(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 23 تیر 1390- شماره 19974

نمايندگان اعتبارنامه عناصر منحرف را تصويب نكنند
صراط مستقيم وصيت نامه امام خميني
ويژگي هاي عناصر فتنه جو

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




نمايندگان اعتبارنامه عناصر منحرف را تصويب نكنند
صراط مستقيم وصيت نامه امام خميني

سيد علي بني لوحي
و از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در اين عصر و عصرهاي آينده مي خواهم كه اگر خداي نخواسته عناصر منحرفي با دسيسه و بازي سياسي وكالت خود را به مردم تحميل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد كنند ونگذارند حتي يك عنصر خرابكار وابسته به مجلس راه يابد .
و به اقليت هاي مذهبي رسمي وصيت مي كنم كه از دوره هاي رژيم پهلوي عبرت بگيرند142 و وكلاي خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهوري اسلامي و غيروابسته به قدرت هاي جهانخوار و بدون گرايش به مكتب هاي الحادي وانحرافي و التقاطي انتخاب نمايند .
و از همه نمايندگان خواستارم كه با كمال حسن نيت و برادري با هم مجلسان خود رفتار، و همه كوشا باشند كه قوانين خداي نخواسته از اسلام منحرف نباشدو همه به اسلام و احكام آسماني آن وفادار باشيد تا به سعادت دنيا و آخرت نايل آييد .
و از شوراي محترم نگهبان مي خواهم و توصيه مي كنم ، چه در نسل حاضر وچه در نسلهاي آينده ، كه با كمال دقت و قدرت وظايف اسلامي و ملي خود راايفا و تحت تاثير هيچ قدرتي واقع نشوند و از قوانين مخالف با شرع مطهر وقانون اساسي بدون هيچ ملاحظه جلوگيري نمايند و با ملاحظه ضرورات كشوركه گاهي با احكام ثانويه و گاهي به ولايت فقيه بايد اجرا شود توجه نمايند143 .
و وصيت من به ملت شريف آن است كه در تمام انتخابات ، چه انتخاب رئيس جمهور و چه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و چه انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصي كه انتخاب مي كنند روي ضوابطي باشد كه اعتبار مي شود مثلا در انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر، توجه كنند كه اگر مسامحه نمايند و خبرگان راروي موازين شرعيه و قانون انتخاب نكنند، چه بسا كه خساراتي به اسلام و كشور وارد شود كه جبران پذير نباشد144. و در اين صورت همه در پيشگاه خداوند متعال مسئول مي باشند .
از اين قرار، عدم دخالت ملت از مراجع و علماي بزرگ تا طبقه بازاري وكشاورز و كارگر و كارمند، همه و همه مسئول سرنوشت كشور و اسلام مي باشند؛چه در نسل حاضر و چه در نسل هاي آتيه؛ و چه بسا كه در بعض مقاطع ، عدم حضور و مسامحه ، گناهي باشد كه در راس گناهان كبيره است . پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد، و الا كار از دست همه خارج خواهد شد. و اين حقيقتي است كه بعد از مشروطه لمس نموده ايد و نموده ايم . چه هيچ علاجي بالاتر و والاتر از آن نيست كه ملت در سرتاسر كشور در كارهايي كه محول به اوست برطبق ضوابط اسلامي و قانون اساسي انجام دهد؛ و در تعيين رئيس جمهور و وكلاي مجلس با طبقه تحصيلكرده متعهد و روشنفكر با اطلاع از مجاري امور وغيروابسته به كشورهاي قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام وجمهوري اسلامي مشورت كرده ، و با علما و روحانيون با تقوا و متعهد به جمهوري اسلامي نيز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئيس جمهور ووكلاي مجلس از طبقه اي باشند؛ كه محروميت و مظلوميت مستضعفان ومحرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند146، نه از سرمايه داران و زمينخواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخي محروميت ورنج گرسنگان و پابرهنگان را نمي توانند بفهمند147.
