(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 13 اردیبهشت 1390- شماره 19917

نگاهي به نقش معلم در بهارستان تعليم و تربيت (بخش پاياني)
عشق و ايثار پاي نيمكت هاي مدرسه



نگاهي به نقش معلم در بهارستان تعليم و تربيت (بخش پاياني)
عشق و ايثار پاي نيمكت هاي مدرسه

گاليا توانگر
جعبه اول را باز كردم، به جعبه بعدي رسيدم. باز جعبه ديگري بود... خيلي متعجب شدم با اين حال در سكوت كلاس و نگاه كنجكاو بچه ها چاره اي نداشتم كه تا آخرين جعبه را باز كنم. كادوهاي بقيه بچه ها روي ميزم خوش نشسته بودند.
بالاخره به آخرين جعبه رسيدم. مريم روي يك تكه سفيد كاغذ ساده و زيبا نوشته بود: خانم هاشمي! دوستت دارم.
مي دانستم كه خانواده مريم فقيرتر از آني هستند كه براي من كادويي خوش آب و رنگ تدارك ببينند. با اين حال همين جمله ساده مريم كه از عمق وجودش متولد شده بود و برق چشم هايش آن را تصديق مي كرد، به يك دنيا برايم مي ارزيد.
وقتي هفته معلم فرا مي رسد، هر دانش آموزي به اين فكر مي افتد كه چطور از معلمش قدرداني كند؟ با اين حال بزرگترين هديه براي من در سنوات خدمتم بالندگي و تربيت اسلامي شاگردانم بوده و هست. معلم ها مثل هر پدر و مادري دوست ندارند نهال وجود شاگردانشان را در جايگاه فرزند خميده ببينند. هرگاه بعد از سال ها با يكي از آنها برخورد مي كنيم كه شاغل شده و زندگي تشكيل داده با تمام وجود حس والديني را تجربه مي كنيم كه فرزندش را به خانه سعادت و خوشبختي راهنمايي كرده است.
به جرأت مي توان گفت كه بعد از والدين، بچه ها از معلم خود تأثيرپذيري دارند، اين تأثيرپذيري به ويژه در سال هاي دوره ابتدايي بسيار پررنگ تر است.
خيلي از ما هنوز نام معلم كلاس اول و چهره اش را به ياد مي آوريم و يا محبت و كلام تحول برانگيز يكي از معلمين خود را در دوره هاي مختلف تحصيلي نقشبند ذهن كرده ايم. پس گزاف نيست اگر بگوييم كه معلم جايگاه پدر و مادري دارد و حفظ احترام و رضايت او از واجبات است. يك چنين جايگاه و منزلتي بايد در بين خانواده ها و جامعه از طريق فرهنگ سازي نهادينه شود. بدون شك هيچ ضربه اي جز دل شكستن و از ياد بردن حرمت ها نمي تواند براي وجود نازنين معلم تلخ و گزنده باشد.
هر كدام از ما هم شاگرديم و هم معلم!
حضرت امام جعفر صادق(ع) مي فرمايند: هنگامي كه روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي كند و چون ترازوي اعمال نهاده شود و خون شهيدان را با مركب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مركب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت. اين ارزش بدان جهت است كه شهيدان در سايه علم و تربيت معلمان و تعليم شايسته آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.
صابر حقاني كه خود برادر شهيد است از شاگردان رزمنده اش خاطره هاي بسياري دارد. وي مي گويد: «آن روزها همه چيز رنگ و بوي آموختن داشت. گاه من معلم بودم و گاه شاگرد دانش آموزانم! مي ديدم كه فراتر از سنشان قد مي كشند، درك مي كنند و به اطرافيان خود درس مي دهند.
يكي از شاگردان سال دوم دبيرستانم كه بسيار هم درسخوان بود، روز اعزامش براي خداحافظي به كلاسم آمد. وقتي به شانه اش زدم و گفتم: زنده باشي پسرم! گفت: آقا! دعا كنيد در كلاس جبهه شاگرد اول باشم.
بعدها از بچه هاي هم رزمش شنيدم همان جا هم خودش درسش را ادامه داده و هم براي افرادي كه سواد نداشته اند، تدريس مي كرده است.
سال اول دانشگاه كه رشته مهندسي عمران قبول شد، به شهادت رسيد. حالا كه فكرش را مي كنم، او با اين كه شانه هاي كوچكي داشت، ولي معلم من بود و هنوز هم تلاش، اخلاص و فداكاري اش براي من الگوست.»
