(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 16 تیر 1390- شماره 19968

لابي صهيونيستي چگونه نفوذ خود را گسترش مي دهد؟
بازي پنهان آيپك در كانون هاي قدرت آمريكا



لابي صهيونيستي چگونه نفوذ خود را گسترش مي دهد؟
بازي پنهان آيپك در كانون هاي قدرت آمريكا

مژگان نژند
اشاره
سال هاست كه بازار لابيگري در آمريكا بسيار داغ است و نان گروه هاي فشار كاملا روغني. ارتش لابي ها در هر زمينه اي فعاليت دارد، اما آن كه بيش از هر گروه ديگري فعال است و مي تواند ادعا كند كه كاخ سفيد و نمايندگان كنگره را در كنترل كامل خود دارد. «آيپك» است كه لابي عمده طرفدار رژيم صهيونيستي و سياست هاي آن در آمريكا به شمار مي رود. نفوذ و قدرت «آيپك» به حدي است كه رؤساي جمهور اين كشور را وادار مي سازد خواه ناخواه در اتخاذ سياست هاي خود به توصيه ها و يا به عبارت بهتر، «اوامر و دستورات» لابي صهيونيستي تن دهند. «آيپك» به واقع يك ماشين عظيم سياسي است كه تنها يك هدف را مد نظر دارد، و آن نيز انباشتن سياست خارجي آمريكا از منافع اسرائيلي است، والبته حذف هر شكل مانع بر سر راه. واقعيت انكارناپذير اين است كه طي دهه هاي اخير، به ويژه از هنگام وقوع جنگ شش روزه در سال 1967، عنصر اصلي سياست خاورميانه اي آمريكا را روابط اين كشور با اسرائيل تشكيل مي دهد. علاوه بر اين، حفظ اين روابط براي آمريكائيان از اهميتي ويژه برخوردار است. آمريكا كشوري است كه رقم شهروندان يهودي آن بسيار بالا و بيش از هر نقطه ديگر جهان- حتي خود اسرائيل- است، و فرانسه نيز بدين لحاظ جايگاه سوم را (پس از اسرائيل) به خود اختصاص مي دهد. اهميت اين روابط تا بدان حد است كه آمريكا آماده است امنيت خود و بسياري از متحدان خود را براي حفظ آن به خطر اندازد.
به راستي در ايالات متحده آمريكا چه مي گذرد؟ چنانچه اين واقعيت را ناديده انگاريم كه ائتلافي سياسي متشكل از گروه هاي عمده طرفدار حزب «ليكود» اسرائيلي، روشنفكران نو محافظه كار طرفدار رژيم تل آويو و نيز صهيونيست هاي مسيحي، نفوذي خوف آور بر دولت آمريكا و سياست هاي آن دارد، هرگز نمي توانيم به درستي دريابيم در ايالات متحده به لحاظ سياسي چه مي گذرد! اين لابي گسترده كه در صدر آن گروه قدرتمند «آيپك» (American Israel Public Affairs Committee) قرار دارد، نفوذ خود را به احزاب بزرگ دولت آمريكا از جمله دفتر معاونت رئيس جمهور، پنتاگون و وزارت خارجه نيز گسترش داده است و دستگاه قانونگذاري كنگره را به طور كامل تحت كنترل دارد. ائتلاف مزبور در فعاليت هاي خود همچنين از همكاري متحداني قدرتمند در بطن دو حزب عمده سياسي، رسانه هاي بزرگ و تعدادي اتاق فكر كه مانند «مؤسسه امريكن اينتر پرايز»، «بنياد هريتيج» و يا «مؤسسه نيرايست پاليسي» واشنگتن از حمايت گسترده مالي برخوردارند، نيز بهره مي گيرد.
يك لابي سنگين وزن
«آيپك» يك گروه فشار است كه در سال 1951، سه سال پس از تأسيس رژيم صهيونيستي، با هدف حمايت از اين رژيم به ويژه در منازعه اش با دولت هاي عرب منطقه و نيز ايدئولوژي صهيونيسم، توسط «ايزايي ال كنن» در آمريكا تأسيس گرديد. «كنن» يك مامور خارجي وزارت خارجه اسرائيل بود كه سپس به لابيگري براي «شوراي صهيونيستي» آمريكا پرداخت. اين گروه در آغاز «كميته صهيونيستي امور دولتي آمريكا» ناميده مي شد، اما، آن گونه كه «استيون اشپيگل»، استاد علوم سياسي دانشگاه «كاليفرنيا» به ما مي گويد، «تنش موجود ميان دولت آيزنهاور و هواداران اسرائيل چندان شدت يافت كه شايعاتي نابجا در ارتباط با قريب الوقوع بودن تحقيقات مقامات آمريكايي در مورد شوراي صهيونيستي آمريكا شكل گرفت و بدين سان، لابي مستقلي تشكيل گرديد كه سال ها بعد «آيپك» خوانده شد.» «كنن» در كتاب خود كه به تاريخچه «آيپك» مي پردازد، خاطرنشان كرده است كه كميته اجرايي به منظور گسترش «كميته صهيونيستي امور دولتي آمريكا» تصميم گرفت نام اين كميته را به «كميته آمريكايي امور دولتي اسرائيل» تغيير دهد.
