(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 18 فروردین 1390- شماره 19895

غافلگيري خداوند
تأثير اخلاق بر طبيعت
صبر جميل
تپش قلم
به مناسبت پنجم جمادي الاولي سالروز ولادت حضرت زينب (س)
ويژگي شيعه عاشورايي
«محكم كاري از ديدگاه اسلام»
خداوند كارهاي بي عيب را دوست دارد



غافلگيري خداوند

قال الحسين(ع): الاستدراج من الله سبحانه لعبده ان يسبغ عليه النعم و يسلبه الشكر.
امام حسين(ع) فرمود: استدراج و غافلگيري خداوند سبحان نسبت به بنده خود اين گونه است كه نعمت هاي سرشار خود را به او مي بخشد و توفيق شكر و سپاسگزاري را از او سلب مي كند.(1)

 



تأثير اخلاق بر طبيعت

نقل شده است مردي در مدينه از دنيا رفت. گوركنان هرچه سعي كردند نتوانستند قبري براي او بكنند، به ناچار به نزد رسول خدا(ص) شكايت نموده، عرض كردند: هرچه بيل و كلنگ بر زمين مي زنيم كارگر نمي شود، مثل اين است كه آنها را به سنگ مي زنيم، قال النبي(ص): «ولم ان كان صاحبكم لحسن الخلق». رسول خدا(ص) فرمود: «اگر مرده شما خوش خوي و خوش اخلاق بود، زمين كنده مي شد.» (كنايه از اين است كه: زمين مرده بداخلاق را قبول نمي كند، و برحسب رواياتي نقل شده كه يكي از اثرات بدخويي و بداخلاقي فشار قبر است). سپس حضرت فرمود: ظرف آبي بياوريد، ظرفي آب آوردند و آن حضرت دست مبارك خود را در آن فرو برد و بعد آب را بر زمين پاشيد، و قبركنان زمين را كندند و زمين چون ريگ نرم شده، كنده مي شد.(1)
1- بحار الانوار، ج17، ص377

 



صبر جميل

پرسش:
مفهوم صبر جميل را توضيح داده و رابطه آن را با ساير ارزش ها بيان نماييد؟
پاسخ:
در چهار آيه قرآن بر صبر جميل تاكيد شده است. در اينجا پس از ذكر بعضي از آنها، چگونگي چنين صبري را توضيح خواهيم داد.
«فاصبر صبرا جميلا» پس صبر نيكو پيشه كن.(معارج، آيه5)
«واصبر علي مايقولون واهجرهم هجرا جميلا» و بر آنچه مي گويند شكيبايي كن و از آنان به نيكويي دوري كن. (مزمل-10)
بعضي از مفسران «صبر جميل» را اين گونه تفسير كرده اند: «والصبر الجميل هوالصبر المطمئن» صبر جميل و زيبا عبارت است از صبري آرام كه دشمني و اضطراب و شك در صدق وعده در آن نباشد، صبري كه اميد به عاقبت آن داشته و راضي به مقدرات الهي باشد... كاربرد واژه صبر بعد از كلمه «تقوا» يكي از عام ترين كاربردهاي مفاهيم اخلاقي در قرآن است. يكي از ادله چنين رويكردي، روايت نبوي مشهوري است كه صبر را به سه نوع تقسيم مي كند:
«الصبر ثلاثه: صبر عندالمصيبه و صبر علي الطاعه و صبر علي المعصيه. صبر بر سه قسم است: صبر در برابر مصيبت، صبر بر انجام طاعت و صبر بر معصيت. با توجه به اين روايت، بسياري از واژه هاي اخلاقي به نوعي تحت پوشش صبر قرار مي گيرند.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& «رئيس رياكار» ذليل در بين رؤساي خويش و ظالم در ميان مرئوسينش است و طعم آدميت را نمي چشد.
¤¤¤
& روزهاي خوب و بد، ممتحنيني هستند كه براي آزمايش باطن مردم، در ميان انسانها مي چرخند!
¤¤¤
& «مسئول كوچك» خودآگاه و ناخودآگاه، دشمن شماره يك مرئوسين بزرگ خويش است.
¤¤¤
& در جامعه نامتعادل، آنها كه بسيار مي دوند به مقصد نمي رسند و كساني كه در مقاصد لميده اند، هرگز ندويده اند!
¤¤¤
& نادان نافرمان، دردش بي درمان و حسرتش بي پايان و زندگي اش الي الابد نابسامان است.
¤¤¤
& دانا مؤمن است و مؤمن دانا وگرنه، هر دو نه مؤمنند و نه دانا!
¤¤¤
& آنجا كه حق به حقدار نمي رسد، حقوق ضعفا در حساب اقويا بلوكه است!
¤¤¤
& حقگوي حق جو، در پناه خداست به همين جهت از اقبال و ادبار صاحبان زر و زور و تزوير خوفي ندارد.
¤¤¤
& هركس خود را برتر از ديگران بداند، در عرصه خدمت به آنها دچار تعارض و مشكل مي شود.
¤¤¤
& به «فاصله»ها نيفزاييد تا، همديگر را بزرگ ببينيم!
¤¤¤
& اگر عشق نبود، انسان ناتمام از دنيا مي رفت!
¤¤¤
& بي نياز از عشق، به وادي عقل نرسيده است!

 



