(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 31 اردیبهشت 1390- شماره 19931

مسئوليت نسل جديد (منشور)
گزارش ويژه كيهان از پشت پرده بورس هاي رايگان تحصيلي در خارج كشور ؛
جاسوس پروري با نقاب بورس تحصيلي
پرسش فرهنگي (ضربان)
سه سؤال ساده از حاميان جنبش سبز (نكته)
نخبگان، كانون هدف فرهنگ غرب



مسئوليت نسل جديد (منشور)

نسل جديدي در حال ظهور است. اين كاملا درست است. اين نسل كه شما مي گوييد دارد ظهور مي كند... سؤال مي شود كه مأموريت اين نسل چيست؟ الزاماتش چيست؟ كي مي خواهد او را پيش ببرد و هدايت كند؟ اينها سؤال هاي خوبي است. به نظرم مي رسد اين سؤال ها سؤال است، ليكن ابهام نيست. پاسخ به اين سؤال ها معلوم است. انقلاب براي ايجاد يك دولت به جاي دولت كه به وجود نيامد، براي ايجاد يك نظام، يك مجموعه ملي و انساني براساس يك تفكر به وجود آمد. آن تفكر، تفكر اسلام است. ادعاي ما اين است- كه اين ادعا را اثبات هم مي كنيم و ثابت شده است؛ قطعي است- ما معتقديم راه سعادت انسان ها به دست تعاليم انبياء است، كه كامل ترينش هم تعاليم اسلام است. بشر منهاي تعاليم انبياء حتي پيشرفت مادي هم در اين حدي كه پيدا كرده، پيدا نمي كرد؛ چه برسد به تعالي معنوي و بهجت معنوي و آرامش و آسايش رواني كه زمينه ساز عروج اوست به معارج والاي ملكوتي انسان. راه سعادت انسان اين است.
براي اينكه تفكر انبياء در جامعه پياده شود، يك حركت بلندمدت و طولاني لازم بود. اين انقلاب با اين هدف به وجود آمد. جامعه اسلامي، كشور اسلامي، نه فقط دولت اسلامي، نه فقط تشكيل يك نظام اسلامي، بلكه تشكيل يك واقعيت و يك مجموعه مردمي كه براساس تعاليم اسلام- كه لب لباب تعاليم انبياء است- زندگي مي كنند و آثارش را احساس مي كنند. اين هدف ماست. خوب، ما به اين هدف هنوز نرسيديم، توقع هم نبود كه در ظرف سي سال برسيم. اين هدف، هدف خيلي طولاني مدتي است. بايد تلاش كرد، بايد كار كرد تا به اين هدف رسيد؛ شما مسئوليت تان اين است. مأموريت اين نسل اين است؛ كشور و ملت تان را به آن جايگاهي كه معنايش اين باشد كه يك جامعه اسلامي به معناي واقعي تشكيل شده، برسانيد. اين را الگو كنيد. اين مي شود بزرگ ترين وسيله براي گسترش اين فكر و گسترش اين تجربه در عالم؛ اين ماموريت اين نسل است.
بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با دانشجويان-7/7/87

 



گزارش ويژه كيهان از پشت پرده بورس هاي رايگان تحصيلي در خارج كشور ؛
جاسوس پروري با نقاب بورس تحصيلي

