(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 11 اردیبهشت 1390- شماره 19915

تلفيق مركّب عالم و خون شهيد ازافتخارات استاد مطهري
بررسي نگاه دين به ارزش و اهميت و چگونگي كار و تلاش
اخلاق كار در زندگي



تلفيق مركّب عالم و خون شهيد ازافتخارات استاد مطهري

آيت الله جوادي آملي
همواره در تاريخ انقلاب اسلامي ايران ، ماه ارديبهشت با خاطره اي تلخ و گدازنده عجين بوده است . 12 ارديبهشت ، ياد آور فاجعه اي است كه در آن پاره تن امام امت (ره) و مغز متفكّر نظام جمهوري اسلامي هدف تير ح قد و نفاق خوارج فرقان قرار گرفت و لقب زيبنده « استاد شهيد » را بر آيت الله مرتضي مطهري نشاند .
اينك پس از گذشت بيش از سه دهه از شهادت معلّم جاويد انقلاب ، واكاوي ويژگي هاي ممتاز علمي و عملي ايشان ، آن هم از بيان شيوا و حكيمانه استاد فرزانه و فقيه متألّه » حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) » به بهانه دوازدهم ارديبهشت تحفه اي والا خواهد بودكه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
( اعتقادات ) ، ( فقه ) و ( اخلاق ) ؛ علوم واجب التّعليم
در مكتب اسلام
آنچه كه مربوط به حكمت مطهر شهيد مرتضي مطهري (رض) است و همه ما بايد راهي اين راه باشيم و اين راه براي همه ما باز است ؛ عبارت از اين است كه : ما چه حوزوي باشيم ، چه دانشگاهي بايد اين اصول و اين فصول را رعايت كنيم كه چه بخوانيم و چه جور بخوانيم و با چه دلمايه اي سفر كنيم . اين 3 فصل و 3 اصل را مرحوم آيت الله مطهري به خوبي پشت سر گذاشت . او چون شاگرد اسلام بود و وجود مبارك پيامبر و همچنين امام صادق (ع) ضمن اينكه ما را به فراگيري علم و دانش دعوت كرده اند ، فرمودند : طلب علم فريضه است ؛ به ما فرمودند چه بخوانيد . هم گفته اند عالم بشويد ، هم گفتند چه بخوانيد . از رسول گرامي و از امام صادق (ع) رسيده است كه : نّما الع لم ثلاثه : آيه محكمه ، فريضه عاد له ، و سنّه قائ مه (1). يك بخشي از علوم مربوط به اصول دين ، به اعتقادات ، به جهان بيني الهي و مانند آن است ؛ يك بخشي از علوم مربوط به فقه و اصول است ، يك بخشي از علوم مربوط به اخلاق است . بخش هاي ديگر زير مجموعه همين سه علم مندرج است .
ضرورت آگاهي به مسائل فقهي براي ورود به عرصه هاي مختلف اجتماعي
اگر علم فقه شد ، همه مطالب را به همراه دارد . وجود مبارك امير مؤمنان ، علي بن أبيطالب (ع) و سائر ائمه (ع) فرمودند : من اتّجر ب غ ير ف قه فقد ا رتطم ف ي الرّ باء(2)؛ اگر كسي وارد حوزه تجارت بشود ، ولي فقيه نباشد ؛ به دام ربا مي افتد . اين سخن به عنوان تمثيل است و نه تعيين ! يعني اگر كسي وارد حوزه هاي ديگر هم بشود و از فقه آگاه نباشد ، همين رطمه و چالش و چاله را دارد . اگر درباره تجارت وارد شد : من اتّجر ب غ ير ف قه فقد ا رتطم ، اگر كسي بدون آشنائي به مسائل فقهي وارد تجارت بشود گرفتار ربا خواهد شد ؛ مي توان گفت : من ساس ب غ ير ف قه فقد ا رتطم ، من ا جتمع ب غ ير ف قه فقد ا رتطم . اگر كسي وارد حوزه هنر شد ب غ ير ف قه ، در چاله و چالش مي افتد ؛ وارد سياست شد بدون فقه به گودال مي رود ؛ وارد مسائل اجتماعي شد ب غ ير ف قه ، به چاله مي افتد .
اين جزء جوامع الكلم است ، مخصوص پيغمبر نيست ! ائمه هم كه به منزله جان پيغمبرند ، همين مطلب را دارند . ابن ميثم بحراني در جلد اوّل شرح نهج البلاغه از وجود مبارك پيامبر نقل مي كند كه به امير مؤمنان (ع) فرمود : يا علي ! اعط يت جوام ع الكل م و لقد اعط يت يا علي جوام ع الكل م و جوام ع الع لم(3). يعني كلمات جامعه علم را خدا به ما داد كه نّا اعطيناك الكوثر(4) برآن منطبق است ، به تو علي بن أبيطالب هم داده است . كسي كه داراي جوامع الكلم است ، حرفش حرف گوشه اي و زاويه اي و خصوصي و فردي و گذرا و مقطعي نيست ! اگر امير مؤمنان فرمود : تجارت بي فقه با چاله و چالش همراه است ؛ سياست هم همين طور است ، هنر هم همين طور است ، صدا و سيما هم همين طور است ، گويندگي همين طور است ، نويسندگي همين طور است ، نوازندگي همين طور است . هيچ كاري بدون فقه نخواهد بود و گرنه خداي ناكرده گودال است و چالش است و عقبه كئود !
اگر دين به ما فرمود اين سه رشته علم را فرا بگيريد ، مرحوم
شهيد مرتضي مطهري (رض) بخشي از عمرش را به آيه محكمه كه جهان بيني و فلسفه و كلام و علوم عقلي است گذرانده ، بخشي اش را به فقه و اصول گذرانده ، بخشي اش هم به علوم اجتماعي و اخلاقي و ساير مسائل گذرانده .
شهيد مطهري ، پرورش يافته مكتب شديد القواي
علامه طباطبائي
لذا همچون علّمه شديد القوي(5)، مرحوم علامه طباطبائي با يك دست الميزان مي نويسد ، با دست ديگر آموزش ديني براي بچه هاي مدرسه مي نگارد . اين كار ، كار آساني نيست ! حكماي ما غالباً يك قلمه اند ؛ يعني در سطح عالي چيز مي نويسند ، امّا كسي كه مظهر عال ف ي دنوّ ه و دان ف ي علوّ ه(6) باشد ؛ هم الميزاني باشد ، هم راهنمايان را و كودكان مدرسه را هدايت كند ، آن هنر است ! آن شديد القوي ، اين مرتضي مطهري (قدّس سرّهما) را تربيت كرده كه در ضمن تحرير آن كتاب هاي عميق فلسفي ، داستان راستان مي نويسد ؛ براي غالب نوسالان و نوجوان ها سودمند است . اين سه رشته را به خوبي فرا گرفت ؛ يعني آيه محكمه را خوب خواند ، فريضه عادله را خوب خواند ، سنّت قائمه را خوب خواند . چون اسلام گفت عالم بشويد و گفت چه بخوانيد ، نه اينكه نگفته باشد !
