(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 19 اردیبهشت 1390- شماره 19921

علت غايي در افعال الهي
اعتراف اسرائيل به شكست سياست اين رژيم درمقابل ايران

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




علت غايي در افعال الهي

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
هدف آفرينش (13)
خداوند؛ مختار علي الاطلاق
...كونها بقدرته و ذرأها بمشيته من غيرحاجه منه الي تكوينها، ولا قائده له في تصويرها1؛
فاعليت الهي نسبت به افعالش، از جمله خلق عالم، اختياري است و همه چيز دراين عالم در چارچوب خواست و مشيت الهي واقع مي شود؛ لذا قرآن مجيد اصرار عجيبي دارد كه همه چيز را منوط به مشيت الهي توصيف كند. چه در امور تكويني از قبيل وسعت و تنگي روزي و طول عمر و چه در امور تشريعي. در امور تشريعي، قرآن مي فرمايد: هم اصل تشريعات بايد به اذن و مشيت الهي باشد و وقتي عده اي چيزي را حرام يا حلال اعلام مي كنند مي فرمايد: «قل الله اذن لكم ام علي الله تفترون» 2 خدا به شما اجازه داده اين ها را بگوييد يا بر خدا افترا مي بنديد؟» و هم عمل به تشريعات را وابسته به مشيت الهي مي داند و مي فرمايد: «و ما كان لنفس ان تومن الا باذن الله»3 حتي ايمان آوردن شما از دايره مشيت خدا خارج نيست». علاوه بر مرگ و حيات افعال اختياري ما هم وابسته به اذن و مشيت خداست. براين اساس نكته مهمي كه دراين عبارات كوتاه اين خطبه شريف مورد تاكيد قرارگرفته همين است كه آفرينش اين عالم به مشيت خداست (ذراها بمشيته)
كلمه «ذرأ» معمولا در مورد تكثير يك موجود به كار مي رود. مثل تكثير از راه توالد و تناسل. قرآن مي فرمايد: «ذرا من الحرث والانعام»4
«خداست كه موجودات را بر روي زمين پخش مي كند.» يعني گمان نكنيد بعد از خلق پدر و مادر اين كار از دست خدا خارج شده است و ديگر ربطي به اراده و مشيت خدا ندارد.
پديده هاي عالم طبق سنت هايي به وجود مي آيند كه خدا در عالم قرار داده است. گاهي هم مثل معجزات، راه هاي اختصاصي و استثنايي دارد. حال كه همه چيز در اين عالم با مشيت خدا تحقق پيدا مي كند و خدا هيچ كار جبري و قهري ندارد، نهايت اختيار از آن خداست. دركار ساير موجودات مختار از جمله انسان، عواملي جبري وجود دارد؛ لذا همه چيز در اختيار ما نيست. اختيار ما درميان مجموع اسباب و عللي كه در كار ما نقش دارند شايد يك صدم هم سهم نداشته باشد. اين عوامل را خدا قرار داده است و تحت اختيار ما نيست و هر وقت هم بخواهد آن را مي گيرد. اما اختيار در كار خداي متعال به تمام معنا وجود دارد؛ هيچ شرط، قيد يا مانعي براي كار خدا وجود ندارد؛ لذا اختيار حقيقي از آن خداست.
علت غايي در افعال انسان
وقتي ما انسان ها كار خودمان را تحليل مي كنيم مي بينيم زماني كاري را انجام مي دهيم كه انگيزه اي داشته باشيم؛ مثلا ما مي توانيم غذا بخوريم و مي توانيم نخوريم، اما وقتي كه احساس گرسنگي مي كنيم، انگيزه غذاخوردن پيدا مي كنيم. فعل اختياري نيازمند يك عامل تعيين كننده است. كار اختياري در صورتي انجام مي گيرد كه نفعي داشته باشد، مانع ضرري شود، نيازي را تامين كند يا رنجي را برطرف كند، در يك كلمه بايد خيري داشته باشد تا انسان سراغ آن برود. ما چون آن خير را نداريم و مي خواهيم آن را تحصيل كنيم سراغ آن كار مي رويم. اگر سراغ غذا مي رويم براي اين است كه سيري براي ما خيري است و آن را نداريم؛ غذا مي خوريم تا سير شويم؛ يعني با كار اختياري مي خواهيم چيزي را كه نداريم پيدا كنيم. آنچه كه ما درنظر مي گيريم تا با انجام فعل به آن برسيم، هدف ما از آن كار است كه در اصطلاح فلسفي به آن علت غايي مي گويند. حال بعضي مي گويند: علم به آن هدف علت غايي است و برخي ديگر مي گويند: شوق به آن، علت غايي است. من خودماني تر مي گويم: «علاقه به آن هدف علت غايي است.»
