(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 31 اردیبهشت 1390- شماره 19931

علاقه به مرگ آري يا نه ؟
العربيه عليه العالم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




علاقه به مرگ آري يا نه ؟

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
لقاي دوست (21)
... ثم قبضه الله اليه قبض رأفه و اختيار، و رغبه و ايثار فمحمد صلي الله عليه و آله عن تعب هذه الدار في راحه ، قد حف بالملائكه الأبرار، و رضوان الرب الغفار، و مجاوره الملك الجبار، صلي الله علي أبي نبيه و أمينه علي الوحي و صفيه و خيرته من الخلق و رضيه والسلام عليه و رحمه الله و بركاته؛1
حضرت زهرا سلام الله عليها بعد از شهادت به رسالت پدر بزرگوارشان و بيان نقشي كه در هدايت مردم بر عهده داشتند مي فرمايند: خداي متعال او را با مهرباني و با انتخاب شايسته، قبض روح كرد. تعبير بعدي «و رغبه و ايثار» است. بعضي از شارحين فرموده اند: اين رغبت و ايثار از طرف پيغمبر است؛ يعني خدا با مهرباني ايشان را قبض روح كرد و ايشان از زندگي دنيا صرف نظر كردند و زندگي عندالله را بر زندگي دنيا ترجيح دادند؛ يعني از هيچ يك از دو طرف نارضايتي نبود. هم خدا مي خواست كه ايشان را از اين عالم ببرد و از گرفتاري هاي اين عالم خلاص كند و هم خود ايشان در اين بازگشت به سوي خدا رغبت داشتند و آن را انتخاب كردند. بعد اضافه مي فرمايند كه: پس پدرم درحالي كه فرشتگان برتر خدا او را احاطه كرده بودند و مشمول رضوان پروردگار غفار بود از رنج اين دنيا راحت شد و به مجاورت و همسايگي خداي متعال نايل گرديد، و در ادامه اين گونه بر پدرشان صلوات مي فرستند: صلي الله علي أبي نبيه و أمينه علي الوحي و صفيه و خيرته من الخلق و رضيه، والسلام عليه و رحمه الله و بركاته.
بانوي آسماني
از اين عبارات چند نكته استفاده مي شود؛ اولاً پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله علاقه داشتند به اين كه به لقاي الهي نايل شوند و اين چيزي نبود كه به ايشان تحميل شده باشد؛ ولي نكته مهم تر اين است كه حضرت مي فرمايند: پيغمبر از رنج دنيا خلاص شد درحالي كه فرشتگان الهي او را احاطه كرده بودند. كسي مي تواند اين را بگويد كه علمي فراتر از علوم افراد عادي داشته باشد. معناي اين سخن اين است كه من مي دانم بلكه ديدم فرشتگان او را احاطه كردند. اين مطلب اشاره است به اين كه شناخت ها و معلومات ما از سنخ معلومات شما نيست.
لقاي الهي و طلب طول عمر
آيا انسان بايد مرگ و انتقال از اين عالم را دوست بدارد و دائماً خواهان مرگ باشد، يا برعكس بايد زندگي دنيا را لااقل به عنوان نعمتي الهي دوست داشته باشد، و طبعاً نسبت به مرگ كراهت داشته باشد؟ در كلمات اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين از يك طرف به مواردي برمي خوريم كه دلالت دارد بر اين كه آنها خيلي به لقاي الهي علاقه داشته اند كه لازمه آن مرتبه از لقاء، رفتن از اين عالم است. از طرف ديگر گاهي در دعاها مي بينيم كه براي طول عمر دعا كرده اند. در نظر سطحي و ابتدايي، جمع اين ها مقداري مشكل به نظر مي آيد. وقتي شنيده مي شود كه حضرت زهرا سلام الله عليها دعا كردند كه از دنيا بروند، يا اميرالمؤمنين سلام الله عليه دعا كردند كه خدا ايشان را از آن مردم بگيرد، شايد توهم شود كه آن قدر ايشان در تنگنا واقع شده بودند كه به مرگ خودشان راضي شدند. اما اين تصور خامي است.
