(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه اول اردیبهشت 1390- شماره 19907

شيوه برخورد با معاندان
رفتارشناسي بازيگران خارجي در انتخابات دهم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




شيوه برخورد با معاندان

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
بسياري از بزرگان فرقه هاي باطل حاضر نيستند بحث كنند و مطلب را روشن كنند؛ چون آنها همين ابهام را مي خواهند تا در سايه آن يك مشت مريد داشته باشند. در برخورد با اين نوع از اختلافات، بايد توجه داشت كه آنچه اهميت دارد اين است كه در بين اتباع اين شيادان كساني هستند كه واقعا طالب حقند؛ولي در اشتباه افتاده اند. آن چنان به اينها اعتماد داشته اند كه روش باطل آنها را باور كرده اند. من در طول زندگي هفتاد و چند ساله ام با اشخاص زيادي از اين دسته برخورد داشته ام. در بين فرق مختلف اسلامي، مسيحيان و ديگر اديان، واقعا افرادي بودند كه اگر برايشان ثابت مي شد كه اسلام و مذهب اهل بيت عليهم السلام تنها مذهب حق است حتما آن را مي پذيرفتند. من نمي گويم همه اين طورند؛ اشتباه نشود؛ بلكه كساني هم هستند كه واقعا عناد خاصي با اهل بيت عليهم السلام و شيعه دارند. آن قدر عناد دارند كه اگر در كتابي، داستان يا روايتي به نفع شيعه ببينند در چاپ بعد آن را حذف مي كنند. اين چه قدر زشت است! اين خيانت به تاريخ و به اسناد تاريخي و حقيقت و بشريت است.
تسليم در برابر حق؛ راز سعادت
ان شاءالله اين عناد و لجبازي در ما پيدا نشود؛ اما بالاخره بايد از اين كه در مقابل حق بايستيم به خدا پناه ببريم! قرآن مي فرمايد: تلك الدار الاخره نجعلها للذين لايريدون علوا في الارض و لافسادا و العاقبه للمتقين؛1 اگر اين خوي شيطاني را از جواني در خودمان تغيير دهيم، تمرين كنيم كه هميشه تابع حق باشيم، وقتي فهميديم يك جايي اشتباه كرده ايم بگوييم اشتباه كردم؛ به خدا قسم هيچ ضرري به ما نمي خورد. امتحان كنيد! عزيزتر مي شويد، اما شيطان نمي گذارد. گاهي مي فهميم اشتباه كرده ايم باز هم بر آن اصرار مي كنيم. اين صفت در حد رؤسا، رهبران و اداره كنندگان جامعه خيلي فساد ايجاد مي كند. به هر حال انسانهاي معاند هم هستند. قرآن مي فرمايد: ان الذين كفروا سواء عليهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لايؤمنون¤ ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم و علي ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظيم،2 و يا در سوره يس مي فرمايد: وجعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم فهم لايبصرون¤ و سواء عليهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لايؤمنون¤ انما تنذر من اتبع الذكر و خشي الرحمن بالغيب.3 اين طور نيست كه همه تابع دليل و برهان باشند؛ اما نبايد گمان كنيم كه همه معاندند. شايد اكثريت مردم اين گونه اند كه اگر حقيقت را بشناسند، به آن ايمان مي آورند. مقداري كوتاهي از ماست كه آن طوري كه بايد و شايد حقايق را براي ديگران بيان نكرده ايم.
