(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 16 تیر 1390- شماره 19968

به مناسبت پنجم شعبان سالروز ولادت پربركت سيدالساجدين(ع)
مكارم اخلاق در سيره امام سجاد(ع)
آداب مهماني از ديدگاه قرآن



به مناسبت پنجم شعبان سالروز ولادت پربركت سيدالساجدين(ع)
مكارم اخلاق در سيره امام سجاد(ع)

علي جواهردهي
امام سجاد(ع) مظهر كامل و تمام مكارم اخلاقي است. آن حضرت(ع) همان گونه كه در عبادت و بندگي خداوند اهتمامي بسيار داشت به گونه اي كه در ميان معصومان(ع) به فضيلت زين العابدين و سجاد شناخته شده، همچنين در سيره اجتماعي اش چنان بود كه به بزرگواري اخلاقي معروف شده است.
امام زين العابدين، چنان كه خود تجسم اخلاق و مكارم آن بود، زبان گوياي مكارم اخلاقي نيز بود و آنچه خود در كمالش دارا بود، ديگران را بدان به قول و عمل دعوت مي كرد.
نويسنده در اين مطلب، گوشه اي از مكارم اخلاقي آن حضرت را در سنت و سيره اش توصيف كرده است. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
اخلاق، نماد عقل و دين
براي هر چيزي نشانه اي است. شناخت ماهيت و حقيقت بسياري از امور، سخت و دشوار است. اين دشواري از چند جهت است؛ از جمله اين كه انسان احاطه علمي به تمام چيزها ندارد و تنها اندك دانش و ابزار شناختي در اختيار دارد. هر چند كه انسان مي تواند با بهره گيري درست از همين ابزار شناختي و عمل براساس محتوا و مفاد آن، دريچه اي ديگر به سوي حقيقت بگشايد و در نهايت به علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين برسد و ملكوت و حقيقت چيزها را بشناسد و فهم نمايد.
امام زين العابدين در يك روايت به اين نكته توجه مي دهد كه انسان بايد براساس آنچه شناخت و علم دارد عمل كند؛ چرا كه اگر براساس مباني، بينش ها و شناخت هاي خويش عمل نكند، اندك اندك قلب، نابينا مي شود و قوت ادراكي و فهم خود را از دست مي دهد. اما زين العابدين(ع) هنگامي كه با پرسشهايي از طرف شخصي رو به رو شد، به آنها پاسخ مي دهد؛ ولي شخص مي رود و برمي گردد تا پرسشهاي تازه اي را مطرح سازد. امام به شخص مي فرمايد: در انجيل آمده است كه تا زماني كه به علمي عمل نكرديد، علم ديگري را نخواهيد، چرا كه اگر به علمي عمل نشود، جز كفر نمي افزايد و جز از خدا دورتر نمي گرداند. (اصول كافي، ج 1، ص كتاب فضل العلم، باب استعمال العلم، حديث4)
بنابراين از علم چيزي نپرسيد مگر آن كه قبلا به دانسته هاي خود عمل كرده باشيد؛ چرا كه اگر به دانسته ها عمل نشود، آن دانش جز دوري ازخدا به دنبال نمي آورد. اين دوري ازخدا به همان اندازه موجب افزايش جهل و ناداني مي شود؛ زيرا سرچشمه همه علوم، خداوند تعالي است.
امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد: علم، همزاد عمل است. هر كه خوب بداند، عمل مي كند و هر كه به درستي عمل مي كند علم خواهد داشت. علم فرياد به عمل كند و اگر پذيرا شود بماند و اگر نه، كوچ كند و برود. (همان، حديث 27) بنابراين عمل از علم زاده مي شود و علم در اثر عمل، رشد و افزايش مي يابد.
امام باقر(ع) نيز مي فرمايد: اذا سمعتم العلم فاستعملوه و لتتسع قلوبكم فان العلم اذا كثر في قلب رجل لايحتمله، قدرالشيطان عليه فاذا خاصمكم الشيطان فاقبلوا عليه بما تعرفون فان كيد الشيطان كان ضعيفا. فقلت: و ما الذي نعرفه؟ قال: خاصموه بما ظهر لكم من قدره الله عزوجل؛ چون علم را شنيديد آن را به كار ببنديد و بايد دريا دل باشيد؛ زيرا چون علم فراوان در دل تنگي انباشته شود كه تحمل آن نتواند، شيطان بر آن دست يابد؛ چون شيطان با شما طرف شود با آنچه مي دانيد، به او رو كنيد؛ زيرا كيد شيطان سست است. گفتم: چيست آن چه مي دانيم؟ فرمود: با او مبارزه كنيد بدانچه از نيروي خداي عزوجل در وجود شما هويداست.(همان، حديث 7)
بر اين اساس، اگر كسي خواهان دست يابي به علم شهودي است، مي بايست به همان علمي كه مي داند عمل كند تا با عمل به هر علمي، دري به سوي علم برتر وكامل تر گشوده شود.
به هر حال، براي هر چيزي نشانه اي است كه انسان از طريق اين نشانه ها مي تواند نسبت به حقيقت آن چيز آگاهي يابد.
