(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 31  خرداد 1390- شماره 19955

استمرار كارهاي خير و بي توجهي به ناسپاسي مردم (چراغ راه )
حكايت خوبان
آثار بخل
اهميت صرفه جويي و قناعت در جهاد اقتصادي
ديدگاه
يأس از رحمت خدا، ممنوع



استمرار كارهاي خير و بي توجهي به ناسپاسي مردم (چراغ راه )

قال الامام علي(ع): لايزهدنك في المعروف من لايشكره لك، فقد يشكرك عليه من لايستمتع بشيء منه، و قد قدرك من شكر الشاكر اكثر ممااضاع الكافر والله يحب المحسنين»
(آل عمران، 134)
امام علي(ع) فرمود: ناسپاسي مردم تو را از كار نيكو بازندارد، زيرا هستند كساني، بي آن كه از تو سودي برند، تو را مي ستايند، چه بسا ستايش اندك آنان براي تو، سودمندتر از ناسپاسي ناسپاسان باشد (و خداوند نيكوكاران را دوست دارد)(1)

1- نهج البلاغه، حكمت 204


 



حكايت خوبان

علل و اسباب رزق و روزي
زاهدي از زهاد، عابدي از عباد، كه معلوم مي شود خيلي مقام عالي هم داشته، از شهرها دوري گزيد، و در دامنه كوه اقامت كرد: اقام في سفح جبل. مي خواست استغناي از بشر را نشان بدهد. گفت من از احدي از افراد بشر چيزي نخواهم خواست، مي خواهم خدا مستقيم به من روزي بدهد: حتي ياتيني ربي برزقي. يك هفته تمام به اين حال ماند؛ «فكاد يموت» داشت مي مرد و هيچ خبري برايش نشد. گفت: خدايا اگر مي خواهي من را زنده نگه داري روزي مرا بده، اگر هم نمي خواهي من را زنده نگه داري، پس مرا قبض روح كن و ببر. به او القا و الهام شد كه به تو روزي نخواهم داد مگر اينكه داخل شهر بشوي و در ميان مردم بروي و بنشيني تا روزي ات برسد. مجبور شد، چاره اي نديد، برگشت و آمد در ميان مردم. مردم ديدند آدمي از گرسنگي دارد مي ميرد، يكي رفت برايش نان آورد، يكي رفت آب آورد، حالش خوب شد. در دل خودش به فكر افتاد، مردد شد كه اين چه وضعي است؟ چرا خداوند روزي من را خودش نداد، چرا مرا محتاج مردم كرد؟ به او وحي شد كه اردت ان تذهب حكمتي بزهدك في الدنيا، تو خواستي با زهدت حكمت من را در دنيا باطل كني؟! اما علمت اني ارزق عبدي بايدي عبادي ؛ تو نمي داني كه براي من اين كه بنده ام را با دست بندگان ديگر روزي بدهم محبوب تر است از اينكه بدون واسطه ديگران روزي بدهم؟!1

1-گفتارهايي از اخلاق اسلامي، شهيد مطهري(ره)، ص 48

 



آثار بخل

پرسش:
بخل به عنوان يك صفت رذيله چه آثار و تبعاتي در زندگي فردي و اجتماعي انسان دارد؟
پاسخ:
دربخش نخست پاسخ به اين سؤال به مفهوم بخل و ديدگاه قرآن كريم درباره بخل شامل: محروميت از محبت خدا و بخل اقدامي عليه خود اشاره كرديم اينك درقسمت پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
3- به زنجير در آمدن بخيل در قيامت
آياتي كه تجسم اعمال در قيامت را بيان مي كند، بخل را نيز مانند طوق و زنجيري برگردن بخيل در روز رستاخيز تجسم و معرفي مي كند. بخل در واقع دست و دل فرد بخيل را در دنيا به زنجير كشيده، در قيامت تمثل و تجسم عيني مي يابد.
قرآن كريم در آيه 180 سوره آل عمران مي فرمايد: «و كساني كه در بخشيدن از آنچه خدا از فضل خويش به آنان بخشيده است، بخل مي ورزند، مپندارند كه اين كار به سودشان است، بلكه آن به زيان آنها است. به زودي مايه بخل شان در روز قيامت (هم چون طوق لعنت) گردن گيرشان شود».
رشيد رضا در تفسير المنار، جلد 4، صفحه 259، دو احتمال در تفسير اين آيه ذكر مي كند. «اما معني التطويق... تطويق يا از طاقه به معني تكليف مي باشد، يعني از قيامت آنها را مكلف مي كنند كه انفاق كنيد، كه برايشان ممكن نيست و يا اينكه از ماده طوق است و معناي آيه مي شود: آنچه كه بخل ورزيدند به صورت طوقي درخواهد آمد كه برگردن آنان مي افتد و نجاتي از آن ميسر نخواهد بود.
نكته قابل تامل اين است كه بخيل در راستاي حفظ اموال دنيايي اش سخت گير است، حتي در دنيا هم راحت نيست و از آرامش بي بهره بوده، روحش زنداني و از آزادي اخلاقي و معنوي برخوردار نيست.
امام صادق(ع) دراين باره مي فرمايد: قال رسول الله(ص): اقل الناس راحه البخيل، ابخل الناس من بخل بما افترض الله عليه.
پيامبر اعظم(ص) فرمود: راحتي بخيل از همه كمتر است و بخيل ترين مردم كسي است كه بخل بورزد به آنچه كه خدا بر او واجب كرده است. (بحارالانوار، ج 37، ص 300)
رستگاري در سخاوت
قرآن كريم دوري از بخل را راه سعادت و رستگاري مي داند و در سوره هاي حشر و تغابن، اين مطلب را بيان مي كند: «و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون».
و كساني كه از آزمندي نفس خويش درامانند، مانند آنانند كه رستگارند. (حشر- 9)
كلمه «شح» گرچه ممكن است در تفاسير به «بخل» معنا شود، در لغت به بخل درباره ديگران به كار مي رود، بدين معنا كه نه تنها خود، بخيل است بلكه به انفاق ديگران نيز بخل مي ورزد و ناراحت مي شود . در آيه فوق «يوق» گرچه به صورت فعل مجهول است، پيداست كه فاعل آن در اينجا خداست، يعني «هركس خداوند او را از اين صفت مذموم نگاه داري كند رستگار است. (تفسير نمونه، ج 32، ص 520)
با توجه به آيات قرآن بخل از صفات نكوهيده و زشت است و آثار منفي متعددي در بردارد. تنها راه مصون ماندن از عواقب آن، اصلاح نفس دراين زمينه از طريق تفكر در آثار دنيوي و اخروي از يك طرف و تمرين عملي كه همان انفاق باشد از سوي ديگر است.
انسان به صورت غريزي منفعت طلب بوده، انفاق برخلاف طبع اوليه اوست.
قرآن نيز در دو آيه به اين مطلب اشاره مي كند: «و كان الانسان قتورا» و انسان بخيل است (اسراء 100) و «احضرت الانفس الشح» و آزمندي در دل ها خانه دارد. (نساء- 128). گرچه انسان منفعت طلب است و اين ابزاري براي زندگي او و آزمايش هاي الهي است، قرآن با ترساندن او از آثار و عواقب بخل، با بيان ثمرات انفاق و سخاوت كه رستگاري و بهشت است، انسان را به انفاق و سخاوت تشويق مي كند. صفات منبعث از غرايز، مثل منفعت طلبي در دوران كودكي قوي است. از اين رو انسان در دوران بلوغ بايد به كمك عقل و آموزه هاي ديني، خودسازي و اين صفات دوران بچگي را تعديل كند. اي بسا افراد بزرگسالي كه در صفات اخلاقي مانند حرص و بخل از حالت كودكي دست برنداشته و به بزرگ منشي رونياورده اند.

