(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 18 فروردین 1390- شماره 19895

تطابق عملكرد راديكاليسم سبز با تئوري هاي جين شارپ
خطر تكرار مشروطه دغدغه خاطر امام

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




تطابق عملكرد راديكاليسم سبز با تئوري هاي جين شارپ

حميد رضا اسماعيلي
پايگاه «شبكه سبز» همچنين در 6 مرداد 1388 با ذكر اين مطلب كه «هدف اصلي اين مرحله از جنبش سبز، ساقط كردن كابينه كودتا و استقرار «دولت اميد» به رياست رئيس جمهور منتخب مردم، ميرحسين موسوي است» به ترجمه و انتشار بخش هايي از كتاب »جايگزين هاي واقعي» جين شارپ اقدام مي كند. در ترجمه بخش هايي از اين كتاب چنين آمده است: «مبارزه بي خشونت تكنيكي است مبتني بر نفي همكاري، سرپيچي و تخريب. به عبارت ديگر مردم مي توانند كاري را كه از آنان خواسته مي شود انجام ندهند، و كاري كه ممنوع است را بكنند. تمام دولت ها براي بقاي خود بر همكاري و اطاعت متكي هستند. وقتي مردم دست از همكاري بردارند، دولت ها ستون هاي نگه دارنده وزن خود را از دست مي دهند. چنين مبارزاتي گرچه در تاريخ گذشته نيز وجود داشته است، اما بيشتر حاصل حوادث اتفاقي بوده است و افراد بدون تعريف روشن هدف هايشان، يا بدون درك اينكه براي رسيدن به هدف ها، واقعاً چه چيزي لازم است، دست به اقدام مي زدند.« شارپ در ادامه براي دستيابي به انقلاب رنگي كه وي آن را «مبارزه بي خشونت» مي نامد، به پنج مرحله اشاره مي كند. او پس از مرحله «ارزيابي و تحليل اوليه» و مرحله «تدوين استراتژي»، در مرحله سوم به «ظرفيت سازي» اشاره مي كند.
اما مرحله پنجم، مرحله «جمع بندي مبارزه» است كه در آن نتيجه موفقيت يا شكست انقلاب رنگي مشخص شده است. در اين مرحله بايد دست به ارزيابي پس از مبارزه زد و براي آينده برنامه ريزي كرد.306
پايگاه شبكه سبز همچنين در ادامه مطالبي كه براي تئوريزه و عملياتي كردن انقلاب رنگي در ايران مي نويسد با تكرار ادعاي تقلب و دولت كودتا ناميدن دولت مردمي دهم به ترجمه بخش هايي از كتاب «ضدكودتا»ي جين شارپ مي پردازد. در مقدمه ترجمه اين كتاب آمده است: «حوادث پس از 22 خرداد نشان داد كه بسياري از مردم مصمم هستند تسليم كودتاچيان نشوند و به اين ترتيب كشمكش بين كودتا و مردم ادامه خواهد يافت تا يك طرف بازي را واگذار كند».
شارپ در اين كتاب كه از جمله كتاب هاي مربوط به دستورالعمل هاي انقلاب رنگي است و راديكاليسم سبز نيز تلاش مي كرد از آن استفاده كند به دو سياست مقابله با دولت ها اشاره مي كند: 1. از بين بردن مشروعيت دولت ها؛ 2. عدم همكاري و اطاعت از آنها. او از اين دو سياست با عنوان دو اصل ياد مي كند. شارپ به طور كلي از دو نوع مقاومت «عمومي» و «سازمان يافته» نام مي برد.
در پديده اي كه او مقاومت عمومي مي نامد تعدادي از نقاط كليدي بايد انتخاب شوند و به عنوان نقاطي كه جمعيت بايد در آنها حتي در فقدان دستور سازماني از سوي گروه رهبري اعتراض كنند معرفي شوند. هنگامي كه ارتباطات رهبران مقاومت با مردم قطع مي شود مقاومت عمومي بايد صورت پذيرد. اما تفاوت اعتراض سازمان يافته با عمومي اين است كه در روش دوم افراد طبق يك فراخوان، دستور يا بيانيه از سوي گروه رهبري به اعتراض مي پردازند.
