(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 5 اردیبهشت 1390- شماره 19910

به شيعيان مقاوم بحرين بهاري در راه
خانه ، درخت ، خورشيد و...
نقاشي كودك ابزاري براي فهم درونيات



به شيعيان مقاوم بحرين بهاري در راه

محمد حسين انصاري نژاد
بادي مي آيد از شيار تپه ي زيتون
بادي مي آيد باد! اماسخت ديگرگون

بادي كه مي خواند به آهنگ حجازي باز
دربحر ذوالبحرين هزاران مصرع موزون

بر جلجتا مي خواند اين باد اساطيري
هفت آيه ي تلمود را از صحف انگليون

نعم الشميم من قميص يوسفي يامصر!
ريح فكيف الريح،ريح يبصرالمحزون!

بادست اما بردلش ابرخبرهايي ست
يعني كه شاعر !از حصارخود بزن بيرون

شاعر تمام حسن يوسف ها لگد كوبند
دربارش تيغ يهودا، دشنه ي شمعون

حس مي كنم اما بهاري تازه درراه ست
سبزست فرداي زمين ،والتين والزيتون!

 



خانه ، درخت ، خورشيد و...
نقاشي كودك ابزاري براي فهم درونيات

مهدي فرخي
آيا تا به حال به نقاشي كودكي نگاه كرده از بازتاب انديشه احساس اين هنرمند خردسال شگفت زده شده ايد؟ آيا تا به حال با خود انديشيده ايد كه كودكتان با كشيدن خانه اي بي پنجره و يا آدمكي كه فاقد تنه است و به جاي آن دو دست از دو طرف سرش بيرون آمده و يا درختي با برگهاي سوزني چه چيزي را مي خواهد براي شما بازگو كند؟
نقاشي، يكي از فعاليت هاي پيچيده كودكان بوده و تا اندازه اي نمايشگر ادراكات و احساسات آن مي باشد. از ديدگاه متفكرين، نقاشي چيزي در حد فاصل بازي و تصوير ذهني است كه كودك به واسطه آن دنياي واقعي خود را بازنمايي مي كند. نقاشي كودك يك پيام است و به كمك آن، چيزي را كه نمي تواند به لفظ درآورد به ما انتقال مي دهد. كودك همه مسائل زندگي خود را به واسطه نقاشي به تجربه درمي آورد. خطوط ترسيمي، انعكاسي از دنياي هيجاني او هستند و نقاشي به تنهايي به منزله جهاني است كه به موازات افزايش هوشياري و دگرگوني هاي كودك، متحول مي گرد. از حدود يازده ماهگي، كودك بدون آن كه قصد خاصي داشته باشد، لكه ها و خطوطي را در فضاي اطراف خود پديد مي آورد. در اين وهله لذت حركت است كه كودك را هدايت مي كند.
در حدود 18 ماهگي اغلب كودكان به ترسيم خطوط انحناداري كه از مركز شروع شده، مي پردازند؛ اين خطوط كه كم و بيش به صورت مارپيچ و حلزوني هستند، بدون برداشتن دست از روي كاغذ به تصوير كشيده مي شوند. آن چه كودك را در اين وهله مجذوب مي كند، نتيجه عمل نيست؛ بلكه فعاليت به خودي خود است. تدريجا عمل وي به صورت ارادي درآمده و به مرحله جديدي از هوشياري دست مي يابد. پس از دومين سال زندگي، خطوطي كه از لحاظ حركتي مهار شده اند جانشين خط خطي كردن ها مي شوند.
در حدود دو و نيم سالگي مي توان شاهد ترسيم خطوط افقي، عمودي، نقطه چين و دايره بود. در حدود سه سالگي، كودكان سراسر جهان به ترسيم آدمكي مي پردازند كه از يك دايره مركزي و چند خط متصل به آن تشكيل شده است. كودك خردسال توانايي متمايز كردن بخش هاي مختلف اندام خود را ندارد.
در خلال سومين سال زندگي است كه نخستين خطوط تقليدي، متجلي مي شوند. تجسم عيني در همين زمان در كودك پديدار مي شود. يعني شباهت بين خطوط خود و اشياي واقعي را درمي يابد و به آن چه كه به تصوير كشيده، معني مي دهد و آن را نامگذاري مي كند. تجربه هاي مهارگري و اكتشاف كودك را براي مرحله بعد، يعني ترسيم «آدمك وزغ گونه» آماده مي سازند.
در چهار سالگي كودك، غالبا نياز دارد كه نقاشي خود را بطور شفاهي نيز شرح دهد. در اين مرحله نقاشي كودك معمولا فاقد جزييات است و آن چه براي او اهميت دارد بزرگتر ترسيم مي كند.
از پنج سالگي به بعد است كه تقريبا همه كودكان مي توانند به ترسيم يك درخت، يك آدم يا يك خانه، به صورت يك مجموعه ساخت يافته، مبادرت مي كنند. كودك از اين سن، بدون الگوبرداري از واقعيت به ترسيم آن چه از اشيا مي داند و به نظرش مهم و ضروري است مي پردازد. از آغاز اين مرحله تا حدود سن 11، 12 سالگي، فقط گام هايي در راه بهبود بخشيدن به اين روش برمي دارد و پس از آن كودك به سوي يك پويايي كه خاص اوست و در كودكان مختلف متغير است، تحول مي يابد.
