(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 20 اردیبهشت 1390- شماره 19922

تهور در خطا شاخص مستبد
حكايت خوبان
پرسش و پاسخ؟
تپش قلم
چشم روشني هاي خداوند به شب زنده داران
ديدگاه
بررسي نوعدوستي در آموزه هاي عقلاني و ديني
مردم دوستي در سنت و سيره



تهور در خطا شاخص مستبد

قال الامام علي(ع): المستبد متهور في الخطأ والغلط.
امام علي(ع) فرمود: فرد مستبد (خودرأي) در اشتباه و غلط متهور است. (در خطا و غلط فراوان گرفتار گردد)(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- غررالحكم، ج 1، ص 317

 



حكايت خوبان

پذيرايي ايثارگرانه
مرد عربي نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: يا رسول الله! من گرسنه ام، غذايي به من بده تا سير شوم. رسول اكرم(ص) به حضار در مسجد فرمود: آيا كسي هست از اين مهمان ما پذيرايي كند. بعضي نوشته اند مردي برخاست. ولي در روايات ما كه از اهل بيت(ع) رسيده آمده است كه اميرالمؤمنين(ع) برخاست و عرض كرد: يا رسول الله! من پذيرايي مي كنم. او را به خانه خودشان بردند و به حضرت صديقه كبري فرمودند: آيا غذا داري كه از مهمان پدر پذيرايي كني؟ عرض كرد: تنها مقدار كمي هست كه بچه ها بخورند و گرسنه نخوابند. فرمودند: همان را بياور و بچه ها را به گونه اي بخوابان. بچه ها را خواباندند و آن غذا را آوردند و سفره را باز كردند. ميزبان كنار مهمان نشست و چراغ را هم خاموش كردند تا هم مهمان نفهمد كه ميزبان غذا نمي خورد و هم مهمان با آسودگي خاطر غذايش را بخورد و سير شود. آن شب مهمان پذيرايي شد و رفت، ولي ميزبان و زن و فرزندانش گرسنه خوابيدند. فردا كه خدمت پيامبر گرامي(ص) آمد، نگاه رسول خدا كه به چهره مولا افتاد تبسمي كرد و اين آيه را تلاوت نمود: «... و يوثرون علي انفسهم ولو كان بهم خصاصه... ديگران را بر خودشان مقدم مي دارند اگرچه خودشان گرسنه اند...»(1) (حشر-9)
ــــــــــــــــــــــ
1- صفير هدايت، انفال 45، آيت الله ضياءآبادي.

 



پرسش و پاسخ؟

وفاي به عهد
پرسش:
وفاي به عهد چيست و در چه ابعاد و مراتبي تحقق پيدا خواهد كرد؟
پاسخ:
يكي از مفاهيم بيان كننده ارتباط انسان با انسان هاي ديگر و ارزش هاي اخلاق اسلامي در قرآن وفاي به عهد است. وفا بيشتر همراه با قيد عهد و پيمان ذكر مي شود. بنابر اين وفاي به عهد به معناي وفاي به پيمان است. وفا مصدر ثلاثي مجرد از «وفي، يفي» است. در تعريف آن در كتاب هاي لغت آمده است: «وفي بالعهد وفاء! يعني پيمان را به سر برد و آن را انجام داد و نگه داشت و مورد مراقبت قرارداد و بر آن پايدار بود.
وفا به جاي آوردن وعده و به سربردن دوستي و عهد و سخن (غياث اللغات). به سربردگي عهد و پيمان و قول وسخن و دوستي و استقامت (ناظم الاطباء) و ثبات درعهد و پيمان و قول و سخن و دوستي و صفا و صدق و ضمانت در كار وكردار است. (لغت نامه دهخدا، ج 14، ص 2527)
در بحث اخلاق و عرفان، وفا را به اين صورت تعريف كرده اند!
وفا عبارت از انجام اعمالي است انسان تعهد كرده باشد و عبارت از وقوف به امر الهي است و نيز عبارت از عنايت ازلي است... خواجه گويد: وفا غايت وفاقت است و غايت ميثاق است و وفا دستگاه مشتاق است و پايگاه عشاق و مايه اخلاص و پيرايه اهل اختصاص است و سرخويش نهفتن است و سردوست باگفتن است. (سجادي، فرهنگ معارف اسلامي، ج 3، ص 595)
وفا در قرآن
در قرآن كريم سه نوع وفا بيان شده است:
1- وفاي به عهد از سوي بنده
2- وفاي به عهد از طرف خدا
3- وفاي به عهد در انسان ها در قبال يكديگر.
وفاي به عهد مانند اكثر واژه هاي اخلاقي، متقابل و طرفيني است. وفا ممكن است بين خدا و بنده باشد، يا ميان دو انسان، يا بين دو گروهي كه با هم پيماني امضا كرده اند.
الف) وفاي به عهد مشروط ازسوي خدا
عهد و پيمان انسان با خدا مي تواند دوگونه باشد: 1- پيماني كه انسان با پذيرش ايمان متقبل مي شود، مانند رعايت دستورهاي اخلاقي دين و عمل به احكام فقهي اسلام كه از جمله پيمان هاي فرد باخداست. 2- پيمان هايي كه انسان به صورت «عهد» «نذر»، «قسم» و... متقبل مي شود. در هر صورت، خداوند متعال در سوره بقره آيه 40 در برابر اداي اين تعهدات از سوي انسان ها خود را متعهد كرده كه آنها را به سعادت و موفقيت در دنيا و آخرت نايل كند.
«واوفوا بعهدي اوف بعهدكم» و به پيمان من وفا كنيد تا به پيمان خود با شما وفا كنم. نكته اصلي اين است كه ترديدي در وفاي خداوند به وعده خود وجود ندارد، ولي اين وفا مشروط به وفاي انسان ها است.
ادامه دارد