آزادي مطلق » علم » از هر قيد ، راه نيل
به مقام عالم شدن
خصوصيّت ديگر شهيد مرتضي مطهري اين بود كه او در علم همان طوري كه از حديث شريف من اتّجر ب غ ير ف قه بر آمد ،نه مستعير بود ، نه مستأجر بود ، نه مدين بود ، نه مرتهن ! عالماني كه در حوزه و دانشگاهند ؛ بعضي اهل ا ستعاره اند ، يعني علم را عاريه گرفته اند . در علم استعاره اي، شخص مالك عين نيست ، يك ؛ مالك منفعت نيست ، دو ؛ فقط مالك انتفاع است . ظرف عاريه اي نه مال انسان است كه بتواند بفروشد ، نه در اجاره انسان است كه بتواند به ديگري اجاره بدهد و از منفعتش طرفي ببندد . استعارهف ضعيف تر از اجاره است ؛ چون آدم مالك عين نيست و مالك منفعت هم نيست و فقط مالك انتفاع است ! برخي از مشتغلان به علوم حوزوي و دانشگاهي مستعيرند ؛ نه تنها مالك علم نيستند ، مالك منفعت علم هم نيستند ؛ فقط براي گفتن خوب است ! بعضي ها مستأجر حوزه و دانشگاهند ، يعني دانش را اجاره كرده اند ، مالك دانش نيستند ! برخي ها مديونند ، وامدارند ، وام گرفته اند . اينها هرگز عالم نخواهند بود . بعضي ها هم مرتهن اند ؛ علم را ديگري توليد كرده ، اين در گرو گرفته ؛ هيچ كدام از اينها به جائي نمي رسند ! آنكه عالم است كسي است كه مالك علم باشد و كسي مالك علم است كه كاري به عاريه و اجاره و د ين و رهن نداشته باشد .
ارائه سرمايه تفكر قبل از تحقيق و پژوهش ، وجه تمايز استاد مطهري با ساير متفكّران
شهيد مرتضي مطهري با سائر متفكّران فرق مي كند . طلبه هائي كه در حوزه هستند ، دانشجوياني كه در دانشگاه هستند ؛ اينها هم بايد خودشان را ارزيابي كنند كه در آينده چه مي خواهند بشوند . يك وقت است يك كسي شب شده ، مي خواهد وارد اتاق مطالعه بشود ؛ همين كه لباس را از بر گرفت و آماده مطالعه شد ، فوراً به سراغ كتاب مي رود . اين هنوز چيزي فراهم نكرده ؛ واردات را حالا يا عاريه است ، يا اجاره است ، يا د ين است ، يا وام است ، يا رهن است ؛ وارد مي كند. . مرتضي مطهري قبل از اينكه دست به كتاب بزند ، مي نشست فكر مي كرد . مي گفت اين موضوع مسأله ، اين صورت مسأله ؛ من چه مي فهمم ! وقتي فكر كرد و تجهيز كرد و تحليل كرد ، با اين سرمايه دست به كتاب مي زد . وقتي دست به كتاب مي زد ، خيلي ها را پس مي زد ، چون خودش پايگاه داشت . كسي كه پايگاه فكري ندارد ، ظرفيّتش خالي است ؛ هر چه وارد شد ، مي پذيرد ! مي شود مستعير ديگري ، مي شود مستأجر ديگري . آنكه همين كه شب شد ، دارد مطالعه مي كند ؛ اوّلين چيزي كه بر مي دارد كتاب ديگري است ، او هر چه كه شنيد باور مي كند ؛ او قدرت داوري ندارد ! ولي يك متفكّر، اوّل سرمايه خود را چون دريا تأمين مي كند ؛ گفت :
چو دريا به سرمايه خويش باش
هم از بود خود سود خود بر تراش
ضرورت جوشش علوم و معارف از مخزن دروني خويش
بانك داراي پول است ، موزه ها داراي عتائق هستند ؛ امّا همه اينها عاريه است ! كسي در دريا گوهر نريخت ، خود دريا اين را ساخت . اينكه بعضي از علماء را مي گويند : ( بحرالعلوم ) ، نه براي آن است كه انبار علوم است ! بلكه مخزن علم است و خودش ساخت و گوهر را خودش آفريد ؛ او شده بحر العلوم . اگر درباره عدّه اي گفتند او آدم متبحّري است ، يعني بحر انديش است . نه اينكه شب شد ، مستقيماً بروي به سراغ كتابخانه و كتاب را باز كني ! اينكه كتاب باز مي كند ، چون ظرفش خالي است ، هر چه در آن كتاب آمد روي اين ظرف خالي مي نشيند ؛ او متفكّر در نمي آيد ! حافظ در مي آيد ، اطلاع رسان خواهد شد ، امّا او ديگر مرتضي مطهري نمي شود !
مطهري قبل از دست بردن به كتاب ، خودش فكر مي كرد.شما مي بينيد خود امام كتاب هاي زيادي نداشت ، وقتي وارد منزل علامه طباطبائي مي شديد ، مي ديديد كتاب هاي زيادي نداشت ! اينها قبل از اينكه به حرف هاي ديگران بنگرند ، خودشان فكر مي كردند ؛ با اين سرمايه وارد مي شدند ، بعد تجارت مي كردند ؛ تبادل مي شد ، تعامل مي شد ، تقابل مي شد ، تعاطي و اعطاء و اخذ مي شد ، يك جهاد علمي بود . اين از خصائص افرادي است كه بخواهند عالم رباني بشوند كه نمونه هائي از اين را مي شود در سيره و سنّت جناب شهيد مرتضي مطهري (رض) فراهم كرد ، اين دأب او بود . پس هم فهميد كه چه بخواند ، هم فهميد چه جور بخواند .
