(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 2 خرداد 1390- شماره 19933

يمن؛ سناريوهاي پيش رو
چرخش سياست خارجي آمريكا از 11 سپتامبر تاكنون
بهره برداري ابزاري از «زنده و مرده بن لادن»



يمن؛ سناريوهاي پيش رو

فريده شريفي
اشاره :
موج شتابان انقلاب هاي عربي در خاورميانه و شمال آفريقا و اصرار مردم بر تغيير حكومت هاي ديكتاتوري بسياري از سياستمداران و تئوريسين هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي را غافلگير كرد و ذهن تحليلگران را بر اين محور متمركز كرد كه به راستي علت وقوع اين انقلاب هاي عربي يكي پس از ديگري چه بود و اين تحولات اساسي در تاريخ انقلاب هاي جهان در چه جايگاهي قرار مي گيرند؟
تحولات تونس، مصر، ليبي، يمن و بحرين و ديگر كشورهاي عربي در زماني رخ مي دهد كه شكست نظم نوين جهاني و نظريه نظام تك قطبي آشكار شده و اعتراض به ناعادلانه بودن ساختار و قواعد بين المللي نه تنها از ديدگاه مسلمانان بلكه در ديگر كشورها نيز فراگير شده است.
اسلام در جامعه جهاني نقش جدي تري ايفا كرده و دموكراسي صادراتي آمريكا و غرب به ويژه در كشورهايي نظير عراق، افغانستان با شكست مفتضحانه اي مواجه شده است.
در چنين شرايطي هيبت كشورهايي كه الگوي توسعه خويش را كارآمد و مؤثر قلمداد مي كردند فرو ريخته است و قدرت سياسي، اجتماعي و اقتصادي غرب و هم پيمانانشان زير سؤال رفته است.
عمق اعتراضات، فراگير بودن درخواست براي تغيير در انقلاب هاي شمال آفريقا و خاورميانه ترديد به جا نمي گذارد كه حوادث اخير در منطقه جزو انقلاب هاي جهان است كه از ويژگي هاي ذيل برخوردار است: بخش عمده مردم در صحنه حضور دارند، خواست مردم دگرگوني ساختار نظام سياسي است، نارضايتي عمومي است و ارزش هاي بنيادين اجتماعي و نظام سياسي درحال تغيير است.
اگرچه تلاش هاي فراواني از سوي آمريكا، اروپا و ديگر كشورهاي منطقه اي وجود دارد كه حركت گسترده مردم مسلمان را يك اعتراض محدود، كودتا و يا تغيير دولت عنوان كنند اما علائم فراواني وجود دارد كه اين تحولات انقلاب هاي اساسي هستند كه نظام سلطه را با تهديد جدي مواجه كرده است.
مردم منطقه در راهپيمايي ها و تظاهرات نارضايتي را از شرايط نابسامان اقتصادي و بيزاري از استبداد و سلطه نظامهاي ديكتاتوري را به نمايش گذاشته اند.
در واقع همين استبداد و نظام هاي ديكتاتوري وابسته به غرب در خاورميانه است كه كاسه صبر مردم را لبريز كرده و آنها را به خيابان ها آورده است. وابستگي شديد نظام هاي حاكم به آمريكا، كوتاهي در پيگيري منافع ملي و مصالح امت مسلمان و دنبال كردن سياست سازش با رژيم صهيونيستي از جمله عواملي است كه موجب تقويت اراده در صفوف انقلابيون در كشورهاي منطقه شده است. در مقاله حاضر تحولات يمن مورد بررسي و كار گرفته است.
سرويس خارجي
يمن براي آمريكا كشور مهمي است و يكي از مراكز مهم سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) در اين كشور قرار دارد. علي عبدالله صالح رئيس جمهور يمن يكي از متحدان مهم آمريكا و عربستان سعودي محسوب مي شود و بيش از سه دهه است كه منافع اين كشورها در منطقه را تأمين كرده است به همين دليل آمريكا و عربستان تلاش دارند وي را در قدرت باقي نگه دارند.
مردم يمن با الهام از انقلاب تونس و مصر از ماه ژانويه اعتراض هاي خود را آغاز كرده اند و خواستار سرنگوني حكومت سنتي علي عبدالله صالح شده اند.
ديكتاتور يمن با سركوب تظاهركنندگان تاكنون صدها نفر را كشته و هزاران نفر را مجروح كرده و به هيچ وجه حاضر به عقب نشيني و ترك قدرت نيست.
اين در شرايطي است كه مردم يمن در چارچوب بيداري اسلامي به مبارزات و مقاومت خستگي ناپذير خود در مقابل حكومت استبدادي علي عبدالله صالح ادامه مي دهند و اعلام كرده اند كه تا زمان تحقق كامل خواسته هايشان خيابان ها را ترك نخواهند كرد و به تظاهرات خود ادامه خواهند داد.
مردم يمن مانند مردم ديگر كشورهاي عربي ثابت كردند كه بيدار شده اند و نظام سلطه را سرنگون خواهند كرد، گويا فقط علي عبدالله صالح و ديگر حاكمان ديكتاتور عربي در خواب غفلت به سر مي برند و هنوز نمي خواهند بيدار شوند...
آمريكا و عربستان سعودي از سال 2006 كه علي عبدالله صالح توافقنامه ترسيم مرزهاي يمن و عربستان را امضا كرد حمايت از رژيم وي را تضمين كردند.
مردم يمن اين توافقنامه را كه برخلاف قانون اساسي به امضاي طرفين رسيده قبول ندارند ،چرا كه 350 هزار كيلومتر از اراضي يمن به طور غيرقانوني به عربستان فروخته شده و اين مسئله از مهم ترين مسائلي است كه عربستان نگران مطرح شدن آن از سوي هر نظام مردمي است كه در يمن بر روي كار خواهد آمد.