142 - ارتشبد فردوست در خاطرات خود، «دكتر فليكس آقايان، را نماينده ارامنه ايران معرفي كرده و با بيان اين كه «فليكس» بزرگ ترين قاچاقچي ايراني مواد مخدر و يكي از مهم ترين قاچاقچيان بين المللي بوده است مي گويد: «فليكس به طور مدام نماينده ارامنه جنوب در مجلس مي شد تا اينكه به دستور محمدرضا سناتور گرديد. «فليكس» در حد عجيبي از مسايل ايران و سياست بين المللي و تشكيلات مخفي سيا و اف. بي. اي و مافيا اطلاع داشت. او عضو بلند پايه مافياي آمريكاست و روي دست اشرف زده بود ولي رد به هيچ فردي نمي داد. فليكس يكي از نزديك ترين دوستان محمدرضا پهلوي بود و در اكثر ساعات فراغت او حضور داشت و به اتفاق محمدرضا هر شب تا يك و دو نيمه شب به ورق بازي مي پرداختند، «فليكس»- نماينده مجلس شوراي ملي به نمايندگي از ارامنه- مرد هرزه و شوهر بدي بود و تنها با زن هاي كاباره رفت و آمد داشت و اكثر صاحبان و مستخدمين كاباره ها تابع محض او بودند. او بزرگ ترين سازمان مخفي گانگستري را در ايران اداره مي كرد و از كاباره هاي تهران و آبادان و خرمشهر و غيره حق و حساب مي گرفت...» ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 1، مافياي مواد مخدر و دربار، ص 262.
143 - با توجه به اهميت شوراي نگهبان در مشروعيت بخشيدن به قوانين مطالعه نظريه حضرت امام (رحمه الله عليه) در مورد اختيارات ولايت فقيه در پاسخ به نامه حضرت آيت الله خامنه اي در اينجا لازم به نظر مي رسد. حضرت امام خميني (رحمه الله عليه) حوزه اختيارات حاكم اسلامي را از احكام اوليه و ثانويه فراتر دانسته و مي فرمايند: «اگر اختيارات حكومت درچهارچوب احكام فرعيه الهيه است، بايد عرض حكومت الهيه و ولايت مطلقه مفوضه به نبي اسلام (صلي الله عليه و آله) يك پديده بي معنا و محتوا باشد، اشاره مي كنم به پي آمدهاي آنكه هيچ كس نمي تواند ملتزم به آنها باشد؛ مثلاً خيابان كشي ها كه مستلزم تصرف در منزلي يا حريم آن است در چهارچوب احكام فرعيه نيست... بايد عرض كنم حكومت، كه شعبه اي از ولايت مطلقه رسول الله (صلي الله عليه و آله) است، يكي از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه حتي نماز و روزه و حج است. حاكم مي تواند مسجد يا منزلي را كه در مسير خيابان است، خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند... و مي تواند هر امري را چه عبادي يا غير عبادي كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامي كه چنين است، جلوگيري كند، حكومت مي تواند از حج كه از فرائض مهم الهي است، در مواقعي كه خلاف مصالح كشور اسلامي است، موقتاً جلوگيري كند. آنچه گفته شده است تاكنون يا گفته مي شود، ناشي از عدم شناخت ولايت مطلقه الهي است. صحيفه نور، ج 20، ص 170، 16/10/1366. همچنين رجوع كنيد به كتاب فقه سياسي شيعه.
144 - «كوچك ترين سهل انگاري و مسامحه، بزرگترين فاجعه تاريخ را به وجود خواهد آورد»، اين نگاه حضرت امام (رحمه الله عليه) به اهميت كار خبرگان رهبري و فقهاي منتخب مردم در اين مجلس است: «اكنون شما، اي فقهاي شوراي خبرگان واي برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهي و ستمشاهي، مسئوليتي قبول فرموديد كه در رأس همه مسئوليت هاست و آغاز به كاري كرديد كه سرنوشت اسلام و ملت رنجديده و شهيد داده و داغديده در گرو آن است. تاريخ و نسل هاي آينده درباره شما قضاوت خواهند كرد و اولياء بزرگ خدا ناظر آرا، و اعمال شما مي باشند، »و الله م ن و رائ ه م محيط و رقيب« كوچك ترين سهل انگاري و مسامحه و كوچكترين اعمال نظرهاي شخصي و خداي نخواسته تبعيت از هواهاي نفساني، كه ممكن است اين عمل شريف الهي را به انحراف كشاند، بزرگ ترين فاجعه تاريخ را به وجود خواهد آورد. اگر اسلام عزيز و جمهوري اسلامي نوپا به انحراف كشيده شود و سيلي بخورد و به شكست منتهي شود، خداي نخواسته اسلام براي قرن ها به طاق نسيان سپرده مي شود.» صحيفه امام، ج 18، ص 5، پيام به مجلس خبرگان رهبري. حضرت امام (رحمه الله عليه) در پايان اين پيام نوشته اند: «اينجانب مطالبي را در سي صفحه به عنوان وصيت نامه نوشته ام، و يك نسخه آن را در مجلس خبرگان امانت مي گذارم، كه پس از مرگ اينجانب منتشر خواهد شد.»