به مناسبت پنجم جمادي الاولي سالروز ولادت حضرت زينب (س)
ويژگي شيعه عاشورايي

عليرضا شعايي
وظيفه اساسي شيعه بودن، اسوه قراردادن اهل بيت عصمت و طهارت(ع) به طور كامل و مطلق است. بنابراين، شيعه گري به اين است كه ما هم عاشورايي شويم. وظيفه عاشوراپژوهي به معناي عاشورايي شدن و متحقق به عاشورايي بودن، دستور و فرمان الهي است. هر شيعه اي مي بايست، چنان در عاشورا پژوهش و تحقيق كند كه خود همه، حقيقت عاشورايي شود تا بتواند متحمل علوم اهل بيت (ع) گردد و به عنوان سلمان منا اهل بيت(ع) سرافراز شود. در غيراين صورت ادعاي شيعه گري همانند ادعاي كوفيان، دروغ و كذب محض خواهد بود. همانهايي كه خود حقيقت را در بيابان سوزان طف و نينوا و كربلاء سر مي زنند و در كوچه هاي كوفه بر شهيدان چون ابر بهاران مي گريند .
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا چگونگي اجراي فرمان عاشورايي شدن و تحقق يافتن آن را توضيح دهد. با هم اين مطلب را مي خوانيم .
شيعه گري در احقاق حق و ابطال باطل
شيعه در فرهنگ قرآن، پيروي و اتباع تمام است. خداوند در قرآن حضرت ابراهيم (ع) را از شيعيان حضرت نوح(ع) معرفي كرده و مي فرمايد: و نّ م ن ش يعت ه ل براه يم ؛ و بي گمان، ابراهيم از پيروان اوست.(صافات ، ايه 83) حضرت ابراهيم(ع) حضرت نوح(ع) را الگو واسوه خود قرار داده و از مكتب توحيدي او پيروي مي كرد .
البته از نظر واژه شناسي، شيعه به مفهوم گروه، دسته، حزب و جماعت است، امّا در فرهنگ قرآن و ادبيات خاندان وحي و رسالت(ع) اين واژه به مفهوم انبوه مردم حق جو و حق طلبي است كه به فرمان خدا، پيامبر(ص)، امير مؤمنان(ع) و يازده فرزند برگزيده و پاك او را، پيشوايان آسماني و جانشينان راستين پيامبر مي دانند و در زندگي خويش برآنند كه آنان را در انديشه، عقيده، اخلاق و عملكرد الگو و اسوه خويش قرار دهند و به راستي رهرو راه خداپسندانه و عادلانه و انساني آنان باشند .
ريشه تاريخي و خاستگاه اين واژه و اين مردم در درجه نخست خود قرآن و دريافت دارنده آن است و نخستين كسي كه پيروان امير مؤمنان را با اين نام و عنوان مخاطب ساخت و به آنان مژده رستگاري و نجات داد، خود پيامبر خداست؛ براي نمونه: از پيامبر گرامي آورده اند كه مي فرمود: انّ عليّاً و شيعته هم الفائزون؛ به يقين علي(ع) و پيروان او همان كساني هستند كه كامياب و رستگارند .
و نيز آورده اند: كه اميرمؤمنان(ع) از بدانديشي و حسدورزي برخي به پيامبر خدا شكايت برد و آن حضرت فرمود: يا علي! انّ اوّل أربعه يدخلون الجنه أنا و انت والحسن والحسين و ذريتنا خلف ظهورنا، و احياؤنا خلف ذريتنا، و اشياعنا عن ايماننا و شمائلنا؛ علي جان! نخستين گروه چهار نفري كه به بهشت پرطراوت و زيباي خدا وارد خواهند شد، من هستم و تو و به همراه ما حسن است و حسين؛ آن گاه نسل و تبار ما از پي ما خواهند آمد و از پي آنان دوستداران ما و شيعيان و پيروان ما در سمت چپ و راست ما وارد بهشت خواهند شد .
يكي از شاگردان حضرت صادق(ع) آورده است كه روزي آن بزرگوار فرمود: هان اي مردم! شما را به خاطر اين نام بلند و عنوان پرشكوه مژده رستگاري مي دهم و به شما تهنيت مي گويم. پرسيدم فدايت گردم به خاطر كدامين نام؟ فرمود: نام و عنوان شيعه. گفتم: سرورم برخي ما را به خاطر اين نام و عنوان به باد نكوهش مي گيرند. فرمود: آيا آيه شريفه را نشنيده اي كه خدا در وصف ابراهيم مي فرمايد: و انّ من شيعته لابراهيم... به يقين ابراهيم از رهروان راه توحيدي نوح است؟! و يا به يكي از دوستان موسي اين عنوان را مي دهد و مي فرمايد: واستغاثه الّذي من شيعته علي الّذي من عدوّه؛ پس آن كه از پيروان موسي بود، بر ضد كسي كه از دشمنانش بود از موسي ياري خواست،(قصص، آيه 15) با اين وصف آيا چنين نام و عنواني جاي سرزنش دارد؟
مسئوليت شيعه بودن
نكته انسانساز و سرنوشت سازي كه بايد در اين مورد بدان انديشيد، مسئوليت شيعه بودن است، چرا كه بشارت نجات و رستگاري و اين همه عظمت و افتخار تنها در گرو پيروي واقعي از اميرمؤمنان و فرزندان معصوم اوست و نه ادّعاهاي ميان تهي و لاف و گزافه هاي چندش آور و سوءاستفاده از واژه مقدس ولايت و پيروي از امامان نور؛ در گرو آراستگي به توحيدگرايي، تقواپيشگي، جوانمردي، آزادمنشي، اخلاص، ايمان، رعايت واقعي حقوق و حرمت و آزادي بندگان خدا و عدالت پيشگي و دادگري و مردم دوستي است و نه گفتار بدون عملكرد شايسته و يا در زبان و گفتار و شعار از خاندان رسالت دم زدن و در سياست و اخلاق و مديريت و عمل راه و رسم ظالمانه و ددمنشانه دشمنان پليد آنان را گام سپردن. انبوه روايات رسيده در اين مورد اين مسئوليت عظيم و سرنوشت ساز را به روشني ترسيم مي كند كه براي نمونه تنها به يك روايت بسنده مي گردد .
