(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 31 فروردین 1390- شماره 19906

كتاب در نگاه آفتاب
چند جلد قطور از يك عنوان كتاب را در اتوبوس خواندم
سخن ملكي است سعدي را معلم
غزل ابر
تاريخ سري ادبيات داستاني در باره 10 برگزيده نوبل ادبي
اردي بهشت و گلستان



كتاب در نگاه آفتاب
چند جلد قطور از يك عنوان كتاب را در اتوبوس خواندم

رهبر معظم انقلاب كه همواره بر كتاب خواني و ترويج فرهنگ مطالعه در كشور تاكيد داشته و دارند .ايشان در پايان بازديد از نمايشگاه كتاب در سال 75 تصريح كرده است: من مي خواهم خواهشي از مردم بكنم و آن اين است: «كساني كه وقت هاي ضايع شوند ه اي دارند؛ مثلاً به اتوبوس يا تاكسي سوار مي شوند، يا سوار وسيله نقليه خودشان هستند و ديگري ماشين را مي راند، يا در جا هايي مثل مطب پزشك در حال انتظار به سر مي برند و به هرحال اوقاتي را در حال انتظار به بي كاري مي گذرانند، در تمام اين ساعات، كتاب بخوانند. كتاب در كيف يا جيب خود داشته باشند و در اتوبوس كه نشستند، كتاب را باز كنند و بخوانند. وقتي هم به مقصد رسيدند، نشاني لاي كتاب بگذارند و باز در فرصت يا فرصت هاي بعدي آن را باز كنند و از همان جا بخوانند.
بنده خودم چند جلد قطور از يك عنوان كتاب را در اتوبوس خواندم! قضيه مربوط به قبل از انقلاب است كه چند روزي براي انجام كاري از مشهد به تهران آمده بودم... وضعيت و فضاي اتوبوس هاي آن روزگار براي ما خيلي آزار دهنده بود و نمي توانستيم تحمل كنيم. دلم مي خواست سرم پايين باشد و خواندن كتاب در چنين وضعيتي بهترين كار بود. ساعتي را كه به اين حالت مي گذراندم احساس نمي كردم ضايع مي شود. آن وقت ها تقريباً يك ساعت طول مي كشيد تا آدم با اتوبوس از جايي به جاي ديگر مي رفت. بعضي وقت ها اين جابه جايي كمتر يا بيشتر هم طول مي كشيد. به هرحال چنين يك ساعت هايي را احساس نمي كردم كه ضايع مي شود؛ چون كتاب مي خواندم.»
&&&
كتاب »تيپ 83» را سيد محمدعلي ديباجي ،انتشارات سوره مهر منتشر كرده است . در يادداشت مقام معظم رهبري براي اين كتاب آمده است:
شرح خاطرات طلاب رزمنده جوان كه ضمناً شرح گوشه هايي ـ هرچند كوتاه ـ از مجاهدات معصومانه آنان نيز هست، در اين كتاب با قلم و تقريري شيوا به نگارش آمده است. اين شيوه نوي است كه روايت از كسي و تقرير از كس ديگري باشد. اين قلم اگر پخته تر شود، بسي شيواتر خواهد شد.
خيلي از خواندن اين كتاب محظوظ شدم، چون روحاني در اين كتاب درس دين و معرفت را در خطرناك ترين جاها مي دهد و در آزمايش هاي دشوار زندگي با مردم شريك مي گردد. اين طلبه هاي جوان و خوش روحيه اند كه اگر مدارج تحصيلي را طي كنند رهبران برجسته باب انقلاب و جمهوري اسلامي خواهند شد و روحانيون پرچمدار دين زندگيساز .. حوزه علميه بي شك از پرورش چنين طلاب و روحانيوني به خود مي بالد و احساس رضايت از انجام وظيفه تاريخي خود ـ كه همواره بدان موفق بوده است ـ مي كند.
تصادف جالبي بود كه توفيق مطالعه اين كتاب در ايام 15 شعبان و مابعد آن كه به زيارت قم رفته بودم، دست داد.

 