145 - نمونه و الگوي راستين در زندگي هر انسان مؤمني علي (عليه السلام) است. حضرت امام (رحمه الله عليه) مي فرمايند: »اسلام آن است كه همان روزي كه بيعت كردند، بيعت تمام شد، بيل و كلنگش را بر داشت رفت يك چشمه اي بود كه مشغول بود براي كندنش، رفت آنجا براي سر كارش، كارگر بود.» صحيفه نور، ج 8، ص 19. در ساده زيستي اميرالمؤمنين روايت هاي زيادي هست. از امام محمدباقر (عليه السلام) نقل كرده اند كه فرمود: «اميرالمؤمنين (عليه السلام) پنج سال حكومت كرد و آجر روي آجر و خشت روي خشت ننهاد و زميني تصرف نكرد و طلا و نقره از خود به ارث نگذاشت.» مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 36. آن حضرت مي فرمايند: «من آفريده نشدم كه خوردن خوراكي هاي پاكيزه مرا به خود مشغول دارد، همچون حيوان پرواري كه تمام همش، علف است، و يا چون حيوان رها شده اي كه كارش چريدن و خوردن پر كردن شكم است و از سرنوشتي كه در انتظار او است بي خبر است. آيا بيهوده يا مهمل و عبث آفريده شده ام.» نهج البلاغه، نامه 45 .
146 - احنف بن قيس گفت: بر معاويه وارد شدم، آن قدر غذاهاي شيرين و ترش نزد من آورد كه موجب شگفتي من شد، باز هم دستور داد از نوع ديگر بياورند، نوعي غذا آوردند كه من ندانستم چيست. پرسيدم اين چيست؟ معاويه پاسخ داد، چينه دان مرغابي كه با مغز گوسفند و روغن پسته آميخته شده و شكر بر آن ريخته اند. احنف گويد از اين سخن به گريه افتادم. معاويه گفت: از چه گريه مي كني؟ گفتم: راستي كه پسر ابوطالب را خصلتي خدا داده بود. آن قدر از خود گذشتگي نشان داد كه نه تو و نه ديگري مانند آنرا نشنيده است. معاويه گفت: چگونه؟ گفتم: در يكي از شب ها هنگام افطار شرفياب محضر او شدم، به من خطاب كرد: برخيز با حسن و حسين صرف شام كن. آنگاه به نماز ايستاد و چون از نماز فارغ شد، همياني طلبيد كه سر آن را مهر كرده بود. از داخل آن نان جوين بيرون آورد و باز آن را مهر كرد. عرض كردم: يا اميرالمؤمنين! فكر نمي كردم شما بخيل باشيد، چرا نان جوين را مهر كرده ايد؟ فرمود: از روي بخل آن را مهر نكرده ام. ولي ترسيدم، حسن وحسين آن را به روغن يا خورش ديگري بيالايند. عرض كردم: آيا اين حرام است؟ فرمود: نه ، و لكن بر زمامداران حق لازم است درخوراك و پوشاك به بي نواترين افراد رعيت تأسي جويند و به چيزي كه آنان دسترسي ندارند امتياز نداشته باشند، تا فقير آن را ببيند واز روزي خدا راضي باشد و توانگر ببيند و شكر و تواضع خود را افزدن سازد.» تذكره الخواص، ص 118.

