(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 15 اردیبهشت 1390- شماره 19919

گزارشي از همايش دين، رسانه و كودك تهديد كودكان ايراني از سوي رسانه هاي غربي
گامي به عقب!
وضعيت ناگوار تلويزيون هاي خصوصي در افغانستان
نقد نمايش«بلوط هاي تلخ» نويسنده و كارگردان: شهرام كرمي
مين هايي كه چون بلوط بر زمين ريخته اند...!
درباره وضعيت امروز سينما در غزه
وسيله اي براي شكستن محاصره
انيميشن مبارزات دلواري توليد مي شود
چهل و يكمين جشنواره فيلم رشد كليد خورد
توليد مستند «اوستا عبدالحسين» مجموعه مستند «اوستا عبدالحسين» توليد شد.



گزارشي از همايش دين، رسانه و كودك تهديد كودكان ايراني از سوي رسانه هاي غربي

همايش «دين، رسانه و كودك» با حضور 90 نفر از كارشناسان، مديران و برنامه سازان شبكه هاي راديويي و تلويزيوني جهان اسلام در مجتمع آموزش عالي امام خميني(ره) قم برگزار شد.
به گزارش خبرگزاري ها، حجت الاسلام محسن قمي، معاون
بين الملل دفتر مقام معظم رهبري سخنران مراسم افتتاحيه اين همايش بود. وي فعاليت رسانه اي را مهم و دشوار دانست و گفت: در عين اينكه كار براي كودك بسيار دشوار است اما مي توان اميدوار بود كه با توجه به تاثير رسانه هاي اسلامي، كودكان منطبق بر فطرت پاك انساني تربيت شوند.
وي خاطرنشان كرد: دعوت رسانه هاي اسلامي دعوت به فطرت انسان ها است. به همين خاطر رسانه هاي غربي هر قدر هم كه
به وسيله فساد اخلاقي و خشونت بخواهند به اهداف خود برسند دچار بن بست خواهند شد.
حجت الاسلام قمي با بيان اينكه رسانه هاي غربي امروز كاركرد قبلي و اثرگذاري خود را از دست داده اند اضافه كرد: با وجود تبليغات گسترده آنها براي ترويج فساد و خشونت، حجاب در كشوري مانند فرانسه به نماد و سمبل آزادگي، عزت و مقابله تبديل شده است.
وي با بيان اينكه رسانه هاي غربي قتل عام فرهنگي عليه كودكان بي دفاع جهان سوم به راه انداخته اند اظهارداشت: در فعاليت رسانه اي ما با صحنه اي خالي از رقيب روبه رو نيستيم و دشمن با توان و امكانات بيشتري به تبليغ و ترويج فرهنگ خود مي پردازد، اما ما با توجه به امتيازات منحصر به فرد مي توانيم صحنه رسانه اي دنيا را عوض كنيم.
وي وجود نيروهاي متعهد و مومن، منطبق بودن محتواهاي برنامه هاي رسانه اي دنياي اسلام با فطرت كودكان و نصرت الهي را از امتيازاتي برشمرد كه موجب مي شود تا آينده اي اميدواركننده پيش روي رسانه هاي جهان اسلام باشد.
معاون بين الملل دفتر رهبر انقلاب ابراز داشت: تفكر ليبرال مي خواهد كودك را به ناكجاآباد و به آزادي سلبي برساند كه ستاره اش مايكل جكسون است، اما اسلام مي خواهد انسان آزاده تربيت كند كه ستاره اش اباذر و مقداد و حسين فهميده ها هستند.
وي با بيان اينكه امروز ظرفيت هاي فراواني براي تبليغ دين از طريق رسانه وجود دارد، ادامه داد: انقلاب اسلامي و تحولات اخير جهان اسلام نصرت هاي الهي هستند كه گوش هاي دنيا را آماده شنيدن پيام اسلام كرده و ظرفيت هاي جديدي براي رسانه هاي دنياي اسلام گشوده است.
كودكان در معرض تهديد رسانه هاي غربي
محمدمهدي شريعتمداري، دبير همايش دين، رسانه و كودك و معاون مطالعات راهبردي اتحاديه راديو و تلويزيون هاي اسلامي از ديگر سخنرانان اين همايش بود.
وي با اشاره به تجربه جمهوري اسلامي ايران در 32 سال پس از انقلاب و تلاش هاي رسانه يي در چند سال اخير در عرصه برنامه سازي ديني براي كودكان، بيان كرد: به نظر مي رسد به پژوهش هاي عميق براي شناخت مساله، ماهيت رسانه، مخاطبان و مفاهيم ديني كه بايد به آ ن ها آموخت و روش هاي لازم در همه مراحل نيازمنديم.
