(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390- شماره 19930

اخلاق انساني محور رفتار با ساير اديان
توهم به سبك العربيه

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




اخلاق انساني محور رفتار با ساير اديان

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
برخي معتقدند كه: «دين براي بشر لازم است و خدا هم پيامبراني فرستاده است؛ اما اصل دعوت انبياء مسئله توحيد نبوده؛ بلكه اصل دين اين است كه انسان كار خوب انجام دهد. اعتقاد به خداي يگانه ابزاري است براي اين كه انسان راه خوب را بشناسد و به آن عمل كند. هدف از پرستش خداي يگانه اين نيست كه انسان خم و راست شود و يا مدتي گرسنگي بكشد؛ مسئله اصلي اين است كه بشر براي سعادتش بايد خوب باشد، ظلم نكند، دروغ نگويد و خيانت نكند!»
اين طرز فكر در بسياري از مردم، حتي در بين مسلمان ها وجود دارد. ابتدا انسان خيال مي كند اين گرايش، يك طرز فكر ساده و عاميانه است؛ ولي اين مسئله در محافل فلسفي و علمي دنيا مطرح شده است كه آيا اصلا اخلاق بدون اعتقاد به خدا و دين مي تواند وجود داشته باشد يا نه؟ قرن هاست كه در اروپا فيلسوفان بزرگي در اين باره بحث كرده اند.
واقعا جواب اين مسئله چيست؟ آيا واقعا اعتقاد به خداي يگانه اصل است، يا صرفا جنبه ابزاري دارد و آن چه مهم است اين است كه رفتار انسان خوب باشد؟ اين مسئله به مسئله ريشه اي تري برمي گردد. غالبا آن هايي كه مي گويند: «مي توان اخلاق بدون دين و خدا داشت!» كاربرد اخلاق و نتايج آن را در همين زندگي دنيا جست وجو مي كنند؛ يعني به دنبال راحتي در زندگي دنيا هستند و اگر اخلاق را خوب مي دانند براي اين است كه مي بينند اگر همه مردم راستگو باشند و كسي به كسي خيانت نكند، زندگي راحتي خواهند داشت. در اين صورت اعتقاد به خدا هم نباشد اشكالي ندارد. اما اگر بينش و اعتقاد ما اين باشد كه اصلا همه اين زندگي براي اين است كه انسان زاد و توشه اي براي زندگي ابدي تهيه كند، آن وقت خواهيم فهميد كه تنها رعايت اخلاق اجتماعي مشكل را حل نمي كند. بر فرض كه انسان بتواند بدون اعتقاد به خدا و دين هم خوب باشد؛ اما آيا اسلام با اين نظر موافق است؟ اسلام اولين قدم و اولين اصل مهم كه همه انبياء روي آن تكيه كرده اند را پرستش خداي يگانه مي داند. قرآن مي فرمايد: «و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون؛1 آفرينش همه جن و انس براي اين است كه خداي واحد را پرستش كنند»؛ يعني آن سعادت ابدي كه انسان به خاطر آن آفريده شده است، جز از راه پرستش خداي يگانه حاصل نمي شود. اگر ما اين اصل را بپذيريم مي فهميم كه بسياري از اين نظرات، ريشه اسلامي ندارد و اثر نفوذ فرهنگ هاي بيگانه است.
