(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 20 اردیبهشت 1390- شماره 19922

منشور
پا به پاي تئوريسين هاي انقلاب مخملين در دانشگاه
پيوند ناميمون!
نكته
يادداشت
ضربان
مردي از جنس علم و انديشه
آيت الله مصباح يزدي:شهيد مطهري بنيان گذار پايه هاي فكري انقلاب بود
نخبگان جهان با افشاي سياست هاي دوگانه غرب به رسالت خود عمل كنند
طرح تحريم كالاهاي صهيونيستي در فروشگاه هاي دانشگاه هاي سراسر كشور
برگزاري همايش تحول در علوم انساني در دانشگاه هاي كشور



منشور

آغازي بر يك پايان
حركت علمي در كشور ما يك ضرورت مضاعف است؛ يك نياز مضاعف و موكد است. نياز است؛ چرا؟ چون علم، عامل عزت و قدرت و امنيت يك ملت است. مضاعف و موكد است؛ چرا؟ چون به اين وظيفه در طول صد سال از بهترين زمان ها عمل نشده؛ از دوران اواسط قاجار كه نهضت علمي و نهضت صنعتي دنيا اوج گرفته و شكوفا شده بود - از اواسط نيمه دوم قرن نوزدهم- و علم در شكل استعمار، خودش را نشان داده بود.
غرب با دستيابي به ابزار علم، مشغول استعمار دنيا شده بود. از آن روز - تقريبا صد سال يا بيشتر - كه وقت بيداري يا هوشياري ما بود، اين وظيفه بزرگ، وظيفه رشد دادن علمي كشور به دلايل گوناگون تعطيل و متوقف شد. عمده دليل هم عبارت بود از: حاكميت استبداد، حاكميت طاغوت ها حاكميت سلاطين دست نشانده، ضعيف و زبون. ما وارث اين عقب ماندگي هستيم.
بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با نخبگان جوان دانشگاهي 12/6/1386

 



پا به پاي تئوريسين هاي انقلاب مخملين در دانشگاه
پيوند ناميمون!

رضا نساجي/نويسنده و فعال رسانه اي
سرمايه گذاري بر روي عناصر نخبه، دانشگاهي و پژوهشگر، بخش مهمي از سناريوي چند وجهي غرب در جهت برپايي انقلاب نرم بوده است. در سال هاي گذشته، تعدادي از اساتيد دانشگاه و محققان ايراني در قالب بورس هاي تحصيلي، فرصت هاي مطالعاتي و نشست هاي علمي از كشور خارج شدند كه يقيناً بخشي از آن ها به عنوان سوژه و هدف، مورد توجه سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي دشمن بوده اند.