چنان كه مشاهده مي شود بسياري از رفتارهايي كه از جبهه تجديدنظرطلب پس از انتخابات سر زد با تئوري ها و دستورالعمل هاي جين شارپ در موضوع انقلاب رنگي يا چيزي كه وي «مبارزه بي خشونت» مي نامد، انطباق دارد. اصولاً اگر به بيانيه ها و مكتوبات اين افراد كه به طور انبوه توليد شد نظر بيندازيم اصطلاحاتي نظير «اعتراضات مسالمت آميز» فراوان به چشم مي خورد. در واقع يكي از دلايل مهم كاربرد اين مفاهيم الگوگيري از نظريه هاي افرادي نظير شارپ بود تا بتوانند از طريق ناآرامي ها و نافرماني مدني و سرپيچي از حكومت، خواسته هاي غيرقانوني و نامشروع خود را به كشور تحميل كنند. جريان تجديدنظرطلب در پي گيري افراطي اين روش با انكار تمام روش هاي منطقي كسب دولت به ويژه از طريق انتخابات و آراي عمومي در عمل به دروازه هاي آنارشيسم به معناي منفي آن رسيد. آنارشيسمي اقتدارگرا كه تنها به روش هايي از حكومت داري اعتقاد دارد كه طي آن جريان هاي مذكور به قدرت برسند. در غير اين صورت آنها با لفاظي و استفاده از روش هاي برچسب زني به مشروعيت سازي از خود و اتهام زني به رقيب مي پردازند. اين جبهه حتي به طور دستورالعملي و آئين نامه اي نيز اقدام به انتشار برخي نسخه هاي نافرماني مدني و آموزش انقلاب رنگي پرداخت كه در آنجا نيز به سادگي مي توان ردّپاي نظرات جين شارپ را پيدا كرد.
البته بايد دقت داشت كه وقتي از نفوذ انديشه هاي شارپ بر «راديكاليسم سبز» سخن به ميان مي آيد منظور اين نيست كه جبهه تجديدنظرطلب تنها بر آراي شارپ متكي بوده است و تلاش كرده طابق النعل بالنعل تنها از نظرات او پيروي كند. نظريه پردازان اين جبهه با بهره گيري از بسياري از نظريه هاي نظريه پردازان غربي، چنان كه پيشتر نيز به نمونه هايي از آن اشاره شد، در پي آن بودند كه مطمئن ترين و مقدورترين راه را براي دستيابي به اهداف ايدئولوژي غرب مدارانه خويش برگزينند.
تأكيد بر نظرات افرادي نظير جين شارپ در اين گفتار به اين دليل است كه نشان دهيم رفتار سياسي اين جبهه پس از انتخابات به طور كاملاً محسوس با نظريه هاي انقلاب رنگي شارپ همپوشاني دارد. اما اگر به طور مثال، شارپ بر «اعتراض بدون خشونت» تأكيد مي كند، جبهه راديكاليسم سبز پس از انتخابات به سمت آشوب گري و اغتشاشات پيش مي رود از آن روست كه اين جبهه حتي ظرفيت نافرماني مدني و اعتراض بدون خشونت را هم نداشت. لذا اگر موسوي تلاش مي كند آشوب هاي پس از انتخابات را به رقيب انتخاباتي خويش و حتي حكومت نسبت دهد به اين دليل است كه آن آشوب ها و خشونت ها كاملاً در جهت عكس انقلاب رنگي حركت مي كرد. اما موسوي و برخي نزديكان او توان كنترل آن را نداشتند. اين تأكيد بر «اعتراض مسالمت آميز» ازسوي افرادي همچون خاتمي و موسوي و كروبي نه از روي آموزه هاي اخلاقي بلكه از روي آموزه هاي نظريه پردازان انقلاب رنگي بود. لذا وقتي تصاوير آشوب آفريني هاي اين جبهه در آتش زدن اموال عمومي و خصوصي نظير بانك ها، اتوبوس ها، سطل هاي زباله و شكستن شيشه منازل در كنار حمله هاي كنترل ناشده و غيرانساني اين افراد به كساني كه چهره هاي مذهبي داشتند بارها از رسانه ها به ويژه صدا وسيما پخش مي شد، رهبران اين جبهه بيش از پيش احساس شكست مي كردند و آرزوهاي خود را بر باد رفته مي ديدند. اين تصاوير از خشونت هايي سخن مي گفت كه دست كم در نيم قرن اخير گزارش نشده بود. با وجود اين تصاوير و اسناد ديگر سخن گفتن از «اعتراض مسالمت آميز» تنها به يك شوخي تلخ شبيه بود كه بعيد به نظر مي رسيد كسي آن را باور كند. اما باز اين تنها راهي بود كه رهبران راديكاليسم سبز براي دست يافتن به اهداف نامشروع خود برگزيده بودند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
306 . «مراحل برنامه ريزي استراتژيك براي مبارزه بي خشونت با رژيم هاي سركوبگر»؛ پايگاه اينترنتي شبكه سبز؛ سه شنبه 28 ژوئيه 2009.