در قرآن كريم آياتي است كه دلالت دارد بر اين كه اولياي خدا تمناي مرگ مي كنند و براي اثبات دروغ كساني كه به دروغ، خودشان را اولياي خدا مي ناميدند مي فرمايد: «قل يا ايها الذين هادوا ان زعمتم انكم أولياء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقين؛2 اگر راست مي گوييد كه از اولياي خدا هستيد تمناي مرگ كنيد.» معلوم مي شود ولي خدا بودن، با تمناي مرگ ملازم است. پس درخواست مرگ اولياي خدا براي اين نيست كه از رنج و بلا نجات پيدا كنند.
در حديث قدسي خداوند مي فرمايد: لا يزال عبدي يتقرب اليّ بالنوافل مخلصا لي حتي أحبه فاذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و يده التي يبطش بها؛3 همواره بنده من با مخلصانه خواندن نوافل به من نزديك مي شود تا اين كه محبوب من مي شود. وقتي محبوب من شدند، من مي شوم چشم و گوش او؛ همان چشم و گوشي كه با آن ها مي بيند و مي شنود. وقتي بنده خدا زياد عبادت مي كند و تسليم محض مي شود ديگر از خود اراده اي ندارد و در هر لحظه در اين فكر است كه خدا چه مي خواهد تا انجام دهد و به اين فكر نمي كند كه خودش چه مي خواهد. وقتي اين طوري شد خدا چشم و گوشش مي شود و عنايت خاصي به تدبير او خواهد داشت. قطعاً ائمه اطهار عليهم السلام مصداق أتم اين معنا هستند. آن ها هر چه را خدا بخواهد مي خواهند. در دسته اي از روايات آمده است كه: «قلوبنا اوعيه لمشيه الله فاذا شاء شئنا؛4 دل ما ظرفي است براي خواست خدا.» كساني كه از پيش خود چيزي نمي خواهند و فقط مي خواهند بنده خدا باشند، خدا دل آن ها را ظرف مشيت خودش قرار مي دهد؛ يعني هر چه خدا مي خواهد در دل اين ها متبلور مي شود. در اين صورت آن ها با الهام الهي مطمئن مي شوند كه آن چه در دلشان پيدا مي شود همان خواست خداست. اين افراد اگر طلب حيات يا طلب مرگ كنند معنايش اين است كه خدا آن را خواسته است.
علاقه به مرگ؛ آري يا نه؟
اصولاً انسان بالفطره بايد طالب حيات باشد يا طالب مرگ؟ هيچ شكي نيست كه انسان وجود خودش را دوست دارد و كمالات خودش را مي خواهد. هيچ وقت به نقص و فناي خودش راضي نيست؛ اما بعضي انسان ها وجود و حيات خودشان را همين زندگي دنيا مي دانند و مرگ را نيستي و نابودي مي پندارند. فرد با وجود چنين بينشي، هيچ گاه آرزوي مرگ نمي كند و آرزو دارد هرچه بيشتر زنده بماند. ممكن است چنين انساني در اثر سختي هاي زندگي توهم كند كه اگر بميرد از اين سختي ها راحت مي شود. در اين صورت ممكن است اقدام به خودكشي هم بكند. اين فكر غلطي است؛ ولي حتي در چنين حالي باز او راحتي خود را مي خواهد. براساس بينش مادي، دوست داشتن مرگ هيچ وجه معقولي ندارد.
اما اگر كسي معتقد شد كه بعد از اين عالم هم عالمي است و نه تنها آن عالم هم جزء زندگي حساب مي شود، بلكه زندگي واقعي در آن عالم است (و ان الدار الآخره لهي الحيوان)5 و لذت هاي آن جا قابل مقايسه با اين جا نيست، طبعاً چنين كسي زندگي در آن عالم را بيشتر دوست خواهد داشت. مخصوصاً اگر از محبت خدا بويي برده و بداند كه در آن عالم مي تواند از جلوه هاي الهي بهره ببرد، ديدار محبوب برايش خيلي ارزنده است و مشتاق رسيدن به آن عالم است. اين يك رابطه طبيعي است. اگر رفيق خداست، ملاقات با خدا را هم دوست دارد. نمي شود انسان به كسي علاقه داشته باشد، ولي نخواهد او را ببيند. در اين صورت در دوستي اش صادق نيست.