سخن ملكي است سعدي را معلم

فهيمه بافنده اسلام دوست
شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي از بزرگ ترين سخنوران ايران و جهان به شمار مي رود كه در سده نخست قرن هفتم هجري در يكي از دودمان هاي نژاده شيراز كه به گفته خودش - همه عالم دين بودند- ديده به جهان گشود. او استاد مسلم ملك سخن و تسلطش در سخن از همه بيشتر بود. دوره او روزگاري بود كه فتنه و آشوب در شيراز موج مي زد. قرن هفتم و ششم دوره هايي است كه به دليل تاخت و تازها و جنگ و غارت ها و حمله مغول و قبل از آن سلطه سلجوقيان و تركان غزنوي، نامردمي و ظلم و فساد بيش از حد بر جامعه اسلامي حاكم بود و مردم ايران عموما و بيشتر مردم شيراز اسير زورمندان و گرفتار ددمنشان بودند. فقدان نظم و نظام، عدم توجه به عدل و عدالت و قانون و عرف و سنت موجب از بين رفتن و كم رونق شدن بازار مسلماني؛ يعني در واقع دروغ و تزوير و مردم فروشي به اوج خود رسيده و زمان و روزگار، روزگار بي اعتباري بود و عصر، عصر تجسم فساد و زشتي بود. در اين دوره اگركسي خلاف جهت سلطان زمان گام برمي داشت گويي اسباب هلاكت خويش فراهم نموده است:
«خلاف راي سلطان راي جستن
به خون خويش بايد دست شستن»
در چنين شرايطي شجاعت و دليري سعدي رخ مي نمايد. ستايش هاي او نظير مدايح ديگر شعراي مداح نيست بلكه صراحت لهجه اي در ستايش و مدح او وجود دارد كه ملامت و نصيحت را با مدح و تشويق در هم مي آميزد. گفتارش سراسر پند و اندرز است. وي ممدوحان خود را به داد و دهش و عدالت فرا مي خواند و اين در حالي بود كه ملت ايران با حمله مغول به نحوي ارزش هاي اجتماعي خود را از دست داده بود كه افرادش به جاي اتحاد و اتفاق در برابر بيگانگان غالب، به جان يكديگر مي افتادند. و در اين زمان اين استاد سخن چونان طبيبي دلسوز با سخنان و اشعار نغز خويش مرهمي بر زخم جانكاه و سوزنده جامعه دردمند خويش مي گذارد:
شنيدم كه خسرو به شيرويه گفت
در آن دم كه چشمش زديدن بخفت
بر آن باش تا هرچه نيت كني
نظر در صلاح رعيت كني
الا تا نپيچي سر از عدل و راي
كه مردم زدستت نپيچند پاي
بسي بر نيايد كه بنياد خود
بكند آن كه بنهاد بنياد بد
خرابي كند مرد شمشير زن
نه چندان كه دود دل طفل و زن
چراغي كه بيوه زني بر فروخت
بسي ديده باشي كه شهري بسوخت
از آن بهره ورتر در آفاق نيست
كه در ملكراني به انصاف زيست
چو نوبت رسد زين جهان غربتش
ترحم فرستد بر تربتش
بدو نيك مردم چو مي بگذرد
همان به كه نامت بنيكي برد
سعدي سراسر نيكي مي جويد. او از طريق عدالت جويي روح تقوا و ديانت را در ديگران بيدار ساخته و حاكمان را به مهرباني و تفقد و دلجويي از بينوايان و فقرا توصيه مي كند. سعدي نادره گفتاري است كه شعر و نثر او همپايه و مساوي و هر دو در حد اعلاي فصاحت و بلاغت است و در اين مورد سخن را به ايجاز رسانيده است. كمتر كسي است كه همچون او در هر دو ميدان سرآمد باشد. در آن دوره شاعران كمتر به نثر مي پرداختند و نويسندگان به سختي و تكلف شعر مي گفتند اما او تنها كسي بود كه شعر و نثرش در يك سطح قرار داشت. دو چيز است كه او را از ديگران متمايز مي سازد يكي عشق و ديگري شيوه سخن سرايي او. سعدي هم استاد رموز عاشقي است و هم آموزگار تقوا و خردمندي: چيزي كه در يك تن جمع شدنش نادر است در وجدان او نيكي كه هدف اخلاق است از زيبايي كه غايت عاشقي است جدا نيست. نزد وي اخلاق وسيله اي است كه انسان را به كمال آدميت مي رساند و وجود او را با رشته محبت با سراسر كاينات مي پيوندد. همين هدف اخلاقي در عشق او نيز هست. عشق او نيز در حقيقت اخلاق و تقواست. درد و سوز و گذشت و تسليم است چنان از خودپرستي- كه هيچ اخلاق پسنديده اي با آن سازگار نيست- دور است كه در آن از عاشق و خواست و كام او نشاني نيست. عشق كه مايه غزل هاي اوست البته به جمال انساني محدود نيست روح، طبيعت، تقوا، خدا و سراسر كاينات نيز موضوع اين عشق است و اين پير دلسپرده و سرمست از جام مي عشق همنوا با طبيعت و تمام اركان هستي اين گونه نواي عاشقانه سر مي دهد:
آب حيات من است خاك سر كوي دوست
گر دو جهان خرمي است ما و غم روي دوست
ولوله در شهر نيست جز شكن زلف يار
فتنه در آفاق نيست جز خم ابروي دوست
دوست به هندوي خود گر بپذيرد مرا
گوش من و تابه حشر حلقه هندوي دوست
شيوه سخن سرايي و سبك ادبي اشعار او بر انسجام لفظ و رقت معاني استوار است. سادگي، لطف، ذوق، رقت احساسات و شيريني بيان در كلام او به ويژه در غزل به روشني نمايان است. اوست كه بعد از فرخي سيستاني سخن سهل و ممتنع را به ايجاز رسانيده، كلامي كه ظاهرش ساده و خلق نظير آن بس صعب و دشوار است. اوست كه غزل را جانشين قصيده مي كند زيرا از ديدگاه او غزل و لفظ غزل، نرم، تراش خورده و دلنشين تر، عاطفي تر و هيجان آورتر است تا لفظ قصيده. شهرت عمده او نيز به واسطه همين غزليات اوست به گونه اي كه مايه رشك و حسادت هم عصران خود مي شود. خواجوي كرماني، حافظ شيرازي، امير خسرو دهلوي او را استاد غزل شمرده اند. تقريباً مي توان گفت در جميع فنون سخن طبع آزموده و مهارتش در سرودن انواع آنان مسلم است. از قبيل: مثنوي، قصيده، رباعي، قطعه تركيب بند و ترجيع بند. گلستان او نثري است آميخته به نظم و بوستان، مثنوي اخلاقي و تعليمي در حكمت عملي و اخلاق فردي و اجتماعي است شعر بلند سعدي به رواني نثر و نثر شيواي سعدي به زيبايي و فريبايي شعرش پديد آمده است و صورت و معنا در كمال دوشادوش هم در آثار وي ديده مي شود. او در بوستان خواسته است مدينه فاضله اي را ترسيم كند و بحق اين مأموريتش را نيك انجام داده است. وي در بوستان سيماي يك انسان نمونه آرماني را ترسيم مي كند و با كلام نافذ و ناقد خويش چونان پدري مدير و دلسوز، آدميان را به صلاح و صداقت و راستي و تقوا رهنمود مي كند و انسان ها را به شايسته ها فرا مي خواند و از ناشايست ها پرهيز مي دهد كه در اين زمينه او بحق توانسته است شعر اخلاقي را كمال بخشد. سعدي اين گنجينه گرانقدر ادبي را در ده باب با نظامي سنجيده طبقه بندي كرده است: باب اول، از عدالت كه سيرت اصيل فرمانروايان و صاحبان ولايت است، مي گويد و تدبير مملكت وزانت رأي شاهان را باز مي نمايد.
باب دوم، به احسان كه عالي ترين و كامل ترين جلوه انسانيت است اختصاص يافته و شيخ در آن سياست را بر احسان متكي ساخته و نشان مي دهد كه فريب كاري و رياكاري به كلي فاقد ارزش است. باب سوم، به عشق و شور و مستي اختصاص يافته و استاد غزل، سعدي، كه خود سرمست باده شوق و محبت است، خواسته دانه عشق را در جهان انسانيت بيفشاند و كارآموزان سخن خود را از عشق خلق به عشق خالق رساند. باب هاي چهارم و پنجم و ششم، به ترتيب به تواضع و تسليم و قناعت كه ركن ركين عرفان عملي است مخصوص شده و در باب هفتم درباره «تربيت» كه اساس انسان پروري است گفتگو كرده است. بوستان شاهكاري است كه شاعر شيراز در سال ششصدوپنجاه و پنج به اتابك زمان، ابوبكربن سعد اهدا كرده است اما در واقع هديه شيخ به جهان انسانيت تقديم شده و به همين دليل همواره برقرار و جاودانه است. اين اثر آميزه اي است از عرفان، حكمت، اخلاق و دستورهاي زندگاني با عباراتي بس شيوا و رسا. نظمي است به محكمي ضابطه هاي علمي و حقوقي و به رواني نثر و روشني گفت وگوهاي روزمره مردم. هدف بوستان، تربيت روان، تصفيه و تزكيه قواي نفس و تقويت خيال و پرورش شور و عشق در راهنمايي همه انواع عواطف و نيروهايي است كه بايد در راه سعادت دستگير افراد بشر باشد.
سعدي بي ترديد بزرگ ترين شاعري است كه بعد از فردوسي آسمان ادب فارسي را به نور خيره كننده خود روشن ساخت و آن روشني با چنان نيرويي همراه بود كه هنوز پس از گذشت هفت قرن تمام از تأثير آن كاسته نشده است. بلكه اين نور و روشنايي درخشش بي نظير و تابناك به زبان هاي فرانسه، انگليسي و آلماني داشته و مورد توجه شاعران و اديبان آن زبان ها نيز بوده است. چنانچه بنابر تأثيري كه از سعدي و ذهن و زبان او پذيرفتند اثري متفاوت خلق كردند كه بي گمان از نگاه و انديشه و داوري سعدي به دور و بركنار نبود.