راه صحيح و منطقي در اين اختلافات اين است كه سعي كنيم با دليل و منطق و با شيوه اي كه تعصبات طرف را تحريك نكند حقيقت را به طرف مقابل بشناسانيم. آنها هم آدمي زاد هستند. اگر كسي با زبان منطقي و ملايم با خود ما صحبت كند اشتباهاتمان را قبول مي كنيم؛ اما اگر از اول با تندي و پرخاش و احيانا با توهين با ما حرف بزند ما هم در مقابلش موضع مي گيريم. اگر با مردم با بياني منطقي و روشي صحيح حرف بزنيم بسياري از اختلافات برداشته مي شود. مرحوم آيت الله بهجت رضوان الله عليه به مناسبتي فرمودند: اين صحيح نيست كه ما از اول با يك نفر سني مذهب درباره مسائلي كه موجب ناراحتي شان مي شود با شدت و حدت بحث كنيم. ايشان مي فرمودند: بهترين راه اين است كه ما به آنها بگوييم شما در فقه تابع چهار نفر از علماي بزرگ هستيد؛ ابوحنيفه، شافعي، مالك و احمدبن حنبل. ابوحنيفه و مالك مستقيما شاگرد امام صادق عليه السلام بودند. خودشان هم افتخار مي كردند. از ابوحنيفه نقل شده كه گفته است: «ما رأيت افقه من جعفر بن محمد» و در جاي ديگر مي گويد: «لولا السنتان لهلك النعمان»! (نعمان اسم ابوحنيفه بوده است). آيا تقليد كردن از شاگرد مانع از تقليد كردن از استاد مي شود؟ ما از استاد اينها تقليد مي كنيم و شما از شاگرد تقليد مي كنيد. چرا شما مذهب شيعه را در كنار ساير مذاهب معتبر نمي دانيد؟ در مقابل اين مطلب هيچ راهي جز قبول ندارند. آيا در جايي كه شاگرد اعتراف كند كه استاد از من خيلي بالاتر است و من هر چه دارم از اوست، تقليد از شاگرد جايز است و تقليد از استاد او جايز نيست؟! هيچ منطقي اين را نمي پذيرد. اين همان راهي است كه مرحوم شيخ محمود شلتوت آن را مطرح كرد و مذهب شيعه را در مصر معتبر دانست و اين از بركات اقدام مرحوم آيت الله بروجردي رضوان الله تعالي عليه بود كه دارالتقريب را تأسيس كردند. اگر اين باب باز شود و آنها حاضر شوند در كنار ابوحنيفه براي امام صادق عليه السلام هم اعتبار قائل شوند اين رسميت بخشيدن به شيعه است. اين باعث مي شود كه كتابهاي ما در كشورهاي آنها از حالت قاچاق در آيد. اگر آنها با معارف اهل بيت آشنا شوند، افرادي كه طالب حقيقتند تدريجا شيعه خواهند شد. كم نيستند كساني كه طالب حقيقتند و شياطيني مانع راهشان شده اند. ما اگر راه مسالمت آميزي باز كنيم آنها راه را پيدا خواهند كرد. من در سفرهايم به كشورهاي مختلف با اشخاصي برخورد كردم كه علاقه شان نسبت به اهل بيت عليهم السلام از آن چه در بين ما شايع است كمتر نبود. با يك شيخ مصري در اندونزي ملاقات كردم كه درباره اهل بيت عليهم السلام سخنراني كرد. به او گفتم گويا شما مصري ها نسبت به اهل بيت عليهم السلام علاقه منديد؛ گفت: «بلكه ما شيدا و عاشق اهل بيتيم!» اگر ما به روش صحيح تبليغ كنيم و معارف شيعه را درست برايشان تبيين كنيم مطمئنا بسياري از اينها شيعه مي شوند؛ ولي ما كوتاهي داريم. ما بايد به صاحب شريعت و مذهبمان جواب بدهيم.
برخورد با معاندان؛ بحث منطقي توأم با ادب
اما در برابر معاندين و يا كساني كه آن چنان تحت تأثير تبليغات اينان قرار گرفته اند كه يقين كرده اند كه مذهبشان حق و مذهب شيعه باطل است، چه وظيفه اي داريم؟ اگر ما در بيان حق و اثبات بطلان مذاهب باطل، كوتاهي كنيم به خدا، به پيغمبر، به انسانيت، به شهدا، به گذشتگان و به آيندگان خيانت كرده ايم. در اين صورت ما هم عملا جز شياطيني شده ايم كه راه حق را مسدود مي كنند؛ و انهم ليصدونهم عن السبيل و يحسبون انهم معتهدون.4 وقتي حقيقت را بيان نكنيم آنها سوءاستفاده مي كنند و مي گويند: «اگر مطلبي داشتند مي گفتند و از خودشان دفاع مي كردند.» پس وظيفه برابر اين افراد چيست؟
اصل مسأله حفظ وحدت در اين جاست. اگر ما با اينها برخورد پرخاشگرانه و تند و متعصبانه داشته باشيم چه نتيجه اي دارد؟ نتيجه اش اين است كه بر عناد آنهايي كه معاند هستند افزوده مي شود و براي آنهايي كه در اثر جهل به باطل مبتلا شده اند بهانه اي پيدا مي شود كه از ما رو برگردانند و بگويند: «اگر حق بودند چرا بايد درشتي كنند و فحش بدهند؟! مطلب حقشان را با دليل بيان مي كردند.» چنين روشي باعث مي شود ما را باطل محسوب كنند. پس برخورد متعصبانه، يعني اظهار مطلبي بدون دليل و توأم با پرخاش اگر نتيجه معكوس ندهد نتيجه مطلوب هم نخواهد داشت. حرف منطقي است كه نتيجه دارد. جلوي حرف منطقي نبايد گرفته شود. هيچ دليل منطقي وجود ندارد كه جلوي حرف منطقي گرفته شود؛ اما رفتار پرخاشگرانه، متعصبانه، خصومت برانگيز و كينه توزانه نه دليل عقلي دارد و نه دليل شرعي.