نظام سعودي نگران است كه نظام آينده خواهان بازپس گيري اين اراضي شود و توافقنامه هايي را كه با عربستان امضا شده است لغو كند به همين دليل عربستان مي خواهد كه قدرت بعد از علي عبدالله صالح به كسي منتقل شود كه حافظ منافع اين كشور در يمن باشد.هدف از طرح شوراي همكاري خليج فارس كه عربستان در پس آن قرار دارد دادن فرصت بيشتر به نظام علي عبدالله صالح و به ويژه عربستان براي تازه كردن نفس در مقابل موج گسترده مردمي به منظور كند كردن حركت اعتراض آميز مردم يمن و كنترل اوضاع كشور است.
عربستان سعودي در تلاش است كه با همكاري شوراي همكاري خليج فارس اين گونه القا كند كه اوضاع يمن ناشي از اختلافات و درگيري ميان برخي از گروه هاي مخالف و نظام حاكم است ولي واقعيت چيز ديگري است.
نتايج يك پژوهش آكادميك در يمن نيز نشان مي دهد كه عربستان و آمريكا موانع اصلي در مسير پيروزي انقلاب مردمي يمن هستند وعلي عبدالله صالح با پشت گرمي به اين كشور است كه قدرت را رها نمي كند.
اين پژوهش كه توسط مركز مطالعات راهبردي «ابعاد» به عمل آمده تاكيد مي كند كه جرياني نزديك به «عبدالله بن عبدالعزيز» پادشاه عربستان در يمن فعال است كه اعتقاد دارد موفقيت اين انقلاب مردمي تأثير منفي بر اوضاع داخلي عربستان به جا خواهد گذاشت و به همين دليل بر مخالفان يمني فشار مي آورد تا بر سر ميز مذاكره با رژيم علي عبدالله صالح بازگردند. اين جريان حوادث و انقلاب كنوني يمن را يك بحران ساده ونه يك انقلاب مردمي جلوه مي دهد.
ديدگاه اين جريان نزديك به پادشاه عربستان تأثير زيادي بر موضع گيري كشورهاي حاشيه خليج فارس و آمريكا گذاشته و كار به جايي رسيده است كه اين كشورها نيز مانند آمريكا معتقدند پيروزي انقلاب يمن به منافع عربستان در منطقه ضربه جدي وارد خواهد كرد.
حمله موشكي آمريكا به يمن به بهانه مبارزه با گروه القاعده دقيقاً در راستاي مداخله در امور داخلي اين كشور و هشدار به انقلابيون يمن صورت مي گيرد.
ورود نظاميان عربستان به يمن و وارد كردن انواع خودروهاي زرهي، نفربرها و ادوات پيشرفته نظامي عربستان نيز براي حمايت از علي عبدالله صالح و سركوب انقلابيون صورت گرفته است و مردم يمن معتقدند اين تسليحات پيشرفته كه براي سركوب معترضان وارد اين كشور شده تنها حمايتي است كه مردم يمن از كشورهاي همسايه خود دريافت كرده اند.
انقلابيون يمني عربستان، آمريكا و كشورهاي حاشيه خليج فارس را در ظلم عليه مردم اين كشور همدست مي دانند و انگيزه چنين كاري را نفت و ثروت هاي جنوب يمن مي دانند كه به قيمتي ناچيز در اختيار آنان قرار مي گيرد.
كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس از رژيم علي عبدالله صالح با نام وحدت قومي اعراب حمايت مي كنند در حالي كه به مسئله فلسطين، بحرين و كشورهايي كه مورد ظلم حكام خود قرار گرفته اند كاري ندارند.
طرح آشوب برانگيز
ابتكار شوراي همكاري خليج فارس براي حل بحران يمن از ديدگاه انقلابيون يمن نه طرح و نه ابتكار بلكه توطئه اي براي دادن فرصت بيشتر به علي عبدالله صالح ديكتاتور يمن براي قدرت گرفتن مجدد و گردآوري نيروها و امكانات مالي و نظامي از سوي برخي از كشورها بود. مردم يمن از همان ابتدا اين توطئه را تشخيص دادند و اعلام كردند كه فريب اين طرح هاي آشوب برانگيز را نخواهند خورد و چنين طرح هايي نمي تواند مانعي بر سر راه پيروزي مردم يمن باشد.
به همين دليل اين طرح از همان ابتدا با شكست مواجه شد و انقلابيون با هشدار به شوراي همكاري خليج فارس براي مداخله در امور داخلي اين كشور تاكيد كردند كه كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس بهتر است به جاي حمايت از علي عبدالله صالح از ملت يمن كه يكپارچه حامي انقلاب و خواستار سرنگوني رژيم حاكم و محاكمه سران آن هستند حمايت كنند.
براساس طرح شوراي همكاري خليج فارس قرار بود علي عبدالله صالح ظرف مدت 30 روز از قدرت كناره گيري و موجبات انتقال آن را به معاونش فراهم آورد و متقابلاً انقلابيون از محاكمه عبدالله صالح و اطرافيانش منصرف شوند در حالي كه مخالفان يمني تاكيد كردند ديكتاتور يمن جنايتكار است و بايد محاكمه و مجازات شود.