«آيپك» كه همكارانش تا سال هاي دهه 1970 «مشتي» بيشتر نبودند، امروز در سايت اينترنتي خود ادعا دارد پرنفوذترين سازمان لابيگر در زمينه سياست خارجي آمريكاست كه يكصد هزار عضو و 165 پرسنل تمام وقت دارد و بودجه اش به 45 ميليون دلار بالغ مي گردد. اين سازمان علاوه بر حمايت هاي مستحكم سياسي، قادر است سرمايه اي كلان نيز از طريق كنفرانس هاي ساليانه خود جمع آوري كند. رقم كمك هاي مالي دريافتي از بسياري از شخصيت هاي شركت كننده در اين كنفرانس اغلب به صدها هزار دلار مي رسد. در واقع، ميزان مبلغي كه بدين سان جمع آوري مي گردد بارومتر نفوذ «آيپك» در دنياي پولداران و قدرتمندان به حساب مي آيد.
به طور متوسط، هر عضو كميته مديريت به مناسبت مبارزات تبليغاتي سياستمداران شخصا بيش از 72 هزار دلار طي سال هاي اخير به صندوق سازمان واريز كرده است. اين مبالغ به صورت تقريبا مساوي ميان كانديداهاي شايسته اعتماد دو حزب تقسيم مي گردد. از هر پنج عضو كميته فوق، يك تن در شمار كمك كنندگان برتر يكي از دو كانديداي رياست جمهوري قرار دارد.
بايد گفت كه در اين جا نيز دور زدن قانون يك «وظيفه» به شمار مي آيد. سازمان «آيپك» در جايگاه يك لابي از حق كمك مالي به سياستمداران بي بهره است، زيرا كه اين اقدام نوعي رشوه دهي محسوب مي گردد. در عوض، هر عضو كميته مديريت مي تواند شخصا اين كار را انجام دهد. شيوه ديگر دور زدن ممنوعيت ها، تأسيس «كميته هاي اقدام سياسي» است كه در واقع چيزي جز شعبه هاي «آيپك» نيستند كه معهذا از اين اختيار برخوردارند كه به شكلي كاملا قانوني پول بدهند و يا كمك مالي جمع آوري كنند. در آمريكا بيش از 12 كميته اقدام سياسي محلي از اين دست يافت مي شود.
شركت در كنفرانس «آيپك» براي سياستمداران آمريكايي يك «اجبار» و حتي «وظيفه» است. در واقع، طبق يك سنت كاملا جاافتاده، تمامي كانديداهاي رياست جمهوري در اين كنفرانس سالانه شركت مي كنند تا بينش خاورميانه اي خود را مطرح ساخته و بر وابستگي و وفاداري خود به داشتن روابط با تل آويو تاكيد ورزند.
«هيلاري كلينتون» (وزير خارجه آمريكا)اين كنفرانس را يك «گردهمايي عظيم خانوادگي» توصيف مي كند، در حالي كه «مك كين» (سناتور آريزونا) «آيپك» را «سازماني فوق العاده عالي» مي داند و رئيس جمهور «باراك اوباما» از «رابطه خلل ناپذير ديروز، امروز و براي ابد» ميان آمريكا و اسرائيل سخن مي گويد.
«آيپك» علاوه بر اداره مركزي خود كه در «واشنگتن»، در نزديكي ساختمان كنگره واقع است، دفاتري نيز در 10 ايالت آمريكا و نيز در سرزمين هاي اشغالي داير كرده است (ارقام سال 2004). اين سازمان همچنين بر شبكه اي متشكل از بيش از 70 سازمان تكيه دارد كه غالب آنها در بطن كميته مديريت 50عضوي نماينده دارند، اما تنها خودسازمان به عنوان گروه فشار ثبت گرديده است.
به عبارت ديگر، تل آويو از طريق «آيپك» كليه اوامر خود را به آمريكا ديكته و خط مشي سياست هاي اين كشور را ترسيم مي كند. در واقع، «آريل شارون» حق داشت كه مي گفت: «اين آمريكا نيست كه به اسرائيل مي گويد چه بايد انجام دهد، بلكه عكس اين مطلب صادق است.»
«آيپك» بي نهايت با نفوذتر از هر لابي ديگر آمريكايي است كه براي كشوري ديگر به فعاليت مشغول است، و پس از لابي بازنشستگان دومين لابي قدرتمند اين كشور محسوب مي گردد. به گفته مسئولان اين سازمان، علاوه بر گفت وگوهاي تلفني بي شمار، بيش از 2هزار ديدار و گفت وگوي مستقيم هر ساله ميان «آيپك» و اعضاي كنگره انجام مي پذيرد. حال، با توجه به اين كه كنگره آمريكا از يكصد سناتور و 435 نماينده تشكيل مي گردد، مي توان گفت كه هر يك از اعضاي آن به طور متوسط ساليانه چهار بار با نمايندگان لابي صهيونيستي ديدار مي كند.
روزنامه «نيويورك تايمز» كه «آيپك» را «الگويي براي ديگر لابي ها»، «مؤثرترين لابي» و «نيروي عمده سياست آمريكا در خاورميانه» توصيف مي كند، معتقد است اين لابي به منظور پيشبرد اهداف خود مي تواند دست كم بر روي 40 تا 45 سناتور و بيش از 200 نماينده كنگره حساب كند. «شاه حسين» اردن در سال 1984 مي گفت: «آمريكا صرفاً مي تواند در چارچوب محدوديت هايي كه آيپك و اسرائيل براي آن تعيين كرده اند، حركت كند.» يكي از نادر اعضاي كنگره كه جرئت انتقاد از نفوذ «آيپك» را يافته است (اگر چه پيوسته به اقداماتي كه اسرائيل طلب مي كند، رأي مثبت مي دهد)، مي گويد: «يك نماينده پارلمان اسرائيل براي انتقاد از سياست اسرائيل بسيار آزادتر است تا يك عضو كنگره آمريكا.»