 



تپش قلم

¤ تفاوت بين عالم و جاهل در اين است كه: عاقل كاري مي كند كه بايد و جاهل كاري مي كند كه مي خواهد!
¤ ¤ ¤
¤ زني كه صاحب «گوهر فهم» است از جواهرات براي خود «بت بزرگ» نمي سازد!
¤ ¤ ¤
¤ دانا در جمع مردم است اما از جمع مردم نيست!
¤ ¤ ¤
¤ تار دل مي نوازد و مي شكند و مي شكند و مي نوازد!
¤ ¤ ¤
¤ هرگاه «باب توجيه» باز بماند، درهاي حق خواهي به روي ضعفا بسته مي ماند!
¤ ¤ ¤
¤ اطلاق يك «عنوان برتر» بر گروه زيادي از يك قشر اگر همراه با نظارت كامل نباشد، موجب كاهش ارزش آن عنوان در درازمدت مي شود.
¤ ¤ ¤
¤ محبوب من، من ديگر من است!
¤ ¤ ¤
¤ جاهل به دنبال «خوش گذراني» عمر، فارغ از هر خوب و بد، و عاقل جوياي «خوب گذراني» عمر، در هر شرايطي است.
¤ ¤ ¤
¤ دوست احمق، مردابي است كه شخصيت انسان را بي صدا مي بلعد!
¤ ¤ ¤
¤ راز شادابي غنچه در دهان بسته ي اوست، لب كه مي گشايد به خزان نزديك مي شود!
¤ ¤ ¤
¤ تنهاي حق، بر دار جهل اجتماع ناحق مي رود!

 