مردم يمن با توجه به صدها كشته و هزاران زخمي ماه هاي گذشته به هيچ وجه حاضر نيستند از جنايات علي عبدالله صالح و مزدورانش بگذرند و بر اين نكته تاكيد دارند كه بايد انتقام خون شهدا را بگيرند. معترضان يمني همچنين معتقدند ملت يمن نيازي به طرح هاي بيگانگان ندارد و كشورهاي حاشيه خليج فارس كه نگران انتقال انقلاب به كشورهايشان هستند بهتر است اوضاع داخلي خود را كنترل و به خواسته هاي مردمشان احترام بگذارند.
كشورهاي حاشيه خليج فارس، عربستان و كشورهاي غربي هنوز درك نكرده اند كه آنچه در حال حاضر در يمن رخ مي دهد يك بحران سياسي زودگذر بين حكومت و مردم نيست بلكه انقلاب به معناي واقعي كلمه و تلاش براي احقاق حقوقي است كه مردم يمن سال ها به دنبال آن بوده اند.
هر چند تلاش هاي كشورهاي حوزه خليج فارس براي نهايي كردن اين طرح و امضاي توافقنامه كناره گيري صالح از قدرت همچنان ادامه دارد اما مردم و به ويژه جوانان انقلابي يمن كه پيشگام مبارزه عليه حكومت فاسد يمن هستند تأكيد دارند كه با اين طرح و طرح هاي مشابه كه شامل كناره گيري فوري ديكتاتور از قدرت نباشد مخالفت خواهند كرد.جوانان يمني معتقدند رئيس جمهور ديكتاتور اين كشور با توسل به چنين طرح هايي به دنبال وقت كشي و فرسوده كردن انقلابيون و در نهايت تحميل شرايط خود به آنهاست و مي خواهد با گذشت زمان با تاكتيك هاي خود بر مشكلات فراروي حكومتش فايق آيد.
علي عبدالله صالح به ضعيف شدن اراده نيروهاي انقلابي دل بسته و به اقدامات حمايت آميز غربي ها و اعضاي شوراي همكاري خليج فارس اميدوار است.
وي تلاش دارد اين كشورها را قانع كند كه كنار رفتن وي از رأس قدرت زمينه را براي تسلط القاعده بر يمن فراهم مي آورد و منافع آنان را به خطر مي اندازد.
جوانان، محور انقلاب
انقلاب يمن را مي توان انقلاب جوانان دانست زيرا اين انقلاب به طور كلي و گسترده بر جوانان تكيه دارد.
جوانان يمني انقلاب اين كشور را كه انتظار مي رود پيروزي آن با سقوط رژيم ديكتاتوري عبدالله صالح در آينده نزديك اعلام شود پايه گذاري كردند و سپس قشرهاي ديگر مردم از جمله احزاب، سياستمداران، تجار و نظامي ها به آنان پيوستند.
جوانان انقلابي يمن افرادي مبتكر هستند كه هر راهبرد و تاكتيكي را براي حل و فصل بحران يمن نمي پذيرند به ويژه طرح هايي كه از سوي بيگانگان ارائه شده باشد و صداقتي در آنها مشاهده نشود.
اين جوانان با تشكيل كميته هاي بيداري و آگاه سازي، مردم را از دسيسه ها و توطئه هاي دشمنان براي دور زدن انقلاب و به انحراف كشيدن آن آگاه مي سازند و تلاش دارند بين مردم و انقلابيون كانال هاي ارتباطي و هماهنگي به وجود آورند.
جوانان يمن همچنين بر ضرورت كناره گيري علي عبدالله صالح از قدرت، محاكمه وي تأكيد دارند و معتقدند، رئيس جمهور فردي فاسد است كه تلاش دارد حكومت را موروثي و تلاش مخالفان براي تغيير حكومت را سركوب كند.
مردم انقلابي يمن با پيروي از رهبران احزاب مخالف و جوانان هوشيار ديوارهاي ترس را شكستند و با سر دادن فرياد آزادي يكصدا و يكپارچه بر تحقق خواسته هايشان به ويژه سرنگوني ديكتاتور يمن اصرار مي ورزند.
در اين حال رئيس جمهور ديكتاتور يمن قدرت ايستادگي مردم يمن به ويژه جوانان را دريافته، به همين دليل بارها نمايندگان جوانان را به گفت وگو دعوت كرده است.
اين در حالي است كه جوانان اعلام كردند مذاكره با رژيمي كه مشروعيت ندارد بي معناست و با رئيس جمهور جنايتكار بايد در دادگاه و محاكم بين المللي گفت وگو شود.
علي عبدالله صالح از اين واقعيت غافل است كه جوانان انقلابي و مردم يمن تاكنون به امتيازدهي هاي موقت و ترفندهاي او براي مهار خشم مردم توجهي نكرده اند و همگي بر ضرورت كناره گيري او از قدرت و سرنگوني رژيم حاكم تأكيد دارند.
طرح مشترك انقلابيون
انقلابيون يمن براي به زانو درآوردن نظام علي عبدالله صالح و سقوط فوري وي طرحي مشترك ارائه كردند كه مهم ترين اين اقدامات نافرماني مدني، برپايي تظاهرات، تصرف نهادهاي دولتي، تصرف ميادين بزرگ شهرها و به سقوط كشاندن شهرها و خارج كردن آنها از كنترل رژيم حاكم است. انقلابيون اعلام كردند كه شكست طرح شوراي همكاري خليج فارس و بهانه تراشي هاي علي عبدالله صالح براي كناره گيري از قدرت آنها را مصمم تر كرد تا هرچه سريع تر رژيم حاكم را سرنگون كنند و پس از آن انقلابيون با كمك مردم و قبايل مدني حفظ امنيت راه ها، بازارها، اماكن عمومي و شهروندان را برعهده خواهند گرفت.