توضيح اين مطلب البته ساده است. در جهان سياست كه پيروزي مجدد در انتخابات به وسواسي دائمي تبديل گرديده، هيچ قانونگذاري به دليل «حمايت از اسرائيل» هرگز شكست نخورده است، بلكه برعكس. حتي در خارج از ايالاتي كه تعداد رأي دهندگان يهودي شان قابل توجه است (نيويورك، نيوجرسي، ايلينويز، كاليفرنيا، فلوريدا)، هر كانديدايي كه از اسرائيل حمايت نكند، همه چيز را از دست مي دهد. رقم يهوديان آمريكا بيش از 6ميليون تن نيست (6/2درصد جمعيت)، اما وابستگي آنها به اسرائيل اغلب مطلق است و آماده اند تا به كمك آرا و پول خود (طبق گزارش مجله «فوربس»، 20درصد ميليونرها يهودي تبارند) هر يك از نمايندگان را كه با باورهاي آنها پيرامون مسئله اسرائيل موافقند، زير چتر حمايت خود بگيرند. بدين شكل، حمايت از اسرائيل براي بسياري از سناتورها به وسيله اي آسان براي كسب بودجه مورد نياز و در عين حال مسدود ساختن راه رقيب احتمالي به حساب مي آيد.
«آيپك» پيوسته اقدامات شديدي عليه آن دسته از نمايندگان كه تنها اشتباهشان انتقادي مختصر به سياست هاي تل آويو بوده، اتخاذ كرده است. «آيپك» همچنين به هر يك از اعضاي جديد كنگره سفري يك هفته اي به عنوان هديه اي براي آغاز يك همكاري پرثمر اهدا و ديدارهايي ميان وي و مقامات اسرائيلي برگزار مي كند. اين سازمان در واقع توجهي ويژه به تازه واردان مبذول مي دارد. هر يك از اين افراد در حد امكان به شركت در ديداري دعوت مي شود تا معلوم گردد «چه در چنته دارد» و موضعش در قبال رژيم تل آويو چيست! اين در حالي است كه، «آيپك» درباره هر يك از سياستمداران پرونده هايي قطور و بسيار دقيق در اختيار دارد. دعوت نشدن به سفرهاي اهدايي براي سياستمداران آمريكايي «مانعي» بر سر راه رشد سياسي آنها محسوب مي گردد.
يك ابزار اساسي لابي صهيونيستي براي تأثيرگذاردن بر رفتار نمايندگان و يا تحت فشار قرار دادن آنها، تهيه گزارش هايي است كه در هر رأي گيري كه به نحوي از انحاء به اسرائيل و يا خاورميانه مربوط مي گردد، رفتار سياسي هر يك از اعضاي كنگره را به دقت بررسي و تجزيه و تحليل مي كند. متوسط 95درصد رأي به سود رژيم صهيونيستي «امري طبيعي» تلقي مي گردد، اما زير 90درصد رفتاري خصمانه نسبت به اسرائيل به شمار مي آيد. و بدين سان است كه هر ساله در كنگره بيش از يكصد لايحه قانوني به سود اسرائيل به تصويب مي رسد.
در واشنگتن، «آيپك» كه به دليل نفوذ بسيارش در دولت آمريكا صرفاً «لابي» يا «لابي لابي ها» خوانده مي شود، به منظور كنترل بهتر تصميم گيرندگان حتي اين سنت را بنا نهاده كه پرسنل دفاتر سناتورها و اعضاي مجلس نمايندگان را خود به استخدام درآورد و به هنگام فرا رسيدن موعد انتخابات، «لابي» به گونه اي عمل مي كند كه سياستمداران «نه چندان داغ» كه به استقلال از تل آويو گرايش دارند، متنبه شده و با شكست روبرو گردند. در واقع، قدرت سياسي لابي صهيونيستي چندان است كه هيچ سياستمدار آمريكايي اين شهامت را در خود نمي يابد كه خواسته هاي آن را ناديده شمارد و اين موضوع به خوبي قابل درك است، چرا كه تكنيك هاي «آيپك» آنچنان مؤثر واقع مي گردد كه تصوير «دولتي موازي» در واشنگتن را در اذهان شكل مي بخشد. به عبارت ديگر، كنترل لابي صهيونيستي بر دولت و كنگره آمريكا به گونه اي است كه گاه در «واشنگتن دي سي» اين احساس به انسان دست مي دهد كه در «تل آويو» به سرمي برد!
به اين نكته نيز بايد اشاره كرد كه متن كليه سخنراني هاي مسئولان اسرائيلي كه از آمريكا ديدن مي كنند نيز از سوي «آيپك» تهيه و حتي در آن ذكر مي گردد دركدام بخش از سخنراني، اعضاي كنگره به منظور افزايش وزن آن به كف زدن خواهند پرداخت. و اما، ترغيب اعضاي كنگره به كف زدن نيز روش خود را دارد. بدين شكل كه ، به تعدادي از اعضا كه بدين منظور انتخاب و در نقاط استراتژيك سالن كنگره مستقر گرديده اند، اين وظيفه محول مي گردد كه در لحظات كليدي سخنراني از جاي برخاسته و با سر و صداي فراوان اقدام به كف زدن كنند. همين امر سبب مي گردد كه ديگر اعضاي كنگره نيز به ناچار وارد اين بازي شوند.