چشم روشني هاي خداوند به شب زنده داران

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
در مطلب زير آيت الله مصباح يزدي درباره ذكر دائمي خداوند توسط مومنان و شب زنده داري آنان در شب و سحرگاهان و تفضلات خداوند به آنها سخن گفته است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
حضرت امير(ع) در بيان خصوصيات متقيان و شيعيان مي فرمايند: يستبطيء نفسه في العمل و هو من صالح عمله علي و جل يصبح و شغله الذكر و يمسي و همه الشكر يبيت حذرا من سنه الغفله و يصبح فرحا لما اصاب من الفضل والرحمه (بحار/ 65/291، باب صفات الشيعه و اصنافهم) شيعيان، حتي درباره كارهاي خوبي كه انجام مي دهند، هميشه خود را به كم كاري و تأخير متهم مي كنند و نگران اند كه آيا كارهايشان مورد قبول خداوند واقع مي شود يا نه؟
حضرت در جاي ديگر از اين روايت فرمودند: فهم لأنفسهم متهمون؛ شيعيان هميشه خود را متهم مي كنند. خداوند هم در قرآن مي فرمايد: «مؤمنين، كساني هستند كه انفاق مي كنند، اما با اين وجود از خشيت الهي نگران هستند.»(مومنون/ 06) در آيات ديگري از قرآن نيز به اين مسئله پرداخته شده كه انسان بايد از عاقبت كار خود و قبولي اعمالش نگران و بيم ناك باشد. از مجموع اين آيات مي توان دريافت كه خداوند دوست دارد بندگانش هميشه نگران آينده خود باشند چون انسان از خود، چيزي ندارد. قرآن حتي درباره اولياء خدا، كساني كه خداوند در وصف آنها مي فرمايد: رجال لاتلهيهم تجاره ولا بيع عن ذكرالله؛ آنان كه هيچ چيز از ياد خدا بازشان نمي دارد- در بعضي تفاسير گفته شده كه به قرينه آيه قبل، منظور از «رجال» در اين آيه اهل بيت(ع) است- درباره ايشان هم مي فرمايد: يخافون يوما تتقلب فيه القلوب والابصار (نور/73)؛ اينان هم از روز قيامت بيم ناك هستند.
بنده بايد آثار بندگي و فقر در هر حال در او ظهور داشته باشد. از اين روست كه مؤمن هرگاه به خود نگاه مي كند فقر و قصور ذاتي خود را مي بيند. او هيچ كمالي ندارد؛ مگر آنچه خدا به او لطف كند. لذا حتي از كارهاي خوب خود هم بيم ناك است. و هو من صالح عمله علي وجل.
دمي كه بي تو سر آيد، خدا كند كه نيايد!
يصبح و شغله الذكر و يمسي و همه الشكر؛ مؤمن، سحرگاهان، هنگامي كه سر از بالين برمي دارد، مشغول ذكر و ياد خداست؛ محبوبش خداست و اختيار تمامي امور را در دست او مي بيند؛ چگونه ممكن است لحظه اي او را فراموش كند؟ از همين رو قرآن مي فرمايد: رجال لا تلهيهم تجاره ولابيع عن ذكرالله. مؤمن هر چه در طول روز انجام مي دهد، از كسب و كار، تحصيل علم، تدريس و ساير وظايف، انگيزه اش انجام خواسته هاي خداست. مگر بدون ياد خدا او انگيزه اي براي انجام كاري دارد؟ او حتي كسب روزي را، چون خدا گفته، دنبال مي كند. پس او در طول روز، لحظه اي از ياد خدا غافل نيست. شب را هم به ياد نعمت هايي است كه خداوند در طول روز به او داده؛ نگران است كه مبادا ناسپاسي كرده و از شكر خدا غافل شود؛ يمسي و همه الشكر. مؤمن شبانگاه رفتارهاي روزانه خود را مرور مي كند. اگر خطا و لغزشي از او سر زده، براي هر لغزش استغفار مي كند و اگر خداوند او را از خطا و لغزشي حفظ كرده شكر به جا مي آورد؛ همچنين يكايك نعمت هاي خدا، نعمت هاي جسمي و مادي، نعمت هاي روحي و معنوي، نعمت معرفت، نعمت ولايت و... همه را به ياد مي آورد و براي هر يك از آن ها خدا را شكر مي كند و با چنين حالي دل به خواب مي سپارد. يبيت حذرا من سنه الغفله و يصبح فرحا لما أصاب من الفضل والرحمه . چنين كساني غالبا بخش زيادي از شب را- غير از آنچه به عبادت نيمه شب اختصاص مي دهند- در اين فكر هستند كه مبادا به خواب غفلت مبتلا شوند. بندگان خوب خدا حتي در حال خواب هم از ياد خدا غافل نيستند و چه بسا در عالم خواب زمينه براي كسب معرفتي جديد يا مرتبه اي از تكامل برايشان فراهم شود. ما گمان مي كنيم تكامل انسان فقط در بيداري است، چون منشأ تكامل روح اعمال اختياري انسان است و انسان خواب، مثل مرده، اختياري ندارد؛ غافل از اين كه ممكن است براي كساني در خواب زمينه ها و مقدماتي فراهم شود كه در بيداري از آنها براي تكامل خود استفاده كنند.
درميان خواب و بيداري دلم با يار بود
