(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 15 فروردین 1390- شماره 19892

صفحه (14)

صفحه (3)

صفحه (2)

     
جهش تقويم به سال 2025 (يادداشت روز)
نيويورك تايمز خطاب به دولت آمريكا: غني سازي ايران را رها كنيد خطر اصلي خيابان هاي منطقه است
مجلس ختم (گفت و شنود)
كيهان و خوانندگان
مركز مطالعات استراتژيك وبين المللي آمريكا:جنگ نامتقارن ايران با آمريكا در منطقه كاملاموفق بوده است
ابراز تمايل آرژانتين براي گسترش روابط با ايران روابط بوئنوس آيرس-تل آويو بحراني شد
شهادت كديورافندي و اكبر پونز عليه فتنه سبز (خبر ويژه)
سانسور نظرات آيت الله وحيد در دفاع از نظام و انقلاب
چه كسي نظرات آيت الله وحيد را سانسور مي كند؟ (خبر ويژه)
گزارش لوموند ديپلماتيك از هويت اسلامي و ضدصهيونيستي قيام خاورميانه (خبر ويژه)
داستان تحريم ها به كجا رسيد؟ دست آمريكا چه قدر خالي است؟ (خبر ويژه)
اسرائيل نمي خواهد جمهوري اسلامي دومي در منطقه تشكيل شود (خبر ويژه)
هرالد تريبيون: آمريكا چوب رفتار عربستان در بحرين را خواهد خورد (خبر ويژه)



جهش تقويم به سال 2025 (يادداشت روز)

