(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 31 فروردین 1390- شماره 19906

ناگفته هاي كنفرانس برلين منافقين صحنه گردان اصلي ماجرا بودند
جهاد اقتصادي در برابر تهديد هوشمند
نبرد راهبردها
خيزش خاورميانه ورفتارهاي دوگانه غرب
بيداري اسلامي و افزايش دشمني غرب با ايران



ناگفته هاي كنفرانس برلين منافقين صحنه گردان اصلي ماجرا بودند

پخش تصاوير غيرمتعارف رقصيدن يك زن و لخت شدن يك مرد از سيماي جمهوري اسلامي ايران در فروردين سال 79، به يكباره افكار عمومي در داخل كشور را به سمت برگزاري كنفرانس سه روزه با عنوان «ايران پس از انتخابات» در كشور آلمان جلب كرد.انجام راهپيمايي هاي عظيم مردمي و موضع گيري شديد مراجع و شخصيت هاي مختلف كشور نيز موجب ايجاد حس انزجار از دولت آلمان و نيز شركت كنندگان ايراني اين كنفرانس شد به حدي كه دولت اصلاحات درپي اين ماجرا بخش قابل توجهي از پايگاه مردمي خود را از دست داد.با گذشت حدود 10 سال از ماجراهاي اين كنفرانس و واكنش ها و حواشي پس از آن، مرتضي غرقي خبرنگار اسبق واحد مركزي خبر در آلمان به عنوان تنها نماينده جمهوري اسلامي ايران كه فيلم اين كنفرانس را تهيه و به تهران فرستاد، در گفت وگو با خبرگزاري فارس به بيان خاطرات و ناگفته هايي از اين ماجرا كه در افكار عمومي ايران به نام «كنفرانس برلين» شناخته مي شود، پرداخت.
¤ هدف آلمان ها از برگزاري كنفرانس برلين
من به عنوان خبرنگار دركشورهاي خارجي اولين كاري كه مي كنم ارتباط با بخش مطبوعاتي وابسته به وزارت خارجه آن كشور است تا بتوانم ازطريق آنها با سوژه هاي مختلف مرتبط باشم. به همين خاطر وقتي به عنوان خبرنگار واحد مركزي خبر در برلين بودم، ارتباط خوبي با مسئول بخش مطبوعات خاورميانه وزارت خارجه آلمان داشتم.
در همين ارتباط بود كه يك روز عصر، مسئول بخش مطبوعات خاورميانه وزارت خارجه آلمان تلفن كرد و از من خواست تا براي كاري به دفتر او بروم. در آن زمان ما تازه دفتر خود را از بن به برلين منتقل كرده بوديم.
من معمولا در مقاطع مختلف نشست هايي با او داشتم و سعي مي كردم كه ارتباط خودم را با دفتر او حفظ كنم. او در آن ديدار به من گفت كه قراراست نشستي با عنوان «ايران پس از انتخابات» در برلين برگزار شود.
هدف از برگزاري اين نشست اين بود كه اين گونه القا كنند كه مردم در ايران بعد از انتخابات سال 76 با توجه به آغاز دوره اصلاحات از حكومت مذهبي بيزار شده و يك رفرمي را براي تغيير حكومت به سوي سكولاريسم آغاز كرده اند.
¤ به آلمان ها گفتم اين مهمانان نماينده ملت ايران نيستند
در آن زمان وزارت خارجه آلمان تحت كنترل حزب سبز بود چرا كه اين حزب توانسته بود بخشي از قدرت در حاكميت را به دست بگيرد.
من از او خواستم تا ليست مهمانان را به من نشان بدهد. وقتي چينش ميهمان ها را ديدم فهميدم كه مسير سياسي كه آنها در پيش گرفتند با توجه به نوع سياست هاي حزب سبز چيست. ميهمان هايي كه براي كنفرانس برلين دعوت شده بودند عموما از چهره هاي ملي، ملي-مذهبي و اصلاح طلبان تندرو بودند.
به همين خاطر به او گفتم اين مهمانان شما همه حرف ملت ايران را نمي زنند و شما اگر مي خواهيد تحليل درستي از اوضاع داخلي ايران داشته باشيد، بايد از نمايندگان احزاب و جناح هاي ديگر نيز دعوت كنيد و يك سري اسم به او دادم. اما آن شخص گفت ليستي كه ازطرف وزارت خارجه تهيه شده، بسته شده و ديگر نمي شود كسي را دعوت كرد.
البته من هم قصد نداشتم به آلمان ها اطلاعات بدهم فقط مي خواستم به آنها بفهمانم اين مسيري كه در پيش گرفته ايد غلط است و واقعيت ايران با اين نگاه شما تطابق ندارد و در واقع همين ديد غلط بود كه باعث شد تا آلمان ها و در كل غربي ها در دوره اصلاحات به اشتباه بيفتند و راهي را درپيش بگيرند كه درست نبود.
¤ به فيلمبردار گفتم مراقب باش از پشت با چاقو ما را نزنند
به هرحال كنفرانس برلين در 17فروردين 79 برگزارشد و همان روز اول همه حاضرين در سالن من را به ديد خصمانه نگاه مي كردند چرا كه من خبرنگار جمهوري اسلامي بودم. اكثريت حاضرين را هم چريك هاي فدايي خلق، توده اي ها، منافقين و گروههاي ملي- مذهبي و كساني كه از ايران فرار كرده و عليه نظام جمهوري اسلامي فعاليت مي كردند، تشكيل مي دادند.