تجربه انقلاب هاي مخملين نشان مي دهد سرمايه گذاري بر روي جوانان به ويژه جنبش هاي دانش جويي، يكي از مهم ترين مؤلفه هاي پيش برنده طرح هايي چون براندازي نرم است. اولين تجربه انقلاب رنگي در دوران پس از جنگ سرد، در يك دوره زماني 6 هفته اي يعني از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 ميلادي در كشور چكسلواكي به ثمر نشست. حلقه دوم اين انقلاب كه در واژگان علوم سياسي به كودتاي فرامدرن (POST- modern coup) شناخته مي شود، در صربستان (1997) و به وسيله جنبش دانش جويي اتپور (به معناي مقاومت) تكميل گرديد و سپس در سال 2003، حلقه سوم آن در گرجستان با حركت دانش جويي كمارا (به معناي «بس است») تدارك ديده شد. در اوكراين نيز گروهي از جوانان و دانش جويان آموزش ديده، حركتي به نام پورا (به معناي لحظه موعود فرا رسيده) را در سال 2004 ميلادي طراحي و به مرحله اجرا گذاشتند كه با عناويني هم چون انقلاب نارنجي، سرخ و شاه بلوطي ملقب گرديد. اين سناريو در بلاروس با نام جنبش زوبر و در انقلاب لاله اي 2005 قرقيزستان نيز كه دانش جويان در صفوف مقدم آن قرار داشتند با نام اتپور (مقاومت) ادامه يافت.
در دوره حاكميت تجديدنظر طالبان، اين پروژه در جمهوري اسلامي ايران به صورت جدي كليد خورد تا گروهي از عناصر خودفروخته و وابسته، اقدام به سربازگيري از دانشگاه هاي كشور نمايند. در پروژه اي كه حلقه كيان طرحي نموده بود، مأموريت عبور از ميدان مين و خطوط قرمز به عهده جنبش به اصطلاح دانش جويي گذاشته شد تا جنبشي كه خاستگاه و فلسفه وجودي آن با عدالت خواهي، استكبار ستيزي و استقلال محوري تعريفشده است، به ابزاري درجهت تحقق و اجراي سناريوي دشمن تبديل گردد. ثمره اين سرمايه گذاري در شبه كودتاي 18 تير سال 1378 خود را به خوبي نشان داد و عناصر فريب خورده اي چون «علي افشاري»، «رضا دلبري»، «اكبر عطري»، «عبدالله مومني»، «علي اكبر موسوي خوئيني»، «رضوي فقيه» و... عنوان پيش قراولان جنبش دانش جويي معرفي گرديدند.
با شكست شبه كودتاي 18 تير، طراحان جنگ نرم به اين نتيجه رسيدند كه براي پيش برد اهدافشان در جمهوري اسلامي ايران، نمي توانند روي سرمايه گذاري روي قشري خاص، حساب ويژه باز كنند، بنابر اين لايه هاي ديگري از جامعه هم چون زنان، روزنامه نگاران، اساتيد دانشگاه نخبگان، كارگران و هنرمندان هم بايد به ميدان بيايند تا زمينه هاي انقلاب مخملين به صورت فراگير و گسترده در كشور فراهم گردد. اعتراف هاي «هاله اسفندياري»، «رامين جهانبگلو» و «كيان تاج بخش» نشان داد كه روزنامه نگاران يكي از مهم ترين گروه هاي هدف در پروژه براندازي نرم هستند. داستان پديدار شدن روزنامه هاي زنجيره اي كه رهبر معظم انقلاب در تعبيري ژرف و رسا از آنان به عنوان «پايگاه هاي دشمن» نام بردند و هم چنين روزنامه نگاران خود فروخته و اجير شده اي كه بخش زيادي از آنان هم اكنون در كشورهاي غربي به سر مي برند، در تداوم جنگ نرم كليد خورده بود و هم اكنون نيز اين پروژه با عناوين مختلف دنبال مي شود.
در دو سال گذشته، شاهد سفرهاي متعدد روزنامه نگاران و خبرنگاران رسانه هاي مختلف كشور به كشورهايي چون هلند، انگليس، فرانسه، ايتاليا، هند، ژاپن و... بوده ايم. در اين سفرها، عناصري چون «خاوير سولانا»، «اليزابت چني» و «فرح كريمي»، ميزبان روزنامه نگاران ايراني بوده اند و طي آن كلاس هاي آموزشي باتدريس كتاب هايي چون «از شورشيان آرمان خواه تا مبارزان بي آرمان» تأليف «جين شارپ» كه از سال 1993در تيراژي وسيع در كشورهاي اروپاي شرقي و جمهوري هاي استقلال يافته شوروي چاپ و توزيع شده، همراه بوده است. بخشي از كارشناسايي و دعوت از روزنامه نگاران ايراني، به عهده «فاطمه حقيقت جو» گذارده شده كه هم اكنون در آمريكا مستقر است. وي در سفر گروهي از روزنامه نگاران به ايتاليا، ميزبان آنان بوده است.
تصويب بودجه 15 ميليون يورويي دولت هلند تحت عنوان «پلوراليزم رسانه اي در ايران» كه بر مبناي آن مؤسسه هلندي «هيفوس» وظيفه پشتيباني مالي از روزنامه نگاران، رسانه هاي مكتوب و ديجيتالي را برعهده مي گيرد، بخشي ديگر از پروژه سرمايه گذاري غرب بر اصحاب رسانه را هويدا مي سازد. براساس گزارش رسمي مؤسسه هيفوس، اين مؤسسه در سال گذشته كمك هاي مالي خود را به مؤسسه ها، نشريات و سايت هاي اينترنتي هم چون «راهي» متعلق به «شادي صدر» از روزنامه نگاران فمينيست،« كارورزي سازمان هاي جامعه مدني» متعلق به «محبوبه عباسقلي زاده» كه در نشريات فمينيستي قلم مي زند، «كنش گران داوطلب» متعلق به «سهراب رزاقي»، «ايران گويا» به مديرعاملي «حسين باستاني» عضو ارشد حزب مشاركت ايران، «مركز فرهنگي زنان»، «كانون زنان ايران» و روزنامه اينترنتي «روز آنلاين» اعطا كرده است. در كنار مؤسسه هيفوس، مؤسسه هاي واسطي هم چون «بنياد دخترك»، «فريدوم هاوس» و «پرس تاو» نيز كار تدارك مالي، فني و امنيتي روزنامه نگاران تجديد نظر طلب را برعهده داشته اند. برخي از اسناد منتشره نشان مي دهد كه كنگره آمريكا، وزارت خارجه اين كشور، بنياد صهيونيستي سوروس، بنياد به اصطلاح غير انتفاعي خانه آزادي و شوراي روابط خارجي ايالات متحده از سرمايه گذاران و پشتيبانان مالي حمايت از روزنامه نگاران ايراني هستند.
از ميان جمع كثير روشنفكران سكولار و در بعضي موارد ضد انقلاب، رامين جهانبگلو، نخستين كسي بود كه بنا داشت كه پروژه انقلاب نرم را در ايران اجرا كند. از اين رو، دفتر تحكيم وحدت (طيف راديكال علامه) و دانشگاه اميركبير را برگزيد تا تجربه شبكه سازي سياسي را كه خود در تورنتو تجربه كرده بود، به تهران آورد. براي همين، از مرداد ماه 1382 تا آبان ماه 1384، رامين با همه آلرژي اش به اسلام و مسلماني، نزديك به 30 جلسه رسمي، در انجمن هاي اسلامي دانش جويان در دانشگاه هاي تهران برگزار و 20 سخنراني براي آنان ايران كرد كه از حيث فراواني آماري حضور روشن فكران در مجامع دانش جويي، آماري كم سابقه است. قراين نشان مي دهد كه از دل اين نشست ها و سخنراني ها، حلقه پنهان براندازي نرم ايراني، با مشاركت «علي افشاري»، «مهدي شيرزاد»، «پيمان عارف» و... شكل گرفت كه مانند مدل فراموش خانه، وظيفه توزيع انگاره ها و باورهاي سكولار را در دانشگاه هاي ايران به عهده داشت. بدنه اين حلقه را طيف علامه دفتر تحكيم وحدت مي ساخت و اعضاي مركزي آن، با برنامه ريزي و زمان بندي هاي استراتژيك، از جهانبگلو، براي تدريس و سخنراني در محافل خود، دعوت مي كردند، به همين سبب، بدون احتساب جلسات هفتگي رامين با حلقه بر اندازي نرم ايراني، بيشترين حضور مأمور مخملي، با بيش از 8 سخنراني، در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اميركبير بوده است. [1]
بهار 1383 كه حلقه براندازي نرم ايراني با حضور مستمر رامين در ايران، ساختار منسجمي يافته بود، مهدي شيرزاد (عضو ارشد شاخه جوانان حزب مشاركت ايران) مأمور شد تا در آستانه سفر جهانبگلو به لهستان، سمينار «گذار به دموكراسي» را، در تالار ابن خلدون دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار كند. رامين در طرحي جديد، به سفارش بنياد اعانه ملي براي دموكراسي، بنا داشت تا ظرفيت هاي روشن فكران ايراني در پروژه فروپاشي از درون را با مدل هاي مشابه در اروپاي شرقي بسنجد. اين سمينار كه با حضور «سعيد حجاريان»، «محسن كديور»، «حسين بشيريه»، «هادي خانيكي»، «محمدرضا تاجيك»، «كمال اطهاري»، «مصطفي ملكيان»، «حميدرضا جلايي پور»، «موسي غني نژاد»، «عليرضا علوي تبار»، «الهه كولايي»، «محمدجواد كاشي»، «فاطمه صادقي»، «مسعود پدرام» و... در روزهاي 21 و 22 ارديبهشت ماه 1383 برگزار شد، بهترين فرصت براي آناليز طرح جهانبگلو بود. [2](¤)
در اين ميان، تحليل گران حزب مشاركت ايران بيش ترين استقبال را از اين سمينار كردند و معتقد بودند كه فقدان توسعه نظريه ها و ساختارهاي فكري، درباره منابع و موانع دموكراسي سازي در ايران، يكي از علل ناكامي جنبش 7ساله اصلاح طلبي است. از ديگر سو، همين فقدان تئوري را به شكست جنبش دانشجويي نسبت مي دادند؛ جنبشي كه تمام قد و قواره آن، يك انشعاب چند نفره از دفتر تحكيم وحدت بود. آن ها، اميدوار بودند كه اين بار محصول حلقه براندازي نرم ايراني، ثمره اي باشد شبيه كاركرد حلقه كيان براي پيدايش عصر اصلاحات و «جنبش فروخفته اجتماعي» را به حركت درآورد. [3](¤)