نشانه هاي عقل و دين داري در شخص، اخلاق است؛ زيرا اخلاق تجلي گاه عقلانيت و دين داري انسان مي باشد. اگر چه در برخي از روايات حيا در كنار عقل و دين به عنوان يكي از سه گانه جدايي ناپذير معرفي شده است. به عنوان نمونه از اميرمؤمنان درباره جايگاه و ارزش عقل روايت شده كه آن حضرت(ع) مي فرمايد: جبرئيل بر آدم نازل شد و گفت: اي آدم، من مأمور شده ام كه تو را در انتخاب يكي از سه چيز، مخير سازم؛ پس يكي را برگزين و دوتا را واگذار. آدم گفت: آن سه چيست؟ گفت: عقل و حيا و دين. آدم گفت: عقل را برگزيدم. جبرئيل به حيا و دين گفت: شما بازگرديد و او را واگذاريد. آن دو گفتند: اي جبرئيل، ما مأموريم هر جا كه عقل باشد، با او باشيم، گفت: خود دانيد و بالا رفت. (اصول كافي، ج1، ص11، حديث2)
اما اين نكته بايد مورد توجه قرار گيرد كه عقل، بنياد دين است و دين داري، خود مظهر و نشانه اي از عقلانيت انسان است؛ چنانكه نشانه و مظهر عقلانيت و دين داري، حياست كه خود نمادي از حقيقت اخلاق است. بر كسي پوشيده نيست كه اگر شخص عقل نداشته باشد و يا از عقل خود به درستي بهره نگيرد و يا به كار نبرد، هرگز دين دار يا داراي اخلاق و حيا نخواهد بود؛ از اين رو تكليف بر مدار عقل مي گردد و خداوند انسان را به سبب دو امر عقل و اراده به عنوان مكلف مطرح مي سازد.
به هر حال، نماد عقلانيت و دين داري انسان، اخلاق است و اگر كسي بخواهد درباره وضعيت دين داري و عقلانيت خود و يا ديگران قضاوت كند بايد به درجه پاي بندي اش به اصول اخلاقي توجه كند.
بر اين اساس، اوج مكارم اخلاقي در شخص به معناي اوج دين داري و عقلانيت او خواهد بود. در مقابل، هر گونه فقدان بي اخلاقي ها و نابهنجاري ها بيانگر فقدان تدين و عقلانيت خواهد بود.
ضرورت بهره گيري از سبك زندگي ائمه
البته ناگفته نماند كه آن حضرت(ص) همانند قرآن و ديگر امامان معصوم(ع) بر اين نكته تأكيد مي كند كه راه رهايي از خسران بزرگ در دنيا و آخرت، بهره مندي از سبك زندگي است كه آنان با سنت و سيره خودشان ترسيم مي كنند. نه آن كه به عقل ناقص خود بسنده كرده و بر اين باور باشيم كه مي توانيم سبك زندگي كامل را با عقل ناقص خود به دست آوريم؛ چنان كه بسياري از مردم از جمله غربيان در دام عقل ناقص خويش مي افتند و مي گويند كه ما نيازي به دين نداريم؛ زيرا عقل مي تواند دين كامل را به ما نشان دهد؛ عقل هر چند كه بنياد همه چيز است؛ ولي اين عقل تا در چارچوب مشخصي به كار گرفته نشود، به كمال نمي رسد و هنگامي كه به كمال نرسيد، نمي تواند مبناي سبك زندگي باشد؛ چرا كه عقل تا پيش از كمال مطلق كه شامل شهود ملكوت حقايق مي شود، عقل ناقصي است. از اين رو آن حضرت(ع) همانند ديگر معصومان(ع) عقول ناقص را ناتوان از درك سبك زندگي صحيح مي شمارد و خواهان بهره مندي از سبك زندگي معصومان(ع) مي شود؛ زيرا اين سبك زندگي كه آنان ارايه مي دهند برخاسته از عقل كامل است كه در سايه سار وحي رشد كرده و به كمال رسيده است. آن حضرت(ع) در اين باره مي فرمايد: ان دين الله لايصاب بالعقول الناقصه ، و الاراء الباطله ، و المقاييس الفاسده ، ولايصاب الا بالتسليم، فمن سلم لنا سلم، و من اهتدي بنا هدي، و من دان بالقياس و الراي هلك؛ به وسيله عقل ناقص و نظريه هاي باطل و قياسهاي فاسد و بي اساس نمي توان به دين خدا دست يافت؛ تنها وسيله رسيدن به دين واقعي، تسليم محض است؛ پس هر كس تسليم ما اهل بيت باشد (از هر انحرافي) در امان است و هر كه به وسيله ما هدايت يابد خوشبخت خواهد بود. و شخصي كه با قياس و نظريات شخصي خود بخواهد دين را دريابد، هلاك مي گردد. (مستدرك الوسائل: ج 71، ص 262، ح 52)
به سخن ديگر، عقل مقدماتي و ابتدايي، هرچند زمينه ساز دست يابي انسان به عقل كامل در يك فرآيند عمل به علم و دانش است، ولي اين كمال يابي تحت نظارت و راهنمايي كامل وحي الهي و عقل بيروني اتفاق مي افتد كه پيامبران و امامان(ع) مسئوليت مديريت و راهنمايي و انتقال آن را به عهده دارند. اين همان چيزي است كه در آيات قرآني از آن به هدايت خاص الهي تعبير شده است. (سوره بقره، آيه 83 و آيات ديگر)
مكارم اخلاق در سنت و سيره امام زين العابدين
هرچند كه امام زين العابدين، به زينت عبادت كنندگان معروف است و مردم به سبب رابطه و پيوند بسيار مستحكم آن امام همام با خداوند اين القاب را به ايشان داده اند و او را بسيار سجده كننده مي شناسند، ولي اين ارتباط مستحكم و قوي با خداوند بيانگر ميزان عقلانيت بالاي ايشان است كه در اخلاق نيز خودنمايي مي كند. اگر عقل و دين و اخلاق مي خواست تجسم يابد، در شكل امام معصوم(ع) تجسم مي يابد كه اين گونه نيز بوده است. در روايتي از پيامبر(ص) است كه فرمود: لوكان العقل رجلا لكان الحسن؛ اگر قرار بود عقل به صورت يك انسان تجسم پيدا كند به صورت امام حسن عليه السلام ظاهر مي شد. (فرائد السمطين، ج 2، ص 86) اين معنا اختصاص به حضرت امام حسن(ع) نداشت، بلكه همه انوار امامان(ع) كه نور واحد هستند، اين گونه اند.