حامد نوري
اگر هريك از واژه هاي «بورس تحصيلي»، «بورس دكترا» و «بورس تحصيلي + نام كشور مقصد » را در يكي از موتورهاي جست وجوگر اينترنتي بيابي، يكي از نتايج جست وجو، «راهنماي آموزش عالي و تحصيل در كشور مقصد» خواهد بود.
اغلب كشورهاي ارائه دهنده اين بورس هاي تحصيلي، غير انتفاعي معرفي شده اند و هزينه هاي زيادي را براي بورسيه كردن دانشجويان ديگر كشورها اختصاص مي دهند؛ اين در حالي است كه بحران و شرايط بد اقتصادي پيش آمده در كشورهاي اروپايي نيز نتوانسته است مانع از فعاليت چنين موسساتي شود و بودجه هاي اختصاص يافته براي بورسيه دانشجويان خارجي همچنان پابرجاست.اما چرا اين فعاليت ها ادامه دارند و هدف اين موسسات شبه دولتي از اعطاي بورس هاي تحصيلي چيست؟ چرا جذب نخبگان و اعطاي بورسيه، همچنان يكي از برنامه هاي سفارتخاته هاي كشورهاي اروپايي است؟
پاسخ اين سوال و سوالات هم ارز ديگر را در اين نوشتار مي خوانيم.
طي هفته گذشته خبري خواندم با عنوان «افزايش فعاليت سفارت خانه هاي فرانسه، آلمان و ژاپن در دانشگاه هاي كشور به بهانه اعطاي بورسيه تحصيلي به دانشجويان نخبه». همزماني اين خبر با گفته هاي يكي از دوستان مبني بر داير شدن دوره هاي آموزش زبان فرانسه -ذيل طرح جابه جايي دانشجو بين دانشگاه تهران و دانشگاه هاي فرانسه از سال 87- در دانشكده مديريت دانشگاه تهران باعث شد تا به طور جدي به پيگيري چگونگي شرايط اعطاي بورس توسط كشورهاي آلمان و فرانسه بپردازم.
در جست وجوها متوجه شدم كه اعطاي بورس تحصيلي به اتباع كشورهاي ديگر، يكي از برنامه ها و مسئوليت هاي سفارت خانه ها در كشورهاي ديگر است. اين مسئوليت شامل گسترش اعطاي بورس ، انتخاب متقاضيان ، تشكيل پرونده براي آنان ، نظارت بر حسن اجراي روند انتخاب فرد و تضمين و پيگيري و پويايي شبكه هاي پيشين است.
كشور آلمان از سال 2003 يك مركز اطلاع رساني IC در تهران داير كرده است و به طور رايگان كليه خدمات «موسسه تبادلات آكادميك آلمان DAAD » را به متقاضيان ارائه مي دهد.
DAAD يك مركز بين المللي است كه برنامه اصلي آن برقراري ارتباط ميان دانشجويان، اساتيد و پژوهشگران ساير كشورها با آلمان و پذيرش و آموزش آن ها در اين كشور است DAAD يك سازمان غير انتفاعي است اما نه به معنايي كه در فارسي از آن استفاده مي شود، بلكه غير انتفاعي بودن آن به اين معنا است كه فعاليت هاي اين مركز، مستقل از وزارت خانه هاي دولتي است و به وسيله اين وزارت خانه ها تامين مالي مي شود
بورس هاي دولت فرانسه نيز، در دو بخش بورس هاي علمي و فني و بورس هاي زبان شناسي و آموزشي به متقاضيان از كشورهاي ديگر اعطا مي شود.
اين بورس ها با عناوين متعدد و تحت پوشش موسسات شبه دولتي، به دانشجويان كشورهاي ديگر اعطا مي شود. دارا بودن سن كمتر از 35 سال در زمان دريافت بورس، يكي از شرايط اغلب بورس هاي تحصيلي فرانسه است كه در مواردي تا 24 سال نيز كاهش مي يابد.
علت سرمايه گذاري بر نخبگان ايراني چيست؟
پيروزي و تداوم حيات انقلاب اسلامي، موجب فروريختن هيمنه استكبار (به ويژه امريكا و هم پيمانان غربي اش) شد. ماهيت استكبارستيز انقلاب اسلامي و گسترش روحيه عزت و استقلال طلبي توسط اين انقلاب، موجب پديد آمدن جبهه جديدي در مقابله با ايران شد. بلوك شرق و غرب (به ويژه امريكا) با پرداختن به يك جنگ دائمي و فرسايشي از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي، تمام همت خويش را براي نابودي انقلاب اسلامي به كار گرفتند و از هر فرصتي براي ضربه زدن به اين انقلاب و اهداف آن استفاده كردند.
شكست پي در پي استراتژي هاي اتخاذ شده در مواجهه با ايران و نتيجه بخش نبودن اقدامات تروريستي و ديگر اقدامات سخت، دشمنان انقلاب را به نفوذ نرم در جبهه اتقلاب واداشته است. بلوك غرب با توجه به شناختي كه از پتانسيل هاي جمهوري اسلامي به دست آورده است، اقدام به پياده سازي برنامه هاي بلند مدت و تلاش براي استحاله انقلاب از درون كرده است و در اين راستا درصدد تربيت نيرو و يارگيري در داخل ايران، براي پيشبرد اهداف بلند مدت خود از طريق شبكه هاي روشنفكري، اپوزيسيون، فعالان مدني، فعالان كارگري و دانشجويي برآمده اند.