معاون مطالعات راهبردي اتحاديه راديو و تلويزيون هاي اسلامي، تصريح كرد: به رغم توليد رسانه هاي پاك و تنوع آن ها، كودكان جوامع مسلمان همچنان در معرض تماشاي برنامه هاي توليدي غرب قرار دارند.
وي تأكيد كرد: متأسفانه امروز دشمنان توانسته اند كه از ابزار رسانه براي القاي مفاهيم خود به كودكان، بهره ببرند و تهاجم فرهنگي و رسانه اي را از خانه خانواده هاي مسلمان آغاز كرده اند.
شريعتمداري تصريح كرد: در اين شرايط ما هنوز در پيچ و خم شناخت ماهيت و كاركرد رسانه ها قرار داريم كه آيا رسانه مي تواند كاركرد آموزشي داشته باشد يا نه و پس از آن به سراغ مفاهيم ديني مي رويم و آ ن ها را در رسانه با هزار و يك اما و اگر مي سازيم.
آموزش استفاده از رسانه به كودكان
نزار القطري مداح مشهور جهان اسلام و برنامه ساز شبكه هاي كودك در كشورهاي اسلامي در دومين روز همايش دين رسانه و كودك گفت: امروزمسلمين در نبردي حقيقي با كفر روبه روهستند و غربي ها سال ها روي اين موضوع كار كرده اند كه با افزايش شبكه هاي قرآني مي توان تا حدودي با اين سياست غرب مقابله كرد.
وي ادامه داد: در دنياي پيشرفته امروز نمي توان از سياست منع كودك از ديدن تلويزيون استفاده كرد و كودك معمولا نمي پذيرد كه از ديدن تلويزيون منع شود، بلكه بايد تربيت كودك طوري صورت بگيرد تا خود كودك با تسلط بر قلب وافكارش، خودش كنترل گر باشد.
وي باتاكيد بر اينكه بايد تلويزيون از اتاق كودكان خارج شود، گفت: حتي تلويزيون در اتاق خواب والدين نيز نبايد قرار داده شود وبه جاي اينكه بخواهيم كودك را از تماشاي تلويزيون نهي كنيم بايد جدولي بر اساس مرزهاي زماني خاص به كودك ارائه دهيم.
وي ادامه داد: والدين بايد همراه با فرزندانشان تلويزيون ببينند و نكات منفي و مثبت را براي آنها تبيين كنند تا فرزندان موارد نادرست را از درست تشخيص دهند.
القطري با تاكيد بر افزايش شبكه هاي ديني براي كودكان، افزود: در شبكه هاي مختلف جهان اسلام بايد برنامه هاي قرآني زيادي توليد شود، زيرا تحقيقات نشان مي دهد 70 درصد حافظان قرآن در كودكي در آينده فراگيري بهتري براي دريافت مطالب علمي خواهند داشت.
استفاده از افراد آشنا به دين در رسانه
حجت الاسلام والمسلمين سيدهاشم حسيني بوشهري، نيز در دومين روز از همايش دين، رسانه و كودك كه در محل سالن اجتماعات مجتمع آموزش عالي امام خميني(ره) قم برگزار شد، با طرح اين سؤال كه نگاه اسلام به كودك چيست؟، اظهار داشت: مسئله كودك و فرزند جزء مسائل بنيادين دين ماست؛ از اين رو بايد مطالب مطلوب در اين خصوص را استخراج كرد.
وي به وظايف رسانه هاي ارتباط جمعي در قبال كودكان پرداخت و گفت: تلويزيون هم فرصت است و هم تهديد؛ به اين معني كه علاوه بر آنكه مي تواند آسيب هايي را به همراه داشته باشد، مي تواند در هوش و استعداد كودك نقش بسزايي داشته باشد.
امام جمعه موقت قم با اشاره به سخني از امام صادق(ع) مبني بر اينكه نبايد فرزندان مان را در معرض تفكرات انحرافي قرار دهيم، گفت: كودك بيشتر تأثيرپذير است تا تأثيرگذار؛ اين بر خلاف بزرگسالان است كه هم تأثير مي پذيرند و هم تأثير مي گذارند.
حسيني بوشهري خطاب به فعالان عرصه رسانه گفت: بايد براي موفقيت هرچه بيشتر، نيروهاي معتقد به فرهنگ اصيل ديني داشته باشيد؛ از اين رو حوزه هاي علميه بايد بيش از گذشته به كمك شما بيايند.
وي افزود: معني ارتباط دين و رسانه اين نيست كه در ساعتي از شبانه روز، رسانه را در اختيار عالمان ديني قرار دهيم تا صحبت كند، كه معني اين واژه اين است كه افرادي كه آشناي به رسانه هستند، خود، آشناي به دين باشند.