[1]- بازخواني متون آن سخنراني ها نشان مي دهد كه در تمام آنان، مفاهيم ايدئولوژي اسلامي، منطق الهي- سياسي و اخلاق ديني، تنها به سبب تعلق به عصر سنت، طرد گشته و دموكراسي سكولار، عقلانيت خودبنياد و اخلاق دموكراتيك (بدون سازه هاي تعيين يافته)، به مثابه الگوهاي مدرن، تئوريزه شده است. دفاع از فرقه ضاله بهاييت و همجنس بازان به نام دفاع از حقوق اقليت، پوپوليستي خواندن دولت نهم و فحاشي سياسي به ايرانيان، شبيه سازي نظام جمهوري اسلامي ايران با ديكتاتورترين حكومت هاي تاريخ سياسي معاصر جهان و نظريه پردازي براي كودتاي مخملي به نام مبارزه غيرخشونت آميز، به مثابه خط مشي رامين جهانبگلو در چنين نشست هايي، نمود برجسته دارد.
رك: پيام فضلي نژاد، شواليه هاي ناتوي فرهنگي
[2]- مهدي شيرزاد- به عنوان دبير اين سمينار، مي نويسد: «اغلب صاحب نظران دعوت شده به اين سمينار از حضور قطعي خود در آن سخن گفته اند. دليل مطرح شده در اين زمينه ضرورت توسعه بحث هاي تئوريك درباره منابع و موانع دموكراسي در ايران است كه فقدان آن، از سوي بسياري صاحب نظران به عنوان يكي از دلايل ناكام ماندن جنبش 7ساله اصلاحي در كشور مطرح مي شود. از ديگر سو، جنبش دانش جويي نيز كه در جريان اين كشاكش 7ساله متحمل هزينه ها و آسيب هاي زيادي شده، بازسازي خود در دو بعد تشكيلاتي و تئوريك را ضروري مي بيند. به نظر مي رسد، از همين رو هم زمان شدن اين سمينار با نشست تكميلي تحكيم وحدت نشانگر حركت توأمان جنبش دانشجويي در هر دو تقويت تشكيلات و مباني تئوريك است. تحليل گران اميدوارند كه حركت جديد جنبش دانشجويي بتواند زمينه ارتباط بيش تر روشن فكران و تئوري پردازان هوادار دموكراسي با بدنه اجتماعي را فراهم سازد تا جنبش فروخفته اجتماعي بار ديگر و اين بار با آگاهي و تجربه بيش تر از واقعيت هاي ساختار سياسي و اجتماعي جامعه ايران حركت خود براي استقرار دموكراسي در كشور را فراهم سازد. رك: «در باب اهميت سمينارگذار به دموكراسي». سايت رويداد (ارگان حزب مشاركت ايران)، مورخ 19 ارديبهشت .1383
[3]- پيام فضلي نژاد، همانجا
منبع: پايگاه تحليلي تبييني برهان

 