يازدهمين امام نور حضرت عسكري(ع) در وصف شيعيان و رهروان راستين راه خاندان وحي و رسالت فرمود: شيعه علي(ع) هم الّذين لا يبالون في سبيل الله أوقع الموت عليهم أو وقعوا علي الموت، و شيعه علي(ع) هم الّذين يؤثرون اخوانهم علي أنفسهم و لو كان بهم خصاصه ، و هم الّذين لا يراهم الله حيث نهاهم، و لا يفقدهم حيث امرهم، و شيعه علي(ع) هم الّذين يقتدون بعلي(ع) في اكرام اخوانهم...؛ شيعيان و پيروان راستين اميرمؤمنان(ع) آن كساني هستند كه در راه خدا هراسي به دل راه نمي دهند كه مرگ به ديدار آنان بيايد و يا آنان به سوي مرگ شرافتمندانه و پرافتخار گام سپارند و آن را ديدار كنند؛ و نيز شيعيان آن حضرت كساني هستند كه برادران ديني و دوستداران عقيدتي خويش را بر خود مي گزينند و آنان را بر خود مقدم مي دارند اگرچه خودشان نيازي سخت داشته باشند. و نيز كساني هستند كه خدا آنان را در كار و جايي كه هشدار داده است نمي بينند و به آنچه نهي شده اند نزديك نمي شوند، و در كار و چيزي كه آنان را فرمان داده است غايب
نمي گردند؛ كساني هستند كه در گراميداشت برادران ديني و همنوعان خويش و رعايت حقوق و آزادي آنان به راستي كوشا هستند و در اين راه به پيشواي عدالت و آزادي اميرمؤمنان اقتدا مي كنند.(مجمع البيان، ذيل آيه)
شيعه واقعي مي كوشد تا در مسير حق باشد و در احقاق حق و ابطال باطل بكوشد. از اين رو در
زيارت نامه، هر شيعي با امامان(ع) عهد مي بندد كه : انّي محقّ لما حقّقتم و مبطل لما ابطلتم(مفاتيح الجنان، زيارت جامعه) به اين معنا كه آن چه را شما حق دانستيد و براي آن تلاش كرديد تا احقاق نماييد، ما نيز آن را احقاق مي كنيم و تحقق خارجي مي بخشيم و آن چه را شما ابطال كرديد ما نيز ابطال مي كنيم .
در حقيقت شيعه اي كه امامان(ع) را اسوه مطلق و كامل خويش قرار داده است، هدف هستي را به خوبي نيز دريافته است؛ چرا كه مي داند جهان ميدان كارزار حق و باطل است و هر انساني وظيفه دارد تا حق را بشناسد و در احقاق آن تلاش نمايد و با شناخت از باطل به جنگ آن برود و آن را نابود سازد .
در زيارت جامعه به خوبي وضعيت يك شيعه واقعي كه امامان(ع) را اسوه قرار داده ، تبيين شده است. در بخشي از اين زيارت نامه شخص چنين در مقام شيعه گري با امام خويش عهد مي بندد: اني مؤمن بكم و بما امنتم به،كافر بعدوكم و بما كفرتم به ،مستبصر بشانكم و بضلاله من خالفكم موال لكم و لاوليائكم مبغض لاعدائكم و معاد لهم سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم محقق لما حققتم مبطل لما ابطلتم مطيع لكم عارف بحقكم مقر بفضلكم محتمل لعلمكم محتجب بذمتكم معترف بكم مؤمن بايابكم مصدق برجعتكم منتظر لامركم مرتقب لدولتكم اخذ بقولكم عامل بامركم؛ به هرچه شما ايمان داريد من هم ايمان دارم و به دشمنان شما و به هر چه شما كافر به آن و منكر هستيد من هم كافر و منكر آن هستم و من به جلالت شان شما و به گمراهي مخالفان شما بصير و معتقدم. شما و دوستداران شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن داشته و با آنهاعداوت مي كنم. هر كه تسليم امر شما است با او تسليم و باهر كس كه با شما بجنگد جنگ خواهم كرد. هر چه را شماحق دانيد حق مي دانم و آنچه را باطل گردانيد ابطال مي كنم. من فرمانبردار شمايم و عارف به حق شما و اقرار به فضيلت و برتري شما دارم و متحمل و معتقد به مقام علم ودانش شما و متلبس به عهد ولايت شما و معترف به حقانيت شما هستم و تصديق و ايمان به رجعت و بازگشت شما دارم و منتظر امر و فرمان شما و چشم به راه دولت حقه شما هستم و سخن شما را اخذ كرده و امر شما را كارمي بندم .
كوفيان مدعيان دروغين شيعه گري
با نگاهي به آموزه هاي قرآني و روايي كه در اشكال مختلف از جمله زيارت نامه ها و نيايش ها و ادعيه ها بيان شده ، به خوبي مي توان دريافت كه تنها كساني مي توانند مدعي شيعه گري باشند كه امامان(ع) را در همه زندگي خويش اسوه قرار داده و سبك زندگي و سيره ايشان را سبك زندگي خويش كرده باشند .
چنين انسان هايي هستند كه مي توانند علوم اهل بيت(ع) را دريابند و محقق به علوم ايشان شوند و عنوان پژوهشگر اهل بيت(ع) را بر خود بگذارند. اگر كسي بخواهد مثلا عاشوراپژوه باشد، نخست مي بايست ايمان به حقانيت عاشورا و راه عاشورائيان داشته باشد و سپس براي رسيدن خود به عاشورائيان تلاش و كوشش كند. در اين صورت است كه حقيقت عاشورايي را در خود تحقق بخشيده است. در اين حالت است كه مي تواند متحمل علوم اهل بيت(ع) شود و با همه سختي و سنگين امر و حديث ايشان، مي تواند به عنوان شيعه و مومن واقعي آن را بردارد. امام صادق (ع) و ديگر امامان(ع) بارها گفته اند: حديثنا(حديث آل محمد) صعب مستصعب لا يحتمله(لايومن به) الا ملك مقرب أو نبي مرسل أو عبد امتحن الله قلبه للايمان؛ روايات و احاديث ما ( در برخي ديگرازروايات، امر ما) سخت و دشوارياب است به گونه اي كه تنها فرشته مقرب و نبي مرسل و عبد مومن مي تواند آن را تحمل كند و بردارد .