 



اهميت صرفه جويي و قناعت در جهاد اقتصادي

رضا شريف زاده
جهاد اقتصادي، داراي ابعاد چندگانه اي است به گونه اي كه اهداف جهاد تنها در سايه سار تحقق همه ابعاد آن، محقق مي شود. از جمله ابعادي كه مي بايست در تحقق اهداف جهاد اقتصادي به آن توجه شود، حوزه مصرف و هزينه هاي اقتصادي است؛ چرا كه غير از حوزه هاي توليد و توزيع، چگونگي هزينه كرد و مصرف درآمدها و امكانات، خود تاثير مستقيمي در تحقق اهداف دارد و نمي توان به سادگي از كنار آن گذشت.
اگر همه امكانات و منابع مالي و انساني در حوزه توليد، بسيج گردد و توليدات اقتصادي در همه بخش هاي آن افزايش يابد و حتي اين ثروت توليدي از طريق هدفمندي يارانه ها به عنوان يكي از روش هاي توزيع مناسب و عادلانه ثروت به درستي توزيع شود، اما اگر در حوزه مصرف و هزينه به درستي عمل نشود، نمي توان به اهداف جهاد اقتصادي دست يافت؛ زيرا مصرف نادرست و بي رويه كالا يا خدمات و ثروت به دست آمده از توليد، مي تواند تاثير منفي بر روند شكوفايي اقتصادي و رشد صحيح آن به جا گذارد و جامعه را به سوي تبذير و ريخت و پاش ثروت سوق دهد و همه اهداف جهاد اقتصادي را ابتر بگذارد.
نويسنده در مطلب حاضر كوشيده براساس آموزه هاي قرآني نقش و كاركرد صرفه جويي و قناعت را در جهاد اقتصادي تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
مصرف درست، عامل شكوفايي اقتصادي
يكي از عوامل سه گانه مهم در حوزه اقتصاد و دانش آن، مصرف است؛ زيرا مصرف و چگونگي آن، يكي از سه مولفه اصلي اقتصاد را تشكيل مي دهد و بي توجهي به آن دو، بخش ديگر را نيز متاثر مي سازد. تاثير و تاثر سه گانه هاي اقتصادي يعني توليد، توزيع و مصرف، امري پوشيده بر كسي نيست، لذا در آموزه هاي وحياني، بخشي از مباحث اقتصادي به مساله مصرف اختصاص يافته است.
آموزه هاي قرآن، همه هستي را در محور عدالت سامان دهي مي كند، به طوري كه خروج از عدالت را در هر موضوعي از جمله موضوع اقتصادي و در هر يك از سه گانه هاي اقتصادي، مورد بررسي و نقد دقيق قرار داده و مصرف نادرست و بي رويه را عين ظلم دانسته و براي آن عقوبت اخروي و در برخي از موارد مجازات دنيوي تعيين كرده است.
اين كه مصرف بي رويه و نادرست، ظلم، جرم و گناه دانسته مي شود، از آن روست كه هرگونه بي عدالتي موجب خروج از مسير اهداف و فلسفه آفرينش است، پس اگر عملي در هر مرتبه اي برخلاف عدالت و اهداف آفرينش باشد، به عنوان خروج از خلقت، عدالت و فلسفه الهي معرفي مي شود و عقوبت و مجازات هاي مناسب خود را مي طلبد.
اسلام هر چيزي را در اين دايره تحليل و تبيين مي كند و توصيه هاي آن در شكل احكام و آموزه هاي دستوري و اخلاقي در اين چارچوب بيان مي شود. بنابراين، اگر هر كار و عمل و رفتاري، برخلاف اين چارچوب قرار گيرد، تصحيح، اصلاح و يا تقبيح و تهديد و حذف مي شود.
اسلام از اقتصاد به عنوان يك ظرفيت شدن هاي كمالي انسان يعني متاله (خدايي و رباني) شدن ياد مي كند؛ زيرا دنيا از جهت بهره مندي هاي انسان از امكانات آن به عنوان مزرعه آخرت شناخته مي شود و انسان در اين دنياست كه سازه اخروي خويش را كشت و داشت مي كند و در آخرت به شكل كامل برداشت مي نمايد.
از سوي ديگر، مقام مظهريت در ربوبيت پس از متاله شدن و خدايي گشتن، مقتضي اين است كه ماموريت آباداني زمين را به عهده گيرد و هر چيزي را به كمال شايسته و بايسته اش برساند. (هود، آيه 61) بنابراين، تصرفات بشر و تغييرات جدي در ساختار و خلقت موجودات زميني براي دست يابي به اهداف آفرينش خود و ديگران، مي تواند به اشكال گوناگون از جمله شكوفايي اقتصادي و رشد و توسعه آن، خودنمايي كند.