دقايقي به شروع كنفرانس مانده بود. من در يكي از اتاق هاي همان سالن رفتم و به فيلمبردار گفتم دوربين را در سالن مستقر كند. حدود 20 دقيقه طول كشيد تا حاضرين در سالن همايش كه ظرفيتي درحدود800 نفر داشت، مستقر شدند. چراغ هاي سالن خاموش شد و تنها روي سن روشن بود.
درهمين حين بود كه من رفتم و زير سه پايه دوربين كنار فيلمبردار خود نشستم. درحالي كه تعداد زيادي از فيلمبرداران و خبرنگاران خارجي هم آنجا حضور داشتند. اوضاع سالن آن قدر آشفته بود كه من به فيلمبردارگفتم: مواظب باش كسي از پشت ما را با چاقو نزند يا اتفاقي از اين دست نيفتد! چرا كه به دليل آشفتگي زياد، پليس هيچ حاكميتي در سالن نداشت و فضا بسيار متشنج بود.
¤شعار مرگ بر جمهوري اسلامي و مقامات نظام در كنفرانس برلين
دقايقي بعد آقاي دولت آبادي كه ميان اصلاح طلبان آدم تندي نيست، پشت تريبون رفت. به محض اينكه خواست صحبتش را آغاز كند، حاضران در سالن شروع به شعار «مرگ بر جمهوري اسلامي» كرده و عليه مقامات نظام و حتي رئيس جمهور (خاتمي) شعار مي دادند.
دولت آبادي ابتدا سعي كرد آنها را آرام كند. به آنها گفت پيش من صحبت از مرگ نكنيد؛ صحبت از زندگي كنيد. صحبت از مرگ نكنيد؛ صحبت از آرامش كنيد. صحبت از مرگ نكنيد؛ صحبت از هم زيستي مسالمت آميز بكنيد و از اين حرف ها، اما به هر حال حاضران در سالن نگذاشتند او صحبت كند.
بعد اكبر گنجي آمد. گنجي در كنفرانس برلين زياد عليه جمهوري اسلامي منفي صحبت نكرد. بلكه صحبت هاي او بيشتر جناحي بود. در حين سخنراني گنجي هم دوباره همان شعارها سرداده شد. عده اي از كردهاي حاضر در همايش به گنجي گفتند كه: تو خودت مزدوري و در كردستان آدم كشتي بنابراين حق صحبت نداريد. گنجي گفت: همانهايي كه اين شعارها را در برلين مي دهند در تهران هم نمي گذارند ما صحبت كنيم. شما خشونت طلبيد و...
به هر حال گنجي هم نتوانست صحبت خود را ادامه دهد و جلسه به هم ريخت. همزمان يك آقا كه از چريك هاي فدايي خلق بود و طرف چپ من قرار داشت، بلند شد و لباس هاي خود را درآورد.لخت مادرزاد به ميان جمعيت رفت و يك زخم بزرگي كه روي بدنش بود كه معلوم نبود اين زخم بر اثر چه بوده را نشان داد و گفت كه جمهوري اسلامي من را شكنجه كرده است. همزمان در طرف ديگر سالن يك گروه كه متعلق به حزب كمونيست كارگري بودند، زن رقاصه اي را آوردند كه شروع به رقصيدن كرد و همزمان در كناراو ويولون هم مي زدند. اين در حالي بود كه سخنران هم براي خودش سخنراني مي كرد. اينها همان صحنه هايي است كه از تلويزيون پخش شد.
¤حوالي ظهر روز اول بود كه كنفرانس به هم خورد
اين قضايا ادامه داشت تا اينكه خانم كديور (همسر آقاي مهاجراني) با بچه اي در بغل در حالي كه چادر به سر داشت وارد شد. جمعيت با ديدن او شروع به فحش دادن كردند و يك دفعه به سمت سن حمله كردند كه در اين لحظه پليس از حمله آنها جلوگيري كرد. اما اوضاع آن قدر آشفته شد كه پليس هم كنترل اوضاع را از دست داد و حوالي ظهر بود كه كنفرانس به هم خورد و قرار شد ادامه آن فردا برگزار شود.
فرداي آن روز مقررات خاصي برقرار كردند و كساني را كه روز گذشته در به هم زدن همايش نقش داشتند، از ورود به سالن همايش منع كردند. اما در روز دوم هم همان مسائل تكرار شد و كنفرانس چند بار به تشنج كشيد ولي در يك مقطع آرام شد.
آقاي يوسفي اشكوري پشت تريبون در حال سخنراني بود كه يك خانم از بالاي سالن راه افتاد رفت بالاي سن كنار سخنران ايستاد و لباس هاي خود را يكي يكي درآورد و بعد از آن يك مانوري روي سن داد و دوباره به انتهاي سالن برگشت و يوسفي اشكوري همچنان داشت سخنراني مي كرد و مردم هم آن خانم را تشويق مي كردند.
¤گنجي سخنان جنجالي خود را همان شب در مصاحبه با روزنامه آلماني گفت
همان طور كه گفتم اكبر گنجي در كنفرانس برلين زياد عليه جمهوري اسلامي منفي صحبت نكرد اما همان شب بود كه در مصاحبه با يكي از روزنامه هاي آلمان گفته بود كه بايد ديدگاه امام خميني(ره) به موزه برود و ديگر كاربرد ندارد.
من يك دفعه ديدم در تهران جنجال شده و روزنامه كيهان روي اين موضوع خيلي مانور كرده. از تهران با من تماس گرفتند و خواستند كه فيلم كنفرانس را برايشان بفرستم. از سفارت و جاهاي ديگر هم به من زنگ زدند تا بدانند در كنفرانس برلين چه گذشته. چون تنها من از جمهوري اسلامي در اين كنفرانس حضور داشتم.