اگر شخصي بخواهد حقيقت ايمان و امر ولايت را درك كند، مي بايست شيعه شود و براي شيعه شدن بايد دقيقا گام در جاي گام آنان گذارد و طابق النعل بالنعل عمل كند. اگر اين گونه نباشد، همانند شيعه گري كوفيان خواهد بود كه امام و ولي الله را مي كشند و خود بر شهادت آن حضرت(ع) به گريه مي افتند .
در روايت است كه هنگام ورود كاروان اسيران و سرهاي شهداي كربلا به كوفه، مردم كوفه به گريه و زاري و فرياد و فغان افتادند. زين العابدين عليه السلام بيمار بود و از بيماري ناتوان و به صداي ضعيف آهسته گفت: « اينان بر ما گريه مي كنند! پس چه كسي ما را كشته است؟»
شيعه امام كش، پس از كشتن امام خويش خود به عزاداري بر مي خيزد و نوحه و فغان سر مي دهد و صورت مي خراشد و جامه مي درد. چنين شيعي
نمي تواند ولايت و امر سخت و صعب آن را بفهمد و بردارد. اگر زمين وكوه ها با همه استقامت از پذيرش امانت الهي يعني ولايت سرباز زدند، به ناتواني خود اقرار داشتند، ولي اين انسان كوفي مزاج، مدعي استقامت بر دين و احقاق حق و ابطال باطل است و همواره در فتنه ها بلكه در اوج شفافيت ها و شهادت ها، به ابطال حق و احقاق باطل روي مي آوردو شمشير براي احقاق باطل مي زند و مي كوشد تا حق را شهيد و باطل را حاكم سازد .
از اين رو دختران اميرمومنان(ع) شمشير كلام از نيام كام بر مي آورند و با سخن افشاگرانه، شيعه گري كوفي مزاجان را به نقد مي كشند و زينب كبري و زينب صغري(ام كلثوم) در چند جا، خيانت كوفيان اين مدعيان دروغين ولايت را رسوا مي كنند. در گزارش ها و روايات است كه حضرت زينب(س) در نقد شيعه گري دروغين و ولايت مداري كذب كوفيان و كوفي مزاجان مي فرمايد: اي مردم كوفه: اي گروه نيرنگ و دغل و اي بي حميت ها؛ اشك چشمانتان خشك نشود، ناله تان آرام نگيرد! مثل شما مثل آن زني است كه تار و پود تافته خود را پس از محكم تافتن، رشته رشته كند و از هم بگسلد. شما سوگندهايتان را دست آويز فساد كرده ايد. جز لاف زدن و دشمني و دروغ چه داريد؟ بسان كنيزكان، چاپلوسي نمودن و همچون دشمنان ،سخن چيني كردن و همانند سبزه اي كه بر روي فضولات حيواني مي رويد و يا گچي كه روي قبرها را با آن آرايش مي دهند « ظاهري زيبا باطني گنديده داريد ».
براي خود بد توشه اي پيش فرستاده ايد كه خدا را بر شما به خشم آورد. عذاب جاودان او را به نام خود رقم زديد. آيا گريه مي كنيد؟! آري، بگرييد كه شايسته گريستنيد. بسيار بگرييد و اندك بخنديد كه عار آن شما را گرفت و ننگ آن بر شما آمد، ننگي كه هرگز نتوانيد شست .
چگونه مي توانيد اين ننگ را از خود بشوييد كه فرزند خاتم انبياء و سيد جوانان اهل بهشت را كشتيد. آنكه در جنگ ،سنگر شما و پناه حزب و دسته شما بود و در صلح، موجب آرامش دل شما و مرحم گذار زخم شما و در سختيها پناهگاه شما و در جنگها و ستيزها مرجع شما بود.چه بد است آنچه براي خويشتن ،پيش فرستاده ايد و چه بد است آن بار گناهي كه بر دوش خود گرفته ايد براي روز قيامت، نابودي بر شما باد! و سرنگوني بر شما باد! كوشش شما به نا اميدي انجاميد و دستهاي شما براي هميشه بريده شد و كالايتان » حتي در اين دنيا » زيان كرد. خشم پروردگار را براي خود خريديد و خواري و بيچارگي شما حتمي شد .
مي دانيد چه جگري از رسول خدا شكافته ايد و چه پيماني را شكستيد و چه سان پردگيان حرم را از پرده بيرون كشيديد و چه حرمتي از او دريديد و چه خوني ريختيد؟ كاري بس شگفت كرديد كه نزديك است از هول آن آسمانها از هم بپاشد و زمين بشكافد و كوهها متلاشي شود. مصيبتي است دشوار و بزرگ و بد و كج و پيچيده و شوم كه راه چاره در آن بسته است و در بزرگي و عظمت همانند در هم فشردگي زمين و آسمان است .
آيا در شگفت مي شويد اگر در اين مصيبت
جان خراش چشم آسمان، خون ببارد؟! هيچ كيفري از كيفر آخرت براي شما خوار كننده تر نيست. و آنان
( سردمداران حكومت اموي ) ديگر از هيچ سويي ياري نخواهند شد. اين مهلت، شما را مغرور نسازد كه خداوند بزرگ از شتاب زدگي در كارها پاك و منزه است و از پايمال شدن خون نمي ترسد و او در كمين ما و شماست.
زيارت جامعه، اصول عاشوراپژوهي
هر كسي بخواهد اصول شيعه گري و ولايت مداري را بداند و متحمل علوم آل الله (ع) شود و امر صعب و مستصعب اهل بيت(ع) يعني ولايت ايشان را متحمل شود و بدان ايمان آورد، مي بايست به زيارت جامعه
به عنوان راهنماي ولايت مداري و شيعه گري واقعي بنگرد. اگر كسي بتواند به هر يك از اصول كليدي بيان شده در اين زيارت نامه عمل كند، متحقق عاشورا شده و به عنوان عاشوراپژوه واقعي جلوه مي كند. در اين هنگام است كه مي تواند در مسير عبوديت با ريسمان و حبل الله و عروه الوثقي محكم الهي كه ميان زمين و آسمان الوهيت كشيده شده است، به مقام عبوديت برسد و متاله و رباني شود .