بر اين اساس، هرگونه رفتار و عملي كه مانع شكوفايي اقتصادي و بهره مندي انسان از امكانات مادي دنيوي شود، به عنوان رفتاري ظالمانه تلقي مي شود و به شدت با آن مخالفت و مبارزه مي گردد، اين گونه است كه در حوزه مصرف ثروت و امكانات، اموري چون اسراف و تبذير تقبيح شده و به شدت با آن مبارزه مي شود.
در مقابل، هر آن چه كه به تحقق اهداف آفرينش كمك مي كند مورد توجه و تاييد و اهتمام آموزه هاي قرآني قرار مي گيرد. بر اين اساس به قناعت و صرفه جويي به عنوان دو راهكار عملي تحقق عدالت و بهره مندي عمومي از ثروت زمين و مزرعه آخرت شدن دنيا، توجه و تاكيد مي شود؛ زيرا قناعت و صرفه جويي به جامعه كمك مي كند تا فرآيند رشد و شكوفايي اقتصادي را به درستي بپيمايد و زمينه براي استفاده همگاني براي شدن هاي كمالي در دنيا فراهم آيد و مشكلات اقتصادي مانعي براي شكوفايي روحي و رواني شخص يا افراد جامعه نشود؛ زيرا اگر انسان دغدغه معيشتي اش حل نشود، تمام همت و تلاش خويش را مصروف آن مي كند و از تفكر و عمل در بخش هاي ديگر زندگي انساني باز مي ماند و فرصت كوتاه عمرش صرف شكم و ديگر غرايز مادي و ابتدايي مانند نان و مسكن و نيازهاي جنسي و مانند آن مي شود.به هر حال، صرفه جويي و مصرف درست و قناعت در مصرف موجب مي شود تا امكانات به درستي در جايگاه خود مورد استفاده قرار گيرد و ثروت انباشته شده عاملي براي شكوفايي اقتصادي و رشد و توسعه آن شود و زمينه براي بهره مندي عمومي جامعه از امكانات و ثروت مادي براي رشد معنوي فراهم آيد.
ارزش قناعت و صرفه جويي
بر اين اساس مي توان گفت كه قناعت و صرفه جويي نه تنها رفتاري مناسب و درست بلكه رفتاري ارزشي است و از نظر اخلاقي و شرعي بايد مورد توجه و تاكيد قرار گيرد.
خداوند در آياتي از جمله آيه 36 سوره حج، روحيه قناعت و صرفه جويي را امري ارزشمند و پسنديده دانسته و بر آن تاكيد نموده است. امام صادق(ع) در ذيل آيه مي فرمايد: قانع كسي است كه با آن چه به او مي دهي راضي و خشنود مي شود و نسبت به آن ناراحتي، ترشرويي و دهن كجي نمي كند. (الكافي، ج4، ص 499، حديث 2 و نيز نورالثقلين، ج3، ص498، حديث 134)
بنابراين مي توان گفت كه چنين روحيه اي از منش ها و روحيات ارزشمندي است كه بايد در هر كسي پديد آيد و نسبت به آن چه دارد خشنود باشد و با ناراحتي، اوقات خود و ديگران را تلخ نكند. در روان شناسي تغذيه آمده است كه خشنودي شخص به غذايي كه تناول مي كند، يكي از عوامل جذب مواد آن غذا از سوي بدن است. كسي كه ترشرويي مي كند و غر مي زند، هر چند كه از آن غذا مي خورد ولي به درستي از مواد آن بهره نخواهد برد. اين بدان معناست كه عدم قناعت تا چه اندازه نقش مخرب و غير سازنده اي در تغذيه بشر و بهره مندي از مواد آن دارد.
از آيه 97 سوره نحل نيز مي توان به ارزشمندي قناعت و صرفه جويي پي برد؛ زيرا در اين آيه داشتن قناعت به عنوان مصداق حيات طيب و زندگي پاكيزه مطرح شده است و از پيامبر(ص) روايت است كه مقصود از حيات طيب در آيه، همان قناعت و رضايت به تقسيم روزي از جانب خداوند است. (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 593)
به هر حال، جامعه اي كه بخواهد جامعه برتر، پاك و طيب باشد، مي بايست به عنصر قناعت و صرفه جويي به عنوان عنصر مهم در تحقق آن بينديشد و آن را در همه ابعاد زندگي اش مورد توجه قرار دهد.
مفهوم شناسي قناعت
پيش از آن كه به آثار و زمينه هاي ايجادي روحيه قناعت اشاره كنيم، بهتر است كه مفهوم اسلامي قناعت و صرفه جويي را تبين كنيم؛ زيرا برخي ها اين مفهوم را با مفاهيمي چون بخل و عدم استفاده از امكانات و خساست و مانند آن اشتباه مي گيرند و بخل و خساست خود را به صرفه جويي و قناعت طبع خويش مرتبط مي سازند.
قناعت در لغت به معناي بسنده كردن به اندك از امور دنيايي است كه مورد نياز انسان است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 685، ذيل واژه قنع)