دو نقشه راه و دو استراتژي مهم در تقاطع سال 1390 به هم رسيده اند. يكي نقشه راه و استراتژي 20 ساله جمهوري اسلامي ايران كه از سال 1385 تحت عنوان سند چشم انداز به اجرا گذاشته شد و دوم نقشه راه و استراتژي 25 ساله آمريكا و صهيونيسم بين الملل كه از 10 سال پيش تحت عنوان قرن جديد آمريكايي و خاورميانه جديد- و با قشون كشي به افغانستان تحت عنوان جنگ جهاني چهارم- به اجرا درآمد. افق استراتژي ايران در سال 1404 شمسي (2026 ميلادي) تصادفاً با افق استراتژي جبهه استكبار در سال 2025 همزمان شده است. اگر در افق استراتژي غرب قرار بود آمريكا تا سال 2025 تمام خاورميانه (هارتلند) را زير يوغ بكشد و از طريق اين گروگان گيري تمام عيار، رقباي جهاني را به انفعال و خضوع مطلق وادار سازد، براساس سند چشم انداز 20ساله قرار بوده جمهوري اسلامي در سال 2026 به قدرت اول منطقه تبديل شود. اما شواهد و قرائن فراوان حكايت از آن مي كند كه نتايج اين زورآزمايي هدفگذاري شده براي 20 تا 25 سال بعد، به سرعت در حال آشكار شدن است و اين نتايج روشن را ايران در كمتر از 5 سال و آمريكا در كمتر از 10 سال مشاهده مي كنند.
سال 1390 (آغاز ششمين سال اجراي سند چشم انداز) موعد تلاقي زودهنگام دو «نقشه راه» ايران و آمريكاست. اين را خيلي ها فهميده اند از جمله زبيگنيو برژينسكي استراتژيست آمريكايي (و مشاور امنيت ملي در دولت كارتر) كه همين چند روز پيش با شبكه سي ان ان مصاحبه كرد و گفت «فكر مي كنم همه اين واقعيت را فهميده ايم كه نفوذ آمريكا در خاورميانه رو به زوال و افول است. شايد اين آغاز مرحله اي بزرگ باشد. ما ديگر نمي توانيم از نفوذ خود استفاده كنيم. ما بايد مراقب ايران و تركيه باشيم. در اين ميان بايد حواسمان به ايران بيشتر باشد. ما ضمن توجه به عربستان و اردن و مصر و اسرائيل، نبايد از انگيزه انقلاب مردم عرب غافل شويم». سخنان برژينسكي ترجمان ديگري از سخنان وزير خارجه آمريكا و برخي مقامات رژيم صهيونيستي است كه با ادبيات مختلف گفته اند انقلاب اسلامي 1979 ايران را فاجعه بزرگ براي واشنگتن و تل آويو مي دانند و نگرانند كه سلسله انقلاب ها در شمال آفريقا و جنوب خليج فارس الهام گرفته از سمت و سوي همان انقلاب باشد.
ايران قرار بود 15 سال بعد قدرت اول منطقه شود اما به نظر مي رسد اين انتظار در بسياري از شاخص ها و زمينه ها هم اكنون فراهم شده است. ايران اكنون در حوزه سياست خارجي نه با كشورهايي نظير عربستان، بلكه با آمريكا و انگليس و اسرائيل- آن هم از موضع برتر- رقابت مي كند. ملت- دولت ايران به بركت الهام بخشي انقلاب و همت و تلاش مضاعف خويش، اكنون همراه خرسند موج قيام ملت هايي است كه خود را به بنيان پوسيده رژيم هاي مرتجع و وابسته مي كوبند. هر گوشه از خاورميانه بزرگ كه حكومت هايي در تراز خواست ملت هاي مسلمان روي كار بيايند، فتح و گشايش براي جمهوري اسلامي است كه بر خلاف استراتژي استكبار، اهداف خود را در طول بيداري اسلامي و حاكميت ملت ها تعريف كرده است. سند روشن اين ادعا گشايش در روابط ايران با «مصر جديد» است و نمونه هاي قبلي آن را مي توان در عراق و تركيه و فلسطين شاهد بود. در راهبرد جمهوري اسلامي، قدرتمند و حاكم شدن رأي ملت هاي مسلمان نه تنها هيچ جاي نگراني ندارد بلكه انرژي تازه براي اقتدار ام القراي جهان اسلام است، حال آن كه در مقابل، هر نوع تجديد حيات ملت هاي منطقه، آمريكا و اسرائيل و رژيم هاي مرتجعي چون رژيم سعودي را به اضطراب و تشويش مي افكند.
اگر اقتدار را «قدرت مشروع و معتبر» تعريف كنيم، بايد گفت سرمايه مهمي كه آمريكا و غرب- و رژيم هايي نظير رژيم سعودي - از دست مي دهند همين «اقتدار» است و اين مهم تر از قدرت و نفوذي است كه اين بلوك در دهه اخير به ويژه در سال گذشته از دست داده اند. باخت هاي مشخص ميداني آمريكا و جبهه تابع آن در قمار بر سر انتخاب دموكراسي يا منافع غرب - با همه اهميت- در برابر اعتبار و اقتداري كه از دست داده اند ناچيز به نظر مي رسد. ماه ها و سال هاي آينده نشان خواهد داد كه نتايج قمار آمريكا بر سر اعتبار و اقتدار خود چه قدر وخيم و هزينه هاي آن چه قدر سنگين بوده است. دولت اوباما نه تنها حيثيت لكه دار شده آمريكا در دولت بوش را اعاده نكرد بلكه با همين رويكردهاي نفرت انگيزي كه در قبال بحرين و يمن و ليبي و حتي مصر و تونس و عربستان پيشه كرد، چاشني انفجار خشم ملت ها را دوباره روشن كرد. اوباما مي خواست بر دست خون آلود سياست آمريكا، دستكش مخملين بپوشد اما هنوز 2 سال از آغاز رياستش نگذشته، همه رشته ها را پنبه كرد. او اواسط زمستان سال گذشته هنگامي كه وزير دفاع خود را راهي منامه كرد و چراغ سبز قتل عام انقلابيون را به نظاميان سعودي و بحريني داد، كار سياستي را كه پس از شوك مصر تحت عنوان «حمايت از مردم سالاري و معترضان» در منطقه در پيش گرفته بود يكسره كرد. اكنون چه كسي از هيلاري كلينتون يا باراك اوباما مي پذيرد كه بگويند «تظاهرات مسالمت آميز و بيان حقوق و منزلت انساني در بخش بزرگي از منطقه خاورميانه مورد تقدير و حمايت ماست» حال آن كه جنازه انقلابيون در منامه و صنعا مقابل دوربين عكاسان رديف شده است.
اين همان آمريكايي است كه تا روز آخر كوشيد حسني مبارك را نگه دارد اما در برابر طوفان انقلاب مردم مصر كم آورد. حالا اوباماي گيج و گنگ و جانشين همان رئيس جمهوري كه مي گفت ما از اصلاح طلبان در تهران و بغداد و بيروت دفاع مي كنيم، به تك تيراندازها و رگبارچي ها و تانك هاي سعودي و بحريني و يمني حكم تير داده تا هر جنبنده اي را كه در منامه و رياض و صنعا دم از تغيير در رژيم هاي مرتجع وابسته مي زند و حق حاكميت خود را مطالبه مي كند، به آهن داغ بنوازند. دموكراسي و حقوق بشر و رفورم تراز آمريكا اكنون خود را در منطقه برهنه كرده است. پتكي كه بر سر مردم مسلمان بحرين و يمن و عربستان و اردن كوبيده مي شود، انفجار در شبه جزيره عربستان- حدفاصل خليج فارس تا درياي سرخ- را تسريع خواهد كرد؛ بسيار زودتر از پيش بيني هاي نگران كننده ناظران اطلاعاتي و استراتژيست ها در غرب. آمريكا اكنون به واسطه رژيم سعودي در جنوب خليج فارس و ناتو در شمال خاورميانه، پاي در ميدان جنگ تازه گذاشته و حال آن كه همين ماه گذشته رابرت گيتس در دانشگاه نظامي وست پوينت شهادت داد هرگونه ميل و پيشنهاد مداخله نظامي [پس از شكست جنگ افغانستان و عراق] نشانه بيماري مغزي است. به گواهي همين يك شهادت، هر نظامي كه در بحرين يا ليبي شليك مي كند، گور و يادماني هم براي قدرت و اعتبار كاخ سفيد حفر مي كند.
اين يادمان هاي گوناگون بسيار به هم شبيه و آينه اي هستند كه يك اتفاق را در خاورميانه بزرگ و شمال آفريقا مي تابانند؛ بيداري اسلامي و نفرت روزافزون از آمريكا. بگذار- به تعبير روزنامه وال استريت ژورنال- دولت اوباما نام سياست جديد را «تعمير حكومت ها» به جاي تغيير آنها بگذارد و علناً به ملت ها بگويد كه پاي رژيم هاي فاسد و جريان مرتجع ايستاده است، همچنان كه زماني پاي صدام ايستاد. خاورميانه از ياد نبرده است كه سازمان سيا چگونه طالبان و القاعده را در افغانستان سازماندهي كرد و چگونه همين سازماندهي عليه خود آمريكا عمل كرد تا آنجا كه تمام اعتبار واشنگتن را در افغانستان به چالش گرفت. ماجراي حمايت از جنايت هاي حاكمان عربستان و بحرين و يمن نيز دور از همين روند حماقت نيست. همين خانم كلينتون بود كه در تاريخ 30 دسامبر سال 2009 (9دي 1388) سندي محرمانه به سفارتخانه هاي خود در رياض، كويت، ابوظبي و اسلام آباد فرستاد و در آن نوشت «عربستان سعودي عمده ترين منبع مالي تغذيه گروه هاي تروريستي در جهان است.»
او بود كه 2بار در تاريخ هاي 4 ارديبهشت 88 و 21 آبان 89 اذعان كرد «آمريكا در افغانستان گروه هاي افراطي مشخصي (القاعده و طالبان ) را ايجاد كرد و از تروريست هايي چون بن لادن حمايت كرد اما نتايج معكوسي از اين اقدام گرفت. اكنون ما درحال جنگ با چيزي در افغانستان هستيم كه خودمان ساختيم... مسئوليت مشكلاتي كه امروز با آن مواجه هستيم، به ميزان زيادي متوجه خود ماست. ما به عربستان سعودي اين اجازه را داديم تا در افغانستان و ديگر كشورها وارد شود تا بتوانيم به حريف ضربه بزنيم. اين شايد براي خسارت به رقيب و نابودي شوروي ايده بدي نبود اما مجبوريم درباره آنچه كاشته ايم و امروز مجبور به برداشت آن هستيم، بينديشيم». اين همان سياست خانه ساختن بر دهانه آتشفشان است و البته آمريكا امروز بسيار بدتر از چند دهه پيش عمل مي كند. آن روز اگر آمريكا به كمك عربستان و امارات، گروهك طالبان را علم مي كرد، امروز به كمك عمله خود پتك بر جان تفتيده ملت هاي مسلمان مي كوبد تا همين جنايات تلخ، آغاز پيروزي برگشت ناپذير ملت ها باشد.
دو نقشه راه و دو استراتژي مهم در سال 1390 پيش روي ماست، يكي نقشه راه خود و ديگري استراتژي گره خورده دشمن. جامعه پويا، صاحب نقشه راه و تقويم است تا بداند كه چگونه راه مي سپارد، در كدام منزل است، با مقصد چه قدر فاصله دارد و كدام گردنه ها كمينگاه و رهزن خيز است. ملت ايران به گواهي همين دو نقشه راه متضاد، بسيار بيش از آن كه برآورد مي كرد، به مقصد نزديك شده است. يك قلم از ده ها جهش انفجاري ايران را همين روزها انجمن سلطنتي علوم بريتانيا بازگفت كه اعلام كرد رشد علمي ايران در 12سال اخير 18برابر شده و با ركورد «11برابر متوسط نرخ جهاني»، داراي سريع ترين رشد علمي در جهان است. اين همان معناي جهاد علمي و جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم است كه مقتداي دورانديش انقلاب به آن دعوت كرد و نقشه راه آن را ترسيم نمود. حركت براساس همين نقشه روشن و الگوي جهادي بود كه تيغ گزنده و تيز تحريم ها را به ويژه در دو سال اخير از كار انداخت و با همين اعتماد به نفس برآمده از ايمان بود كه اصلاحات راستين اقتصادي در زمينه بازتوزيع هدفمند و عادلانه يارانه ها كليد زده شد.
سال 1390 ششمين سال اجراي سند چشم انداز 20ساله و سومين سال از دهه چهارم انقلاب (دهه پيشرفت و عدالت) است. انطباق تقويم با بسترهاي فراهم شده و تطبيق زمان و زمينه ها به روشني مي گويد كه سال جديد، همان بهار جهاد اقتصادي با سمت گيري «پيشرفت و عدالت» است. اغراق نيست اگر بگويم از 3سال پيش كه شعارهاي «نوآوري و شكوفايي»، «اصلاح الگوي مصرف» و «همت مضاعف و كار مضاعف» سرلوحه نام سالها شد تا امروز كه ايران ركورددار سرعت رشد علمي در جهان معرفي مي شود و با موفقيت، اصلاح الگوي مصرف و بازتوزيع عادلانه يارانه ها را در راستاي شكوفايي اقتصاد به ميانه راه رسانده، جهشي به اهميت چند دهه در كشور صورت گرفته و اين درحالي است كه خاورميانه از يك منظر و كشور از منظري ديگر، شرايطي پر از رويداد و ماجرا را پشت سر مي گذراندند.
در هواي آرام پيش رفتن يك ارزش دارد و در طوفان پيش تاختن ارزشي مضاعف. ما در تلاطم، نه تنها ثبات كشور خود را حفظ كرديم بلكه پيش تاختيم، به بركت مقتداي فرزانه اي كه تدبير و شجاعت و دورانديشي و صبر و بصيرت و مجاهدت را تار و پود ايمان مي شناخت. انگشت اشارت او اكنون به «جهاد اقتصادي» است و اين يعني وقف خدمت سخت كوشانه شدن، دست رد به حاشيه ها و حاشيه سازي ها زدن، دشمني ها را ديدن و با آنها مبارزه جستن. يعني كه كشور الهام بخش امت اسلام در بهار ملت ها، بايد در همه زمينه ها «يك» باشد.
محمد ايماني