علاوه براين، اعضاي «آيپك» كه طبق عادت مدام به دفاتر كنگره سرك مي كشند، اعتراف دارند كه فيلم هاي ويدئويي سخنراني هاي مقامات اسرائيلي درجايي حفظ و نگهداري شده، با دقت تمام مورد بررسي قرارمي گيرند تا «ناهنجاري» هاي رفتاري و يا ميزان اشتياق هريك از اعضاي كنگره درجريان سخنراني معلوم و به هنگام تقسيم بودجه لحاظ گردد. دستيار يكي از اعضاي كنگره به خبرنگاران مي گويد، بسياري از اعضا كه موضعي ميانه روتر در قبال فلسطينيان اتخاذ كرده اند، چاره اي جز حمايت از سياست مخرب اسرائيل كه به آمريكا نيز لطمه وارد مي آورد، ندارند و بسياري از كاركنان كنگره آنچه را كه شاهد آن هستند كاملاً مشمئزكننده مي دانند. در اين حال، بسياري از دستياران اعضاي كنگره مي گويند به هنگام سفرهاي خارجي خود به ويژه به خاورميانه متهم شده اند كه عضوي از لابي صهيونيستي اند، درحالي كه اين موضوع به هيچ وجه صحت ندارد. ده ها تن از اين دستياران طي سال هاي گذشته به دليل موضع بيش و كم ضد اسرائيلي خود، هدف فشارهاي «آيپك» قرارگرفته و از كنگره اخراج گرديده اند. مهم تر آن كه، اين سازمان اغلب به تهيه متن سخنراني ها، انجام كارهاي مربوط به قانونگذاري، مشاوره پيرامون استراتژي ها، انجام تحقيقات، گردآوري حاميان مالي و... نيز دعوت مي گردد. نتيجه آن كه، «آيپك» به عنوان عامل يك دولت بيگانه بركنگره تسلط كامل دارد.«ارنست هولينگز»، سناتور دموكرات، دراين ارتباط مي گويد:«نمي توانيد سياستي غير آنچه آيپك ديكته مي كند، درمورد اسرائيل اتخاذ كنيد.»
نفوذ «آيپك» بركاخ سفيد نيز بسيار و كاملاً محسوس است.«جيمي كارتر» كه به لطف 68 درصد آراي يهود به رياست جمهوري دست يافته بود، بلافاصله پس از پيروزي اعلام داشت:«ترجيح مي دهم به زندگي سياسي خود پايان دهم، اما خللي به اسرائيل وارد نياورم!» به رغم اين ادعا، دولت «كارتر» درمارس 1980 به قطعنامه اي در محكوميت سياست اسرائيل در كرانه باختري رود اردن رأي داد و نتيجه آن شد كه ماه بعد وي در انتخابات مقدماتي دموكرات ها در «نيويورك» در مقابل حريف خود «ادوارد كندي» با شكست روبرو گرديد. در نوامبر همان سال، «رونالد ريگان» موفق شد در يك حوزه رأي گيري يهودي آرايي برابر با يك رئيس جمهور دموكرات كه به دليل مخالفتش با سياست هاي «مناخم بگين» و موافقت با فروش جنگنده هاي «اف-15» به عربستان مورد خشم تل آويو واقع گرديده بود، به دست آورد.
«جاناتان سارنا»، استاد تاريخ يهوديان آمريكا در دانشگاه «برانديس» در نزديكي «بوستون»، مي گويد: «آراي يهوديان واقعيتي تعيين كننده است. بخش اعظم جامعه يهود در ايالات كليدي مانند نيويورك و فلوريدا زندگي مي كنند و خوب مي دانند كه چطور بايد به طور جمعي به پاي صندوق هاي رأي بروند. جرج بوش پدر در سال 1992 قرباني همين مسئله گرديد. همينطور جيمي كارتر، به رغم آن كه غالب راي دهندگان دموكرات بودند.»
آمريكا، اسرائيل؛ چه كسي ارباب است؟
در 15 اكتبر 2008، درست سه هفته پيش از انتخابات رياست جمهوري آمريكا، «جرج دبليو بوش» قانوني را به امضا رساند كه «انتقال ناوها» نام داشت و از سوي «هوارد برمن» جمهوريخواه، يكي از وفادارترين هواداران رژيم صهيونيستي در كنگره آمريكا، مطرح شده بود. به موجب اين قانون، كليه رؤساي جمهور آمريكا موظفند از سلطه نظامي اين رژيم بر خاورميانه اطمينان حاصل كنند. اقدامي بي سابقه در تاريخ حكومت كشوري كه خود را به تضمين مالي و تكنيك منافع نظامي دولتي بيگانه وادار مي سازد.
قانون جديد كه براساس عنوان آن مي توان فرض را براين نهاد كه در ارتباط با فروش ناوهاي نيروي دريايي آمريكا به دولت هاي خارجي قراردارد، در واقع هدفي بسيار مهم تر را مدنظر داشت، كه آن نيز وادار ساختن هر رئيس جمهور آمريكايي به حصول اطمينان از حفظ سلطه نظامي اسرائيل بر خاورميانه بود.