در زمان طلبگي، يكي از دوستان نقل مي كرد كه معمولا شب ها، تا دير وقت مطالعه مي كرد و هر شب هم پدر و مادرم اصرار مي كردند كه دست از مطالعه بردارم و بخوابم. يك شب مطالعه من بيش از شب هاي ديگر طول كشيد و فرصت مطالعه كتاب مطول را - كه صبح فردا بايد آن را تدريس مي كردم- پيدا نكردم. ولي به اصرار مادرم خوابيدم. در عالم خواب ديدم كه مشغول مطالعه كتاب مطول هستم. صبح كه از خواب بيدار شدم، ديدم مطالبي را كه بايد شب گذشته مطالعه مي كردم، در خواب مطالعه كرده ام و همه آنها را به خاطر دارم. فعاليت ذهن درحال خواب مسئله اي روان شناختي و حاكي از يكي از ابعاد روح انسان است كه در آزمايشگاه هاي عادي روان شناسي قابل آزمايش و بررسي نيست و هرچند تا به حال علوم بشري كيفيت و مكانيسم آن را كشف نكرده، اما نمي توان آن را انكار كرد. لذا ممكن است مؤمن درحال خواب هم به ياد خدا باشد و يادآوري اين حالات در بيداري به او كمك مي كند كه بيشتر به ياد خدا باشد و وظايفش را درست انجام دهد. در حديث قدسي معراج هم كه در آن اوصاف محبين خدا ذكر شده، خداوند خطاب به پيامبر(ص) مي فرمايد: تنام اعينهم ولا تنام قلوبهم (بحار /47/42)؛ محبين خدا درحالي كه استراحت مي كنند، قلبشان بيدار است. مؤمنين نگرانند، مبادا عمري كه مي توان به وسيله آن ترقي كرد و درهر لحظه اي از آن به خدا نزديك تر شد، به غفلت بگذرد؛ شايد درهمان لحظه غفلت، شيطان سراغ او بيايد و او مغلوب شيطان شود. چون تا زماني كه انسان به ياد خدا است، شيطان جرأت نمي كند به او نزديك شود؛ اما اگر انسان لحظه اي از ياد خدا غافل شد، شيطان به او راه پيدا مي كند و ممكن است براو غالب شود. مؤمنين براي اينكه شيطان بر آنها تسلط پيدا نكند، سعي مي كنند مبتلا به غفلت نشوند؛ حتي به اندازه چرت زدني. لذا شب را هم همراه با بيم غفلت از ياد خدا مي گذرانند. اما وقتي با چنين حالي به خواب مي روند، خداوند از فضل و رحمت خود به آنها عطا مي كند؛ چنين كساني هنگامي كه نيمه شب براي تهجد، بستر گرم و نرم را رها مي كنند و به عبادت خدا مي پردازند، خداوند بركاتي را بر ايشان نازل مي كند كه مايه چشم روشني شان است و وصف آنها در كلام نمي گنجد؛ همين اندازه خداوند فرموده: فلا تعلم نفس ما اخفي لهم من قره اعين. (سجده/ 71)
كسي كه شب را درحال شكر نعمت هاي خدا و محاسبه نفس بگذراند و در خواب هم دلش بيدار و متوجه خدا و درحال عبادت او باشد، خدا هم تفضلاتي به او خواهد داشت؛ مخصوصا بعداز اين كه موفق به تهجد و راز و نياز شبانه باخدا شد. طبعا چنين كسي هنگامي كه از خواب بيدار مي شود، خداوند فضل و رحمت خود را به او عطا مي كند؛ فضل و رحمتي كه چشم روشني آن، لذتي غيرقابل وصف است، لذت معنوي و روحاني خاصي كه فوق همه لذت هاي مادي است. لذا عبادالرحمان از خدا مي خواهند كه «خدايا! از فرزندان و همسرانمان، چشم روشني به ما بده» (فرقان/47)) نعمتي بالاتر از آنچه همه از همسر و فرزند انتظار دارند؛ همسر و فرزندي كه مايه چشم روشني باشد.
از باده دوشينه سرمستم و دلشادم!
خداوند به بندگاني كه شب را چنين گذرانده اند و آخر شب هم با او مناجات مي كنند هدايايي مي دهد كه مايه چشم روشني شان است و خواه، ناخواه، از دريافت چنين هدايايي كه قابل وصف نيست، شاد مي شوند. لذا حضرت امير(ع) مي فرمايد: «يصبح فرحا لما اصاب من الفضل و الرحمه ؛ با آن كه شب را همراه با نگراني و بيم خوابيده اند، اما صبح، هنگامي كه از خواب بلند مي شوند، شاد و با نشاط هستند. لذا كساني كه مزه سحرخيزي را چشيده اند، سعي مي كنند يك شب هم تهجدشان ترك نشود؛ حتي اگر در طول شب يك ساعت هم نخوابيده باشند؛ ولي سحر از خواب برمي خيزند و نماز شب مي خوانند. اينان كساني اند كه خداوند در وصفشان مي فرمايد: كانوا قليلا من الليل ما يهجعون ¤ و بالاسحار هم يستغفرون؛ (ذاريات/ 8) با وجود اين كه بخش كمي از شب را مي خوابند، اما يصبح فرحا لما اصاب من الفضل و الرحمه ، خداوند هم از فصل و رحمت خود چنان پاداش و چشم روشني به ايشان مي دهد كه صبح هنگام شاداب و فرحناك ازخواب بر مي خيزند. اين همان رابطه سري ميان عاشق و معشوق است. عشق اقتضاء مي كند كه رابطه عاشق و معشوق از ديگران پوشيده باشد.خداوند با بندگان خاصش چنين روابطي دارد. ما تصور مي كنيم مؤمني كه صبح شادمان، سرحال و با نشاط از خواب بيدار مي شود، شادي و نشاط او به اين دليل است كه شب را خوب خوابيده است؛ غافل از اين كه او از تفضلات خاص الهي سرمست و شاد است. خداوند چنين بندگاني دارد كه مورد عنايت خدا هستند؛ اما اين كه چگونه با آنها رفتار مي كند، فقط او مي داند و آنها كه مورد چنين الطافي قرار گرفته اند.
اين است كه شيعياني كه در اين روايت توصيف شده اند حالشان اينجوري است: شب كه مي خوابند نگراني دارند كه آيا شكر نعمت هاي خدا را به جا آورده ايم؟ اگر لغزشي كرديم آيا خدا آن ها را آمرزيده است؟ وقتي مي خوابيم اين خواب غفلت نباشد كه شيطان بر ما مسلط بشود! اين نگراني ها را دارند اما صبح كه بلند مي شوند افسرده نيستند، بلكه شادمان، با نشاط و خوشحال هستند.