راز كراهت از مرگ
ما وقتي به عمق دل خود نگاه مي كنيم با اين كه به جهان آخرت و اوصاف آن معتقديم و خدا و اهل بيت را دوست داريم، ولي مي بينيم كه نمي خواهيم از اين عالم برويم. حتي گاهي اسم مرگ براي بعضي افراد ناراحت كننده است و اگر ببينند كسي علاقه به مرگ دارد او را انساني غيرطبيعي و رواني تلقي مي كنند. سر اين حالات چيست؟
شخصي از ابوذر پرسيد چرا ما از مرگ مي هراسيم؟ فرمود: چون دنيا را آباد كرده ايد و آخرت را خراب؛ لذا دوست نداريد از مكاني آباد به مكاني خراب برويد.6 انسان هاي عادي ممكن است درعين حالي كه معتقد به وجود آخرت و ثواب هاي آن باشند، اما چون نمي دانند به آن ثواب ها خواهند رسيد يا خير، از مرگ نگران اند.
جهت ديگر اين نگراني كه معقول تر به نظر مي رسد اين است كه مي خواهيم زاد و توشه اي برداريم و گناهانمان را جبران كنيم. مي بينيم وقتي مرگ فرا برسد ديگر اين فرصت ها از دست مي رود. مي خواهيم زنده باشيم تا كارهاي خوب بيشتر انجام دهيم و جبران مافات كنيم. اين دو عامل متضاد، يعني از يك طرف وجود جاذبه نعمت هاي اخروي و قرب الهي و از يك طرف اميد به انجام كارهاي خوب، دائماً در ما اثر متضاد دارند. يكي مي گويد: مرگ را دوست داشته باش و ديگري مي گويد: دنيا را دوست داشته باش. گاهي آن قدر اين دو تا عامل هم وزن مي شوند كه اگر بنا باشد يكي را انتخاب كنيم مردد مي مانيم.
در روايت معتبري خداي متعال مي فرمايد: من در چيزي ترديد پيدا نكردم مانند ترديدي كه در قبض روح مؤمن پيدا كردم. از يك طرف مي دانم خير او در اين است كه از اين دنيا برود و از طرف ديگر خودش مرگ را دوست ندارد. من هم نمي خواهم ناراحتش كنم. البته خدا در چيزي ترديد پيدا نمي كند؛ اين تعبير اشاره به اين است كه حكمت اين دو كار آن قدر هم وزن هم مي شود كه جاي اين دارد كه ترديد پيدا شود. جالب اين است كه براساس اين روايت، دعايي هم وارد شده كه بعد از هر نماز مستحب است بخوانيم؛ اللهم ان رسولك الصادق المصدق صلواتك عليه و آله قال انك قلت ما ترددت في شيء أنا فاعله كترددي في قبض روح عبدي المؤمن يكره الموت و أنا أكره مساءته. اللهم فصل علي محمد و آل محمد و عجل لأوليائك الفرج و النصر و العافيه و لا تسوؤني في نفسي؛7 كساني كه بعد از هر نماز اين دعا را بخوانند خدا به مرگ ناگهاني مبتلايشان نمي كند.
پس ما براساس ايمانمان بايد آخرت را اصالتاً دوست بداريم؛ ولي بالاخره قصورها و تقصيرهايي داريم و اميد داريم كه بتوانيم مقداري آن ها را جبران كنيم؛ لذا مرگ را خيلي دوست نداريم. پس دوست نداشتن مرگ هم براي مؤمن بالعرض معقول است؛ البته استدعاي طول عمر اگر توأم با سلامت در دين باشد معقول است. اين نعمتي است از خدا كه انسان فرصت اطاعت بيشتر داشته باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بلاغات النساء، ص72 و بحارالانوار، ج92 ص022.
2- جمعه، 6.
3- ارشاد القلوب، ج1 ص19.
4- بحارالانوار، ج52 ص633.
5- عنكبوت، 46.
6- ارشاد القلوب، ج1 ص281.