از آنجا كه در شرايط مبارزه عليه جمهوري اسلامي، امكان گزينش و انتخاب فعالان سياسي و مخالف ايران وجود ندارد و از طرفي نيز امكان وجود تفكرات آرماني و انقلابي در هريك از گروه هاي مذكور ، محتمل تر است؛ لذا بلوك غرب براي شبكه سازي و تربيت نيروهاي هماهنگ با اهداف و جهان بيني خود، سرمايه گذاري گسترده اي انجام داده است.
صحت اين ديدگاه را مي توان در شرايط گزينش دانشجويان و پژوهشگران ايراني براي دريافت بورس تحصيلي در كشورهاي اروپايي مشاهده كرد.
يكي از سايت هاي وابسته به موسسه تبادلات آكادميك آلمان، شرايط دريافت بورس تحصيلي آلمان را محدود به عواملي چون هوش سرشار و يا برخورداري از نمره هاي خوب، نمي داند؛ بلكه «انگيزه شخصي و اجتماعي» را جزء شرايط اصلي اعطاي بورس معرفي مي كند. علاوه بر اين «وارد كردن معلومات كسب شده در آلمان، به كشور خود بعد از اتمام دوره تحصيل» نيز از جمله شرايط ذكر شده براي اعطاي بورس است.
«دتلف پرويسه» -از مسئولان موسسه كنراد آدناور- يكي از افرادي است كه بدون موافقت آنها بورس تحصيلي آلمان، به دانشجويان خارجي تعلق نمي گيرد. وي در ارتباط با شرايطي كه امكان دريافت بورسيه تحصيلي را آسان تر مي كند، گفته است: « آنچه در كنار نمرات خوب، در رشته تحصيلي تخصصي اهميت دارد، شخصيت فرد متقاضي است. ما تنها به دنبال افراد تحصيل كرده نيستيم، بلكه براي ما افرادي در اولويت قرار دارند كه به لحاظ شخصيتي، علاقه مند به بهبود شرايط كشورهايشان هستند.»
آنچه براي اغلب موسسات اهميت دارد، اطمينان از بازگشت متقاضي به كشورش پس از اتمام دوران تحصيل و انتقال تجربياتش به سايرين است.
در فرانسه نيز، يكي از مدارك مورد نياز در تمام بورس هاي طراحي شده جهت ارائه به دانشجويان خارجي، « نامه بيان انگيزه متقاضي» (انگيزه نامه) براي درخواست بورس تحصيلي از موسسات فرانسوي است.
علاوه بر اين، ارائه چهره اي خوب و مناسب از آموزش عالي در كشور هاي اروپايي نيز از جمله برنامه هايي است كه توسط اين موسسات دنبال مي شود.
به طور مثال ، يكي از بورس هاي تحصيلي فرانسه « اراسموس موندوس» است كه در معرفي برنامه هاي آن ، چهار فعاليت اصلي مشخص شده است. چهارمين فعاليت ذكر شده براي اين موسسه «جذابيت بخشيدن به آموزش عالي در اروپا» است. اين برنامه از كليه فعاليت هاي تكميلي كه نقش اساسي در ارائه چهره اي خوب از آموزش عالي اروپايي دارند و مويد آن هستند كه دستيابي به اين آموزش آسان است، حمايت مي كند. اين برنامه همچنين از فعاليت هايي كه به «مسايل اساسي بين المللي» مانند به رسميت شناختن متقابل مدارك تحصيلي كشورهاي ثابت مي پردازند، حمايت مي كند.
آسيميله سازي نخبگان
در اغلب موارد هنگامي كه شهروندان جامعه اي ضعيف ( از نظر سرمايه و قدرت) باشهروندان كشوري قوي تر از خود مواجه مي شوند، خود را در مقابل فرهنگ جديد، فرومايه مي بينند و به تقليد از رفتار آنان مي پردازند. شخص آسيميله شده، به طور ارادي يا غير ارادي، سعي مي كند خود را به شخصي كه در نظر او متجددتر است، شبيه كند. اغلب اين افراد(آسيميله شدگان) به دليل دگر شيفتگي، از گذشته خود به طور كامل دست مي شويند و حتي به انكار آن مي پردازند اما موضوع قابل توجه اين است كه ميزان آسيبي كه افراد معمولي جامعه در اثر آسيميله شدن (حتي اگر تنها به دليل مصرف توليدات غير بومي آسيميله شده باشند) به جامعه خود، كمتر از ميزان آسيبي است كه آسيميله شدگان تحصيل كرده به جامعه خويش وارد مي كنند؛ زيرا نبض تصميم گيري هاي يك كشور در اختيار نخبگان و تحصيل كردگان آن است.
اصرار موسسات آموزش عالي ارائه دهنده بورسيه به دانشجويان خارجي براي بازگشت به وطن و در اختيار گذاشتن آموخته هاي خود به ديگر افراد جامعه مي تواند در راستاي آسيميله سازي نخبگان برآورد شود.