 



غزل ابر

محمد جواد محبت
چگونه بي تو نباشم ز زندگي دلگير
كه مانده ام به طلسم اميد ، در زنجير

تو را نه دست نوازش ، مرا نه پاي طلب
حكايتي است تمناي ما ،بهر تقدير

هميشه دير رسيدن ،هميشه در همه عمر
كجاست مرگ خدايا ،چه دير كرد چه دير

توان شنود عزيزا، بدون شرح وبيان
حديث تلخ اسارت ز گريه هاي اسير

ملال گريه مجالي نداده ،مي شكنم
سكوت خسته شب راز ناله شبگير

نه ابر داد شرار دل مرا تسكين
نه بو سه هاي سرابم دگر دهد تاثير

به صعب مشكل ما ، هيچ كس نخواهد يافت
كليد معجزه ي صبح ، در شب تدبير

روا نبود ميان من و تو پيوندي
ندانم از كه توان خواست عذر اين تقصير

شتابناك گذر مي كند جواني ها
در انجماد غم كوتوال قلعه پير

هلا به بارقه اي از محبت اي همه خوب
مراز خويش رها كن ،مرا ز من بپذير

 



تاريخ سري ادبيات داستاني در باره 10 برگزيده نوبل ادبي

پيام فضلي نژاد
انقلاب آمريكا: سرچشمه پيوند ادبيات با «فراماسونري»
براي درك معنا و مبناي «نقش ادبيات داستاني در جنگ نرم» و «كاركرد ادبيات در انقلاب ها» بايد به دل تاريخ جاسوسي برويم تا ببينيم چگونه ادبيات عرصه ظهور «جنگ هاي عقيدتي» و «نزاع هاي ايدئولولوژيك» بوده است. «روي گودسن» از مورخان برجسته تاريخ CIA در كتاب «حيله هاي كثيف» (عمليات مخفي و ضدجاسوسي آمريكا) روايت جذابي از چگونگي خلق داستان هاي كارآگاهي براي پيشبرد «انقلاب آمريكا» دارد و نشان مي دهد كه چگونه در دهه 1770 ميلادي «پرخواننده ترين كتاب هاي مربوط به داستان انقلاب آمريكا» با حمايت مخفي لژهاي فراماسونري در فرانسه و انگلستان خلق شدند. گودسن مي نويسد «براي حصول اطمينان از آنكه اين آثار ديدگاه هاي درستي را ترويج مي دهند، فرانسه به صورت محرمانه به آمريكائيان تيزهوشي همچون ساموئل كوپر، هاگ بركيزيج و نيز پرخواننده ترين نويسنده رمان انقلاب، يعني توماس پين، مبالغي مي پرداخت تا آنها داستان هاي كارآگاهي را تحت نام واقعي خود يا اسامي مستعار بنويسند.» اگر به كتاب «سنت روشنفكري در غرب» اثر «بروك مازليش» نگاه كنيد، يك فصل اين كتاب درباره «بنجامين فرانكلين» است كه او را «مظهر انسان قرن هجدهم» نام داده اند. فرانكلين از چهره هاي سرشناس «انقلاب آمريكا» است كه مازليش اسناد عضويت او در لژ فراماسونري «كارولينا» را منتشر ساخته و نشان مي دهد كه چگونه او در جواني به منصب «استاد اعظم» در يكي از پيچيده ترين لژها مي رسد. فرانكلين از كساني است كه واسطه ارتباط «توماس پين» با فراماسونرها مي شود و به قول يك منتقد ادبي انگليسي، پين را كه يك «شكم بند دوز» بود به رمان نويسي برجسته در جهت تبليغ اهداف «انقلاب آمريكا» بدل مي كند. بنابراين، از قرن هجدهم ميلادي ردپاي سرمايه گذاري فراماسونرها در حوزه ادبيات داستاني را براي پيشبرد انقلاب هاي ماسوني مي بينيم و تعجبي ندارد اگر تكرار نقش ادبيات را در «كودتاهاي مخملي» (انقلاب هاي رنگي) نيز شاهد باشيم.
جنگ سرد: رقابت جاسوسي در حوزه ادبيات