امام زين العابدين، تجسم عقل است كه از آن نمادهايي همچون تدين و اخلاق نيك ظهور مي يابد. ازاين رو در سيره و سنت آن امام(ع) همه مكارم اخلاق را مي توان يافت و ايشان تجسم كامل اخلاق نيكي است كه خداوند پيامبرش را به عنوان «انك علي خلق عظيم» بدان ستوده است. (قلم، آيه 4)
داستان هاي بسياري از عفو و گذشت ايشان نسبت به كساني كه اذيت و آزار مي رساندند، بيان شده است كه همه اينها بيانگر عظمت روحي و شرح صدر و وسعت وجودي ايشان است. از جمله كمك به پسر عمويي كه ايشان را مي آزرد و بدزباني مي كرد.
صاحب كشف الغمه نقل كرده: روزي آن حضرت از مسجد بيرون آمده بود. مردي او را ملاقات كرد و به آن جناب دشنام و ناسزا گفت. غلامان آن حضرت خواستند به او صدمه زنند. فرمود: او را به حال خود واگذاريد! پس به آن مرد رو كرد و فرمود: آنچه از كارهاي ما بر تو پوشيده است، بيشتر است از آنچه تو بداني و بگويي. بعداز آن فرمودند: آيا حاجتي داري تا تو را كمك كنيم؟ آن مرد شرمسار شد. سپس حضرت عباي خود را نزد او افكندند و امر فرمودند تا هزار درهم به او بدهند. پس از آن هر وقت آن مرد حضرت را مي ديد، مي گفت: گواهي مي دهم كه تو از اولاد رسول خدايي.
همچنين آمده است كه زماني كنيزي ظرف آب به دست، آب روي دستان امام(ع) مي ريخت. ناگهان ظرف از دست او افتاد و بر صورت امام خورد و آن را زخمي كرد. امام نگاهي به او فرمودند. كنيز گفت: «والكاظمين الغيظ» (يعني: متقين كساني هستند كه خشم خود را فرو مي برند). امام فرمود: خشمم را فرونشاندم. كنيز ادامه داد: «والعافين عن الناس» (يعني: و از مردم مي گذرند و عفو دارند)، امام فرمود: از توگذشتم. كنيز باز ادامه داد: «والله يحب المحسنين» (يعني: خداوند نيكوكاران را دوست دارد) امام فرمودند: تو را به خاطر خدا آزاد كردم.
آن حضرت(ص) در سفارش خويش به ديگران مي فرمود: ثلاث منجيات للمومن: كف لسانه عن الناس و اغتيابهم، و اشغاله نفسه بما ينفعه لاخرته و دنياه و طول البكاء علي خطيئته؛ سه چيز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداري زبانش از حرف زدن درباره مردم و غيبت آنان، مشغول شدنش به خويشتن با كارهايي كه براي آخرت و دنيايش مفيد باشد و بسيار گريستن بر اشتباهاتش. (تحف العقول: ص 402، بحارالانوار: ج 57، ص 041، ح 3) و براستي خوشان اين گونه بودند و همواره به آخرت مشغول بود و بسيار مي گريست. چنان كه در مسئله غيبت مومن، امام صادق(ع) روايت مي كند: مردي نزد امام زين العابدين(ع) آمد و گفت: شخصي به شما نسبت هاي ناروا داده و شما را گمراه و بدعت گذار ناميده است. حضرت به وي فرمود: تو حق دوستي و همنشيني با او را مراعات نكردي و گفتار او را براي من نقل كردي. حق مرا نيز از بين بردي، زيرا سخني از برادر ديني ام گفتي كه من آن را نمي دانستم. هر دو خواهيم مرد و در روز قيامت از تو سؤال خواهد شد كه چرا غيبت برادر خود را كرده اي. از غيبت بپرهيز كه غيبت غذاي سگ هاي جهنم است. بدان كسي كه زياد عيوب مردم را به زبان مي آورد، دليل آن است كه عيب هاي خودش را در مردم جست وجو مي كند.
