اسلامي و شعارها و رفتارهاي انقلابي حاكم شد. در مصر اسلامگرايان گرچه همه جنبش را دربرنمي گيرند و جنبش فعلي در برگيرنده مسلمانان و مسيحيان است و ناسيوناليسم ها و نيروهاي چپ هم حضور دارند اما اسلامگرايان برجسته ترين نقش را برعهده گرفته اند.
وي تاكيد كرد: روزي تظاهرات مردم در مصر ميليوني شد كه اسلامگرايان از مساجد به سمت ميدان شهر سرازير شدند و حركت از مسجد بعد از برپايي نماز و با شعارهاي اسلامي و تجمع در ميدان اصلي قاهره صورت گرفت.
رويوران انقلاب مصر را داراي يك وجه تمايز با ديگر انقلاب ها دانست و در تحليل چنين شرايطي اظهار داشت: در مصر بعد از دهه 60 و 70 كه كودتاهاي زيادي در منطقه اتفاق مي افتاد مكانيزمي ايجاد شد كه نظام هاي سياسي تمام آلترناتيو را از جمله احزاب، سنديكاها و حتي شخصيت هاي سياسي را تحت كنترل خود گرفتند و با كنترل آلترناتيو موفق به ايجاد يك نوع استمرار در نظام سياسي شدند. به طوري كه مبارك سه دهه حكومت كرد بدون هيچ كودتا و اعتراضي. اما غفلت آنها از قشر جوان باعث شد جوانان قيام را در دست بگيرند و نظام مستبد را غافلگير كنند. ماهيت قيام در مصر، تونس، يمن و اردن با انقلاب پيشين كه توسط نهادهاي مختلف صورت گرفت متفاوت است. يعني قشر جوان با وضعيت فرا ايدئولوژيك قيام كرد و به مدل جديدي از قيام به انقلاب پديد آمد تا اينكه توانست بن بست قبلي كه تحت شرايط سياسي قفل شده بود با اين حركت بشكند. اما در ايران همه اقشار از پير و جوان و زن و مرد به پا خاستند و همه به صحنه آمدند و خواستار سقوط رژيم پهلوي شدند.
رويوران بزرگترين زيان ديده انقلاب مصر را آمريكا و اسرائيل دانست و تاكيد كرد: نظام مصر همپيمان اين دو نظام است و بخشي از اعتراض مردم به همپيماني اسرائيل و آمريكا باز مي گردد و پس از اين آلترناتيو با هر شدت و ضعف و سناريويي كه شكل بگيرد قطعا ديگر همپيماني با اسرائيل در آن تعريفي نخواهد داشت و ديگر وضعيت قبلي در مصر تكرار نمي شود.
اين تحليلگر مسائل خاورميانه ضمن اشاره به نقش انقلاب اسلامي ايران در حركت گروه هاي جهادي در منطقه گفت: گروه هاي جهادي در سطح منطقه با نوآوري و ايجاد راهكارهاي جديد موفق شدند راهكاري متفاوت را در سطح بين المللي ارائه دهند چرا كه اساسا تفكر اسلامي يك تفكر جديد و در حال تكميل ابعاد مختلف خود است. اين تجربه در سطح كلان به عنوان تكميل كننده تجربه اسلامي از ايران آغاز شد و در لبنان و فلسطين بومي سازي شد و برپايه آن رژيمي كه براساس يك قدرت نظامي برپا شده و مجري ماموريت قدرت هاي سلطه گر در منطقه است را شكست مي دهد. شكست نظامي اسرائيل يعني ايجاد تحول در ماهيت نقشه هاي رژيم صهيونيستي.
مهدي كوچك زاده نماينده مردم تهران اعتقادات را بزرگترين شباهت بين اين دو پديده اجتماعي در مصر و ايران قلمداد كرد.
وي گفت: اين دو معتقد به اسلام و آموزه هاي اسلامي اند. وقتي به گردهمايي و تظاهرات ها نگاه مي كنيم اولين مساله اي كه خودنمايي مي كند همراهي تظاهرات ها با شعائر اسلامي مثل نمازجمعه و نماز جماعت و شعار الله اكبر است.