نكته

آن ها رفتند...
اينها را دريابيم
نيلو هوشمند دانشجوي علوم اجتماعي
هر سال دوازدهم ارديبهشت كه مي شود يادمان مي آيد استادي و معلمي هم داريم و يك تبريك و يك شاخه گل نثارشان مي كنيم كه بدين گونه بگوييم: استاد عزيزم روزت مبارك! ديگر استاد و معلم و تقدير و قدرداني تعطيل مي شود تا سال بعد همين روز!
اصلا ما عادت داريم به اين گونه قدرداني، اينكه استاد را صرف نمره و معدل و واحد گذراندن بشناسيم و بعد هم شما را به خيرو ما را به سلامت! و بعد تا نام معلم و استاد مي آيد لطف مي كنيم و مي گوييم مطهري هم نمونه بوده! هيچ گاه با خودفكر كرده ايم كه مطهري چه داشت كه شد مطهري؟ ومطهري ها زمان ما چه كساني هستند؟ تا به حال به اين فكر كرده ايد كه هر استادي يك مطهري است؟ نگاه و ديدي كه به معلم و استاد بعد از انقلاب شد با نگاه پيش از انقلاب تفاوتي عمده داشت! آن هم معنويتي بود كه بار علمي را صيقل مي داد تا علم را نه تنها سكوي پرش در دنيا كه بالي براي پرواز تا اوج آخرت قلمداد كنند!
و همين شد كه دشمن ترسيد! از اسلام و بال و پرگرفتنش لرزيد كه مبادا معلم اسلامي با نور ايمانش روشني بخشد فضاي جامعه را و از شاگردان ديروز شهرياري ها و علي محمدي هاي امروز را بسازد كه نه تنها در علم نمونه كه درمعنويت برترين بودند! و شايد اين تلفيق علم و معنويت است كه ارتقا مي دهد جامعه اي را و بال و پر مي بخشد فكر فرزندان آن جامعه را!
دهه اول انقلاب بود كه انگار ترور و استادكشي نقل و نبات غربي ها و بيگانگان اسلام هراس شده بود انگار نمي دانستند گلي كه از ميان برود عطرش تاهميشه در فضا مي ماند و مطهري را كشتند، رجايي، باهنر و مفتح را نيز به خاك و خون كشيدند؛ شايد به حساب خودشان از بين ببرند تعالي را! غافل از اينكه اينها گرچه رفتند اما آموزگار بعد از مرگش نيز مي آموزد زندگي را به شاگردانش و نوع بشريت! و همين آموزه ها بود كه از رتبه يك ارشد هسته اي كه بعدها شد دكتر فناوري هسته اي اسوه اي بسازد براي نه تنها ايرانيان كه جهانيان!
تا همه بدانند استادي كه نماز شبش ترك نمي شد و اخلاق و مهربانيش زبانزد عام و شاگردانش بود به خاطر فعاليت علمي بيش از توقع بيگانه و ارتقاي هرچه بيشتر كشور و ملت به دست بد خواهانش ترور شد، كسي كه در پروژه سزامي نقش داشت و براي آموزش علمش از هيچ چيز دريغ نمي كرد و با برگزاري دوره هاي آموزشي هسته اي علمش را به خواهانش وقف ميكرد، براي ديگراني كه چشم نديد پيشرفت كشور آرمان خواه را دارند به منزله مهره اي بود كه بايد حذف مي شد و او را به حساب خودشان حذف كردند؛ اما فراموش كرده بودند كه معلم چه زنده و چه مرده مي آموزد!
و شهرياري رفت تا ديگران بياموزند كه علم رابايد آموخت نه براي خود كه براي خدمت! آن هم نه با هر وسيله اي! بلكه با مدد ايمان!
سالي كه گذشت سال فقدان و شكاف بود از جهت از دست دادن دو عزيزي كه هر كدام عنصري حياتي بودند براي كشور كه بودنشان عروج دهنده ايران اسلامي بود و رفتنشان افتخارآفرين و غرورآميز بود!
آنها رفتند....... اينها را دريابيم...

 



يادداشت

مرگ بن لادن بهانه فراموشي...
فاطمه زماني
حدود 4 يا 5 ماه پيش مستندي از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شد كه در مورد مكان و دوران زندگي اسامه بن لادن نكات تازه اي را مطرح كرده بود و با افراد مختلف كه در زمان هاي متفاوت و اكثرا به عنوان خبرنگار با وي ديدار كرده بودند مصاحبه هايي را به عمل آورده بود.
در بخشي از اين مستند از ابتلاي بن لادن به بيماري كليوي و بستري شدن او در بيمارستان و حتي احتمال مرگ او صحبت مي شد و با آوردن قرينه هاي تصويري متفاوت احتمال مرگ او را جدي مي دانست.
فارغ از درستي و يا نادرستي اخبار و اطلاعات آن فيلم مستند، اكنون خبر كشته شدن بن لادن مرده به صورت قطعي عنوان شده است؛ اما نكته قابل تامل در اين جاست كه به چه دليل در اين برهه از زمان بحث مرگ و يا كشته شدن بن لادن مطرح شده است؟!
اگر از پرسش در مورد كيفيت و چگونگي مرگ او بگذريم- كه حداقل در زمان نگارش اين مطلب هنوز در ابهام است- اما نمي توان از جنجال تبليغاتي پيش آمده به دنبال انتشار اين خبر، به راحتي گذشت.
رسانه هاي خبري غرب كه شايد به ناچار تا ديروز به صورت زنده و مستقيم اخبار ليبي و بحرين و يمن را مخابره مي كردند به يك باره نوك پيكان خود را به سوي خبر كشته شدن اسامه بن لادن چرخاندند و نسل كشي در كشورهاي اسلامي و خاورميانه به خبر دسته چندم آن ها بدل گرديد.
اما حقيقت غيرقابل انكار اين است كه كشورهاي عضو ناتو و در راس آن آمريكا، با لشكركشي به ليبي و دخالت در امور داخلي آن و درپي آن تحميل هزينه به مردم كشورهاي خود، چهره اي منفور در بين ملت هايشان پيدا كرده اند. از سوي ديگر كشتار بي رحمانه مردم بحرين توسط نظاميان آل خليفه و آل سعود باعث تالم خاطر هر انسان آزاده اي شده است.
در اين جاست كه بايد قدرت تبليغات به كمك دولت هاي غربي بيايد تا شايد بتوانند ذهن ملت ها را به مسير دلخواه خود سوق دهند.
در اين مسيررسانه هاي وابسته به دولت هاي خودكامه كه به هيچ وجه نمي توانستند افكار عمومي را از اتفاقات اخير منطقه منحرف ساخته و يا به سانسور خبر آن بپردازند، به هر وسيله اي در پي آن بودند كه مسائل جانبي را جايگزين اتفاقات تكان دهنده منطقه نمايند. به عنوان مثال در چند روز گذشته جنجال رسانه اي در شبكه هاي ماهواره اي و اينترنت در مورد ازدواج نوه ملكه انگلستان به اوج خود رسيد به طوري كه شبكه BBC اين مراسم را حدود پنج ساعت به صورت زنده پخش كرد.
اما تمام اين جنجال هاي تبليغاتي در مورد يك مراسم عروسي نتوانست توجه مردم جهان را از فجايعي كه در بحرين در حال رخ دادن بود منحرف سازد؛ حتي دعوت امير بحرين به اين مراسم باعث افزايش خشم ملت ها نيز شد.
حالا ديگر وقت آن رسيده بود كه امريكا آخرين برگ برنده خود را رو كند و آن خبر كشته شدن اسامه بن لادن بود كه به سرعت در صدر اخبار قرار گرفت. بن لادن همان تروريستي كه آمريكا 10 سال به بهانه مبارزه با او از هيچ گونه قتل و كشتاري فروگذار نكرده بود و بزرگ ترين فجايع انساني را رقم زده بود، امروز كشته شده بود.
خبر كشته شدن بن لادن بيش از آنكه از اهميت ماهوي و استراتژيك برخوردار باشد براي دولت هاي خودكامه داراي برد تبليغاتي است؛ تا علاوه بر بهره گيري اوباما از اين اتفاق در انتخابات آتي، افكار عمومي جهان را از فجايع اخير بحرين منحرف ساخته تا در سايه سكوت رسانه اي و بدون فشار افكار عمومي اين جنايات انساني را تا سركوب كامل مردم منطقه ادامه دهند.بايد توجه داشت كه مرگ اسامه بن لادن به هر اندازه هم از اهميت برخوردار باشد، اما او تروريست 10 سال پيش بوده است. تروريست هاي امروز حكومت «آل ها» هستند كه به فرمان اربابان خود به كشتار بيرحمانه مردم بحرين مي پردازند و هنوز هم هيچ كدام از مدعيان مبارزه با تروريست كوچك ترين تذكري- حتي لساني- به آنها نداده اند.
نبايد اجازه داد تا در غوغاي رسانه اي مرگ بن لادن، مرگ برادران و خواهرانمان در بحرين به فراموشي سپرده شود.
¤ دانشجوي كارشناسي ارشد روابط بين الملل