به طور مثال در آلمان هشت موسسه وجود دارد كه عمده فعاليتشان مربوط به حمايت مالي از دانشجويان خارجي است. اين موسسات ممكن است وابسته به يك حزب سياسي در آلمان يا نماينده يك گروه مذهبي باشند.
بنياد «هاينريش بل» - وابسته به حزب سبز آلمان- در زمينه هاي گوناگوني مانند گسترش دموكراسي، مسايل زيست محيطي، خشونت ستيزي و همبستگي در سطح بين المللي به فعاليت مي پردازند . اين بنياد سالانه 80 تا 100 دانشجو را بورسيه مي كند. راندمان بسيار خوب تحصيلي و تعهد اجتماعي-سياسي دانشجو، از شرايط لازم براي اعطاي بورس توسط اين بنياد است. همچنين بورسيه شدگان بايد آمادگي خود را براي قبول مسئوليت نشان دهند و به طور فعال در جهت اهداف نهاد فدم بردارند.
بنياد «فردريش نويمان» -وابسته به حزب ليبرال آلمان- نيز به دانشجويان در مقاطع تحصيلي، بورس اعطا مي كند. شرايط لازم براي دريافت اين بورس عبارت است از: 1. استعداد بالاتر از حد معمول 2. قابل اطمينان بودن و آمادگي به عهده گرفتن مسئوليت هاي اجتماعي 3. داشتن تعهد اجتماعي-سياسي نشات گرفته از طرز فكري آزادي خواه 4. انتظار اين بنياد از بورسيه شدگان اين است كه اين افراد پس از پايان تحصيل، به سرزمين خود بازگشته و دانش فراگرفته را در راه رفاه هموطنان خود به كارگيرند.
مي توان سرمايه گذاري بر تحصيل كردگان و نخبگان ديگر كشورها را در راستاي اهداف سياسي كشورهاي اروپايي ارزيابي كرد؛ زيرا كسي كه در يك كشور اروپايي تحصيل كرده است و از امكانات آن كشور استفاده كرده است، با بازارها و فرهنگ آن آشنايي پيدا كرده و پس از تحصيل نيز به دنبال برقراري ارتباط با شركت ها و سازمان هاي اين كشور است. به اين ترتيب حتي افرادي كه مستقيما به لحاظ فرهنگي آسيميله نشده اند، به طور نامحسوس، تحت سياست هاي كشور اعطا كننده بورس عمل خواهند كرد.
تشكيل شبكه فارغ التحصيلان بورس شده را نيز مي توان در راستاي همين سياست ها دانست.
نقش نخبگان در سرويس هاي اطلاعاتي و جاسوسي
در دوران اخير ، فعاليت هاي جاسوسي به قلمرو اقدامات سياسي و ديپلماسي، اقتصادي و فنآوري، گام نهاده است. استفاده از سازمان هاي جاسوسي براي پياده سازي پنهاني امري غير قانوني در خارج از كشور متبوع سرويس، راهكاري است كه براي تامين منافع دولت ها اتخاذ مي شود.
اين سرويس هاي اطلاعاتي براي دستيابي به اهداف خود، از تمام گروه هاي ممكن -به صورت مستقيم يا غير مستقيم- استفاده مي كنند. اما در اين ميان، نقش نخبگان و تحصيل كرده ها نسبت به ساير گروه ها بيشتر است.
با انتشار موج ناشي از انفجار اطلاعات - كه باعث در اختيار قرار گرفتن اطلاعات در دست همگان شد- ديگر نمي توان گفت صرف داشتن اطلاعات، برتري اطلاعاتي حاصل شده است. آنچه حائز اهميت است، ارزش افزوده و تجزيه و تحليل اطلاعات در سازمان هاي اطلاعاتي است.
از آنجا كه فرستادن يك مامور رسمي در كشوري ديگر، هزينه هاي زيادي - هم به لحاظ اقتصادي و هم به لحاظ خطر پذيري- دارد؛ هرجا كه ممكن باشد، سرويس هاي جاسوسي سعي مي كنند از جاسوساني استفاده كنند كه از ماهيت كار و فعاليت خود، مطلع نباشند و يا حداقل اطلاع را از اهميت فعاليت خود داشته باشند.
چندي پيش مصلحي - وزير اطلاعات- نيز در مورد امكان سوء استفاده از موقعيت علمي دانشجويان و اساتيد نخبه و به كار گيري ناخواسته اطلاعات ايشان در سرويس هاي جاسوسي هشدار داده بود. بسا، نخبگان و دانشگاهياني كه با انگيزه كسب علم، بورسيه نهادهاي شبه دولتي و غير انتفاعي كشورهاي بلوك غرب و شرق مي شوند،هرگز متوجه نباشند كه تحليل ها و تحقيقات و فعاليت هاي ايشان، براي پيشبرد اهداف سياسي و امنيتي كشور بورس كننده و تكميل پازل اطلاعات آنان موثر باشد.
از همين رو به نظر مي رسد مسئولان سياسي و ديپلماتيك كشور، با اطلاع از خطرات اين قبيل اقدامات سرويس هاي جاسوسي در اقصي نقاط جهان، و بازنگري در فعاليت هدفمند موسسات اعطا كننده بورس (تحت نظر سفارت خانه ها) مي توانند از خروج اطلاعات علمي و شكار سوژه هاي داخلي مناسب براي جاسوسي، تا حد زيادي پيش گيري كنند.

