(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 21 اسفند 1389- شماره 19885

يك گل
چند دوبيتي
ادبيات دفاع و ادبيات ضد جنگ...
كتاب در نگاه آفتاب
تحسين «جان شيفته »
معني يك رباعي بيدل
سبك داستان جريان سيال ذهن



يك گل

آلفرد تنيسون
دريك لحظه طلائي
دانه اي را در زمين كاشتم
گلي از زمين رست !
مردم گفتند : علف هرز است!
¤¤¤
اين ور و آن ور رفتند
در زير آلاچيق باغ
گلايه و غرغر كردند
لعنت به من و گل من فرستادند
¤¤¤
آن گل بزرگ شد
تاجي از نور بر سر گذارد
اما دزدان آن سوي ديوار
شبانگاهان دانه را از گل بردند
¤¤¤
همه جا ،دور و نزديك آن را كاشتند
در هر شهر و تپه
تا آنكه تمام مردم فرياد زدند
شكوه گل را ببيند!
¤¤¤
حال داستان مرا بخوانيد
شايد كه با خواندنش ، به همه جا برود
اكنون خيلي ها مي توانند گلي بكارند
آنها كه دانه اي از گل دارند
¤¤¤
بعضي از آنها واقعا زيبايند
بعضي ها در واقع نازيبا
و اكنون باز مردمان همچنان
آنان را علف هرز مي نامند.
مترجم : توفيق وحيدي آذر

 



چند دوبيتي

عبدالرحيم سعيدي راد
&
كمي از غربتم را مي فرستم
چروك صورتم را مي فرستم
براي آنكه در يادت بمانم
دل بي طاقتم را مي فرستم
&
هم از درمان دوري حرف مي زد
هم از اشك بلوري حرف مي زد
خودش بيتاب بود اما هميشه
برايم از صبوري حرف مي زد
&
نواي دلكشي از دور دارد
شكوه خوشه انگور دارد
بساز امشب دل سرگشته ام را
بزن مطرب كه سازت شور دارد
&
شبي زيباست با ياد تو امشب
غمي برپاست با ياد تو امشب
دوبار اشك هايم شد سرازير
دلم تنهاست با ياد تو امشب

 



ادبيات دفاع و ادبيات ضد جنگ...

محمّد محمودي نورآبادي
چرا بخش عظيمي از نويسندگان ما به ادبيات ضد جنگ تعلق خاطر دارند، در حالي كه كشور ما چه در دفاع مقدس و چه بعد از آن، همواره رويكرد دفاع داشته است؟
مطلب مورد اشاره، پرسشي است كه همواره دغدغه خاطر بسياري از نويسندگان، متوليان و سياست گذاران اين عرصه بوده است. سؤالي كه در عين پيچيدگي، همواره بي پاسخ مانده است. نگارنده در اين نوشتار تلاش دارد به فراخور بضاعت خود، به بخش هايي از جواب هاي متعدد اين چرايي بپردازد. چرا كه بايد اعتراف كرد كه پرسش مطرح شده، معلول علت هاي فراواني است كه يافتن همه ي اين علت ها از حوصله و توان اين قلم خارج است.