بي گمان هر شيعه اي مي بايست حقيقت عاشورايي را در خود تحقق بخشد. براي اين منظور لازم است اصول آن را كه در زيارت هايي چون زيارت جامعه است بشناسد و بدان مومن شود و در اين مسير گام بردارد. آن گاه است كه در مجالس يزيديان هر زمان عاشورائياني خواهند بود كه شمشير حق از نيام برمي كشند و به احقاق حق و ابطال باطل در هر سرزمين و زماني مي پردازند و فرياد بر مي دارند كه كل ارض كربلا و كل يوم عاشورا .
اين گونه است كه هر متحمل علوم اهل بيت(ع) و هرعاشورايي چون زينب (س) در مجلس يزيديان زمان فرياد بر مي آورد: سپاس خدايي را كه سزد كه پروردگار جهانيان است و درود خدا بر پيامبر و خاندان او باد. خداي تعالي راست گفت كه فرمود : عاقبت آنان كه كار زشت كردند، اين بود كه آيات خدا را تكذيب نموده و آن را به سخره گرفتند .
اي يزيد، اكنون كه به گمان خويش بر ما سخت گرفته اي و راه اقطار زمين و آفاق آسمان و راه چاره را به روي ما بسته اي و ما را همانند اسيران به گردش در آوردي ، مي پنداري كه خدا تو را عزيز و ما را خوار و ذليل ساخته است ؟ و اين پيروزي به خاطر آبروي تو در نزد خداست ؟ پس از روي كبر مي خرامي و با نظر عجب و تكبر
مي نگري و به خود مي بالي خرم و شادان كه دنيا به تو روي آورده و كارهاي تو را آراسته و حكومت ما را به تو اختصاص داده است .
اندكي آهسته تر ! آيا كلام خداي تعالي را فراموش كرده اي كه فرمود : گمان نكنند آنان كه به راه كفر رفتند مهلتي كه به آنان دهيم به حال آنان بهتر خواهد بود ، بلكه مهلت براي امتحان مي دهيم تا بر سركشي بيفزايند و آنان را عذابي است خوار و ذليل كننده ؟
اي پسر آزاد شده جد بزرگ ما ! آيا از عدل است كه تو زنان و كنيزان خود را در پرده بنشاني و حرم رسول خدا (ص) را اسير كرده و از شهري به شهر ديگر ببري ؟ پرده آبروي آنها را بدري و صورت آنان را بگشايي كه مردم چشم بدانها دوزند و نزديك و دور و فرومايه و شريف ، چهره آنها را بنگرند ، از مردان آنان كسي به همراهشان نيست ، نه ياور و نه نگهدارنده و نه مددكاري .
چگونه مي توان اميد بست به دلسوزي و غمگساري كسي كه مادرش جگر پاكان را جويده و گوشتش از خون شهيدان روييده ؟ واين رفتار از آن كس كه پيوسته چشم دشمني به ما دوخته است بعيد نباشد و اين گناه بزرگ را چيزي نشماري و خود را بر اين كردار ناپسند و زشت بزهكار نپنداري و به اجداد كافر خويش مباهات وتمناي حضورشان را كني تا كشتار بي رحمانه تو را ببينند و شاد شوند و از تو تشكر كنند !
شكيبايي بايد كرد كه ديري نگذرد كه تو هم به آنان ملحق شوي و آرزو كني كه اي كاش دستت خشك شده بود و زبانت لال و آن سخن را بر زبان نمي آوردي و آن كار زشت را انجام نمي دادي !
بار الها! حق ما را بستان و انتقام ما را از اينان بگير و بر اين ستمكاران كه خون ما ريخته اند عذاب خود را فرو فرست .
به خدا سوگند اي يزيد ! كه پوست خود را شكافتي و گوشت بدن خود را پاره پاره كردي و رسول خدا را ملاقات خواهي كرد با آن بار سنگيني كه بر دوش داري ، خون دودمان آن حضرت را ريختي و پرده حرمت او را دريدي و فرزندان او را به اسيري بردي ، در جايي كه خداوند پريشاني آنان را به جمعيت مبدل كرده و داد آنها را بستاند .
و مپندار آنان كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده و نزد خدا روزي مي خورند همين بس كه خداوند حاكم و محمد (ص) خصم اوست و جبرئيل پشتيبان اوست و همان كس كه راه را براي تو هموار ساخت و تو را بر مسلمين مسلط كرد بزودي خواهد يافت كه پاداش ستمكاران چه بد پاداشي است و خواهد دانست كه كدام يك از شما بدتر و سپاه كدام يك ناتوان تر است .
اگر مصائب روزگار با من چنين كرد كه با تو سخن گويم ، اما من ارزش تو را ناچيز و سرزنش تو را بزرگ مي دانم و تو را بسيار نكوهش مي كنم ، چه كنم ؟ ديده ها گريان و دلها سوزان است .
بسي جاي شگفتي است كه حزب خدا به دست حزب شيطان كشته شوند و خون ما از پنجه هاي شما بچكد ، پاره هاي گوشت بدن ما از دهان شما بيرون بيفتد و آن بدن هاي پاك و مطهر را گرگ هاي وحشي بيابان دريابند و گذرگاه دام و ددان قرار گيرند!
آنچه امروز غنيمت مي داني فردا براي تو غرامت است و آنچه را از پيش فرستاده اي ، خواهي يافت ، خدا بر بندگان ستم روا ندارد، به او شكوه مي كنم و بر او اعتماد مي جويم ، پس هر نيرنگي كه داري بكن و هر تلاشي كه مي تواني بنما و هر كوششي كه داري به كار گير .
به خدا سوگند ياد ما را از دل ها و وحي ما را محو نتواني كرد و به جلال ما هرگز نخواهي رسيد و لكه ننگ اين ستم را از دامن خود نتواني شست ، راي و نظر تو بي اعتبار و ناپيدار و زمان دولت تو اندك و جمعيت تو به پريشاني خواهد كشيد .
در آن روز كه هاتفي فرياد زند : الا لعنه الله علي القوم الظالمين و الحمدالله رب العالمين سپاس خداي را كه اول ما را به سعادت و آمرزش و آخر ما را به شهادت و رحمت رقم زد و از خدا مي خواهم كه آنان را اجر جزيل عنايت كند و بر پاداش آنان بيفزاييد، خود او بر ما نيكو خليفه اي است و او مهربان ترين مهربانان است و فقط بر او توكل مي كنيم .