 



ديدگاه

اعتقادات به نقطه هدف دشمن
آيت اله مكارم شيرازي:
امروز دشمن مرزهاي اعتقادي را هدف گرفته است و حوزه هاي علميه به عنوان مرزبان اعتقادات در كشور وظيفه مهمي بردوش دارند. امروز دشمن به اين نتيجه رسيده است كه نمي تواند مرزهاي جغرافيايي كشور را به خطر اندازد و در اين راستا اعتقادات مردم را هدف گرفته است و با شبهه افكني هاي بسيار سعي دارد اعتقادات نسل جوان ما را به خطر اندازد. 1
تحول در علوم انساني براساس عقل و قرآن
يكي از مهم ترين مسائل روز، تحول در علوم انساني است؛ زيرا علوم انساني برگرفته از فرهنگ غربي است... گرچه ممكن است برخي اصلاحات در علوم انساني صورت گرفته باشد؛ ولي ماهيت علوم انساني چندان تغييري نكرده است و اين امر براي برخي افراد واجب عيني است كه بتوانند تحولي در علوم انساني شكل دهند... گرچه تحول در علوم انساني بايد با جديت دنبال شود؛ ولي بايد جايگزين درستي در اين خصوص داشته باشيم و اين جايگزيني بايد براساس عقل و قرآن باشد. 2
كنترل غضب شاخص شيعه بودن
كسي كه به هنگام غضب بر خود كنترل نداشته باشد، از شيعيان نيست.
... غضب در انسان وجود دارد و اگر به جا باشد، حافظ انسان است، ولي اگر حساب شده نباشد، خطرهاي زيادي را براي او بوجود مي آورد.
... اهل علم در اين ميان، بايد بيشتر غضب خود را كنترل كنند و با حسن خلق و رفتار درست، بتوانند قلوب را به سوي خود جلب كنند. 3
اهميت معيشت جامعه و جهاد اقتصادي
آيت الله جوادي آملي:
آن جمعيت اندكي كه در شعب ابيطالب مي تواند بگويد اصل، اعتقاد است نه اقتصاد؛ در طي چند قرن انگشت شمارند، وگرنه توده مردم همان هستند كه وجود مبارك پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عرض كردند «اللهم بارك لنا في الخبز ولاتفرق بيننا و بينه، فلو لا الخبز ما صمنا و لاصلينا ولاادينا فرايض ربنا»؛ منظور از «خبز» نان در مقابل پنير نيست، بلكه همان اقتصاد است كه امسال به نام جهاد اقتصادي نامگذاري شده است4.
دانش وحي و معصومين، منبع حيات طيبه جوامع
دانش سكولار هرگز كشور را مستقل، آزاد و آباد نخواهد كرد. علمي كه مبدأ فاعلي و غايي آن در تبيين حقيقت معلوم، لحاظ گردد نه تنها در كاربرد خود جهت دار مي باشد بلكه درمتن خويش، دانش ناب ديني است و در صورت انقطاع از لحاظ آفريدگار معلوم و همچنين بريده از استفاده از منابع نقلي، همانند كالاي مسروق است. توضيح مطلب آن است كه حضرت ختمي نبوت(ص) درباره خود و حضرت اميرمؤمنان علي بن ابيطالب(ع) چنين فرمود: «انا مدينه العلم و علي بابها» و حضرت علي(ع) فرمود ما (اهل بيت) درهاي علوم و معارف الهي هستيم و ورود به خانه از غيردرب ورودي ممنوع است و اگر كسي از غير در وارد شود سارق ناميده مي شود: «... نحن الشعار الاصحاب و الخزنه والابواب و لا توتي البيوت الا من ابوابها فمن اتاها من غير ابوابها سمي سارقا» يعني دانشي كه از غير راه ولايت اهل بيت كسب شود هرچند ظاهرا از منابع اسلامي باشد، همانند كالاي مسروق بوده و بي اثر مي باشد، پس اگر دانشي اصلا از منابع وحياني بهره نگيرد حتما بيهوده است. 5
هلاكت آل سعود و آل خليفه در آينده نزديك
آيت الله صافي:
آ ل خليفه و آل سعود افرادي وحشي و خودفروخته هستند كه فطرت غيربشري آن ها امروز در بحرين نمايان شده است و متاسفانه صداي حقيقت را نمي شنوند و گوش هاي آن ها از شنيدن آيات قرآن ناشنوا شده است و درآينده نزديك در باطل خود گرفتار و مصيبت هاي عظيم آن ها را فرا خواهد گرفت. 6
وظيفه مسلمانان در قبال جنايات آل خليفه و آل سعود
همه نهادها و مساجد و مجامع اسلامي برحسب وظيفه ديني و غيرت اسلامي بايد عكس العمل نشان دهند و هيئت هايي به بحرين براي استنكار اهانت هاي سربازان آل خليفه و آل سعود نسبت به قرآن كريم و همدردي با مسلمانان مظلوم بحرين بفرستند. توقع و انتظار اين است كه فوري اين هيئت ها از همه كشورهاي اسلامي و از مراكز و مجامع علمي اعزام شوند و حداقل، انكار اين منكرات بزرگ را نشان دهند. 7
حكم انجيل درباره عيسي(ع)