نقاشي هاي كودكان نوعي گيرايي آني دارند، آنها ساده، جذاب و سرشار از زندگي و هويتند. كودكان با نقاشيهاي خود حرف مي زنند، حرفهايي كه به دلايل گوناگون قادر به گفتن آنها نيستند. نقاشي نيز همانند خواب و رويا به آنها اين اجازه را مي دهد كه از خود با ما در حالتي ناخودآگاه، درباره مسائل، كشفيات و دلهره هايشان صحبت كنند.
تخيلات هنري همانند خواب و رويا، در ژرفاي ضمير ناخودآگاه هر كس به جست وجو مي پردازد و ژرف ترين محتويات دروني فرد را متظاهر مي سازد. كودك نيز به كمك نقاشي دلهره ها و كشمكش هاي دروني خويش را آشكار مي سازد و بدين طريق اثر آنها را كاهش مي دهد. در حقيقت وقتي مسائل و مشكلات عاطفي بر روي كاغذ منعكس مي شوند به صورت تازه و جداگانه اي كه كمتر دلهره آور است درمي آيند.
كودك خيلي زود درمي يابد كه رسم و نقاشي وسيله اي بياني است كه با افكار او مطابقت مي كند و او را در تخيلاتش، آزاد مي گذارد و در عين حال لذت سرشاري براي او فراهم مي آورد؛ علاوه بر آن نقاشي كردن به او اجازه مي دهد كه افكار دروني اش و در حقيقت خويشتن خودش را نشان دهد. به هر حال تعبير و تجزيه و تحليل نقاشي كودكان فقط مورد توجه بزرگسالان است. هنگامي كه كودك به وسيله تصوير اظهارنظري مي كند، بسياري از جوانب شخصيت خويش را آشكار مي سازد؛ ولي او اين كار را براي دلخوشي ما و يا فراهم كردن امكان شناخت و بررسي روانشناسي نمي كند؛ بلكه آنچه براي او مهم است بيرون ريختن تجربه هاي اندوخته شده اي است كه نمايانگر وجود اوست.
اولين علائمي كه كودك بر روي كاغذ رسم مي كند، بيشتر بر اثر ضربه زدن مداد بر روي كاغذ به وجود مي آيد. او خيلي زود متوجه مي شود كه در اطراف او اشياء و وسايلي وجود دارند كه مي توانند اثر مشخصي از خود بر روي سطوح باقي گذارند، بنابراين با لذت تمام، با هر وسيله اي كه به دست آورد شروع به خط خطي كردن مي كند. خطوط درهم و برهمي كه كودك در سن 16تا 18 ماهگي رسم مي كند كم كم جاي خود را به دو اثر گرافيكي مشخص تر مي دهد كه يكي خط نوشتن و ديگري خط نگاري است، كه اين رويه به مرور زمان و بر اثر پيشرفت و پختگي فكري كودك هر كدام جاي خود را پيدا مي كنند.
او در دو تا سه سالگي براي خطوط و دايره هايي كه مي كشد اسم مي گذرد. در اين دوران، ديگر خط نگاري كودك، فقط براي لذت بردن از حركت يا فشار مداد بر روي كاغذ نيست، بلكه او مايل است احساسات دروني خود را كه در ارتباط با تجربه هاي زندگي كوتاه مدتش به دست آورده بيان كند. و سرانجام در چهار سالگي خط نگاره هاي او جمع و جور مي شوند و حتي براي بزرگسالان نيز معني پيدا مي كنند. در اين سن شمايي از آدمك و گاهي هم بعضي از حروف الفبا نمايان مي شود. بدين گونه است كه سرانجام كودك مرحله خط خطي كردن را به طور كامل پشت سر مي گذارد و وارد مرحله تمثيلي مي شود. اين مرحله درست همان مرحله اي است كه كودك به تقليد از بزرگترها، چند سطري را به عنوان داستان نقاشي، زير نقاشيهاي خود ترسيم مي كند. اين نوشته ها اغلب از چپ به راست و گاهي از راست به چپ نقاشي مي شود.
كودكان سعي مي كنند در نوشته هاي خود فاصله را نيز مراعات كنند و جالب است كه بعد از نوشتن از بزرگ ترها مي خواهند كه نوشته هاي آنان را بخوانند. در چنين شرايطي، والدين مي توانند با دقت در محتوي نقاشي سرنخي به دست آورند و از اين طريق داستاني بسازند و براي كودك تعريف كنند. كودكان، معمولا با دقت به اين داستان ها گوش فرامي دهند و اگر هم گاه مطلبي خلاف ميل آنها خوانده شود اعتراض نمي كنند؛ زيرا خودشان مي دانند كه نوشته هايشان قابل خواندن نيست. براي آنها همين قدر كه كسي نوشته هايشان را مي خواند و در احساساتشان شريك مي شود كافيست.