كمالات شهيد مطهري (ره) ، مواهب و عطاياي الهي
همانطوري كه جمال صوري قابل تحصيل نيست ، با مشّاط گري كسي يوسف نخواهد شد ، اينچنين نيست كه اين زيبائي كسبي باشد ؛ برخي از جمال ها و كمال ها ، جزء مواهب و عطاياي الهي است . بعضي ها آزاد انديش اند ؛ آزاد انديش نه به معناي اينكه بي مرز فكر مي كنند ، بلكه آن قدرت انديشه شان در رهن و وام و اجاره و استيجاره چيزي نيست ، حرّ است . وقتي اين قدرت، حرّ و آزاد بود ، دست و بال مطلب را هم آزاد مي كند . نه اجازه مي دهد اشكالي به حرم امن اين مطلب بار يابد و نه اجازه مي دهد شبهه وارد شده بماند ! اين مطلب را آزاد مي كند از هر قيدي ، از هر شبهه اي ، از هر نقدي كه قابل قبول باشد ؛ اين نصيب هر كس نيست ، كسبي هم نيست .
اينكه مي بينيد خواجه طوسي (رض) اقليدس را تحرير كرده ؛ تحرير غير از شرح است . اين كار از صاحب جواهر ساخته نيست ، صاحب جواهر آمده شرايع را شرح كرده ؛ شرح كردن يك مطلب است ، تحرير كردن يك مطلب ديگر است . مال بطلميوس را او تحرير كرده ، اكر ساليسيوس را تحرير كرده ، اقليدس را تحرير كرده ؛ يعني آزادكرده . آزاد كردن غير از شرح كردن است ، مجمل را مفصّل كردن غير از تحرير كردن است ، مبهم را معيّن كردن و مبيّن كردن غير از تحرير است . طوري مطلب را باز كند كه دالان ورودي و خروجي مشخص باشد . صدر و ذيل و اوج و حضيض مشخص باشد ؛ به تعبير نمكين و لطيف شيخ عطار در منطق الطّير فراز و فرود كه از بهترين اصطلاحات شيخ عطار است مشخص باشد ؛ اين كار آدم آزاد است . آزاد انديشي از بركات است ، نه معناي رهائي بودن . هر حرف باطلي را بپذيرد ، بشود آزاد انديش ، دگر انديشي كند . اين آزاد بودن دست و پاي و بال مطلب را آزاد مي كند .
لذا شما در غالب نوشته هاي ايشان علامت حريّت را مي بينيد . البتّه اين كسبي نيست ؛ با تلاش و كوشش افزوده مي شود ، ولي اين قدرت كار هر كسي نيست ! مثل آهنگ خوب ، جمال خوب ، خط خوب ؛ اينها درست است با تلاش و كوشش افزوده مي شود ، ولي بخش اصلي اش هبه الهي است .پس مرحوم مرتضي مطهري فهميد چه بخواند و فهميد چه جور بخواند ،بعد هم چه جور عمل بكند . بخش وسيعي از بركات اين شهيد بزرگوار
علم الوارثه است .
علم الوراثه استاد مطهري (ره) ،
متعالي تر از علم الدراسه او
اين علم الدّراسه را همه ما در حوزه ها و دانشگاه داريم ؛ بعد هم ممكن است خداي ناكرده به پايان برسيم و بگوييم : من آنچه خوانده ام همه از ياد من برفت ! كم نبودند عالماني كه: م نكم من يردّ لي ارذل العمر ل كيلا يعلم م ن بعد ع لم ش يئاً (7). امّا برخي از عالمانند كه هر چه سالمندتر ، كهنسال تر و سنّ شان بيشتر و بالاتر مي رود ، عميق تر مي شوند . سرّش چيست ، چرا بعضي از علوم است كه زود رخت بر مي بندد ، بعضي از علوم است كه از بين نمي رود . آن علم الدّراسه كه از غير آمده ، از در ديگر آمده ، از در ديگرهم بيرون مي رود .
پيوند با خدا و اهل بيت (ع) ، راه نيل به » علم الوراثه »
امّا علم الوراثه كه از بيانات نوراني امير مؤمنان (ع) رسيده است ، اين مي ماند . در وراثت كسب شرط نيست ، پيوند شرط است ! ما يك ارث داريم ، يك مال التّجاره ؛ مال التّجاره را انسان با كسب به دست مي آورد ، امّا ارث را كه با كسب به دست نمي آورد ، با پيوند به دست مي آورد . اگر كسي با خدا و اهل بيت رابطه داشت ، اين پيوند باعث مي شود به او ارث بدهند . اگر گفته شد : علماء ورثه انبيايند (8)؛ نه علماي كسبي ، نه علماي درسي ؛ علماي ارثي ! مرحوم كليني و ساير بزرگان نقل كرده اند كه وقتي وجود مبارك حضرت امير و ساير ائمه درباره علم الوراثه سخن گفتند ، فرمودند: من عم ل ب ما عل م ورّثه الله ع لم ما لم يعلم(9). اگر كسي عمل بكند براي رضاي خدا به آنچه ياد گرفت ؛ آنچه را كه نمي داند ، خدا به او ارث مي دهد .
آثار مشهود اخلاص شهيد مطهري
در حوزه هاي علميه قم و تهران
اين شهيد بزرگوار سال 31 از قم آمدند تهران ، در امتحان تصديق مدرّسي شركت كردند و در شعبه معقول شاگرد اوّل شدند ؛ ديگري در شعبه منقول شاگرد اوّل شد . در مدرسه مروي يك استاد بود ، استاد رسمي برابر وقفنامه مرحوم آيت الله سيّد عباس فشاركي بود ، شاگرد مرحوم آقا ضياء بود كه ما خدمتش رسائل و اينها مي خوانديم . يك تالي مدرّس داشت ، مرحوم آ شيخ رضاي قاضي بود . مرحوم آ شيخ رضاي قاضي در كنار حجره ما يك حجره اي داشت كه آنجا روزانه تدريس مي كرد . بعد از رحلت ايشان مرحوم شهيد مطهري آمد و كنار حجره ما ، منتها روزها بود ؛ چون متأهل بود ، شبها در مدرسه نبود . از سال 31 و 32 و 33 و 34 تا خرداد 34 كه من تهران بودم ، از نزديك حشري داشت . حجره ما هم محلّ رفت و آمد اين بزرگوار و مرحوم آيت الله آ شيخ محمّد تقي جعفري بود و گاهي هم مرحوم آقاي آشتياني (رض) در درس ايشان شركت مي كرد . مرحوم آشتياني در همان ايوان حجره ما كه با مرحوم مطهري ارتباط داشت ، اعتراف كرده و گفته بود كه من مطوّل را خدمت شما خواندم . مرحوم مطهري در قم اينها را تدريس مي كرد ، شاگرداني هم مثل مرحوم آشتياني داشت كه مطوّل را خدمت ايشان خواندند ، همه اينها از اخلاص و صفاي ضمير او به خوبي ياد مي كردند . عملاً و علناً آثار اخلاص او كاملاً مشخص بود ؛ چون او عم ل ب ما عل م ورّثه الله ع لم ما لم يعلم شد .