 



ضربان

عقلانيت عنصري مغفول مانده
فاطمه حاج زمان
نگاهي به تاريخ پرفراز و نشيب جامعه ايران و گذاري به سرنوشت علما و دانشمندان جهان اسلام و بررسي ويژگي هاي تفكري هر كدام از اين بزرگان، حقايقي را در نظر ما آشكار مي سازد كه بررسي ارزش جايگاه علم و عقل را تا حدودي در ايران كنوني مورد بحث قرار مي دهد.
گذاري به تاريخ علم در جوامع اسلامي اين حقيقت را به روشني عيان مي كند كه در هر برهه و زماني كه قدرت عقل حتي اندكي به كار گرفته شده است، جامعه با سرعت فزاينده اي به سمت پيشرفت- هم در علوم نظري مانند فلسفه و هم در علوم دقيقه مانند پزشكي- حركت كرده است.
مي توان گفت اين دوران طلايي از زمان دانشمند و فيلسوف بزرگ اسلام و ايران ابن سينا- كه به فيلسوف عقل گراي جهان اسلام شهرت دارد- آغاز شد و جامعه اسلامي به سمت پيشرفت شگرفي در زمينه تمام علوم حركت كرد و همه اين ها به دليل ترويج روحيه عقل گرايي در بين مسلمانان بود. موفقيت ابن سينا در تمامي علومي كه به آن مي پرداخت و اين مهم كه تمام موفقيت او در سايه به كارگيري درست عقل محقق شده بود، خود تشويقي بود براي ساير ملل مسلمان تا با استفاده از عقل و قوه شناخت خود به پيشرفت هاي شگرفي دست يابند. در اين زمان است كه جامعه اسلامي به متمدن ترين جامعه عصر خود در تمامي عرصه هاي علمي- از نجوم و پزشكي تا علوم فلسفه و ادبيات- مبدل گرديد. به طوري كه مجهزترين رصدخانه ها در بلاد اسلامي و به دست مسلمانان پايه گذاري و ساخته شد.
اما افول علمي و عقب ماندگي جامعه مسلمين در عرصه هاي تكنولوژيك از چه زماني آغاز گرديد؟!
به گواه تاريخ، ظهور و اشاعه بعضي از افكار عارفانه كه تا حد زيادي با مباني اسلامي نيز ناسازگار بود، آغاز شومي براي بي توجهي مسلمانان به علم و دانش گرديد و به تدريج آن ها را در اين گونه علوم عقب نگاه داشت؛ اين امر تا آنجا پيش رفت كه عده اي از عارف مسلكان، پيروان خود را به دوري از علوم دنيوي وصيت كرده و آن ها را از تحقيق و تفحص در علوم دقيقه برحذر مي داشتند.
در اين زمان وقوع جنگ هاي صليبي اسباب انتقال دستاورد علمي هزاران ساله مسلمانان به جهان غرب را فراهم ساخت و آن ها را با عرصه هاي علمي جديدي آشنا كرد و اين آغازي شد بر عقب افتادن مسلمانان از قافله پيشرفت جهاني.
البته در اين بين نمي توان نقش امرا و پادشاهان فاسد بلاد اسلامي را ناديده انگاشت. آن هايي كه براي رسيدن به مطامع دنيا و سرگرم كردن مردم به امور واهي، آن ها را به خرافه مشغول مي داشتند تا با خيالي آسوده به چپاول سرزمين هاي تحت سيطره خود بپردازند.
اما درد اصلي آنجاست كه تمام اين عقب ماندگي ها و خرافه پرستي ها به نام اسلام عزيز تمام شد و دراين بين اسلام بود كه مقصر اصلي شناخته شد.
اما نگاهي كوتاه به چند دهه اخير ايران اسلامي اين حقيقت را كاملا آشكار مي كند كه هرجا قوه عقل اجازه جولان پيدا كرده است، اولين سرمايه آن پيشرفت علمي بوده است.
هر جا كه انسان مسلمان عقل خود را در راستاي عقل الهي قرار داده است، توانسته به رموز خلقت الهي دست يابد. گويا امواج لطف خداوند باعث هدايت عقل بشر در امور دنيوي و اخروي گرديده است.
با اين حال آنچه در جامعه امروز ما ديده مي شود به كارگيري ذخيره اندكي از قوه عقل است؛ نبايد اجازه داد خرافه و احساسات كاذب مانع رشد فزاينده اين نعمت الهي گردد.
مشكل اين است كه حتي در زمان حاضر عده اي به ظاهر متشرع نيز عقل گرايي را در تضاد با اسلام مي پندارند و با ارجاع به عقايد اومانيستي غرب، عقل گرايي را نيز كفر مي پندارند. اما حقيقت اين است كه در عقايد اومانيستي يا انسان گرايي، انسان و عقل او در مركز هستي و به جاي خدا مي نشيند اما در اسلام عقل بشر در راستاي عقل الهي قرار مي گيرد.
دادن اختيار به عقل در اسلام تا آن اندازه پيش مي رود كه در كنار نبي مرسل به عنوان پيامبر باطني خوانده مي شود و حتي يكي از منابع اصلي اجتهاد احكام الهي دانسته شده است.
وسعت اين اختيار تا آنجاست كه معصومين ما از پيروان خود خواسته اند كه احاديث و روايات منقول از ايشان با معيار عقل سنجيده شود و آنچه را كه با عقل ناسازگار است نپذيرند.
در هر حال بايد به اين نكته توجه كرد كه خطر خرافه گرايي در همه حال جامعه مسلمانان را تهديد مي كند و در اين بين، دشمنان و مخالفان اسلام نيز از هيچ كوششي در جهت دامن زدن به آن فروگذار نمي كنند.
البته نكته اي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه عقل بدون اتكا به وحي مسير درست حركت را پيدا نمي كند.شايد بتوان يكي از ترفندهاي اصلي به كار گرفته شده در جنگ نرم را، جدا كردن عقل از منبع وحي و وارد كردن اين قوه در يك مسير اشتباه دانست؛ به گونه اي كه قادر به تشخيص مسير درست از نادرست نخواهد بود.پس بايد گفت كه حتي راه مقابله با جنگ فرهنگي كه امروزه اكثر جوامع اسلامي را درگير خود كرده است نيز همين قوه عقل است. عقلانيتي كه در راستاي فرامين اسلام قرار گرفته و به وسيله نور آن هدايت مي شود.
در آخر نيز بايد توجه داشت هرجا كه ديديم خرافه شدت گرفت و احساسات برعقل چيره گشت، فصل عقب ماندگي ما فرا رسيده است. پس بايد مدام هوشيار بود و با به كارگيري صحيح عقل، جامعه اسلامي را از خطر سقوط و انواع انحطاط ها- چه علمي و چه فرهنگي- مصون نگه داشت.