فيلم را بعد از گرفتن كپي، براي تهران فرستادم.
¤پوشش كامل كنفرانس برلين توسط بي بي سي با 4دوربين و 12خبرنگار
برگزاركنندگان كنفرانس برلين براي پوشش كامل اين مراسم، حدود 20شبكه خبري مهم دنيا را دعوت كرده بودند و يادم هست كه فقط شبكه BBC با 4 دوربين و 10 تا 12 خبرنگار در اين كنفرانس حضور داشت.
من با نماينده BBC در آلمان كه يك ايراني بود، دوست بودم و او به من گفت كه BBC به شدت سعي مي كند تا اين كنفرانس را پوشش كامل خبري بدهد.
¤آلمان با راهپيمايي هاي عظيم مردم عليه كنفرانس برلين به اشتباه خود پي برد.
يك هفته بعد پس از آنكه تصاوير كنفرانس برلين از تلويزيون پخش شد، همان مسئول مطبوعات خاورميانه وزارت خارجه آلمان به من تلفن كرد و گفت: شما فيلم كنفرانس را براي تهران فرستاديد؟ من گفتم: نه. چون دوست نداشتم ارتباطم با او به هم بخورد. او گفت: اما گفته اند كه شما اين كار را كرده ايد. من گفتم: خيلي ها خيلي چيزها مي گويند مگر فقط من آنجا بودم. شايد رسانه هاي ديگر فرستاده باشند. مجددا از من پرسيد: به ما گفته اند كه شما اين فيلم را فرستادي. من گفتم: اولا من نبايد به شما توضيح بدهم. من يك خبرنگار هستم و كار حرفه اي ام اين است كه اگر هر اتفاقي در مورد ايران اينجا بيفتد بايد از آن فيلم بگيرم و به تهران بفرستم. اين وظيفه من است. ولي در عين حال من اين كار را نكردم و او هم قبول كرد.
سه روز بعد مجددا با من تماس گرفت و خواست به دفتر او بروم. اين دفعه به من گفت: ما مشورت شما را گوش نكرديم. حق با شما بود. اينها نماينده ملت ايران نبودند. در واقع آلمان ها بعد از آنكه راهپيمايي هاي عظيم مردم ايران عليه كنفرانس برلين را ديده بودند، به اين نتيجه رسيدند.
من هم به او گفتم: مردم ايران نظام مذهبي خودشان را دوست دارند و اگر شما مي خواهيد واقعا ملت ما را بشناسيد بايد راهپيمايي 22 بهمن را ببينيد كه در آن هر ساله ميليون ها نفر مهر تأييدي بر نظام مذهبي خود مي زنند.
خلاصه براي او منبر رفتم و گفتم مسير اتحاديه اروپا در قبال ايران غيرعقلاني است و مردم ما از همكاري با غرب خاطرات خوبي ندارند و...
¤ منافقين پشت پرده صحنه گردان اصلي كنفرانس برلين بودند
در حقيقت گردانندگان اصلي ماجراهاي كنفرانس برلين منافقين بودند اما خودشان به صحنه نيامدند و چريك هاي فدايي خلق و حزب كمونيست كارگري را جلو انداختند.
قرار بود چندماه بعد آقاي خاتمي به آلمان بيايد و منافقين مي خواستند براي برهم زدن مراسم سفر آقاي خاتمي خودشان را خرج كنند. بنابراين به قول معروف در آب نمك خوابيده بودند.
دولت آلمان با تجربه اي كه از كنفرانس برلين داشت چند روز قبل از سفر آقاي خاتمي، به هيچ يك از ايراني هاي ساكن اروپا كه مي خواستند براي راهپيمايي به آلمان بيايند و اكثراً منافق يا سلطنت طلب بودند ويزا نداد و همزمان تمام رهبران منافقين را در آلمان دستگير كرد. چرا كه آنها تبليغات زيادي در برلين كرده بودند. بنابراين تمام نقشه هاي آنها خنثي شد.
¤ ماجراهاي كنفرانس برلين وقيح تر از آن چيزي بود كه از سيما پخش شد
دركنفرانس برلين (اگر اشتباه نكنم) وقتي كه آقاي كردواني مشغول سخنراني بود، پشت تريبون گفت: «من مي خواهم يك سري حرف ها بزنم.» بعد با دست به سمت من اشاره كرد و گفت: «البته نماينده جام جم هم اينجاست و نمي دانم مي خواهد اين حرفها را منعكس كند يا نه.
اين را كه گفت تمام جمعيت به سمت من برگشتند و شعارها و فحاشي ها شروع شد و مي گفتند مزدورها و آشغال ها هم به كنفرانس آمدند و باز هم اوضاع به هم ريخت و كنفرانس بي نتيجه ماند.
ماجراهاي كنفرانس برلين آن قدر منفي بود كه اگر فيلم آن را بدون مونتاژ هم پخش مي كردند تاثير خود را داشت. در حقيقت با مونتاژ از شدت وخامت آن كم شد. درحالي كه بسيار وقيح تر بود و شعار مرگ بر جمهوري اسلامي يك لحظه در سالن قطع نمي شد و متأسفانه تمام مدعوين و سخنرانان هم مي دانستند اين كنفرانس با چه هدفي برگزار مي شود.