مجيد مظفري كه شاگرد يك تراشكاري است، اگرچه مثل هم سن و سالانش در جبهه آن روزها، شانه هاي كوچكي دارد، ولي در نوجواني او نيز براي خودش مردي بزرگ و معلمي قابل احترام است. مجيد صاحب كارش را كه پيرمردي جا افتاده است، بهترين معلم دوران زندگي اش معرفي مي كند و مي گويد: «هر كس مي تواند در جايگاه خودش هم شاگرد باشد و هم معلم. من پدرم را از ده سالگي از دست داده ام، با اين حال آقاي وكيلي صاحب كارم برايم هم حكم پدر را دارد و هم معلم. حس معلمي و شاگردي فقط محدود به كلاس درس نيست، هر وقت از هر كسي چيزي آموختيم بايد تا ابد بنده او باشيم.»
مجيد روزهاي تلخ بي كسي اش را به ياد مي آورد، اما حالا خودش مي تواند يك معلم فني در حرفه تراشكاري باشد، و البته با نشاط و روحيه مثبتي كه نسبت به زندگي دارد، مي تواند براي خيلي هايي كه شرايط او را دارند الگو باشد. اين شاگرد تراشكاري در حالي كه با دست هاي پينه بسته اش كه دست هاي يك معلمند، زنگوله هاي عرق پيشاني اش را پاك مي كند، مي گويد: «در ماه لااقل يك شاگرد تازه وارد تراشكاري را آموزش مي دهم و اولين جمله ام به او اين است كه در زندگي كم آوردن هنر نيست، بلكه مثل كوه استوار ايستادن و از دسترنج خود روزگار گذراندن مرام مردان نيك روزگار است.»
منزلت معلم در گرو رفتار اوست
علي سليماني با 17سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش امروز مسئول روابط عمومي آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران است. خودش مي گويد: «از تدريس در پايه اول ابتدايي شروع كردم. حتي يك دوره مربي پرورشي هم بوده ام.» سليماني از آن دسته معلم هايي است كه خودش به اطرافيان فوق العاده احترام مي گذارد و اين گونه غيرمستقيم به شاگردانش متذكر مي شود كه احترام ديدن لازمه اش احترام گذاشتن به اطرافيان است. سليماني صادقانه مي گويد: «به نظر من منزلت معلم و جايگاه وي نزد اطرافيان بخش عمده اش به رفتار خود او در كلاس درس و محيط مدرسه برمي گردد. شاگرداني را مي شناسم كه اگر چه قدري شر و شورند، اما سركلاس معلمي كه به قول معروف با مرام و درست رفتار مي كند، متقابلا رفتارش با احترام مي شود.»
مسئول روابط عمومي آموزش و پرورش شهرستان هاي استان تهران به خيزش هاي خوبي كه در جهت تامين وضعيت رفاهي معلمان صورت گرفته اشاره مي كند و مي گويد: «شهيد رجايي جمله ماندگاري دارند. ايشان مي گفتند: معلمي شغل نيست؛ معلمي عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش كرده اي، رهايش كن و اگر عشق توست مباركت باد.
حقيقتا بگويم كه اكثريت همكاران من با عشق سركلاس مي روند. متاسفانه افرادي هستند كه مي خواهند اين حرفه را به تجارت پيوند بزنند، اما حساب كلاس هاي خصوصي با وجه تدريس بالا جداست. معلمي را مي شناسم كه بدون گرفتن حتي يك ريال حاضر شده چند ساعتي در هفته با شاگرد معلولش جلسه خصوصي كار كند.»
وي مي گويد: «اين يك خطر است كه معلمي را با وادي تجارت پيوند بزنيم، بايد اندك اندك با برنامه هاي كلان آن چنان رفاه حال معلمان را تامين كنيم كه فارغ از دغدغه هاي زندگي دغدغه اصلي ايشان انسان سازي باشد.»
وي در حالي كه با يكي از فرهنگيان بازنشسته در راهرو اداره احوال پرسي مي كند و پيگير كارهاي اداري اش است، مي گويد: «خود من ، روزي احساس رضايت خاطر دارم كه قدمي براي اين قشر فرهنگي بردارم. وظيفه ما رسيدگي به حال معلمان است و معلمان هم اين مسئوليت را دارند كه مردان و زنان مسئول جامعه فردا را تربيت كنند.»