 



ويژگي هاي عناصر فتنه جو

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
هوش فوق العاده؛ ايجاد فتنه در جامعه كار هر كسي نمي تواند باشد. وقتي كسي در جامعه فتنه ايجاد مي كند، يعني هدفي دارد كه رسيدن به آن از راه قانوني برايش به آساني ممكن نيست. چنين شخصي به دنبال راهي است كه زودتر و راحت تر به اهداف غلط خود نائل شود؛ بنابراين بايد فهمش از حد متعارف بالاتر باشد. فتنه هائي كه در عالم در زمينه هاي مختلف واقع شده، طراحان آن كساني بوده اند كه از هوش برتري برخوردار بوده اند. افراد ساده لوح گرچه ممكن است ابزار دست ديگران شوند، ولي خودشان نمي توانند فتنه جو باشند؛ چون توانائي آن را ندارند.
نفاق و پنهان كاري؛ فتنه جو علاوه بر داشتن هوش برتر، لازم است از قدرت پنهان كاري و فريب كاري خاصي، يعني نفاق هم برخوردار باشد؛ چون اگر از اول خودش را رسوا كند و نشان دهد كه مي خواهد منافع جامعه را به خطر بيندازد و به دشمن خدمت كند، كسي به حرف او گوش نمي دهد. بايد بتواند در هر جا با قيافه اي ظاهر شود كه مخاطبين، او را بپسندند. مثلا در يك جا بايد در ظاهر محب اهل بيت ظاهر شود، روضه بخواند و گريه كند، و در جاي ديگر كه مخاطبين با دين سروكاري ندارند و به رأي آن ها نياز دارد، بايد روشنفكر شود و حرف هائي بزند كه آن ها بپسندند؛ در يك جا بايد سياست بافي، در جاي ديگر عرفان بافي و در جاي ديگر فلسفه بافي كند، و يك جا بايد فقيهانه سخن بگويد. اگر يك نفر را پيدا نكنند كه بتواند همه اين كارها را انجام دهد، سعي مي كنند تيمي تشكيل دهند كه براي هر گروه فرد مناسبي را داشته باشد. اگر فتنه ها را بررسي كنيم، از جمله فتنه هائي كه خيلي جنبه سياسي ندارند، مثل مذاهب و فرقه هاي منحرف مختلفي كه پيدا شده است، مي بينيم كه پديدآورندگان آن ها غالبا افرادي ملا، موجه، مورد قبول جامعه، زاهدمنش و شخصيت هاي ممتازي بوده اند. اگر خودشان هم رأس فتنه نبوده اند، آلت دست كساني بوده اند كه از پشت پرده آنها را مي چرخانده اند. فتنه هاي مذهبي از كساني پيدا سر مي زد كه در اين جهت ممتاز بودند، چون اقتضا مي كرد فتنه جو امتياز مذهبي داشته باشد. فتنه هاي سياسي هم از كساني سر مي زند كه امتيازات خاصي داشته باشند. اين يك قاعده كلي و روشني است كه به استدلال زياد، احتياجي ندارد.
برتري طلبي؛ ويژگي اصلي فتنه جو كه موتور حركت اوست، داشتن روحيه برتري طلبي است. اگر كسي به يك زندگي ساده قانع باشد و حوصله درگيري نداشته باشد، فتنه جو نخواهد شد. قرآن در مورد فرعون مي فرمايد؛ «ان فرعون علا في الارض و جعل أهلها شيعا يستضعف طائفه منهم...».1 در سوره قصص داستان موسي و فرعون با يك تفصيل تحليلي بيان شده است. در آن جا علت اين كه فرعون به جايي رسيد كه ادعاي خدايي كرد و بني اسرائيل را به بردگي كشيد و آن همه ظلم و جنايت كرد را، برتري طلبي او معرفي مي كند. تا زماني كه كسي انگيزه بلندي نداشته باشد، دست به چنين ادعاهاي بزرگي هم نمي زند.