ممكن است گفته شود كه: «در بعضي زيارتها برخي افراد لعن شده اند، و ما براساس همين زيارات مصاديق آنها را لعن مي كنيم.» ولي در اين روايات و زيارات گفته نشده است كه برويد بالاي مناره بايستيد و لعن كنيد، يا برويد پشت بلندگو لعن كنيد! لزومي ندارد در حضور ديگران كاري كنيد كه آنها تحريك شوند و نتيجه اش اين شود كه شيعيان در جاهاي ديگر مشكل پيدا كنند؛ خونشان را مباح بدانند و آنها را ترور كنند و هيچ پيشرفتي هم عايد شما نشود! اين كار چه دليل عقلي و شرعي دارد؟! بله، قرآن هم خيلي جاها صريحا افرادي را لعن كرده است؛ بلكه مي گويد: «اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون؛5 خداوند آنها را لعن مي كند و لعنت همه لعن كنندگان بر اين افراد باد!» اين لعن قرآن است؛ اما هيچ وقت لزوم ندارد كه ما در مقابل كساني كه مثلا در صد مسأله با هم اتفاق نظر داريم و مقدسات همديگر را محترم مي شماريم و فقط در چند مسأله اختلاف داريم، آنها را چنان تحريك كنيم كه از هر دشمني براي ما دشمن تر شوند! چه دليل عقلي براي اين كار داريم؟ با اين حال اين حق را براي خودمان قائليم كه در محافل علمي، در محيط سالم، دور از تعصبات و در محيط تحقيقي بنشينيم و حقايق را بررسي كنيم؛ ببينيم كدام تاريخ درست و كدام خطا است. اگر اين كار را نكنيم، به زبان امروزي ها، به علم خيانت كرده ايم، و به زبان دين، به خدا، پيغمبر، امام، شهدا و حقيقت خيانت كرده ايم. اگر اين حقايق بيان و اثبات نشود آيندگان از كجا حقيقت را بفهمند؟ من و شما در مجالس مذهبي، مساجد، حسينيه ها، روضه خوانيها، مجالس عزاداري، مجالس سرور و... حق را فهميديم. اگر اينها نبود از كجا حقيقت را مي فهميديم؟ اگر اين وظيفه را انجام ندهيم، امانتداري نكرده ايم و حق را به اهلش نرسانده ايم. تحقيق درباره مسائل اعتقادي و مسائل تاريخي كه نتايج اعتقادي، ديني و مذهبي دارد يك وظيفه عقلي و شرعي است. اين باب نبايد مسدود شود؛ ولي بايد احترام طرفمان را حفظ كنيم و بي جهت احساساتشان را تحريك نكنيم. بي جهت چيزهايي نگوييم كه هيچ نتيجه اي براي اثبات حق ندارد؛ بلكه بر عناد و لجاج لجبازان مي افزايد و احيانا دشمني هايي به بار مي آورد كه موجب كشته شدن افراد بي گناه مي شود.