در آغازگر جنگ بودن دولت بعث عراق، كسي ترديدي ندارد. امروز همه ي ملل دنيا مي دانند كه رئيس جمهور وقت عراق با حمايت بي چون و چراي دولت ايالات متحد، اروپايي ها و اتحاد جماهير شوروي و همچنين كمك هاي مالي و حتا انساني بسياري از كشورهاي عرب منطقه، جنگ را آغاز كرد. امري كه بعدها سازمان ملل متحد هم بر آن صحه گذاشت و صدام و كشورش را آغازگر جنگ معرفي كرد. با اين حساب، پر واضح است كه بعد از پايان جنگ، مي بايست هنرمندان كشور مورد ظلم و تجاوز واقع شده، براي مانا و ماندگار كردن مظلوميت هاي ملت خود از يك سو و نشان دادن ظلم و جنايت متجاوز از سوي ديگر، دست به كار شده و همت و تلاش به خرج دهند. و اين تنها يك وظيفه اسلامي نيست كه فقط نويسندگان و هنرمندان مسلمان در برابر آن مسئوليت داشته باشند، بلكه وظيفه اي ملي و انساني هم هست كه افكار و عقايد غير اسلامي كه در كشور ما كم هم نيستند را نيز شامل مي شود و
نمي بايست و نمي شود از آن سرباز زد. با اين وجود، بعد از پايان جنگ تحميلي و آن همه خسارات و مظلوميت و ... همواره شاهد بوده و هستيم كه بسياري از نويسندگان و پديدآورندگان، راغب به تلاش در اين عرصه نبوده و آن گاه كه وارد شده اند نيز با رويكردي دور از عدالت و انصاف قلم فرسايي كرده اند. گاهي اين بي انصافي ها تا حدي پيش رفته است كه خواننده را به قضاوتي دور از واقعيت سوق داده و حقيقت موضوع كه همان مظلوميت ملت ايران بوده به محاق رفته است.
براي وارد شدن به ماهيت اين موضوع، خوب است كه ابتدا تكليف خود را با عبارت ادبيات ضد جنگ مشخص كنيم. چرا كه وقتي از ادبيات ضد جنگ سخن به ميان مي آيد، در برداشتي سطحي و عاميانه مي شود دچار اشتباه شد. اين عبارت وقتي با كلمات
دهان پر كن و به ظاهر زيبا عرضه مي شود، كارايي بيشتري نيز داشته و خواهد داشت. در نظر مخاطب عامي، ادبيات ضد جنگ به معناي دوري از جنگ و خشونت و سخن گفتن از صلح و برادري تلقي مي شود. در حالي كه ادبيات ضد جنگ زماني معنا و مفهوم پيدا مي كند و زماني هنرمندان يك كشور به آن روي مي آورند كه كشورشان در يك سر ماجرا به عنوان آغاز گر و متجاوز معرفي شده باشد. امري كه براي آلمان نازي اتفاق افتاد و بعد ها نيز كشور عراق به همان بلا گرفتار شد. و امروز مي بينيم و شاهد هستيم كه هنرمند عراقي، به خود جرأت
وارد شدن به موضوع جنگ هشت ساله كشورش با همسايه شرقي را نمي دهد. چرا كه مي داند اولاً كشورش در اين بين متجاوز بوده و ثانياً با همه حمايت هايي كه از او شده است، لكه ننگ شكستي مفتضحانه را نيز بر پيشاني دارد. از اين رو ترجيح مي دهد كه يا همواره سكوت اختيار كرده و لب به سخن نگشايد و يا اين كه به ادبيات ضد جنگ روي بياورد. اما اين وضع براي طرفي كه مورد ظلم و تجاوز واقع شده، كاملاً متفاوت است. با اين توضيح خوب است مروري داشته باشيم به
دسته بندي هايي كه در كشور ما در حوزه ي ادبيات جنگ به معناي كلي آن كار مي كنند و قلم مي زنند...
دسته اول.... در بين كساني كه به ادبيات ضد جنگ تعلق خاطر دارند، هستند كساني كه از ابتداي امر نه با ملت ايران و نه با انقلابشان بر عليه حكومت ستم شاهي، همراهي و هم گامي نداشته و نخواهند داشت. اين ها در واقع همان بازمانده ها و وابستگان به حكومت سابق هستند كه هرگز نخواهند توانست عينك رسوب زده را از چشم هاي بي فروغ خود برداشته و با صداقت و شفافيت به موضوع نگاه كنند. به بياني واضح تر، نمي توانند موفقيت ملت ايران را در تنبيه متجاوزي تا بن دندان مسلح تحمل كرده و تاب بياورند. چرا كه اگر چنين كنند، در واقع به اعتبار دنيوي خود و اربابان ميهن فروش خود پشت پا زده اند. از اين رو، جماعت مورد نظر، بيش از آن كه از حاكميت جمهوري اسلامي ناراحت و نگران باشند، از خود ملت عصباني هستند كه چرا در شرايط و حوادث مختلف