گاهي گفته مي شود: «دوران تبليغ از اسلام يا هر دين ديگري گذشته است و ما بايد ارزش هاي انساني را تبليغ كنيم!» اين همان طرز تفكر «اخلاق بدون خدا» است كه هم از جهت عقلي باطل است و هم از نظر تطبيقي با مباني اسلامي به هيچ وجه سازگار نيست. اسلام مي گويد: حتي بهترين كارها اگر به قصد اطاعت خدا انجام نگيرد همه مانند ذرات غبار پراكنده خواهد شد؛ و قدمنا الي ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا؛2 آيا منظور قرآن اين است كه كارهاي بد مشركين را هباء منثورا قرار داديم؟! خود مشركين هم كه اميدي به كارهاي بدشان نداشتند؛ پس مقصود اين است كه آن كارهايي را كه خيال مي كردند خوب است و باعث نجات آن ها مي شود هباء منثورا قرار داديم. چرا؟ براي اين كه روح پرستش خدا در آن ها نيست و از ايمان به خدا سرچشمه نمي گيرد. حضرت زهرا سلام الله عليها در اين فراز بر روي دين و پرستش خدا تأكيد دارند و مهم ترين رسالت پيغمبر را برطرف كردن شبهه هايي مي دانند كه درباره خداپرستي مطرح است.
صراط مستقيم؛
نه صراط هاي مستقيم
مسئله دوم كه از اين مسئله عميق تر است، اين است كه: آيا تعدد اديان ضرر دارد؟ وجود اديان مختلف در جهان يك واقعيتي است كه هم در زمان پيغمبر اكرم وجود داشته است و هم امروز وجود دارد. البته امروز بسيار وسيع تر و گسترده تر است. پيروان بوديسم بيشترين جمعيت را نسبت به ساير اديان دارند؛ و در عالم چند ميليارد انسان وجود دارد كه خداي يگانه را نمي پرستند. حال با اين ها چگونه بايد برخورد كرد؟ نوع برخورد با اديان مختلف تابع نظرها و ديدگاه هاي مختلفي است. ما معتقديم كه دين حق يكي است و آن ديني است كه خدا توسط پيغمبرانش فرستاده و هر پيغمبري در زمان خودش واجب الاطاعه بوده است. ولي در دنيا گرايش هاي ديگري هست كه متأسفانه بعضي از نوانديشان ما به اين گرايش ها اهتمام دارند و آن ها را ترويج مي كنند.
برخي معتقدند كه اصولا دين يك مقوله سليقه اي است. مي گويند؛ از يك لحاظ، معتقدات ما به دو بخش كلي تقسيم مي شود؛ يك قسم واقعيات عيني و خارجي است كه وجود آن ها به ما وابسته نيست. علوم مختلف هم سعي دارند اين واقعيات را بشناسند. قسم ديگر اموري است كه تابع پسند و علاقه ماست؛ مثلا در هنر نقاشي مكتب هاي مختلفي وجود دارد. بعضي ها تابع مكتب طبيعت گرا هستند و مي گويند: سعي ما بر اين است كه آن چه در طبيعت وجود دارد در تابلوي نقاشي نشان دهيم. ولي در هنرهاي مدرن مي گويند: بهترين هنرها خلق چيزي است كه وجود ندارد. حال به پيروان هيچ يك از اين مكتب هاي نقاشي نمي توان گفت كه: شما چرا اين مكتب را دوست داريد و از آن پيروي مي كنيد؟ مي گويد: اين سليقه من است و من اين را دوست دارم. اين ها تابع سليقه است و واقعيتي ندارد. همان طور كه نمي توان با فرمول علمي مشخص كرد كه آيا انسان بايد از گوجه فرنگي خوشش بيايد يا نه.
اين ها معتقدند كه دين هم از اين مقوله است؛ يعني ما اديان مختلفي داريم و هر كدام پيرواني دارند. يكي از اسلام خوشش مي آيد؛ لذا مسلمان مي شود. ديگري مسيحيت را مي پسندد؛ لذا مسيحي مي شود. اين درست و غلط ندارد. به هيچ كدام هم نمي توان گفت: تو درست مي گويي يا ديگري درست مي گويد. اعتقاد به خدا هم مانند شعر است و واقعيتي ندارد كه بر سر آن بحث كنيم!