تاريخ تشيع نشان مي دهد كه چه قدر شيعه به دست اين افراد نادان يا معاند در اثر حرفهايي كه شيعه ديگري در يك شهر ديگري زده است به شهادت رسيده اند. صرف نظر از جهت ديني، آيا اين كار، كار عاقلانه اي است كه آدم كاري كند كه عده اي از دوستان و عزيزان خودش را كه مثل جان عزيزند،
به كشتن بدهد؟! بنابراين ما دو وظيفه داريم كه نبايد با هم خلط شوند؛ يكي اين كه كاري نكنيم كه آن كساني كه امر بر آنها مشتبه شده يا خداي ناكرده اهل عنادند احساساتشان عليه ما تحريك شود و دشمني آنها را زياد كنيم؛ اين مي شود حفظ وحدت. دوم اين كه در محافل علمي از بيان حقايق و اثبات آنها خودداري نكنيم.
يكي از بزرگ ترين خدماتي كه در قرن اخير براي احياي مذهب شيعه و اثبات حقانيت آن انجام گرفت، كاري بود كه در هندوستان مرحوم صاحب عبقات الانوار انجام داد و در نجف مرحوم علامه اميني رضوان الله عليهما با نوشتن كتاب الغدير. چه خدمات بزرگي اين دو بزرگوار انجام دادند و چه فداكاري هايي كردند! چه خون دلهايي خوردند تا اين دو كتاب را نوشتند! علامه اميني چه عشقي به اهل بيت و اميرالمؤمنين عليهم السلام داشت كه با شنيدن اسم اميرالمؤمنين عليه السلام اشك از چشمانش جاري مي شد! اما در كتابش حتي يك جا نسبت به شخصيتهاي مورد احترام اهل تسنن بي احترامي نكرده؛ بلكه همه جا به دنبال اسم آنها رضي الله عنه آورده است. با اين روش، انسان هم حقيقت را تبيين مي كند و هم بهانه به دست مخالف نمي دهد و اگر كسي هم طالب حقيقت باشد حق را مي پذيرد. بايد اين حجاب حاجز كه شيطان ميان ما ايجاد كرده است از بين شيعه و سني برداشته شود. بايد كاري كرد كه آنها حاضر شوند كتابهاي ما را مطالعه و ما را هم مسلمان حساب كنند؛ البته يك مقدار هم رفتار نسنجيده بعضي از شيعيان در شكل گيري اين مانع دخالت دارد. ما اگر خودمان را مسئول مي دانيم كه مذهب تشيع را ترويج كنيم و حقيقت آن را براي آيندگان حفظ كنيم بايد از يك طرف بر اساس دلايل عقلي و منطقي و شواهد تاريخي آن را اثبات كنيم و از طرف ديگر متعرض كساني كه حساسيت آنها را تحريك مي كند نشويم. دلايل آن چنان روشن است كه مرحوم ماموستا شيخ الاسلامي، نماينده شهيد كردستان در مجلس خبرگان، مي گفت: «من عقيده ام اين است و صريحا هم مي گويم كه اگر كسي به حضرت زهرا سلام الله عليها جسارت كند كافر است!»
به هر حال مسأله تحقيق در مسايل اعتقادي و تاريخي در جهت اثبات حقانيت مذهب شيعه و بالعرض در جهل ابطال ساير مذاهب مخالف يكي از وظايف قطعي شرعي ماست كه هيچ جانشين پذير نيست؛ اما بشرطها و شروطها و آن اين كه با رعايت ادب توأم باشد و آنها را تحريك نكنيم كه باعث شود حجاب ميان ما قويتر شود و اختلاف، جاي اتحاد را بگيرد و نگذارد كه مسلمانها بيشتر به هم نزديك شوند و در مقابل دشمنان يكپارچه شوند.
وفقنا الله و اياكم ان شاءالله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4. قصص، 38، 5. بقره، 6 و 7 6. يس، 9-11.