 



مردي از جنس علم و انديشه

سارا مرادخاني
«داستان راستان»ش حكايت مردان مرد روزگار و «حجاب»ش نقشه راهي براي زن ديروز و امروز و فردا.
«علي(ع)» در «جاذبه»اش دست يافتني و در «دافعه»اش دوست داشتني شد. مطهري عالمي از جنس حكمت و سياست و انديشه بود.
در قريه فريمان در نزديكي مشهد متولد شد و در نوجواني به حوزه علميه اين شهر و پس از چند سال به حوزه علميه قم رفت. اين دوران زماني بود كه رضا شاه بر حوزه هاي علميه فشار وارد مي كرد و تنها اندكي از فوت حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزه علميه قم مي گذشت.
استاد مطهري مدت 15 سال را در قم و در محضر بزرگاني چون آيت الله العظمي بروجردي، امام خميني(ره) و همچنين سيد محمدحسين طباطبايي فيلسوف عاليقدر جهان اسلام گذرانيد.
استاد مطهري به سال 1331 به تهران آمد و در مدرسه مروي به تحقيق مشغول شد و سه سال بعد به عنوان استاد دانشگاه در دانشكده الهيات و معارف اسلامي آغاز به كار كرد.
فعاليت هاي سياسي استاد مطهري به طور جدي با قيام 15خرداد 1342 آغاز شد.
چند بار زندان و بازداشت در كارنامه فعاليت هاي وي ثبت شده است كه اولين آن 15 خرداد 42 بود. مطهري در رهبري مذهبي هيئت هاي مؤتلفه اسلامي هم شركت داشت.
وي در سال 1346 به اتفاق جمعي ديگر در تأسيس حسينيه ارشاد نقش مهمي برعهده گرفت و پس از بروز مشكلاتي با ديگر اعضاء در مسجد الجواد، مسجد جاويد و ارك تهران به فعاليت هاي خود ادامه داد.
استاد مطهري در شرايط به ثمر رسيدن نهضت اسلامي از معتمدين و مشاورين اصلي امام خميني بود و از سوي ايشان در تشكيل شوراي انقلاب عهده دار مسئوليت هايي شد.
وي سرانجام در سال 1358 از سوي گروه تروريستي فرقان كه گرايش هاي افراطي شبه ماركسيستي و ضدروحاني داشتند، ترور شد. مطهري تنها فرد از جمع افراد مطرح در اين فصل است كه با چنين انجامي روبه رو شد.
مطهري يكي از پركارترين نويسندگان و عالمان مسئول دين در دوران معاصر است. مطهري از نگاه آثارش بيش از هر چيز يك متكلم يعني مدافع عقايد دين با استفاده از عقل است. وي اين دفاع كلامي را به حوزه هاي اجتماعي نيز گسترش داده و بررسي آثار وي بهترين بيانگر حساسيت هاي اجتماعي روحانيون و انديشمندان شيعي در مذهب در عصر ماست.
همانگونه كه در قسمت خاصه هاي انديشمندان ذكر شد، مخاطب قرار دادن جوانان يك اصل مهم بوده و اين مسئله در آثار مطهري و علي شريعتي گسترش بيشتري يافته است.
مطهري در امر سازماندهي دين و مسئله اصلاح طلبي در داخل، روحانيت و مرجعيت فعال بود و يكي از نويسندگان كتاب «مرجعيت و روحانيت» (1340) پس از فوت بروجردي است.
وي همچنين سعي داشت كه بر تبليغات و نگرش هايي كه جدايي اسلام و ايران را تشويق مي كردند، با نگارش كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» پاسخ دهد.
مطهري در دفاع از جنبه هاي اعتقادي- اجتماعي اسلام ابايي نداشت كه در نقش مقاله نويس در مجله «زن روز» در دوران حكومت محمدرضا شاه ظاهر شود.
اين مجله در ميان اهل دين، چهره موجهي نداشت، ولي مطهري در اين مجله به مسائل زنان پرداخت.
دو اثر مهم مطهري در امر حقوق زنان و چهره اجتماعي آنها «نظام حقوق زن در اسلام» و «مسئله حجاب» است.
مبارزه با الحاد و نفوذ اعتقادي ماركسيسم يكي ديگر از جنبه هاي كلامي مطهري را تشكيل مي داد.
«علل گرايش به ماديگري» يك بررسي آسيب شناسانه از نفوذ مادي گري در جامعه ايران است. شرح و توضيحات وي بر مجلدات اصول فلسفه و روش رئاليسم از استادش يعني علامه طباطبايي، بخشي ديگر از فعاليتهاي فلسفي- كلامي مطهري است. اثر ياد شده و همچنين «شرح بر منظومه» و آثاري از اين دست، تلاشي ايضاح گرايانه در بعد فلسفي انديشه اسلامي است. همچنين بايد به تفسير برخي از سور قرآن اشاره كرد.
در مجموع بايد اذعان داشت كه مطهري حجم عظيمي از آثار را در زمينه هاي مختلف به وجود آورد كه براي علاقه مندان و پژوهشگران منبع كم نظيري از مباحث اسلامي و اجتماعي را رقم زده است.
منبع: برنا