 



گامي به عقب!

پژمان كريمي
سينماگر متعهد، لزوما سينماگر مردمي است. زيرا «تعهد» درسايه احترام به ارزش هاي الهي و كرامت انساني و درك و تعامل سازنده با همنوع معنا مي يابد.
سينماگري كه خود را برتر از ديگران مي داند، افق انديشه هايش را وراي انديشه ديگران مي بيند، توانايي هاي خود را منحصر به فرد قلمداد مي نمايد، مردم يا همانا مخاطب خود را به دور از قوه فهم و بي انديشه، عقب مانده و بدون ارزش تلقي مي كند، با تعهد بيگانه است. چنين سينماگري نه مي تواند منشأ سينماي متعهد واقع شود و نه مي تواند خود را واجد بعد مردمي بنامد!
سينماگر غيرمردمي اساساً چيزي را «ارزش» مي داند و سزاوار احترام كه متضمن منافع او قرار گيرد! در ديده او، چيزي به عنوان «رسالت» مفهوم دارد كه توهم برتربودن، خاص بودن، منزه بودن و كاربلدي وي را به رخ بكشد!
با اين وصف، چگونه مي توان از سينماگر غيرمردمي، احترام به ارزش ها و مخاطب را چشم داشت؟چگونه مي شود از چنين هنرمندي، تقيد به باورها و خواست هاي مردمي را توقع داشت؟
سينماگري دربرنامه سينمايي شبكه سوم سيما حضور مي يابد!
وي به صراحت و بي اعـتنا به جايگاه رسانه ملي كه كلام و رفتار منزه را مي طلبد، زبان به اهانت نسبت به مردم ايران باز مي كند. مردم ايران را عقده اي مي خواند، تحقير مي كند! چرا؟!چون مردم - اغلب- مانند او نمي انديشند؟اين فرد، مردم را از ديدگاه غيرديني و غير علمي خود به ارزيابي نشسته است.چون ارزش هاي حاكم بر جامعه ديني و ايراني را برنمي تابد!
فيلمساز ديگري باز در همان برنامه تلويزيوني ظاهر مي شود. وي جان دادن در سرزمين مادري اش را كابوس شبانه خود معرفي مي كند و غرب را ضامن تحقق روياهايش!
بواقع اين آقاي فيلم ساز، ديگر با چه زباني مي توانست از جايگاه رسانه ملي به ايران و ايرانيان اهانت كند؟ جز اين چگونه مي توانست روبه روي ميليون ها بيننده ايراني، به مدح غرب و غربيان بنشيند؟
اين دو فيلمساز كه خود را هنرمند و هنرمندي برتر يافته اند و ايران و ايراني را سزاوار توهين پنداشته اند، نمونه هايي هستند از طيف سينماگران غيرمتعهد. همانها كه به رغم شعارهاي شان، نه تعهدي به سينما به عنوان ابزاري براي ابلاغ پيام الهي قائل اند، نه مسئوليتي در برابر ايران و ايراني و خواست او قائل اند.
اين طيف چنان شيفته غرب و آمال آن اند كه برابر با مذاق جشنواره هاي غربي فيلم مي سازند و درست به همين دليل است كه آثار اغلب منتسبان به اين طيف، مخاطب داخلي ندارند. برخي از اينها هم اگر مخاطبي يافته اند به يمن هياهوها و جنجال هاي سياسي و شبه سياسي است.
وجود اين طيف يك واقعيت است. دشمنان نيز براي تحقق اهداف سياسي خود عليه كشورمان رو به اين طيف آورده و مي آورند.چهره سازي، ستاره سازي و تبديل اهالي طيف يادشده به مهره هاي سياسي، به دست دشمنان اتفاق غيرقابل كتماني است. سينماگري مانند جعفر پناهي، يك فيلمساز ضعيف است. اما غرب، چنان در اطراف نام او هياهوي رسانه اي برپا كرد كه گويي با كارگرداني مؤلف روبه روييم، هنرمندي كه نبودش آسيبي براي نه سينماي ايران كه جهان سينماست!
«ب. قبادي» يك فيلمساز ضعيف است! اما رسانه هاي غربي چنان از او سخن گفتند كه پنداري وصف يك نابغه سياسي را مي شنويم!
بگذريم كه اين گونه سينماگران پس از مدتي كارايي خود را براي دشمنان از دست مي دهند و اساسا طيف غيرمتعهدان پايگاهي در ميان مخاطب عام ندارند اما نكته اين است: چرا رسانه هاي كشورمان بايد پايگاه طيف غيرمتعهدان شوند؟! مگر اين طيف، تريبون كم دارد؟مگر برخي از منتسبان به طيف يادشده، با رسانه هاي بيگانه، بيگانه اند؟
برآنم اگرچه مردم درباره هر هنرمندي و هر مدعي، خود بدرستي قضاوت مي كنند، اما يادمان باشد هر فرصتي كه به بيگانگان با ايران و هموطنانمان داده شود، يك گام از مجال دهي به هنر و سينما و سينماگر متعهد عقب نشسته ايم.