 



خطر تكرار مشروطه دغدغه خاطر امام

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
اكنون اين پرسش مطرح است كه امام(رحمه الله) چگونه توانست اين نهضت بزرگ را به پيش ببرد، در حالي كه راديو، تلويزيون و روزنامه ها در اختيار او نبود و حتي يك دستگاه ضبط صوت به سختي پيدا مي شد؟!
امام(رحمه الله) براي اين كار، ابتدا سطح علمي حوزه علميه را ارتقا بخشيد و شاگردان بسياري را تربيت كرد كه اسلام شناس، هم فكر و با احساس مسؤوليت بودند. شاگردان نيز اين انديشه را ميان توده هاي مردم منتشر ساختند و آنان را متوجه مسؤوليت سياسي و اجتماعي خويش كردند. سخن امام اين بود كه حفظ اساس اسلام از نماز واجب تر است. اين امر مطلب ساده اي نبود كه مردم به راحتي آن را بپذيرند، بلكه امام خميني(رحمه الله) سال ها براي آن زحمت كشيد و خون دل خورد. ابتدا اين مسأله را در حوزه علميه مطرح ساخت و سپس ميان مردم تثبيت شد. مبلّغان مذهبي و شاگردان آن بزرگوار مردم را متوجه اهميت حفظ اساس اسلام و اهتمام به اجراي احكام اسلامي كردند. از آن جا كه امام خميني(رحمه الله) فردي مخلص بود خدا هم او را ياري كرد و توانست اين قدم اول و مهم را به درستي و با استحكام بردارد. از اين پس امام(رحمه الله) مترصد فرصت مناسب براي بهره برداري از اين موقعيت فرهنگي بود.
پس از آن، قضاياي دوازدهم محرم 1383 ق يا همان پانزده خرداد 1342 ش به وجود آمد. امام خميني(رحمه الله) در سخنراني دوازدهم محرم خويش فرمودند، برخي خيال مي كنند بني اميه با
امام حسين(عليه السلام) و فرزندانش دشمني داشتند، حال آن كه اين گونه نيست، آنان با اساس اسلام دشمني داشتند.
به عنوان شاهدي براي اين فرمايش حضرت امام(رحمه الله) مي توان به قضيه گفتگوي مغيره و معاويه اشاره كرد. مغيره به معاويه گفت، حال كه حكومت تو مستقر شده قدري با پسرعموهايت (بني هاشم) مدارا كن. معاويه در پاسخ گفت مگر نمي بيني محمد نام خويش را در كنار نام خدا آورده است. تا آن را از بين نبرم آرام نمي گيرم!
معاويه نه تنها نسبت به اجراي احكام اسلامي بي اهميت بود، بلكه در عقايد ديني تشكيك مي كرد و در مواردي آن را به مسخره مي گرفت. براي مثال، روز چهارشنبه نماز جمعه خواند!! او اعلام كرد كه چون نمي تواند روز جمعه نماز بخواند، بنابراين دو روز زودتر نماز را اقامه مي كند! اين كار معاويه بي اعتنايي كامل به حدود و دستورات شرع و بازي با دين بود. در واقع، او اسم اسلام را حفظ كرد ولي محتوا را تغيير داد.