براي كساني كه اين طرز فكر را دارند اصلا دين حق و دين باطل معني ندارد. بر اين اساس مكتبي فلسفي به وجود آمده است به نام مكتب كثرت گرايي كه شعبه هاي مختلفي دارد؛ هم در سياست مصداق دارد و هم در دين و هم در بسياري از رشته هاي ديگر از معارف بشري. چند سال پيش در كشور ما هم بودجه اي در دولت براي تأسيس احزاب قرار داده شد. در دنيا احزاب هستند كه پول جمع مي كنند تا نماينده مجلس يا وزيري از ميان آن ها انتخاب شود؛ ولي اين ها در كشور ما براي تأسيس حزب بودجه قرار دادند و اسمش را كثرت گرايي و چندصدايي گذاشتند. اين مصداق سياسي آن است. عين همين را هم براي دين خوب مي دانند. توجيه به اصطلاح منطقي شان هم اين است كه وقتي اديان مختلف وجود داشته باشند زمينه براي انتخاب بهتر فراهم مي شود. اما پشت پرده اين چيز ديگري است. آن وقت هم كه بودجه براي ايجاد حزب تعيين شد، كل بودجه اي كه به يك حزب مي دادند بيشتر از بودجه اي بود كه به همه احزاب ديگر مي دادند. همه آن ها وسيله اي بود براي اين كه بودجه آن حزب از پول دولت تأمين شود. اين كثرت گرايي را پلوراليسم ناميدند. حرف اين ها اين است كه روح همه اديان گرايش به معنويت است. باز چند سال پيش در كشور ما سعي مي شد به جاي اسلام بگويند معنويت! اين نظرات از قرن ها پيش سابقه دارد؛ به خصوص از زماني كه تشكيلات فراماسونري در اروپا پيدا شد. متأسفانه امروز هم گاهي چنين نغمه هايي از برخي مقامات رسمي به گوش مي رسد. گاهي گفته مي شود: بايد فقط ارزش هاي مشترك بين انسان ها مثل برادري، برابري، عشق و... مطرح شود و ديگر صحبت از خداپرستي، خداي يگانه، اسلام، تشيع و... خيلي مهم نيست. اين خيلي به شعارهاي فراماسون ها و مكتب پلوراليزم مذهبي نزديك است. شايسته است كه انسان با اين طور افكار مقداري محتاطانه برخورد كند. نكند بعد از چند سال معلوم شود كه دست بيگانگان مهره اي را در درون دستگاه هاي رسمي ما كاشته است!
اسلام مي گويد: دين حق يكي است و هر چه غير آن همه گمراهي است (فماذا بعدالحق الا الضلال)3.
اخلاق انساني؛ محور رفتار با ساير اديان
مسئله ديگر چگونگي رفتار و ارتباط با اديان مختلف است. مسئله اعتقاد و فكر يك مسئله است و مسئله عمل مسئله ديگري است. بايد بين اين دو مرحله فرق گذاشت. اسلام به هيچ وجه فكر باطل را نمي پذيرد، حتي اگر به صورت مجاز هم گفته شود. مواظب است كه از ابتدا جلوي مجاز و شوخي در اعتقاد را بگيرد تا كم كم به جدي تبديل نشود. مي گويد: از اول نگوييد «نحن ابناءالله» تا روزي نرسد كه بگوييد بايد معتقد باشيم كه عيسي پسر خداست. اسلام به هيچ وجه جايز نمي داند كه در فكر من اين بيايد كه شايد بت پرستي هم يك توجيهي داشته باشد. بايد اعتقادات صحيح چنان با مباني عقلاني تقويت شود كه در قلب من، اعتقاد من و فكر من حجابي آهنين بين فكر توحيد و فكر شرك كشيده شود تا هيچ وقت در ذهن من هم خيال شرك آميز خطور نكند.