از نظر آن حضرت (ع) غيبت رفتاري ضداخلاقي و هنجاري است كه آثار بسيار سويي در زندگي دنيوي و اخروي شخص به جا مي گذارد. به نظر آن حضرت(ع) عيب جويي و غيبت كردن اموري است كه آدمي را به هلاكت مي افكند. بنابراين پيش از اين كه به ديگري مشغول شود به خود مشغول شود و عيوب خود را بشناسد و در برطرف كردن آنها تلاش كند. آن حضرت(ع) در عبارتي مي فرمايد: ثلاث من كن فيه من المومنين كان في كنف الله، و اظله الله يوم القيامه في ظل عرشه، و آمنه من فزع اليوم الاكبر: من اعطي الناس من نفسه ما هو سائلهم لنفسه، و رجل لم يقدم يدا و رجلا حتي يعلم انه في طاعه الله قدمها او في معصيته، و رجل لم يعب اخاه بعيب حتي يترك ذلك العيب من نفسه؛ سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهي خواهد بود و از سختي ها و شدايد محشر در امان است: اول آن كه به مردم چيزي را دهد كه از آنان براي خويش مي خواهد (آنچه براي خود مي پسندد را به آنان عطا كند)؛ دوم قدم از قدم برندارد تا آنكه بداند آن حركتش در راه اطاعت خداست يا معصيت و نافرماني او؛ سوم از برادر مومن خود (به عيبي كه در خود نيز دارد) عيب جويي نكند تا آنكه آن عيب را از خودش دور سازد (تحف العقول: ص 402، بحارالانوار: ج 75، ص 114، ح 3)
آن حضرت اهل تقوا و صداقت و حيا و خوش رويي بود. از اين رو، همواره بر اين مكارم اخلاقي تاكيد داشت و مي فرمود: اربع من كن فيه كمل اسلامه، و محصت ذنوبه، و لقي ربه و هو عنه راض: وقا لله بما يجعل علي نفسه للناس، و صدق لسانه مع الناس، و الاستحياء من كل قبيح عند الله و عندالناس، و حسن خلقه مع اهله؛ چهار خصلت است كه در هر كس باشد، ايمانش كامل و گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتي خداوند را ملاقات مي كند كه از او راضي و خوشنود است: 1- رعايت تقواي الهي با كارهايي كه براي مردم به دوش مي كشد؛ 2- راست گويي و صداقت با مردم؛ 3- حيا و پاكدامني نسبت به تمام زشتي ها در پيشگاه خدا و مردم؛ 4- خوش اخلاقي و خوش برخوردي با خانواده خود. (مشكاه الانوار: ص 271، بحارالانوار: ج 66، ص 385، ح 84)
به عنوان نمونه و مشت از خروار اين مطلب را در اين جا ذكر مي كنيم. مي گويند: با آن كه امام زين العابدين(ع) از هر كس نسبت به مادر خود بيشتر احسان مي نمود و به نيكي با مادرش رفتار مي كرد، ولي اغلب از خوردن غذا با وي امتناع مي كرد و وقتي علت را جويا شدند و به وي گفتند: شما كه از هر كس بيشتر به مادر خود عشق مي ورزيد و به وي نيكي مي كنيد، چرا از غذاخوردن با او خودداري مي كنيد؟ حضرت در پاسخ فرمود: من به خاطر ادب و احترام مادرم با آن بزرگوار غذا نمي خورم؛ زيرا بيم آن دارم كه به لقمه اي دست برم كه مادرم زودتر متوجه او شده و قصد خوردن آن را داشته باشد و من با اين كار عاق والدين گردم. (شرح صحيفه سجاديه فيض الاسلام دعاي 42)
آن حضرت(ع) اهل تواضع و فروتني بود و از نسبت و پيوند خويش براي اهداف شخصي سود نمي جست. از اين رو مخفيانه و پنهان سفر مي كرد. در گزارش هاي تاريخي و روايات بسيار آمده كه امام سجاد(ع) اغلب با كساني به سفر مي رفت كه وي را نشناسند و اگر آن حضرت را مي شناختند با آنها شرط مي كرد كه در كارها با آنها مشاركت نمايد. وقتي از حضرت(ع) علت اين كار را مي پرسيدند، مي فرمود: بيم دارم از اين كه به نام رسول الله(ص)، بيش از آنچه استحقاق دارم با من رفتار شود.
آن حضرت(ع) اهل سخاوت و بخشش بود و در كنار تقوا، بر سخاوت مندي در سنت و سيره تأكيد داشت. از نظر ايشان اگر كسي بخواهد در دنيا و آخرت سربلند در ميان مردم باشد، به اين دو امر (تقوا و سخاوت) بايد تمسك جويد. از اين رو مي فرمود: ساده الناس في الدنيا الاسخياء، و ساده الناس في الاخره الاتقياء؛ در اين دنيا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ و در قيامت سيد و سرور مردم، پرهيزكاران خواهند بود. (مشكاه الانوار: ص 232، س 02، بحارالانوار: ج 87، ص 05، ح 77)
سخاوتمندي حضرت
از اين رو آن حضرت(ع) همواره به بخشش و سخاوت به مردم توجه ويژه اي مبذول مي داشت. گزارش هاي تاريخي بسياري نيز در اين مسئله وجود دارد كه بيانگر توجه و اهتمام ايشان به مسئله سخاومت مندي است. سخاوت ايشان آشكار و نهان نداشت؛ هر چند كه بخشش هاي نهان و نيكي هاي ايشان در تاريكي، بسيار معروف است. آن حضرت در شب هاي تاريك جهت ياري فقرا به راه مي افتاد و با انباني بر پشت به در خانه هاي مستمندان مي رفت و با صورت پوشيده به آنان نان و غذا و پول مرحمت مي فرمود و ناشناس به خانه باز مي گشت. اين امر تا زمان رحلت حضرت ادامه داشت و با رحلت آن حضرت مردم دريافتند كه كمك هاي شبانه از سوي آن حضرت بوده كه در اختيار نيازمندان قرار مي گرفته است.
هنگامي كه بدن مطهرش را براي غسل برهنه كردند، از آن انبان هايي كه براي فقرا بر دوش مي كشيد بر پشت مباركشان اثرهايي ديدند كه مانند زانوي شتر پينه بسته بود.