در هر صورت، دولت علم در زمان شاه لايحه اي را به تصويب رساند كه بر اساس آن، شرط مسلمان بودن انتخاب كننده يا انتخاب شونده، حذف شد. هم چنين بر اساس اين لايحه، نمايندگان مجلس به هنگام اداي سوگند، لازم نبود به قرآن كريم سوگند ياد كنند، بلكه سوگند به كتاب آسماني كافي بود. امام خميني(رحمه الله) با تيزبيني خويش تشخيص داد كه اين لايحه در واقع نقطه آغازي براي محو اسلام است. تشخيص امام اين بود كه آنها به اين لايحه غيراسلامي بسنده نمي كنند بلكه در پي آن قدم هاي ديگري براي ساقط كردن اسلام برخواهند داشت. از اين رو امام خميني(رحمه الله) سخنراني تاريخي و عجيب خويش را در عصر عاشورا در مدرسه فيضيه ايراد كردند و زلزله اي در اركان نظام شاهنشاهي به وجود آوردند. آنان فكر نمي كردند كه چنين قدرت بزرگي در ميان مدرّسان حوزه علميه قم وجود داشته باشد. پس از اين سخنراني، نيمه شب همان روز امام(رحمه الله) را دستگير و سپس در زندان انفرادي حبس كردند. به محض اطلاع مردم از دستگيري امام، مردم قم، تهران و ورامين و برخي شهرهاي ديگر سراسيمه به خيابان ها ريختند. آنان با شعارهاي خود خواستار آزادي امام خميني بودند. حادثه 15 خرداد پس از حادثه محرّم بود و مردم از كشتار رژيم شاه در قم و حوادث مدرسه فيضيه اطلاع داشتند. از اين رو آنان عكس العمل سخت دولت پهلوي را احتمال مي دادند. با اين حال در حركت اعتراضي گسترده اي شركت كرده و حتي زنان با چادرهاي مشكي، چاقوهاي آشپزخانه خود را به دست گرفته و به خيابان ها آمدند. عده اي از خانم ها به مردها گفتند اگر شما براي نجات امام اقدام نمي كنيد، پس در خانه بنشينيد و ما خود اقدام مي كنيم!
چه عاملي باعث حضور گسترده مردم از مرد و زن شده بود؟ آيا مردم براي انجام اين حركت منتظر فتواي علما بودند؟ اساساً در اين حالت نياز به فتوا نبود؛ چه اين كه دين در خطر بود. اين مسأله از قطعي ترين مسايل دين است و قطعيات دين نيازمند تقليد نيست. اگر دين در خطر باشد همه چيز بايد فدا شود.
در هر حال، حكومت وقت با كمال بي رحمي و قساوت به كشتار مردم پرداخت و در كمتر از 24 ساعت پانزده هزار نفر از مردم را همانند برگ خزان به زمين ريخت. آن گاه جنازه ها را تا پاسي از شب و با كاميون هاي متعدد به بيرون شهر حمل كردند، در حالي كه در ميان اجساد تعداد زيادي مجروح و زخمي نيز وجود داشتند كه پيوسته ناله مي زدند. با اين حال مردم از خواسته خويش دست برنداشتند.
جريان پانزده خرداد يك حركت مردمي، و بدون برنامه ريزي قبلي و بدون دخالت حزب يا گروه خاصي بود و در آن تمام اقشار مختلف مردم و طبق احساس ديني خويش شركت داشتند. امام خميني(رحمه الله) فرمود آن جا كه پاي دين در خطر باشد تقيه حرام است. نيز فرمود هرگاه اساس اسلام در خطر باشد بايد به پا خاست «ولو بلغ ما بلغ»؛ تا به هر جا برسد، گرچه هزاران نفر كشته شوند. در اين جا مسأله دستگيري يك عال م مطرح نيست، مسأله دين است.
امام خميني(رحمه الله) به خوبي توطئه هاي دشمن را تشخيص داد و براي مبارزه با آن كمر بست. آفرين به فهم پيرزناني كه از خانه هاي پايين شهر و با همان كاردهاي آشپزخانه براي دفاع از اسلام وارد ميدان شدند. افتخار به شيرزناني كه در مكتب حسيني پرورش يافتند. آنان پيشگامان انقلاب اسلامي بودند.
امروز پيام ما به دشمنان اسلام آن است كه آن پيرزنان امروز جاي خود را به نسل بعد داده اند. امروز شيرزنان ايران با قدرت و تجربه بيشتر، شناخت افزون تر و با تصميم قطعي تر، براي حفظ اسلام آماده اند. نه تنها زنان، بلكه خيل مردان و جوانان مسلمان با يك اشاره مقام معظم رهبري تا پاي جان خواهند ايستاد و بارها اين امر را اثبات كرده اند.