راه خودكفا شدن در آخرت
بخش سوّم آن است كه حالا با كدام سرمايه رفت ؟ بعضي ها خودكفا هستند در دنيا ، يعني مجتهدند و نيازي به تقليد ندارند! امّا كسي خودكفا باشد در آخرت ، بسيار كم است . خودكفائي در آخرت اين است كه وقتي وارد صحنه مي شود ،اعمال را مي سنجند . ترازوئي هست ، وزني هست ، ميزاني هست ، تطاير كتبي هست ، ا نطاق و جوارحي هست ؛ همه اين مواقف حساب و كتابي دارد . يكي از آن مواقف حساس صحنه قيامت ، صحنه توزين است كه افراد را مي سنجند ، عقائد و اعمال واخلاق را مي سنجند .
ما ها ن شآء الله اگر عمل صالح داشته باشيم ، منتظريم ترازو نصب بكنند ؛ ترازو هم دو كفّه دارد . در يك كفّه وزن مي گذارند ، در كفّه ديگر موزون . الآن وقتي كسي بخواهد نان را توزين كند ؛ يك كفّه اش را سنگ مي گذارند ، يك كفّه اش را نان ؛ وزن مي كنند كه اين نان سبك است يا سنگين ! در هر ترازو يك وزني هست و يك موزوني . در قيامت اين ترازو را كه نصب كردند ، وزن ،سنگ و پارامتر و امثال اينها نيست . در سوره اعراف فرمود : و الوزن يومئ ذ الحق (10)، نه و الوزن حق ! نه اينكه وزني هست ، نخير . وزن حقيقت است ؛ يعني در يك كفّه حق مي گذارند ، در كفّه ديگر اخلاق و عقائد و اعمال . آنجا سنگ نمي گذارند كه نماز را با سنگ بسنجند! حقيقت چيست ، ن شآء الله كه رفتيم ، آنجا مشخص مي شود . پس در يك كفّه حقيقت مي گذارند ، در كفّه ديگر اعمال و اخلاق و عقائد . اگر حقيقت بود مي شود وزين: امّا من ثقلت مواز ينه . فهو ف ي ع يشه راض يه (11). و اگر حقيقت نداشت ، سبك بود: و امّا من خفّت مواز ينه . فامّه هاو يه(12) ( اعاذنا الله منها)
تلفيق مركب عالم و خون شهيد ، فخر بزرگاني چون
استاد مطهري (ره)
اين حديث معروف از وجود مبارك رسول گرامي (ص)است كه فرمود: خون شهيد را با مركب عالم مي سنجند . حقيقت در آن روز مصاديق متعدّدي دارد . آن مركّبي كه عالمان دين با آن مركب،
معارف الهي را نوشته اند ، آن حقيقت است و در يك كفّه قرار
مي گيرد . خون شهداء را با مركب عالمان دين مي نويسند . اين شهيد بزرگوار ما وقتي كه وارد صحنه توزين شد ؛ وقتي مي خواهند اعمال او را بسنجند ، هم وزن را به همراه دارد ، هم موزون را به همراه دارد . مي گويد : اين مركّبم و اين خون من ؛ كفي ب ذل ك فخراً . شهيد اوّل اين جور بود ، شهيد ثاني اين جور بود ، مرحوم آ شيخ فضل الله اين جور بود ، شهداي انقلاب اين جور بودند ، شهداي روحاني اين بودند و بزرگاني كه در راه دين شربت شهادت نوشيدند ؛ به يك دست گوهر ، به يك دست تيغ . نظامي درباره وجود مبارك رسول گرامي فرمود كه او براساس آيه: لقد ارسلنا رسلنا ب البيّ نات و انزلنا معهم الك تاب و الم يزان ل يقوم النّاس ب الق سط و انزلنا الحديد(13) اينها به يك دست گوهر ، به يك دست تيغ ؛ شهيد مطهري به يك دست مركب ، به يك دست خون ! به يك دست وزن ، به يك دست موزون ؛ اين در توزين مي شود خودكفا ! اينكه مي بينيد 30 سال گذشته با جلال و شكوه ، همه براي او طلب مغفرت مي كنند ؛ اين است .
مي ببينيد روزانه هزارها نفر در حوزه هاي علميه ايران و غير ايران
مي گويند : قال الشّهيد الأوّل (رح مه الله) ، قال الشّهيد الثّاني
(رح مه الله) ؛ اين فخر عالم است كه قرنها بگذرد ، هر روز هزارها نفر بگويند : شهيد اوّل (رح مه الله) چنين گفت ، شهيد دوّم (رح مه الله) چنين گفت ؛ اين راه براي همه باز است . ما اگر نتوانستيم خودكفا بشويم ، هم وزن را بياوريم ، هم موزون را ؛ لاأقل احدهما را بياوريم ! مبادا خداي ناكرده جزء گروه چهارم باشيم ! گروه چهارم نه وزن دارند ، نه موزون . بعضي ها هر دو را دارند ، بعضي ها وزن را دارند ، موزون را ندارند ؛ يعني عالماني اند كه شهيد نشدند ، بعضي ها شهدائي هستند كه روحاني نبودند و عالم ديني نبودند ؛ بالأخره احدهما را دارند . امّا خداي ناكرده اگر كسي فاقد هر دو بود ، بدا به حال او !!
(1) الكافي / 1 / 32
(2) نهج البلاغه / حكمت 447
(3) الصراط المستقيم / 1 / 168
(4) كوثر / 1
(5) نجم / 5
(6) ر. ك:المصباح ل لكفعمي / 353
(7) حج / 5
(8) ر . ك :الكافي / 1 / 32
(9) بحار الأنوار / 65 / 363
(10) اعراف / 8
(11) قارعه / 6 و 7
(12) قارعه / 8 و 9
(13) حديد / 25

 



بررسي نگاه دين به ارزش و اهميت و چگونگي كار و تلاش
اخلاق كار در زندگي

فرشته محيطي
در مقاله حاضر نويسنده با تاكيد بر اينكه هر كاري علاوه بر اينكه بايد كاري خوب و داراي حسن فعلي باشد، بايستي از نيتي خوب و پاك و يا همان حسن فاعلي نيز برخوردار باشد.