اين اعمال شبانه را از آن رو انجام مي داد كه باورش اين بود كه اين كارها براي انسان مي ماند و ذخيره آخرت است و خداوند را خشنود مي سازد و در مقام راضيه مرضيه وارد مي كند. از اين رو مي فرمود: من أطعم مؤمنا من جوع أطعمه الله من ثمار الجنه ، و من سقي مؤمنا من ظمأ سقاه الله من الرحيق المختوم، و من كسا مؤمنا كساه الله من الثياب الخضر؛ هركس مؤمن گرسنه اي را طعام دهد خداوند او را از ميوه هاي بهشت اطعام مي نمايد و هر كه تشنه اي را آب دهد خداوند از چشمه گواراي بهشتي سيرابش مي گرداند و هركس مؤمن برهنه اي را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتي خواهد پوشاند. (مستدرك الوسائل: ج7، ص 252، ح8)
اخلاق نيك ايشان همانند پيامبر(ص) بود، به گونه اي كه برخي از اين اخلاق نيك سوءاستفاده مي كردند. همان گونه كه منافقان از اخلاق نيك پيامبر(ص) سوءاستفاده مي كردند و پيامبر(ص) را «اذن» و حرف شنو مي شمردند كه هر چه بگويند مي پذيرد و خداوند، پيامبر(ص) را «اذن خير» معرفي مي كند. (توبه، آيه 16) امام سجاد(ع) نيز اين گونه بود كه حتي سوءاستفاده هايي از سوي بردگان نيز مي شد. نقل شده كه روزي آن حضرت غلام خويش را دو مرتبه صدا زد، آن غلام جواب نداد. مرتبه سوم كه جواب داد، حضرت فرمودند: «آيا صداي مرا نشنيدي؟» عرض كرد: شنيدم. فرمودند: «پس چه شد كه جواب مرا ندادي؟» عرض كرد: چون از شما ايمن بودم. فرمود: «الحمدلله الذي جعل مملوكي يأمنني»؛ حمد خداي را، كه مملوك مرا از من ايمن گردانيد.»
از اين رو آن حضرت(ع) ديگران را به گذشت و عفو سفارش مي كرد و مي فرمود اگر كسي از شما عذر و پوزش خواست بپذيرد. از آن حضرت روايت است كه فرمود: ان شتمك رجل عن يمينك، ثم تحول الي يسارك فاعتذر اليك فاقبل منه؛ چنانچه شخصي از سويي تو را بدگويي كند و سپس برگردد و از سوي ديگر پوزش طلبد، عذرخواهي و پوزش او را پذيرا باش. (مشكاه الانوار: ص922، س01، بحارالانوار: ج87، ص141 ح 3)
به هر حال، سنت و سيره امام سجاد(ع) سنت و سيره عقلايي در حد كمال بلوغ آن است و لذا مكارم اخلاق را در حد نهايي آن بيان كرده و خود آن را در زندگي اش به كار گرفته است. ايشان همانند ديگر چهارده معصوم(ع) تجسم كامل عقل و دين و اخلاق(حيا) هستند. باشد كه با بهره گيري از سنت و سيره آنان، مسير رشد و كمالي عقل را بپيماييم و در نهايت متاله (خدايي) شده و مظهر و مجسمه عقل و دين و حيا شويم.

 



آداب مهماني از ديدگاه قرآن

فرشته محيطي
مهمان كسي است كه بر ديگري وارد شود و از او با طعام و ديگر وسايل پذيرايي كنند. وقتي سخن از مهماني به ميان مي آيد، اطعام و پذيرايي از سويي و تكريم و احترام مهمان توسط ميزبان از سويي ديگر جزو لاينفك آن دانسته مي شود. از اين رو بخشي از اصول مهماني به قوانين، احكام و آداب مهماني اختصاص مي يابد تا به درستي و متناسب به شان و شئون مهمان از وي پذيرايي و تكريم به عمل آيد.
مهمان نوازي از سنت هاي نيك اسلامي است و آموزه هاي وحياني اسلام به اشكال گوناگون بر آن تاكيد و ترغيب نموده است. گزارش هاي قرآني از قيامت و بهشت، حكايت از آن دارد كه خداوند براي بهشتي ها، ضيافت و مهماني برگزار مي كند، چنان كه پيامبران(ع) نيز حتي براي مهمانان ناشناخته، سفره هاي رنگين مي انداختند و از مهمانان به بهترين شكل پذيرايي مي كردند.
نويسنده در اين مطلب به بيان گوشه اي از سنت ضيافت و مهماني در اسلام براساس آموزه هاي قرآني پرداخته است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
مهمان نوازي، پاسخ به عواطف انساني
انسان موجودي اجتماعي است. ريشه اين گرايش آدمي هرچه باشد، او را به سوي همنوع مي كشاند؛ چرا كه دست كم نياز عاطفي و احساسي او مقتضي ارتباط و هم كلامي و همنشيني با همنوع است. اين ارتباط در مواردي به شكل زيبايي درمي آيد و نوعي انس و الفت ميان افراد ايجاد مي كند، به گونه اي روح و روان آدمي به آرامشي خاص دست مي يابد. از جمله ارتباطاتي است كه در سفر ميان افراد پديد مي آيد و همگي همانند يك واحد عمل مي كنند و تشتت و اختلافها يا به طور كامل برداشته يا كاسته مي شود؛ چرا كه سرنوشت مشترك همراه بودن در سفر و خطر، پيوندي استوار در ميان ايشان پديد مي آورد.