7- بحارالأنوار، ج52 ص633.
پاورقي

 



العربيه عليه العالم

حميد رضا اسماعيلي
3. حمايت رسانه اي از مخالفان و معارضين جمهوري اسلامي ايران: از فعاليت هاي مغرضانه العربيه، مصاحبه با مخالفان و معارضين ايران و پخش نوارهاي ويديويي فعاليت برخي گروه هاي تروريستي عليه نيروهاي نظامي ايران است. العربيه هماهنگ با شبكه صداي آمريكا VOA فعاليت هاي تروريستي گروهك شبه سلفي «جندالله» را عليه مردم سيستان و بلوچستان، اقدامي انقلابي معرفي مي كند و از امكانات تبليغي خود براي ترسيم تصويري مناسب از آن بهره مي برد. اين شبكه همچنين به پخش گزارش هاي حمايت آميز از سازمان مجاهدين خلق(منافقين) مي پردازد.
4. متهم كردن ايران به دخالت در امور داخلي كشورهاي منطقه: به ويژه در كشورهاي عراق، لبنان و فلسطين.
5. ايجاد جنگ رواني عليه شبكه العالم: شبكه العالم كه همواره با اطلاع رساني خود عامل بازدارنده اي براي دستيابي حكومت هاي محافظه كار عربي منطقه به اهداف نامشروع و متناسب با خواست هاي استعماري دولت هاي غربي بوده است و توانسته در تحولات پرشتاب و مهم سال هاي گذشته در تنوير افكار عمومي جوامع عربي تأثير بگذارد، با تهاجم گسترده رسانه هاي وابسته به اين دولت ها قرار گرفته است. شبكه العالم كه پس از جنگ 22 روزه غزه محبوبيت زيادي در جهان عرب كسب كرده است، به شدت مورد حمله رسانه هاي عربي به ويژه رسانه هاي مورد حمايت عربستان قرار گرفت و پخش آن از ماهواره «عرب ست» با مشكلاتي مواجه شد.
اما موضوع ديگري كه در سال 88 بر محورهاي تبليغي عربستان و العربيه عليه ايران افزوده شد، تبليغات عليه انتخابات دهم رياست جمهوري و مسايل پيرامون آن بود. موضع مغرضانه العربيه در جريان انتخابات دهم رياست جمهوري را مي توان در بين شبكه هاي عربي بي نظير و آن را در كنار شبكه هايي همچون BBC، VOA و CNN قرار داد. عربستان سعودي كه مردمش تاكنون از استشمام بوي انتخابات و مردم سالاري بي نصيب بوده اند همواره شيوه هاي مردم سالارانه جمهوري اسلامي ايران را تهديدي عليه نظام سياسي بسته خود تلقي مي كند و به دنبال ايجاد خدشه در آن است. از اين رو در فرايند انتخابات مختلف در ايران با ايجاد شبهه نسبت به «جمهوريت» نظام سعي دارد آن را نسخه مشابهي از رژيم هاي محافظه كار عربي به شمار مي آورد.429
عربستان در روزهاي پيش از انتخابات تلاش داشت با برجسته كردن مسايل هويتي، مذهبي و قومي و تمركز بر روي اقوام عرب و مسلمانان اهل سنت ايران آنان را به سوي گزينه مخالف احمدي نژاد سوق دهد. در گزارشي كه سايت العربيه از سفر موسوي به خوزستان منتشر مي كند ضمن آن كه تلاش مي كند وجود نوعي تبعيض زباني و قومي درايران را القا كند؛ افزون بر آن تلاش مي كند كه در اين زمينه نيز به نوعي براي ميرحسين موسوي تبليغ كند. اين سايت به نقل از موسوي مي نويسد: «نبايد با زبان ها آمرانه برخورد كرد.» اين شيوه تبليغ العربيه و نقل قول آن از موسوي در حالي است كه دست كم زبان عربي به سبب پيوند آن با متون ديني همواره مورد توجه جمهوري اسلامي بوده است و همپاي فارسي در مدارس و دانشگاه هاي كشور تدريس و تبليغ مي شود.430