7. زخرف، 73 8. بقره، .159

 



رفتارشناسي بازيگران خارجي در انتخابات دهم

حميد رضا اسماعيلي
در فصل حاضر تلاش مي شود با نگاهي واقع بينانه حوادث متعلق به انتخابات دهم رياست جمهوري مورد بازنگري قرار گيرد و بر اساس چارچوب نظري «تحليل منافع گروه ها و دولت ها» نقش و اهداف بازيگران را تبيين كند. در فصل هاي گذشته به طور مبسوط درباره اهداف، ايدئولوژي، منافع و راهبردهاي بازيگران داخلي و جريان هاي داخل كشور سخن گفته شد. در اين فصل تلاش مي شود نقش و اهداف دو بازيگر ديگر اين حوادث يعني بازيگران بين المللي/ منطقه اي و اپوزيسيون نظام جمهوري مورد بررسي و بازشناسي قرار گيرد. در انتخابات دهم رياست جمهوري و حوادث پس از آن گروه ها و بازيگران متعارض داخلي و خارجي با اهداف متفاوت در يك جبهه قرار گرفتند و با «منافع مشتركي» كه براي يكديگر تعريف كردند همگي در پي تضعيف حكومت اسلامي و دولت برآمده از آراي مردمي برآمدند. در رفتارشناسي بازيگران خارجي در قبال مسايل ايران به طور كلي از سه روش مي توان بهره برد:
1. بررسي يافته ها و راهبردهاي مراكز پژوهشي و راهبردي آن دولت ها درباره ايران
2. بررسي رسانه هاي وابسته به اين دولت ها و تحليل محورهاي تبليغاتي آنها
3. اقدامات و مواضع رسمي دولتمردان كشورهاي مذكور.
نكته اي كه بايد در نظر گرفت اين است كه در بخش رسانه اي، نيروهاي اصلي و كاركنان اين رسانه ها از خود ايرانيان و جريان هاي اپوزيسيون تشكيل يافته است. در بخش فارسي رسانه هاي بيگانه بيشتر افراد فعال از ايرانيان اپوزيسيون مقيم خارج به شمار مي آيند كه بدين وسيله پيوند دولت هاي بيگانه با جريان هاي اپوزيسيون را بيشتر مي كند و به عبارت ديگر تفكيك مواضع آن دو را در برخي موارد ناممكن مي كند. به طور مثال بسياري از كاركنان شبكه هاي بي بي سي فارسي و صداي آمريكا از ايرانيان مخالف جمهوري اسلامي هستند و بيشتر ميهمانان آنها نيز از اين قاعده مستثني نيستند. اصولاً براي تأثيرگذاري راهي جز اين وجود ندارد و روشن است كه حضور چهره هاي انگليسي و آمريكايي از تأثيرگذاري اين رسانه ها به شدت مي كاهد. نكته ديگر درباره مواضع كشورهاي محافظه كار عربي است كه سياست خارجي آنان همواره تابعي از سياست خارجي نظام سلطه بوده است. گرچه كشورهايي نظير عربستان سعودي در پي منافع خويش در محيط بين المللي هستند اما در تعريف اين منافع در بسياري مواقع همسو با دولت هاي غربي رفتار كرده اند. لذا در حوزه بازيگران مداخله جو در مسايل انتخابات دهم رياست جمهوري كه در خارج از مرزهاي ايران و چارچوب حاكميت ايران قرار دارند مي توان به دولت هاي غربي، چند دولت عربي و اپوزيسيون نظام اسلامي اشاره كرد.
رفتارشناسي بازيگران خارجي
در انتخابات دهم رياست جمهوري ايران
1. بررسي يافته و راهبردهاي پيشنهادي مراكز راهبردي و پژوهشي
«كميته خطر جاري- CPD « در اواسط سال 2006 طي گزارشي كه «مارك پالمر» آن را تهيه و تنظيم كرده بود جمهوري اسلامي ايران را يك خطر جدي براي اهداف آمريكا در منطقه دانست و از برپايي آشوب هاي خياباني به عنوان يك اهرم براي تضعيف نظام اسلامي ايران ياد كرد. اين كميته يك مركز مطالعات استراتژيك در آمريكاست و بسياري از اعضاي آن ژنرال ها و ديپلمات هاي بازنشسته آمريكايي هستند كه با تكيه بر تجربيات خود خطرهاي پيش روي آمريكا در نقاط مختلف جهان را پيش بيني كرده و در اختيار كاخ سفيد قرار مي دهند. در اين گزارش تاكيد شده بود كه ساختار جمهوري اسلامي ايران به گونه اي است كه برخلاف برخي از كشورهاي آسياي ميانه تغيير آن از طريق آشوب هاي خياباني امكان پذير نيست. كميته CPD در توضيح نظريه