علت غايي در افعال الهي
حال ممكن است سؤال شود: آيا خداوند كه با اختيار خود عالم را خلق كرد، از اين كار هدفي داشت يا خير؟ اگر هدفي داشت، هدفش چيست؟ چه چيزي را ندارد كه مي خواهد با انجام دادن اين كار به آن برسد؟
برخي گفته اند: خدا اصلا هدفي ندارد. اصلا نسبت دادن هدف، غرض و علت غايي به خدا غلط است. غرض و هدف درمخلوقات مطرح مي شود. بعضي گفته اند: خدا عالم را خلق كرد تا فايده اي به ديگران برساند. نه براي اين كه خود فايده ببرد. لازمه اين سخن اين است كه خدا رضايت يا كمال بندگانش را ندارد و مي خواهد به آن برسد. معناي اين سخن اين است كه خدا احتياج دارد!
فيلسوفان اسلامي بحث پيچيده اي را مطرح كرده اند كه من نتيجه اش را در يك جمله مي گويم؛ ايشان مي گويند: درباره خداي متعال بلكه در همه مجردات، علت غايي و علت فاعلي يكي است. معناي اين سخن چيست؟ آيا وقتي گفته مي شود خودش براي خودش علت غايي است، يعني خودش را ندارد و مي خواهد به خودش برسد؟
به نظر بنده علت غايي در واقع آن علاقه اي است كه موجود مختار به آن غايت دارد؛ به تعبير جامع تر، دوست داشتن انگيزه، انجام كار اختياري است؛ اما دوست داشتن در موجودات مختلف فرق مي كند. براي خداوند متعال مي توان نوعي دوستي فرض كرد كه مثل ساير صفات ذاتي، عين ذات اوست. خداجويي و خير را دوست دارد و خير مطلق، ذات خودش است؛ حال چيزي كه مرتبه اي از خير او را منعكس كند آن هم بالطبع براي او مطلوب مي شود.
گاهي ما چيزي را به خاطر خودش دوست داريم و گاهي به خاطر انتسابش به چيزي ديگر. وقتي شما كسي را خيلي دوست داشته باشيد، عكسش را هم دوست خواهيد داشت. با اين كه آن عكس، تكه كاغذي بيش نيست آن را هم دوست داريد؛ زيرا اين عكس دوست را نمايش مي دهد. تا مادامي كه او را دوست داريد اين عكس و هرآنچه به او منتسب است را هم بالطبع دوست داريد. ما در و ديوار حرم حضرت معصومه سلام الله عليها را مي بوسيم چون به محبوب انتساب دارد و از آن جهت آنها هم براي ما مطلوب اند. اين خاصيت محبت است.
آنچه براي خدا اصالتا ارزش دارد ذات خودش است. هيچ چيز از خدا دوست داشتني تر نيست. او همه كمالات را به نحو اشد و اكمل دارد و هركس هم هركمالي دارد از او دارد، پس دوست داشتني ترين چيزها ذات خداست. خدا اصالتا خوش را دوست دارد؛ لذا آثار خود را هم بالطبع دوست دارد. هرچيزي كه بيشتر بتواند خود را نشان دهد براي او مطلوب تر است. چرا خداوند مكرر در قرآن مي گويد: «الله يحب الصابرين يحب التوابين يحب المطهرين و....» چون كساني كه واجد اين صفات مي شوند، بيشتر مي توانند آيينه و جلوه گاه خدا باشند. انسان اكمل يعني وجود مقدس پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله محبوبترين بندگان براي خداست؛ چون وجود او و صفات او بيش از همه چيز مي تواند خدا را نشان دهد. او حبيب الله است؛ چون خيرات و كمالاتش از همه بيشتر است و بهتر از همه مي تواند صفات خدا را در خلق نشان دهد. ائمه اطهار و انبياء و اولياي خدا بر حسب اختلاف مراتب و كمالاتشان همين طور هستند.