در اصطلاح اخلاقي هنگامي كه ما از روحيه و فضيلت قناعت ياد مي كنيم، مقصود، ملكه اي نفساني است كه موجب بسنده كردن شخص به ميزان نياز و ضرورت از مال و ثروت و امكانات مادي دنيوي مي شود. بنابراين، قناعت، ارتباط تنگاتنگي با حوزه مصرف اقتصادي دارد.
البته برخي از علماي اخلاق، از اين تعريف خواسته اند نتيجه بگيرند كه شخص نمي تواند در حوزه توليد نيز گامي براي افزايش ثروت و توليد بردارد كه البته به نظر مي رسد اين با اصل مأموريت بشر كه آباداني زمين است، منافات دارد؛ زيرا اگر هر كسي به كمترين مقدار نياز خود بسنده كند و در همان اندازه به توليد بپردازد، هرگز آباداني كاملي در زمين رخ نخواهد داد و بدتر آن كه برخلاف اصول ديگر چون انفاق و ايثار و احسان خواهد بود، زيرا اگر هر كسي تنها به بخور و نمير از ثروت بسنده كرده و بيش از اين توليد نكند، نمي تواند به كساني كه ناتوان هستند و قدرت توليد ندارند، كمكي ارايه دهد يا انفاق و احساني كند.از سوي ديگر، در آيات قرآني از جمله سوره يوسف بيان شده كه توليد هر چه بيشتر ثروت مانند توليدات و فرآورده هاي كشاورزي چون گندم و يا دامپروري، مطلوب است و مي تواند در زمان هاي بحران و خشكسالي كمك كند و حتي ملت هاي ديگر را تغذيه و امداد رساند.
به هر حال براساس آموزه هاي قرآني، قناعت در حوزه توليد معنا و مفهومي ندارد و قناعت، بيشتر ناظر به حوزه مصرف است، پس آن چه مرحوم نراقي در تعريف قناعت بيان كرده و قيد و شرطي را بر آن افزوده و گفته است كه قناعت، ملكه اي نفساني است كه موجب بسنده كردن شخص به ميزان نياز و ضرورت از مال و ثروت و امكانات مادي دنيوي است، بي آن كه تلاش و رنج، بيش از ميزان نياز، به كار گرفته شود؛ (جامع السعادات، نراقي، ج 2، ص 102) تعريف نادرست يا نارساست و مي بايست قيد و شرط اخير را حذف يا توجيه كرد.
در توجيه اين قيد مي توان گفت كه شايد مراد از آن حرص و طمع براي توليد بيشتر براي مصرف بيشتر باشد كه اين گونه نگرش باطل است؛ اما اگر توليد براي ايجاد فرصت هاي برابر همگاني و بهره مندي ديگران يا ناتوانان از امكانات مادي از طريق انفاق و احسان و مانند آن باشد، نه تنها كاري پسنديده كه عين عبادت بلكه مأموريت الهي انسان است.
خداوند در آيه 47 سوره يوسف گزارش مي كند كه حضرت يوسف(ع) به عنوان پيامبري كه مسئوليت رهبري جامعه خويش را به عهده داشت به مردمانش فرمان مي دهد تا توليد را افزايش داده و در مصرف، قناعت و صرفه جويي كنند تا افزون بر داشتن سرمايه اي براي آينده خود و ديگران، زمينه شكوفايي اقتصادي و رشد و توسعه آن فراهم شود و يا در برابر بحران هاي گوناگون از جمله خشكسالي يا تحريم و مانند آن، چالش ها را به سادگي پشت سر گذارند.
آثار قناعت و صرفه جويي
از اين جا مي توان به گوشه هايي از آثار قناعت و صرفه جويي در زندگي فردي و جمعي اشاره كرد. به اين معنا كه قناعت در مصرف نه توليد مي تواند جامعه را از بحران ها و چالش هاي عظيمي چون تحريم و خشكسالي و مانند آن عبور دهد (يوسف، آيه 47) و جامعه را در برابر مشكلات آينده و پيش آمدهاي ناگوار مصون نگه دارد. (همان و آيه 48)
خداوند در آيه 97 سوره نحل راه دست يابي به جامعه برتر و حيات طيب و زندگي برتر و الگوي مناسب در زندگي آن را رعايت قناعت از سوي افراد جامعه بر مي شمارد؛ چرا كه پيامبر(ص) در ذيل آيه، حيات طيب را به معني رضايتمندي افراد از تقسيم روزي از سوي خداوند و بسنده كردن به آن چه در دسترس است مي داند.
همچنين صرفه جويي و قناعت به ميزان نياز از مال و ثروت، موجب مي شود تا ثروت و امكانات در جريان توليد قرار گيرد و زمينه براي خودكفايي و شكوفايي اقتصادي فراهم آيد.