حال، ابزار عمده آمريكا براي تضمين اين موضوع، «كمك امنيتي» است. اسرائيل ده ها سال است كه استفاده كننده عمده كمك هاي امنيتي آمريكا از طريق برنامه كمك مالي- نظامي خارجي است. درحال حاضر، رژيم صهيونيستي سالانه 3 ميليارد دلار از آمريكا دريافت مي دارد. رقم كل اين كمك ها 5 ميليارد دلار درسال است كه بين 70 كشور تقسيم مي گردد، اما تل آويو به تنهايي بيش از 50 درصد آن را به خود اختصاص مي دهد. دولت «اوباما» نيز با افتخار تمام اين ميراث را پاس مي دارد، به گونه اي كه رقم درخواستي دراين راستا براي سال 2010 به ميزان 2 ميليارد و 775 ميليون دلار و براي سال 2011، 3 ميليارد دلار بوده كه در تاريخ آمريكا بي سابقه است. آمريكا متعهد است ظرف 10 سال مبلغ 30 ميليارد دلار كمك امنيتي به اسرائيل ارايه دهد. اين تعهد به طور مستقيم از امنيت رژيم صهيونيستي حمايت مي كند، چرا كه به اين رژيم اجازه مي دهد به تجهيزات پيشرفته اي كه براي حفاظت از خود بدان ها نيازمند است دست يافته، مهاجمان را از اقدامات آتي عليه اين رژيم، بازدارد و توان نظامي خود را براي مقابله با تهديدها و حفظ سلطه خود بر خاورميانه افزايش دهد.
در ژانويه 2008، «ويليام واندرلي» سرهنگ ارتش زميني و «آندره برير»، سرهنگ نيروي هوايي آمريكا، در مقاله اي براي «مؤسسه سياست خاورميانه اي واشنگتن خاطرنشان ساختند: «تعهد آمريكا به حفظ توان نظامي اسراييل سنتي ديرينه است و از زمان ليندون جانسون، هريك از روساي جمهور آمريكا بدان پايبند بوده و آن را تجديد كرده است. اصل پايه اين تعهد ساده است: اسراييل سنگر حكومت ليبرال در خاورميانه بوده و بنابراين، بقا و تداوم آن براي آمريكا يك منفعت ملي حياتي به حساب مي آيد. براي حفظ اين متحد قديمي در دريايي از كشورها كه خواستار نابودي آنند، بايد كه اسراييل قادر به دفاع از خود و بازداشتن هرگونه تهاجم بالقوه باشد. بقا و تداوم اين رژيم صرفا هنگامي ميسر مي گردد كه قادر به حفظ يك برتري نظامي متكي بر تسليحات برتر، تاكتيك ها، تعليمات، فرماندهي و ديگر عوامل موثر نظامي بازدارنده و پيروزي بردشمنان باشد.»
«جان ميرشايمر»، استاد علوم سياسي در دانشگاه «شيگاگو» و «استيفن والت» استاد روابط بين الملل در دانشگاه «هاروارد» در كتاب خود موسوم به «لابي طرفدار اسراييل و سياست خارجي آمريكا» با استناد به اسناد و مدارك متعدد نشان مي دهند كه از هنگام جنگ جهاني دوم، رژيم صهيونيستي بيش از هر دولت ديگر در جهان از كمك هاي اقتصادي، نظامي و ديپلماتيك آمريكا بهره گرفته است. اين رژيم به طور منظم و در ابعاد گسترده حمايت «عموسام» را در هر زمينه حتي توليد غيرقانوني سلاح هسته اي، استعمار سرزمين هاي فلسطيني و يا نقض حقوق بشر، دريافت داشته است. در واقع، از سال 1972 آمريكا ده ها قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل را كه در انتقاد به سياست اسراييل و جنايات ضدبشري و يا جنگي اين رژيم صادر گرديده، وتو و بسياري ديگر را با هدف اجتناب از متهم شدن تل آويو تضعيف كرده است. علاوه براين، آمريكا اجازه دسترسي به اطلاعاتي را به رژيم صهيونيستي مي دهد كه حتي در اختيار ناتو نيز قرار نمي گيرد، و چشمان خود را به روي تلاش هاي اين رژيم براي دستيابي به سلاح هسته اي مي بندد.
به طور كلي، مي توان گفت دو نظريه در ارتباط با روابط موجود ميان واشنگتن و تل آويو وجود دارد: نخستين نظريه كه مي توان آن را «نظريه امپرياليستي متعارف» توصيف كرد، براين نكته تأكيد دارد كه اسراييل بازوي مسلح منطقه اي امپرياليسم سلطه جو است كه اجراي سياست سلطه بر خاور نزديك و ميانه و تغيير آنها به سود خود را مدنظر دارد. دومين نظريه مدعي است كه صهيونيسم به لحاظ سياسي تعيين كننده است و آمريكا به رغم برخي ترديدهاي تاكتيك و يا اختلافات زودگذر، دست كم در خاور نزديك و ميانه، و حتي كل جهان اسلام، مجري سياست توسعه طلبانه رژيم صهيونيستي است.