 



«محكم كاري از ديدگاه اسلام»
خداوند كارهاي بي عيب را دوست دارد

محمد مهدي فجري
در قسمت اول مقاله: «محكم كاري از ديدگاه اسلام» مباحث: اعتقادات، پذيرفتن نبوت، محكم كاري در امور اجتماعي، وام دادن، جلوگيري از اختلاف و داد و ستد مورد بررسي قرار گرفت.
اينك بخش پاياني مطلب را ازنظر مي گذرانيم:
6- تحليل سياسي
دين مبين اسلام، اتقان و محكم كاري را در مسائل سياسي هم لازم دانسته، پرداختن به هر مسئله اي را بدون تحقيق و بررسي به حال فرد و جامعه مضر مي داند. قرآن كريم مي فرمايد: و اذا جاءهم امر من الامن اوالخوف اذاعوا به ولو ردوه الي الرسول و الي اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم؛18 «و چون خبري، چه ايمني و چه ترس به آنها رسد، آن را در همه جا فاش مي كنند و حال آنكه اگر در آن به پيامبر و واولوالامرشان رجوع مي كردند، حقيقت امر را از آنان درمي يافتند.»
به يقين، رجوع هر مسئله به صاحب نظران مورد اطمينان، خواهد توانست بسياري از شايعات را برملا كند و از عواقب نامناسب آن، همچون از بين رفتن محبت و دوستي، تفاهم و همكاري در ميان مردم، اتلاف مقدار قابل توجهي از نيرو و فكر و وقت مردم و نيز ايجاد اضطراب و نگراني، جلوگيري كند. همچنين اگر اين شايعات درباره افراد لايق و مثبت و مفيد باشد، آنها را در خدمات خود دلسرد مي كند، و گاهي حيثيت چندين ساله آنها را بر باد مي دهد و مردم را از فوائد وجود آنان محروم مي سازد.
به راستي؛ اجراي اين برنامه قرآني در همه جوامع بشري به طور دقيق، بسياري از نابسامانيهاي ناشي از شايعه سازي و جوسازي و قضاوتهاي عجولانه و گمانهاي بي اساس و اخبار مشكوك و دروغ برچيده خواهد شد.
7- جنگ و مبارزه
آيه ديگري كه به محكم كاري در جنگ توجه مي كند آيه4 سوره محمد است. قرآن كريم پس از بيان لزوم قاطعيت سپاه اسلام و در هم كوبيدن دشمن، به مسئله اسراي جنگي اشاره كرده، مي فرمايد: اذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب حتي اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق؛ «و هنگامي كه با كافران (جنايت پيشه) در ميدان جنگ روبه رو شديد، گردنهايشان را بزنيد، (و اين كار را همچنان ادامه دهيد) تا به اندازه كافي، دشمن را در هم بكوبيد، در اين هنگام، اسيران را محكم ببنديد.»
اين آيه شريفه به دو دستور فوق العاده در جنگ اشاره مي كند: مطلب اول، بيانگر يك دستور حساب شده جنگي است كه پيش از درهم شكستن قطعي مقاومت دشمن، نبايد اقدام به گرفتن اسيران كرد؛ چرا كه پرداختن به اين امر، گاهي سبب تزلزل موقعيت مسلمانان در جنگ خواهد شد، و پرداختن به امر اسيران و تخليه آنها در پشت جبهه، ايشان را از وظيفه اصلي باز مي دارد.
مطلب دوم تعبير به «فشدوا الوثاق» شده است كه با توجه به اينكه «وثاق» به معناي طناب يا هر چيزي است كه با آن مي بندند، اشاره به محكم كاري در بستن اسيران است؛ مبادا اسير از فرصت استفاده كند و خود را آزاد ساخته و ضربه كاري وارد سازد.
ج. در امور فردي
آنچه تاكنون گفته شد بخشي از دستورهاي حيات بخش اسلام در امور اجتماعي بود؛ اما بايد دانست دين، بر محكم كاري در تمام امور فردي نيز تأكيد مي كند و كسي حق ندارد حتي در امور فردي خويش، كم ترين سستي و اهمالي را روا دارد. از ديدگاه اسلام، هر كس حتي در قبال حفاظت از جان و مال و آبرو و حيثيت خويش، مسئول است و حق كوچك ترين سهل انگاري را در اين باره ندارد.
1-حفظ مال و جان
رسول خدا(ص) مي فرمايد: «من بات علي سطح غير محجر فاصابه شيء فلا يلومن الانفسه؛19 هر كه در شب بر بام بي ديوار بخوابد و آزاري به او رسد، جز خود را ملامت نكند.»
همچنين مي فرمايد: «ثلاثه لا يتقبل الله لهم بالحفظ رجل نزل في بيت خرب و رجل صلي علي قارعه الطريق و رجل ارسل راحلته و لم يستوثق منها؛02 خداي عزوجل، نگهباني از سه كس را نمي پذيرد؛ مردي كه در خانه ويران زندگي كند و مردي كه در وسط جاده به نماز ايستد و مردي كه مركب سواري خود را رها كند و آن را نبندد.»
2- حفظ آبرو
امير مؤمنان(ع) مي فرمايد: «من عرض نفسه للتهمه فلا يلومن من أساء به الظن؛12 هر كه خود را در معرض تهمت قرار دهد، فرد بدگمان به خود را سرزنش نكند.»
3-مراجعه به مردان علم
در تمامي دنيا براي هر كاري به اهل فن مراجعه مي كنند. نه دكتر مي تواند كار مهندس را به سرانجام رساند و نه عالم از عهده علم جراحي برمي آيد. هيچ كدام از اين گروه ها نيز قادر به تعمير هيچ دستگاهي نيستند. قرآن مجيد با بيان لزوم مراجعه به كارشناس در كارها، بار ديگر بر اصل محكم كاري پافشاري مي كند: فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون22: اگر نمي دانيد، از آگاهان بپرسيد.»
اگر مي بينيم اسلام، لزوم تقليد از عالم ديني در فروع دين را واجب دانسته است، و به همين مقدار، بسنده نكرده است، بلكه تحقيق براي يافتن مجتهد اعلم را نيز ضروري دانسته است، به دليل محكم كاري در دريافت صحيح احكام شرع مقدس اسلام و به حداقل رساندن خطا در استنباط احكام ديني است.
4-فهم امور