 



وضعيت ناگوار تلويزيون هاي خصوصي در افغانستان

محمد سرور رجايي
در افغانستان اولين بار صداي امواج راديويي در سال 1307 شنيده شده است و نيم قرن بعد از آن در سال 1356 تصاوير تلويزيوني مسئولان فرهنگي وقت را شادمان كرد. اما امروز در افغانستان بيش از نشريات چاپي فرستنده هاي راديويي و بيش از روزنامه ها فرستنده هاي تلويزيوني فعاليت مي كنند. شبكه هايي كه بسياري شان خود هم نمي دانند چه مي سازند و چه پخش مي كنند.
از خير راديو مي گذريم چون غير از خبر و موسيقي، آن هم از نوع تهوع آورش، چيزي ندارد و بسيار كم به مسايلي ديني، اخلاقي و اجتماعي و تحليل هاي مفيد اقتصادي و سياسي مي پردازند.
گفته مي شود كه تنها در شهر كابل، امروز بيش از بيست شبكه خصوصي تلويزيوني فعاليت دارند و بيشتر از آن هم مجوز فعاليت گرفته اند كه به زودي به پخش برنامه خواهند پرداخت. اما به جز دو سه شبكه تلويزيوني كه ذائقه مخاطب براي شان اهميت دارد و هميشه دنبال برنامه، فيلم و سريالي هستند كه با باورهاي ديني و آداب اجتماعي مردم افغانستان سازگاري داشته باشند، ديگران دنبال اهداف تجاري و اقتصادي شان هستند. حتي بالاتر از آن، در پي ترويج فرهنگ هاي مغاير با باورهاي مردم مسلمان افغانستان اند و با تكرار آن ها در تلويزيون مي خواهند عادي سازي كنند. با آن كه مي دانند، فيلم ها و سريال ها و حتي برنامه هايي كه مطابق با فرهنگ و رفتار اجتماعي مردم افغانستان در داخل ساخته مي شود، با تمام كاستي هاي هنري اش، مخاطب خودش را دارد.
فيلم ها و سريال هاي ايراني كه نياز به دوبله هم ندارند براي مخاطب افغاني بسيار دلپذيرتر از فيلم ها و سريال هاي ديگر كشورهاست. سريال «مختارنامه» در افغانستان كه جمعه شب ها از تلويزيون خصوصي «تمدن» پخش مي شود، مخاطبان بسياري دارد. اما متأسفانه در يك بررسي اجمالي متوجه مي شويم كه مسئولان شبكه هاي تلويزيوني نيازهاي مخاطب را ناديده گرفته و صرفا در پي اهداف از قبل تعيين شده شان به دنبال پخش سريال ها و فيلم هاي مستهجن هندي و غربي هستند.
در شرايط كنوني و آشفته بازار فرهنگي، آن چه مظلوم واقع شده است فرهنگ اسلامي مردم است. امروز تمام شبكه هاي خصوصي تلويزيوني افغانستان با ادعاي كار فرهنگي، در يك شبانه روز كاري، هشت و نيم ساعت مفيد را به پخش سريال هاي خارجي دوبله شده هندي و غربي و محصول كشورهاي جنوب شرق آسيا با موضوع هاي عشق، خيانت، ازدواج و طلاق اختصاص مي دهند و بيش از خبر، پيام تبليغاتي پخش مي كنند.
عملكرد هدفمند برخي از شبكه ها نه تنها صداي اعتراض مردم مسلمان افغانستان را به اوج رسانده كه فرياد وزارت فرهنگ افغانستان را نيز به آسمان رسانده است. اين وزارت خانه مسئول چندي پيش در پي انتشار اعلاميه اي كه از تلويزيون ملي پخش شد، از تمامي رسانه هاي تصويري افغاني خواست كه از پخش «تصاوير مغاير با ارزش هاي ديني، فرهنگي و سنتي مردم افغانستان» خودداري كنند. در اين اطلاعيه تصريح شده است كه اگر هر رسانه اي بعد از پخش اين اطلاعيه، به پخش تصاوير غيرمجاز ادامه دهد، به دادستاني كل معرفي خواهد شد.
سيدمخدوم رهين وزير فرهنگ افغانستان گفته است كه، شماري از مردم، از تصاويري كه در برخي از تلويزيون ها پخش مي شود، ناراضي اند و بارها به وزارت اطلاعات و فرهنگ مراجعه كرده و خواستار توقف پخش تصاويري شده اند كه خلاف فرهنگ و سنن اسلامي و افغاني است.