كوچك زاده ضمن اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه اين هفته كه ملت مصر به خاطر تحقير شدن از سوي حاكم نامبارك و كوچك شدن آن سابقه درخشان و آن چهره هاي نامي مصر در عرصه هاي علم و فرهنگ و انقلاب دست به انقلاب زد، سابقه جنگ ارتش مصر با اسرائيل را قابل قدرداني دانست.
وي گفت: اين حاكم مستبد با خوش خدمتي به آمريكا و اسرائيل به تحقير ملت مصر مي پرداخت كه اين منش حكام مستبد است كه با تحقير ملت ها آن ها را خوار كنند تا بر آنها حكومت كنند. تكيه ديگر اينكه حاكمان مصر به وضعيت معيشت مردم اعتراض داشتند با همه نوكري ها به آمريكا حداقل ما به ازاي اقتصادي هم به مردم ندادند. طبق شنيده ها صدها هزار نفر از مردم قاهره در قبرستان ها زندگي مي كنند.
وي علت ديگر انقلاب مصر را ظلم به مردم غزه دانست كه در محاصره چند ساله حاكم مصر را جنايتكار اول مي توان برشمرد كه براي همكاري با دشمنان ملت اسلام مرزهاي زميني را به روي مردم غزه بست. در انقلاب اسلامي ايران هم شاه براي خوشايند اسرائيل و آمريكا تمام ظلم ها و فشارها را به مردم روا داشت.

 



پاسخ به يك شبهه حقوقي
بايگاني شود!

حسام الدين برومند
در خصوص نامه اي كه آقايان «موسوي» و «كروبي» به وزير كشور نوشته اند و با استناد به اصل 27 قانون اساسي تقاضاي صدور مجوز براي راه پيمايي، آن هم براي حمايت از ملت مصر را كرده اند، ذكر نكاتي مي تواند راه گشا باشد.
ابتدا بايد توجه داشت، كساني دارند امروز به اين مسئله مي پردازند و طرح حمايت از ملت مصر را مطرح مي كنند كه شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» سرداده بودند و امروز در يك چرخش عجيب و غريب كه بيشتر شبيه يك ترفند سياسي است، بحث حمايت از ملت مصر را بهانه مي كنند. اما صرف نظر از اين مطلب، بحث حقوقي در پيرامون اين قضيه از اين قرار است كه در واقع آقايان بعد از انتخابات سال 88 به مكانيزم قانوني كشور براي طرح اعتراضات خودشان پاي بند نبوده و ادعاي واهي تقلب در انتخابات را مطرح كردند و بدون اين كه دلايلي ارايه كنند يا از مكانيزم هاي قانوني وارد صحنه شوند، به اقداماتي روي آوردند كه به هيچ وجه قانوني نبود، تا آنجا كه اردوكشي هاي خياباني را به راه انداختند. جالب است كه بعد از مدتي، همين آقاياني كه قانون گريزي كرده بودند و به قوانين موضوعه كشور پاي بند نبودند، اعلام كردند كه براي اين كه راه پيمايي و تجمعات گسترده انجام دهند، طبق اصل 27 قانون اساسي، اين كار آزاد است و نيازي به مجوز از وزارت كشور نيست و جالب تر آن كه اندكي بعد، همان هايي كه معتقد بودند به هيچ وجه مجوز از وزارت كشور لازم نيست، به وزير كشور نامه نوشتند و تقاضاي مجوز كردند. با اين همه در خصوص اين اقدام اخير آنان، ذكر نكاتي حايز اهميت است:
اول؛ طبق اصل 27 قانون اساسي، تشكيل اجتماعات و راه پيمايي ها بدون حمل سلاح به شرط آن كه مخل مباني اسلام نباشد، آزاد است. بنابراين به طورحتم رعايت دو شرط لازم است؛ يكي بدون حمل سلاح باشد و دوم عدم اخلال در مباني اسلام، رعايت شود.اما نكته اي كه براي عينيت يافتن اين حق وجود دارد؛ اين است كه بايد ديگر قوانين و مقررات موضوعه كشور در همين راستا و منطبق قانون اساسي كه به تصويب نهاد قانون گذاري رسيده، مورد توجه قرار گيرد. براي اجرايي شدن مفاد اصل 27 قانون اساسي در ابتداي دهه 60 قانون و آيين نامه اي در همين خصوص تدوين شده به نام «قانون فعاليت احزاب، جمعيت ها و انجمن هاي سياسي، صنفي و انجمن هاي اسلامي يا اقليت هاي ديني» كه اين قانون مصوب 7 شهريور 1360 است. همچنين علاوه بر اين قانون، آيين نامه اجرايي همين قانون در 30 خرداد 61 به تصويب هيئت وزيران رسيده است.