از ديگر آثار قناعت و صرفه جويي بهره مندي افراد جامعه به ويژه اقشار آسيب پذير و فقير و مسكين و ناتوان از اين ثروت از طريق انفاق و احسان است.
روحيه قناعت بزرگترين سرمايه اجتماعي هر جامعه است؛ چرا كه شرايط رفاهي در هر جامعه اي عامل تباهي و فساد و گاه بروز فسق و فجور و افزايش جرايم مي شود. ملت هايي كه به رفاه گرفتار شوند و اهل اتراف و ريخت و پاش و تبذير و اسراف گردند، از اين آمادگي برخوردار هستند كه به ظلم و ناهنجاري هاي اخلاقي و فساد گرفتار شوند.
روحيه قناعت ،در جامعه همچنين عامل تقويت و افزايش روحيه جهادي مي شود؛ زيرا انساني كه به كمترين حد در مصرف رضايت مي دهد و با آن كه از توليد ثروت بهره مند و از ثروت و سرمايه برخوردار مي باشد، ولي به ميزان نياز از آن استفاده مي كند، از اين آمادگي برخوردار است تا در برابر فشارهاي اقتصادي مقاومت نمايد و بتواند در جبهه هاي جهادي، شرايط سخت آن را تحمل كند.
از اين رو خداوند از روحيه قناعت جويي اصحاب صفه به نيكي ياد مي كند؛ زيرا اين افراد به حداقل ها در زندگي اكتفا كرده بودند تا همواره آماده جهاد و حضور در جبهه باشند. (بقره آيه 273 و نيز تفسير كبير، فخر رازي، ج 3، ص 67)
روحيه جهادي نيازمند داشتن روحيه قناعت و صرفه جويي است؛ زيرا شرايط را براي حضور در جبهه و آمادگي دايمي تقويت مي كند. اين درحالي است كه مترفان و مسرفان و اهل تبذير، از روحيه جهادي برخوردار نيستند و رفاه و آسايش بيش از اندازه اجازه نمي دهد در جهاد حضور يابند و شرايط سخت و دشوار آن را تحمل كنند.
زمينه ها و بستر تحقق قناعت و صرفه جويي
براي اين كه شخص به روحيه قناعت و صرفه جويي دست يابد، مي بايست بينش و نگرش درست و صحيحي نسبت به فلسفه آفرينش و اهداف خلقت انسان به دست آورد.
از اين رو خداوند به نقش ايمان در ايجاد روحيه قناعت و ملكه شدن آن در شخص توجه مي دهد و در آيه 97 سوره نحل، ايمان را عامل تحقق اين روحيه در شخص مي داند؛ زيرا كسي كه به ايمان واقعي دست يابد، از فلسفه آفرينش و مأموريت انسان در متاله (رباني) شدن و آباداني زمين از طريق كار و تلاش و توليد آگاه مي شود و خود را دربست در اختيار اين فلسفه مي گذارد. بر اين اساس، بيشتر توليد مي كند و تنها به ميزان نياز از آن بهره مي برد تا فرصت براي رشد و شكوفايي با سرمايه گذاري از ثروت به دست آمده فراهم آيد و زمينه براي بهره گيري افراد بيشتر جامعه از اين ثروت به وجود آيد.
به سخن ديگر، انسان مومن خواهان تحقق حيات طيب و بهترين و برترين سبك زندگي در دنيا است. بر اين اساس مي كوشد تا با رضايتمندي به قسمت و روزي خويش، خود را از حرص و طمع باز دارد و به مقدار نياز مصرف نمايد و ثروت و سرمايه را براي بهره مندي ديگران از آن به گونه اي سامان دهد تا با توليد بيشتر، فرصت بهره مندي ديگران مهيا شود.
از آن چه گفته شد، مولفه دوم براي تحقق روحيه قناعت و صرفه جويي به دست مي آيد؛ زيرا چنان كه خداوند در آيه مورد بحث بيان كرده، تحقق روحيه قناعت نيازمند عامل عمل صالح است. به اين معنا كه شخص افزون بر حسن فاعلي مي بايست به حسن فعلي توجه كند و آن چه آموخته و نيك دانسته در منش و كنش خويش به درستي به مورد اجرا درآورد.
بنابراين، ايمان و عمل صالح دو عامل اصلي در تحقق روحيه قناعت در افراد و جامعه است. اين گونه است كه جهاد اقتصادي از ابتر ماندن به دور مي ماند و توليد ثروت در مسير درست آن قرار گرفته و موجبات شكوفايي و رشد و توسعه اقتصادي مي شود.
پس لازم است كه در جهاد اقتصادي همان گونه كه به حوزه هاي توليد و توزيع درست و عادلانه توجه مي شود، به حوزه مصرف نيز توجه شود و اصل قناعت و صرفه جويي در ثروت مورد تأكيد قرار گيرد.