و از جمله در انقلاب و دفاع مقدس، با ايستادن در كنار نظام، مانع از ريزش ستون هاي يك چنين حاكميتي شدند. كما اين كه عناصري چون منافقين و سلطنت طلبان، در اين حوادث، در جهت كمك هاي مختلف و خصوصاً جاسوسي، هر آن چه توانستند به دشمن كمك كردند كه اين مورد آن چنان روشن و مبرهن است كه نيازي به ادله و برهان هم ندارد. وقتي كه اين جماعت براي ترويج افكار شيطاني خود دست به دامن رسانه هاي غربي، هم آن ها كه جنگ را بر ملت ايران تحميل كردند، مي شوند، عمق خباثت خود را واضح در برابر ديدگان حق خواهان و راست انديشان مي گذارند. از اين رو، وجود اين دسته از مخالفان، نه تنها آسيبي متوجه جبهه خودي نمي كند كه حقيقت موضوع را از آن چه كه هست آشكار تر مي نمايد.
دسته دوم.... اين جماعت را مي توان كساني دانست كه به قول خودشان راهشان از دسته اول جدا بوده و به آن اعتراف هم مي كنند. در مناسبت هاي انقلاب و جنگ مستقيم يا غير مستقيم هم حضور داشته و بلكه در جاهايي فداكاري نيز كرده اند. اما در عين حال، با پشت پا زدن به گذشته خود، به ادبيات ضد جنگ روي خوش نشان داده و كماكان در اين مسير گام برداشته و قلم مي زنند، عمده اين جماعت را كساني شامل مي شود كه متأثر از فضاي
فرهنگي- سياسي كشور در يك دوره خاص به اين جرگه پيوسته اند. پر واضح است كه در دوره موسوم به اصلاحات، سيستم فرهنگي كشور به نوعي طراحي و مهندسي شد كه هرگونه سخن گفتن از جنگ و مظلوميت شهدا، به معناي انحطاط و عقب ماندگي ذهني تلقي مي شد و پديد آورندگان عرصه انقلاب و دفاع مقدس، خشونت طلب و جنگ طلب معرفي مي شدند. از اين رو افراد فراواني در يك كج فهمي محض، روي دور باطل افتاده و راه ناثواب پيمودند. پندار اين دسته كه معمولاً با ژشت هاي شبه روشنفكري هم همراه است، اين است كه جنگ به خاطر خشونت ها و خانمان سوز بودنش، در هيچ جبهه اي قابل دفاع نيست.
حال مي خواهد طرف مدافع بوده باشد و يا متجاوز، هيچ فرقي نمي كند. يعني مثلاً امام حسين(ع) و يزيد ابن معاويه را با يك چشم نگاه مي كنند... و اين را گاهي با وقاحت تمام در نشريات وابسته به جريان خود نيز بروز داده اند. و اين همان مغالطه بسيار غم انگيزي است كه فروان از زبان و قلم بسياري صادر شده و مي شود. از اين رو طيف عظيمي از افراد جوان و مستعد كه شايد پيشتر دغدغه خدمت در اين عرصه را داشتند، با غبار آلود ديدن اين فضا و عدم تشخيص و درك درست از قضايا، صحنه را به نفع طراحان اين ايده ترك كرده و براي خوش آمد آن ها به تعبير خود به ادبيات ضد جنگ روي آوردند. اين ها هيچ گاه از خود نپرسيدند كه با اقدامات خود فقط و فقط به تبرئه صدام و حاميانش كمك كرده و
مي كنند. و چه بخواهند و چه نخواهند، در مقام عمل با دسته اول كه منافقان و سلطنت طلبان هستند، چندان تفاوتي ندارند. و نه تنها كم شباهت نيستند كه
مي توان به جد اعتراف كرد كه به مثابه لبه هاي يك قيچي عمل
مي كنند...
دسته سوم... هم حكايتي جالب دارد. دسته اي كه يك پايش اين طرف و پاي ديگرش آن طرف است. گاهي در اين جبهه ديده مي شوند و گاهي در طرف مقابل. جالب است كه اين دسته، هرگاه مورد سؤال واقع مي شوند، دلايلي دارند . از جمله اينكه ادعا دارند، متوليان و سياستگذاران اين عرصه، مسبب به وجود آمدن اين فضا بوده اند. ادعا دارند حرفه هنر و از جمله نويسندگي، موضوعي است كه شرايط خاص خودش را دارد. بايد به بايدها و نبايدهايش پايبند بود و موضوعات و تكنيك هاي حرفه اي را مد نظر داشت. در حالي كه بسياري از متوليان و مخصوصاً ناشران دولتي كه عمده بار اين حوزه را به دوش مي كشند، به اين امر عنايت چنداني نداشته و ندارند.
با اين اوصاف، اگرچه فرار از ادبيات دفاع مقدس و روي آوردن به ادبيات ضد جنگ به اين
بهانه ها، عذري بدتر از گناه و در حقيقت، تبرئه ظالم و متجاوز، ظلم فاحشي به تاريخ هشت ساله اين ملت است، اما در عين حال،