نكته ديگر كه بايد به آن توجه داشت اين است كه ما گاهي يك چيزي را دوست داريم ولي مي بينيم براي رسيدن به آن بايد كارهاي زيادي انجام دهيم. مثلا جواني مي خواهد با دختر يك خانواده ثروتمند و اسم و رسم داري ازدواج كند. مي بيند اگر بخواهد با اين دختر ازدواج كند بايد هم پول، هم كسب و كار آبرومند و هم تحصيلات خوبي داشته باشد، تصميم مي گيرد همه اينها را فراهم كند. او اصالتا ازدواج با آن دختر را مي خواهد و بقيه، همه مقدمه است. اين كارها را انجام مي دهد چون مقدمه رسيدن به معشوق است. كسي كه آرزوي رفتن به خانه خدا را دارد به دنبال كسب حلالي مي رود تا هزينه اين سفر را تامين كند و همين طور سعي مي كند ساير مقدمات را فراهم كند. همه آنها هم مطلوب اند، همه دوست داشتني اند. اما به خاطر شيء عزيزتري! اگر آن نبود اين كارها انجام نمي گرفت. مي توان به دو يا چند چيز در طول هم دوست داشت؛ يك چيز اصالت داشته باشد و بقيه جنبه فرعي داشته باشند، در حج، زيارت خانه خدا اصالتا مطلوب است؛ اما زيارت قبر پيغمبر صلي الله عليه و آله هم مطلوب است اين دو چون با هم تزاحمي ندارند. هردو مطلوب اند، اما يكي از آنها در واقع نوع ديگري است. دو هدف اند؛ اما هردو در يك حد مطلوبيت نيستند و يكي جنبه ثانوي دارد.
اولين مطلوب خداي متعال در اصل، ذات خودش است كه هيچ كمبودي ندارد. او از تنهايي هم هيچ رنجي نمي برد. خدا از اول تنها بوده تا آخر هم تنهاست. در زيارت جامعه ائمه المومنين كه زيارت بسيار ارزنده اي است و جا دارد كه با دقت خوانده شود، آمده است: «يا ذالقدره التي صدر عنها العالم ... ابتدعته.... لا لوحشه دخلت عليك اذ لاغيرك و لاحاجه بدت لك في تكوينه ولا لاستعانه منك علي ما تخلق بعده بل انشاته ليكون دليلا عليك بانك بائن من الصنع»5
بهترين چيزي كه او را راضي مي كند توجه به علم خودش است. اين بالاترين مرتبه ابتهاج است. بعد از ابتهاجي كه نسبت به ذات خودش دارد، ابتهاجي است كه از داشتن كامل ترين مخلوقاتش دارد كه در درجه اول پيغمبراكرم صلي الله عليه و آله قرار دارند و بعد حضرت زهرا، بعد اميرالمؤمنين و بعد ساير ائمه صلوات الله عليهم اجمعين و بعدالاقرب فالاقرب.