به اعتقاد من «تاريخ سري ادبيات داستاني» با آغاز عصر «جنگ سرد» از دهه 1940 ميلادي آغاز مي شود؛ وقتي هنوز بوي تعفن جنازه هاي جنگ جهاني دوم در ويرانه هاي اروپا به مشام مي رسيد، اما روس ها و آمريكايي ها به يك جدال فرهنگي عظيم پا نهادند. از يك سو، شوروي در پايتخت هاي اروپايي «خانه هاي فرهنگ» مجلل و شيك تاسيس مي كرد، كافه هايش را با اثاثيه عتيقه و فرش هاي زيبا مي آراست و تالارهاي لوكس براي مطالعه اختصاص مي داد تا توده هاي جوانان و روشنفكران را جذب ايدئولوژي ماركسيسم كند. از سوي ديگر، ايالات متحده نيز با افتتاح «خانه آمريكا» به برگزاري جلسات كتابخواني، كارگاه هاي داستان نويسي، نمايش فيلم، گالري هاي هنري، تئاتر، اركستر موسيقي و... مي پرداخت تا عظمت ليبراليسم را به مخاطبانش القا سازد. جبهه جنگ فرهنگي چنان در حال گسترش بود كه سرويس خدمات استراتژيك (OSS) به عنوان تنها سازمان جاسوسي آمريكا وارد معركه شد و سه پروژه عظيم را اجرا كرد. يكي از آن ها «طرح بزرگ كتاب» نام داشت. اين طرح، بخشي از عمليات جنگ رواني OSS بود و توسط عده اي از مترجمان آمريكايي در «دايره هماهنگ كننده اطلاعات» به انجام رسيد. آنان در نخستين قدم كتاب هاي ضدكمونيستي در حوزه هاي ادبيات داستاني و فلسفه سياسي را با هدف به سخره گرفتن اساس تفكر ايدئولوژيك ترجمه مي كردند و سپس براي پخش و نشر به كشورهاي تحت نفوذ كمونيست ها مي فرستادند. همزمان با اجراي اين پروژه «ترجمه كتاب» در سرويس OSS (سلف سازمان سيا) بنياد فورد نيز انجام برنامه «انتشارات ميان فرهنگي» را در دستور كار خود گذاشت و تاكيد مي كرد كه «هدف طرح، ترجمه كتاب هاي داستاني و رمان هاي مشهور «مغلوب ساختن روشنفكران ضدليبرال و چپ گرا در يك نبرد جدال برانگيز نيست، بلكه هدف آن است كه از طريق روش هاي اصولي و منطقي، اين افراد را به كناره گيري از ايدئولوژي شان اغوا سازيم.» چون به قول جوزف ناي، نظريه پرداز جنگ نرم، «هميشه اغوا موثرتر از اكراه است» و ادبيات از پتانسيل اغواگري فراواني برخوردار است. يكي از توليدات طرح «انتشارات ميان فرهنگي» چاپ مجله درمونات با حمايت صندوق محرمانه كميسيون عالي آمريكا بود كه به مهم ترين مجله روشنفكري و بين المللي عصر خود تبديل شد و رويكرد غالب آن «بسط نظريه هنري- ادبي دموكراتيك» بود.
استراتژي آمريكا براي توليد ادبيات ليبرال
اما در سرويس OSS چه نويسندگاني مديريت «طرح بزرگ كتاب» را برعهده داشتند؟ ارنست همينگوي، جان اشتاين بك و جان فورد، از معروف ترين اعضاي حلقه هنري سرويس خدمات استراتژيك بودند. همينگوي (1961-1898) در آن هنگام يك «جاسوس دوجانبه» به شمار مي رفت و يك سال پيش از پيوستن به سرويس، در سال 1941 با اسم رمز آرگو جذب سازمان امنيت شوروي (KGB) شد؛ يعني همان زمان كه او را با رمان «زنگ ها براي كه به صدا درمي آيند» مي شناختند. اشتاين بك (1968-1902) كه از پيشروان مكتب ادبي «سوسيال رئاليسم آمريكايي» و «نويسنده محرومين» لقب گرفته بود، سال 1939 رمان خوشه هاي خشم را منتشر كرد و به همراه جان فورد از هنگام تاسيس OSS به استخدام آن درآمد. فورد در سال 1940 نسخه سينمايي خوشه هاي خشم را ساخت و دومين جايزه اسكار را به كارنامه اش افزود. در سال 1942 با ساختن فيلم مستند «نبرد ميدوي» براي سرويس خدمات استراتژيك توجه سرلشگر ويليام داناوان را به خود جلب كرد و باز هم با اهداء جايزه اسكار بهترين فيلم مستند از او تقدير شد. سپس رئيس كل سرويس بي درنگ جان فورد را به سمت مدير «بخش سينمايي» سازمان اطلاعات نظامي آمريكا برگزيد. او رابط OSS با هاليوود شد تا به شناسايي و شكار فيلمسازان براي سرويس جاسوسي اش بپردازد. خدماتش چنان ارزشمند بود كه سرلشگر داناوان او را در كنار ريچارد هلمز به سمت مشاور ارشد در امور جنگ رواني منصوب كرد. به سبب همين فعاليت ها و خصوصا حمايت از جنگ ويتنام، ريچارد نيكسون چند روز قبل مرگ فورد در سال 1973 مدال آزادي را به فورد داد.