جوانان انقلابي يمن همچنين طرحي موسوم به پيشتازان پيروزي را ارائه كردند كه هر كسي به طور داوطلب مي تواند در آن شركت كند. بر اين اساس ساكنان شهرهاي يمن در خيابان هاي اصلي و ميادين تجمع مي كنند و تا زمان بركناري علي عبدالله صالح خيابان ها را ترك نخواهند كرد.
در طرح مشترك انقلابيون برگزاري نمازهاي جمعه اهميت زيادي دارد چرا كه پس از اقامه نماز انقلابيون مي توانند به سوي مؤسسات و نهادهاي دولتي حركت و آنها را تصرف كنند.
جوانان انقلابي يمن معتقدند كه كاخ رياست جمهوري يمن بايد هرچه سريع تر تصرف شود تا زمينه سريع سقوط رژيم حاكم فراهم شود ليكن نهاد هماهنگي عالي براي انقلاب يمن اعلام كرده كه هنوز زمان مناسب براي انجام اين كار فراهم نشده و بايد به تدريج نهادهاي دولتي و در نهايت كاخ رياست جمهوري تصرف شود.
نهاد هماهنگي عالي براي انقلاب يمن علت اين مسئله را مقاومت مزدوران علي عبدالله صالح مي دانند و معتقدند اراذل و اوباش حكومتي ممكن است با اين كار وارد يك جنگ مسلحانه با مردم شوند و حمام خون به راه بيندازند.
همزمان با اعلام طرح مشترك انقلابيون براي سقوط نظام حاكم مردم يمن نيز اعلام كردند كه همچنان به نافرماني مدني و تظاهرات و اعتراضات خود ادامه مي دهند و با اين اقدامات همبستگي خود را با جوانان انقلابي اعلام خواهندكرد.
اقشار مختلف يمن از جمله تجار، كسبه و كارگران و كارمندان يمني نيز اعلام كردند كه دست از كار خواهندكشيد و تمامي مغازه ها را تعطيل خواهندكرد.
كسبه يمني تأكيد كردند كه اين كمترين كاري است كه مي توانند براي اعلام همراهي خود با انقلابيون انجام دهند و اين اقدام در مقابل جاني كه جوانان براي پيروزي انقلاب اهدا مي كنند كمترين ارزشي ندارد.
مردم يمن همچنين اعلام كردند كه با تمام توان در اين انقلاب مردمي شركت مي كنند و براي پيروزي اين انقلاب از هيچ كوششي دريغ نخواهندكرد.
سناريوهاي پيش رو
با توجه به اينكه علي عبدالله صالح بارها اعلام كرده كه قصد عقب نشيني وكناره گيري از قدرت را ندارد و با طرح هاي شوراي همكاري خليج فارس همكاري نخواهد كرد. تحليلگران سناريوهاي مختلفي را براي تحولات پيش روي يمن عنوان مي كنند. اول اينكه صالح به همراه تمامي اعضاي خانواده و نزديكانش كناره گيري مي كند و مخالفان با گسترش نفوذ خود دوره زمامداري علي عبدالله صالح به صورت مسالمت آميز پايان پذيرد.
سناريوي دوم اين است كه علي عبدالله صالح از قدرت كنار نرود و هم پيمانان و نزديكان وي نيز تغيير رژيم را نپذيرند وحاضر به تحويل دستگاههاي نظامي و غيرنظامي به مخالفان نباشند كه دراين صورت بحران بزرگي در كشور ايجاد خواهدشد كه درحال حاضر چنين وضعيتي در كشور در جريان است.
سناريوي ديگر اين است كه علي عبدالله صالح و نظام وي اقدام به ايجاد آشوب و شكاف هاي امنيتي كنند، سران مخالف و شخصيت هاي ملي سرشناس مخالف نظام را هدف قرار دهند و ارتشي كه از انقلاب حمايت كرده نيز مورد هدف قرارگيرد دراين صورت كشور به سوي جنگ داخلي پيش خواهد رفت و انتقام گيري وتسويه حساب هاي شخصي رواج پيدا خواهدكرد، به ويژه آنكه اكثر ملت يمن مسلح هستند.
نيروهاي طرفدار انقلاب هرگز سلاح خود را به سوي نيروهاي مسلح از جمله گارد رياست جمهوري، پليس ويژه و ساير نيروهاي نظامي و امنيتي وابسته به صالح نشانه نمي گيرند اما مسلما در صورت لزوم و چنانچه مورد هدف قرارگيرند از خود دفاع خواهندكرد.
مسئله ديگر تلاش جنوبي ها براي در دست گرفتن كنترل استان هاي جنوبي و تلاش الحوثي ها براي دستيابي به مناطق شمالي است. به ويژه آنكه استان هاي شمالي و جنوبي درحال حاضر در دست دولت مركزي صنعا نيست، همچنين مي توان به فعاليت سازمان هاي افراطي همانند تشكيلات القاعده اشاره كرد كه نظام علي عبدالله صالح هميشه از ورود نيروهاي آن به اكثر مناطق كشور خبر مي دهد. هرچند كه مخالفان مي گويند كه هدف از مطرح كردن اين مسائل توسط دولت ترساندن غربي ها از آينده اي است كه پس از كناره گيري صالح در انتظار يمن است.
سناريوهاي ديگري نيز وجود دارد و آن مربوط به ترس مردم از وقوع جنگ داخلي و دچارشدن به سرنوشت كشورهايي همچون سومالي، افغانستان يا عراق است كه نهايتا اشغال اين كشور و دخالت نظامي كشورهاي ديگر را فراهم آورد.