پررنگ تركردن پيوند اولياء و مربيان
تمام سال هاي تدريس سرشار از لحظه هاي زيبايي است كه براي معلم خاطره مي شود به ويژه زماني كه شاگردان ثمره آموزش را به خوبي پاسخگو باشند و به معناي واقعي نكته اي بياموزند چه علمي و چه تربيتي. در مدرسه اي از منطقه 16 سال ها پيش دانش آموزي داشتم كه در ديكته بسيار ضعيف بود و نمراتش هميشه تك مي شد. مدتي را با روش هاي رونويسي از درس با خودكار رنگي و نوشتن كلمات سخت درس با وي گذراندم فايده اي نداشت. تصميم گرفتم بعد از هر بار ديكته ابتدا برگه او را تصحيح كرده و غلط هايش را مشخص كنم. بنابراين صحيح كلمات را مي نوشتم و به او فرصت مي دادم تا دقايقي آنها را ياد بگيرد؛ سپس همان ديكته را دانش آموز ديگري به او مي گفت و وي مجددا مي نوشت. من هم ضمن ادامه كار كلاس نظاره گر بودم. به مرور ديكته دانش آموز بهتر و بهتر شد و اعتماد به نفس لازم را پيدا كرد تا جايي كه نمره زير هفت او به هفده رسيد و نمره پايان ترمش هم عالي شد. دانش آموز هر بار ذوق زده از من مي پرسيد: خانم! بهتر شدم؟! خدا را شكر جديت در كار نتيجه خوبي داشت.
الهه عليپور با 18 سال سابقه كار در آموزش و پرورش شهر تهران ضمن بيان خاطره بالا پيرامون اين كه چرا جايگاه معلم در جامعه آن طور كه انتظار مي رود، متبلور نشده است، مي گويد: «جانا سخن از زبان ما مي گويي! متاسفانه به مرور زمان و پررنگ شدن نقش رسانه هاي مختلف اطلاع رساني و در كنار آنها كم رنگ شدن بعضي از ارزش ها، جايگاه مدرسه و سپس معلم در جامعه امروزي به شدت تنزل پيدا كرده است.
خانواده ها به جهت اشتغال به مسائل روزمره شان به خصوص اقتصاد خانواده، كمتر به وضعيت درسي فرزندانشان توجه مي كنند و به دنبال آن نوجوانان به نوعي رها شده در فضاي آموزشي هستند. هرچه اين وضع دامنه دارتر باشد، معلم بيشتر در حاشيه قرار مي گيرد. ضمن آنكه امروزه درآمد حاصل از مشاغل مختلف ملاك ارزش گذاري آن شغل نيز هست.»
وي در مورد خلأهاي موجود ارتباطي بين معلم و شاگرد به اين دلايل اشاره مي كند: «كم شدن روابط اوليا با فرزندان به ويژه نظارت نداشتن اوليا به خصوص پدران بر وضعيت درسي فرزندان يكي از خلأهاي موجود است. اكثر خانواده ها تنها در سال هاي مقطع ابتدايي فرزندانشان حساسيت نشان مي دهند و با سنگين شدن مطالب درسي و ورود دانش آموز به مرحله راهنمايي و دبيرستان حمايت لازم از وي را قطع كرده و به اصطلاح مي پندارند كه ديگر بزرگ شده؛ خودش بايد به فكر خودش باشد؛ ما از درس هايش سر درنمي آوريم! عدم برنامه ريزي در استفاده صحيح از زمان؛ پس از تعطيل شدن مدرسه يكي ديگر از مشكلات است. دانش آموزان بيشتر زمانشان را به استراحت و ديدن برنامه هاي تلويزيوني و سرگرمي هاي مورد علاقه شان اختصاص مي دهند، بنابراين كم ترين فرصت يا بدترين فرصت ها در خانه صرف مطالعه مي شود. در اين جا حتماً بايد خانواده به فرزندانشان برنامه ريزي صحيح در مديريت زمان را آموزش دهند.
بي انگيزه بودن نوجوانان نسبت به تحصيل و در واقع به زعم آن ها بي فايده بودن تحصيلات عاليه يك روند مخرب است. خيلي وقت ها در گوششان خوانده شده كه اين همه درس بخواني كه چه بشود؟! معلم بايد حقيقت را به گونه ديگري در نگاه دانش آموزش جا بيندازد. بايد به دانش آموز گفته شود كه خيلي از تحصيل كرده ها و به جرئت مي توان گفت اكثريت اين قشر صاحب مشاغل و مناصب و جايگاه خوبي در جامعه مي شوند. جوان بايد صبور و تلاشگر باشد. يك شبه نمي توان ره صدساله را طي كرد.»
وي ادامه مي دهد: «نبودن امكانات و تجهيزات به روز در مدارس نيز در ليست مشكلات قراردارد. با وجود اينكه در سطح دنيا تدريس چهره اي تازه با استفاده از تكنولوژي پيدا كرده در مدارس ما هنوز شيوه سنتي گچ و تخته حاكم است!