سازمان هاي جاسوسي آمريكا و انگلستان از رهگذر ورود به حوزه «ادبيات داستاني» دو هدف استراتژيك را تعقيب مي كردند. يكي، مصادره «كمونيسم» و ارائه قرائتي «غيرانقلابي» از آن تحت عنوان «سوسيال دموكراسي» بود و با حمايت از آثاري چون «خوشه هاي خشم» اين رويكرد را دنبال مي كرد. در اين فاز عملياتي، تمام هدف ليبرال ها ذبح «جوهر انقلابي» ادبيات داستاني ماركسيستي و مكتب «رئاليسم سوسياليستي» بود. دومين استراتژي آنان بسط «ايدئولوژي ليبراليسم» در جوامع هدف بود كه خواهيم ديد چگونه «نوبليست هاي جاسوس» مانند «هاينريش بل» و «گونتر گراس» به تحقق اين رويكرد مدد رساندند.
ائتلاف MI6 و CIA در حوزه ادبيات داستاني
شوراي امنيت ملي آمريكا در 14 دسامبر 1947 براساس دستورالعمل A4 وظيفه انجام «عمليات مخفي سياسي» را برعهده سازمان جاسوسي سيا گذاشت و اجراي قانوني با شناسه امنيتي 2/10 را به سيا سپرد. براي اجراي اين قانون جديد دپارتمان هماهنگي سياسي (OPC) تاسيس گشت تا به شكار جاسوس از ميان اديبان، داستان نويسان، فيلسوفان و روشنفكران بپردازد. رئيس اين عمليات، داستان نويسي مشهور به نام «آرتور كوستلر»(1905-1983) است؛ نويسنده كتاب «ظلمت در نيمروز» كه دادگاه هاي استالين در شوروي را به تصوير كشيده و روشنفكران سكولار در ايران براي ارائه چهره اي جعلي از سيستم قضايي جمهوري اسلامي، مدام به كتاب داستان او استناد مي كنند و به مقايسه تطبيقي دروغين ميان دادگاه هاي استالين و محاكم ايراني مي پردازند. كوستلر، سال ها به صورت رسمي و سري رئيس عمليات ويژه CIA در حوزه انديشه و هنر بود.
همزمان، دستور دو «اقدام فوري» در MI6 نيز صادر شد. سال 1948، براي پيوستن متفكران به سيستم جاسوسي و استفاده از آنان در جنگ هاي سياسي، دپارتمان پژوهش اطلاعاتي (IRD) در اينتليجنس سرويس انگلستان (MI6) به راه افتاد. اسم رمز پروژه اين دپارتمان «عمليات ارشاد واقعي در جهان» بود و براي براندازي ايدئولوژي هاي ضدليبراليستي- از جمله كمونيسم- كوشيد تا داستان نويسان، رهبران مذهبي، روشنفكران، و روزنامه نگاران مشهور را به خدمت گيرد. اولين داستان نويسي كه به اين پروژه پيوست، جرج اورول (1903-1950) نويسنده معروف كتاب هاي «قلعه حيوانات» و كتاب «1984» است كه سال 2006 پژوهشگاه امنيتي «رند» در پنتاگون سند همكاري اورول و MI6 را منتشر كرد. انگليسي ها دومين قدم را در بهار 1949برداشتند. دايره تحقيقات وزارت دفاع انگليس كميته اي ويژه را با حضور نمايندگان رهبران امنيتي كشور براي بررسي عضويت نخبگان فرهنگي و دانشمندان آژانس اطلاعات و امنيت داخلي (MI5) تشكيل داد. سر فردريك بروندرت، رئيس كميته، معتقد بود كه آژانس بايد به اجتماعي براي نخبگان فرهنگي- علمي بدل گردد، چون تنها با استفاده از آنان مي توان «جنگ جاسوسان» را برد.
استراتژي جنگ هاي سياسي و ادبيات
ماموريت هاي اين دو دپارتمان براساس فرمان «توسعه جنگ هاي سياسي» نوشته «جرج كنان» تدوين شد كه ترجمه و نشر كتاب هاي داستاني و فلسفي را «سلاح تبليغات استراتژيك» مي دانست و بر ادامه «طرح بزرگ كتاب» صحه گذاشت كه توسط رمان نويساني چون «ارنست همينگوي» و «جان اشتاين بك» در OSS تعقيب مي شود. «جرج كنان» معمار «جنگ سرد»، در دوره اي رئيس شوراي سياستگذاري وزارت خارجه آمريكا و از پايه گذاران «آژانس اطلاعات مركزي آمريكا» (CIA) نيز به شمار مي رود. او در مركز يكي از مهم ترين حلقه هاي روشنفكري قرار داشت كه «آيزايا برلين»، فيلسوف و اديب و جاسوس