اصولا يكي از نشانه هاي ايمان كار و تلاش و حضور جدي در اجتماع دانسته شده و در سيره و گفتار امامان معصوم اين موضوع مورد تاكيد قرار گرفته است كه در مقاله حاضر به بخشهايي از اين تاكيدات اشاره شده است. با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
اخلاق كار در زندگي
در بينش و نگرش اسلامي و قرآني، كارها براساس نيت معنا و مفهوم مي يابد. هر كاري به سبب نيت فاعل مي تواند شكل مثبت و منفي و يا تقربي و ضدتقربي پيدا مي كند. از اين رو افزون بر حسن فعلي بر حسن فاعلي توجه داده شده است. حسن فعلي به اين معناست كه اصل كار مي بايست نيك و پسنديده بوده و از كارهاي ناپسند و بد در نگرش خرد و خردمندان و شريعت و متشرعان نباشد. اگر كارها از امور پسنديده و خوب و يا حتي مباح و مجاز باشد، با حسن فاعلي و نيت خير موجبات تقرب بشر را فراهم مي آورد.
بر اين اساس اگر اصل كار، ناهنجار و زشت و بد باشد، نمي توان با حسن فاعلي و نيت نيك آن را مثبت و ارزشي ساخت؛ هرچند كه در صورت جهل و يا اشتباه در تطبيق به سبب حسن فاعلي مي توان اميد پاداش را داشت.
اما اگر اصل كار، امري نيك و پسنديده از نظر عقل و عقلا و شرع باشد ولي از حسن فاعلي برخوردار نباشد، اميد پاداش را نمي توان از چنين عملي داشت. از اين جا دانسته مي شود كه حسن فاعلي و نيت خير، از چه جايگاه و ارزشي عالي و متعالي برخوردار است و آثار آن در تغيير ماهيت يك كار تا چه اندازه ظهور و بروز مي كند.
نيت مومن بهتر از عمل اوست
در روايات آمده است كه نقش نيت خير و حسن فاعلي در كاري بيش از اصل كار است؛ زيرا چنان كه گفته شد كاري زشت و بد به سبب نيت خير و حسن فاعلي، هر چند كه تغيير ماهيت نمي دهد ولي بر آن آثار كار خوب مترتب مي شود و شخص به سبب نيت خير خويش از كار خويش بهره مي برد؛ اين در حالي است كه كار خوب و پسنديده به سبب پندار بد كننده آن و نيت بد فاعل، نه تنها سودمند نيست بلكه آثار خوبي نيز بر آن مترتب نمي شود. اين همان چيز است كه گفته اند: نيه المومن خير من عمله؛ نيت انسان مومن كه نيتي پاك و پنداري نيك است بهتر از خود عمل وي مي باشد؛ زيرا عمل وي مي تواند نيك و مباح و حتي ناپسند و بد باشد ولي به سبب همان پندار نيك و برخورداري از حسن فاعلي، در هر حال بهتر است.
به سخن ديگر، انسان مومن به سبب پندار نيك و حسن فاعلي در انجام كار نيك و پسنديده، كارش پسنديده تر از كار انساني است كه مومن به خدا و آخرت نيست و در كارش پندار نيكي چون تقرب و رضاي الهي را در عمل خويش در نظر ندارد، و با اين همه كاري نيك را انجام مي دهد.
بر اين اساس مي توان گفت كه آن چه به كاري هرچند زشت و بد (در صورت جهل و يا اشتباه در تطبيق) معنا و مفهوم ارزشي مي بخشد، پندار نيك و حسن فاعلي است و اگر كاري نيك را انساني با پندار بد و زشت انجام دهد، از هيچ ارزش و اهميتي برخوردار نخواهد شد.
در روايات اسلامي آمده است: انما الاعمال بالنيات؛ به درستي كه معيار سنجش و داوري اعمال و كارها، نيت هاي آن است؛ به اين معنا كه هيچ كاري را نبايد تنها براساس خوبي و بدي اصل كار داوري و ارزيابي كرد بلكه در سنجش و داوري مي بايست به نيت و پندار كننده كار توجه كرد؛ پس اگر شخص كار كننده داراي نيت خير و پنداري نيك باشد آن كار ارزش مي يابد وگرنه اگر داراي نيت بد و يا پنداري زشت و پليد و بد باشد، آن كار هرچند كه بهترين كار جهان باشد، بي ارزش است؛ از اين رو خداوند به كساني كه به ديگران كمك هاي مالي و انفاق مي كنند ولي اين كارشان برخاسته از حسن فاعلي نيست و پنداري زشت و بد در پس آن وجود دارد، خواسته است كه با اين گونه نيت زشت، كار خويش را تباه و بي ارزش نسازند. كسي كه در انجام كار نيك و بذل و بخشش هايش، قصد منت گذاري را دارد، در حقيقت با اين نيت و فكر پليد خويش، ارزش كارش را نه تنها از ميان مي برد بلكه افزون بر از دست دادن مال، از آثار و تبعات معنوي و اخروي و بلكه مادي و دنيوي آن محروم مي شود.
خداوند در آيه 264 سوره بقره مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد، صدقه هاي خود را با منت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسي كه مالش را براي خودنمايي به مردم، انفاق مي كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد. پس مثل او همچون مثل سنگ خارايي است كه بر روي آن، خاكي ]نشسته[ است و رگباري به آن رسيده و آن ]سنگ[ را سخت و صاف بر جاي نهاده است. آنان ]رياكاران[ نيز از آنچه به دست آورده اند، بهره اي نمي برند و خداوند، گروه كافران را هدايت نمي كند.»
در اين آيه به خوبي هرگونه عملي هرچند بسيار نيك و پسنديده از ديدگاه عقل و عقلا و شريعت را به سبب فقدان پندار نيك و حسن فاعلي، عملي بي فايده مي شمارد كه از آن گياهي نمي رويد؛ زيرا خاكي كه بر سنگ سخت است اگر باران بر آن ببارد آن را مي شويد. دل هايي كه از حسن فاعلي پندار نيك برخوردار نيستند، همانند اين سنگ سخت است كه با انفاق و كارهاي نيك و پسنديده خاكي را براي رويش گياه حق و حقيقت فراهم مي آورد؛ ولي حتي اگر خداوند از باران رحمت خويش بر آن ببارد تا از اين خاك جوانه ايمان و حقيقت سر برآورد، به سبب زمينه وبستر نامناسبي كه خاك عمل خوب بر آن نشسته است، هيچ فايده ندارد و گياه از آن نمي رويد و آن باران نيز آن خاك را مي شويد و مي برد.