اما در عمل، ما بايد نهايت اخلاق انساني را با همه مردم دنيا داشته باشيم، مگر كسي كه علنا در مقام محو اسلام و دشمني با دين حق برآيد. حتي دولت اسلامي بايد بخشي از زكات را به كافراني بدهد كه اميد است دلشان به اسلام تمايل پيدا كند. از اين راه است كه مي توان عده اي را به اسلام جذب كرد. تا در عمل اين اخلاق را نداشته باشيم چه كسي به اسلام رغبت پيدا مي كند؟ اين دو مرحله را بايد از هم جدا كرد. ما درباره رفتار با فرق اسلامي هم همين حرف را مي زنيم. براي ما همان طور كه محبت اهل بيت عليهم السلام مهم است، تبري از دشمنان اسلام هم مهم است؛ اما پيشوايان ما مي فرمايند: «در رفتار با آن ها اين گونه باشيد كه برويد در صف اول نماز آن ها شركت كنيد و اگر مريض شدند به عيادتشان برويد و اگر كسي از آن ها فوت كرد به تشييع جنازه شان برويد. هر كار خيري از دستتان برمي آيد براي آنها انجام دهيد تا تأليف قلوبشان شود»؛4 بعضي رفتارهاست كه دشمني ايجاد مي كند. آيا اين هنر است كه مسلمان كاري كند كه ديگران را از حقيقت اسلام دور كند؟! اين كار عاقلانه اي نيست. البته معناي اين سخن اين نيست كه ما هم براي مقدسات آن ها همان تقدس را قائل شويم. اسلام در مقام بحث و احتجاج به اهل كتاب مي گويد: قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم؛5 بياييد از اين جا بحث را شروع كنيم كه هم ما و هم شما مي گوييم خداي يگانه را بايد پرستيد. بياييد ببينيم لوازم اين اعتقاد چيست؟ حال كه بايد خداي يگانه را پرستيد، پس نبايد در كنارش به ارباب هايي ديگر معتقد شد؛ نمي توان براي خداي يگانه فرزند قائل شد. بياييد با رعايت احترام و ادب، بحث را از اين جا شروع كنيم. بعد سعي كنيد بحث را ادامه دهيد تا حقانيت دين خودتان و بطلان اعتقاد آن ها را برايشان ثابت كنيد. آيا معناي اين آيه اين است كه در دين خودتان شك داشته باشيد؟! آيا بايد گفت: قرآن هم نقدپذير است! و بعد ادعاي مسلماني و اسلام شناسي هم داشته باشيم؟!
بزرگان ما در طول تاريخ اسلام اين دو مسئله را كاملا از هم تفكيك كرده اند. در مقام بحث نهايت دقت را به خرج مي دادند و حتي از يك حديث هم براي اثبات حق صرف نظر نكردند؛ اما در مقام عمل، با ديگران دوستانه و صميمانه رفت و آمد و مكاتبه داشتند.
وفقنا الله و اياكم ان شاءالله.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- ذاريات، 65 2- فرقان، 32.
3- يونس، 23 4- بحارالانوار، ج 17 ص .160
5- آل عمران، 46.