¤ از دفتر خاتمي به من گفتند ديگر حق نداري به كنفرانس هاي رئيس جمهور بيايي
وقتي به تهران آمدم منفور جناح اصلاح طلب شدم. درحالي كه من خبرنگار بودم. آدم جناحي نيستم و براي كشورم كار مي كنم و به عنوان خبرنگار تنها وظيفه ام را انجام مي دهم . اما درتهران و در كنفرانس خبري آقاي خاتمي كه من خبرنگار حوزه رياست جمهوري بودم. مسئول روابط عمومي رياست جمهوري آمد و گفت كه مدير بالاترش يعني برادر آقاي خاتمي گفته كه: ديگر فلاني را در كنفرانس رياست جمهوري راه ندهيد چرا كه او كنفرانس برلين را پوشش داده است.
من به او گفتم: چه ربطي دارد؟ من وظيفه حرفه اي ام را انجام دادم و براي اين كار بايد تشويق شوم. اينكه پخش اين فيلم چه تاثيري درجامعه داشته به من مربوط نيست. اما گفتند به هرحال اين تصميمي است كه گرفته شده. من هم ازيك طرف حوصله درگيري نداشتم از طرف ديگر نمي خواستم عامل ايجاد يك تشنج جديد دركشور باشم. حتي اين موضوع را روي تلكس خبري هم قرار ندادم چون مي دانستم درجامعه ايجاد تنش خواهد كرد.
اينها نشان مي دهد كساني كه دم از اصلاحات مي زدند به هيچ وجه تحمل حرف حق را ندارند. بارها در سفر آقاي خاتمي دركنفرانس خبري كه من سؤال مي كردم از پشت به من مي زدند و مي گفتند: اين چه حرفي است كه مي زني؟ مي خواهي اداي خبرنگاران غربي را در آوري و من سكوت مي كردم.
¤ از توهين دوستان درداخل تا تهديد منافقين درخارج به دليل پوشش كنفرانس
درخارج ازكشور هم بعد از ماجراي برلين بود كه تلفن ها از داخل و خارج شروع شد. داخلي ها برخي كه عمدتا دولتي هم بودند البته نه از مقامات عالي، به من رنگ مي زدند و بعضا توهين آميز مي گفتند: توخجالت نمي كشي؟ تو خودت روشنفكري، چرا عليه اصلاحات كار كردي؟ درحالي كه من خبرنگار بودم و كاري به مسائل سياسي نداشتم. اين وظيفه ام بود كه كنفرانس را گزارش كنم كه حتي قضاوت نكردم و فيلم را به صورت خام فرستادم.
از طرفي برخي تلفن ها عمدتا از سوي حزب كمونيست كارگري و منافقين به صورت تهديدآميز زده مي شد و در آن من، فرزند و همسرم را به روش هاي مختلف تهديد مي كردند. دفتر ما در برلين دفتر اروپاي مركزي بود و من مي بايست اتفاقات كشورهاي اطراف را هم پوشش مي دادم. وقتي مي رفتم خانمم از ترس تلفن را مي كشيد.
چون تلفن هاي تهديدآميز بسيارزياد بود و من نمي دانستم چه كار كنم. بنابراين گفتم: هيچ پاسخي ندهيد!
از آن به بعد يك مهري برما زدند كه فلاني كنفرانس برليني است و متاسفانه برخوردهاي خوبي با من نشد.
¤ غربي ها تمام توان خود را براي زدن ولايت، سپاه و بسيج متمركز كردند.
غربي ها در قبال ايران به صورت عمده روي سه محور ولايت فقيه، سپاه و بسيج خيلي حساس هستند و تمام تمركزشان را براي زدن اين سه محور به كار مي گيرند اما دركنفرانس برلين محور حملات، ولايت فقيه است.
من معتقدم درهر كشور بايد يك محور و يك فصل الخطاب وجود داشته باشد دركشورهاي غربي هم مثلاً درآلمان دادگاه قانون اساسي و درآمريكا دادستان كل اين وظيفه را به عهده دارد. از طرف ديگر در بسياري از اتفاقات كشور درمقاطع مختلف نيز اين شخص رهبري بود كه مقتدرانه ايستاد.
مثلا بعد از دادگاه عمومي ميكونوس كه غربي ها سفراي خود را از ايران بردند تنها كسي كه مقابل آنها مقتدرانه ايستاد رهبري بود و يا درماجراي حمله آمريكا به افغانستان كه رئيس جمهور آمريكا اعلام كرد كشورهاي ديگر يا با ما هستند يا با تروريست ها، شاهد بوديم كه كشورهاي اروپايي و حتي روسيه همگي مقابل آمريكا جا زدند و در داخل ايران نيز برخي مقامات ترسيده بودند اما تنها كسي كه ايستاد و به آمريكايي ها گفت ما نه با شما هستيم و نه با تروريست ها و خودمان هستيم رهبر معظم انقلاب بود كه بعد همين غربي ها از ايران خط گرفتند و ديديم كه فرانسه و روسيه عليه آمريكا موضع گيري كردند و همين باعث شكست هيمنه آمريكا شد.
درماجراي 18تير و يا همين حوادث اخير نيز مردم به امر ولي فقيه به صحنه آمدند و كساني كه با ولايت فقيه مشكل دارند، بايد بگويند چه جايگزيني براي آن خواهند داشت. من معتقدم امروز هيچ كس درايران لايق تر، شجاع تر، باسوادتر، متقي تر و پرنفوذتر از رهبري نيست.
همين ايشان است كه دعواهاي بين جناح ها را جمع مي كنند و حتي يهوديان، مسيحيان و زرتشتي ها هم اگر به امنيت ملي ايران و منافع ملي اعتقاد دارند ،بايد از ولايت فقيه حمايت كنند. اما متاسفانه دركنفرانس برلين شاهد بوديم كه اين كنفرانس با محوريت زدن ولايت فقيه برگزارشد.