خداوند در آياتي در همين سوره بيان مي دارد: توصيف بخشش كساني كه داراييهاي خود را در راه خدا انفاق مي كنند، بسان وصف دانه اي است كه هفت خوشه رويانيده و در هر خوشه اي يكصد دانه است و خدا براي هر كه بخواهد، آن را چند برابر مي سازد و خدا گشاينده و دانا است. آنان كه دارايي هاي خويش را در راه خدا انقاق مي كنند، آنگاه از پي آنچه انفاق نموده اند، نه منتي مي گذارند و نه آزاري مي رسانند، پاداششان نزد پروردگارشان محفوظ است؛ و آنان نه بيمي خواهند داشت و نه اندوهگين مي شوند. گفتاري پسنديده در برابر تقاضاي نيازمندان و گذشتي شايسته در مورد آنان، بهتر از صدقه اي است كه آزاري در پي آن باشد و خدا بي نياز و بردبار است. هان اي كساني كه ايمان آورده ايد! بخششهاي خويش را با منت نهادن و آزار رسانيدن به بينوايان، تباه نسازيد؛ درست بسان كسي كه اموال خود را براي خودنمايي در برابر مردم، انفاق مي كند و در دل نه به خدا ايمان دارد و نه به روز بازپسين، پس وصف او همچون وصف سنگ صافي است كه بر آن خاكي نشسته است و رگباري به آن مي رسد و آن را مي شويد و آن سنگ را سخت و صاف و بدون شايستگي براي رويش دانه و گياه وامي گذارد. آري؛ چنين كساني در روز رستاخيز، براي بهره مندي از دستاورد خويش در مقابل انفاق خود، بر هيچ چيز توانايي ندارند و خدا گروه كفرگرايان را راه نمي نمايد. و وصف آنان كه ثروتهايشان را براي بدست آوردن خشنودي خدا انفاق مي كنند و از درون خويش جان را با نيت پاكي كه دارند، استواري مي بخشند، بسان وصف باغي است در زميني بلند و برآمده كه رگباري به آن برسد و از هواي پاكيزه و نور خورشيد به خوبي بهره برد و آنگاه ميوه خود را دو چندان بدهد؛ اگر رگباري هم به آن نرسد، نم نم باراني خواهد رسيد و ميوه اي بسيار و گوارا خواهد داد و خدا به آنچه انجام مي دهيد، بينا است. آيا هيچيك از شما دوست دارد باغي پرطراوت و سرسبز از خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن نهرها روان و از همه ميوه ها در آن باشد و در همان شرايط، دوران پيري او فرا رسد و فرزنداني ناتوان نيز داشته باشد؛ پس، به ناگاه گردبادي همراه با آتشي سوزان به آن باغ برخورد كند و آن باغ يكباره شعله ور شود و بسوزد؟! خداوند آيات خود را اينگونه براي شما روشن مي سازد. باشد كه بينديشيد. هان اي كساني كه ايمان آورده ايد! از پاكيزه هاي آنچه به دست آورده ايد و نيز از آنچه برايتان از زمين برآورده ايم، در راه خدا انفاق كنيد و داراييهاي كم ارزش و نامرغوبتان را كه خود جز با چشمپوشي آن را نمي ستانيد، براي بخشش در نظر نگيريد و بدانيد كه خدا بي نياز و ستوده است. (بقره آيات 262 تا 267)
در اين آيات به خوبي و روشني نقش نيت و پندار بيان شده است. آن چه به عمل ارزش و بها مي بخشد حسن فاعلي و نيت نيك است هر چند كه اصل كار امري معمولي و عادي و حتي زشت و بد باشد و شخص ناخواسته و يا براساس اشتباه در تطبيق، آن را انجام داده باشد. به اين معنا كه گمان مي كرد كه كار خوبي است ولي در حقيقت كار زشت و بدي بود كه به نظرش كاري خوب آمده بود.
خداوند در آيه 01 سوره فاطر مي فرمايد: «سخنان پاكيزه و نيت نيك به سوي او بالا مي رود و كار شايسته به آن رفعت مي بخشد. در حقيقت آن چه در كارها و اعمال مهم است نيت پاك و ايمان است.»
كار نيك در كنار پندار نيك
اگر بخواهيم تفكر و بينش اسلامي را درباره كار و نقش آن در زندگي بيان كنيم بايد بگوئيم كه كار زماني ارزش مي يابد كه افزون بر نيك بودن يعني حسن فعلي داراي حسن فاعلي يعني نيت پاك هم باشد.
به سخن ديگر، هر كاري في نفسه كار نيك شمرده نمي شود؛ بلكه تنها كارهايي نيك است كه در مسير كمالي خود و ديگران باشد و عقل و عقلا و شريعت آن را تاييد و امضا كند. البته اين به تنهايي نيز نمي تواند به كار نيك ارزش و اعتبار واقعي بخشد بلكه در كنار كار نيك مي بايست صاحب انديشه اي باشد كه در مسير تعالي و كمال خود و ديگران گام برمي دارد و هدف و مقصد وي از انجام كار نيك، دستيابي به كمال باشد. از اين رو عمل صالح در كنار نيت پاك است كه ارزش و اعتبار واقعي مي يابد.
در آيات و روايات بسياري بر دو جنبه حسن فعلي و حسن فاعلي كار بسيار تأكيد شده است.
آيات قرآن همواره در هنگام بيان عمل، آن را به صالح، مقيد و متصف مي سازد. از اين رو در اشكال اسمي چون عمل صالح و يا فعلي چون يعملون الصالحات سخن به ميان آمده است. افزون بر اين از مردم خواسته شده است كه اين عمل صالح را با نيت و پندار دست يابي به كلمه طيب انجام دهند كه در حقيقت بيانگر نقش حسن فاعلي و تأثير مستقيم و اساسي آن در ارزش يابي عمل صالح است.
در روايات اسلامي آمده كه شخصي نزد يكي از معصومان(ع) مي رود و از وضعيت روحي و افكار و نگرش خويش گلايه مي كند. وي ابراز مي كند كه من بسيار علاقه مند به كار و تلاش و آباداني هستم و بيشترين وقت خويش را به آن سپري مي كنم. معصوم از وي مي پرسد: به چه نيتي اين كارها را انجام مي دهي؟ وي پاسخ مي دهد: براي اين كه توسعه در زندگي خويش بدهم و دستم به سوي ديگري دراز نشود و براي كمك به مستمندان و نيازمندان آن را هزينه كنم. امام(ع) كار وي را جهاد و عبادت مي شمارد.