هم سفره شدن و در يك ضيافت برگرد هم جمع آمدن نيز اين گونه است كه تشتت را به وحدت و واگرايي را به همگرايي تبديل مي كند. از اين رو ارتباط ميان دوستان هنگامي كه با مهماني تقويت شود، ارتباطي استوارتر و پايدارتر است.
از سويي انسان مي خواهد عواطف و احساسات خويش را به برخي از افراد كه آنان را دوست خود مي گيرد يا سرمشق خود قرار مي دهد، بروز دهد. يكي از روشهاي ابراز احساسات، ضيافت و مهماني دادن است. لذا از ضيافت به عنوان مصداقي از تكريم يادشده است.
مهماني، ابزار ارتباطي
مهماني دادن يكي از ابزارهاي مهم و اساسي ارتباطي است. هر انساني نيازمند ارتباط با ديگري براي پاسخ گويي به نيازهاي عاطفي و غيرعاطفي خود است. حتي كساني كه مي خواهند در تجارت و بازرگاني موفق باشند، نيازمند ارتباطات استوار و مستحكمي هستند كه مهماني و اطعام كردن از مهمترين ابزارهاي آن است.
ضيافت هاي رسمي سياسي يكي از جلوه هاي ارتباطات كاري است. كساني كه در سر يك سفره غذا گرد هم مي آيند، آسان تر مي توانند ارتباط عاطفي برقرار كنند و از آن جايي كه سياست، تدبير در امور منزل و جامعه است، نمي تواند جز به واسطه ارتباطات و تاثير بر عواطف و احساسات ديگران كارآمد باشد. از اين رو در سياست هاي رسمي و بويژه سياست عمومي، تقويت ارتباطات عاطفي از طريق مهماني دادن از جايگاه ويژه اي برخوردار است.
از گزارش هاي قرآني برمي آيد كه پيامبر(ص) براي ابلاغ دعوت و رسالت خويش، ضيافتي تشكيل مي دهد و خويشاوندان خود را به مهماني فرا مي خواند و در آن ضيافت شام به ابلاغ رسالت و دعوت خود اقدام مي كند؛ چرا كه مي داند تاثيرگذاري بر عواطف و احساسات مهمان بر سر سفره غذا و طعام، آسانتر است.
زليخا به هدف معرفي يوسف (ع) و اثبات زيبايي آن حضرت و پاسخ گويي به نجواها و شايعات در جامعه، اقدام به برگزاري ضيافت نيم روزي مي كند و آن حضرت(ع) را در جلسه زنانه خود مي آورد تا ديگران از زيبايي او متحير شوند و علت گرايش و خيانت خود را بدين وسيله توجيه كند. (يوسف، آيه 31)
فرشتگان نيز براي دادن بشارت به حضرت ابراهيم(ع) به عنوان مهمان برآن حضرت وارد مي شوند تا در شرايط مناسبي بشارت خاص فرزنددار شدن را به آن حضرت بدهند. (ذاريات، 24 تا 29)
همين فرشتگان به عنوان انذار به قوم لوط(ع) و بشارت به آن حضرت جهت خلاصي از امت فاسق و فاجر و كافر، به عنوان مهمان بر آن حضرت وارد مي شوند. (هود، آيه 81 و نيز حجر، آيات 58 تا 68)
پيامبر(ص) بارها و يا برطبق گزارشي تاريخي، همانند حضرت ابراهيم(ع) هر روزه مهماني برگزار مي كرد. اين مهماني ها به قصد ايجاد ارتباط عاطفي بود تا آموزه هاي وحياني را به گوش مردم برساند و آنان را احكام و آموزه هاي اسلامي آشنا سازد. (احزاب، آيه 53)
به هر حال، يكي از مهمترين ابزارهاي ارتباطي تاثيرگذار، برگزاري مهماني است. اين روشي است كه خردمندان و پيامبران در طول تاريخ از آن براي ايجاد ارتباط و تاثير عاطفي و احساسي بر روي مهمان استفاده كرده اند.
احكام و آداب ضيافت
براي اين كه ضيافت تاثير مطلوب خود را به جا گذارد، لازم است تا احكام و آداب آن به خوبي و درستي مراعات شود. آموزه هاي قرآني به اين مهم توجه داده است. در اين جا به برخي از اين آداب و احكام مهمان نوازي اشاره مي شود كه برگرفته از سنت و سيره پيامبران(ع) بويژه حضرت ابراهيم(ع) است كه خداوند آن حضرت(ع) را اسوه براي بشريت معرفي كرده و از مردم خواسته است تا ايشان را به عنوان سرمشق در زندگي برگزينند و سبك زندگي خود را بر اساس مدل زندگي ايشان سامان دهند. بسياري از احكام و آداب مهماني را مي توان از مهماني هايي كه قرآن گزارش كرده است به دست آورد.
ضرورت احترام و محبت به مهمان
بي گمان مهمترين گام در مهمان نوازي احترام مهمان است؛ زيرا ضيافت غذا و خوراك، اگرچه متوجه جسم است، ولي پيش از آن كه جسم مهمان از غذاي مادي و سفره رنگين بهره برد، روان و روح مهمان است كه از برخورد و تكريم ميزبان بهره مند مي شود. از اين رو بر حفظ حرمت مهمان باتوجه به جايگاه وشخصيت اجتماعي او تاكيد شده و از ميزبان خواسته شده تا از هرگونه بي حرمتي نسبت به مهمان پرهيز كند. (هود، آيه 78؛ حجر، آيات 68 و 69، و نيز ذاريات، آيات 24 تا 26)
مهمان نوازي و تكريم و احترام به مهمان از اصول عقلاني و عقلايي بشر است. با نگاهي به سيره رفتاري حتي كافران نيز مي توان دريافت كه آنان به نوعي قايل به تكريم مهمان بودند، هر چند كه گاه طغيان اموري چون شهوت و خشم، ايشان را به مخالفت با احكام عقلاني و سيره عقلاني و معروف وادار مي سازد.