 



پرسش فرهنگي (ضربان)

شهرزاد صالحي
يكي از مفاهيم عرصه نظريه هاي فرهنگي، بازتوليد فرهنگي يا cultural reprotuetion است. برپايه تعريفي :«انتقال هنجارها و ارزش هاي فرهنگي از نسلي به نسل ديگر را بازتوليد فرهنگي گويند.» خانواده و عرصه تعليم و تربيت را دو مجراي اصلي باتوليد فرهنگي معرفي كرده اند.
كودك - بدواً- در صحنه خانواده با تكاپوي تربيتي و تربيت بخشي مادر و پدر روبرو مي شود. سپس، سازه تعليم و تربيت علمي، دقيق تر و مؤثرتر، رو به مهندسي فكري و باوري كودك مي آورد. اساساً بازتوليد فرهنگي وقتي كاملاً در ذهن يك كودك محقق مي شود كه دو مجراي يادشده، كاركردي درست و به هنگام بروز دهند. از اين روست كه مي توان گفت وقتي فرآيند بازتوليد فرهنگي دچار اختلال مي شود كه مجاري يادشده، كاركرد خود را يا از دست داده باشند يا به درستي كاركردشان را به نمايش نگذارند. اما چه زماني اين اتفاق مي افتد:
1- كارگزاران مجاري يادشده، برسر تعريفي روشن و علمي برسر مفهوم «فرهنگ»، توافقي نداشته باشند.
2- بر هنجارها و ارزش هاي فرهنگي مجاري، بعد عقلاني و وجه الهي متصور نباشد.
3- هنجارها و ارزش هاي فرهنگي، در موازات و مكمل يكديگر معنا نشوند.
4- هنجارها و ارزش هاي فرهنگي، هر دو، داراي بعد عقلاني و وجه الهي باشند اما كارگزاران امر بازتوليد فرهنگي، از روي كاهلي، سطحي نگري و يا لاقيدي و دوري از تعهد، اجراي بايسته را به نمايش نگذارند.
5- محيط اجتماعي يعني فضاي اطراف مجاري اصلي بازتوليد فرهنگي، تهي از هنجارها و ارزشهاي فرهنگي باشد و خود را به ذهن كودك تحميل سازد.
6- ناظران و محيط بانان فرهنگي نظارتي و تسلطي بر فرآيند بازتوليد فرهنگي نداشته باشند.
روشن است كه در صورت اختلال در امر بازتوليد فرهنگي، پيامدهاي زير قابل تصور است:
1- هنجارها و ارزش هاي فرهنگي در چارچوب و حدود يك نسل متوقف مي شود.
2- تجربيات قرن ها و شايد چندهزار ساله يك ملت كه در قالب يك هنجار يا يك ارزش متبلور شده است، دچار هدم مي شود و بازنمايي و بازتوليد آن متضمن گذشت قرن ها و شايد هزاران سال است.
3- در اثر توقف بازتوليد فرهنگي، ذهنيت تاريخي و ذهنيت فرهنگي، يك نسل و شايد بيشتر، از تكاپو و باروري و بالندگي بازمي ماند.
4- جامعه در معرض تهاجم فرهنگي بيگانه قرار مي گيرد. تهاجمي كه در نبود يا ضعف فرهنگ بومي و ملي، از ذهن، هدف، معمولاً يك مغلوب مي سازد.
حال پرسش اصلي تر اين است: آيا در كشور ما چنان كه بايد رصد چگونگي «بازتوليد فرهنگي» در حال انجام است؟! اگر «هست»، چه كساني و با چه مختصاتي چنين وظيفه اي را عهده دارند؟!