به سخن ديگر آن چه به هر كاري بعد عبادي مي بخشد، حسن فاعلي و پندار نيك و نيت خوب است. در آيات قرآني يكي از اهداف آفرينش انسان و استقرار وي در زمين، كار و آبادسازي زمين دانسته شده است و خداوند مي فرمايد:هو انشأكم من الارض و استعمركم فيها؛ او شما را از زمين پديد آورد و شما را در آن زندگاني داده و آباد كردن آن را از شما خواسته است. (هود آيه16)
كار، وظيفه اجتماعي
از نظر اسلام كار يك وظيفه و مسئوليت اجتماعي نيز مي باشد؛ به اين معنا كه از نظر اسلام، هر انساني موظف است تا كاري را انجام دهد حتي اگر نياز شخصي به كار و يا درآمدهاي آن نداشته باشد؛ زيرا انسان موجودي اجتماعي است و بي اجتماع و همكاري و تعاون نمي تواند زندگي كند. انسان افزون بر نيازهاي عاطفي، نيازهاي ديگري دارد كه از راه كار و تعاون برآورده مي شود. ما نمي توانيم به تنهايي همه نيازهاي خويش را برآورده كنيم؛ از اين رو وقتي به پيرامون خويش مي نگريم انبوه چيزها را مي بينيم كه ديگران ساخته و توليد كرده و به ما داده و يا فروخته اند.
وظيفه انساني ما به حكم هدف و فلسفه خلقت و آفرينش (هود آيه 16) و اخلاقي ما مي طلبد تا ما نيز به ديگران خدمتي نموده و نيازهاي ديگران را برآورده كنيم.
در اسلام، يكي از نشانه هاي ايمان و اسلام، كار كردن و حضور فعال در تمدن سازي است. اصولاً انسان عابد كسي است كه نيازهاي خويش را برآورده ساخته و به كمك و ياري ديگران نيز بشتابد. لذا از اين روست كساني كه با نماز خواندن و عبادت هاي ديگر، كارهاي خويش را بر دوش ديگران مي افكنند، از نظر قرب و منزلت، كمتر و پايين تر از مردمي هستند كه نيازهاي خويش را با تلاش و كوشش خود برآورده مي كنند.
امام صادق(ع) مي فرمايد: الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله؛ كسي كه براي تامين مخارج خانواده اش تلاش مي كند همانند كسي است كه در راه خداوند جهاد مي كند. (فروع كافي؛ كليني، ج 5، ص 88 حديث 1)
از امام رضا(ع) اين معنا وارد شده است كه تامين نيازهاي خانواده برتر از جهاد دانسته شده است: الذي يطلب من فضل الله عز و جل ما يكف به عياله اعظم اجرا من المجاهد في سبيل الله عز و جل؛ كسي كه به منظور تامين نيازمندي هاي خانواده اش در پي كسب روزي الهي است، پاداشي برتر از پاداش مجاهد در راه خداوند دارد. (همان ص 87، حديث5)
از امام باقر(ع) نيز روايت شده كه: من طلب الرزق في الدنيا استعفافا عن الناس و توسيعا علي اهله و تعطفا علي جاره لقي الله عزوجل يوم القيامه و وجهه مثل القمر ليله البدر؛ كسي كه براي بي نياز از مردم و رفاه خانواده و كمك به همسايگانش در طلب روزي حلال باشد، در روز قيامت خداوند را در حالي ملاقات مي كند كه چهره اش مانند ماه شب چهارده مي درخشد. (همان، حديث 5)
اين نگرش موجب مي شود تا نقش تمدن سازي كار و كارگر به خوبي روشن و تقويت شود بطوري كه پيامبر(ص) پس از جهاد در راه خدا در هنگام بازگشت به مدينه در همان بدو ورود خويش دست كارگري را مي بوسد. در منابع تاريخي آمده است كه پيامبر اكرم(ص) هنگام بازگشت از جنگ تبوك به مدينه، با سعد انصاري كه به سببي مشروع نتوانسته بود در جنگ حضور يابد، رو به رو شد. وقتي پيامبر(ص) دستان خشك و خشن و تركيده او را ديد از او پرسيد: صدمه اي به دستانت رسيده است؟ سعد در پاسخ گفت: براي تامين مخارج و هزينه هاي اهل و عيال با ريسمان و بيل كار مي كنم. پيامبر (ص) بر دستان او بوسه زد و فرمود: اين دستي است كه در آتش دوزخ نمي سوزد. (اسد الغابه في معرفه الصحابه؛ ابن اثير؛ ج2؛ ص 269)
ارزش كار از نگاه امامان معصوم
ارزش كار و اهميت آن در تعالي و تكامل فردي و جمعي انسان و جامعه است كه هرگونه بي كاري، عار و ننگ شمرده شده است و انسانهاي بيكار ملعون دانسته شده اند. در روايتي از پيامبر(ص) نقل شده است كه فرمود: كسي كه بار زندگي خويش را بر دوش مردم مي افكند ملعون است. (بحارالانوار ج77 ص142 حديث1)
امام باقر(ع) مي فرمايد: لاخير في من لايحب جمع المال من حلال يكف به وجهه و يقضي به دينه و يصل به رحمه؛ كسي كه دوست نمي دارد تا از راه حلال مالي را فراهم آورد كه با آن آبروي خود را حفظ نمايد و دينش را ادا كند و با كمك به خويشان صله رحم نمايد، خيري در چنين فردي نيست. (فروع كافي ج 5 ص27)
امام صادق (ع) در پاسخ به شخصي كه پرسيد كه مي خواهد در خانه اش بنشيند و به نماز و روزه و عبادت بپردازد و از تلاش براي كسب درآمد خودداري كند و معتقد است كه به هرحال خداوند روزي او را به گونه اي تامين مي كند فرمود: اين شخص از كساني است كه دعاي آنان اجابت نمي شود. (همان ج5 ص77)
امام باقر(ع) مي فرمايد: حضرت موسي(ع) از خداوند پرسيد: خدايا! مبغوض ترين بندگان در نزد تو كيست؟ خداوند در پاسخ فرمود: كساني كه شب را تا صبح همانند جسدي مرده مي خوابند و روز خود را نيز به بطالت و بيكاري مي گذرانند. (سفينه البحار؛ قمي؛ ج8؛ ص 863)
سيره عملي معصومان (ع) اين گونه بوده است و هيچ يك از امامان معصومان (ع) از كار فرار نمي كردند و همواره در تلاش و كوشش بوده اند به گونه اي برخي ها آنان را به اين دليل سرزنش و نكوهش مي كردند (فروع كافي ج5 ص37 و 47 و 67)
كار، روشي براي مبارزه با نفس
بسياري از مردم مي كوشند تا به حكم تقواي الهي، نفس خويش را مهار كنند و اجازه ندهند تا بر ايشان مسلط شود. بسياري از روش هايي كه بيان شده به گونه اي مرتبط به كار است. در روايتي از اميرمؤمنان (ع) نقل شده كه فرمود: النفس ان لم تشغله شغلك؛ اگر تو نفس خود را به كار مشغول نسازي او تو را مشغول خواهد كرد.