 



نيويورك تايمز خطاب به دولت آمريكا: غني سازي ايران را رها كنيد خطر اصلي خيابان هاي منطقه است

يك روزنامه آمريكا در گزارشي تحليلي با اشاره به تحولات اخير منطقه تاكيد كرد: آنها كه فكر مي كنند خطر در غني سازي ايران است به خيابان هاي منطقه نگاه كنند.
روزنامه نيويورك تايمز در اين تحليل كه به قلم ديويد سانگر تحليلگر شناخته شده امور ايران كه روز يكشنبه 14 فروردين 1390 (3 آوريل 2011) منتشر شده با اشاره به مباحثات دروني تيم امنيت ملي اوباما تاكيد كرده است كه قلب راهبرد اوباما درباره تحولات منطقه اين است كه جلوي رشد قدرت ايران را بگيرد.
سانگر در ابتداي اين يادداشت مي نويسد: «كنترل ايران، عاملي تعيين كننده در محاسبات آمريكا درباره نحوه واكنش نشان دادن به شورش ها در سراسر كشورهاي عربي است.»
وي سپس با اشاره به اظهارات تام دانيلون مشاور امنيت ملي كاخ سفيد و بن رودز معاون وي، تاكيد كرده است كه هدف اصلي آمريكا از حمله به ليبي هم اين بوده كه قدرت خود را به رخ ايران بكشد. سانگر مي نويسد: «عصر روز سه شنبه در اواسط ماه مارس اوباما در اتاق ويژه كاخ سفيد شنونده بحث مشاوران امنيت اش درباره موافقان و مخالفان استفاده از نيروي نظامي در ليبي بود. بحثي كه خيلي زود به نقطه اي از نظر استراتژيكي مهم تر سوق يافت: ايران. توماس ائي دانيلون مشاور امنيت ملي گفت روحانيون تهران هر اقدام اوباما در كشورهاي عربي را به دقت زير نظر دارند. آنها شكست در تحقق اين سخنان اوباما را كه سرهنگ معمر قذافي مشروعيت رهبري را از دست داده است به عنوان نشان هائي از ضعف و نشانه اي از ناتواني اوباما در اجراي اين وعده تعبير مي كنند كه ايران هرگز اجازه نخواهد يافت به توانايي ساخت سلاح هاي هسته اي دست يابد.»
نيويورك تايمز با بيان اينكه «بحث ايران هر حركت در اين شطرنج منطقه اي را پيچيده تر مي كند»، مي نويسد: «در پايان اين دوره آشوب كه كاخ سفيد تصور مي كند تغييراتي فراگير را مانند آنچه پس از فرو ريختن ديوار برلين در اروپا ايجاد شد رقم بزند. موفقيت يا شكست ممكن است با اين مسئله ارزيابي شود كه آيا ايران بلندپروازي هايش را قوي ترين نيروي منطقه مي شمرد».
ديويد سانگر در ادامه مقاله خود به صراحت اذعان مي كند كه آمريكا اكنون به خوبي مي داند كه ايران خود را از دوران فشار سال 2010 بيرون كشيده است. وي مي نويسد: «دو ماه و نيم پيش مسايل بسيار سخت به نظر مي رسيد. مقامات آمريكايي در ماه ژانويه كاملا اطمينان داشتند كه ايران را به گوشه رانده اند. تحريم هاي تازه گزنده بود. روس ها از ارسال تسليحات پيچيده به ايران خودداري كردند و يك كرم رايانه اي به نام استاكس نت در تلاش هاي ايران براي غني سازي اورانيوم اخلال ايجاد كرد. اما اين شرايط با شروع خيزش عرب ها تغيير كرد. ناگهان حاكمان اقتدارگراي عرب كه دو سال گذشته را به توطئه چيني با واشنگتن براي مهار ايراني ها سپري كرده بودند بيشتر از آنكه نگران سانتريفيوژهاي نطنز باشند نگران خيابان هاي خود شدند.»

 



مجلس ختم (گفت و شنود)

گفت: پيام تسليت آقاي هاشمي رفسنجاني به مناسبت درگذشت مرحوم حاج ميراسماعيل موسوي، با استقبال گسترده و ذوق زدگي گروه ها و جريانات ضد انقلاب روبرو شده است.
گفتم: يعني چه؟! خب! آن مرحوم شخص مومن و متديني بود و پيام تسليت به مناسبت فوت ايشان عيب و اشكالي ندارد كه گروه هاي ضد انقلاب را ذوق زده كند؟!
گفت: ذوق زدگي آنها به خاطر اين است كه آقاي رفسنجاني در اين پيام تسليت، از ميرحسين موسوي و زحمات!! او تقدير و تشكر كرده است! آنهم به طور ويژه!!
گفتم: ولي وطن فروشي و خيانت ميرحسين موسوي براي همه ثابت شده است، چرا آقاي هاشمي از اين مامور نشان دار و ستون پنجم آمريكا و اسرائيل تقدير كرده است؟!
گفت: چه عرض كنم؟! آقاي هاشمي در جريان فتنه 88 هم چندان بي طرف نبود و از ميرحسين موسوي و ساير سران فتنه حمايت مي كرد.
گفتم: در مجلس ختمي كه براي يكي از اهالي محل برپا شده بود، واعظ مراسم به بهانه تقدير از شخص متوفي، از خودش تعريف و تمجيد مي كرد، يكي از حاضران كه حوصله اش سر رفته بود از جا بلند شد و خطاب به سخنران مراسم گفت؛ بالاخره ما نفهميديم كه شما فوت كرده ايد يا آن مرحوم؟!
 