اگر معلم بخواهد نوآوري در تدريس داشته باشد، بايد از دست سازه خودش و يا دانش آموز استفاده كند. به طور كلي روش هاي نوين آموزشي در اكثريت مدارس قابل اجرا نيست به طور مثال دبير ادبيات كه با كتاب هاي مرجع زيادي سر و كار دارد و در حين تدريس به آنها احتياج دارد، لازمه اش اين است كتابخانه نسبتا مجهزي در مدرسه باشد تا بتوان اين كتابها را به كلاس آورد و دانش آموز از نزديك با آنها آشنا شود. حال اگر كتابخانه هم باشد، كتابدار نيست و خيلي از روزها در كتابخانه بسته است!»
تأثير كلام معلم
در ارتقاي معنوي دانش آموز
يكي از مادران به مدير مدرسه پيغام داده بود كه دختر 11ساله اش بعد از صحبت هاي معلم عربي سركلاس امسال تمام روزه هايش را گرفته است. وقتي اين خبر را شنيدم بيشتر از يك مادر براي شاگردم احساس رضايت و خرسندي كردم. حس مادري داشتم كه دخترش را به سمت نور هدايت كرده است.
ناهيد شفعتي دبير عربي با بيان خاطره بالا، خاطرنشان مي كند كه در جامعه ديني و مذهبي ما با اتكا به آموزه هاي ديني شأن معلم بالاست و هنوز هم معلم از جايگاه ويژه و خاص خود برخوردار است. وي مي گويد: «البته بايد گفت كه معلم در جامعه مذهبي ما هنوز جايگاه خود را دارد. افراد جامعه براي معلم و قشر فرهنگي ارزش و احترام خاص قائل هستند، ولي انتظار مي رود كه جايگاه معلم بيش از اين متبلور باشد، براي اين كه نقش و جايگاه معلم در جامعه پررنگ تر شود و مسئولين و رسانه ها خصوصا صدا و سيما كه بيشترين مخاطبين را دارند، موظفند براي نقش و جايگاه واقعي معلم بيشتر تلاش كنند. با توجه به نقش و اهميت نيروهاي فرهنگي و نقش تأثيرگذار آن در جامعه قطعا دشمنان قسم خورده ما در صدد ضربه زدن به اين جايگاه و شخصيت معلمين مي باشند كه هوشياري و بصيرت بالاي اين قشر را بيش از پيش مي طلبد.»
وي پيشنهاد مي دهد: «فرصت ها خيلي كم است. اگر طوري برنامه ريزي شود كه معلم ساعتي را در طول هفته در خارج از كلاس با دانش آموزان و يا اوليا ملاقات داشته باشد و ارتباط بين آنها منسجم تر گردد اين باعث مي شود كه زحمات معلم و تلاش دانش آموزان بيشتر خود را نشان دهد. عدم ارتباط خوب و مستمر اوليا دانش آموزان و معلم خلأ خود را به خوبي در نظام آموزش و پرورش نشان مي دهد، زيرا پاره اي از مشكلات دانش آموزان را بايد در خارج از كلاس و با حضور اوليا حل كرد، ولي متأسفانه چنين فرصتي در نظام آموزشي پيش بيني نشده است.»
وي در پايان در تكميل صحبت هايش مي گويد:
«خوشبختانه رابطه بين دانش آموز با معلم در جامعه ديني و معنوي ما خيلي خوب و نزديك است. معلمان ما واقعا ايثارگر و با محبت هستند و دانش آموزان را مانند فرزندان خود مي دانند و اين براي ما بسي افتخار است كه چنين فرهنگياني در كشورمان وجود دارند و دانش آموزان نيز نسبت به معلمان خيلي لطف دارند و اين را مي توان در عشق دانش آموزان به معلمانشان در روز معلم و تابستان ها كه از هم دور هستند، ديد. البته با وجود فناوري جديد ارتباط بين معلم و دانش آموز بيشتر شده است اما بهتر است اين ارتباط با حفظ حريم ها صورت گيرد.
از مديران ومسئولين نظام آموزش و پرورش با توجه به اهميت علم و تجربه معلمان خواهش مي كنم كه امكانات تحصيل در مقاطع بالاتر نظير فوق ليسانس و دكترا را براي همكاران فرهنگي فراهم كنند. فرصت هاي مطالعاتي و تحقيق و پژوهش به معلم بدهند تا معلمان علاقه مند بتوانند در مقطع كارشناسي ارشد و قوي كردن زبان انگليسي ادامه تحصيل بدهند و به علم روز نزديك تر شوند.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14