ماده 30 اين آيين نامه مي گويد كه تقاضاي برگزاري راه پيمايي و اجتماعات بايد يك هفته قبل از انجام راه پيمايي به طور كتبي و حضوري توسط نماينده رسمي و معرفي شده گروه به وزارت كشور تسليم شود.
ماده 31 هم دوباره تصريح مي كند كه گروه موظف است براي انجام راه پيمايي و تشكيل اجتماعات، تعهدي مبني بر حمل نكردن سلاح و اخلال نكردن نسبت به مباني اسلام و امنيت به وزارت كشور تسليم كند.
اين نكته مطرح است كه با توجه به اين قوانين، آقاياني كه هم اكنون تقاضاي مجوز براي راه پيمايي كرده اند، حتي مباني اوليه حقوقي را نيز ناديده گرفته اند. يعني مفاهيمي كه هر حقوق نخوانده اي هم مي تواند آن ها را استنباط كند و بفهمد را هم متأسفانه در نظر نگرفته اند و نكته بديهي اين جاست كه براي تشكيل اين اجتماعات و راه پيمايي ها بايد يك گروه يا تشكل يا حزب سياسي درخواست دهد. يعني يك شخصيت حقوقي اين جا مطرح است نه اين كه دو نفر نامه اي را به وزارت كشور بنويسند.
آقاي كروبي و آقاي موسوي صرفاً يك شخصيت حقيقي اند و اولين الزامات قانوني اجرايي شدن اين مجوز را هم ناديده گرفته اند كه بايد يك گروه يا يك تشكل يا يك حزب اين نامه را به وزارت كشور بنويسد. ضمن اين كه در اين اقدام بايد همان طور كه به ماده 30 اشاره شد همه آن شرايط و اقدامات لازم رارعايت نمايند و طبق ماده 31 بايد تعهد برحمل نكردن سلاح و اخلال نكردن هم داده باشند. بنابراين به هيچ وجه اين درخواست وجه حقوقي ندارد و كار به مرحله بعد نمي رسد كه به آن جوابي داده شود.
جالب اين جاست آيين نامه اشاره شده كه در سال 61 به تصويب هيئت وزيران رسيده، مربوط به زماني است كه خود آقاي موسوي به عنوان نخست وزير، رياست جلسه هيئت وزيران را برعهده داشتند، يعني اين آيين نامه با امضاي آقاي موسوي ابلاغ شده است. بسيار جاي تعجب است كه اين آقايان، بديهي ترين نكات حقوقي را نيز در نظر نگرفته اند.

 



چه احساسي داريد؟ هيچ!