برجسته MI6، نيز در آن حلقه حاضر بود. كنان در دستورالعمل خود «جنگ سياسي» را در گسترده ترين معناي آن تعريف كرده است، يعني «به كارگيري تمام امكانات در اختيار يك كشور، جداي از جنگ سخت افزاري، براي دستيابي به اهداف ملي آن.» اين جنگ به دو بخش آشكار و پنهان تقسيم مي گردد كه طيف آشكار آن در برگيرنده تبليغات سفيد، فعاليت هاي روشنفكري، چاپ كتاب و نشريات، اتحادهاي سياسي، تربيت رهبران اپوزيسيون و اقدامات اقتصادي است و طيف پنهانش، جنگ رواني سياه، تاسيس كميته هاي آزاديبخش زيرزميني و ترورهاي سياه را شامل مي شود. قانون 2/10 در برنامه عمليات مخفي خود تاسيس كانالي با عنوان «واسطه هاي خصوصي» را گنجاند كه در نقش «سازمان هاي غيردولتي جامعه مدني» و «بنيادهاي علمي» ظاهر مي شوند.
«واسطه هاي خصوصي» در حالي كه به گسترش فلسفه ليبرال سرمايه داري از طرقي مانند ساخت حلقه هاي روشنفكري - ادبي، انتشار كتاب هاي داستان، شعر و فلسفه و ژورنال هاي متنوع فرهنگي مي پردازند، شريك يك برنامه كلان خرابكاري هاي مرگبار به نام «ترورهاي سياه» نيز هستند كه با اجراي پروژه «ترورهاي آكادميك» حذف فيزيكي نويسندگان، هنرمندان و متفكران ضد آمريكايي را دنبال مي كند. انتشارات اروپـاي آزاد كه در چارچوب برنامه كنان و با هدف «درك معنوي و صدور ارزش هاي غربي» آغاز به كار كرد، نمونه اي از «واسطه هاي خصوصي» است. رياست اين انتشارات را به جورج ميندن، يكي از رهبران CIA سپردند تا به حمايت مالي از انتشار آثار هنري، ادبي، روان شناسي و فلسفي بپردازد؛ آثاري كه در ظاهر هيچ يك از خطوط قرمز سياسي را نمي شكند. براساس برآورد پژوهشكده پنتاگون، تا پايان جنگ سرد بيش از 10 ميليون نسخه كتاب و مجله از طريق اين برنامه به اروپاي شرقي فرستاده شد و بنابر گزارش مورخان مستقل، در همين بازه زماني و از كانال واسطه هاي خصوصي بيش از 300 هزار ترور آكادميك صورت گرفت.
10 نوبليست جاسوس
در طول 60 سال گذشته «10 نوبليست جاسوس» با پروژه مشترك CIA و MI6 در حوزه ادبيات داستاني همكاري داشتند. «آندره ژيد» (نويسنده كتاب «مائده هاي زميني» و برنده نوبل ادبيات سال 1947)، «برتراند راسل» (اديب و فيلسوف معروف و برنده نوبل ادبيات سال 1950)، «آلبركامو» (نويسنده داستان «سقوط» و برنده نوبل ادبيات سال 1957)، «بوريس پاسترناك» (نويسنده داستان مشهور «دكتر ژيواگو» و برنده نوبل ادبيات سال 1958)، «جان اشتاين بك» (برنده نوبل ادبيات سال 1962)، «سولژنيتسين» (برنده نوبل ادبيات سال 1970)، «هاينريش بل» (برنده نوبل ادبيات سال 1979)، «گونتر گراس» (برنده نوبل ادبيات سال 1999)، «هرتامولر» (برنده نوبل ادبيات سال 2009) و «ماريو و ارگاس يوسا» (برنده نوبل ادبيات سال 2010) همان داستان نويساني هستند كه آنان را «10 نوبليست جاسوس» مي ناميم. اسناد تعاملات و ارتباطات آنان با CIA منتشر شده و در آرشيو مركز پژوهش هاي موسسه كيهان نيز موجود است. غير از اين «10 نوبليست جاسوس» در سال هاي گذشته و با گشوده شدن بايگاني هاي امنيتي در سرويس هاي جاسوسي ليبرال، اسناد تعاملات امنيتي نويسندگان سرشناسي مانند «ميلان كوندرا» نويسنده كتاب «بار هستي» و «جان لوكاره» از معروف ترين نويسندگان ژانر پليسي - جاسوسي فاش شده است. همچنين پنج سال پيش سند عضويت «گراهام گرين» در سرويس MI6 منتشر شد؛ كسي كه خالق داستان شهير «آمريكايي آرام» است و با «كيم فيلبي» جاسوس دوجانبه اينتليجنس سرويس و KGB رفاقتي نزديك و ديرين داشت.