نمي شود تنگ نظري ها و وجود افراد كار نشناس را در حوزه هاي سياست گذاري ناديده گرفت. چرا كه طبيعتاً بسياري از نويسندگان اين عرصه را نو قلم ها و جوانان شامل مي شوند كه بي مهري ها، كم لطفي ها و كارشكني ها، سبب قهر تدريجي آن ها شده و مي شود...
دسته چهارم.... جايگاه دسته چهارم روشن و مشخص است. اين دسته را كساني شامل مي شوند كه از ابتداي امر، آن هم به صورت اعتقادي در اين مسير گام نهاده و بر ماندن در اين راه پر فراز و نشيب و ادامه آن اصرار دارند. بي مهري ها و كم لطفي هاي متولي و ناشر و غيره و ذالك را به جان خريده و همواره تحمل كرده و مي كنند. دسته چهارم در حقيقت همچون مردان مظلوم جنگ، خود را مدافعان خاكريز فرهنگ مي دانند و عمل به تكليف را سر لوحه امور قرار داده اند تا مبادا توفان هاي بنيان افكن حوادث و تلخي رفتارهاي متولي و ناشر، كوته بيني ها و تگ نظري ها و گاهي نگاه هاي ارباب و رعيتي برخي از نااهلان و نا محرمان،... آن ها را از ادامه مسير باز دارد و خواسته يا ناخواسته به جرگه دشمنان استقلال و عزت ايران سوق دهد... و در مسير مورد تأييد و دلخواه دسته ي اول و اربابان كوته بينشان قلم بزنند و تلاش كنند. دسته چهارم، ملاكشان عزت و اعتلاي كشور است و به همين خاطر هيچ گاه ذلت اجازه گرفتن از بيگانگان را براي چه نوشتن و چگونه نوشتن بر نمي تابند.
چه خوب است كه يادمان باشد، تمجيد از قهرمانان ملي و اسلامي، هم آن ها كه در دفاع نا برابر هشت ساله نقش آفريني كردند؛ به معناي تمجيد و ترويج انديشه جنگ نيست. بلكه اولاً مستند كردن مظلوميت كشور براي نسل هاي آينده و در نتيجه تمجيد از دفاع در برابر جنگ افروزي و جنگ طلبي است و ثانياً هشداري است به جنگ طلبان و جنگ افروزان مستبد و بلكه روشن كردن رفتارهاي ظالمانه آن ها در كمك هاي مختلف به كشور متجاوز است. از طرفي بايد همواره به آن ها يادآوري شود كه اگر دست تجاوز به سمت و سوي اين آب و خاك دراز كنند، باز هم با مقاومت قهرمانانه ملت ايران مواجه خواهند شد.
خوب است اين را آويزه گوش خود كنيم كه تا كنون هيچ ملتي با دور ريختن فكر مقاومت و آمادگي و بالا بردن پرچم تسليم و لبخند زدن به ظالم مستكبر، از زير بار سنگين جور و ستم رهايي نيافته است. نه تنها رهايي نيافته كه عملاً ذلت و حقارت خود را در برابر ظالم امضاء نموده است. پر واضح است كه ترويج انديشه ها و شعارهايي »نظير اين كه هر كس از دفاع مقدس چيزي نوشت، نويسنده حكومتي است...» خدمت به
سر افرازي ايران عزيز نيست. بلكه حقيقت موضوع اين خواهد بود كه خود بانيان و نظريه پردازان اين شعار، دقيقاً در جبهه استكبار و در نقطه مقابل ملت ايران صف آرايي كرده اند. در جبهه كساني كه به دولت عراق سلاح هاي كشتار جمعي و انواع و اقسام كمك هاي مالي و تجهيزاتي كردند. از اين رو، آن ها كه چه در دشواري ها و مظلوميت هاي ايام جنگ و چه بعد از آن همواره آيه ياس خواندند و سنگ نا اميدي به سينه زدند،
آن ها كه در آن روز هاي تب آلود، با فروش اطلاعات و جاسوسي به نفع دشمن خون آشام نمك بر
زخم هاي ملت ايران پاشيدند و
آن ها كه امروز هم نمي توانند سربلندي و اعتلاي اين ملت را نظاره گر باشند، بخواهند يا نخواهند، روسياه تاريخ خواهند ماند.
انشاءالله كه شاهد روزي باشيم كه همه هنرمندان ايراني،
( آن ها كه غرق در زرق و برق دنياي مصنوعي و شيشه اي غرب نشده و به ايراني بودن و هويت اصيل خود ارادت و امتنان قلبي دارند..) با سليقه ها و ديدگاه هاي متفاوت و فارغ از نگاه هاي
تنگ نظرانه حزبي و گروهي، حول محور عزت و اعتلاي ايران عزيز در جهت مانا كردن تلاش ها و مجاهدت هاي جوانان مظلوم خود، گرد هم آيند و در اين مسير مقدس قلم بزنند و تلاش و همت مضاعف به خرج دهند...