ساعت 3 تا 6 بعد از ظهر: 33110065
تمام ساعات شبانه روز:33916546
سامانه پیام کوتاه: 30002323

كيهان و خوانندگان
¤از نيروي انتظامي و مجموعه پليس به خاطر ايجاد نظم و امنيت در كشور بويژه روزهاي پايان سال گذشته و روزهاي آغازين سال 90 كمال تشكر را دارم. نيروي انتظامي در كنترل مراسم چهارشنبه سوري مديريت درستي از خود نشان داد كه از سال هاي گذشته نيز به مراتب بهتر بود.
يك شهروند
¤مواظب باشيم حواسمان از موضوع اصلي پرت نشود. امسال سال جهاد اقتصادي است و كساني كه فتنه گران را خدوم مي خوانند تنها فاصله خود را از كاروان حركت رهبري و امت اسلامي بيش از پيش افزايش مي دهند. در جهادي كه امسال آغاز كرده ايم بي اعتنايي به كساني كه گويا در دوري از مردم تعمد دارند، مانع از صرف انرژي در جاهاي ديگر خواهد شد.
محمدي
¤جا دارد فلسطيني ها سؤال بكنند كه چرا عربستان در زماني كه رژيم صهيونيستي مردم فلسطين و غزه را به خاك و خون مي كشيد نيرو براي نجات مردم مسلمان اعزام نكرد و حتي يك موضع عليه اشغالگران و جنايتكاران نگرفت ولي الان به بحرين لشكركشي مي كند.
ناصر
¤رفتار آل سعود با مردم بحرين عينا شبيه رفتار صدام با ايران و مردم كويت است كه به قصد اشغال به اين دو سرزمين تجاوز نظامي كرد. از كيهان توقع دارم كه در انعكاس اخبار مربوط به مردم مظلوم بحرين همت بيشتري به خرج دهد.
بابايي-تهران
¤اظهارنظر جديد مسئولان اماراتي مبني بر حل اختلاف بر سر مالكيت جزاير سه گانه به روش مسئولين ايراني حق السكوتي است كه در قبال لشكركشي نظاميان عربستان به بحرين براي كشتار شيعيان به ما داده است اميدوارم اين اظهارنظر كه هيچ ضمانت اجرايي هم به دنبال ندارد مسئولان باهوش كشورمان را گمراه نكرده باشد.
محمدحسين ورزيده-تهران
¤حضور نظامي عربستان و امارات يك تجاوز آشكار به يك كشور مستقل مي باشد و دستگاه ديپلماسي و تبليغاتي كشورمان بايد درباره اين موضوع كار جدي بكند و بايد به عنوان يك وظيفه الهي از هرگونه كمك به مردم مظلوم بحرين دريغ نكند.
يك شهروند از قم
¤رسانه هاي غربي كه هر روز دم از حقوق بشر مي زدند و به غير از خود و همفكرانشان را ضدبشر مي دانستند چرا امروز در مقابل جنايت هاي ضدبشري در كشورهاي مسلمان غربي سكوت كرده اند.
يك شهروند
¤دولت محترم بايد با توجه به حوادث اخير در بحرين و جنايت هايي كه رژيم سعودي در اين كشور مرتكب شده است سفيرمان در اين كشور را فرا بخواند.
موسوي-آلمان
¤از سربازان گمنام امام زمان (عج) به خاطر زحمات طاقت فرسايشان در برچيدن ريشه شركت هاي هرمي تشكر مي كنم و از مردم تقاضا مي كنم كه فريب اين گونه شركت ها را نخورند.
حميد علوي
¤بنده از متقاضيان انتقال از كلان شهر به شهرهاي كوچك بودم و در سال 87 از تهران به شهرستان منتقل شدم ولي متاسفانه تا الان هيچ گونه مزايايي كه دولت وعده آن ها را داده بود اعم از زمين، وام و حتي شامل امتياز تبديل وضعيت هم نشديم. تقاضا مي كنم به اين مسئله رسيدگي شود.
مجيد رئيسي
¤ آموزش و پرورش ناحيه يك رشت در يك اقدام غيرمنطقي نام پيش دانشگاهي امام خميني(ره) را به نام پيش دانشگاهي فرهنگي تغيير داده است و اسباب رنجش مردم را فراهم كرده است. از وزير آموزش و پرورش درخواست رسيدگي دارم.
يك خانم فرهنگي از رشت

 



مركز مطالعات استراتژيك و بين المللي آمريكا: جنگ نامتقارن ايران با آمريكا در منطقه كاملا موفق بوده است

مركز مطالعات استراتژيك و بين المللي آمريكا (CSIS) طي گزارشي با ارزيابي توان جنگ نامتقارن ايران تاكيد كرد ايران با استفاده از اين راهبرد در مقابله با آمريكا در منطقه موفق بوده است.
اين مركز مطالعات استراتژيك، با اشاره به سخنان سرلشگر عطاءالله صالحي فرمانده ارتش جمهوري اسلامي ايران پيرامون جنگ نامتقارن در دكترين نظامي كشورمان در روزهاي نخستين سال جديد ميلادي نوشت: اين سخنان در ارزيابي نحوه رقابت استراتژيك ايران با آمريكا سودمند است و اطلاعات باارزشي در خصوص موضع گيري ايران در قبال حضور نظامي آمريكا در منطقه، واكنش ها به اين حضور و در نهايت شيوه برخورد استراتژيك اين كشور با آمريكا ارائه مي دهد. البته در خصوص پيشرفت هاي ايران در جنگ نامتقارن نبايد به گفته ها و شنيده ها بسنده كرد و بايد به عملكرد اين كشور نيز توجه خاصي كرد.
به گزارش فارس، مركز مطالعات استراتژيك و بين المللي آمريكا در گزارش خود مي افزايد: ناديده گرفتن اين پيشرفت ها به عنوان ركن اصلي دكترين نظامي ايران، غيرممكن است. از اين گذشته، ديدگاه هاي متغير ايران راجع به رقابت با آمريكا در گذشته كاملا موشكافي نشده است، اين در حالي است كه اين تحليل و موشكافي براي شناخت صحيح اهداف و مقاصد استراتژيك ايران ضرورت دارد.
اين گزارش با بيان اينكه، سازمان (CSIS) با همكاري «آدام سيتز» از دانشگاه نيروي دريايي آمريكا، با گردآوري و بررسي اخبار و مقالات از منابع غربي و ايراني به ترتيب زمان انتشار، اقدام به تحليل اين ديدگاه ها و ارزيابي مقاصد ايران براي رقابت با آمريكا، كرده است تصريح مي كند كه ايران با توسعه توانايي هاي جنگي نامتقارن، كمبود جنگ افزارها و فناوري هاي نظامي خود را جبران و خنثي كرده است.
مركز مطالعات استراتژيك و بين المللي آمريكا اضافه مي كند: آمريكا در كشورهاي عربي پايگاه هاي نظامي ايجاد كرده و نيروهاي نظامي خود را در حريم مرزهاي ايران يعني عراق و افغانستان مستقر كرده است. ايران هم در اين راستا، دكترين نامتقارني را براي حمله به اين نيروها و پايگاه ها و همچنين هدف قرار دادن هم پيمانان و منابع آمريكا در خاورميانه توسعه داده است.
در اين گزارش، همچنين به پيشرفت هاي نظامي ايران با هدف به چالش كشاندن حضور نظامي آمريكا در منطقه تاكيد شده است.
اين مركز مطالعات استراتژيك در گزارش خود خاطرنشان مي كند كه مقامات ارشد نظامي ايران آشكارا توانايي و استعداد خود را در وفق دادن تاكتيك ها و دكترين نامتقارن خود براي رويارويي با نيروهاي خارجي تا دندان مسلح و صاحب فناوري، به رخ جهانيان مي كشند.
اين گزارش علي رغم طرح پاره اي ادعاهاي واهي در مورد توان و نفوذ ايران در منطقه نوشت: توسعه جنگ افزارها و سيستم هاي كم هزينه و زرهي سبك و بدون فناوري هاي پيچيده نظير قايق هاي زرهي سريع السير و هواپيماهاي دريايي در راستاي مقابله با قدرت سخت آمريكا در آب هاي مجاور ايران به صورت تاكتيك هاي هجومي است و بهترين گزينه براي هدف قرار دادن منافع اقتصادي آمريكا در خليج فارس مانند كشتي هاي نفت كش و ديگر كشتي هاي تجاري هستند.