با نگاهي به آيات 77 و 78 سوره هود مي توان دريافت كه رشد اجتماعي انسان، مقتضي مراعات حال مهمان و احترام و تكريم اوست. اصولا تقواي عقلاني مي طلبد كه انسان نسبت به مهمان تكريم نمايد. از اين رو، حضرت لوط(ع) به مهاجمين شهوت ران و هم جنس باز، اين مطلب را گوشزد مي كند كه رشد اجتماعي و عرف آن، مقتضي تكريم مهمان و عدم تعرض به وي به هر شكلي چون تجاوز جنسي است.
اين كه حضرت لوط(ع) در اين آيات و نيز آيه 68 سوره حجر، از عنوان ضيف استفاده مي كند و مي فرمايد: اينان مهمانان من هستند، گوياي اين معناست كه حفظ حرمت مهمان از آداب و قوانين عرفي و سنت هاي پذيرفته شده در ميان قوم لوط بوده است.
به هر حال، احترام و تكريم مهمان از سوي ميزبان و حتي ديگران، از احكام عقلاني و سيره عقلايي و تكليف شرعي است. بنابراين، هرگونه تعرض و بي احترامي از سوي ميزبان و ديگران به مهمان به معناي خروج از عرف و تقواي عقلايي و عقلاني و شرعي است.
تحيت و سلام مهمانان به ميزبان از آداب مهماني است؛ زيرا نخستين ابزار ارتباطي ميان دو شخص به ويژه ناشناس، سلام و تحيت است. از اين رو فرشتگان به عنوان مهمانان ناشناس حضرت ابراهيم(ع) پيش از هر كلامي، سلام و تحيت مي فرستند و بر ايشان وارد مي شوند. (هود، آيه 69؛ حجر، آيات 51 و 52؛ و نيز ذاريات، آيات 24 و 25)
در مقابل، بر ميزبان است كه پيش از هر سخني، به نيكي پاسخ سلام مهمان يا مهمانان را بدهد و با اين كار از مهمانان استقبال نمايد. (همان)
از ديگر آداب ميزباني مي توان به تهيه غذاي مناسب و خوب براي مهمان اشاره كرد كه در آياتي از جمله 69 سوره هود و 24 تا 26 سوره ذاريات به آن اشاره شده است. اين كه حضرت ابراهيم(ع) گوساله اي فربه را مي كشد و از گوشت آن براي مهماني استفاده مي كند، به خوبي اين معنا به دست مي آيد.
اين غذاي مناسب باتوجه به زمان و شرايط مهماني مي تواند متفاوت باشد. به اين معنا كه گاه مهماني عصرانه و مانند آن است. بنابراين، لازم نيست تا از مهمان با غذايي كه براي ناهار و شام تهيه مي شود، پذيرايي كرد، بلكه پذيرايي از مهمان با ميوه نيز مي تواند انجام گيرد. بسياري از ضيافت هاي نيم روزي، به صرف شيرين و ميوه و چاي و مانند آن انجام مي گيرد. مهماني كه زليخا براي دوستان خود جهت معرفي حضرت يوسف(ع) فراهم آورده بود، با پذيرايي از مهمانان با ميوه بوده است.(يوسف، آيه 31)
البته سخاوت در مهمان نوازي امري پسنديده است، لذا حضرت ابراهيم(ع) براي شماري اندك از مهمانان ناخوانده خود، گوساله اي فربه را مي كشد و گوشت آن را بريان و كباب مي كند و به خدمت مهمانان مي آورد. (ذاريات، آيات 24 و 26 و نيز هود، آيه 69)
استفسار نكردن از مهمان درباره تهيه غذا و نوع آن از آداب مهماني است؛ چنان كه حضرت ابراهيم(ع) بي آن كه از مهمان بپرسد كه چه غذايي ميل دارند، به تهيه غذايي مي پردازد كه عموم مردم به خوردن آن علاقه و گرايش دارند. از آن جايي كه انسان ها به طور طبيعي به غذاي فراهم آمده از گوشت، علاقه دارند، حضرت به تهيه آن اقدام نموده است. (هود، آيه 69 و نيز ذاريات، آيات 24 و 26)
از ديگر آداب ميزباني آن است كه ميزبان در تهيه و آماده كردن غذاي مناسب براي مهمانان، درنگ نكند و براي تهيه آن شتاب ورزد. (همان)
همچنين ميزبان در پذيرايي از مهمانان خود همانند خادمي از مهمانان پذيرايي نمايد تا اين گونه تكريم خود را نسبت به مهمان به اتمام رساند و حق ضيافت و مهماني را ادا كند. (همان و نيز يوسف، آيه 31)
از جمله آداب پذيرايي و مهماني آن است كه غذا را در دسترس مهمان گذارد تا مهمان به سادگي بتواند از آن بخورد. (ذاريات، آيات 24 تا 27) پس از دسترس قرار دادن طعام و خوراكي، ميزبان از مهمان تقاضا كند تا از غذا تناول نمايد. (همان)
تفاوت مهمان ناخوانده و مدعو
پذيرايي از مهمان مدعو بايد شكل آبرومندانه تري باشد. به اين معنا كه اگر براي مهمانان ناخوانده، ممكن نباشد تا از پيش تداركي ديده شود و با اين حال از بهترين غذاي موجود براي پذيرايي استفاده شود (همان)، اما نسبت به مهماناني كه از پيش دعوت شده اند، لازم و ضروري است پذيرايي شايسته تري انجام شود.