صالح هميشه مخالفان خود را نسبت به تكرار حوادث مشابه در مورد عراق يا افغانستان مي ترساند، اما ناظران سياسي احتمال رسيدن به اين سناريو را كم مي دانند و دليل آنها اين است كه انقلابيون يمن تاكنون به رغم سركوب شديد و كشتار ازسوي نيروهاي رژيم حاكم دست به سلاح نبرده و در صدد انتقام جويي برنيامده اند.
يك سناريوي خوش بينانه هم اين است كه رژيم علي عبدالله صالح مانند رژيم مصر و رژيم تونس سرنگون شود و انقلابيون يمن با سرافرازي و شادي پيروزي انقلاب را جشن بگيرند. در هرصورت بعيد است كه علي عبدالله صالح بتواند بيش از اين مقاومت كند و از كناره گيري طفره رود و بالاخره مجبور خواهدشد كه در مقابل اراده مردم سر خم كند و به حكومت 33ساله خود پايان دهد.

 



چرخش سياست خارجي آمريكا از 11 سپتامبر تاكنون
بهره برداري ابزاري از «زنده و مرده بن لادن»

اشاره :
پس از حادثه11 سپتامبر2001، سياست خارجي آمريكا دچار چرخشي اساسي از «راهبرد بازدارندگي» و «ابهام راهبردي» به راهبرد «حمله پيش دستانه و جنگ پيشگيرانه» شد.
وزارت خارجه آمريكا جهت گيري خارجي اين كشور را طي سال هاي 90-1945 تحت عنوان «راهبرد بازدارندگي» و در سال هاي 2001-1990 «ابهام راهبردي» اعلام كرده بود.
به اعتقاد كارشناسان سياسي حادثه 11 سپتامبر راهبرد جديدي را درعرصه سياست خارجي آمريكا رقم زد. دراين دوره سردمداران و رهبران آمريكا فرصت مناسبي را به دست آوردند تا از رهگذر آن بتوانند يك جانبه گرايي و دوري از چندجانبه گرايي و شكل دهي هژموني آمريكا بر جهان، راهبرد حمله پيش دستانه وجنگ پيشگيرانه را درپيش گيرند.
آنچه در شرايط پس از حادثه11 سپتامبر درعرصه سياست خارجي آمريكا از اهميت برخوردار است اين است كه راهبرد سياست خارجي آمريكا در برابر خطرهاي جديد پس از جنگ سرد، جنگ پيشگيرانه بود؛ برخورد آمريكا با عراق بر پايه همين راهبرد صورت پذيرفت. آمريكا براي حمله به عراق بر مسئله جنگ افزارهاي ويژه كشتارجمعي انگشت گذاشت و بر اين نكته تأكيد كرد كه عراق نه تنها اسراييل و ديگر همپيمانان آمريكا را در منطقه تهديد مي كند، بلكه منافع حياتي آمريكا در خاورميانه را به خطر مي اندازد.
اين راهبرد جديد در20 سپتامبر2002 در سندي موسوم به «راهبرد امنيت ملي آمريكا» توسط دولت بوش انتشار يافت كه جهت گيري كلي اين كشور را در نيم قرن اخير متحول ساخت.
تمركز تمامي تحليل هاي اين سند بر عبارت «نمي توان اجازه داد تا دشمن ضربه اول را وارد كند» قرار دارد.
سرويس خارجي
بسياري از كارشناسان و تحليل گران مسائل بين الملل، حادثه11 سپتامبر را با حادثه «پرل هاربر» مقايسه كرده و به تحليل اين حادثه در سياست خارجي آمريكا پرداختند. به اعتقاد آنان اين حادثه آسيب پذيري هاي ايالات متحده را در برابر جهان خارج آشكار ساخت و موجب جهت گيري اساسي جديدي در سياست خارجي اين كشور شد. به طوري كه برخي از ناظران، سخنراني بيستم سپتامبر جرج بوش در كنگره آمريكا را مشابه سخنراني «هري ترومن» درباره تركيه و يونان در دوازدهم ماه مه سال 1947 دانسته اند.
«جرج بوش» رئيس جمهور پيشين ايالات متحده در 22 سپتامبر 2001 يعني 10 روز پس از واقعه 11 سپتامبر در سخناني در برابر اعضاي كنگره آمريكا و «توني بلر» نخست وزير سابق انگليس تاكيد كرد كه لحظه اقدام نظامي نزديك مي شود.
بوش كه به دعوت رهبران جمهوريخواه و دمكرات به كنگره رفته بود به مردم آمريكا هشدار داد، مبارزه سختي در پيش دارند ولي در عين حال قول داد كه عدالت درباره عاملان حملات11 سپتامبر به مراكز نظامي- تجاري نيويورك و واشنگتن اجرا خواهدشد.
وي تصريح كرد: اردوگاه هاي آموزش تروريست در افغانستان بايد تعطيل شوند و طراحان حمله به آمريكا بايد تحويل آمريكا شوند.
بوش تأكيد كرد كه اين درخواست ها تغييرناپذيرند و دراين باره نرمشي نشان داده نخواهدشد.
رئيس جمهور وقت آمريكا در بخش ديگري از سخنان خود افزود: از امروز به بعد هر ملتي كه به تروريست ها ياري دهد و آنان را پناه دهد آمريكا آن را يك متخاصم درنظر خواهدگرفت.