آيت الله وحيد خراساني:
منهاي قرآن نسبت هاي بسيار ناروايي نسبت به انبياء الهي از جمله حضرت لوط، عيسي و حضرت مريم و ديگر انبياء الهي وجود دارد.
... روحي كه وحي را مي گيرد بايد در بدني باشد كه آن بدن به حكم تبادل انعكاسات روح و بدن صلاحيت لازم را براي پذيرش اين امر مهم داشته باشد.
... تبادل انعكاسات روح و بدن و تاثير بدن در روح و همچنين تاثر بدن از روح، اين عكس العمل بين اين دو از ضروريات علم است.
... به حكم انجيل فعلي، عيسي زنازاده است و به حكم خود همان انجيل، زنازاده در ملكوت جايي ندارد، اگر قرآن نباشد عيسي اين است و نتيجه اين شد كه براساس انجيل نه عيسي پيامبر است و نه انجيل كتاب خداست؛ پس به دست خود انجيل، انجيل درو مي شود و به وسيله خود انجيل و عيسي كه گفت من يك كلمه از تورات حتي همزه اي را عوض نمي كنم پس به حكم خود عيسي، عيسي از نبوت افتاد. 8
پرهيز از رجوع به جادوگر، جن گير و مرتاض در شناخت دين
آيت الله مصباح يزدي:
بايد براي شناخت از دين و عرضه آن به مردم، به يك شخصيت دين شناس رجوع كرد؛ بنابراين درك حقايق دين و ارائه آن، نياز به رجوع به جادوگر، جن گير و مرتاض ندارد؛ بلكه اشخاصي هستند كه مي توانند راهنمايي درستي دراين قضيه داشته باشند و با رجوع به آنها مي توان ديني قوي و محكم به مردم عرضه كرد.(9)
جامعه آبستن فتنه جديد
شايد جامعه ما آبستن فتنه ديگري باشد و روزي چشم باز كنيم و ببينيم كساني كه به بركت اين نظام، امروز به مقام و پستي رسيده اند به مردم خيانت كردند، اين جريان ممكن است رخ دهد و بايد هوشيار بود.(01)
هدف داربودن فعاليت هاي شهيدمطهري
آيت الله سبحاني:
شهيد مطهري هيچ گاه كتابي را بي هدف نمي نوشت، بلكه وقتي خلأيي را درجامعه حس مي كرد، درباره آن كتابي مي نوشت تا به معناي واقعي به كار مردم بيايد.... اين رفتار شهيدمطهري، مي تواند درسي براي تمامي طلاب باشد كه حركتي بي هدف نكنند و حتي منبرهاي شان نيز به گونه اي باشد كه مردم نياز به آن داشته باشند.
لزوم رعايت هنجارها در درون منزل
امام علي(ع) معتقدند كه قلب كودك چون سرزمين است، كه در آن هرچه كاشته شود، در آينده برداشت مي شود. اگر در درون منزل، هنجارها و قانون هاي مختلف را نشكنيم، مي توانيم توقع داشته باشيم كه كودكي را تربيت كنيم كه مرتكب قانون شكني نشود. (11)
انحرافات معلول بي توجهي ها به دغدغه مراجع
آيت الله استادي:
با وجودي كه مراجع معظم تقليد همواره نسبت به انحرافات هشدار مي دادند، اما در سال هاي گذشته ازتوجه نسبت به اين دغدغه ها غفلت شد؛ از اين رو مي توان گفت كه قضاياي دو سه هفته اخير كشور معلول همان بي توجهي ها به دغدغه مراجع معظم تقليد بود.(21)
نماز نشانه لياقت انسان در برابر نعمت هاي الهي
حجت الاسلام قرائتي:
برخي مي گويند: خدا چه نيازي به نماز ما دارد؟ نماز نشانه اين است كه من لايق هستم.... ببينيد يك كسي كه نعمتش دادي، اگر ديد شما محلش نگذاشتي، مي گويد چه؟ مي گويد: اين نعمت هايي كه به او دادم، لياقتش را نداشت. نماز نشانه لياقت تو است، نه نشانه نياز خدا. وقتي نماز خواندي، يعني خدايا من لايق بودم، فهميدم كه به من نعمت دادي، فهميدم تو چه عزيز و بزرگي هستي. خدا به نماز ما نياز ندارد.اما تو بايد لياقت خودت را نشان بدهي. (31)
تجليل از قرآن با روش ارائه مفاهيم و ارزش هاي علمي
دكتر حسن رحيم پور:
حضرت علي(ع) فرموده اند: «دوراني خواهد رسيد كه هيچ كالايي بي خريدارتر از قرآن نخواهدبود.» درعصر حاضر اين سخن مولا عينيت بيشتري پيدا كرده است، زيرا تجليل از قرآن به صورت ظاهري صورت مي گيرد، حفظ قرآن انجام شده و آيين هاي بزرگداشتي براي قرآن برگزار مي شود؛ اما مفاهيم و ارزش هاي قرآني خريداري ندارد.
اين كلام حضرت مي رساند در اين دوران مفاهيم قرآن از حقيقت خود خارج و در غيرجاي خود به كار رفته، تحريف مي شود و اين گونه عمل كردن امري عادي و رايج به شمار مي رود... متأسفانه حقيقت قرآن در امت اسلامي به تشريفات تبديل شده است.(41)