 



گزارش خبري
ابراز تمايل آرژانتين براي گسترش روابط با ايران روابط بوئنوس آيرس-تل آويو بحراني شد

درخواست آرژانتين براي بهبود روابط با ايران و وعده اين كشور مبني بر اينكه ديگر برخي ادعاهاي كهنه صهيونيستي عليه ايران را تكرار نخواهد كرد، روابط اين كشور و رژيم صهيونيستي را در آستانه بحراني بي سابقه قرار داده است.
ماجرا از اين قرار است كه روزنامه آرژانتيني پرفيل دو هفته پيش در گزارشي فاش كرد كه آرژانتين در مذاكراتي مخفيانه با ايران پيشنهاد كرده بوئنوس آيرس بمب گذاري ها در سفارت اسرائيل و مركز جامعه يهوديان را فراموش كند و در عوض روابط اقتصادي دو كشور بهبود يابد. اين روزنامه در گزارش خود تصريح كرده بود هكتور تيمرمن وزير امور خارجه يهودي آرژانتين كه پيش از اين تصور مي شد روابط خوبي با اسرائيل دارد، شخصاً در اين مذاكرات دخيل بوده است.
پپ اساسچف، نويسنده اين گزارش، در مطلب خود با استناد به يك گزارش محرمانه آورده بود: « دولت آرژانتين به ايران گفته آماده است بررسي ها درباره بمب گذاري ها سال هاي 1992 و 1994 را كه به ايران نسبت داده شده متوقف كند و در عوض روابط تجاري دو كشور از سر گرفته شود و بهبود يابد».
نويسنده آرژانتيني ادعا كرده وزير امور خارجه آرژانتين اين پيشنهاد را از طريق بشار اسد رئيس جمهور و وليد معلم وزير امور خارجه سوريه براي ايران ارسال كرده است. وي نوشته است: «اين سه نفر 23 ژانويه در سوريه ديدار كردند و جزئيات اين گفت وگو به محمود احمدي نژاد رئيس جمهور ايران اطلاع داده شده است».
پس از انتشار اين گزارش، رسانه ها و مقام هاي رژيم غاصب صهيونيستي و همچنين محافل يهودي در آرژانتين واكنش هاي بسيار عصبي از خود نشان دادند. به نوشته پايگاه اينترنتي جوييش آنلاين در تاريخ 10 فروردين 1390، ييگال پالمور سخنگوي وزارت خارجه اسرائيل به روزنامه لاناسيون چاپ بوئنوس ايرس گفت: « ما منتظر پاسخ رسمي وزارت خارجه آرژانتين هستيم. اگر اين موضوع تاييد شود بي احترامي شديد به كشته شدگان است».
علاوه بر اين، منابع اسرائيلي از قول مقام هاي دولت نتانياهو تاكيد كردند اگر تيمرمن اين گزارش را تكذيب نكند سفر آتي او به سرزمين هاي اشغالي لغو خواهد شد. روزنامه جروزالم پست در گزارشي در همين باره كه روز 10 فروردين 1390 منتشر شده آورده است: «مقامات ديپلماتيك اسرائيل گفتند اگر هكتور تيمرمن وزير خارجه آرژانتين به اين موضوع نپردازد هيچ دليلي براي سفر او به اسرائيل كه قرار است در هفته اول آوريل صورت بگيرد وجود نخواهد داشت. اين سفر مدت ها پيش از انتشار اين خبر در نشريه آرژانتيني پرفيل برنامه ريزي شده است. نماينده اسرائيل در بوئنوس آيرس اوايل اين هفته از مقامات آرژانتين خواستار توضيح دراين باره شد اما هنوز هيچ پاسخي از آنها دريافت نكرده است. جروزالم پست ادامه داد: «در مقابل اسرائيل از منابع غيررسمي شنيده است كه تيمرمن مصمم نيست اظهارنظري درباره اين گزارش داشته باشد و بر اين باور است كه او مجبور نيست درباره روابط آرژانتين با ديگر كشورها به كشوري ثالث توضيح بدهد».
گفتني است؛ منابع آگاه در تهران ارسال پيام هاي مثبت از سوي آرژانتين به ايران را تاييد كردند اما حاضر به ارائه جزئيات بيشتري از اين موضوع نشدند.
حجم معاملات تجاري ايران و آرژانتين تاكنون از يك ميليارد و 200 ميليون دلار در سال فراتر نرفته است. برخي كارشناسان در تهران معتقدند مشاهده بهبود سريع روابط ايران با كشورهاي برزيل، ونزوئلا و بوليوي در آمريكاي لاتين، اصلي ترين عاملي بوده كه آرژانتين را واداشته تا براي عقب نماندن از اين قافله شتابان دست به تحركاتي بزند.
علاوه بر اين، برخي ديگر از ديپلمات ها هم عقيده دارند بي سر و ته بودن ادعاهاي صهيونيستي عليه ايران مبني بر دست داشتن در چند عمليات عليه يهوديان در بوئنوس آيرس و ناتواني اين كشور از ارائه هرگونه سند و مدرك در اين مورد- كه چندبار به افتضاحات قضايي ختم شده- يكي ديگر از دلايلي بوده كه دولت آرژانتين را واداشته خود را از زير بار خردكننده اين ادعاي بي اساس بيرون بكشد.

 



شهادت كديورافندي و اكبر پونز عليه فتنه سبز (خبر ويژه)