در فاصله سه تا چهار سالگي كودك سعي مي كند تصوير شخصي يا اشخاصي را بكشد. اين تصوير شامل عناصر مشخص و معيني از قبيل يك دايره به جاي سر و در اطراف آن چند خط به عنوان بازوها و پاهاست.
علت ساده بودن نقاشي در اين سن از عدم شناخت تكنيك ناشي نمي شود، بلكه اين درست همان تصويري است كه كودك از بدنش در ذهن دارد. اين تصوير داراي يك سر است كه براي كودك مهم جلوه مي كند؛ زيرا سرموضع حس هاي بينايي و شنوايي است و از اين رو برقراري ارتباط با دنياي خارج را ميسر مي سازند و ديگر اينكه داراي بازوهايي است كه امكان گرفتن و لمس كردن اشياء را دربردارد و داراي پاهايي است كه امكان جابجا شدن را فراهم مي كند.
وقتي كودك، آدمكي را ترسيم مي كند، قبل از هر چيز شكل خود يا دركي را كه از بدن و تمايلاتش دارد بيان مي كند. در واقع بين برخي از خطوط آدمك نقاشي شده، و خصوصيات جسمي و رواني كودكي كه آن را ترسيم كرده، ارتباط مشخصي وجود دارد.
اعضاي يك خانواده هماهنگ، در نقاشي هاي كودكان، هميشه با هم و دست در دست هم نشان داده مي شوند. اگر اين اشخاص دست هاي يكديگر را بگيرند، همديگر را ببوسند و يا با هم بازي كنند درجه صميميت آنها بيشتر است. كودك، در نقاشي خانواده، تصوير خود را نزديك شخصي نقاشي مي كند كه حس كند در كنارش راحت تر است و يا او را بيشتر از همه دوست دارد؛ ولي اگر كودكي فكر كند كه مثلا خواهرش بيش از او مورد توجه پدر و مادر است، در نقاشي خود خواهرش را بين پدر ومادر و خود را دورتر از آنها در حاشيه كاغذ قرار مي دهد. در بعضي از نقاشي ها تعدادي از افراد خانواده در داخل خانه و تعدادي ديگر در خارج از خانه نمايش داده مي شوند. اين گونه نقاشيها يا منعكس كننده غيبت واقعي شخص يا اشخاصي است كه در خارج از خانه ترسيم شده اند و يا كمبود جذابيت عاطفي كودك را نسبت به آنها مي نماياند.
در بيشتر نقاشيهايي كه كودكان ترسيم مي كنند، هميشه يك شخصيت اصلي وجود دارد كه كودك بيشترين بار احساسي خود را چه به صورت عشق و ستايش و چه به صورت ترس و دلهره بر روي او مستقر مي كند. اين شخصيت اصلي غالبا قبل از ديگران ترسيم مي شود؛ زيرا او اولين شخصي است كه كودك به او فكر مي كند. اين شخصيت اصلي، هميشه در اندازه اي بزرگتر از ديگر اشخاص و با جزئياتي بيشتر و كامل تر ترسيم مي شود.
هنگامي كه در نقاشي خانواده، يكي از اعضاي خانواده وجود ندارد، مي توان نتيجه گرفت كه كودك آگاهانه يا ناخودآگاه آرزوي نبودن آن شخص را دارد. اين پديده بيشتر در نقاشي هاي كودكاني ديده مي شود كه با گذشت چند سال هنوز تولد خواهر يا برادر كوچكتر از خود را نپذيرفته اند. بنابر اين با حذف اين كودك مزاحم از نقاشي خود، خود را در دوران طلايي كه قبل از تولد نوزاد در آن زيسته اند، به تصوير مي كشند. نقاشي به منزله فرافكني ناهشيار، از آغاز قرن حاضر با هدف شناخت شخصيت و حل مشكلات رواني كودكان، به كار گرفته شده است. همه پرسش هاي پنهان، شادي ها، اضطراب ها، عشق ها و ترس ها كودك در نقاشي بازيافته مي شوند. كودك الفاظي را براي بيان احساسات خود در اختيار ندارد و نقاشي از راه و رمزهايي مانند: خورشيد، آب، درخت يا خانه بدون هيچ قيد و بندي به جاي او سخن مي گويد. درخت، خانه يا آدمك هر يك به منزله تجسم رمزي و ناهشيار شخصيت كودك هستند. نقاشي هاي كودك به ما نشان مي دهد كه وي خود را چگونه مي بيند، چگونه متحول مي گردد و چگونه با جهان پيرامون خويش مرتبط مي شود.
منابع :
[1]. ساطعي، عشرت؛ هنر، كودك، نقاشي، زنجان، نشر نيكان، كتاب، 1385، چاپ اول، ص156 و .157
[2]. دادستان، پريرخ؛ ارزشيابي كودك بر اساس آزمون هاي ترسيمي، تهران، نشر رشد، 1384، چاپ چهارم، ص1 الي4.
[3]. كرمن، لويي؛ نقاشي كودكان، كاربرد تست ترسيم خانواده در كلينيك، منصور و دادستان، تهران، نشر ژرف، 1371، چاپ سوم، ص.178
[4]. هنر، كودك، نقاشي، ص34

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14