در اين جا لازم است كلمه متشابه اي را عرض كنم تا به دنبال آن مسئله اي را مطرح كنم كه امروز مورد حاجت ماست و آن اين است كه: فتنه جو بايد داراي همت بلندي باشد. انسان ها از لحاظ داشتن همت با يكديگر بسيار متفاوت اند. خواسته برخي از مردم فقط ارضاي تمايلات حيواني شان است و به بيش از آن نمي انديشند: «... كالبهيمه المربوطه همها علفها...».2 مثل چهارپائي كه او را به چرا مي برند، از صبح تا شب فقط به فكر خوردن علف است. وقتي خسته شد مي خوابد و بعد دوباره به چرا مشغول مي شود. قرآن هم مي فرمايد: «...ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبيلا»3 و يا مي فرمايد: «ذرهم يأكلوا و يتمتعوا و يلههم الامل فسوف يعلمون»4: اين ها را رها كن تا بچرند و خوش باشند. اين گونه افراد همتي براي كار ديگري ندارند؛ لذا غالبا منشأ فتنه مهمي براي جامعه نمي شوند. كساني كه مي خواهند فتنه برپا كنند بايد داراي همت بلندي باشند؛ مانند فرعون كه مي گفت: «... انا ربكم الاعلي»5: من بايد خدا باشم. بايد جوري شوم كه مردم همان طور كه خدا را مي پرستند، من را بپرستند!».
ارزش همت بلند به متعلق آن است
ممكن است سؤال شود كه مگر همت بلند داشتن بد است؟ اين كه مقام معظم رهبري مي فرمايند: «همت تان را مضاعف كنيد»، معلوم مي شود كه همت مضاعف خوب است و بايد همت را چند برابر كرد. اين گونه شبهات از قبيل مغالطاتي است كه شيطان از آن استفاده مي كند و مغالطه اي از قبيل سوءاستفاده از اشتراك لفظي است. آيا وقتي ايشان از همت مضاعف سخن گفت، به ذهن كسي آمد كه مقصود ايشان اين است كه فكر هيتلري پيدا كنيد؟ پيداست كه همت مورد نظر ايشان، همت در راهي الهي و خداپسند است؛ چون كساني كه كم همت اند، در مسير صحيح هم كه واقع مي شوند، خيلي پيشرفت نمي كنند. اصل اين كه انسان داراي همت بلند باشد، خيلي خوب است؛ اما اين كه همتش را در چه راهي مصرف كند، ارزشش را متفاوت مي كند؛ اگر در راه خوب مصرف كند، خيلي خوب است و اگر در راه بد مصرف كند، خيلي بد است.
همت با اهتمام و اهميت هم ريشه است، و همت بلند داشتن يعني اين كه انسان به كم قانع نباشد. از افراد دون همت كه بگذريم، كساني هستند كه داراي مراتبي از همت اند و در هر كاري كه واقع مي شوند تا حدودي پيشرفت مي كنند؛ مثلا اگر اهل عبادت شدند، سعي مي كنند مسائل شرعي را ياد بگيرند تا واجبات را انجام دهند و محرمات را ترك كنند. اما كساني هستند كه به اين قانع نيستند، بلكه دوست دارند مستحبات را هم انجام دهند و مكروهات را ترك كنند و بالاتر از اين كساني هستند كه به مقامات بالاتري مي انديشند. ايمان مراتب زيادي دارد و كساني كه در اين راه قدم برمي دارند، پيشرفت شان به همت شان بستگي دارد. برخي به همين قانع مي شوند كه در جهنم مخلد نشوند، و در مقابل، كساني هستند كه اگر امكان داشت به حد پيامبر و امام برسند، همتش را داشتند و تلاش مي كردند كه به آن جا برسند. اين كه افرادي كه داراي همت بلند هستند، در چه راهي اين همت را مصرف مي كنند، بستگي به دستگاه ارزشي مورد قبول فرد دارد؛ يعني چه چيز را خوب بداند. هر انساني بالفطره طالب كمال است. خداوند موجودي كه كمال طلب نباشد، خلق نكرده است، ولي افراد در تشخيص مصداق كمال با هم متفاوت هستند. افرادي كه در رسيدن به كمال حقيقي پيشرفتي ندارند يا به اين خاطر است كه تشخيص شان نسبت به كمال متفاوت است و يا انگيزه شان ضعيف است.
1- القصص/ 4
2- نهج البلاغه، نامه 54
3- الفرقان/ 44
4- الحجر/ 3
5- النازعات/ 42

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14