 



سه سؤال ساده از حاميان جنبش سبز (نكته)

سيدياسين موسوي
من هنوز جوابي براي اين سه سؤال دريافت نكردم!
دشمني و كينه عميق سران ايالات متحده از جمهوري اسلامي ايران و ملت مسلمانش بر كسي پوشيده نيست.اختصاص بودجه سالانه براي مبارزه با ملت مسلمان و آزادانديش ايران تنها بخشي از اين عداوت مي باشد. كمك به گروههاي ضدانقلاب، تروريست و غربگرا براي مبارزه با جمهوري اسلامي و آرمانهاي ملت بزرگ ايران سالانه چيزي بالغ بر 130 ميليون دلار براي آنها هزينه دارد. البته اين رقمي است كه از طرف مسئولين آمريكايي اعلام شده و قطعا رقم واقعي بيش از اينها خواهد بود. در كنار اين رقم بزرگ كمك هاي رسانه اي و اطلاعاتي نيز از طرف آمريكا در اختيار مخالفان نظام و مردم وجود دارد كه نمونه هاي بارز آن را مي توانيم در جريان فتنه سال قبل به وضوح مشاهده كنيم. البته اين را هم بايد در نظر داشته باشيم كه به جز چند نفر، تمام مخالفان جمهوري اسلامي در آمريكا و انگليس ساكن هستند و تحت حمايت شديد آنها قرار دارند.
بعد از اين مقدمه به عنوان يك مسلمان ايراني از طرفداران جنبش سبز كه خود را مسلمان مي دانند! چند سؤال دارم:
1- بعد از انتخابات رياست جمهوري و شكست كانديداي موردنظرتان به خيابانها ريختيد و با آتش زدن سطل زباله ها خواستار تغيير حكومت برآمده از راي ملت شديد! مردم مسلمان بحرين هم به علت ستم شديد حاكم ديكتاتور اين كشور كه تحت حمايت آمريكا و سعودي ها بود به خيابان ها ريختند و اعتراض آرامشان را شروع كردند. البته بدون اينكه مسجد آتش بزنند و مردم عادي را بكشند. حال سؤال اينجاست كه چرا آمريكا با تمام قوا به كمك شما شتافت و در مقابل با تانك به جنگ مردم مظلوم بحرين رفت؟
2- در جريان حوادث بعد از انتخابات و فتنه آفريني شماها تعدادي از افراد، بي گناه و يا با گناه كشته شدند! كه تعداد آنها به 10 نفر هم نمي رسيد. خانم ن. سلطان هم يكي از كشته شده هاي اين حوادث بود كه به جنبش سبز شما تعلق داشت. (البته دست كثيف منافقين در كشتن مردم در جريان اين حوادث كاملا مشخص بود.) يادمان نرفته رسانه هاي آمريكا كه در آن ايام 100% در اختيار جنبش سبز بود چگونه از اين كشته عليه نظام و مردم ايران اسلامي استفاده كرد. امروز در بحرين روزانه دهها نفر با گلوله مستقيم كشته مي شوند! به نظر شما چه فرقي بين چند كشته شما و صدها كشته هاي مردم مسلمان بحرين وجود دارد كه در مورد شما فرياد رسانه اي آمريكا گوش فلك را كر كرد ولي در طرف مقابل از قاتلين مردم مظلوم بحرين حمايت مي كند؟
3- تابه حال از خود پرسيده ايد كه چه تشابهي بين رهبران شما (آقايان كروبي و موسوي) و ديكتاتورهاي كشورهاي عربي وجود دارد كه آمريكا از همه آنها حمايت و پشتيباني مي كند؟
آنچه مسلم است علت حمايت آمريكا از جنبش كثيف سبز رنگ چشم، كمان ابرو و تاب گيسوي شما نيست! آمريكا در تمام عمر كوتاه خود از احمقاني مانند رهبرانتان و از ساده انديشي و بلاهت امثال شما براي دستيابي به منافعش استفاده كرده است. ماجرا بسيار ساده است. شما و رهبران جنبشتان در تمام اين مدت در حال سواري دادن به سران آمريكا بوديد و تلاشتان نه آبادي مملكت بلكه رساندن آمريكا به سرمنزل مقصودش يعني حضور در منطقه و نابود كردن دشمن اصليش، ايران اسلامي بوده است. البته حضور پرشور مردم ايران در نه دي و 22 بهمن 88 پاي اسب تروا يا همان خر آمريكا يعني طرفداران جنبش سبز را شكست.
انشاالله مردم مسلمان بحرين، ليبي، اردن و عربستان هم بزودي با پيروزي بر دشمنانشان بار ديگر آمريكا را در منطقه ناكام خواهند گذاشت تا سران ايالات متحده روز به روز بر ذلتشان افزوده شود و در اين ميان روسياهي براي ذغالي خواهد ماند كه تاكنون سنگ آمريكا را بر سينه ميزده!
وبلاگ بسيجي دانشجو