بنابراين براي اين كه نفس خويش را تربيت و پرورش دهي بهتر آن است كه او را سرگرم كاري كني. از اين رو كساني كه بيكار هستند شيطان به سادگي بر ايشان مسلط مي شود و آنان را به گمراهي و گناه و ناهنجاري سوق مي دهد.
جوانان بيكار آمادگي بيشتري دارند تا در دام ناهنجاري و هواهاي نفساني بيفتند، از اين رو بر والدين و مديران سياسي و اجتماعي جامعه است كه كاري را براي آنان فراهم آورند و اجازه ندهند تا جوانان بيكار باشند. براي به دست آوردن جامعه سالم و ملت سالم نياز است كه جوانان به كار گرفته شوند و بيكار نمانند.
كار موجب مي شود تا شخصيت فرد سالم بماند و بلكه شخص احساس شخصيت كند.
كار در سيره پيامبر(ص)
پيامبر(ص) در طول زندگي سراسر نور و رحمت خود حتي يك روز را به بطالت نگذراندند. تمام امور شخصي و مربوط به خانه را شخصا انجام مي دادند و هميشه اين دعا و نيايش را مي كردند؛ خدايا از بيكارگي و تنبلي و زبوني به تو پناه مي برم. ايشان هميشه مسلمانان را به تلاش و كار ترغيب و تشويق نموده و براي كسب روزي حلال تاكيد مي كردند و مي فرمودند؛ «خدا كارگر امين را دوست دارد. عبادت، هفتاد جز دارد كه بهترين آن كسب روزي حلال است.» يكي از اصحاب پيامبراعظم(ص) خيلي فقير شده بود، تصميم گرفت خدمت پيامبر برود و از آن حضرت كمك بگيرد اما قبل از بيان حاجتش رسول خدا(ص) فرمودند: «كسي كه از ما چيزي بخواهد به او خواهيم داد اما اگر كسي بي نيازي بورزد و دست حاجت و نياز پيش مردم دراز نكند، خداوند او را بي نياز مي كند.» او شرمنده شد و خجالت كشيد نياز خود را مطرح كند، به خانه برگشت اما فقر مالي باعث شد دوباره خدمت آن حضرت برسد تا درخواست كمك نمايد. ولي مجددا همان جمله را از پيامبر(ص) شنيد. بدون طرح نياز خود به منزل برگشت ولي اين بار با خودش فكر كرد كه من چه كاري مي توانم بكنم. به نظرش رسيد كه به صحرا برود و هيزمي را جمع كند و بفروشد. رفت و تيشه اي را عاريه گرفت و به صحرا رفت. هيزمي جمع كرد و به بازار آورد و آن را فروخت و مايحتاج زندگي خود را تامين كرد. به مرور زمان صاحب سرمايه و ثروت شد. روزي رسول خدا(ص) به او رسيد و با لبخند و تبسم فرمودند: «نگفتم هركس بي نيازي بورزد خداوند او را بي نياز مي كند.» مي فرمودند: اينكه يكي از شما ريسمان خويش برگيرد و به كوه و صحرا برود هيزم فراهم آورد و بفروشد و از درآمد خود بخورد و صدقه دهد براي او بهتر است از اينكه تكدي و گدايي كند و از مردم چيز ي بخواهد.
روزي پيامبر با اصحاب بودند كه جوان توانا و نيرومندي را ديدند كه اول صبح به كار و تلاش مشغول بود. اصحاب گفتند اگر اين جوان نيرو و توان خود را در راه خدا به كار مي برد قابل تمجيد و ستايش بود.
رسول خدا(ص) معترض شدند و فرمودند اين سخن را نگوييد، اگر اين جوان براي معاش خود كار مي كند كه در زندگي محتاج ديگران نباشد و از مردم، مستغني گردد، او با اين عمل در راه خدا قدم برمي دارد. همچنين اگر كارش براي والدين پير و كودكان خودش است تا از مردم بي نيازشان سازد باز هم به راه خدا مي رود ولي اگر كار مي كند تا با درآمد خود به تهيدستان فخر بورزد و فقط براي كسب ثروت و خودنمايي باشد او به راه شيطان رفته و از صراط حق منحرف شده است.
پيامبر(ص) وقت خود را به سه قسمت تقسيم مي فرمودند؛ 1- قسمتي را براي عبادت خدا 2- قسمتي را براي استراحت و خانواده 3- قسمتي را براي كار.
جمعي از اصحاب آن حضرت وقتي آيه 2 سوره طلاق را از پيامبر شنيدند كه: «هركس تقوي و پرهيزگاري پيشه كند خدا دري به روي او مي گشايد و روزي او را از جايي كه گمان نداشته باشد مي رساند.» دست از كار و كوشش برداشتند و در به روي خود بستند و به عبادت پرداختند و با خود گفتند ديگر احتياجي به كسب و كار نداريم، رسول خدا(ص) از عمل آنها اطلاع يافت و به احضار آنان مبادرت ورزيد. چون حاضر شدند، فرمود: چرا از كار و تلاش دست كشيده و تنها به عبادت اكتفا كرده ايد؟ گفتند: خداوند ضامن شده روزي ما را بدهد، ما هم از كار صرف نظر كرديم و به عبادت پرداختيم.
رسول خدا آنها را توبيخ و سرزنش كرده و فرمود هركس چنين روشي در پيش گيرد و از فعاليت و كار شانه خالي كند دعايش مستجاب نخواهد شد. بر شما لازم است كار كنيد و روزي خود را در سايه تلاش و كوشش با استمداد از ذات لايزال خداوند به دست آوريد و در بياني ديگر فرمودند: «ان اطيب ما اكل الرجل من كسبه».

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14