 



نقد نمايش«بلوط هاي تلخ» نويسنده و كارگردان: شهرام كرمي
مين هايي كه چون بلوط بر زمين ريخته اند...!

سيدعلي تدين صدوقي ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منتقد بين المللي تئاتر
¤ نمايش «بلوط هاي تلخ» نوشته و كار شهرام كرمي به دفاع مقدس و تبعات بعد از جنگ مي پردازد. داستان نمايش خانواده اي در يك روستاي كوچك مرزي را نشان مي دهد. در ابتداي نمايش صحبت از خليل مي شود كه روزي با اسب رفته است. سايه خليل در طول اجراي نمايش حاكم است. انگار او يك اسطوره شده است. زن او دوپسر دارد كه هردو يكي در ابتداي جنگ و ديگري اواسط جنگ شهيد مي شوند. دختر او لال است و تنها چند كلمه را مي تواند بيان كند، آن هم به سختي. خالو نيز مردخانه زادي است كه عشقي پنهان در دل نسبت به زن دارد. او پس از خليل به نوعي حامي اين خانواده است. زن البته چون شيرزني است كه حتي با شروع جنگ نمي خواهد روستاي خود را ترك كند. او كماكان چشم انتظار پسر دومش و شايد هم خليل است. لال بودن دختر نيز خود تحليلي زيرمتني دارد. متن اما به لحاظ ساختاري بيشتر قصه گوست و داستان پرداز و شايد پرحرف. البته قصه گويي و داستان جزئي از درام است اما نبايد وجه غالب باشد. اين داستان پردازي مي بايد دراماتيك صورت پذيرد. شايد بتوان حداقل 20 دقيقه از داستان را حذف كرد و درعين حال هيچ لطمه اي به كل اثر وارد نيايد. اين گونه اجرا علاوه بر يافتن ريتمي مطلوب، روند دراما تيره تري پيدا خواهدكرد.
متن از داستان ساده اي برخوردار است. نويسنده سعي كرده با گنجاندن تابلوهاي طنز در آنجا كه بنا وارد صحنه مي شود مفري به تماشاگران بدهد اما همين صحنه هاي طنز به نظر درجاهايي اضافه مي آيد و لوث شده است. اين مورد علاوه بر متن به بازيگر نقش بنا و همچنين هدايت كارگران نيز مربوط مي شود.
روند داستان به گونه اي است كه دو سه صحنه قبل از پايان نمايش تماشاگران هربار فكر مي كنند كه اين ديگر صحنه پاياني است. مورد فوق نه يك قوت بلكه چون ضعفي تكنيكي خود را نشان مي دهد. به واقع نياز به اين همه زياده گويي نيست. چون داستان نمايش در همان 10 دقيقه اول تقريبا لو مي رود. به همين جهت تعليق كه يكي از عناصر مهم درام است دراين متن جايش خالي است. و برعكس در بخش هايي ابهام جاي آن را گرفته است.
بطور مثال، خليل، خالو و شخصيت او، دختر، وجود بنا و...