خدا عالم را خلق كرد چون دوست داشت آيينه هايي براي خودش تحقق پيدا كند. اگر سند اين حديث قدسي صحيح باشد كه مي فرمايد: «يا رسول الله اگر تو نبودي عالم را خلق نمي كردم و اگر علي نبود تو را خلق نمي كردم و اگر فاطمه نبود، هيچ يك از شما را خلق نمي كردم» توجيه قابل فهم آن اين است كه وقتي خداي متعال مي خواهد امثال و نظاير پيامبراكرم- با اختلاف مراتبي كه دارند- تحقق پيدا كنند، بايد سلسله پيوسته اي تحقق پيدا كند. امام زمان عجل الله تعالي فرجه وقتي مي تواند به وجود آيد كه پدري مثل امام حسن عسگري عليه السلام و مادري مثل نرجس خانم داشته باشد؛ همين طور تا برسد به حضرت زهرا سلام الله عليها. اگر حضرت زهرا سلام الله عليها نبود، امامان عليهم السلام تحقق پيدا نمي كردند و اگر ائمه عليهم السلام نبودند نور پيغمبر اكرم و رسالت ايشان باقي نمي ماند. اسلام به بركت ائمه اطهار باقي ماند. آن رشته اي كه اينها را به هم پيوند مي دهد حضرت زهرا سلام الله عليهاست؛ لذا مي فرمايد: لولا فاطمه لما خلقتكما. قطعا مي دانيم كه مقام پيامبراكرم از همه آنها بالاتر است. نمي شود گفت: وجود پيغمبر فرع وجود حضرت زهراست؛ آيا مي شود گفت: اين مجموعه، مطلوب خداست و اين مجموعه به هم پيوسته است و حضرت زهرا سلام الله عليهاست كه مي تواند اين مجموعه را به هم پيوند دهد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بلاغات النساء، ص72 و بحارالانوار، ج92، ص022
2- يونس، 9.5
3- يونس، 00.1
4- انعام، 63.1
5- بحارالانوار، ج 99 ص 761. در اين تعبيرات براي خلقت عالم از تعبير صدور استفاده شده است؛ كساني كه به فلاسفه ايراد مي گيرند كه چرا مي گوييد عالم از خدا صادر شده است بايد بدانند كه در روايات هم چنين تعبيراتي آمده است.
پاورقي

 



اعتراف اسرائيل به شكست سياست اين رژيم درمقابل ايران

نبايد فراموش كرد كه موضوع «ايران» و چگونگي مواجهه با آن همواره يكي از موارد اختلاف برانگيز در ميان سران رژيم صهيونيستي بوده است و اين رژيم در پي آن بود كه با آشوب هاي تهران مرهمي براي تنش به وجود آمده ميان رهبران سياسي خود پيدا كند. پيروزي حماس در انتخابات فلسطين، پيشرفت ايران در فناوري و صنعت هسته اي، شكست اسرائيل در جنگ 33 روزه با لبنان و شكست در جنگ 22 روزه در غزه همگي از مسايلي بودند كه دولت هاي اين رژيم را با ناكامي و افسردگي مواجه ساخته بودند. به ويژه آن كه شيوع رسانه اي پرسش از هولوكاست مشروعيت سياسي اين رژيم و حتي فراتر از آن «صهيونيسم» را با چالشي جدي مواجه ساخته بود. به عنوان مثال «يوزي آراد» مشاور سياسي نتانياهو در اواسط تير 88 در مصاحبه با «هاآرتص» با نقد دولت هاي قبلي اسرائيل سخن از زمين هاي سوخته به ارث رسيده به دولت نتانياهو به ميان مي آورد. او در آن مصاحبه اعلام كرد: «دولت نتانياهو از دولت قبلي يك سياست ويران و سوخته را در مقابله با برنامه هسته اي ايران به ارث برده و اسرائيل در برابر پيشرفت هسته اي ايران در فاصله سال هاي 2003 تا 2007 واماندگي و شكست منزجركننده اي از خود نشان داد. اين وضعيت شبيه كابوس است. ميان مقامات آمريكا و اسرائيل درباره برنامه هسته اي ايران تضاد وجود دارد و آمريكا كماكان به ايران علامت ارسال مي كند كه مايل به گفت وگوي ديپلماتيك است.» در پي انتشار اين سخنان يأس آميز، روزنامه ياد شده سپس خبر داد كه اظهارات «آراد» موجب اختلاف در كابينه اسرائيل شده و به پاسخگويي تند دفتر نخست وزير انجاميده است. در حالي كه دولت ائتلافي رژيم صهيونيستي در وضعيتي شكننده و توأم با بحران هاي داخلي به سر مي برد، دفتر نخست وزير مجبور به رفوكاري توجيه اظهارات يوزي آراد شد و طي بيانيه اي ضمن سرزنش آراد تأكيد كرد: «دولت پيشين اسرائيل تمام تلاش خود را براي مقابله با تهديد ايران هسته اي به كار گرفته است. دفتر نتانياهو در تلاش براي توجيه شكست هاي تل آويو با تأكيد بر اين كه كابينه هاي پيشين و كنوني رژيم صهيونيستي هيچ ترديدي در مورد لزوم توقف برنامه هسته اي ايران نداشته اند، موضوع ايران را اصلي ترين مشكل پيش روي هر كابينه اسرائيل دانست. دفتر نتانياهو از تلاش هاي صورت گرفته براي مقابله با ايران قدرداني كرد و برخي تشكيلات ياري دهنده رژيم نظير موساد و رئيس آن «مئير داگان» را ستود.395 در واقع پيش از اين حوادث، مئير داگان در اظهاراتي كه گفته بود: «ايران در سال 2014 به بمب هسته اي دست خواهد يافت و تظاهرات اعتراض آميز «مردمي» در تهران در مدت كوتاهي مهار خواهد شد»396 واكنش هايي را عليه خود برانگيخته بود.