 



جهاد اقتصادي در برابر تهديد هوشمند
نبرد راهبردها

سامان كريمي
مقاومت و تمهيدات جمهوري اسلامي ايران در مقابله با راهبردهاي دشمنان انقلاب اسلامي به سركردگي آمريكا در طول سه دهه گذشته باعث شده تا در اين مدت به دفعات انديشمندان سياست خارجي آمريكا علل ناكارآمدي رويكردهاي سياست خارجي اين كشور در مقابله با ايران را مورد بررسي قرار دهند و به مقتضاي وضعيت جديد درخصوص تفسير يا تصحيح اين رويكردها تلاش كنند.
در دهه نخست انقلاب اسلامي كشورهايي كه اين پديده مبارك را در تضاد با مباني و منافع خود ديده و از صدور اين انديشه به ديگر نقاط تحت تسلط خود در هراس بودند، راهبرد قدرت سخت (hardpower) و نيمه سخت را در دستور كار قرار دادند كه محصول آن تحميل هشت سال جنگ نابرابر و انواع توطئه ها و اقداماتي نظير كودتا، بمب گذاري، ترور و اختلافات قومي و مذهبي و... بود كه خسارات و هزينه هاي سنگيني براي مردمي ترين انقلاب جهان در پي داشت اما دستاوردي براي دشمنان دربرنداشت و در نهايت ملت قهرمان ايران در پرتو هدايت ها و مديريت استراتژيك امام(ره) در همه اين عرصه ها پيروز ميدان شد و ناكارآمدي سياست هاي دشمن را آشكار ساخت. دشمن با بررسي در علل شكست اقداماتش اعلام كرد كه بكارگيري قدرت سخت بر عليه ايران اسلامي كارايي نداشته و راهبرد جديد را بكارگيري قدرت نرم در مواجهه با نظام اسلامي عنوان كرد. گري سيك مشاور امنيت ملي رئيس جمهور آمريكا به صراحت ابراز كرد كه سياست ما براي فروپاشي نظام اسلامي در ايران استحاله از درون است. بنابراين در طول دوران سازندگي و اصلاحات مجموع اقدامات دشمن با اين هدف پي ريزي شد كه با نفوذ جريانات و افراد وابسته در مراكز علمي و حاكميتي، پايه هاي نظام اسلامي را سست و سرانجام مسير حركت ملت را در جهت منافع و مقاصد خود سوق دهد. در اين زمان بود كه با همه تذكرات و هشدارهاي رهبر فرزانه انقلاب در پرتو ساده لوحي بعضي از مسئولين و خيانت آشكار بعضي ديگر حضور شواليه هاي ناتو فرهنگي دشمن علاوه بر مراكز علمي در مراكز حاكميتي هم به عيان ديده شد و كار به جايي رسيد كه رهبر معظم انقلاب اسلامي عنوان كردند كه بعضي از مطبوعات داخلي پايگاه دشمن شده اند.
در چنين هنگامه اي كه دشمن رؤياي بازگشت به خوان نعمت ايران را محقق مي ديد به مدد الهي يك بار ديگر ملت بصير ايران با هدايت هاي امام گونه مقام معظم رهبري با حضور آگاهانه در انتخابات شوراي شهر دوم، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم و انتخابات ديگر تا امروز، عناصر وابسته، غافل و ناكارآمد را از حاكميت نظام اسلامي كنار گذاشت و خواب هاي دشمن را دوباره آشفته كرد و يك بار ديگر آنان را مقهور اراده الهي خود ساخت و آمريكا و اذنابش را در بهت ناكارآمدي انديشه هايش براي مقابله با انقلاب اسلامي فرو برد. در مقابل، دشمن زخم خورده سعي كرد از همه ظرفيت هايش براي يك جنگ نرم تمام عيار بر عليه جمهوري اسلامي ايران بهره برداري كند كه اوج آن را در حمايت هاي مالي، رسانه اي و سايبري در فتنه عظيم بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم شاهد بوديم. اينجا بود كه با مديريت استراتژيك رهبر معظم انقلاب و همراهي و بصيرت مردم، دشمن مستكبر براي چندمين بار طعم تلخ شكست را چشيد و او را بار ديگر به واكاوي علل شكست سياستهايش واداشت. در اين هنگام بود كه وزيرخارجه آمريكا اعلام كرد اين كشور براي مقابله با جمهوري اسلامي بر مؤلفه هاي قدرت هوشمند تأكيد خواهد داشت. وي با اشاره به تعاليم مراكز فكري آمريكا اعلام كرد كه رويكرد قدرت هوشمند در سياست خارجي آمريكا تركيبي از توانمنديهاي قدرت سخت و نرم به همراه استفاده از منابع و ابزارهاي مناسب جهت رسيدن به اهداف است. در اين هنگام است كه سياستمداران آمريكايي اعلام مي كنند در جهت به كارگيري قدرت هوشمند بر استفاده از تهديد و تحريم هوشمند و همكاري ديگر كشورها براي مقابله با انقلاب اسلامي تاكيد خواهند داشت و آن را عملياتي مي كنند.
همان طور كه عنوان شد تحريم هوشمند، سياستي است كه واشنگتن با در نظر گرفتن استراتژي قدرت هوشمند طراحي كرده و دولت اوباما اين سياست را با توجه به دلايل ناكاميهاي سياست خارجي آمريكا در برابر ايران مدنظر قرار داده است. درباره رويكرد جديد كاخ سفيد بايد گفت؛ اولا تحريم هايي كه در گذشته اعمال شده است عملا با توجه به دليل برخورداري نظام از پشتيباني مردم و حمايت اكثريت قاطع آنها از جمهوري اسلامي نتايج دلخواه براي آمريكا نداشته و يا كم اثر بوده است.