 



ديدگاه

كوتاه نيامدن دستگاه قضايي از حكم مفسد في الارض
آيت الله مكارم شيرازي:
حادثه دردناك ديگري كه اتفاق افتاده، پخش سيصد هزار سي دي از بدترين نوع مستهجن است كه پخش كننده آن گرفتار و دستگير شد و محكوم به حكمي گرديد، ولي متاسفانه بعد از چند وقت اين حكم شكسته شد چرا بايد اين گونه باشد؟... اين فرد مصداق واضح مفسد في الارض بود، چرا حكم او شكسته شد؟ دستگاه قضايي نبايد از موضع خود كوتاه بيايد.
... دستگاه قضا نبايد در اين گونه مسايل كوتاه بيايد. زيرا مسائلي كمتر از اين موارد، مصداق مفسد في الارض است، چه برسد به اينها، اگر قبول ندارند بيايند بنشينند تا بحث كنيم، اين كارها چراغ سبزي براي ديگران است. 1
ارزش و جايگاه نهج البلاغه
آيت الله صافي:
براي آگاهي از حقايقي كه در اين كتاب است هميشه بايد همايش باشد، چرا كه نهج البلاغه مكتب است، مدرسه است، محور تعريف و بيان اصول دين است، چه كتابي مثل نهج البلاغه در الهيات سخن آخر و كامل را گفته است كه محدث بزرگ اسلام و استاد علوم اسلامي ثقه الاسلام كليني پس از روايت يكي از خطبه هاي اميرالمؤمنين عليه السلام در الهيات مي فرمايد آن قدر اين خطبه بلند و محكم و عظيم است كه اگر زبان تمام اهل معرفت و نوابغ علم و ادب همه يك زبان در يك دهان باشند نخواهد توانست در معرفت خداشناسي فراتر از آن بياني و سخني بگويند. اين كفر نعمت است كه با وجود اين خطبه ها بشر بخواهد معارف الهيات را از جاهاي ديگر بگيرد.2
رسالت حوزه در قبال دين و دينداران
آيت الله جوادي آملي:
حوزه رسالتي در قبال دين و رسالتي نيز در مورد دين داران جامعه دارد كه هر دو امر جدي است اما رسالت ما درباره دين جدي تر است.
... بايد دين را محققانه و عالمانه بشناسيم و ضمن باور بتوانيم آن را بشناسانيم و حال اگر افراد به آن عمل كردند يا نكردند در صورت بروز آسيب، آن آسيب به ما وارد شده و به دين وارد نشود.3
حياي عقل و جهل
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
حيا به معناي واقعي اش، ممدوح است، لذا در روايات ما بر محور همين حياي ممدوح بحث كرده اند، چون در عرف اين حيا متداول است. البته اين تقسيم بندي حياي ممدوح و مذموم را هم كرده اند. من اين مقدمه را براي اين گفتم كه رواياتي را كه مي خوانم، معنايش مشخص شود. در روايتي از امام صادق(ع) دارد كه حضرت فرمود: «الحياء علي وجهين فمنه الضعف و منه القوه »، با اين مقدمه اي كه گفتم ديگر خيلي روشن مي شود.
يك قسم از حيا كشف از ضعف مي كند و يك قسم آن كشف از قوت در بعد انساني و در بعد ايماني مي كند، «و اسلام و ايمان» (بحارالانوار، ج 86، ص 433) حالا معناي روايت ديگر تقريباً روشن مي شود كه حضرت اين را ريشه يابي كردند.
در روايتي از پيغمبر اكرم است كه فرمودند: «قال رسول الله (ص): الحياء حياء ان حياء عقل و حياء حمق فحياء العقل هو العلم و حياء الحمق هو الجهل» (بحارالانوار، ج 86، ص 133) آن حيايي كه پشتوانه اش قدرت روحي انساني است، حياي علم است و آن حيايي كه پشتوانه اش ضعف انساني و ايماني است، حمق و جهل است.4
ترويج بي حيايي با سكوت عالمان ديني و مسئولان حكومتي
در اينجا مي خواهم اين نكته را عرض كنم كه فقها و عالمان ديني كه وظيفه تبليغ دين و آموزش احكام الهي را دارند، اگر در برابر بي حيايي هايي كه در جامعه مي شود، سكوت كنند، يا مجريان و مسئولان امور حكومتي كه وظيفه اجراي احكام را دارند، اگر در برابر بي حيايي هايي كه در سطح جامعه اتفاق مي افتد، كاري نكنند، همين سكوتشان ترويج بي حيايي است.