8-رسا، 7/2/09
9- حوزه، 16/2/09
01-همان، 14/2/09
11- همان، 8/2/09
21- همان، 17/2/09
31- درس هايي از قرآن، 8/2/09
41-رسا، 8/2/09پي نوشت ها:
1- فارس، 2/8/09
2- رسا، 4/2/09
3- حوزه، 7/2/09
4-رسا، 7/2/09
5- حوزه 6/2/09
6-رسا، 4/2/09
7-حوزه، 7/2/09

 



بررسي نوعدوستي در آموزه هاي عقلاني و ديني
مردم دوستي در سنت و سيره

سيدرضا حجتي
در مقاله حاضر نويسنده به برخي آموزه هاي عقلي و ديني پيرامون ضرورت دوستي با مردم و نوعدوستي اشاره كرده راههاي تقويت اين نوعدوستي را تشريح نموده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
شايد يكي از زيباترين اصطلاحات در ادبيات جهان، نوعدوستي باشد. نوعدوستي انگيزه همدردي با ديگران را در انسان بوجود مي آورد همراهي و همدلي آنان را سبب مي شود. تاثير اين واژگان در ادبيات و گفتمان جهاني تا آن اندازه است كه بسياري از سياستمداران جهان براي دست يابي به اهداف خود و تسلط بر افكار و قلوب جهانيان در يك جنگ نرم از آن به عنوان سلاحي كارآمد و بي هزينه بهره مي گيرند؛ چرا كه مسايلي چون حقوق بشر، آزادي، برابري و برادري و مانند آن كه در جنگ نرم مهم ترين و كارآمدترين سلاح است، تحت مقوله نوعدوستي معنا مي يابد.
به سخن ديگر، نوعدوستي و مردم دوستي در ذات انسان نهفته است و آدمي به هر دليلي به طور طبيعي گرايش به هم نوع دارد و در جنگ هم نوع و طبيعت همواره بي توجه به نژاد، زبان، فرهنگ، دين و مذهب به ياري همنوع مي شتابد.
البته شايد وجود نزاعها و درگيري ها در گوشه جهان شما را به انديشه فروبرد كه اگر خصلت و طبيعت آدمي اين گونه است، چرا اين همه جنگ و كشتار در جهان به وقوع مي پيوندند؟ در پاسخ بايد به اين مطلب توجه داشت كه تضاد منافع عامل بسياري از جنگ ها و كشتارهاست. انسان ها در برابر طبيعت با هم متحد هستند؛ چون منافع ايشان اين گونه اقتضا مي كند كه پشتيبان يك ديگر باشند، اما هر گاه دشمن غير همنوع شكست خورد، آن خاستگاه هاي ديگري از اين قبيل، به جنگ هم مي روند بدين ترتيب هم نوع دوستي به كناري مي رود و جاي آن را جنگ و كشتار مي گيرد.
عقل و فطرت، خاستگاه نوعدوستي
با اين همه، اگر انسان ها هواهاي نفساني را به كنار نهند و به جاي وسوسه هاي شيطاني و هواهاي نفساني، فطرت و عقل خود را معيار داوري و سنجش قرار دهند، اين دو، حكم به نوعدوستي مي كند و اختلافات از هر نوعي را امري ناپسند مي شمارد، چرا كه آن را سد راه پيشرفت فردي و جمعي بر مي شمارد. به اين معنا كه حتي اگر شخص بخواهد به منافع بيش تري دست يابد، تحصيل آن از طريق تعاون، شدني تر و امكان پذيرتر است؛ زيرا رقابتي كه بوي خون و خشونت بدهد، هرگز به پايان نمي رسد و بار كژي است كه به منزل و مقصد نرسد؛ چرا كه خشونت ، زاده خشونت است و هزينه هاي گزافي بر شخص و جامعه تحميل مي كند و در يك حساب سرانگشتي همواره اختلاف و خشونت، موجب زيان و ضرر حتي براي طرف برنده نزاع و درگيري است. از اين رو خداوند بر تعاون بر نيكي و تقوا تاكيد مي كند؛ چرا كه اين دو را عامل اساسي در رشد و پيشرفت همگاني بشر بر مي شمارد كه آسايش و آرامش عمومي را موجب مي شود.
پيامبر گرامي (ص) درباره نقش عقل در ايجاد نوعدوستي و محبت با مردم مي فرمايد: راس العقل بعدالايمان، التودد الي الناس؛ ريشه و راس عقل پس از ايمان، دوستي با مردم است. (بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 1، ص 131) به اين معنا كه اگر بخواهيم عقل را همچون انساني فرض كنيم، ايمان و دوستي با مردم درمقام سر آن مي باشد. بنابر اين، عقل هر كسي را بايد با توجه به ميزان ايمان و نوعدوستي وي سنجيد و ارزيابي كرد. پس اگر كسي اهل ايمان نيست و يا سست ايمان است و يا كسي كه نوعدوستي در وجود او ريشه ندارد و يا نوعدوستي در او سست و ضعيف مي باشد، بايد در عقل او شك كرد.
اين بدان معناست كه عقل انساني به طور طبيعي و فطري به دو امر مهم كه نشانه عقل است، فرمان مي دهد و آن ايمان و نوعدوستي است.
امام صادق(ع) از پيامبر گرامي(ص) نقل مي كند كه فرمود: التودد الي الناس، نصف العقل؛ دوستي با مردم نيمي از عقل است. (وسايل الشيعه، حر عاملي، ج8، ص 434) در اين روايت نيز براي عقل و خرد دو مقوم برمي شمارد كه يكي از آن نوعدوستي است. با توجه به روايت پيشين مي توان گفت كه نيم ديگر عقل همان ايمان مي باشد. بنابراين، نشانه عقل و خرد در كسي را بايد در همان ايمان و نوعدوستي وي جست و كسي كه از ايمان و نوعدوستي بي بهره است، در حقيقت بي بهره از عقل و خرد و انسان سفيه است.
راه هاي تقويت نوعدوستي
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه مي توان عقل و خرد را در خود با نوعدوستي تقويت كرد و از تاثير وسوسه هاي شيطاني و هواهاي نفساني رهايي يافت و از جنگ و نزاع در امان ماند؟