ثانيا در شرايط كنوني هر چه شدت تحريم ها بيشتر شود موقعيت آمريكا نزد افكار عمومي مردم ايران بيشتر ضربه مي خورد و اين موضوع در تضاد با استراتژي قدرت هوشمند است كه رويكرد بازسازي افكار عمومي مردم ايران را در اولويت قرار مي دهد.
آمريكا درصدد است با تحريم هوشمند ضمن مصون نگاه داشتن موقعيت خود نزد افكار عمومي ايران به طريقي از پيشرفت ايران در همه عرصه ها جلوگيري كند و نظام اسلامي را ناكارآمد جلوه دهد در نهايت مردم ايران را از نظام اسلامي نااميد و كاستي ها و عدم موفقيت ها را متوجه مسئولان جمهوري اسلامي نمايد و با اين سياست ضمن شكاف بين مردم و مسئولين و ايجاد نااميدي بستر مناسبي را براي اقدامات بعدي فراهم آورد.
اينجاست كه اعلام سال جهاد اقتصادي توسط رهبري معظم انقلاب و فراخواني هر سه قوه و آحاد مردم در جهت اين امر مقدس مي تواند يكبار ديگر اين راهبرد دشمن را مانند دفعات گذشته به يأس و نااميدي تبديل كرده و الگويي از يك كشور ضداستكباري، اسلامي، مستقل و البته با نظامي كارآمد و پيشرفته را در برابر مردم منطقه قرار دهد.

 



خيزش خاورميانه ورفتارهاي دوگانه غرب

خاورميانه درحال حاضر به كانون تنش و درگيري درسطح جهان تبديل شده است. متاسفانه نيروهائي در خاورميانه كنوني وجود دارند كه منافع خود را درخاورميانه تقسيم شده و غرق درگيري مي بينند. دراينجا بايد تاثيرات جنگ امپرياليسم كاپيتاليستي، جهت اشغال منطقه را مشاهده كرد. رفتارهاي دوگانه غرب درقبال خيزش هاي مردمي خاورميانه كاملاً محسوس و مشخص است چرا كه با مصادره به مطلوب نمودن جريان هاي گوناگون درصدد اشتعال و اطفاء بعضي ازخيزش ها هستند. رفتار وجهت گيريهاي غرب درخصوص تونس ومصر كاملا مغاير با جهت گيري هاي آنها دركشورهاي ليبي، بحرين و يمن است كه اين خود عين مثله كردن دموكراسي تلاش براي توقف قطار خيزش مردمي در خاورميانه، توسط غرب است.از همان ابتداي خيزش مردمي دركشورهاي منطقه، سايبر امپرياليسم وارد معركه شد و قيام هاي مردمي را مترادف با شورش و آشوب اعلام كرد. با رصد تيتر مطالب شبكه هاي جهاني غربي واژگاني مانند(Chaos ) و (Rebllion)به معاني اخلالگر و آشوبگر ديده مي شد و جالب آنجاست كه از نخستين روز اين قيام ها تنها رسانه اي كه از واژه انقلاب و انقلابيون درخصوص اين خيزش ها استفاده كرد رسانه هاي داخل كشورمان بودند. از سوي ديگر و از آنجا كه حمايت همه جانبه چند دهه اي ازشخصيت هاي ليبرال و غربگرامانند بن علي و مبارك نتيجه لازم را براي ديپلماسي خارجي غرب در منطقه به دنبال نداشت و گرايش هاي مردمي - اسلامي با حمايت توده اي در آستانه ورود به قدرت مي باشند، غرب سياستگذاري هاي خود را دركشورهاي ليبي، بحرين و يمن تغيير و با استنادات كذائي مانند قدرت گرفتن القاعده و حمايت ايران از بعضي از اين خيزش ها به خصوص، جنبش كاملا مردمي بحرين رفتاري دوگانه و تناقض نما را پيشه كرد. به طورمثال منطقه پرواز ممنوع، درسال 1991 و جنايت هاي صدام دركردستان عراق كه مسبوق به سابقه است را درخصوص ليبي اجرا كرده و اين درحالي است كه درهر دو مورد اين قطعنامه وقتي به تصويب رسيد كه كشتارهاي زيادي درهر دو منطقه به وقوع پيوست و آنگاه آمريكا دست به اقدام نظامي عليه دو كشور زد، از طرفي درمورد پرواز ممنوع اول دركردستان عراق مشخص شد كه هدف آمريكا از اين اقدام نه حمايت از كردهاي عراق كه تشكيل منطقه اي قرنطينه براي فعاليت هاي بعدي خود بود. درمورد ليبي نيز به نظر مي رسد هدف از ايجاد پرواز ممنوع نه دفاع از شهروندان شهرهاي شرق ليبي بلكه تفكيك و جداسازي تاكتيكي ليبي براي اقدامات استراتژيك بعدي مي باشد. از منظر جغرافياي نظامي نيز دسترسي به سه گلوگاه استراتژيك سوئز، باب المندب و هرمز كه اتفاقاً در مناطق خيزش واقع شده اند براي آمريكا مهم و دسترسي مداوم به اين سه گلوگاه، يك مولفه حياتي براي اقدامات استراتژيك آمريكا است. با اين حال تعارض منافع دركشورهاي غربي و درخصوص اين خيزش ها ديده مي شود. فرانسه و ايتاليا به عنوان دوبال نظامي - اقتصادي اروپا به پيامدهاي انقلاب عربي و قيام مردم ليبي چشم دوخته اند. فرانسه به دنبال حمله نظامي به مصر در سال 1956، نياز شديدي به احياء قدرت نظامي خود ولو در منطقه مديترانه دارد. به علاوه دخالت نظامي درليبي، نوعي فرافكني مشكلات داخلي دو كشور فرانسه و ايتاليا است. مخالفت فرانسه با حضور ناتو درعمليات برعليه قذافي در همين راستا قابل تحليل است، چرا كه فرانسويان به دنبال خروج از ناتو در زمان ژنرال دو گل، حداقل مديترانه و كشورهاي شمال آفريقا را با بهانه مبارزه با بنيادگرايي اسلامي و درحقيقت به خاطر نفت مرغوب ليبي، حاضر به تقسيم امتياز با آمريكا و انگلستان نيستند.