يكي ديگر از مسايلي كه اسلام بر اصل محكم كاري در امور تاكيد مي ورزد، اصل مشاوره و به حداقل نمودن خطا و اشتباه در امور است. اصولا مردمي كه كارهاي مهم خود را با مشورت و صلاح انديشي يكديگر انجام مي دهند و با صاحب نظران به شور مي نشينند، كم تر دچار لغزش مي شوند. به علاوه كسي كه در انجام كارهاي خود با ديگران شور مي كند، اگر مواجه با پيروزي شود كمتر مورد حسد واقع شود؛ زيرا ديگران، پيروزي وي را از خودشان مي دانند و معمولا انسان به كاري كه خودش انجام داده حسد نمي ورزد و اگر احيانا با شكست مواجه شود، زبان اعتراض و ملامت و شماتت مردم بر او بسته خواهد بود. قرآن مجيد با تاكيد بر اهميت مشورت مي فرمايد: «و شاورهم في الامر فاذا عزمت فتوكل علي الله32: در كارها با ايشان مشورت كن و چون قصد كني بر خداي توكل كن.» نكته مهم اينكه همان اندازه كه هنگام مشورت، نرمش و انعطاف لازم است، قاطعيت در موقع اتخاذ تصميم نهايي ضروري است. بنابراين پس از مشورت، بايد هرگونه ترديد و دودلي و آراي پراكنده را كنار زد و با قاطعيت تصميم گرفت و اين، همان چيزي است كه در آيه فوق از آن به عزم تعبير شده است و آن تصميم قاطع است.
قابل توجه اينكه در آيه شريفه، مسئله مشاوره به صورت جمع، ذكر شده است: (و شاورهم)؛ ولي تصميم نهايي تنها به عهده فرد تصميم گيرنده است.
5-نوشتن
اول: براي حفظ علوم
بشر امروز هر چه دارد از كتاب و نوشتن است و همه ذخاير علمي گذشتگان در نوشته هاي او جمع است؛ وگرنه هيچ گاه ممكن نبود علوم گذشتگان به آيندگان منتقل شود. اسلام از 41قرن، قبل بر نوشتن حتي جزيي ترين مسائل تاكيد ورزيده است. رسول خدا ص مي فرمايد: «قيدوا العلم بالكتاب42؛ دانش را با نوشتن در بند كشيد.»
همچنين مي فرمايد: «من مات و ميراثه الدفاتر و المحابر وجبت له الجنه؛ هر كس از دنيا برود، و ميراثش كتاب و دفتر و وسايل نوشتن باشد، بهشت بر او واجب مي شود.»52
بنابر اين نوشتن، مطمئن ترين و متقن ترين راه براي حفظ علوم و انتقال آن به ديگران به خصوص آيندگان است.
دوم: دوري از اختلاف
نوشتن وصيت نامه از جمله سفارش هاي اكيد دين مبين اسلام است. اگر چه وصيت با گفتار نيز حاصل مي شود؛ اما اسلام براي محكم كاري و رفع هرگونه اختلاف، بر نوشتن وصيت نامه به عنوان سندي معتبر تاكيد كرده است. رسول خداص مي فرمايد: «ما ينبغي لامري مسلم ان يبيت ليله الا و وصيته تحت راسه62؛ بر هيچ مسلماني سزاوار نيست كه شبي را سپري كند؛ مگر اينكه وصيتش زير سرش باشد.»
6- كار
از اموري كه بايد اتقان و محكم كاري در آن لحاظ شود، كاري است كه به انسان سپرده مي شود. رسول اكرم ص مي فرمايد: «ان الله تعالي يحب اذا عمل احدكم عملا ان يتقنه72؛ خداوند تعالي دوست دارد كه هرگاه فردي از شما كاري كند آن را محكم (و بي عيب) انجام دهد.»
عبدالله بن سنان از حضرت امام جعفرصادق (ص) روايت مي كند كه: نزد پيامبر(ص) آمدند و گفتند: «سعد بن معاذ در گذشته است.»
پيامبر برخاست و اصحاب به همراه او برخاستند. آن حضرت دستور داد تا سعد را بشويند. مردم سعد را به قبرستان آوردند و به لب گور نهادند. پيامبر اكرم (ص) به درون قبر سعد رفت و لحد وي را چيد و آن را با دست خود درست كرد و پيوسته مي فرمود: «سنگ بدهيد! گل بدهيد!» و بدين گونه ميان خشتها را محكم كرد. هنگامي كه كار ساختن لحد را پايان داد و بر آن خاك ريخت و گور را پر كرد، فرمود: «اني لاعلم انه سيبلي و يصل اليه البلاء ولكن الله يحب عبداً اذا عمل عملا احكمه؛ 82 مي دانم كه اين قبر، به زودي فرسوده مي شود و مي پوسد؛ ولي خدا بنده اي را دوست دارد كه چون كاري انجام دهد، آن را درست و استوار به انجام برساند (و سرسري نگيرد.)
نمونه ديگر اين محكم كاري را مي توان دركار ذوالقرنين مشاهده كرد. گروهي به ذوالقرنين گفتند:«اي ذوالقرنين! يأجوج و مأجوج دراين سرزمين فساد مي كنند. آيا ممكن است ما هزينه اي براي تو قراردهيم كه ميان ما و آنها سدي ايجاد كني؟ ذوالقرنين به خواسته آنها پاسخ مثبت داد و به كمك آنها ساخت سد را شروع كرد. قرآن كريم در سوره كهف به چگونگي ساخت اين سد مي پردازد. نخستين دستور ذوالقرنين، جمع آوري قطعات بزرگ آهن است. آتوني زبرالحديد حتي اذا ساوي بين الصدفين 92؛ «قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد (و آنها را روي هم بچينيد) تا وقتي كه كاملاً ميان دو كوه را بپوشانيد.»
دستور بعدي اين بود كه به آنها گفت:«مواد آتش زا (هيزم و مانند آن) بياوريد و آن را در دو طرف اين سد قراردهيد و با وسايلي كه دراختيار داريد در آن آتش بدميد تا قطعات آهن سرخ و گداخته شود: قال انفخوا حتي اذا جعله ناراً؛ 03 درحقيقت، او مي خواست از اين طريق، قطعات آهن را به يكديگر پيوند دهد و سد يك پارچه اي بسازد.ذوالقرنين با اين طرح عجيب، همان كاري را كه امروز به وسيله جوشكاري انجام مي دهند انجام داد؛ يعني به قدري حرارت به آهن ها داده شد كه كمي نرم شدند و به هم جوش خوردند.
سرانجام دستور آخر را چنين صادر كرد:قال آتوني أفرغ عليه قطراً؛ 13«گفت مس ذوب شده براي من بياوريد تا بر روي اين سد بريزم.»
به اين ترتيب، مجموعه آن سد آهنين را با لايه اي از مس پوشانيد و آن را از نفوذ هوا و پوسيدن حفظ كرد.