از سنت و سيره معصومان(ع) كه الگوهاي زندگي بهتر و برتر هستند، چنين برمي آيد كه بايد به اموري توجه يافت كه موجبات انس و تاليف قلوب مي شود؛ چرا كه انس هر انساني با انسان ديگر، محبت را در دل ها زنده مي كند و همين آشنايي موجبات تاليف قلوب و همدلي و در نهايت همراهي و همكاري ها را تحقق مي بخشد. اميرمؤمنان علي(ع) براي تقويت نوعدوستي در ميان مردم سفارش مي كند كه به ايجاد رابطه و بخشش به عنوان دو عامل مهم در تقويت نوعدوستي توجه ويژه اي مبذول شود. آن حضرت(ع) در هنگام شهادت به فرزندان خويش چنين سفارش مي فرمايد: عليكم بالتواصل و التباذل و اياكم و التدابر و التقاطع؛ همواره ملازم رابطه با يكديگر و بذل و بخشش دو سويه باشيد و از قطع رابطه ها و پشت كردن به يكديگر پرهيز كنيد. (بحارالانوار، ج74، ص 400)
امام صادق(ع) نيز در اين باره سفارش مي كند كه با يكديگر رابطه داشته باشيد و به يكديگر نيكي و محبت و مهرباني كنيد. (همان، ص 401) آن حضرت بر چهار چيز يعني حفظ روابط (تواصلوا)، نيكي به يكديگر (تباروا)، مرحمت و معاطفت به عنوان عوامل تاثيرگذار در تقويت بنيادهاي نوعدوستي تاكيد مي كند.
از ديگر عوامل تاثيرگذار، ايجاد آشنايي و حمايت حقوقي و مالي از افراد جامعه است. اگر كسي اين گونه با ديگران برخورد كند، محبت و مهر خود را در دل هاي ايشان و محبت و مهر آنان را در دل خود مي افروزد. امام موسي بن جعفر(ع) از پدرانش نقل مي كند كه پيامبر خدا(ص) فرمود: هرگاه يكي از شما برادر نوعي خود را دوست داشته باشد، بايد از نام پدر و قبيله و عشيره او بپرسد؛ زيرا اين از حقوق واجب به شمار مي رود. اخوت و برادري حقيقي آن است كه از برادرش در اين باره بپرسد و آشنايي به دست آورد وگرنه اگر از اين امور نپرسد معرفت و شناختي احمقانه است. (همان، ص 179)
از اين روايت اين معنا به دست مي آيد كه ايجاد رابطه با شناخت اسمي عامل مهمي در ايجاد مهر و محبت برادري و نيز نوعدوستي در ميان مردم است و اصولا عقل، اين روش را مي پسندد و اگر كسي از اين روش بهره نگيرد در حقيقت انسان بي خرد و احمقي است.
از ديگر عوامل تاثيرگذار، اعلان عشق و محبت به ديگري است. اگر انسان كسي را دوست دارد اين مطلب را به او اعلام كند تا محبت در ميان آنان افزايش يابد. پيامبر گرامي(ص) مي فرمايد: هرگاه يكي از شما برادر و همنوع خود را دوست مي دارد، بايد به او اعلام كند؛ زيرا اين بيان و اعلام، بيشتر مايه بقاي الفت و استواري محبت مي شود. (نهج الفصاحه، ج2، ص26)
امام صادق(ع) نيز بر اين معنا تاكيد مي كند و مي فرمايد: هرگاه شخصي را دوست داشته باشي او را از دوستي خود آگاه كن؛ زيرا اين بيشتر مايه استواري و استحكام محبت در ميان شما مي شود. (وسايل الشيعه، ج8، ص 435)
اصولا توجه و اهتمام به ديگري موجب مي شود، تا دوستي و محبت در ميان آدمي پديد آيد. اين كه شخص از نامش و نام پدرش و مانند آن مي پرسد و يا به كارهايش توجه نشان مي دهد و از همراهي با او اعلام خشنودي مي كند، موجب مي شود تا اين عطف توجه، محبت را در دل او و طرف ديگر ايجاد كرده و يا بيفزايد. از اين رو اميرمؤمنان(ع) سفارش مي كند كه براي جلب محبت، به ديگران توجه و تعاطف داشته باشيم: من تألف الناس، احبوه؛ اگر با مردم الفت و مهرباني كنيم محبت ايشان را سبب مي شويم. (غرر الحكم، ص622)
چنان كه گذشت، تواصل و پايداري در رابطه ها و تكرار آن از عوامل تقويت نوعدوستي و محبت ميان مردم است. حضرت اميرمؤمنان(ع) بر همين اساس است كه ديدار دوست را مايه روشني چشم بر مي شمارد (الاثنا عشريه، ص 20) تا اين گونه بيان كند كه آدمي با دوست خود بايد ديد و بازديدهايش را تجديد كند تا دل ها و چشم ها روشن شود و مهر و محبت استوار و پايدار گردد. در اين ديد و بازديدها لازم است كه شخص سخنان نيك بر زبان آورد و براي ديگري دعاي خير كند (بحارالانوار، ج74، ص 355)
براي ايجاد تأليف قلوب، انسان بايد تواضع و فروتني را رفيق خود قرار دهد و همواره با فروتني به استقبال ايجاد محبت و مهر رود. در سيره پيامبر(ص) است كه آن حضرت(ص) همواره بر ديگران در سلام پيشدستي مي كردند و هنگامي كه با كسي مصافحه مي كردند دست خود را آنقدر نگه مي داشتند تا آن كه آن مرد دستش را از دست رسول خدا جدا مي كرد.(همان،ص500)
از اين رو امام صادق(ع) از اميرمؤمنان علي(ع) نقل مي كند كه فرموده است: مومن مردي است كه انس مي گيرد و اگر كسي نه انس بگيرد و نه ديگران با او انس بگيرند، در چنين شخصي خيري نيست. (بحارالانوار، ج71، ص381)
اين بدان معناست كه اصولا انسان مومن و سالم و عاقل كسي است كه با ديگران انس مي گيرد و به ديگران محبت و مهر مي ورزد و به هم، نوعدوستي و علاقه دارد؛ چرا كه بايد همانند پيامبرش(ص)، رحمت براي جهانيان باشد و براي رسيدن مردم به كمال و رهايي از خسران، خودش را حتي در رنج افكند، چنان كه پيامبر(ص) اين گونه بود و در اين راه چنان رفت كه خداوند وي را توصيه مي كند كه كمتر خود را بيازارد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14