فراموش نكنيم غرب برخلاف ادعاهاي خود اهداف انساني درخاورميانه ندارد. چرا كه براي نمونه در خصوص بحرين حتي حاضر به موضع گيري برعليه حكام بحرين نشد. ازسوي ديگر نبايد از ياد برد كه اكثر قراردادهايي كه خاورميانه را به وضع كنوني رسانده و آن را تكه تكه نموده اند مانند سايكس پيكو، لوزان، سور و... درغرب امضاء و به تصويب رسيده اند. بنابراين خاورميانه امروز بايد خوب فهميده شود. در هزار ساله اخير خاورميانه از تاريخ عقب ماند و پيشرفت جدي حاصل نكرد.
منطقه اي كه داراي جغرافياي خالق، خاستگاه اديان الهي ومهد تمدن ها بود ولي از اين واقعيت ها بدور و محتاج، وابسته و تكه تكه شد. بايد دلايل آن را تحليل و ذهنيت بوجود آمده درآن را درك كرد. ناآگاهي به مسائل فوق ساختاري را بوجود آورده كه قادر به درك واقعيت خود نيست، تاريخ خود را به خوبي نمي داند. دچار مسخ تاريخ گشته و درنتيجه آينده خود را نمي تواند برنامه ريزي كند. چرا كه دو خط فكري تئوكراتيك طالباني - اتوكراتيك به همراه نگاه به غرب بعضي از سياستمداران منطقه و بالطبع دخالت هاي منفعت طلبانه كشورهاي غربي در خاورميانه نهادينه و مانع خيزش مردم در برابر سطح فوق شده اند. بنابراين خاورميانه به يك روشنگري عظيم نياز دارد كه اين تنوير را بايد درهمه جريان هاي فكري ايجاد كرد. دراين صورت نهادهاي فكري نو درخاورميانه مانند سيل جاري خواهند شد و انسان خاورميانه اي با عبور از سطوح ويرانگر فوق، تولدي دوباره خواهد يافت.
رضا عبداله پور

 



بيداري اسلامي و افزايش دشمني غرب با ايران

كوثر طوسي
« خيزش هاي منطقه از انقلاب اسلامي ايران الهام گرفته است».
اين جمله اي از مسئولان ايران يا يكي از سران احزاب عرب نيست اين جمله از «نتانياهو» نخست وزير رژيم صهيونيستي در كنفرانس خبري با مركل است.
چندي قبل و در اوج قيام هاي مردمي كشورهاي خاورميانه عليه ديكتاتورهاي وابسته، بنيامين نتانياهو در برلين و در كنفرانس خبري به همراه آنگلا مركل صدراعظم آلمان گفت: «نمي دانيم كه آيا تحولات در كشورهاي عربي شبيه انقلاب هاي سال 1989 اروپاي شرقي عليه رژيم هاي اقتدارگرا بوده و يا شبيه انقلاب اسلامي درسال 1979 است. البته اميدوارم اين تحولات شبيه نوع اول باشد .ولي نمي توانيم در اين زمينه اطمينان داشته باشيم.»
نخست وزير رژيم صهيونيستي با دخالت در امور داخلي ايران تصريح كرد كه رهبران كشورهاي جهان بايد به ايران فشار آورند. وي همچنين دوباره كناركشيدن بانك مركزي آلمان را از فرآيند انتقال پول نفت هند به ايران خواستار شد.
رژيم اسراييل و كشورهاي غربي نمي خواهند ايران به عنوان الگوي مبارزه با غرب و آمريكا در منطقه شناخته شده و كشورهاي منطقه از ايران به عنوان كشوري كه مسير استقلال و پيشرفت را طي كرده است پيروي كنند، آنها ترجيح مي دهند خيزش هاي منطقه مانند انقلابهاي 1989 اروپاي شرقي باشد تا انقلاب اسلامي ايران.
انقلاب 1989، انقلابي عليه اقتدارگرايي بود كه به سقوط كمونيسم در شرق آلمان منجر شد. بنابراين حذف مولفه هاي اسلامي، روحيه ضداستعماري و ضداستكباري تمام تلاش و آرزوي اسراييل و غرب از اين قيام هاست. سه مولفه اي كه ماهيت انقلاب اسلامي را تشكيل مي دهد.
حال سؤال اين است: دليل نگراني و ترس غرب از تسري الگوي جمهوري اسلامي ايران چيست؟
درحديث نبوي پيامبر اسلام، مؤمنان را همچون اعضا و پيكر يك انسان واحد مي داند كه اگر سر او به درد آيد تمام بدنش به درد مبتلا مي شود يا اگر چشمش به درد مبتلا گردد ساير اعضايش دچار درد خواهدشد.