گزيده آن كه سياست اسرائيل در قبال مسايل تهران در حوادث پس از انتخابات «تهديد از بيرون و فروپاشي از درون» بود. زيرا علاوه بر مطالب فوق، سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي با حمايت از آشوبگران مي نويسد: «آنها دنبال سرنگوني جمهوري اسلامي بودند، نه اعتراض به انتخابات يا ابطال آن. چقدر دردناك و توهين آميز است كه خواسته آنها را در حد ابطال انتخابات تقليل مي دهند. اين حركت، مثل قطاري است كه در آغاز هر يك به منفعتي كه در آن مي بيند سوارش مي شود و آنجا كه در مسير منافعش را زير مي گيرد، پياده مي شود. پايان مسير اين قطار، عبور از جمهوري اسلامي است. اي كاش آقاي موسوي بتواند تا ايستگاه آخر كه همان سرنگوني جمهوري اسلامي است همراه شود.»
اين منبع صهيونيستي افزود: حتي پافشاري بر ابطال انتخابات تأييد رژيم است. زيرا همين انتخابات، راي ريخته شده به حساب جمهوري اسلامي است كه هيچ مشروعيتي ندارد. نامزدها هم از صافي
شوراي نگهبان عبور كرده اند. شعار ابطال انتخابات ناكارآمد است. بايد با تمامي نيرو حول سرنگوني جمهوري اسلامي متمركز شد. همزمان با اين مطالب «آويگدور ليبرمن» وزير خارجه رژيم صهيونيستي از كشورهاي غربي خواست آشكارا از آشوبگران حمايت كنند و چنان كه گفته شد نتانياهو نيز مدعي شد: 75 درصد مردم ايران خواستار تغيير رژيم اند و اگر غرب امروز فشار سنگين عليه ايران نياورد پس كي مي خواهد با ايران درگير شود.397 اين بيانات را مي توان در كنار اظهارات ايهود باراك، وزير جنگ رژيم صهيونيستي، قرار داد. وي گفته بود كه به نظر من مردم ايران به مرحله اي از شعور سياسي رسيده اند كه آينده خود را تعيين كنند و با تغيير حكومت در ايران، به آرزوهاي خود و فرزندانشان جامه عمل بپوشانند. باراك در زمان آشوب هاي خياباني تهران اوضاع را در بهترين وضعيت توصيف كرد و گفت اكنون كشورهاي منطقه مي توانند تكليف خود را با پرونده هسته اي ايران روشن كرده و خود را از ايران هسته اي رها سازند.398
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
395 . «نتانياهو: حكومت هاي قبلي درباره ايران فعاليت كرده اند»؛ سايت هاآرتص؛ 12/7/2009 (21/4/1388).
396 . «نظر رئيس موساد درباره ناآرامي ها و طرح هسته اي ايران»؛ سايت شبكه 2 تلويزيون اسرائيل؛ 26/6/2009 (26/3/1388).
397 . «ذوق زدگي مفرط وزير جنگ اسرائيل از وضعيت فعلي ايران»؛ روزنامه ايران؛ 2 تير 1388.
398 . «باراك: چهره سركوبگر نظام تهران آشكار شد»؛ سايت يديعوت آحارونوت؛ 24/6/2009 (3/4/1388)
حميد رضا اسماعيلي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14