 



نخبگان، كانون هدف فرهنگ غرب

حميد احمدي عضو هيئت علمي دانشگاه تهران
جهان اسلام در قرن نوزدهم و در طول قرن بيستم شاهد ظهور شمار فراواني از رويكردها و رهيافت هاي فكري و جريان ها و گروه بندي هاي سياسي بوده است كه در پاسخ به اوضاع آن دوره شكل گرفته اند.
استعمار خارجي، استبداد حاكمان داخلي، عقب ماندگي كشورهاي مسلمان از كاروان ترقي و پيشرفت، دوري از آموزه هاي اسلام و نزاع هاي داخلي مهم ترين معضلات جهان اسلام در دوره ياد شده است.
جهان اسلام در قرن نوزدهم و در طول قرن بيستم شاهد ظهور شمار فراواني از رويكردها و رهيافت هاي فكري و جريان ها و گروه بندي هاي سياسي بوده است كه در پاسخ به اوضاع آن دوره شكل گرفته اند.
استعمار خارجي، استبداد حاكمان داخلي، عقب ماندگي كشورهاي مسلمان از كاروان ترقي و پيشرفت، دوري از آموزه هاي اسلام و نزاع هاي داخلي مهم ترين معضلات جهان اسلام در دوره ياد شده است.
جهان اسلام در اين دوره عرصه جنب وجوش نخبگان و پيشگاماني بوده است كه گروهي مروج و دلباخته ليبراليسم بودند و گروهي رو به سوسياليسم آوردند و جمعي به ناسيوناليسم با شقوق متفاوت آن روي آوردند.
هر دسته و گروه نسخه حل مشكل جهان اسلام را از همان منظر مي پيچد. اما رفته رفته با اثبات ناكارآمدي رويكردهاي ياد شده و اثبات سستي ايده هاي مختلف به ويژه ايده ناسيوناليسم عربي كه با شكست عرب ها به رهبري عبدالناصر در برابر اسرائيل به اثبات رسيده بود؛ در چنين فضايي، انقلاب اسلامي در جهان اسلام منفذ و طريقتي نو درافكند و رهبري آن با شناخت درست آسيب ها و آلام جهان اسلام به عنصر خودآگاهي ملت هاي تحت ستم تأكيد ورزيد.
أم الامراض جهان اسلام
چنانچه امام خميني(ره) در آسيب شناسي وضعيت حاكم بر جهان اسلام و مشكلاتي كه گريبان گير اين جوامع شده است، گم گشتگي فرهنگي و هويتي را علت اصلي آن بر مي شمرد و بيان مي دارد: «ماها الان خودمان را گم كرده ايم، مفاخر خودمان را الان گم كرده ايم، تا اين گم شده پيدا نشود، شما مستقل نمي شويد.»1
امام خميني(ره) يكي از علل بنيادين اين گم گشتگي تاريخي و هويتي را استعمار غرب مي داند و مي گويد: «غربي ها كوشش كرده اند كه ما را از خودمان بي خود كنند، ما را ميان تهي كنند، به ما اين طور بفهماند و فهماندند كه خودتان هيچ نيستيد و هرچه هست غرب است و بايد رو به غرب بايستيد.»2
ايشان رواج ارزش ها و فرهنگ غرب را أم الامراض جهان اسلام معرفي مي كند و راه برون رفت را رهايي از اين فرهنگ ها و ارزش ها مي داند3.
تشخيص درست آلام و مصائب جهان اسلام و تبيين درست آن و ارائه راه حل منطقي و واقع گرايانه و همراه با تجربه موفق از يك فرايند انقلابي و استقرار نظام مبتني بر مردم سالاري ديني، چيزي نبود كه غرب بتواند در جهان اسلام آن را كتمان كند و مكتوم نگه دارد و يا جوانان تشنه عدالت و استقلال طلبي آن را پي جويي ننمايند.
تحليلي كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي از وضعيت جهان اسلام ارائه مي كند، گوياي درك درست و شناخت عميق ايشان از اين وضعيت جهان اسلام است.
«يك نگاه به وضعيت فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و نظامي كشورهاي مسلمان امروز و مشاهده ضعف روحي و مادي آن و مداقه در نظام هاي سياسي و وضع دولت هاي اغلب اين كشورها كه در آن همه چيز حاكي از احساس حقارت و ناتواني است، روشن مي سازد كه از مهم ترين علت هاي اين وضع، بيگانگي و بريدگي اين كشورها و ملت ها از گذشته هاي تاريخي خود و مجد و عظمتي است كه از وراي قرن ها مي تواند هر انسان ضعيف و نوميد را به حركت و تلاش اميدوارانه سوق دهد.»4
استعمار با شكست غرور ملي و انقطاع آن ها از گذشته و آموزه هاي اسلامي، ملت هاي اسلامي را مهياي پذيرش فرهنگ سلطه و ارزش هاي غربي كرد و با اين رهاورد شاهد بوديم كه همه مظاهر غرب در تعاملات فردي و اجتماعي جهان اسلام رسوخ و رواج يافته است و پي آمد آن بحران هاي اخلاقي و فرهنگي و اجتماعي است كه بر اين جوامع حاكم شده است.
كانون اين گفتمان كه از سوي امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب تئوري پردازي شد، استقامت در راه هدف بزرگ و بازگشت مجدد عظمت اسلامي است كه به درستي در جان و دل جوانان مسلمان جهان اسلام در خيزش بزرگ اخير نشست و بروز يافت.
چنانچه رهبر انقلاب مي فرمايد: «به دست گرفتن سرنوشت ملت هاي مسلمان- كه هدف استعمارگران، مستقيم و غيرمستقيم، از اواخر قرن هجدهم ميلادي به اين طرف بوده- به طور طبيعي ايجاب مي كرد كه احساس غرور و شخصيت ملل مسلمان شكسته شود و آن ها از گذشته پرشكوه كاملا منقطع شوند و بدين گونه فرهنگ و اخلاق خود را رها كرده، آماده پذيرش فرهنگ غرب و تعاليم استعماري شوند و اين حيله، در زمينه كاملا مساعدي كه تسلط حكومت هاي فاسد و مستبد در كشورهاي اسلامي فراهم آورده بود، كارگر افتاد و سيل فرهنگ مهاجم غربي و همه مفاهيمي كه استعمار رواج آن را در ميان ملل مسلمان براي تامين سلطه سياسي و اقتصادي خود بر آن ملت ها ضروري مي شمرد، به راه افتاد و نتيجه آن شد كه در طول دويست سال، كشورهاي اسلامي يكسره به سفره گسترده و بي مانع و رادعي براي غارت گران غربي تبديل شوند.»5
انقلاب اسلامي راه برون رفت اين بحران در جهان اسلام را در منظر جوامع اسلامي به ويژه جوانان خسته و سرخورده از تفرعن ايدئولوژي هاي مغرب زمين و رهيافت هاي متنوع و ادعاهاي پرطمطراق بود كه همگي به كژراهه ها و بيراهه ها ختم شد؛ استقلال آنان را به تاراج نهاد و استعمار و استبداد را بر همه اركان قدرت و سرنوشت ملت هاي اسلامي حاكم نمود كه متكي بر يك حقيقت دروني جوامع اسلامي بود؛ «هيچ ملتي نمي تواند استقلال پيدا بكند الا اينكه خودش، خودش را بفهمد. مادامي كه خودشان را گم كردند و ديگران را جاي خودشان نشاندند، استقلال نمي توانند پيدا كنند.»6
رهاورد اين پيام انقلاب اسلامي، بازگشت به خويشتن و هويت يابي در جوامع اسلامي بود كه به تدريج گفتمان هويت طلبي به عنوان گفتمان غالب درآمد؛ گفتمان هويتي كه بي ترديد مؤلفه ها و عناصر اساسي آن بر ارزش هاي اسلامي استوار مي باشد. چنانچه امام خميني(ره) راه بازيابي هويت مسلمانان را بازگشت به قرآن و ارزش هاي اسلامي معرفي مي كند.