امروز شاهد بيداري و قيام در كشورهاي اسلامي منطقه هستيم موجي كه، مردمان اين كشورها را در برگرفته و نظم گذشته را كه متناسب با اهداف و منافع آمريكا و اسرائيل بوده است در هم ريخته، بنابراين اتاق فكر استكبار اكنون تمام تلاش خويش را به كار مي برد تا نظام سياسي اي كه قرار است در كشورهاي تونس، مصر، ليبي، بحرين و... جايگزين شود اولا از جمهوري اسلامي ايران الگو نگيرد و دوم اينكه منافع غرب و امنيت اسرائيل را با چالش مواجه نسازد، در همين راستا آنها ترجيح مي دهند كه اين خيزش هاي مردمي فقط به تغيير ساختار سياسي منتهي شود نه ساختار هويتي و ايدئولوژيك منطقه.
بيداري امت اسلام كه با انقلاب اسلامي ايران كليد خورد ، پيش از اين توسط امام راحل نويد داده شده بود: «كشورهاي اسلامي و مستضعفان جهان قدرت اسلامي خود را بيابند و از عربده هاي شرق و غرب و وابستگان و تفاله هاي آنان نهراسند و با اعتماد به خداوند تعالي و اتكال به قدرت اسلام و ايمان بپاخيزند و دست جنايتكاران را از كشورهاي خود كوتاه نمايند.» (صحيفه امام، ج15، ص61)
رهبر انقلاب اسلامي، حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به تأثير پيروزي انقلاب اسلامي ايران در تحولات اخير و همچنين شكسته شدن ابهت غرب و در رأس آن آمريكا و اسرائيل، حركت كنوني منطقه را نتيجه انباشت تدريجي انگيزه ها، فكرها و تصميم ها دانسته و تأكيد كردند: «اين موضوع نشأت گرفته از ايستادگي و ثبات ملت ايران و نشانه هاي خوب پيشرفت در ايران اسلامي است. صورت عزت ملت، سربلندي سياسي نظام اسلامي، پيشرفتها و نوآوريها در عرصه هاي مختلف علمي و اقتصادي، و كوتاه نيامدن در مقابل قدرتهاي زورگو، تداوم پيدا كرده و اكنون به الگويي براي ملتهاي منطقه تبديل شده است.» (بيانات مقام معظم رهبري ديدار جمعي از فرماندهان و مسئولان نظامي و انتظامي در تاريخ 14/1/1390)
بيداري اسلامي در دنياي امروز، حقيقي است كه فردايي بهتر را به امت اسلامي نويد مي دهد. از سه دهه پيش كه با پيروزي انقلاب اسلامي اين حركت پرقدرت آغاز شد، پيچيده تر شدن شيوه هاي دشمني استكبار و تلاش پرهزينه آنان را در مقابله با انقلاب اسلامي شاهد هستيم، اكنون و با توجه به الگوگيري قيام هاي منطقه از ايران سنگ اندازي، شيوه هاي دشمني و ايجاد اختلال در روند پيشرفت جمهوري اسلامي پيچيده تر و سخت تر خواهد شد و اين مسئله هشياري بيشتر مردم و مسئولان را مي طلبد. تبليغات وسيع دشمن در جهت اسلام هراسي، ايجاد موانع اقتصادي و تحريم، تلاشهاي فراوان براي ايجاد اختلاف ميان فرقه هاي اسلامي، خصوصا ايجاد اختلاف ميان شيعه و سني، تفرقه افكني ميان دولت هاي مسلمان و كوشش براي از بين بردن وحدت امت اسلام و... واكنش هاي غرب در برابر حركت استوار امت اسلامي به سوي بيداري و آزادگي است. كه راه حل مسئله تأكيد بر مؤلفه ها و ماهيت حقيقي اين بيداري براي جلوگيري از انحراف و مقابله با آن است.
اولين مؤلفه در بيداري اسلامي مردمي، عمومي و خودجوش بودن آن است به عبارت ديگر حضور همه مردم و همه احزاب در صحنه اين حركت را قدرتمند و مداوم نموده است.
اين بيداري دعوايي طايفه اي و قومي نيست بلكه خيزشي عمومي است كه مانند انقلاب اسلامي ايران از سوي همه جريانات، احزاب و گروه ها صورت گرفته است.
دومين مولفه در تحولات و حوادث منطقه، اسلامي بودن آن است روح و ماهيت اين خيزش ها كاملا ديني و اسلامي است. حضور علما و جنبش هاي اسلامي همچون اخوان و المسلمين وجود شعارها و نمادهاي مذهبي و شعار الله اكبر و اقامه نمازهاي نشان دهنده بيداري عمومي ملت ها در جهت حذف سكولاريسم و توجه به هويت اسلامي اين كشورهاست.
سومين مؤلفه بيداري اسلامي، الگوگيري آنها از انقلاب اسلامي در رد غرب و ماهيت استكبار ستيز و ضد آمريكا و ضداسرائيل اين قيام هاست. نكته اي كه نفوذ انقلاب ايران را بيش از پيش تاييد مي كند. مسئله اي كه خشم نتانياهو، نخست وزير رژيم صهيونيستي را برمي انگيزد همين نكته است. آنها از تسري الگوي ضداستكباري ايران به شدت بيمناكند و تمام تلاش خويش را به كار مي برند تا همراهي كشورهاي جهان را براي فشار و مقابله با ايران به دست آورند.
بيداري اسلامي شيوه هاي دشمني غرب به سركردگي آمريكا و اسرائيل را با ايران پيچيده تر مي سازد تا آنها الگوي كشورهاي منطقه را كمرنگ كنند و در هر حال آنها دست از مبارزه خويش براي زمين زدن الگوي مردم مسلمان منطقه براي بيداري و آزادي برنخواهند داشت.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14