اگر مردم و جامعه منحرف شوند و فقها چيزي نگويند و كساني كه وظيفه اجرايي دارند، دست روي دست بگذارند و كاري براي اصلاح جامعه نكنند، اين خودش ترويج بي حيايي است. چه رسد به اينكه نعوذ بالله خودشان بي حيايي را ترويج كنند.
اين طور نيست كه فقها و امرا از يكديگر جدا باشند، بايد موازي با هم كار كنند. كار فرهنگي و كار اجرايي بايد دوشادوش جلو رود والا اگر كار فرهنگي شود، اما كار اجرايي نشود، بي فايده است. هرچه فقها داد بكشند و از اين طرف امرا عمل نكنند، فايده اي ندارد. چون برخي از شما راه حل مشكل جامعه را خواستيد، من اين مطالب را مي گويم.5
تخريب جايگاه ولايت فقيه در پوشش مسئوليت
آيت الله مصباح يزدي:
متاسفانه با گذشت سالهاي سال از انقلاب اسلامي، هنوز جايگاه ولايت فقيه براي برخي مسئولين ناشناخته مانده و به جاي اين كه مدافع آن باشند، در حكم مخرب عمل مي نمايند؛ در حالي كه در شرايط فعلي بقاي اسلام و نظام منوط به وجود رهبر و ولايت فقيه است.6
بيدار باش در خصوص آرمان هاي
امام راحل و شهدا
آيت الله مظاهري:
امروزه بسياري از آرمان هاي امام خميني(ره) و شهداي انقلاب و دفاع مقدس، به فراموشي سپرده شده و از اين جهت نظام مقدس جمهوري اسلامي در مخاطره واقع شده است.
اكنون اقتصاد كشور ما بيمار است و مردم از معضلات معيشتي رنج مي برند و در سازمان ها و دواير دولتي نيز آن طور كه شايسته جمهوري اسلامي است، به شناخت وظيفه و انجام وظيفه اهميت لازم را نمي دهند.
... وضعيت فساد اخلاقي به گونه اي است كه اكنون خيابان ها، اداره ها، دانشگاه ها و حتي دبيرستان ها و مدارس، رنگ اسلام و جمهوري اسلامي ندارد و متاسفانه در وضعيتي قرار داريم كه در شهري مثل اصفهان، كه در يك روز 063 شهيد براي تثبيت آرمان هاي اسلام و انقلاب تقديم كرده است، شاهد فساد اخلاقي و بي عفتي هستيم!7
عدم وجود امر به معروف و نهي از منكر در كشور
آيت الله علوي گرگاني:
در حال حاضر دركشور امر به معروف نداريم، تازه قرار است از ماه مبارك رمضان در 04 شهر از كشور تذكر لساني را اجرا كنند... آن قدر به امر به معروف و نهي از منكر توجهي نشد كه امروز دود آن به چشم خودمان مي رود... اجراي اين فريضه الهي را بايد از خانه هاي خود آغاز كنيم؛ به گونه اي كه همسر و فرزندان را نسبت به اين مهم آشنا كنيم.8
استقلال انسان و مقاومت در برابر ناهنجاري هاي محيطي
حجت الاسلام قرائتي:
يك خانم ديگر، زن يزيد! يزيد اين قدر بد بود پدرش معاويه اينچنين بود. ابوسفيان آن چنان بود. اما زن يزيد طرفدار امام حسين شد. مي خواهم چه بگويم؟ مي خواهم بگويم: دخترخانم ها، خانم ها، پسرها نگوييد: در خانه اي كه ما هستيم همه سيگار مي كشند، پس ما هم سيگاري شويم. همه دروغ مي گويند پس من هم دروغ مي گويم. هيچ كس در اين خانه نماز نمي خواند، پس من هم تارك الصلاه شوم. انسان وجودي مستقل است. انسان تنها مي تواند تصميم بگيرد. اينها كه در اين محيط ها تنهايي تصميم مي گيرند، گاهي وقت ها همه نشستند شما تنهايي بلندشو برو نماز بخوان. تنها بلند شو نماز بخوان. چطور يك عده اي كه نشستند يك كسي سيگاري است تنهايي سيگار مي كشد. هيچ كس سيگار نمي كشد ولي اين چون سيگاري است خودش تنهايي سيگارش را روشن مي كند شما هم به اندازه سيگار به نمازت اهميت بده.9
پي نوشت ها
1-حوزه، 81/3/90
2-همان، 42/3/90
3-فارس، 42/3/90
4-مشرق، 22/3/90
5-حوزه، 11/3/90
6-همان، 32/3/90
7-همان، 11/3/90
8-همان، 71/3/90
9-درس هايي از قرآن، 91/3/09