پاورقي

 



توهم به سبك العربيه

حميد رضا اسماعيلي
رفتار و مواضع برخي دولت هاي محافظه كار عربي همسو با غرب
در حالي كه در روزهاي پس از انتخابات چهره دولت هاي نزديك به ايران مشخص شد، روش و رفتار دولت هاي ديگري كه با چهره اي غيردوستانه و مداخله جويانه در اوضاع ايران وارد شدند نيز آشكار شد. پس از انتخابات در حالي كه رؤساي كشورهايي نظير روسيه، سودان، كويت، لبنان، عمان، الجزاير، بحرين، بلاروس، ارمنستان، مالزي، سريلانكا، نيكاراگوئه، افغانستان، كامبوج، تركيه، پاكستان، هند، قزاقستان، ونزوئلا، آذربايجان، كوبا، سوريه، اكوادور، تركمنستان، عراق، يمن، ليبي، تونس، كره شمالي، كومور و كنيا در كنار برخي مقامات بين المللي نظير اسقف اعظم ارامنه جهان، دبيركل اتحاديه عرب، دبيركل سازمان كنفرانس اسلامي و رئيس مجمع عمومي سازمان ملل متحد بلافاصله و در همان روزهاي نخست با ارسال نامه اي پيروزي احمدي نژاد را به وي تبريك گفتند،427 برخي دولت هاي محافظه كار عرب نه تنها چنين نكردند، بلكه در حد توان براي گسترش دامنه آشوب ها تلاش كردند. در روزهاي آشوب تهران پايگاه خبري «نهرين نت» از قول محافل اروپايي از اقدام برخي كشورهاي همسايه ايران نظير عربستان و امارات در بهره برداري از حوادث و ناآرامي ها خبر داده، حمايت گسترده مالي، سياسي و رسانه اي در كنار ظرفيت سرزميني همسايگي را مي توان اقدامات مهم اين كشورها دانست. دولت عربستان به دستگاه هاي امنيتي، سياسي، رسانه اي و ديپلماتيك خود دستور داده بود تا نهايت استفاده را از وضعيت كنوني ايران ببرند و سعي كنند ناامني هاي داخلي در ايران را به بالاترين حد خود برسانند و در ميان رهبران ايران اختلاف ايجاد كنند.428
در واقع موفقيت هاي منطقه اي و بين المللي جمهوري اسلامي در لبنان و عراق و فلسطين و اصولاً كشورهاي جنوب كه نتيجه سياست خارجي مبتني بر اصول «رئاليسم جنوب» و سياست همگرايي با دولت هاي موسوم به جهان سوم بود، رابطه ايران و عربستان (كه خود را رقيب منطقه اي ايران مي داند) تيره ساخته بود. عربستان سلفي مسلك كه رقابت تاريخي ايدئولوژيكي با ايران شيعي دارد در كنار هم پيمانان منطقه اي خود دولت هاي مصر، اردن و تشكيلات خودگردان و متحدان بين المللي اش نظير ايالات متحده و اتحاديه اروپا در سال هاي اخير به پشتوانه آنها بر سر مسايل متعدد منطقه اي با ايران وارد رقابت شده بود كه در همه آنها نيز به شكست رسيده بود. اصولاً يكي از دلايل راه اندازي و حمايت از تشكيلات القاعده از سوي عربستان مبارزه با شيعيان و مذهب شيعه بوده است. عربستان با اتخاذ سياستي نزديك به آمريكا و اتحاديه اروپا در قبال اسرائيل، لبنان و فلسطين، هم در مقاومت 33 روزه لبنان و هم در مقاومت 22 روزه غزه به سمت اسرائيل چرخيد، اما در نهايت با دستاوردهايي كه مقاومت كسب كرد به اهداف منطقه اي خود دست نيافت. اين شكست ها و رقابت هاي نافرجام به اين منجر شد كه عربستان به انتخابات دهم رياست جمهوري دل ببندد كه احتمالاً با رأي نياوردن رئيس جمهور فعلي و تغييرات در دولت، فرصت براي عربستان براي جبران شكست هاي گذشته فراهم شود. عربستان همچنين به دولتي فكر مي كرد كه ويژگي هاي سكولارتري داشته باشد و مانند هشت سال دوران خاتمي در پي رقابت ايدئولوژيك با عربستان نباشد. در دوران اصلاحات نفوذ ايران بر جوامع اسلامي به دليل انحراف ايدئولوژيك دولت هفتم و هشتم با مشكلاتي مواجه شد و حتي شخصيتي مانند اسامه بن لادن به يكي از محبوب ترين چهره هاي اسلامي تبديل شد. گرچه با روي كار آمدن دولت احمدي نژاد در سال 1384، اميرعبدالله بارها با ارسال نامه اي وي را به اين كشور دعوت كرد و روابط دو كشور مناسب به نظر مي رسيد، اما با افزايش محبوبيت احمدي نژاد در جهان اسلام و پيروزي ايران در رقابت هاي منطقه اي، اين روابط به سردي گراييد.