بوش همچنين در سخنراني سالانه اش در كنگره در 29ژانويه 2002 از «محور شرارت» سخن گفت و اضافه كرد كه «من منتظر وقوع وقايع نخواهم ماند. من در شرايطي كه خطر لحظه به لحظه نزديك مي شود، به نظاره نخواهم ايستاد. آمريكا اجازه نخواهدداد تا خطرناك ترين رژيم ها با مخرب ترين سلاح ها، جهان ما را تهديد كنند.» اين عبارات حتي مي توانست به آن معني باشد كه آمريكا قبل از اينكه يك دولت متخاصم قادر به دستيابي به سلاح ممنوعه باشد، عليه آن دولت دست به اقدام خواهد زد.
پس از حدود 10سال از آن تاريخ باراك اوباما در نطق خود به مناسبت كشته شدن اسامه بن لادن اعلام مي كند: امشب مي توانيم به خانواده هايي كه عزيزي را توسط القاعده از دست داده اند، بگوييم كه «عدالت به ثمر نشست.»
شبكه خبري الجزيره انجام اين سخنراني را براي يك رئيس جمهور ايالات متحده غيرمعمول دانست و آن را مشابه سخنان بوش بعد از واقعه11 سپتامبر ارزيابي كرد.
اعلام خبر كشته شدن اسامه بن لادن دراين برهه از رياست جمهوري باراك اوباما گامي تبليغي براي كاهش فشارهاي حاصل از مشكلات پيش روي وي محسوب مي شود كه احتمالا به افزايش محبوبيت روبه كاهش او نيز منجر خواهدشد.
سخنان اوباما درباره كشته شدن بن لادن قابل تأمل است. وي درحالي مرگ بن لادن را اعلام كرد كه تلويحا به نقش خود در حوادث يك سال گذشته و به ويژه در تصميم گيري اش براي كشتن بن لادن تاكيد كرد. با آنكه اوباما تا حدي به سياست رئيس جمهور سابق آمريكا اشاره كرد، اما در واقع تلاش داشت خود را تصميم گيرنده قطعي تمامي اقدامات و سياست ها در اين زمينه نشان دهد.
با وجود اين، انتظار مي رود جمهوري خواهان كشته شدن بن لادن در شرايط حاضر را به دليل سياست هاي اعمال شده گذشته توسط جرج بوش پسر جلوه دهند و به ويژه نوسازي در سازمان هاي اطلاعاتي و امنيتي ملي آمريكا را مورد ارزيابي قرار دهند.
روزنامه فرانسوي «لوپاريزين» در تحليل اين وضعيت نوشت: «جرج بوش» در واكنش به انتشار خبر مرگ «اسامه بن لادن» ازسوي «باراك اوباما» طي بيانيه اي كتبي خطاب به رسانه هاي آمريكايي اعلام كرد: «مرگ بن لادن پيروزي بزرگ براي آمريكا و مردم آن و مژده براي كساني است كه در جريان حمله11 سپتامبر نزديكان خود را از دست دادند. من از تمامي مردان و زنان مسلح و افراد اطلاعاتي كه دراين مأموريت از جان خود مايه گذاشتند، تشكر مي كنم.»
«اگرچه سياست هاي شكست خورده جرج بوش پسر درعرصه ديپلماسي، اعتبار و شهرت جمهوري خواهان را در اين زمينه زيرسؤال برده بود و بيشتر آمريكايي ها سياست خارجي بوش پسر را نسبت به عراق، افغانستان و به طور كلي خاورميانه و همچنين نسبت به روسيه را قبول نداشتند، اما بايد به ياد داشت كه ملت آمريكا معمولا حزب جمهوريخواه را مهم ترين حافظ امنيت ملي آمريكا مي دانند. از اين رو حزب دموكرات اغلب نسبت به كشورهاي خارجي نرمش زيادي نشان مي دهد و بيش از حد در برابر خواسته هاي كشورهاي ديگر عقب نشيني مي كند. به نظر مي رسد با كشته شدن بن لادن، اوباما در صدد اثبات اين باور بود كه يك رئيس جمهور دموكرات هم مي تواند از منافع و امنيت ملي آمريكا دفاع كند. ضمن اينكه با كشورهاي ديگري مثل روسيه هم مي تواند روابط خارجي خوبي برقرار كند.
بنابراين از اين پس در مبارزات حزبي، هر فردي از جمهوريخواهان كه بخواهد كانديداي رياست جمهوري شود، سخت تر مي تواند به عملكردهاي گذشته اوباما درباره مسائل سياست خارجي و امنيت ملي انتقاد كند. مي توان حدس زد كه در زمان مبارزات انتخاباتي سال 2012 آمريكا براي رياست جمهوري، اوباما به طور غيرمستقيم بتواند از موضوع كشته شدن بن لادن و تبليغات حول آن به خوبي بهره برداري كند. در آمريكا همواره از مدت ها قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري اقداماتي صورت مي گيرد تا كسب آرا به نفع حزبي خاص تسهيل شود. در شرايط كنوني كه مسائل امنيتي از مهمترين موضوعات مورد توجه مردم آمريكاست، مطرح كردن يك موفقيت امنيتي ازسوي دولت اوباما، تأثير تبليغاتي مهمي در انتخابات رياست جمهوري سال آينده اين كشور خواهد داشت.
اعلام كشته شدن بن لادن تأثيري بر تداوم شكست هاي ناتو به رهبري آمريكا در افغانستان نخواهدداشت و برخلاف تصور «ديويد كامرون» نخست وزير انگليس كه مرگ بن لادن را «آرامشي بزرگ براي تمام جهان» مي داند، محبوبيت كاهش يافته رئيس جمهور اين كشور را بهبود نمي بخشد. چرا كه براساس نظرسنجي هايي كه اخيرا انجام شده، بسياري از آمريكايي ها ازسياست هاي اقتصادي اوباما ناراضي هستند.