مواضع غيرقانوني و رياكارانه آمريكا موجب شده حتي محافل ضدانقلاب ارتزاق كننده از بودجه اين رژيم هم ولو به صورت ظاهري از اين رويكردها ابراز برائت كنند.
محسن كديور مدير سايت جرس با اشاره به احتمال خارج كردن گروهك منافقين از فهرست گروههاي تروريستي مورد نظر وزارت خارجه آمريكا نوشت: هيلاري كلينتون با انتخاب دشواري در قبال ايران مواجه است. گروهي در ميان ايرانيان خارج از كشور سعي كرده اند كه كرسي جنبش دموكراسي خواهي ايران را به خود اختصاص دهند و اين موجب نگراني رهبران [؟!] سبز شده است. نمونه كامل چنين گروهي سازمان مجاهدين خلق است كه توسط دولت آمريكا به عنوان سازمان تروريستي شناخته مي شود.
كديور كه به طور علني هم تحت عنوان جايزه از محافل آمريكايي مخالف جمهوري اسلامي پول دريافت كرده، ادامه مي دهد: اين سازمان فاقد پايگاه سياسي و يا حمايت مردمي قابل اعتنا در داخل ايران است. چرا كه سالها در عراق از حمايت صدام حسين بهره مند بود. اين گروه آخرين بارقه هاي احترام را در حالي از دست داد كه در سالهاي پسين جنگ ايران و عراق (1367-1359) به نفع نيروهاي دشمن وارد جنگ شدند. از اين روست كه شايسته است سياستمداران آمريكا لاف لابي گردانان مجاهدين را در مورد محبوبيت اين گروه در ايران به گوش ترديد بشنوند.
وي همچنين نوشت: در حالي كه سياستمداران واشنگتن سعي در اعمال فشار بر همتايان تهراني خود در مسائل هسته اي را دارند بايد از اقداماتي كه موجب صدمه به اعتماد و دوستي درازمدت بين مردم دو كشور خواهند شد دوري جويند. بيرون آوردن مجاهدين خلق از ليست سازمان هاي تروريستي باعث خواهد شد راست افراطي در ايران نهضت سبز را به برچسب اين سازمان مورد تنفر ملوث و در نهايت تضعيف كند. حتي دولت بوش هم با همه اشتباهاتش مي دانست كه خارج كردن اين سازمان از فهرست گروههاي تروريستي، حركت خطرناك بر صفحه شطرنج سياست خارجي آمريكا خواهد بود.
از سوي ديگر اكبر گنجي يكي ديگر از عناصر فراري ارتزاق كننده از كمك هاي مالي دولت آمريكا، حمله نظامي آمريكا و غرب به ليبي را زير سؤال توصيف كرد و نوشت: آمريكا پس از آن كه بر سر پروژه هسته اي ليبي با قذافي به توافق رسيد، ليبي را از زير ديد خارج ساخت. كساني در ايران از سر استيصال دل به دخالت بشردوستانه دولتهاي غربي به رهبري آمريكا بسته اند. مي گويند اوباما با بوش فرق دارد، اوباما برنده جايزه صلح نوبل است. آري، ولي او پيش و بيش از هر چيز، رئيس جمهوري آمريكاست. در زمان مبارزات رياست جمهوري با افتخار مي گفت كه به حمله نظامي به عراق راي نداده است و هرگونه تهاجم نظامي نيازمند مجوز كنگره آمريكاست. اما همو، اينك بدون مجوز كنگره آمريكا به ليبي حمله كرده است. سياست دو معياري دولت آمريكا در رابطه با منطقه خاورميانه پرسش برانگيز است. به همين دليل اوباما به صراحت گفته است كه وقتي «ارزشهاي ما» با «منافع ما» مقارن باشد، دست به اقدام خواهيم زد. در ليبي اين گونه است. اما در بحرين و عربستان، نقض گسترده و سيستماتيك حقوق بشر توسط سركوبگرترين حكومت ها ناديده گرفته مي شود، چرا كه «منافع» آمريكا وجود همين دولتهاي سركوبگر را ضروري مي سازد.
آنچه در نوشته هاي فريبكارانه محسن كديور و اكبر گنجي به عمد مسكوت مانده، پاسخ به چند سؤال است و از جمله؛ اولا چه نسبتي ميان نفاق جديد و منافقين قديمي نظير سازمان مجاهدين خلق وجود دارد كه آمريكا همزمان از هر دو طيف حمايت مي كند؟ ثانيا گروهك تروريستي منافقين در آشوب هاي خياباني سال 88 و دعوت هاي ناكام فتنه گران در اواخر سال 89 براي تكرار اغتشاش نقش فعالي ايفا مي كرد و به اعضاي خود فراخوان داده بود كه برخي از آنها در اغتشاشات مذكور و از جمله عاشوراي سال 88 و... بازداشت شدند. چرا هر دو طيف از آشوب خياباني و شعارهاي ساختارشكنانه آن هم در نقشه ديكته شده آمريكا حمايت مي كردند؟ ثالثا چرا هنگامي كه عناصر وابسته به گروهك تروريستي منافقين در آشوب ها بازداشت شدند جريان هاي فتنه گر مدعي اصلاحات (سبز) علنا از بازداشت شده ها با نام و مشخصات حمايت كردند؟ رابعا اگر آمريكا به خاطر منافع استعماري محض به حمايت از گروههاي تروريستي يا اقدام هاي نظامي غيرقانوني مي پردازد، سردمداران فتنه سبز بايد توضيح دهند كجاي منافع استعماري آمريكا قرار گرفته اند كه كاخ سفيد علنا از آنها هم حمايت مي كند؟ به يقين همان گونه كه اكبر گنجي مي گويد آمريكا طرفدار ارزشهاي انساني نيست. بنابراين بايد پرسيد حمايت استعمار و استكبار از فتنه گران از چه جنسي است؟!





 



سانسور نظرات آيت الله وحيد در دفاع از نظام و انقلاب
چه كسي نظرات آيت الله وحيد را سانسور مي كند؟ (خبر ويژه)

به گزارش مشرق، آيت الله وحيد خراساني كه بارها بر حمايت از ولايت فقيه تاكيد كرده اخيراً حفظ نظام را از اوجب واجبات دانسته است. اما متاسفانه يكي از فرزندان آيت الله وحيد خراساني برخلاف مشي ايشان، تلاش شاياني مي كند كه نظرات حمايتي آيت الله وحيد از ارزش هاي انقلاب اسلامي سانسور شود!
يك منبع آگاه در گفت وگو با خبرنامه دانشجويان گفت: اخيراً آقاي كعبي ديداري با آيت الله وحيد داشت كه در اين ديدار آقاي كعبي با شرح شيطنت هاي دشمنان انقلاب از آيت الله وحيد خواسته بود كه مواضع خود را براي دفاع از انقلاب رسانه اي كند و از همين رو بود كه آيت الله وحيد تاكيد فرمودند حفظ نظام از اوجب واجبات است.
وي گفت: بعد از اينكه آقاي كعبي اين خبر را به رسانه ها داده بود با اعتراض محسن خراساني، پسر آيت الله وحيد مواجه شده است. همچنين اخيراً يكي از اعضاي جامعه مدرسين قصد ديدار با آيت الله وحيد را داشت اما آقاي محسن خراساني فرزند آيت الله وحيد مانع اين ديدار شده است.
يادآور مي شود پيش از اين سايت «جهان» در گزارشي نوشته بود: هنگامي كه آيت الله آملي لاريجاني براي مشورت به خدمت آيت الله وحيد خراساني رسيده بودند تا نظرات ايشان را درخصوص پست رياست قوه قضائيه جويا شوند ايشان فرمودند به هر طريق كه مي توانيد اين سيد را كمك دهيد ايشان تنها است اگر شما او را كمك نكنيد پس چه كسي به ايشان ياري رساند.
آيت الله محمد مهدي شب زنده دار نيز در درس خارج فقه خود كه در مسجد اعظم قم برگزار شد، با اشاره به حمايت آيت الله وحيد خراساني از مقام معظم رهبري گفت: آيت الله العظمي وحيد خراساني كه ما بيست و چند سال خدمت ايشان مشرف مي شديم و تلمذ كرديم، چند بار در جلسات مختلف فرمودند «كارهاي آقاي خامنه اي براساس موازين است».
وي ادامه داد: يعني ايشان ضوابط شرعي را مراعات مي كنند و اصل در اين است كه هوا و هوس ندارند و وقتي تشخيص مي دهند كه اين حكم، حكم خداست به آن عمل مي كنند و اين يك شهادت بزرگي است.