متن و اجرا به پرداخت هاي موضعي و موضوعي نياز دارد. نمايش در تابلويي كه دختر به انتهاي صحنه مي رود و سبد سيب ها از دستش مي افتد و نور قرمزي او را احاطه مي كند در واقع تمام است. اگر در اينجا نمايش تمام مي شد تاثير دراماتيك بيشتري بر تماشاگران مي گذاشت و به لحاظ دراماتيك در وضعيت مطلوب تري قرار مي گرفت و منطقي تر جلوه مي كرد. طنزي هم كه بنا دارد و از جنگ و عبور تانك از خانه ها و ويراني خانه ها مي گويد علاوه بر عدم انطباق با حس تراژيك واقعي، نچسب و تصنعي به نظر مي رسد. بايد گفت متن زياده از حد حراف است. و آنجا كه تماشاگران بايد ارتباطي تراژيك و دروني با متن ايجاد كنند، برعكس؛ مي خندند و اين ضعف در نوشتار و پرداخت دراماتيك متن را نشان مي دهد.
اما در بخش اجرا بايد به بازيهاي خوب بازيگران، بخصوص خانم رويا افشار و آيدا صادقي كه بسيار طبيعي نقش دختر لال را ايفا كرد اشاره نمود. پرواضح است كه او براي ايفاي اين نقش چنين افرادي را از نزديك ديده اند كه بدون اغراق و باورپذير بازي كرده است.
خانم افشار نيز انرژيك، طبيعي و لاجرم واقعي بازي كرده است. از بازي هاي نسبتاً خوب حميدرضا نعيمي و سيروس همتي هم نبايد گذشت. اما شايد در بخش هايي طنز نهفته در رفتار خالو با توجه به شخصيتش خيلي منطقي و باورپذير به نظر نمي رسد. هر چند كه نعيمي در ادامه نقش زمان نابينايي اش را طبيعي ارائه مي دهد.برخورد رزمنده آزاده يعني سيروس همتي با دختر لال نيز در ابتدا طبيعي به نظر نمي آيد. چرا كه آن دختر ديگر بچه نيست.اداها، بازي ها و شكلك هايي كه رزمنده در بدو ورودش براي دختر درمي آورد شايد شيرين جلوه كند اما به گونه اي تصنعي و لوس مي نمايد چون جايش آنجا نيست؛ اولا دختر بزرگ است، دوم رزمنده يا سرباز، او را تازه ديده و هنوز با دختر آشنانشده، سوم سرباز، رزمنده يا آزاده حامل خبر ناخوشايندي است و به همين دليل خيلي منطقي به نظر نمي رسد كه در بدو ورود اين گونه رفتار كند. چهارم منش و شخصيت او نيز اين گونه نشان نمي دهد كه فردي شوخ طبع باشد. مشخص است كه اين رفتارها و شكلك ها براي پركردن فضاهاي خالي و ريتم كند و سكوت حاكم بر صحنه صورت پذيرفته. اين نكته اي است كه كارگردان مي بايد متوجه آن مي شد و به طور صحيح هدايتش مي كرد. بازي بنا و يا معمار هم به گونه اي است كه هم سطح با بازي ديگر بازيگران نبوده و به نوعي بيرون مي زند از اين رو لوس، تكراري، كليشه اي و تصنعي جلوه مي كند. اين ضعف نيز به عدم تحليل درست و شناخت بازيگر از نقش وايضاً هدايت كارگردان بازمي گردد. در خصوص سرباز يا رزمنده نيز مشخص نمي شود او اسير شده و آزاده است يا نه. او پس از چند سال آمده تا خبر شهادت دوستش را به خانواده اش بدهد. اما ديالوگ نامأنوس در اين ميان خودنمايي مي كند كه به نوعي تناقص گونه است. او مي گويد؛ «اين حرف برايم چون عقده اي شده بود، بايد مي آمدم و مي گفتم.» سؤال اينجاست اگر اسير بود، كه اصولا تا هنگام آزادي نمي توانسته بيايد، پس اين حرف نه عقده بلكه مانند بار امانتي بوده در نزد او. اگر اسير نبوده پس چرا در طي اين چند سال نيامده؟ و اگر اسير بوده و تازه آزاد شده كه ديگر عذر او منطقي و پذيرفته است . در متن چيزي ارائه نمي شود. بر عكس با آن ديالوگ شخصيت، گذشته و عمل او مبهم مي ماند. حتي نابينايي خالو هم در پرده اي از ابهام است. در نهايت بايد گفت نمايش به جنگ و تبعات آن و ايستادگي زنان و مردان مرزنشين در مقابل ظلم و تجاوز مي پردازد. گذشته از دراماتورژي اي كه متن و اجرا به آن نيازمند است طراحي صحنه نمايش كاربردي و داراي مفهوم در ارتباط با خواست متن اجراست. همان طور كه كلاف ها و خامه هاي رنگي قالي بافي داراي مفهوم هستند. آنجا كه دختر با پودهاي قرمز ستون ها را به هم وصل مي كند و مادر كلاف ها را روي آن پهن مي نمايد كلاف هايي كه مي تواند نمادي از كلاف پيچيدگي رويدادهاباشند و ايضا نشانه اي از فاميل و بچه هايش و زندگي مرزنشينان كه هماره با مبارزه توأم بوده است. پودهاي قرمز چون خون دل مادر است كه سعي در محكم نگه داشتن اين زندگي دارد، اما از طرفي اين پيش زمينه اي براي آماده كردن مخاطب است جهت روي مين رفتن دختر و حالا ديگر زن تنهاي تنهاست در خانه اي كه از ابتداي نمايش ستون هايش خودنمايي مي كنند. براي زن خانه مفهوم وسيع تري دارد. بنا خانه را تعمير مي كند و خالو همه پولش را به او مي دهد. اما بنا طوري كه خالو متوجه نشود پول ها را برمي گرداند. او تنها دختري را كه دوست داشته روي مين رفته است. در واقع پس از سال ها باز سايه جنگ تحميلي و تبعات آن بر سر همه سنگيني مي كند و اجرا اين را گوشزد مي نمايد. زندگي اي كه چون ميدان جنگ است و ما هماره در حال جنگ هستيم. جنگ با دشمناني،با مشكلات، جنگ با زندگي، جنگ براي رسيدن به آرزوها، جنگ با درون و... هر چند كه نويسنده هماره بر دفاع مقدس و مقاومت صحه مي گذارد و جنگ را تحميلي از سوي بيگانگان دانسته و آنان را مسبب اصلي تبعات جنگ مي داند در انتها هنگامي كه دختر نخ خامه قرمز را به دور ستون هاي خانه مي بندد تو گويي ميدان ميني است ؛ ميدان ميني كه هر لحظه آمادگي انفجار را دارد. كافي است دشمن يك لحظه پاي اش را روي مين ها بگذارد و بعد... اين مفهوم نهفته در اجرا را نيز مي توان در طراحي هوشمندانه بروشور دريافت. در نهايت بايد گفت در كل شاهد اجراي گرم، صميمي و قابل قبولي بوديم، كه سعي داشت به دور از به اصطلاح مدرن بازي هاي از اصل دور افتاده و بدون ربط و ايضاً رنگ و لعاب هايي متظاهرانه اي كه ساليان اخير در تئاتر مد شده و شاهد آن هستيم، در عين سادگي تئاتر را روي صحنه بوده و حرفش را زده و با مخاطب ارتباط پويايي را برقرار كند.