خبرنگار در داخل هواپيما از امام خميني(ره) سوال كرد: اكنون كه بعداز گذشت پانزده سال به ايران باز مي گرديد چه احساسي داريد؟ امام پاسخ داد: «هيچ». چه كسي باور دارد كه اين سؤال و جواب ساده كاتاليزور تحولي در ايران شود كه طومار سلسله پادشاهي و حكومت طاغوتيان ايران را درهم شكند و آخرين مرحله فروپاشي و تخريب رژيم سلطنتي كه از دوازدهم بهمن با ورود امام خميني سرعت گرفته بود را شدت و گستردگي غيرمنتظره بخشد. به دو گزارش زير كه از دو موضع جداگانه در اسناد انقلاب اسلامي درج شده است توجه كنيد:
«شب گذشته ناگهان شهر تهران حالت عادي خود را از دست داد و اضطراب و نگراني بر ساكنان پايتخت حكمفرما شد. حدود ساعت نه شب ناگهان در شرق تهران تيراندازي هاي مكرر به گوش رسيد و مردم از خانه ها بيرون ريختند و بار ديگر بانگ الله اكبر تهران را فرا گرفت. حوادث در دو منطقه شرق تهران به وقوع پيوست حدود ساعت ده شب يك دسته از افراد گارد جاويدان با حمله با پادگان دوشان تپه به طرف سربازان داخل پادگان تيراندازي مي كنند كه سربازان با فرياد الله اكبر از مردم تقاضاي كمك مي كنند. اين درگيري زماني شروع شد كه افراد نيروي هوايي در داخل پادگان ضمن مشاهده مراسم استقبال مردم از حضرت آيت الله امام خميني از تلويزيون با فرستادن صلوات نسبت به امام خميني ابراز احساسات مي كردند و همين امر موجب درگيري ميان افراد نيروي هوايي و سربازان گارد گرديد.» (روزنامه اطلاعات 21/11/57 ص 2)
گزارش دوم از ارتشبد قره باغي آخرين رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران رژيم شاه است كه بعدها درباره چگونگي آغاز درگيري در واحدهاي ارتش در تهران چنين نوشت «ساعت حدود يك بامداد روزشنبه 21 بهمن 57 بود كه مركز فرماندهي ستاد بزرگ، تلفني گزارش داد: هنگام كه در مركز آموزش هوايي دوشان تپه پرسنل مركز آموزش فيلم مراسم مراجعت آقاي خميني كه از تلويزيون نشان داده مي شد تماشا مي كردند، بين هنرجويان نيروي هوائي كه شديدا نسبت به مشاراليه ابراز احساسات مي نمودند و افراد گارد شاهنشاهي مأمور به نيروي هوائي ايجاد درگيري و منجر به تيراندازي شده است.» قره باغي ادامه حادثه را از صبح روز 21 بهمن ماه چنين نقل مي كند «به محض رسيدن به ستاد بزرگ وضع نيروي هوائي را سؤال كردم: جواب دادند كه در ادامه درگيري ديشب بين پرسنل نيروي هوائي و افراد لشگر گارد مأمور به نيروي هوائي دوشان تپه، مخالفان نيز وارد محوطه مركز آموزش شده با كمك پرسنل نيروي هوائي درب اسلحه خانه را باز كرده اند و مقاديري اسلحه به دست آنها افتاده است. ساعتي بعد نخست وزير (بختيار) تلفن زده، جريان مركز آموزش نيروي هوايي را سؤال كرد و ماوقع را گفتم و سؤال كردم چرا ديشب تلويزيون براي چندمين بار فيلم مربوط به مراجعت آقاي خميني را پخش نموده است؟ جواب داد من دستور دادم، منظورم اين بود كه مردم مجددا جواب سوال خبرنگاران را در داخل هواپيما از آيت الله خميني بشنوند كه بعداز 15 سال كه به ايران برمي گردد، وقتي سؤال مي كنند چه احساسي داريد مي گويد: هيچ! گفتم به هر حال به طوري كه گزارش مي دهند واقعه مركز آموزش هوايي ناشي از مشاهده فيلم ورود آقاي خميني در تلويزيون بوده است. (عباس قره باغي، اعترافات ژنرال، تهران نشر ني چاپ هفتم 1366، ص313- 320)
بختيار به خيال خام خود فكر مي كرد اين جمله حضرت امام در مردم كه پشتيبان اصلي انقلاب هستند تأثير معكوس مي گذارد و آنها در خانه مي نشينند و حركت شتابان انقلاب از شتاب مي افتد و آنها مي توانند نقشه شيطاني خود را در شب 21بهمن كه دستگيري حضرت امام، آيت الله طالقاني، شوراي انقلاب و تعدادي از رهبران انقلاب بود را اجرا نمايند.