 



گزارش لوموند ديپلماتيك از هويت اسلامي و ضدصهيونيستي قيام خاورميانه (خبر ويژه)

هراس از احتضار آمريكا در خاورميانه سران برخي كشورهاي تحت حمايت اين رژيم را آزار مي دهد.
اين تحليل را نشريه فرانسوي لوموند ديپلماتيك منتشر كرده و نوشته است: در گوشه و كنار كاخ هاي صدارت در غرب، تمسخر «كوچه و خيابان هاي كشورهاي عرب» امري پيش پا افتاده بود. آيا واقعا نيازي بود كه به خواست و فكر چند صد ميليون نفر توجه شود، در جائي كه در بهترين حالت انتظار مي رفت كه شعارهاي اسلامي يا ضد غربي بدهند، به ويژه كه اين حكومت هاي غربي با رهبران اين كشورها كه نظمي سودمند برقرار كرده بودند، بهترين روابط را داشتند و در حالي كه پادشاهان و روساي جمهوري خودكامه اين كشورها، در خيال «صلح و سازش با اسرائيل» به سر مي بردند؟
نشريه مذكور اضافه مي كند: همه تحليل گران در مورد مصر اتفاق نظر دارند كه كاخ سفيد متفقي وفادار و دوست صادقي را از دست داده است كه از سي سال پيش، استراتژي منطقه اي آمريكا بر دوش او و اسرائيل بود. مصر در جنگ با عراق نيز شركت كرد (1991-1990). در سال هاي اخير، حسني مبارك پرچم مبارزه با «خطر ايران» را در دست گرفته بود. او موفق شده بود توهم «روند صلح» را با فشار آوردن به تشكيلات خودگردان فلسطين جهت ادامه مذاكرات زنده نگهدارد.
او در محاصره غزه شركت كرده و از هر اقدامي براي سازش بين حماس و الفتح جلوگيري كرده بود. در قيام هاي زمستان جاري، معترضان شعاري را به دست گرفته بودند كه به عبري نوشته شده بود «زباني كه مبارك مي فهمد، زبان رهبران اسرائيل است».
لوموند ديپلماتيك با تاكيد بر اينكه مردم مصر قرارداد كمپ ديويد را برخلاف صلح و ثبات مي دانند، تاكيد مي كند: مردم مصر هر بار كه امكان يافتند، همبستگي خود را با فلسطين و لبنان نشان دادند. به هنگام جنگ در تابستان 2006، تصوير حسن نصرالله، رهبر حزب الله در مغازه هاي قاهره به چشم مي خورد، در حالي كه رژيم مصر ماجراجوئي حزب الله را محكوم كرد. شركت كنندگان در تظاهرات امتناع ايران از تسليم شدن به امر و نهي آمريكا و اسرائيل را تحسين مي كنند.
نشريه فرانسوي همچنين از احتضار آمريكا در منطقه خبر داده و نوشت: دولت جديد مصر مجبور است نظر افكارعمومي را درباره غزه و اسرائيل در نظر بگيرد. تحول انقلابي پيش آمده در مصر كشورهاي عربي ديگر را كه به «ميانه روي» مشهورند، نگران كرده است. در راس آن ها عربستان سعودي قرار دارد. ملك عبدالله از مبارك، پيش اوباما وساطت كرد. هراس از احتضار آمريكا در منطقه، سران عرب را مي ترساند. توان آمريكا در ايجاد جبهه وسيعي عليه برنامه هسته اي ايران و برقراري تحريم ها، نه شكست آنان در عراق را محو كرده و نه در گل ماندن آن ها را در افغانستان، استعفاي دولت سعد حريري در ماه ژانويه 2011 در لبنان و رها ساختن مبارك به حال خود، بر هراس اعراب «ميانه رو» افزود: آنان از گسترش جنبش دموكراسي خواهي در يمن و بحرين به وحشت افتاده اند.
دولت نتانياهو در اسرائيل حتي بيش از متحدان عرب واشنگتن نگران است. اسرائيل از تغييرات فعلي كلافه شده و تحرك اسلامگرايان را با سال 1979 و انقلاب ايران مقايسه مي كند. اگر غرب باخته است، مي توان گفت محور ايران و حزب الله و سوريه برنده اند.

 



داستان تحريم ها به كجا رسيد؟ دست آمريكا چه قدر خالي است؟ (خبر ويژه)

دولت اوباما ظاهرا قدرتي در چنته ندارد كه به ديگر كشورها براي تحريم ايران فشار وارد كند و به تدريج در مقابل تهران كوتاه مي آيد.
روزنامه وال استريت ژورنال با طرح اين پرسش كه داستان تحريم ايران به كجا رسيد، نسبت به عزم و توانايي دولت آمريكا براي ادامه مسير تحريم ابراز ترديد مي كند و خاطرنشان مي سازد: دولت اوباما در جنگ تبليغاتي و رسانه اي ادعا مي كند تحريم سال اخير عليه ايران شديدترين تحريم هاي 33 ساله گذشته بوده است. اگر اين سخنان را باور كنيم اكنون پرسش اينجاست كه چگونه مي توان اقدام واشنگتن در تنبيه تنها يك كمپاني معامله كرده با ايران در يك سال و نيم گذشته را كه هفته گذشته انجام گرفت توجيه كرد؟وزارت خارجه آمريكا اخيرا اعلام كرد كه يك شركت متعلق به دولت بلاروس را به دليل انعقاد قرارداد توسعه چاه نفتي با ايران در سال 2007 ميلادي جريمه كرده است. هدف از اين حركت ها چه بود؟ و نتيجه اين حركت وزارت خارجه چه خواهد بود؟
اين روزنامه يادآور شده است: شركت بلاروسي پيش از اين هم براي دريافت هيچ كدام از اين امتيازها از ايالات متحده پيشقدم نشده بود. از سوي ديگر تحريم اين كمپاني زماني احمقانه تر به نظر مي رسد كه بدانيد شركت مادر متعلق به دولت بلاروس از سال 2007 ميلادي در ليست تحريم هاي آمريكا بود و دليل آن هم ارتباط ميان آن و الكساندر لوكاشنكو رئيس جمهوري اين كشور بود.
وال استريت ژورنال ضمن بيان اين مطلب كه تحرك ضعيف وزارت خارجه حتي صداي كنگره را هم درآورده، مي نويسد: بيانيه نمايندگان كنگره باور ندارد كه جريمه يك شركت، پايان مجازات شركت هاي نقض كننده تحريم ايران باشد. اين شركت ها فراوانند و به نظر مي رسد اوباما ترجيح داده در مرحله فعلي حلقه تحريم هاي تهران را سخت تر نكند. شايد هم اوباما براي مقابله با مسكو، پكن و آنكارا ابزار لازم و يا عزم سياسي را در چنته ندارد. نمايندگان كنگره اعلام كرده اند اميد ندارند كه تحريم به تنهايي ابزار كافي براي مهار برنامه هسته اي ايران باشد اما بدون سخت گيري بر كشورهايي مانند روسيه، چين و تركيه براي تحريم بخش انرژي و نفتي ايران هم نمي توان به حداقل دستاوردها اميدوار بود. كمپاني هاي اين شركت ها دقيقا جاي كمپاني هايي را گرفته اند كه قبلا از اروپا بوده و در ايران سرمايه گذاري كرده بودند.