 



اردي بهشت و گلستان

علي خوشه چرخ آراني
اول اردي بهشت ماه جلالي
بلبل گوينده بر منابر قضبان
برگل سرخ از نم اوفتاده لآلي
همچو عرق برعذار شاهد غضبان
اردي بهشت كه مي شود و هوا بهاري، طبيعت جلوه هاي زيباي خويش را نمايان مي كند و با حكم الهي فراش باد صبا فرش هاي زمردين مي گسترد و دايه ابربهاري فرمان مي يابد تا بنات و نبات را در مهد زمين بپرورد و درختان خلعت نوروزي قباي سبز ورق را دربرمي گيرند، دل ياد شعر و گلستان سعدي مي كند كه با ابيات و سخنان نغزش دل را فريبا مي نمايد.
اول اردي بهشت كه مي آيد ياد سعدي- افصح المتكلمين- زنده تر مي شود، آدم بيانش روان، كوتاه گويي اش بي نظير و رسايي معناي اش بي قرين است:
زخاك سعدي شيراز بوي عشق مي آيد
هزارسال پس از مرگ او اگر بويي
همان شاعر بزرگ زبان و ادب فارسي و يا نه بهتر است بگوييم شاعر بزرگ جهان و جامعه انساني كه درقرن هفتم به دنيا آمد. اول اردي بهشت كه مي آيد ياد اهل ادب به شهر طربناك بوستان عموما و نثر مسجع گلستان سعدي خصوصاً» مي افتد، گلستاني كه براي هميشه تاريخ و در تارك علم و ادب و هنر و تعليم و اندرز و... مي درخشد و بي شك همگان قصب الجيب حديثش همچون شكر مي خورند و رقعه منشاتش همچون كاغذ زر مي برند به جهت تقارن ايام با ماه اردي بهشت، ماه رويش گل ها و طراوت لاله ها و ژاله ها اوج هنرنمايي سعدي را در گلستان به نظاره مي نشينيم كه:
گل همين پنج روز و شش باشد
وين گلستان هميشه خوش باشد
كتابي كه يك سال پس از بوستان و در همين ايام اردي بهشت آغاز مي شود و نگارش آن تا اواسط خرداد به پايان مي رسد و زيباترين معنا را در روان ترين و گوياترين بيان نمايان مي سازد و بي دليل نيست آن گاه كه گروهي از اروپاييان در قرن هجده و نوزدهم داعيه داران ادبيات به اصطلاح «رئاليسم» بودند از اين نكته دانسته و يا ندانسته غافل بودند كه در چند قرن قبل از آنها، شاعر پرآوازه اي به نام سعدي در سرزمين شعر و ادب- ايران- اين راه را به خوبي رفته است و جالب تر كه شعراي مغرب زمين همچون «لافونتن» و... «لامارتين» و حتي شاعر و نويسنده اي همانند «ويكتور هوگو» تحت تاثير سخنان و اشعار ترجمه شده او بودند و جالب تر آن كه گلستان سعدي آن زماني كه در فرانسه ترجمه شد مكتب «رمانتيسم» در كشور فرانسه و بعد از آن در كل اروپا از آن تاثير گرفت. شاعراني همچون «پوشكين» در روسيه بر آن شدند تا شعر و سخني همچون نثر و سخن سعدي خلق كنند.
نكته قابل توجه ديگر آن كه سعدي، براي هميشه تاريخ در فرهنگ و ادب ما جاري و ساري خواهدبود زيرا هرگز نمي توان براي سعدي انتها يافت از اين رو بايد براي فهم آثار او فرامتن ها را شناخت تا به عمق و ژرفاي كلام او پي برد. او انساني بسياردان و پرمعلومات است كه اطلاعات قرآني و امثال و حكم و شناخت فرهنگ جاري در جامعه و ستايش گري عشق و ارائه مطالب عارفانه عالي از ويژگي هاي ممتاز اوست.
و كلام آخرين اين كه حقيقتا گلستان سعدي برترين و والاترين اثر اخلاقي ساحت مقدس ادب فارسي است. زيرا اگرچه كتاب هاي ارزشمند فراواني در زمينه اخلاق اجتماعي نوشته شده اند اما هيچ يك جامعيت گلستان را ندارند و كتاب هاي مشهوري همانند قابوسنامه، سياست نامه و حتي اخلاق ناصري از نظر ظاهر و باطن هم پاي گلستان نيست زيرا در قابوس نامه عنصرالمعالي فرزندش گيلان شاه را مخاطب قرار مي دهد، سياست نامه خواجه نظام الملك در آيين سياست و تدبير مملكت نگاشته شده تا سلاطين سلجوقي كه وي وزير آنها بوده در كار حكومت و سلطنت خويش موفق باشند و در كتاب اخلاق ناصري خواجه نصير در قرن هفتم و هم عصر سعدي اگرچه براساس تهذيب الاخلاق ابن مسكويه نگاشته شده، اما به جهت مشرب فلسفي خواجه نصير با زباني دشوار بيان شده ولي گلستان كتابي است كه به نام و ياد و براي شخصي خاص نگاشته نشده است، بلكه مشوق سعدي در تصنيف گلستان يكي از دوستان ادب دوست اوست كه وقتي سعدي را در سكوت و انزوا مي بيند با ابرام و الحاح از او مي خواهد كه سخن گويد. سعدي فقط يك فصل را به سيرت پادشاهان اختصاص مي دهد و در آن باب توصيه مي كند كه چگونه بايد به حال مردم رسيدگي كرد.
سعدي مايه مباهات انسان ايراني است و جهانيان ادبيات فارسي ما را با شاعراني هم چون سعدي مي شناسند و اين براي ما ايرانيان جاي افتخار است. ابيات عالي در باب انسانيت و رعايت حقوق بشر سروده سعدي ماست و اين ابيات با نقش بستن بر سر در سازمان ملل متحد به جهانيان مي گويد كه ايران و ايراني بزرگ است و تمدن چندين هزارساله شان همراه با انديشه هاي ناب اسلامي برترين تمدن جهاني است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14