رسانه هاي عربستان همچنين تلاش مي كردند با برجسته كردن اختلاف ميان دولتمردان ايران با ميانه رو معرفي كردن افرادي مانند آقاي هاشمي رفسنجاني و تندرو معرفي كردن علمايي مانند آيت الله مصباح يزدي و آيت الله جنتي از جرياني كه عربستان آن را ميانه رو مي داند حمايت كند. به طور نمونه العربيه درباره حوادث پس از انتخابات مدعي مي شود: هاشمي رفسنجاني در ايران تلاش دارد راه حلي براي بحران انتخابات رياست جمهوري در ايران بيابد. اما تندروهاي محافظه كار در برابر اين اقدامات وي سنگ اندازي مي كنند. اين شبكه با نشان دادن تصاوير آقايان مصباح يزدي و جنتي افزود، اين ها تندروهاي جريان محافظه كار هستند كه در برابر مأموريت رفسنجاني به مانع تراشي و سنگ اندازي مشغول هستند. اين رسانه با حمايت از خانواده هاشمي رفسنجاني مي آورد: «در گام ديگري كه نشانگر چالش جديدي از سوي رفسنجاني است، وي شخصاً از صادق لاريجاني رئيس قوه قضاييه خواست تا درباره اتهاماتي كه محمود احمدي نژاد و متحدانش به ويژه در خبرگزاري رسمي ايران به فرزندان رفسنجاني نسبت داده اند تحقيقات خود را آغاز كند.»431
نكته قابل تأمل درباره مواضع دولت هايي نظير عربستان در خصوص حوادث پس از انتخابات ايران اين است كه گرچه رسانه هاي اين كشورها عليه ايران و انتخابات آن مطالب فراواني منتشر ساختند و تلاش كردند بر آتش اغتشاشات بيفزايند و حتي از آشوب هاي تهران با عنوان «انتفاضه تهران» ياد كردند، اما به جز دولت هايي كه براي رئيس جمهور ايران پيام تبريك فرستادند، دولتمردان ديگر عرب سكوت نسبي كردند. آنان برخلاف دولتمردان غربي سخن صريحي عليه ايران بر زبان نياوردند. پاره اي از دلايل سكوت اين دولت ها به سرعت تحولات ايران و پيش بيني ناپذيري آن براي دولت هاي عربي باز مي گشت و حتي اين كه آينده سودا زده آشوب ها را بيش از هر سو، رو به خاموشي مي ديدند. از سوي ديگر، ايران در سال هاي گذشته توانسته بود با اتخاذ سياست هاي همگرايي اسلامي ائتلاف و اتحاد عليه ايران در ميان كشورهاي عربي را با مشكلات جدي مواجه سازد و در منطقه و از جمله در كشورهاي عربي و حتي بحرين و كويت و عربستان نفوذ كند.
قرار گرفتن ايران در شرايط قدرت منطقه اي و از جمله توان نظامي و هسته اي ضرورت همكاري مسالمت آميز با ايران را نزد كشورهاي محافظه كار عربي افزايش داده و آن را به سياست راهبردي در منطقه تبديل كرده است. از اين رو، پيش گرفتن سياست انتظار و سكوت از سوي اعراب، به خصوص عربستان سعودي پيش از روشن شدن تكليف آشوب ها، با وجود تمام نارضايتي كه آنها از دولت نهم به دليل پيشتازي آن در منطقه داشتند، مي توانست در خط ملاحظات استراتژيك دولت هاي محافظه كار عرب قرار گيرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
429 . گزارش «العالم؛ هدف رسانه هاي سعودي و همسو»؛ روابط عمومي و امور بين الملل صدا و سيما، شهريور ماه 1388.
430 . در ميتينگ انتخاباتي ميرحسين موسوي، انتقاد عرب هاي اهواز از عدم حضور آنان در دستگاه هاي سياستي ايران»؛ سايت العربيه؛ 26 فروردين 1388.
431 . حملات سازمان يافته عليه رئيس مجلس خبرگان مانع تراشي مقابل اقدامات رفسنجاني براي حل بحران انتخابات»؛ سايت العربيه؛ 15/7/1388.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14