خود به دو عامل «گردش قدرت و مسئوليت با راي مردم در جريان انتخابات آزاد» و «پيوند عميق ديني ميان مردم ايران و نظام جمهوري اسلامي ايران» اشاره كرده و نتيجه مي گيرد كه از اعتراضات نرم، يا همان آشوب هاي خياباني، فقط مي توان تضعيف موقت نظام ايران و مشغول كردن آن به مسائل جانبي را انتظار داشت و با اجراي اين «پروژه نرم» امكان امتياز گرفتن از جمهوري اسلامي ايران، مخصوصاً در معادلات سياسي منطقه دور از انتظار نخواهد بود. «مارك پالمر» در گزارش CPD با ابراز تأسف از قطع رابطه ايران و آمريكا و تعطيلي سفارت آن كشور در ايران، از برپايي «دفتر حافظ منافع آمريكا در تهران» به عنوان يكي از راه كارهاي ضروري ياد مي كند كه مأموريت اصلي آن ايجاد ارتباط و تماس با افراد و گروه هاي هدف در ايران خواهد بود.348
با وجود نتيجه گيري مذكور كه در كميته CPD به دست آمد، قبل از حوادث مربوط به انتخابات دهم رياست جمهوري «مركز سابان وابسته به انديشكده آمريكايي بروكينگز» نيز طي گزارشي مفصل به راه كارهاي انقلاب مخملي در ايران و حمايت از مخالفان نظام پرداخت. مركز سابان توسط ميلياردر صهيونيست «حيم سابان» تأسيس شده و نقش مؤسسه «آمريكن اينترپرايز» دوره بوش را در زمان اوباما بر عهده دارد.
آنچه كه در گزارش 160 صفحه اي مركز «سابان» مشهود است گسترش اغتشاشات عمومي و استمرار آن تا مرحله فروپاشي است. در اين گزارش كه «كدام راه به سمت ايران» نام دارد شش تن از استراتژيست هاي وابسته به مؤسسه بروكينگز با نام هاي «كنت ام پولاك» (مدير سابان)، «مارتين اينديك» (سفير اسبق آمريكا در اسرائيل)، «دانيل ال باي من»، «سوزان مالوني»، «مايكل اي اهانلون» و «بورس ريدل» به تهيه جديدترين راهبردهاي پيشنهادي آمريكا در قبال ايران پرداخته اند. فصل ششم اين گزارش به عنوان
«انقلاب مخملي»، بهترين راه براي تغيير حكومت ايران را حمايت گسترده از انقلاب مخملي دانسته كه كمترين هزينه را در بردارد. نويسندگان اين گزارش هدف اصلي اين گزينه را براندازي حكومت ايران و ايجاد حكومتي كه بيشترين همراهي را با منافع آمريكا داشته باشد، عنوان كرده اند و گفته اند كه تعامل با اپوزيسيون داخلي جمهوري اسلامي (يعني جريان تجديدنظرطلب) برگ برنده اي در دست آمريكاست كه از طريق آن به ايران فشار وارد آورد و رفتار حكومت ايران را تغيير دهد. در اين گزارش آمده است:
انقلاب مخملي وجود رهبران محلي در صحنه است و لذا چارچوب زماني آن منوط به شرايط حادث شده و پيدايش اين رهبران محلي، در آن شرايط خاص است كه ممكن است در چند هفته يا چند سال پديد آيد. ممكن است برخي رهبران پراگماتيست درون جمهوري اسلامي، متوجه اصلاح درون سيستم شوند و اتفاقي مشابه پروستروئيكا و گلاسنوست شوروي در ايران پديد آيد كه طي آن ابعاد رفرم با مباني آن حكومت در تعارض قرار گيرد و موجب فروپاشي و تحقق انقلاب مخملي شود. همچنين ممكن است آشوب هاي خياباني مانند آنچه در عصر چائوشسكو در روماني و فرديناند ماركوس در فيليپين رخ داد، در ايران به وجود آيد و جمهوري اسلامي را متزلزل سازد و فرو بپاشد. آمريكا بايد چند نقش متفاوت را در تحقق انقلاب مخملي در ايران ايفا كند، از جمله واگذاري كمك هاي مالي و حمايت از رهبران محلي انقلاب مخملي به آن دسته از مخالفان جمهوري اسلامي كه علاقه مند به آمريكا هستند. لذا مي توانند انقلابي را رقم بزنند كه منافع آمريكا را تأمين كند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
348 . شريعتمداري، حسين؛ «اين همان نكته است»؛ روزنامه كيهان؛ سه شنبه 9 تير 1388، ص 2.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14