 



آيت الله مصباح يزدي:شهيد مطهري بنيان گذار پايه هاي فكري انقلاب بود

استاد حوزه علميه قم گفت: شهيد مطهري تنها چند ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران زنده بود، ولي در همين مدت كوتاه، پايه هاي فكري انقلاب را بنا نهاد و آن را تقويت كرد.
به گزارش برنا به نقل از مركز خبر حوزه، آيت الله مصباح يزدي، در ديدار تعدادي از دانشجويان موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني اظهار داشت: آثار شهيد مطهري براي انسان از معادن نفت، گاز و اورانيوم ارزشمندتر است، بنابراين بايد قدر اين آثار را بدانيم.
آيت الله مصباح يزدي، تلاش شهيد مطهري را در راستاي ترويج فرهنگ اسلامي و انقلاب معرفي كرده و گفت: فرهنگ اسلامي، مهم ترين عاملي است كه انقلاب اسلامي ايران را به ثمر نشاند و اين كاري بود كه شهيد مطهري در زندگي خود در پي گسترش آن بود.
مدير موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ادامه داد: دشمن فهميد كه تفكر شهيد مطهري مبني بر مهم بودن فرهنگ اسلامي، انقلاب اسلامي ايران را به نتيجه مي رساند، از اين رو اين استاد شهيد كه نه چهره مشهور سياسي و نه نظامي بود را به شهادت رساند.
وي با اشاره به ابراز نگراني امام خميني(ره) از آسيب ديدن باورها و ارزش هاي ديني در جامعه اسلامي و جايگزيني فرهنگي غير از فرهنگ اسلامي گفت: خطر افرادي كه به دنبال آسيب زدن به فرهنگ اسلامي و كم رنگ شدن باورها و ارزش هاي ديني مي باشند، بيش تر از خطري است كه در گذشته از سوي صدام ايران را تهديد مي كرد؛ چون دشمن بدون هيچ مانعي از طريق امواج راديويي و تلويزيوني و اينترنتي، وارد خانه ها مي شود و ايمان جوانان را كم رنگ مي كند.
آيت الله مصباح يزدي تصريح كرد: اين خطرها را نمي توان با توپ و تانك برطرف ساخت، بلكه بايد از مسيري كه شهيد مطهري راه آن را نشان داده است، وارد عمل شد و فرهنگ اسلامي را در جامعه نشر داد.اين مدرس حوزه در بخش ديگري از سخنان خود با تأكيد بر اين كه الهي بودن و اسلامي بودن، وجه تمايز انقلاب اسلامي ايران با ساير انقلاب هاي جهان است، بيان داشت: مقدس ترين شعاري كه در انقلاب هاي مختلف جهان وجود داشت، رسيدن به آزادي بود و فداكاري هايي هم كه صورت مي گرفت، در اين راستا بود، ولي رسيدن به كمال انساني، مهم ترين شعاري بود كه انقلاب اسلامي ايران به نسبت به ساير انقلاب ها متمايز ساخته است.
مدير موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) خاطرنشان كرد: آزادي، مسئله اي است كه حتي در حيوانات نيز يافت مي شود؛ از اين رو هدف انقلاب اسلامي ايران رسيدن به آزادي صرف نبود، بلكه انقلاب اسلامي آزادي را براي اجراي قوانين الهي در جامعه و به سعادت رساندن افراد مي خواست.