 



كتاب در نگاه آفتاب
تحسين «جان شيفته »

رهبر معظم انقلاب پيشنهادهايي در خصوص فرهنگ و كتاب خواني بيان داشته اند. ايشان همواره دغدغه فرهنگ و بويژه كتاب را دارند .
حضرت آيت الله خامنه اي در ديدار دست اندر كاران «هفته كتاب» در سال 75 مي فرمايند: «قيمت اين كتاب «جان شيفته» رومن رولان به مراتب از اين بيشتر است؛ هم تاريخ است، هم ادبيات است، هم اخلاق است، هم هنر است؛ اين كتاب همه چيز است، اين كتاب را من سال ها پيش خوانده ام...»
فضاي داستان جان شيفته، فرانسه در ابتداي قرن بيستم است و رمان وضعيت اجتماعي اين دوران را براي خواننده به تصوير مي كشد. شخصيت اصلي داستان زني به نام «آنت ريوي ير» است و رولان در طول داستان علاوه بر طرح گوشه هايي از انقلاب، چگونگي بيداري زنان فرانسه را شرح مي دهد.
رومن رولان خود مي نويسد: «قهرمان اصلي جان شيفته، آنت ريوي ير به گروه پيشتاز آن نسل زنان تعلق دارد كه در فرانسه ناگزير گشت به دشواري، با پنجه در افكندن با پيشداوري ها و كارشكني همراهان مرد خويش، راه خود را به سوي يك زندگي مستقل باز كند.»

 



معني يك رباعي بيدل

محمد كاظم كاظمي
هر سانحه اي كه شد به افسانه دليل
بيكاري خلق، شهرتش راست كفيل
موسي تا حال مي شكافد دريا
فرعون هنوز مي خورد غوطه به نيل
بيت اول دشواري خاصي ندارد. مي گويد اين كه واقعه اي شهرت مي يابد و به افسانه بدل مي شود، بر اثر بيكاري خلق است كه آن را زبان به زبان نقل مي كنند و احتمالاً چيزي بر آن مي افزايند.
حالا بحث اين است كه بيت دوم چه ارتباطي با موضوع دارد. اينجا حداقل سه فرض امكان دارد.
اول: داستان حضرت موسي(ع) و فرعون كه شهرت يافته است، به خاطر همان دليل بيكاري مردم بوده است، وگرنه تا هنوز هم بسيار موسي ها از آب مي گذرند و بسيار فرعون ها غرق مي شوند، ولي كسي به آنها توجهي نمي كند.
دوم: درست است كه هزاران سال از موسي(ع) و فرعون مي گذرد، ولي بر اثر همين شهرتي كه اين داستان دارد، آنها در واقع در ذهن مردم زنده اند. هنوز گويا آن واقعه در جريان است.
سوم : (اين در حالتي است كه بيت را سؤالي بخوانيم) مگر موسي(ع) اكنون هم از آب مي گذرد و مگر فرعون هنوز در حال غرق شدن است؟ پس چرا داستان آنها هنوز مشهور است؟ لابد به سبب همان بيكاري و افسانه پردازي مردم كه آن را با بازگوكردن هاي متوالي زنده نگه داشته اند. (البته اين احتمال سوم قدري بعيد است.)