در يكي از اسناد بدست آمده از ساواك به امضاي سپهبد رحيمي (فرماندار نظامي وقت تهران و حومه) درباره اين نقشه شيطاني آمده است: با توجه به جريانات اخير كشور و افزايش روزافزون طرفداران رهبر گروههاي مخالف... لزوم دستگيري تعدادي از رهبران و سركردگان گروههاي مخالف را طبق صورت اسامي پيوست ايجاب مي نمايد... اكيپ هاي عملياتي شماره يك ركن دوم فرمانداري نظامي تهران وحومه در ساعت(س) روز 21/11/57 براي دستگيري عوامل آشوبگر مندرج در ضمايم يك و دو در دو موج با سرعت و قاطعيت عمل كرده و دستگيرشدگان را به پادگان باغشاه اعزام و از آنجا در گروههاي نود نفري به نمايندگان نيروي هوائي تحويل نمايند. پليس هوائي نيروي هوائي آماده باشند تا افراد دستگير شده موج اول را در فرودگاههاي نظامي مهرآباد و دوشان تپه تحويل گرفته و آنان را به مسئولين امر در فرودگاه مقصد (جزيره سيري) تحويل نمايند... سه فروند هواپيماي مناسب جهت انتقال دستگيرشدگان با دستبند و برخي ديگر با دستبند و پابند آماده خواهند بود... اردوگاه صحرائي را در جزيره سيري براي پذيرش دستگيرشدگان آماده نمايند... (وزارت اطلاعات، اسناد منتشره ساواك، تهران، بهمن 1367، ص325) قره باغي درباره سرانجام كودتا مي گويد... فرداي آن روز از سپهبد مقدم سؤال كردم طرحي كه نخست وزير ديشب در شوراي امنيت دستور داد، اجرا شد؟ گفت نخير، اظهار نمودم: چرا ؟ جواب داد براي اجراي طرح خيلي دير شده بود مگر در آن آشوب ديشب شهر و وضع تخليه كلانتري ها مقدور بود كه بشود كسي را دستگير كرد!... (عباس قره باغي، اعترافات ژنرال، نشرني، چاپ هفتم سال 1366، ص327)
«و مكروا و مكرالله و الله خيرالماكرين» اما تدبير الهي چيز ديگري بود كه باعث شد تدبير شيطاني بختيار و اياديش نتيجه عكس دهد و با پخش مجدد مراسم مراجعت امام به وطن درگيري كوچكي در درون ارتش آغاز گرديد. يك درگيري محدود، ناگهان به سرعت به نبردي مسلحانه و گسترده بين مردم انقلابي و بقاياي ارتش شاه تبديل گرديد. درگيري محدودي در حاشيه ارتش شاه آن هم توسط عده اي هنرجو و همافر، قشري كه شأن دانشجويي و فني حرفه اي آنان بر شأن نظامي شان مي چربيد و داراي نقش و جايگاه چندان حساسي نبودند. زمينه درگيري نيز نه يك اقدام تاكتيكي يا استراتژيك نظامي بلكه انجام يك سنت عرفي مردمي يعني فرستادن صلوات براي امام خميني(ره) توسط هنرجويان مزبور و برخورد كينه توزانه نيروهاي گارد مستقر در محل بود. اين اتفاق ساده به انفجاري عظيم منتهي شد كه شدت و قوت آن اركان حكومت طاغوت را در هم پيچيد و طليعه پيروزي را نويد بخشيد. «كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها في السماء توتي أكلها كل حين باذن ربها» ابراهيم 24؛ كلمات و گفتار طيب كه از مردان الهي بيان مي گردد آنچنان ثابت و قدرتمند است كه نيروهاي باطل به هيچ عنوان نمي توانند به مقابله با آن بپردازند و آن را نابود سازند. اثر كلمه طيبه چنان عميق و تأثيرگذار است كه سال هاي سال ماندگار مي ماند و رشد و نمو مي كند و آسمان هاي بالا را مي پيمايد و بالاتر مي رود. اين انقلاب الهي به حول و قوه خدا كه شجره طيبه است سنگر به سنگر جلو مي رود و مواضع شياطين و دشمنانش را نابود مي كند و حكومت خدا را جايگزين حكومت شياطين مي نمايد.
هدايت اله فرجي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14