 



نخبگان جهان با افشاي سياست هاي دوگانه غرب به رسالت خود عمل كنند

هيئت رئيسه دانشگاه شهيد بهشتي با انتشار بيانيه اي شكنجه و زنداني شدن دانشجويان، پزشكان و نخبگان بحريني توسط رژيم آل خليفه و آل سعود را محكوم كرد.
در اين بيانيه آمده است: در شرايطي كه عصر حاضر شاهد پيشرفت خيره كننده علم و تكنولوژي است، انتظار طبيعي اين بود كه به موازات آن، اخلاق، معنويت و انسانيت نيز پيشرفت مي كرد و حقوق حداقلي انسان ها نظير: حق حيات، حق آزادي و حق كرامت انساني رعايت مي شد و تهديدكنندگان و متجاوزان به حقوق اوليه انسان ها به محاكمه كشيده مي شدند اما افسوس كه دنيا شاهد حقيقت تلخي است و مدعيان حقوق بشر كه در زبان، مخالف مداخله در امور ديگر كشورها هستند اما خود اولين متجاوزان به ديگر كشورها و اولين نقض كنندگان اين حقوق اند.
برخي از سرسپردگان غرب ادعاي مسلماني دارند اما مسجد خراب مي كنند و قرآن مي سوزانند، مدعي خدمتگزاري حرمين شريفين هستند اما با تجاوز به كشور بحرين پيروان قرآن و حرمين شريفين را به رگبار مي بندند!
آيا براستي ملت هاي مسلمان منطقه نظير مصر، ليبي، تونس، يمن و بحرين چيزي جز حق حيات و آزادي و حق تعيين سرنوشت خود را مطالبه مي كنند؟ پس چرا با سركردگي ابرقدرت هاي مدعي حقوق بشر سركوب مي شوند؟ براستي دختر و پسر دانش آموز، دانشجو، معلم و پزشك و پرستار بحريني به چه جرمي به زندان و شكنجه و اعدام محكوم مي شوند؟
آيا زمان آن فرا نرسيده است كه با بيداري اسلامي منطقه، وجدان هاي خفته نخبگان جوامع بشري بيدار شوند و به تكاليف انساني خود عمل نمايند؟
نويسندگان اين بيانيه در پايان اعلام مي دارند: ما به نمايندگي از قشر عظيم دانشگاهيان دانشگاه شهيد بهشتي ضمن پشتيباني كامل از قيام هاي آزادي خواهانه مسلمانان منطقه، تجاوز عربستان و امارات را به بحرين و حمايت ابرقدرت ها را از ديكتاتورهاي منطقه به شدت محكوم مي كنيم و از همه استادان و دانشجويان دانشگاه ها و آزادانديشان دانشگاه هاي كشور و سراسر دنيا درخواست مي كنيم كه ضمن محكوم نمودن جنايت عليه بشريت در كشورهاي منطقه به ويژه در بحرين، ليبي و يمن، به رسالت روشنگري خويش عمل نموده و سياست هاي دوگانه غرب را افشا نمايند.

 



طرح تحريم كالاهاي صهيونيستي در فروشگاه هاي دانشگاه هاي سراسر كشور

اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان طرح تحريم كالاهاي صهيونيستي در فروشگاه هاي دانشگاه هاي سراسر كشور را به مسئولان اجرايي ارائه مي كند.
ايوب توكليان دبيركل اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي سراسر كشور در گفت وگو با خبرگزاري فارس، اظهار داشت: طرح تحريم كالاهاي صهيونيستي بالاخص در فروشگاه هاي زيرمجموعه دانشگاه ها و وزارتين علوم و بهداشت اين هفته در مجمع نمايندگان دفاتر اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي سراسر كشور ارائه مي شود و پس از تصويب آن را به مسئولان اجرايي ارائه مي كنيم.
وي با بيان اينكه اين طرح با هدف حمايت از كالاهاي ايراني مطرح مي شود، ادامه داد: بهتر است در فروشگاه هاي دولتي به جاي استفاده از محصولات خارجي و بالاخص صهيونيستي از محصولات داخلي استفاده شود.

 



برگزاري همايش تحول در علوم انساني در دانشگاه هاي كشور

16 دانشگاه ميزبان همايش «تحول در علوم انساني» شدند پيش نشست هاي استاني همايش «تحول در علوم انساني» با مشاركت يك موسسه آموزشي و 16 دانشگاه به منظور تقويت تعاملات علمي و فرهنگي انديشمندان حوزه و دانشگاه برگزار مي شود.
به گزارش مهر، 17 پيش نشست براي همايش «تحول در علوم انساني» در نظر گرفته شده كه اين نشست ها در موسسه امام خميني(ره) در قم و دانشگاه هاي شهيد باهنر كرمان، امام خميني(ره) قزوين، بوعلي سينا همدان، پرديس قم تهران، شهيد چمران اهواز، علامه طباطبايي، صنعتي اصفهان، فردوسي مشهد، صنعتي شريف، امام صادق(ع)، زاهدان، شيراز، تبريز، شاهد، ايلام و يزد برگزار مي شود.
تمركززدائي همايش تحول در علوم انساني از تهران، يكي از اهداف تشكيل اين پيش نشست هاي علمي در دانشگاه هاي كشور است اين نشست ها در هفته معلم و به صورت همزمان برگزار شده و با حضور دانشجويان و مشاركت اساتيد همراه خواهد بود.
پيش نشست همايش در قم با سخنراني حجت الاسلام سيدمحمدمهدي ميرباقري رئيس فرهنگستان علوم اسلامي و دبير علمي همايش در سالن همايش هاي موسسه امام خميني(ره) در روز 19 ارديبهشت ماه برگزار مي شود.
همايش اصلي با عنوان «تحول در علوم انساني» در روز 21 ارديبهشت ماه جاري از سوي فرهنگستان علوم اسلامي قم به همراه گراميداشت دهمين سالگرد ارتحال استاد فقيد علامه سيدمنيرالدين حسيني الهاشمي بنيانگذار فرهنگستان علوم اسلامي در تالار علامه اميني دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14