 



سبك داستان جريان سيال ذهن

ناهيد زندي پژوه
سال هاي بين جنگ جهاني اول و دوم، عصر شكوفايي هنر مدرن بود. احساس نوميدي و بي اعتمادي هنرمند نسبت به جهان خارج باعث شد تا به درون خود پناه برده و تلاش كند تا دراين سيردروني زواياي اين عالم ناشناخته را كشف كند.
از دل وحشت و نابساماني و ناامني مادي و معنوي، جريان سيال ذهن روييد. اين تكنيك از يافته هاي روان شناسان استفاده فراواني كرده است. طبق تعريف جريان سيال ذهن شيوه اي ادبي است در روايت، كه به موجب آن، عمق جريان ذهني يك شخصيت، كه آميزه اي از ادراكات حسي و افكار آگاه و نيمه آگاه خاطرات، احساسات وتداعي هاي تصادفي به همان صورت بيان مي شود. اين شيوه روايت، براساس مفاهيمي استوار است كه ايجاد تداعي معاني مي كند. اين اصطلاح را ويليام جيمز وضع كرد و طبق تعريف او:«خاطرات، افكار، احساس ها بيرون از دايره آگاهي اوليه وجود دارند كه به صورت زنجير برآدم ظاهر نمي شوند، بلكه به صورت جرياني سيال آشكار مي شوند.»
در روش سبك داستاني جريان سيال ذهن، برخلاف داستانهايي كه با زاويه ديد داناي كل نوشته شده اند، از سيلان نامنظم و پايان ناپذير ذهن شخصيت داستاني استفاده مي شود. به عبارتي ديگر، لايه هاي پيش ازگفتار ذهن قهرمان داستان، بي هيچ ملاحظه و نظمي بر روي كاغذ مي آيد. درواقع تلاش مي شود تجارب ذهني شخصيت هاي داستاني، كه درهزار توي ناخود آگاه ذهنشان مدفون شده، بيرون ريخته شود. نويسنده تلاش مي كند از طريق تك گويي ذهني و رواني، به كشف احساس و ذهنيت شخصيت داستاني بپردازد. در اين گونه داستان ها، راوي و طرح داستان به سبك سنتي وجود ندارد كه داستان نويس دست خواننده را بگيرد و وارد فضاي داستاني خود بكند و با رئاليسم تصنعي خود رئاليسم جبري خواننده را ويران كند و او را در فضاي داستاني خود غرق كند، بلكه ذهنيات شخصيت داستاني بدون واسطه، بدون دستكاري، بدون رعايت نحو و دستور زبان برروي كاغذ مي آيند. و اين برعهده خواننده است كه از اين گرداب و بي نظمي، نظمي بنا كند و با كنار هم قراردادن تكه هاي پراكنده ذهن قهرمانان، به لذت كشف نائل آيد. روشن است كه دراين سبك، زمان رمان تابع زمان خطي رايج نيست و ممكن است گذشته و آينده و حال، همسطح و در كنار يكديگر حضور داشته باشند و يا گاه درهمديگر تنيده و پيچيده شوند.
يكي از اساسي ترين پايه هاي شيوه ي ادبي جريان سيال ذهن اين است كه قبل از آنكه درپي «وقايع نگاري» باشد در صدد ارائه «چشم انداز ذهن» است. اين سبك يك نماي كلي از وقايع به ما نمي نماياند بلكه ما را وامي دارد تا وقايع را از دريچه يك ذهن ببينيم.