در دوران انتخابات و آشوب ها، عربستان نيز همانند دولت هاي غربي - علاوه بر دست داشتن در جنگ سخت توسط گروه هايي نظير جندالله به سركردگي ريگي در كشتن هموطنان سني و شيعه و نيز بمب گذاري هايي در خوزستان توسط جدايي طلبان - به جنگ نرم و رسانه اي عليه ايران پرداخت. اينك كه رسانه ها از اركان اصلي قدرت محسوب مي شوند و دولت ها به مدد رسانه هاي بين المللي به دنبال اعتبار بخشيدن به خود و ارتقاي منزلت سياسي از طريق ديپلماسي رسانه اي در سطح بين المللي هستند، دولت هاي محافظه كار عربي نيز به صرافت افتاده اند تا از همين طريق به گسترش نفوذ خود بپردازند. از اين رو، رسانه هاي عربي به ويژه رسانه هاي وابسته به عربستان سعودي از جمله شبكه العربيه، روزنامه هاي الشرق الاوسط، الحيات، الوطن، سايت ايلاف و... در طول سال هاي گذشته و به ويژه در ايام انتخابات دهم رياست جمهوري و پس از آن در اقدامي هماهنگ به عمليات رواني و جنگ رسانه اي عليه جمهوري اسلامي ايران روي آوردند. پيكان دار اصلي جنگ رسانه اي عربستان عليه ايران شبكه العربيه است كه تاكنون محورهاي گوناگوني را در سياست خبري خود عليه ايران به كار گرفته است. برخي از اين محورهاي تبليغي عليه ايران عبارتند از:
1. مخالفت با فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران: شبكه العربيه تنها شبكه عرب زبان منطقه است كه هنگام پخش گزارش هاي مربوط به
فعاليت هاي هسته اي ايران از واژه «الازمه» به معني «بحران» استفاده
مي كند. همچنين اين شبكه در گزارش هاي خبري خود در مورد
فعاليت هاي هسته اي ايران از «مواجهه جامعه جهاني با جمهوري ايران» نام مي برد. هدف العربيه ايجاد جو رواني و فضاسازي عليه فعاليت هاي هسته اي صلح آميز ايران است. تحليل ها و اخبار اين شبكه به گونه اي تنظيم مي شود كه اين توهم در ذهن ملت هاي منطقه شكل بگيرد كه ايران، درصدد توليد سلاح هسته اي است، يعني همان شيوه اي كه همواره از سوي رسانه هاي صهيونيستي تعقيب مي شود.
2. ايران هراسي: موضوع گسترش تشيع و تشكيل هلال شيعي در منطقه از محورهاي تبليغاتي اين رسانه عربستان است كه در كنار تهديدآميز جلوه دادن موضوع هسته اي ايران، با هدف پيشبرد پروژه «ايران هراسي» پيوسته مورد توجه العربيه قرار دارد. اين رسانه هر روز ده ها خبر و تحليل در زمينه خطر تشيع توليد و پخش مي كند و براي سايت عربي و فارسي خود ارسال مي كند. اين شبكه به تحريك كشورها و ملت هاي عرب منطقه عليه ايران و تشيع مي پردازد. العربيه ايران را به داشتن مقاصد خصمانه و سلطه جويانه در منطقه و عليه كشورهاي حاشيه خليج فارس متهم مي كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
427 . «پيام هاي تبريك سران كشورها به رئيس جمهور»؛ خبرگزاري ايسنا؛ كدخبر: 13916-8803.
428 . «حمايت مالي، سياسي و رسانه اي عربستان از اغتشاشگران در ايران»؛ روزنامه ايران؛ سه شنبه 2 تير 1388، ش-4242.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14