مرگ مبهم بن لادن
بسياري از پرسش هايي كه در مورد نحوه كشته شدن بن لادن اين روزها مطرح است در تندباد تبليغات بزرگ بودن عمليات و تضادهايي كه ميان دو كشور متحد آمريكا و پاكستان رخ داده فرصت ظهور بيشتر نيافته اند.
اما يك سؤال اساسي وجود دارد و آن اين كه چگونه دولت آمريكا با نظام امنيتي و نظامي پيشرفته آن طي 10 سال گذشته نتوانست بن لادن را پيدا كند؟ به عبارت بهتر آيا آمريكا مي تواند به شدت به خود ببالد كه با سيستم پيشرفته اش 10 سال وقت براي پيدا كردن چنين كسي را لازم داشته است؟ و كشتن بن لادن را كاري بس بزرگ و لايق اين همه تبليغات و قدرداني بداند؟
اينكه چگونه سازمان اطلاعاتي پاكستان از حضور بن لادن آن هم در يك منطقه نظامي نزديك اسلام آباد ابراز بي اطلاعي كرده است از پرسش هاي ابتدايي است كه هنوز پاسخي به آن داده نشده است.
اين كه آمريكا با سه بالگرد نظامي مي تواند در يك منطقه نظامي پاكستان بدون اطلاع اين كشور 40 دقيقه عمليات نظامي كند و آب از آب هم تكان نخورد سؤال بعدي است. مگر اينكه بپذيريم پاكستان قدرت هيچ تحركي را مقابل آمريكا نداشته و آگاهانه به نقض حاكميت ملي خود تن داده است. در اينجا بازهم اين سؤال قوت مي گيرد كه وقتي يك دولت با همه امكانات يك كشور قادر به عرض اندام مقابل آمريكا نيست بن لادن چه قدرتي داشت كه بتواند 10 سال در كنار گوش آمريكا از خود محافظت كند؟ قدرت بن لادن كه مي توانست در سراسر دنيا عمليات تروريستي به راه بيندازد و بي گناهان بسياري را به كام مرگ بفرستد قابل انكار نيست اما قدرت محافظت شخصي خودش مورد سؤال است.
نحوه دفن بن لادن هم پرسش ديگري است. آمريكا چه ضرورتي داشت كه سريعا در كمتر از 24 ساعت جسد بن لادن را كه 10 سال براي گرفتن او تلاش كرده در دريا غرق كند؟ مگر اينكه بگوييم آمريكا براي افكار عمومي دنيا كه بلافاصله بعداز كشته شدن فردي مانند بن لادن سراغ جسد او را مي گيرد پاسخي مهيا كرده كه ديگر جايي براي اما و اگر نگذارد وافكار عمومي را سريعا از اينكه به دنبال جسد بن لادن بگردد نااميد كند.
جاي شبهه اي نيست كه عمليات كشتن بن لادن با توجه به طرفداران وي در سراسر دنيا و اينكه اين طرفداران مي توانند منافع ملي آمريكا را در هر نقطه اي مورد تهاجم قرار دهند اين كشور را وادار كرده كه قبل از عمليات به فكر طراحي پاسخگويي به پرسش هاي افكار عمومي دنيا و از جمله هواداران بن لادن بيندازد.
اين كمترين اقدام امنيتي نظامي براي كاهش تهديدات عليه منافع آمريكا بوده است.
به همين دليل مي توان گفت بنا به دلايل امنيتي و نظامي برنامه حذف بن لادن از سيستم تروريستي، سياسي، نظامي و امنيتي دنيا مي توانست 10 سال نيز به طول انجامد. تا زمينه براي اعلام نهايي و يا عمل نهايي فراهم شود. به عبارت روشن تر آمريكا مي توانست تعقيب و گريز بن لادن را ادامه داده و در فرصت مناسب زماني كه از نظر منافع آمريكا و توجيه افكار عمومي و ايجاد آمادگي براي مقابله با تهديدات احتمالي مناسب است برنامه خود را اجرا كند. در اين شرايط همه فرضيه ها در مورد سرنوشت بن لادن مي توانند صحيح باشند.
مثلا مي تواند گفت در همان اوائل حمله آمريكا به افغانستان بن لادن دستگير شده و يا تحت نظر قرار گرفته و يا حتي كشته شده است و يا همان طور كه وزير اطلاعات ايران گفته وي مي توانسته به دليل بيماري (زماني دياليز شدن بن لادن مطرح بود) به مرگ طبيعي مرده باشد. يا مي توان گفت آمريكا وي را در پاكستان كشته ولي جسدش را به دريا نينداخته بلكه براي كاهش التهاب درميان هواداران بن لادن زمان مقرر در فقه اسلامي براي دفن را بهانه كرده است و دليل انتخاب دريا به عنوان محل دفن را پيدا نكردن كشوري كه داوطلب جسد بن لادن باشد عنوان كرده درحالي كه درست شدن زيارتگاه براي طرفداران بن لادن و زنده بودن هميشگي وي براي هوادارانش، دليل اصلي بوده است...
در مورد رابطه پاكستان با اين عمليات هم مي توان گفت: بخشي از هزينه هاي امنيتي عمليات را پاكستان به عنوان متحد آمريكا برعهده گرفته است كه آن هم قبول بي آبرويي دولت، به دليل بي اطلاعي از عمليات نظامي درخاك خود است.