 



اسرائيل نمي خواهد جمهوري اسلامي دومي در منطقه تشكيل شود (خبر ويژه)

معاون وزير خارجه رژيم صهيونيستي گفت: ايران خطرناك ترين رژيم در خاورميانه است و ما نمي خواهيم انقلاب سال 1979 اين كشور در كشور ديگري تكرار شود.
داني ايالون در گفت وگو با روزنامه مترو چاپ مسكو اظهار داشت: ايران هم اكنون اوضاع منطقه را بي ثبات مي كند و ماموران اين كشور مشغول تصرف لبنان كه قبلاً كشوري مسيحي بوده هستند.
وي افزود: در حال حاضر در اين كشور عربي خاورميانه، حزب الله به قدرت رسيده كه از ايران الگو مي گيرد.
ايالون در ادامه از حسني مبارك ديكتاتور مخلوع مصر و نيز معمر قذافي حاكم مستبد ليبي دفاع كرده و گفت: جامعه جهاني به آنها علاقمند بود و اين دو نفر مهمان مطلوب پايتخت هاي اروپايي بودند.
وي افزود: مبارك در دفاع از جامعه بين المللي در برابر تروريسم جهاني و مقابله با تبليغات ايدئولوژي تهران، نقش مهمي بازي مي كرد.
وي خاطرنشان كرد: ما تكرار حوادث سال هاي 1979-1978 ايران در كشورهاي ديگر را نمي خواهيم. ما نمي توانيم با ايران دوم در منطقه كنار بياييم.

 



هرالد تريبيون: آمريكا چوب رفتار عربستان در بحرين را خواهد خورد (خبر ويژه)

محافل رسانه اي غرب، نقش آفريني نظاميان سعودي در سركوب انقلاب اسلامي بحرين را اقدامي از سر وحشت و داراي تبعات سنگين براي آمريكا مي دانند.
روزنامه هرالد تريبيون در اين باره نوشت: سركوب معترضان بحريني توسط نظاميان عربستان پيامدهاي فوري براي سياست هاي آمريكا در منطقه دارد. آمريكامجبور است ميان اميد به دموكراسي يا اعتماد به سركوب مخالفان يكي را انتخاب كند و انتخاب روش دوم دشمني ها با آمريكا را افزايش خواهد داد.
اين روزنامه مي نويسد: عربستان همچنان نگران افزايش نفوذ ايران است. بعد از انقلاب ايران در سال 1979، عربستان سعودي دشمني خود با ايران را از طريق حمايت از جنگ صدام و حمله وي به ايران نشان داد. حال يك دهه پس از آن كه معلوم شده توازن منطقه اي به نفع ايران در حال تغيير است، عربستان سعودي فشار سنگيني را متوجه بحرين كرده است. اما به گفته مصطفي اللباد مدير مركز مطالعات منطقه اي و استراتژيك الشرق اگر اپوزيسيون سياسي در بحرين به پيروزي برسد، عربستان حيثيت خود را در اين منطقه از دست مي دهد.
هرالد تريبيون افزود: مشكل ايالات متحده با بحرين اين است كه اين كشور براي رفع هراس هايش، با اصرار و ترغيب عربستان سعودي، استفاده از زور و نيروي نظامي را انتخاب كرده است به جاي اين كه آماده تحقق خواسته معترضان مبني بر اصلاحات دمكراتيك شود. خيلي از معترضان اعتقاد دارند كه نيروهاي عربستان با حمايت ايالات متحده به بحرين فرستاده شده اند. بنابراين سركوب معترضان كه به صدها هزار نفر مي رسند، مي تواند زماني كه بالاخره اين وقايع فروكش كند، دشمني نسبت به ايالات متحده و نيروي دريايي آن را به همراه داشته باشد.
اين روزنامه از قول يك كارشناس آمريكايي در حوزه خليج فارس نوشت: اقدام شاه عربستان بدون توجه به اين امر صورت گرفته كه در صورت شكست عربستان چه اتفاقي رخ مي دهد. سياست عربستان داراي ريسك بالايي است و ما را به سمت چالش هايي مي كشاند كه اصلاً انتظارش را نداشته ايم. حتي بسياري از مخالفان جمهوري اسلامي نظير عباس ميلاني همكار دانشگاه استنفورد هم مي گويند ريسك حمله ارتش سعودي به بحرين، داستان منطقه را به نفع ايران تغيير داده است.
نشريه سوئيسي زوريخر سايتونگ نيز در تحليلي خاطرنشان كرد: حمله نظامي عربستان به بحرين بيشتر نشان دهنده سرآسيمگي حاكم بر كشورهاي عرب خليج فارس است. اين ادعا را كه عربستان سعودي به تقاضاي كمك پادشاه بحرين جواب مثبت داده، حتي نزديكان سلطان بحرين با ديده شك نگاه مي كنند. به گفته يكي از كساني كه با سياست خانواده سلطنتي بحرين آشناست اين كشور كه از نظر اقتصادي كاملاً به عربستان وابسته است و راه ديگري نداشته جز اينكه با ورود نيروهاي عربستان موافقت كند. عربستان سعودي كه با اقليت شيعه خود مشكل دارد از هيچ چيز بيشتر از به قدرت رسيدن شيعيان در بحرين واهمه ندارد. از ديد عربستان اگر چنين شود آخرين سنگ دومينو خواهد افتاد كه مانع برتري طلبي ايران بعد از سقوط صدام در عراق و كنترل عملي حزب الله بر دولت لبنان است.
سايت بي بي سي نيز ضمن تحليل قشون كشي رژيم سعودي به بحرين، اين اقدام را به خاطر ناكامي هاي پياپي عربستان در منطقه دانست و نوشت: دربار عربستان در سه ماه اخير با ناكامي هاي متفاوتي در منطقه روبرو بوده است. چند هفته پيش دولت سعد حريري در لبنان كه با عربستان نزديكي بسياري داشت سقوط كرد و جاي خود را به دولت نجيب ميقاتي داد كه از حمايت حزب الله برخوردار است. در ماه فوريه هم حسني مبارك در مصر سقوط كرد. به اين ترتيب عربستان يكي از متحدان بسيار نزديك خود در منطقه را از دست داد. ماجراي يمن و انقلاب مردم بر اين نگراني ها افزود اما بحرين دغدغه مضاعفي بود كه در دربار سعودي افتاد.
اين شبكه انگليسي همچنين با اشاره به شكست سرمايه گذاري هاي رژيم سعودي در عراق نوشت: به قدرت رسيدن شيعيان در عراق هم در اين زمينه تأثيري آشكار داشت، دربار سعودي، اين روند را گسترش حوزه نفوذ رقيب منطقه اي خود، يعني ايران، تلقي مي كرد و بيم داشت كه جمهوري اسلامي دامنه اين نفوذ فزاينده را به ساير نقاط منطقه نيز گسترش دهد.
در همين حال روزنامه فرانسوي لوفيگارو در تحليلي يادآور شده است: مداخله نظامي عربستان در بحرين سبب مي شود تأثيرگذاري و نفوذ ايران در منطقه افزايش يابد و اين برخلاف خواسته مقامات رياض است.

 


صفحه (14)


صفحه (3)


صفحه (2)

     


(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14