 



درباره وضعيت امروز سينما در غزه
وسيله اي براي شكستن محاصره

امروز در غزه، سينما يكي از وسايلي است كه هنرمندان فلسطيني با آن پيام هاي خود را به بيرون از محاصره اين منطقه ارسال مي كنند.
غزه و توليدات سينمايي جديد اين منطقه شاهدي بر تلاش اين منطقه و اهالي آن براي شكستن محاصره رژيم صهيونيستي و دست يافتن به عرصه اي وسيع تر براي زندگي عزتمند است.
شناخت اهميت زبان سينما و تصوير و موجب شده تعدادي از جوانان مشتاق در غزه با به دست آوردن امكانات هرچند اندك وارد اين عرصه شوند كه يكي از آنان علاء عالول كارگردان فيلم «آرزوي حركت» است.
وي كه با اين فيلم برنده جايزه بهترين فيلم جشنواره غزه شده است در فيلم خود از فكري ساده، آسان و تكان دهنده استفاده كرده است و نشان مي دهد كسي كه توان حركت ندارد به ديگران مجوز حركت كردن مي دهد.
عالول درباره سينماي غزه مي گويد: سينماي فلسطين و غزه در حال رشد است و امكانات ما با همه محدوديت هايش روز به روز بهتر مي شود.
بنابر گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري روسيا اليوم، زاويه دوربين، موسيقي، تدوين، نور و كيفيت بناي دراماتيك فيلم همگي از جواناني حكايت دارد كه از آرزوي اهالي غزه و سينماي غزه سخن مي گويند.
در همين حال سينماي غزه هرگز از مساله مقاومت دور نيست و توانسته در فيلم هاي خود با نشان دادن برخي مباحث به صورت انساني مقاومت را به تصوير بكشد.
حسين جابر ديگر كارگردان فلسطيني ساكن غزه است كه فيلم «ملت وفادار» را تهيه كرده، مي گويد: در اين فيلم تلاش كردم تا انسجام مردم فلسطين و مقاومت را به دور از برخي مباحث و به صورت انساني ارائه دهم تا همه نوع مخاطبي اعم از مخاطب فلسطيني و مخاطب جهاني آن را درك كند.
بنابر اين گزارش با وجود همه تلاش ها و توليدات سينمايي جوانان فلسطيني، موانع بسياري براي اين افراد وجود دارد تا اين فيلم ها را بسازند كه از جمله آنها مشكل درك جامعه بر اهميت هنر و قدرت آن براي رساندن پيام محاصره شدگان غزه به جهان، نبود بودجه و نبود توجه دولتي و غيردولتي به اين مساله است كه با همه اين مشكلات دست از ادامه كار براي توليد فيلم برنمي دارند.
علاء عالول در اين باره مي گويد: ما از همه پشتيبانان مساله فلسطين مي خواهيم كه به ساخت فيلم به شكل اعم و ساخت فيلم هاي داستاني به شكل اخص توجه كنند. چراكه سينما صنعتي است كه نيازمند حمايت مادي و معنوي است.
حسين جابر نيز تاكيد مي كند: ما براي ساخت فيلم در غزه بازيگر نداريم و از دولت خواسته ايم كه در اين باره اقدام به تاسيس مدارس هنري بكند.
غزه سرزمين داستان هاي ناتمامي است كه هر روزه در حال مقاومت در برابر دشمن است و درگيري فلسطينيان و صهيونيست ها منبع الهام همه فيلم هاي فلسطيني است كه در غزه توليد مي شود و اين امر باعث مي شود چهره فلسطيني در خارج قيمت پيدا كند.

 



انيميشن مبارزات دلواري توليد مي شود

انيميشن و رمان زندگي و مبارزات رئيسعلي دلواري توليد مي شود.
سيد صادق رضايي، رئيس هيئت مديره و مديرعامل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوان با اعلام خبر فوق افزود: فعاليت هاي انجام شده در معرفي اين شهيد بزرگوار ناكافي است و كانون آمادگي توليد فيلم و رمان درباره وي را دارد.
وي از مدير و كارشناسان كانون استان بوشهر خواست در اسرع وقت نسبت به جمع آوري روايت هاي قابل استناد، آثار و متون ادبي، داستان، فيلم و... با موضوع شهيد دلواري اقدام و به اطلاع وي برسانند تا پس از بررسي، راهكارهاي مناسب جهت ايجاد يك پروژه بزرگ در زمينه رمان، پويانمايي و... تعيين و ابلاغ گردد.
گفتني است، رئيسعلي دلواري 100 سال پيش در مبارزه با استعمارگران انگليسي در منطقه تنگك بوشهر به شهادت رسيد.


 



چهل و يكمين جشنواره فيلم رشد كليد خورد

با انتصاب دبير، چهل و يكمين دوره جشنواره بين المللي فيلم رشد كليد خورد.
حجت الاسلام دكتر بهرام محمديان، معاون وزير و رئيس سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي وزارت آموزش و پرورش طي حكمي دكتر حميدرضا كفاش را به عنوان دبير چهل و يكمين جشنواره بين المللي فيلم رشد معرفي كرد.
جشنواره فيلم رشد با 46 سال سابقه و 40 دوره برگزاري، قديمي ترين رويداد سينمايي ايران است كه آبان هر سال توسط وزارت آموزش و پرورش برگزار مي شود.

 



توليد مستند «اوستا عبدالحسين» مجموعه مستند «اوستا عبدالحسين» توليد شد.

اين مجموعه به بررسي زندگي شخصيت شهيد عبدالحسين برونسي مي پردازد. اين مستند در پنج قسمت 25 دقيقه اي آماده شده و مسير رشد و تعالي و فعاليت هاي شهيد برونسي را در عرصه انقلاب و سال هاي دفاع مقدس را از زبان خانواده و همرزمان وي بررسي مي كند. مجموعه مستند، «اوستا عبدالحسين»، به كارگرداني هادي حاجتمند توليد و توسط موسسه آرمان منتشر شده است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14