بايد گفت كه هيچ گونه استدلال استراتژيك و يا اخلاقي نمي تواند توجيه گر حمايت آمريكا از اسرائيل باشد. درواقع، توضيح موضوع در قدرت بي سابقه لابي صهيونيستي نهفته است. اشاره به اين نكته نيز ضرورت دارد كه تمامي يهوديان آمريكا الزاما در شمار اعضاي اين لابي قرار ندارند، چرا كه از ديدگاه بسياري از اين شهروندان، اسرائيل موضوعي چندان جالب توجه به نظر نمي رسد. به عنوان مثال، در تحقيقاتي كه در سال 2004 در جمع شهروندان يهودي آمريكا انجام پذيرفت، 36درصد از آنها اعلام داشتند به لحاظ عاطفي چندان به اسرائيل وابسته نيستند و يا اين كه هيچ نوع وابستگي به اين رژيم ندارند. اين شهروندان همچنين در مورد بسياري از سياست هاي ويژه تل آويو با يكديگر اختلاف نظر دارند. سازمان هاي عمده تشكيل دهنده لابي صهيونيستي مانند «آيپك» و «كنفرانس مديران سازمان هاي عمده يهود» را افرادي هدايت مي كنند كه بسيار خشك و غيرقابل انعطاف اند و به طور كلي از سياست هاي توسعه طلبانه حزب «ليكود»، از جمله خصومت اين حزب با روند سازش «اسلو»، حمايت مي كنند. اما، غالب يهوديان آمريكا طالب اعطاي امتيازات به فلسطينيان هستند.
به رغم اين تفاوت ها، بايد گفت كه يهوديان ميانه رو و تندروها جملگي طرفدار حمايت مطلق از رژيم صهيونيستي اند و رهبران يهودي اين كشور اغلب با مسئولان تل آويو به گفت وگو مي نشينند تا از تأثير اقداماتشان در پيشبرد اهداف اسرائيلي اطمينان حاصل كنند.
گفتني است، شكل دولت آمريكا اين امكان را براي فعالان فراهم مي آورد كه به شيوه هاي گوناگون بر روند سياسي تأثير گذارند. بدين سان، گروه هاي فشار مي توانند نمايندگان كنگره و اعضاي دفتر اجرايي را در راستاي اهداف مدنظر ترغيب، كمك هاي مالي خود را صرف مبارزات تبليغاتي كنند، در انتخابات شركت جويند، افكار عمومي را شكل بخشند، و... علاوه بر اين، در ساختار قانون اساسي آمريكا همه چيز به گونه اي نقش گرفته كه دولت پيوسته ضعيف، عمر پرسنل سياسي كوتاه و قدرت قضايي به دليل تغيير مداوم قاضي ها از طريق انتخابات، شكننده باقي بمانند و دولت و سياست اش در خدمت منافع لابي قرار گيرند، كه آنها در عوض از ثروت و ثبات كامل برخوردارند. بدين شكل، مبارزات تبليغاتي در آمريكا پيش از هر چيز مسئله جمع آوري پول نزد افراد پولدار و لابي ها در ازاي تعهد دفاع از منافع آنان در بطن نهادهاي جمهوري است. مي توان گفت، دموكراسي آمريكايي درواقع يك «پلوتوكراسي» يا دولت پولداران است، و نه دولت مردم! و نظامي است كه در آن «فساد» امري طبيعي و قانوني به شمار مي رود، وگرنه چگونه مي توان واقعيت خريد رسمي يك سناتور، يك نماينده و يا يك فرماندار و حفظ و تأمين آنها را به گونه اي ديگر ناميد؟!
«لابي يهود» توصيفي نادرست است، چراكه از 6ميليون شهروند يهودي آمريكا تنها 2ميليون تن در عملكرد اين لابي دخالت دارند، و در عمل حتي گروه هايي كوچك نيز مشاهده مي گردد كه ضدصهيونيست اند. حال، چگونه است كه يك لابي كوچك مي تواند نفوذي سرنوشت ساز بر سياست كشوري 300ميليوني داشته باشد كه نخستين قدرت اقتصادي جهان به شمار مي آيد؟ «جفري بلانكفورت»، روزنامه نگار آمريكايي، پاسخ مي دهد: اين اقليت كوچك به لحاظ سياسي «بيش فعال» است، آن هم در كشوري كه خصوصيت برجسته آن انفعال سياسي انبوه است. و طبقه سياسي كه قادر است بي نهايت درنده خو باشد و به هنگام وقوع شورش ها بدون كمترين عذاب وجدان مي كشد، و همچنين نظام رسانه اي تحميق كننده موجود به اين انفعال دامن مي زنند. حال، اين بيش فعالي نتيجه اي كاملاً محسوس دارد. در كنگره آمريكا، هر متني كه به رژيم صهيونيستي امتيازات مالي- نظامي اعطا كند، موافقت 99سناتور (از مجموع يكصد سناتور) و دست كم 400نماينده (از مجموع 435نماينده) را به همراه دارد. «بلانكفورت» معتقد است، لابي صهيونيستي اعضاي كنگره را همانند «حيوانات سيرك» پرورش داده است. اين كنترل چندان است كه رياست جمهوري حتي قادر نيست اقدامي را پيشنهاد كند كه از ديدگاه «لابي» به سود اسرائيل نيست، در حالي كه پيشنهاداتي كه منافع اين رژيم را مدنظر دارند، بلافاصله پذيرفته مي شوند.