خواننده از دور نظاره گر وقايع نيست، بلكه به همراه يك ذهنيت با وقايع به پيش مي رود. حوادث اين گونه رمان ها را انديشه ها وخاطرات فرار و سيال لايه پيش گفتاري ذهن تشكيل مي دهند. نويسنده دراين گونه رمانها با ذهنيات آدم رمان سروكار دارد تكه هايي از خاطرات درهم و فرار او را كه به زمانهاي دور تعلق دارد، مي گيرد. آن خاطرات پا درگريز را كه در زماني كوتاه به ذهن او هجوم مي آورند در كنار هم مي چيند. از اينرو توالي منظم زماني دراين گونه رمان ها به هم مي خورد. دورترين واقعه دركنار واقعه اي عيني قرارمي گيرد و يا دو خاطره جدا از يكديگر دوش به دوش هم و با فشار به ذهن آدم رمان هجوم مي آورند. گويا آن خاطرات و تخيلات كاشي هاي معرقند كه دركنار هم قرارگرفته اند تا دنيايي از رنگ و احساس بوجود آورند.
اهم ويژگي هاي آثارجريان سيال ذهن به اين شرح است:
- روايت و شيوه ها و تكنيك هاي آن شامل تك گويي دروني مستقيم، تك گويي دروني غير مستقيم، ديدگاه داناي كل و حديث نفس
- زبان درسه مقوله ابهام، شعرگونگي و ترفندهاي نزديك كردن زبان داستان به زبان ذهن
- زمان بيروني وزمان دروني
- داستانهاي جريان سيال ذهن به مثابه خود زندگي نويسندگان آن است.
از نويسندگان پيشگام اين جريان درغرب مي توان از جيمز جويس و مارسل پروست و ويليام فاكنر نام برد.
داستان قرار مي دهد و سپس با تاباندن نور بر نوار سلولوئيدي ذهن او، تصاوير، تأثرات و جريانهاي ذهني وي را، در همان مرحله شكل گيري، بي واسطه، بر آن پرده سفيد به نمايش مي گذارد. آنچه مخاطب بر اين پرده مشاهده مي كند شامل دريافت تمام و كمال تشعشع پيچيده و رنگارنگ ذهني، آوا، خيال پردازي و رؤيا، تداعي و درك حسي دروني ذهن قهرمان است.
از نويسندگان معاصر در ايران كه به شيوه روايت جريان سيال ذهن پرداخته اند مي توان به نام فيروز زنوزي جلالي اشاره كرد.
رمان «قاعده بازي» نوشته فيروز زنوزي جلالي در سال 1386 به چاپ رسيد و در سال 1387 برنده اولين جايزه ادبي جلال آل احمد شد. اين رمان كه به شيوه جريان سيال ذهن باتك گويي دروني تنها شخصيت اصلي داستان روايت مي شود، مايه هايي از رمان پست مدرن در خود دارد. در اين رمان، محتوا و ساختار در عرض هم پيش رفته و مسئله انسان و مرگ و عقوبت به بهترين نحو پرورانده و به زبان شخصي گناهكار گذاشته شده است.
داستان قاعده بازي از زاويه ديد اول شخص، با تكنيك جريان سيال ذهن روايت مي شود. در اين روش، راوي كه خود شخص اول داستان است و همه قضايا مربوط به اوست، خواه ناخواه همه چيز را به نفع خود نمايش مي دهد.
منابع:
1- بيات، حسين . نقد و بررسي شيوه جريان سيال ذهن در ادبيات داستاني ايران. پايان نامه دكتري دانشگاه تربيت مدرس، شهريور .1382
2- پارسي نژاد ، كامران، ويرجينيا و ولف نويسنده اي گريزان از خويش، ادبيات داستاني، شماره 93، شهريور .1384
3- غفاري جاهد، مريم . قاعده بازي در شمارگاه: نقد و بررسي رمان قاعده بازي برنده جايزه كتاب سال .87 كتاب ماه ادبيات، شماره 26 خرداد .1388
4- مقبولي اقبال، وحيد. نگاهي كوتاه به زاويه ديد در داستان و جريان سيال ذهن. ادبيات داستاني، شماره 95 - 94، مهر و آبان .84
5- هاجري، حسين. نمود مدرنيسم در رمان فارسي. نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز شماره 185، زمستان .81

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14