«مع الاسف با برخورداري از چنين توان و نعمت هايي براي هويت سازي و رفع بحران هاي معنوي و اجتماعي، جوامع اسلامي با دور افتادن از اسلام و قرآن كريم امروز با معضلات عديده اي مواجه شده است. ما مسلمان ها كه از اسلام دور افتاده ايم و از حقايق اسلامي منزوي شده ايم.»7
نخستين تير آماج غرب، نخبگان و روشنفكران هستند
بازتاب پيام انقلاب اسلامي در كشورهاي اسلامي، فرآيند بازگشت به خويشتن و هويت يابي است كه به بيداري و خيزش اسلامي منجر شد و باعث حيرت و سرگشتگي جهان غرب و رژيم هاي هم پيمان و مستبد آنان شد. اين خيزش كه امروز در جهان اسلام فراگير شده است، به رغم همه ادعاهاي اطلاعاتي و سنجش نگرش ها و هوشياري دستگاه هاي عريض و طويل اطلاعاتي جهان غرب و دولت هاي مستبد، در سال هاي قبل، آغاز و فرآيند رشد و نمو خود را طي و به بلوغ رسيده و امروز بروز و ظهور يافته است.
علي رغم كتمان اين واقعيت ها و يا عدم درك آن ها يا انكار تعمدي اين واقعيت از سوي دولت ها و رسانه هاي غربي، رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيام ها وخطابه هاي متعدد خود بر بيداري اسلامي و تبيين مختصات آن پرداخته و به شدت به رواج اين گفتمان در جهان اسلام اميد داشتند و به بروز و بسط قريب الوقوع آن بشارت مي دادند و در كنار آن آسيب شناسي و هوشمندي در مقابل ترفندهاي دشمنان را مطالبه مي كردند، چنانچه در پيامشان خطاب به مسلمانان اشاره مي كنند:
«دشمن مستكبر كه بيداري امت اسلامي، تهديدكننده مطامع و منافع نامشروع اوست، مهم ترين سلاحي كه در برابر موج فزاينده در دست دارد، سلاح رواني است: نوميدسازي، تحقير هويت، به رخ كشيدن قدرت و تمدن مادي خويش، امروز و در آينده هزاران ابزار تبليغي به كار افتاده و خواهد افتاد كه مسلمانان را از آينده درخشان نوميد و يا به آينده اي كه منطبق با نيات پليد خود آنان است ترغيب كنند... آماج اين تير زهرآلود، نخست نخبگان و روشنفكران و سپس توده مردمند.»9
كانون اين گفتمان كه از سوي امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب تئوري پردازي شد، استقامت در راه هدف بزرگ و بازگشت مجدد عظمت اسلامي است كه به درستي در جان و دل جوانان مسلمان جهان اسلام در خيزش بزرگ اخير نشست و بروز يافت. امام خميني(ره) به عالمان و انديشمندان جهان اسلام توصيه به مقاومت و ايستادگي مي كند: «علماي بلاد و كشورهاي اسلامي بايد راجع به حل مشكلات و معضلات مسلمين و خروج آنان از سيطره قدرت حكومت هاي جور با يكديگر به بحث و مشورت و تبادل نظر و براي حفظ منافع مسلمين سينه ها را سپر كنند».
امام خميني(ره) يكي از علل بنيادين اين گم گشتگي تاريخي و هويتي را استعمار غرب مي داند و مي گويد: «غربي ها كوشش كرده اند كه ما را از خودمان بي خود كند، ما را ميان تهي كنند، به ما اين طور بفهماند و فهماندند كه خودتان هيچ نيستيد و هرچه هست غرب است و بايد رو به غرب بايستيد».
و در جاي ديگري مي گويند: «بايد فداكاري كنيد در ارجاع مجدد عظمت اسلام كه مهمش عظمت معنوي آن است.»10
از منظر رهبر انقلاب، پيام انقلاب اسلامي كه از آن به عنوان درس بزرگ امام خميني(ره) ياد مي كنند، بازگشت به خود و بازگشت به اسلام است كه رهايي بخش و عنصر اساسي بيداري امت اسلامي است.
«درس بزرگ امام راحل عظيم الشأن ما (قدس سره) بازگشت به خود، بازگشت به اسلام و شناختن قدر خود و قدر ذخاير معنوي بي شمار خود بود. ملت ايران با عمل به اين درس، در راه سعادت قدم نهاد و در آن، مراحل متعددي را طي كرد و همچنان در آن راه پوياست.» 11
گفتمان هويت خواهي
رهاورد اين رهيافت كه نقطه كانوني بيداري اسلامي امروز جهان اسلام است، گفتمان هويت خواهي است، از اين زاويه نگاه وبا تجربه حاصله از انقلاب اسلامي ايران و نيز مؤيدات فراوان در تجربه تاريخي مسلمانان به خصوص در تحولات تاريخ صدر اسلام است كه حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب، تنها راه تغيير صحنه سياسي جهان اسلام و تغيير موازنه قدرت به نفع مسلمانان را بازگشت مسلمين به خويشتن و هويت اسلامي و ملي شان مي دانند.
دراين رهيافت، اسلام و فرهنگ اسلامي به عنوان يك ذخيره پايان ناپذير و يك الگوي بي بديل در اين مسير، كارآمدترين و موثرترين مكانيزمي است كه اتكاي خيزش جهان اسلام به آن نويدبخش خاورميانه جديد براساس ارزش ها و گفتمان اسلامي خواهدبود كه مطلع آن از تونس بوده و فرجام آن به محو همه مظاهر شرك، دولت هاي استبدادي و نيز محو آثار و حضور دولت ها و فرهنگ استعمار و استكبار درجهان اسلام خواهدبود.
اين پيام حضرت آيت الله خامنه اي امروزبيش از گذشته و هميشه درفضا و ساحت هاي جنبش ها و خيزش هاي مردمي در جهان طنين افكن است كه: «امروز نداي پيامبر رحمت، رساتر از هميشه به گوش مي رسد و دعوت اسلام كه دعوت به عدالت و آزادگي و رستگاري است، با طنين بيشتري شنيده مي شود. پاره هاي شب سياه استكبار و ظلم و خودكامگي از سويي و جهل و خرافه و فريب از سوي ديگر، بشر را بيش از گذشته، نيازمند نور رستگاري و تشنه عدل و صلح و برادري كرده است. امروز نداي ملكوتي: «تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم الا نعبدالاالله...» كه رد خداوندان زور و زر و صف آرايي در برابر ستم و ستمگر است و گوش و دل اسيران و ستمديدگان را بيش از هميشه مي نوازد. و مژده: «ان الله علي نصرهم لقدير»، به آنان دلگرمي و اميد مي بخشد. 12
امروز مخاطبان اين الهام و پيام ملكوتي، بيداري اسلامي، هويت خواهي ديني و عزت طلبي را در پناه نسيم رحمت و پيام هاي تعالي بخش قرآن، بازآفريده اند. و ان شاءالله فجر روشن آن را همه مشتاقان عدالت و عزت وكرامت اسلامي شاهد خواهندبود.
پي نوشت ها:
1. صحيفه امام، ج9، ص59
2. همان، ص25
3. صحيفه امام، ج2،ص 345
4. صحيفه حج، ج1، ص63
5. همان، ج2، ص63
6. صحيفه امام، ج11، ص183
7. صحيفه حج، ج1، ص105
8. ر.ك، پيام رهبري به كنگره عظيم حج ابراهيمي درسال1388
9. صحيفه حج، ج1، ص219
.10 صحيفه امام، ج2، ص347
.11 صحيفه حج، ج2، ص212
.12 همان، ص62

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14