«لابي» و رسانه ها
گروه هاي لابيگر طرفدار رژيم صهيونيستي تمامي تلاش خود را به كار مي گيرند تا بر نهادها تأثير گذارده و افكار عمومي را شكل بخشند. و بدين گونه است كه آنها بر رسانه هاي سنتي حكومت دارند. «اريك آلترمن»، روزنامه نگار آمريكايي مي نويسد: «بحث هاي كارشناسان خاورميانه را كساني در كنترل دارند كه هرگز نمي توانند هيچ گونه انتقادي نسبت به اسرائيل را متصور شوند.» وي 61 وقايع نگار و مفسر رسانه ها را برمي شمارد كه براي حمايت از رژيم تل آويو به صورت واكنشي- بدون آن كه صلاحيت اين كار را داشته باشند- مي توان برروي آنها حساب كرد. او در عوض تنها پنج كارشناس را يافته است كه به اقدامات رژيم صهيونيستي انتقاد وارد مي آورند و يا از مواضع عرب دفاع مي كنند. در واقع، دشوار مي توان تصور كرد كه رسانه اي سنتي در آمريكا به چاپ مقاله اي در انتقاد از سياست هاي تل آويو بپردازد. به عنوان مثال، «رابرت بارتلي»، مدير مسئول «وال استريت ژورنال» معتقد است «تمامي مقامات تل آويو خوب و كامل اند»، بنابراين تعجبي ندارد كه روزنامه اش و نيز ديگر روزنامه هاي مهم آمريكا مانند «شيكاگوسان تايمز» و «واشنگتن تايمز» به طور منظم در سرمقاله هاي خود از اسرائيل قوياً حمايت مي كنند. مجلاتي چون «كامنتري»، «نيو ريپابليك» و «ويكلي استاندارد» نيز از وضعيتي مشابه برخوردارند. «نيويورك تايمز» گاه در سرمقالات خود به خواسته هاي مشروع فلسطينيان اشاره دارد، اما در قضاوت خود به هيچ روي عدالت را رعايت نمي كند.
و اما، براي باز داشتن روزنامه نگاران از تهيه گزارش هاي ضدصهيونيستي، «لابي» راهكارهاي خود را دارد كه عبارتند از: سرازير ساختن سيل نامه هاي اعتراض آميز، برگزاري تظاهرات، و نيز تحريم روزنامه هايي كه محتواي آنها ضداسرائيلي قلمداد شده است. در اين راستا، يكي از مديران «سي ان ان» مي گويد كه گاه تا شش هزار نامه الكترونيك در يك روز دريافت داشته است. در مه2003، كميته صهيونيستي «كامرا» تظاهراتي در 23شهر آمريكا در مقابل ايستگاه هاي راديويي «نشنال پابليك» برگزار و تلاش كرد حاميان مالي اين راديو را از حمايت آن منصرف سازد. به دنبال اين تلاش ها، شعبه اين راديو در «بوستون» بيش از يك ميليارد دلار كمك مالي خود را از دست داد.
طرف اسرائيلي اتاق هاي فكر را نيز تحت كنترل دارد كه نقشي حائز اهميت در شكل بخشي به بحث هاي دولت و سياست كنوني ايفا مي كنند. اتاق فكر خود لابي صهيونيستي در سال 1985 به ابتكار «مارتين اينديك»، از مقامات وزارت خارجه آمريكا، تأسيس گرديده و «وينپ» نام گرفته است. اين اتاق فكر از سوي افرادي هدايت و حمايت مالي مي شود كه عميقاً به پيشبرد برنامه هاي اسرائيل متعهدند. به طور كلي، طي 25سال گذشته نيروهاي طرفدار رژيم تل آويو حضوري غالب را بر بسياري اتاق هاي فكر آمريكايي مانند «مؤسسه بروكينگز»، «مؤسسه امريكن اينترپرايز»، «مركز سكيوريتي پاليسي»، «مؤسسه فورين پاليسي ريسرچ»، «بنياد هريتيچ»، «مؤسسه هودسون» و بسياري ديگر تحميل كرده اند.
نفوذ در دانشگاه ها
قدر مسلم آن كه، دانشگاه هاي آمريكايي، محل رشد و پرورش افكار جوانان اين كشور، نيز از بلاي صهيونيسم در امان نمانده اند. بدين سان، گروه هاي تازه اي مانند گروه «كاروان دموكراسي» شكل گرفته اند تا راه را براي ورود سخنرانان اسرائيلي به دانشگاه ها هموار سازند. در اين حال، گروه هاي قديمي تر مانند «شوراي امور دولتي يهود» و يا «هيلل» نيز به گروه جديد پيوسته، تيم تازه اي را با هدف هماهنگ ساختن ارگانيسم هاي متعدد طرفدار اسرائيل شكل بخشيده و آن را «اسرائيل در ائتلاف دانشگاهي» نام نهاده اند. نتيجه آن كه، هزينه هاي اختصاص يافته به برنامه هاي نظارت بر اقدام دانشگاهيان و آموزش وكيلان جوان و نيز افزايش رقم دانشجويان طرفدار رژيم صهيونيستي، به سه برابر افزايش يافته است.