 



يأس از رحمت خدا، ممنوع

كريم احسان زاده
انسان ها در تنگناهاي روحي و رواني، به هر چيزي چنگ مي زنند. آنان در چنين شرايطي همانند غرق شدگاني هستند كه هر خار و خاشاكي را ابزار نجات تلقي مي كنند. از اين رو در اوج نوميدي به هر چيزي چنگ مي زنند تا اميدي را در دلهاي خود بيفروزند.
قرآن يكي از گناهان كبيره را قنوط و نوميدي از خدا و رحمت او مي داند. چنين افرادي در شرايط مناسبي براي خودكشي هستند و به سادگي تن به وسوسه هاي شيطاني مي دهند و خود را به آتش دوزخ مي سپارند. اين در حالي است كه مومنان، اميد را روح الله مي دانند كه در همه ذرات وجوديشان به جريان مي افتد و همچون نسيمي، طراوت را در جان و روانشان جاري مي كند. اين مطلبي است كه خداوند در آيه 87 سوره يوسف(ع) از زبان حضرت يعقوب(ع) بيان مي كند و به مومنان هشدار مي دهد كه نبايد از خدا و روح الله مايوس شوند؛ زيرا تنها كافران از روح الله مايوس مي شوند. بنابراين انسان مومن مي بايست در هر نوميدي تنها اميدش به خدا باشد. خداوندي كه به اشكال گوناگون رحمت واسع خود را بر همگان از مومن و كافر مي فرستد، چنين خداوندي مي تواند حتي در اوج پيري و كهنسالي به زن و مردي عجوز، فرزندي را ببخشد كه براساس قوانين علمي و مادي امري محال و غيرممكن است، چنان كه به حضرت ابراهيم(ع) و يعقوب(ع) بخشيد و ايشان هرگز در مقام قنوط و نوميدي قرار نگرفتند؛ زيرا چنان كه خداوند در آياتي از جمله 56 سوره حجر مي فرمايد، نوميدي و ياس از خداوند، صفت كافران و گمراهان است.
گم كردن راه
همه كساني كه به اموري چون رمل، جفر، سركتاب، كارگشايي، فال، تفال، جن گيري، پيشگويي، طالع بيني و بخت گشايي و مانند آن رو مي آورند، آدم هاي مستاصلي هستند كه دستشان از هرچيز علمي و منطقي خارج است و تمام راه هاي عادي و معمولي در برابرشان بسته است.
با اين تفاوت كه برخي حقيقت هستي را درست فهميده و تفسير كرده اند و به سمت و سويي مي روند كه ايشان را به مقصد و مقصود مي رساند و آن توجه به ذات باري تعالي و توسل به معصومين و اولياي الهي است و برخي ديگر در وادي گمراهي مي افتند و سرگردان از اين رمال به آن رمال مي روند و سودي نمي برند. اينان كساني هستند كه راه شناخت حقيقت را گم كرده اند و مصداق گمراهان هستند.
علوم غريبه، دانشي انكارناپذير
البته نمي توان اين حقيقت را كتمان كرد كه دانش هايي وجود دارد كه از آن به علوم غريبه ياد مي شود. خداوند در آيه 102 سوره بقره از دو فرشته اي سخن مي گويد كه در بابل به انسان ها دانش سحر مي آموختند و آن مردم به جاي آن كه از اين دانش براي مقاصد مفيد و خوب بهره گيرند، براي كارهاي زشتي چون جداسازي همسران بهره مي گرفتند.
هم چنين علم جفر و رمل از علوم ديگر غريبه همچون سيميا و كيميا وجود داشته و دارد؛ ولي اين بدان معنا نيست كه همگان بتوانند از اين علوم غريبه آگاهي داشته باشند؛ چرا كه اگر اين گونه بود از آن ها به عنوان دانش هاي ناشناخته و غريبه ياد نمي شد. البته برخي از دانش ها با تحصيل و تجربه به دست مي آيد، اين علوم هرچند كه خود نوعي علوم ناشناخته هستند و هر كسي به آن دست نمي يابد ولي قابليت آن را دارد كه تحصيل شود. از جمله اين علوم مي توان به هيپنوتيزم، اشاره كرد. اما علوم غريبه اي چون رمل و جفر در اين سطح از علوم ناشناخته نيست بلكه همچون سحر، دانشي در سطح عالي است.
مدعيان دروغين
در طول تاريخ در كنار هر حقيقتي، باطلي بوده است كه با بهره گيري از نماي حقيقت، خود را مي آرايد و در جلوه اي بهتر از حقيقت نيز بروز مي دهد. از اين رو در كنار هر پيامبري، متنبي (پيشگويي) بوده است و در كنار هر پرچم حقي، پرچم باطلي افراشته شده است. مسئله علوم غريبه نيز اين گونه است. بسياري از كساني كه مدعي علوم غريبه اي از اين دست هستند همان پرچم داران دروغين اند كه از استيصال مردم سوءاستفاده مي كنند و اموال ايشان را به غارت مي برند. انساني كه در مشكلات سخت قرار مي گيرد، مي كوشد تا به هر طريقي از آن رهايي يابد. از آن جايي كه دست او به جايي بند نيست به هر چيزي تمسك مي جويد و لذا در دام رمال ها و فالگيرها و ديگر دغلكاران مي افتد و گاه حتي جسم و جانش را فداي اين ساده لوحي خويش مي كند. ديده شده كه برخي از كساني كه دچار افسردگي شده و به سبب مشكلات خانوادگي از همسر و والدين بريده بودند، در دام اين افراد مدعي عرفان و روح درماني و انرژي درماني و پيشگويي و مانند آن افتاده و گاه تن و روان را به ايشان تقديم كرده اند. سوءاستفاده كنندگان حتي به تن و جان آنان رحم نمي كنند بلكه دين و آخرت شان را نيز مي ربايند و بنده وار به خدمت خود درمي آورند.
عوامل گرايش به رمالان
البته براي اين گرايش، ريشه هاي گوناگون و عوامل چندي مي توان مطرح كرد كه به نظر مي رسد مهم ترين آن ها، برداشت هاي نادرست از آموزه هاي ديني باشد. وجود برخي از شواهد و ادله درباره سحر و مانند آن موجب مي شود تا انسان هاي حتي مومن به سوي رمال كشيده شوند كه مدعي رمل و جفر هستند. اين مولفه ديني در كنار فرهنگ هاي عاريه اي موجب تشديد باور به تاثير اين رفتارها شده است و رمالي و دعانويسي را تقويت كرده و به عنوان يك شغل آب و نان دار درآورده است.
راه درمان
راه درمان آن است كه عالمان اسلامي و ديگر اولياي امور فرهنگي كشور، حقايق را بي كتمان بيان كنند. اين كه كسي منكر هرگونه علوم غريبه شود و يا هرگونه تاثير آن را خرافه برشمارد، نمي تواند موجب ريشه كني پديده رمالي شود، زيرا نمي توان حقايق موجود ديني و يا تجربيات برخي از اشخاص را ناديده گرفت. بسياري از مومنان از طريق دعا و توسل به امامان(ع) شاهد معجزاتي بوده اند. اين در حالي است كه علوم حسي و تجربي و دانش هاي نوين نتوانسته تحليل و تبيين درستي از اين معجزات بدهد.
راه آن است كه به مردم بياموزيم كه علوم غريبه اي وجود دارد ولي اين دانش ها در دست هر كسي نيست و بسياري از مدعيان دروغين، باطلي را به هم آميخته اند تا كالاي نامرغوب و باطل خويش را در قالب حقيقت بفروشند و سودي به جيب بزنند. بنابراين، در برابر مدعيان مي بايست هوشيار بود و به سادگي تن به سخنانشان نسپرد و پول و ثروت آنان را نيفزود از طرفي بايد به مردم آموخت كه در مواقع خطر و گرفتاري و استيصال، از رحمت خدا نااميد نشده و ضمن دعا به درگاه احديت، دست توسل به سوي اهل بيت معصومين و اولياءالله دراز كنند و از آنان به عنوان شفيعان الهي براي حل مشكل خود كمك بگيرند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14