امام صادق(ع) در ذيل آيه 148 سوره نساء، مي فرمايد: كسي كه قومي را به مهماني دعوت كد و در ضيافت بدي كند، او از ستمگران است و بر قوم باكي نيست كه بر او چه بگويند. (تفسير عياشي، ج 1، ص 283، حديث 296 و نيز البرهان، ج 2، ص 194 و حديث 1) اين بدان معناست كه ضيافت مدعوين با مهمان ناخوانده تفاوت دارد و در تكريم مهمان مدعو بايد سنگ تمام گذاشت.
همراهي همسر و خويشان ميزبان براي تهيه غذا و يا دست كم ابراز محبت از حضور مهمانان و آگاهي از وضعيت پذيرايي و ضيافت و نيز مهمانان، امري پسنديده است. از اين رو حضرت ساره(س) به عنوان همسر حضرت ابراهيم(ع) بردرگاه اتاق پذيرايي از مهمانان، حاضر مي شود. (ذاريات، آيات 2 تا 29 و نيز هود، آيات69و 71)
فراهم آوردن امكانات رفاهي براي مهمان و نشاندن وي در بهترين جايگاه ممكن و در نظر گرفتن شان و جايگاه مهمان در تكريم و پذيرايي، از ديگر آداب مهمان نوازي است كه مي توان از آيات 99 و 100 سوره يوسف اين معنا را استنباط كرد.
شايسته است كه اطرافيان ميزبان به هر شكلي شده در تكريم مهمان بكوشند و شرايطي را فراهم نياورند كه مهمان آزرده خاطر شود. به اين معنا كه در مهمان نوازي ميزبان، نبايد خللي وارد كرد و شرايط بي حرمتي مهمان را فراهم آورد. (هود، آيه78 و نيز حجر، آيات68 و 69 و قمر، آيه37)
از نظر قرآن هر گونه تعرض به مهمانان ميزبان به معناي عملي ناپسند و به دور از رشد و تقواست و تعرض و اهانت به مهمان در حكم تعرض و اهانت به ميزبان مي باشد. (هود، آيات77 و 78؛ و نيز حجر، آيات 68و 69)
از اين رو بر ميزبان است تا به هر شكلي شده به دفاع از حرمت خود و مهمانان بپردازد و اجازه ندهد تاكسي متعرض مهمان شود. بنابراين، دفاع از مهمانان از وظايف ميزبان است و ميزبان براي اين كار مي تواند از هر وسيله و ابزاري استفاده كند و حتي پيشنهادهايي را ارايه دهد تا مهمانان مورد تعرض و اهانت قرار نگيرند. (همان)
وظايف مهمان
از آداب مهماني اين است كه مهمان، از غذا و طعام فراهم آمده بخورد (همان) و به گونه اي رفتار نمايند كه ترس و هراسي بر دل ميزبان نيفكند و كاري نكند كه موجب ناراحتي ميزبان شود. (همان و نيز حجر، آيات 51و 52) در صورتي كه ميزبان به هر دليلي از مهمانان ناخوانده خود نگراني دارد، بر مهمان است كه نگراني ميزبان را برطرف كند. (هود، آيات69 و 70 و حجر، آيات51تا 57)
همچنين بر مهمان مدعو است تا در زمان دعوت شده در خانه ميزبان حاضر شود و پيش از موعد نرود تا در انتظار غذا بماند و ميزبان را به حرج افكند و موجب اذيت و آزار او شود. (احزاب، آيه53)
بر مهمان است كه پس از غذا خوردن، و پايان پذيرايي و مهمان نوازي از خانه خارج شود و ميزبان را با بقاي بيهوده خود نيازارد. (احزاب، آيه53)
مهمان ناخوانده مي بايست قبول كند كه ميزبان او را نپذيرد. بنابراين، ميزبان مي تواند مهمان ناخوانده را نپذيرد و اجازه ورود به خانه و محل سكونت خود را ندهد و مهمان ناخوانده نيز نمي تواند و نبايد از اين كار ميزبان آزرده خاطر شود. (نور، آيات 27و 28 و نيز احزاب، آيه53)
خداوند گزارش مي كند كه مردم شهر ناصره از مهمان نوازي و پذيرايي حضرت موسي(ع) و خضر(ع) خودداري كردند و آنان نيز بي آن كه گلايه اي داشته باشند، از آن جا بيرون رفتند. (كهف، آيه77 و نيز مجمع البيان، ج5 و 6، ص751) بنابراين، از اختيارات مشروع و قانوني و عرفي ميزبان آن است كه مهمان ناخوانده را نپذيرد. (نور، آيه28)
بر مهمانان مدعو لازم است تا در مهماني شركت كنند و خلف وعده ننمايند. (احزاب، آيه53) در صورتي كه ميزبان انساني بزرگوار چون پيامبر(ص) است بر مدعو است تا بي هيچ بهانه اي دعوت را بپذيرد و در مهماني شركت كند. (همان)
آن چه بيان شد تنها گوشه اي از مسايل و مطالب مربوط به مهماني و ميزباني است؛ چرا كه مهماني آثار و بركات زيادي در روحيه فردي و اجتماعي دارد و براي آن كاركردهاي بسياري است كه بيان همه آن ها در اين مجال شدني نيست. از اين رو به همين مقدار بسنده مي شود.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14