«آيپك» همچنين بر آنچه استادان دانشگاه ها مي نويسند و يا آموزش مي دهند نظارت ويژه دارد و در اين راستا، دانشگاه ها و اساتيد آنها را بسيار تحت فشار قرار مي دهد. به عنوان مثال، دانشگاه «كلمبيا» بارها و بارها- و بدون شك به دليل حضور مرحوم «ادوارد سعيد» در هيئت علمي خود- هدف حملات صهيونيست ها قرار گرفته است. اين وضعيت به هنگام استخدام «رشيد خالدي» تاريخدان كه در دانشگاه «شيكاگو» به تدريس مشغول بود، نيز بارها تكرار گرديده است. دانشگاه «پرينستون» نيز چند سال بعد درپي دعوت از «خالدي» براي پيوستن به اين دانشگاه با وضعيتي مشابه روبه رو شد. اما، نگران كننده ترين وجه مسئله، تلاش هاي گروه هاي صهيونيست در راستاي تشويق كنگره به برقراري مكانيسم هاي نظارت بر آنچه استادان مي گويند، بوده است. اين درحالي است كه تعدادي از صهيونيست ها برنامه هايي تحقيقاتي پيرامون اسرائيل (علاوه بر حدود 130برنامه درسي موجود) تدوين كرده اند كه هدف آن ها افزايش رقم دانشجويان «دوست اسرائيل» در دانشگاه بوده است. بدين سان، دانشگاه «نيويورك» در مه 2003 تأسيس «مركز تحقيقات اسرائيلي توب» را اعلام داشته است. برنامه هايي مشابه در دانشگاه هاي «بركلي»، «برانديس» و «ايموري» نيز به اجرا درآمده است. رؤساي دانشگاه ها به منظور توجيه اين اقدامات بر «ارزش آموزش» خود تأكيد مي ورزند، درحالي كه واقعيت اين است كه هدف عمده آن ها، جلا بخشيدن به تصوير مخدوش رژيم صهيونيستي است. رئيس «بنياد توب» به وضوح اعلام داشته است كه بنياد وي در دانشگاه «نيويورك» سرمايه گذاري كرده است تا به مقابله با «نقطه نظر اعراب»- كه از ديدگاه وي، در برنامه هاي خاورميانه اي اين دانشگاه گنجانده شده- بپردازد.
«جان ميرشايمر» و «استيفن والت» در كتاب خود مي نويسند: هيچ گفتماني در مورد لابي صهيونيستي بدون بررسي يكي از قدرتمندترين سلاح هاي آن يعني «اتهام ضدسامي گري» كامل نيست. بدين سان، هر كه به اقدامات اسرائيل انتقاد وارد آورد و يا مدعي شود كه گروه هاي طرفدار اسرائيل نفوذي تعيين كننده در سياست خاورميانه اي آمريكا دارند، بي شك با اتهام ضدسامي گري روبه رو مي گردد. درواقع، هر كه صرفا معتقد باشد كه لابي صهيونيستي وجود دارد، خطر اين اتهام را به جان خريده است، اگرچه كه رسانه هاي اسرائيلي خود از «لابي يهود» در آمريكا سخن مي گويند. بايد گفت كه اين استراتژي بسيار مؤثر واقع مي گردد، چرا كه اتهام مزبور چيزي است كه هيچ كس تمايل به مواجه شدن با آن را ندارد.
در پايان، مي توان از خود پرسيد آيا اين امكان وجود دارد كه قدرت لابي صهيونيستي كاهش يابد؟ با توجه به نياز بازسازي تصوير مخدوش آمريكا در جهان عرب و مسلمان و افشاگري هاي سال هاي اخير پيرامون جاسوسي «آيپك» از دولت آمريكا و انتقال اطلاعات به تل آويو، اين موضوع كاملا امكان پذير است، اما نه به اين سادگي. «آيپك» و متحدانش هيچ رقيب جدي و ترسناكي در دنياي لابيگرها ندارند. آنها به خوبي مي دانند كه امروز دفاع از اسرائيل بسيار دشوار است، بدين خاطر نيز با تحميل خود بر گروه هاي كاري و نيز افزايش فعاليت هاي خود، به اين امر پاسخ مي گويند. علاوه بر اين، سياستمداران آمريكايي كماكان به كمك هاي مالي لابي صهيونيستي بسيار وابسته و نسبت به ديگر اشكال فشار سياسي بسيار حساس اند. در اين حال، عملكرد تل آويو هرچه كه باشد، رسانه هاي عمده نيز غالبا طرفدار اين رژيم باقي مانده اند. اين درحالي است كه، قدرت و نفوذ لابي صهيونيستي مسائلي متعدد از بسياري جهات پديد آورده است. در وهله نخست، خطر افزايش دشمنان اسرائيل و حاميان اين رژيم براي تمامي كشورها از جمله متحدان اروپايي آمريكا شكلي جدي به خود گرفته است.
وجود اين «لابي» سبب گرديده تا آمريكا كه امكان نفوذ رژيم صهيونيستي به سرزمين هاي فلسطيني و اشغال آنها را فراهم آورده، همدست جنايات اين رژيم به حساب آيد. اين وضعيت كه دقيقا مغاير تلاش هاي واشنگتن براي برقراري دموكراسي در ديگر كشورها و ادعاي احترام به حقوق بشر است، آمريكا را به كشور مزور و رياكار مبدل مي سازد. تلاش هاي واشنگتن براي محدود ساختن توليد و گسترش سلاح هسته اي نيز با توجه به تمايل آمريكا به پذيرش تسليحات هسته اي اسرائيل، اقدامي رياكارانه بيش نيست. تلاش براي خاموش ساختن بدبينان از طريق تهيه فهرست هاي سياه، اعمال تحريم و بستن اتهام ضدسامي گري به آنها نيز اصل گفت وگوي آزاد را كه يك دموكراسي بدان وابسته است، نقض مي كند. ناتواني كنگره به انجام مباحثات واقعي پيرامون مسائل مهم، كل روند و رأي گيري دموكراتيك را فلج مي سازد. حال، اگرچه لابي صهيونيستي كماكان نيرويي قدرتمند به حساب مي آيد، اما پنهان نگاهداشتن عواقب زيان آور نفوذ آن روزبه روز دشوارتر مي گردد.

منابع: سايت هاي لوموند ديپلماتيك، ايسم فرانس، موندياليزاسيون، اكسپرس، كوماگه مارسي، كبك اوگر، پلانت نون ويولانس، ويكيپديا، آلترانفو، انفوپاستين، لوموند، و...

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14