بالاخره پاكستان دو راه بيشتر نداشت يا آبروي دولت و سازمان هاي اطلاعاتي اش را حفظ مي كرد و صراحتا اعلام مي كرد با آمريكا همكاري كرده و يا براي حفظ خود از تهديدات بنيان كن هواداران بن لادن كه در ميان مردم پاكستان پايگاه دارند آبروي دولت را وجه المصالحه قرار مي داد. البته اين نكته نيز قابل ذكر است كه سازمان هاي اطلاعاتي پاكستان قابل اعتماد نبوده اند و اگر آمريكا طي دوسال گذشته درحال ردگيري بن لادن و ايجاد موقعيت مناسب براي دستگيري و يا كشتن وي بوده از نظر امنيتي و اطلاعاتي به درستي پاكستان را بي خبر گذاشته است. چون در غير اين صورت موفقيت عمليات با علامت سؤال بزرگ مواجه مي شد.
البته اين مسئله هم مطرح است كه اگر سازمان هاي اطلاعاتي پاكستان قابل اعتماد نباشند طبيعي است كه سيستم دولتي و نظامي پاكستان هم قابل اعتماد نيستند و لذا آمريكا به واقع عمليات را از دولت پاكستان مخفي كرده و اين كه پاكستان اعلام مي كند اصلا در جريان نبوده درست مي گويد. هر چند كه باز هم اين سؤال مطرح است كه چگونه آمريكا مي تواند بدون اطلاع پاكستان در اين كشور عمليات نظامي كند؟
آمريكا زماني كه به عراق رفت در حالي كه مي توانست در حين عمليات جنگي، صدام را هم بكشد ولي چنين كاري نكرد و صدام را زنده دستگير كرد و او را به دولت عراق تحويل داد تا محاكمه و اعدام شد. چرا اين سير براي بن لادن اجرايي نشد؟ آيا دموكراسي و عدالت ايجاب نمي كرد كه آمريكا طي 10 سال گذشته براي محاكمه بن لادن دادگاه تشكيل داده و حكم اعدام وي را صادر مي كرد تا عمليات كشتن وي محمل قانوني نيز داشته باشد؟
شايد عده اي بگويند صدام رئيس يك دولت بود و كشتن رئيس يك دولت، اصول بين المللي خاص خود را دارد ولي در پاسخ بايد گفت كشتن يك قاتل نيز اصول خاص خود را دارد تا وقتي اتهام قتل در دادگاه و با حضور وكيل ثابت نشده او را اعدام نمي كنند مگر اينكه قاتل پيش از زمان تشكيل دادگاه در حين فرار كشته شود. اين نوع كشتن در مورد يك قاتل معمولي شايد قابل دفاع باشد كه اگر براي چنين قاتلي هم دادگاه تشكيل داده و حكم غيابي صادر كنند به صواب و دموكراسي نزديكتر است.
اما در مورد بن لادن كه تحركات جهاني داشت و هواداران بسياري هم داشته و دارد آمريكا 10 سال وقت تشكيل دادگاه او را داشت به ويژه كه بن لادن خود پس از 11 سپتامبر با انتشار نامه اي مسئوليت انفجار برج هاي دوقلو و كشته شدن 3500 تن را برعهده گرفته بود به عبارت حقوقي وي به جرم خود اعتراف كرده بود. مگر اينكه بگوييم نمي خواستند سيستم قضايي آمريكا كه «تقريبا» مستقل از سياست هاي امنيتي و نظامي دولت آمريكاست وارد اين قضيه شود و مسائلي كه سياستمداران آمريكا مايل به افشاي آن نيستند مطرح و رازهاي سر به مهر زيادي افشا شود.
علت استفاده از كلمه «تقريبا» براي استقلال سيستم قضايي آمريكا، اين بود كه سيستم قضايي آمريكا مي توانست مستقلا وارد محاكمه غيابي بن لادن شود ولي از اين كار خودداري كرد، مگر اينكه دلايل حقوقي ديگر داشته باشد كه تبيين آن تسلط بر متون حقوقي آمريكا را مي طلبد.
آمريكا كه مدعي برقراري دموكراسي در سراسر جهان است بايد آن را در مورد بن لادن هم به اجرا درمي آورد. در غير اين صورت اين نوع حركات و عمليات نمي تواند باعث ريشه كني تروريسم شود چرا كه از وسيله ترور براي از بين بردن هدف كه همان تروريسم است استفاده شده است.
استفاده از شيوه ترور براي مبارزه با تروريسم نشان داد بشر براي استقرار كامل اصول دموكراتيك راه طولاني در پيش دارد و فعلا نمي تواند خود را از شر راه هاي غيرقانوني براي تحكيم قانون خلاص كند.
در اين ميان نقض حاكميت يك كشور مستقل يعني پاكستان نيز مطرح است كه شايد بعدا آمريكا بتواند دليل قانع كننده اي براي آن ارائه كند.
و مسئله ديگر هم اين كه بعيد نيست آمريكا در شرايط كنوني تحولات منطقه خاورميانه به اين باور رسيده كه مسلمانان به اصلاحات بيش از تندروي و انقلاب اعتقاد پيدا كرده و لذا اعلام كشته شدن بن لادن براي آمريكا معضل جدي در ميان مسلمانان ايجاد نمي كند.
به هر حال دولتمردان كاخ سفيد، اعم از جمهوريخواه يا دموكرات، در طول دهه گذشته از زنده و مرده سركرده القاعده براي اهداف اقتصادي- سياسي و جنگ افروزي در بخشي از جهان استفاده ابزاري لازم را كردند. زنده بودن «بن لادن» مستمسكي براي لشكركشي به كشورهاي اسلامي، از جمله افغانستان و استمرار حضور آمريكا در منطقه و... قرار گرفت و از مرده وي نيز به عنوان ابزاري براي ترميم وجهه واشنگتن در داخل و خارج اين كشور بهره برداري شد.
منبع: خبرگزاري ها

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14