دغدغه خاطر امام خميني(رحمه الله)
امام خميني(رحمه الله) تنها از يك چيز نگراني داشت و آن اين كه مبادا آنچه بر سر انقلاب مشروطيت آمد بر سر انقلاب اسلامي نيز بيايد. اين مسأله، بزرگ ترين دغدغه امام بود. با ملاحظه سخنراني ها و بيانيه هاي امام مي توان به خوبي به اين نكته پي برد. امام مي فرمود: مبادا ما را به وضع سابق برگردانند و دشمنان بر مملكت مسلط شوند. امروز تمام صفحات وصيت نامه امام خميني(رحمه الله) براي ما درس بيداري، راه گشاي مشكلات ما و درمان دردهايمان است. اين سند مهم تنها يك وصيت نامه كم اهميت نيست و نبايد به سادگي از كنار آن گذشت. جمله جمله آن، درمان دردهاي اجتماعي ما است. وصيت نامه اي كه سال ها پيش به نگارش درآمده، برخي جملات آن گويا براي امروز ما نوشته شده و امام(رحمه الله) وضع كنوني ما را پيش بيني مي كرده است. وصيت نامه اول ايشان خيلي پيش تر از وفاتشان نوشته شد و آن گاه امام خميني(رحمه الله) پس از مدتي تغييرات كمي در متن آن به وجود آوردند و مقدمه اي نيز بر آن افزودند. بنابراين متن وصيت نامه همان است كه پيش تر نوشته شده بود.
امام تا آخرين لحظات حيات خويش نگران نفوذ نااهلان، نامحرمان و غرب زدگان در دستگاه هاي حكومتي بود. متأسفانه به اين وصيت نامه به طور كامل عمل نشده و آن دغدغه به جاي خود باقي است؛ هر چند هنوز هم دير نشده است. امام خميني(رحمه الله) اين نامحرمان را «انسان هاي بي محتوا» و مقام معظم رهبري آنان را «انسان هاي بي غيرت» خواندند؛ يعني همان كساني كه حاضرند شرافت ملي خويش را با دلار معامله كنند! امام(رحمه الله) در وصيت نامه خويش مي فرمايد: هرگاه نماينده مجلس بر خلاف رفتار اسلامي و مصالح كشور قدم برداشت اعتبارنامه او را لغو و از مجلس بيرونش كنيد.1 آري، اين چشم دوربين و فكر دورانديش امام خميني(رحمه الله) بود كه احتمال بروز چنين وضعيتي را مي داد.
اكنون( سال هاي نيمه دوم دهه هفتاد )، ما به نامحرمان،
فريب خوردگان، خودباختگان و غرب زدگان كه در برخي دستگاه ها نفوذ كرده اند با صد زبان پيام مي دهيم كه همان كساني كه حماسه
پانزده خرداد را به وجود آوردند امروز حاضرند به صورت بسيار قوي تر، آن را بيافرينند. امام(رحمه الله) خطاب به اين عده فرمود: اگر به خدا و قيامت اعتقاد نداريد، بدانيد اسلام براي دنياي شما بهتر از ديگران است؛ فكر نكنيد اگر آمريكا به اين مملكت بيايد آن گاه شما آقايي خواهيد كرد! در آن روز بدترين روزگار را خواهيد داشت؛ چرا كه مي دانند شما خائن هستيد، از اين رو آنان نيز به شما اعتماد نخواهند كرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. امام خميني(رحمه الله) در بخشي از وصيت نامه خويش مي فرمايند: «از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در اين عصر و عصرهاي آينده مي خواهم كه اگر خداي نخواسته عناصر منحرفي با دسيسه و بازي سياسي وكالت خود را به مردم تحميل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد كنند و نگذارند حتي يك عنصر خرابكار وابسته، به مجلس راه يابد؛ و به اقليت هاي مذهبي رسمي وصيت مي كنم كه از دوره هاي رژيم پهلوي عبرت بگيرند و وكلاي خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوري اسلامي و غير وابسته به قدرت هاي جهان خوار و بدون گرايش به مكتب هاي الحادي و انحرافي و التقاطي انتخاب نمايند و از همه نمايندگان خواستارم كه با كمال حسن نيت و برادري با هم مجلسان خود رفتار و همه كوشا باشند كه قوانين، خداي نخواسته از اسلام منحرف نباشند».
ايشان هم چنين در باره انتخاب نمايندگان مجلس، خطاب به ملت مي فرمايند: «وصيت اين جانب به ملت، در حال و آتيه آن است كه با اراده مصمم خود و تعهد خود به احكام اسلام و مصالح كشور، در هر دوره از انتخابات، وكلاي داراي تعهد به اسلام و جمهوري اسلامي كه غالباً بين متوسطين جامعه و محرومين مي باشند و غيرمنحرف از صراط مستقيم به سوي غرب يا شرق و بدون گرايش به مكتب هاي انحرافي و اشخاص تحصيل كرده و مطلع بر مسايل روز و سياست هاي اسلامي به مجلس بفرستند».

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14