نكته حايز اهميت، استحكام اين سد است. ذوالقرنين درپايان كار، استحكام اين سد را اين گونه بيان مي كند: فاذا جاء وعد ربي جعله دكاء23 «هنگامي كه وعده پروردگارم-قيامت -فرارسيد، آن را درهم مي كوبد.»
بنابر اين، محكم كاري را بايد از اولياي خدا آموخت، سدي مي سازند كه تا آستانه قيامت پابرجاست.
7-ساختمان
ساختمان سازي يكي از موضوعات مهمي است كه دراحاديث بسيار به آن پرداخته شده است. دراين مجال به ذكر اين نكته بسنده مي كنيم:
امام صادق(ع) درباره استحكام بنا مي فرمايد:«من بني فاقتصد في بنائه لم يؤجر؛ 33 هر كه ساختماني بسازد و از آن كم بگذارد، اجري ندارد.
تأكيد اين روايت براين است كه نبايد به خاطر ارزان سازي، ازنكات ايمني واستحكام بنا كاست. البته ذكر اين نكته ضروري است كه استحكام ساختمان، غير از ساختمانهاي تجملي و پرهزينه امروزي است.
رسول خدا (ص) درباره چنين خانه هايي مي فرمايد:«من بني بنيانا رياء و سمعه حمله يوم القيامه من الارض السابعه وهونار تشتعل ثم يطوق في عنقه و يلقي في النار فلا يحبسه شيي منها دون قعرها الا أن يتوب قيل يا رسول الله كيف يبني رياء و سمعه قال بيني فضلا علي ما يكفيه استطاله منه علي جيرانه و مباهاه لاخوانه؛ 43 هر كه براي خودنمايي و شهرت، ساختماني بسازد، روزقيامت آن را از زمين هفتم بر دوش دارد و آن ساختمان، آتش افروخته اي مي شود كه و به جان او آتش سوزاني همراه مي كنند و طوق گردنش مي گردد و او در آتش دوزخ افكنده مي شود و تا قعر جهنم خواهد رفت؛ مگرتوبه كند.عرض شد: اي رسول خدا! ساختمان ريا و شهرت چگونه است؟ فرمود: اينكه بزرگي خانه بيش از نياز و حاجتش باشد و بخواهد با بزرگي ساختمان بر همسايه هاي خود سرفرازي كند و به برادرانش ببالد.»
همچنين حضرت علي (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد:«من جمع المال علي المال فاكثر و من بني و شيد و زخرف و نجد و ادخر و اعتقد و نظر بزعمه للولد اشخاصهم جميعا الي موقف العرض و الحساب و موضع الثواب و العقاب اذا وقع الامر بفصل القضاء و خسر هنالك المبطلون 53؛ آنان كه مال برمال افزودند و مال فراوان گردآوردند؛ و آنان كه قصري بلند ساختند، و طلا كاري كردند و زينت دادند، اندوختند و به گمان خود براي فرزندان خود باقي گذاشتند، همگي آنان به پاي حسابرسي الهي، و جايگاه پاداش و كيفررانده مي شوند و آن گاه كه فرمان داوري و قضاوت نهايي صادر شود، تبهكاران زيان خواهند ديد.
8-سفر
وجود وسايل نقليه در قرن اخير باعث سرعت و راحتي سفرها شده است؛ اما خطرات بسيار باعث شده است توصيه به محكم كاري و اطمينان از وسايل مورد نياز در سفر و احتياط در طول مسير، جزء برنامه هاي روزمره مسئولان مربوطه قرارگيرد. اسلام نيز براي رفع هرگونه مشكل در سفر، به نكات بسياري توجه مي كند كه به چند مورد اشاره مي شود.
اول: تنها مسافرت نكردن؛
در وصيت رسول خدا(ص) به امام علي(ع) آمده است: «يا علي لاتخرج في سفر وحدك فان الشيطان مع الواحد و هو من الاثنين ابعد- يا علي ان الرجل اذا سافر وحده فهو غاو والاثنان غاويان و الثلاثه النفر؛63 تنها آهنگ سفر مكن كه شيطان با يك نفر است و او از دو نفر دورتر است. اي علي! هرگاه فردي تنها به سفر رود گمراه است، و اگر دو نفر به سفر روند دو گمراه خواهند بود، و اگر سه نفر به سفر روند يك گروه به شمار مي روند- كه شيطان توان گمراه كردن آنها را نخواهد داشت.
دوم: همراه داشتن وسايل ضروري؛73
سوم: مراقبت از اموال؛83
چهارم: مراقبت از خود؛
امام باقر(ع) به فردي از شيعيانش كه قصد سفر داشت چنين سفارش فرمودند: «لا تسيرن شبراً و انت حاف و لا تنزلن عن دابتك ليلا الا و رجلاك في خف و لاتبولن في نفق و لاتذوقن بقله و لا تشمها حتي تعلم ما هي و لا تشرب من سقاء حتي تعلم ما فيه و لا تسيرن الا مع من تعرف و احذر من لاتعرف؛93 مسافتي را در حالي كه پا برهنه اي بپيما! از مركب سواري خود شب پيامده مشو؛ مگر اينكه كفش به پا داشته باشي و در سوراخي از زمين ادرار مكن و هيچ نوع روييدني را مخور و بو نكش، مگر وقتي كه بداني چيست و از مشك آب نياشام؛ مگر اينكه بداني چه در آن است و به سفر نرو؛ مگر با كسي كه او را مي شناسي و از كسي كه نمي شناسي بپرهيز.»
پنجم: انتخاب مكان مناسب استراحت
رسول خدا(ص) مي فرمايد: «اياكم و التعريس علي ظهر الطريق و بطون الأوديه فانها مدارج السباع و مأوي الحيات؛04 بپرهيز از اينكه شبانه در وسط راه و يا وسط بيابان، فرود آييد كه آنجاها مكان رفت و آمد درندگان و مارها است.»
ششم: حركت نكردن از بيراهه
امام علي(ع) مي فرمايد: «عليكم... والجاده و ان دارت؛14 بر شما باد مسافرت كردن از جاده، اگرچه دور بزنيد [و راه دورتر شود].»
خلاصه آنكه اسلام بر اتقان و محكم كاري در همه امور فردي، اجتماعي، سياسي و نظامي تأكيد دارد و توجه به اين نكته ضروري است كه بسياري از سستيها و كوتاهيها قابل جبران نخواهد بود.
( پي نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است )

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14